مسأله امامت، از بزرگترين مسائل بحثانگيز ميان مسلمانها بوده است. تا آنجا كه درباره آن گفته شده «در اسلام آنقدر كه براي امامت شمشير كشيده شد، براي هيچ اصل ديني ديگر شمشير كشيده نشد».[1]
اين بحث و جدال، درباره اصلِ لزوم امام نبوده است. چه اين كه هر جامعهاي بايد توسط امامي اداره شود، امري مورد اتفاق ميباشد.[2] چنانكه نسفي از پيامبر اكرم (صلي اللّه عليه و آله) نقل ميكند: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية»[3] كسي كه بدون شناختِ امام زمان خويش بميرد، مانند كسي است كه در عصر جاهليت مرده است. بحث اصلي درباره چگونگي انتصاب يا انتخاب امام ميباشد و اين بحث، متفرع بر نوع برداشت از امامت است. از نظر اهل سنت، ميان خلافت و امامت فرقي وجود ندارد و لذا در تعريف امامت گفته شده «الامامة موضوعة لخلافة النبوة في حراسة الدين و سياسة الدنيا».[4] امامت، منصبي است كه براي جانشيني پيامبر و حراست از دين و سياست قرار داده شده است. ولي به نظر شيعه، خلافت تنها يكي از شئون امام ميباشد. امام داراي دو شأن مهم ديگر نيز ميباشد، يكي مرجعيت ديني خالي از خطا و لغزش و ديگري ولايتِ انسان كامل [5] و از آنجا كه تشخيص چنين خصوصياتي جهت تصدي خلافت، از ناحيه مردم ممكن نيست، تعيين امام توسط نص (پيامبر و يا امام قبلي) صورت ميپذيرد. ولي اهل سنت انتخاب امام را وظيفه مسلمانان ميدانند.
عقل و منصوب بودن امام:
از جمله دليلهاي عقلي كه بر نصب امام از ناحيه خداوند آورده شده، قاعده لطف است.[6] قاعده لطف به اين معنا ميباشد كه لطف خاص خداوند نسبت به هدايت انسانها ايجاب مينمايد كه هر آنچه مقدمه هدايت و رستگاري بندگان است را فراهم و آنچه موجب نزديكي به گناهان ميشود را دور نمايد و چون وجود امام، همچون وجود پيامبر لطف ميباشد، شايسته است كه خداوند چنين لطفي را در حق بندگانش به انجام رساند و پيشوايان شايستهاي را برايشان قرار دهد. لطف بودن امام از آن روست كه امام حافظ و مفسّر شرع بوده و با برخورداري از مقام عصمت، دين اصيل را به انسانها ارائه ميدهد و چنين امامي، اگر بتواند منصب حكومت را در اختيار بگيرد، نتيجه اجرايي چنين حكومتي، به صحنه آمدن اسلام در تمام ابعاد آن است.
دومين دليل عقلی بر نصب امام، عدم تشخيص صفت عصمت از ناحيه مردم است. شيعه معتقد است مقام برجسته امام در تفسير حقيقت دين و بيان سنت اصيل اسلام، ايجاب مينمايد كه از صفت عصمت برخوردار باشد و عصمت امري است كه از ديد مردم مخفي است. لذا اين خدا است كه قادر به تشخيص چنين امري در وجود امام بوده و اختلاف مردم را درباره فرد دارنده اين صفت، مرتفع ميسازد.
بوعلي سينا در اين باره ميگويد: «نصب خليفه با نص اصوب است، چه اين كه نص، منجر به گروه گروه شدن و اختلاف مردم نميشود.» [7]
سومين دليل عقلی بر وجوب نصب امام و منصوص بودن آن، وجوب اطاعت از انسان كامل است. كمال اعتدال صفات انساني، به واسطه برخورداري امام از عصمت، در شخص امام تجلي يافته است و تنها چنين نفسي است كه در صورت انقياد و خضوع در برابر آن، قادر به تكميل نفوس ميباشد. لذا اطاعت امام بر ديگران واجب است و از آنجا كه شناخت چنين مرتبهاي از كمال، خارج از دسترس انسانهاست، پس امام بايد به نص تعيين شود. شيخ الرئيس در اين باره ميگويد: و رئوس اين فضايل، عفت و حكمت و شجاعت است و مجموعشان عدالت و آن خارج از فضيلت نظري است و هر كس با اين سه، حكمت نظري را جمع كند، به سعادت رسيده و هركس علاوه بر اين، به خواص نبويه نيز برسد، گويي ربّي انساني گشته كه پس از خداي تعالي عبادتش روا باشد و او سلطان عالم و خليفه خداوند است...[8]
قرآن و امامت در قرآن:
در قرآن کریم، چندين آيه درباره تعيين امام وجود دارد كه برخي از آنها عبارتند از:
«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» [9] سرپرست شما فقط خدا و رسولش و مؤمنيني هستند كه نماز را به پا داشته و در حال ركوع، زكات ميدهند.
علاوه بر شيعه، از بزرگان اهل سنت نيز نقل شده كه اين آيه درباره امام علي (عليه السّلام) نازل شده است.[10]
همچنین آیه، «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» [11] بعضي از مردم جان خود را به خاطر خشنودي خدا ميفروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.
قرطبي در تفسير خود (الجامع الاحكام القرآن) آورده كه اين آيه درباره حضرت علي، وارد شده، زماني كه پيامبر وي را بر بستر خويش گذاشت و آن شبي بود كه پيامبر به سوي غار (از مكه) خارج شد. (ليلة المبيت)[12]
همچنین آیه، «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» [13] آنها كه اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشكار، انفاق ميكنند، مزدشان نزد پروردگارشان است، نه ترسي بر آنهاست، و نه غمگين ميشوند.
از ابن عباس روايت شده كه اين آيه درباره امام علي (عليه السّلام) نازل شده كه چهار درهم داشته، يک درهم را شب، و يک درهم را روز، يک درهم را به طور پنهاني و يک درهم را به طور آشكارا انفاق كرده است.[14]
و آيه «انّما انت منذرٌ و لِكُلِّ قومٍ هاد»[15] تو فقط بيم دهندهاي و براي هر گروهي، هدايت كنندهاي است. از ابن عباس روايت شده، هنگامي كه اين آيه نازل شد، پيامبراکرم (صلي الله عليه و آله) دستش را بر سينه خود قرار داده و فرمود: من انذار دهندهاي هستم و براي هر گروهي، هدايت كنندهاي است و با دست خود به شانه علي (عليه السلام) اشاره نمود و فرمود: اي علي تو هدايت كنندهاي، پس از من توسط تو هدايت شوندگان، هدايت خواهند شد.[16]
و آيه «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» [17] اگر نميدانيد، از آگاهان بپرسيد.
طبري از جابرجعفي، حكايت نموده، هنگامي كه اين آيه نازل شد، حضرت علي (عليه السّلام)، فرمود: ما اهل ذكر هستيم. [18]
احاديث فراواني از رسول خدا (صلي اللّه عليه و آله) درباره نصب ائمه (علیهم السلام)، به عنوان جانشينان پيامبر وارد شده كه شيعه و اهل سنت در كتابهاي خود آنها را آوردهاند. در اينجا ما به برخي احاديث كه در كتابهاي اهل سنت آمده اشاره ميكنيم:
سيوطي در كتاب الدرّالمنثور در ذيل تفسير آيه 58 از سوره بقره آورده: ابن ابي شيبه از علي بن ابيطالب نقل نموده كه فرموده: ما در ميان اين امت، مانند كشتي نوح و باب حطه هستيم.
محمد بن يوسف گنجي و ديگر بزرگان علماي اهل سنت نقل نمودهاند كه رسول اكرم (صلي اللّه عليه و آله) فرمود: «انّما مثل اهل بيتي فيكم كمثل سفينة نوح من ركبهما نجي و من تخلف عنها هلک» [19] اهل بيتم در ميان شما، همانند كشتي نوح است، كسي كه به آن درآيد نجات يافته و هركس از آن تخلف ورزد، هلاک خواهد شد. ابن حجر مكي نیز از شافعي اشعاري را نقل ميكند كه در ضمن آن گفته: اي اهل بيت رسول خدا، محبت و دوستي شما را خداوند در قرآن كه از آسمان فرو فرستاده بر همگان واجب كرده است.[20] (اشاره به آيه 23 از سوره شوري)
جابربن سحرة گفت: از رسول خدا (صلي اللّه عليه و آله) شنيدم كه فرمود: بعد از من دوازده امير خواهد بود. و نيز كلمهاي گفت كه نشنيدم. از پدرم پرسيدم. گفت: همهشان از قريش خواهند بود.[21]
ابن عساكر از ابن عباس نقل ميكند: «به اندازهاي كه درباره حضرت علي (عليه السّلام) از آيات قرآن نازل شده، در حق هيچ كس نازل نشده است.»[22]
با توجه به آنچه از دليل عقل و قرآن و سنت پيامبر آمد، نصب امام بايد از ناحيه خداوند باشد و همانطور كه خداوند ميداند رسالتش را در كجا قرار دهد، همو ميداند كه مقام امامت را در چه جايي قرار دهد كه دينش به تباهي نكشد و پيروان دينش به گمراهي نيفتند.
منابع و پاورقی:
[1]. شهرستاني، محمدبن عبدالكريم، ملل و نحل،ج1،ص24، بيروت، دارالمعرفة، 1967م.
[2]. تفتازاني، شرح مقاصد، ج 5، ص 235، شرح عقايد نسفي، ص 232، احكام السلطانيه، ماوردي، ص 5.
[3]. شرح عقايد نسفي، بحث امامت، ص 232.
[4]. احكام السلطانه، ماوردي، ص 5. و نيز رجوع كنيد عبدالوهاب نجار، الخلفاء الراشدون، ص 10.
[5]. ر.ك. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، صدرا، دوم، 74، ص 846ـ850، بخش امامت.
[6]. ر.ك. علامه حلي، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد،ص362، مؤسسه النشر الاسلامي، پنجم، 1415ه .
[7]. بوعلي سينا، شفاء، منشورات مكتبة آيت ا... العظمي مرعشي نجفي،1404ه ، ص 452، فصل پنجم، بخش الهيات، مقاله دهم.
[8]. همان.
[9]. مائده:55.
[10]. ر.ك. محمد بيّومي مهران، الامامة و اهل البيت،ج2،ص401، بيروت، دارالنهضة العربيه، 1995م.
[11]. بقره:207.
[12]. قرطبي، الجامع احكام القرآن، ج3،ص21،بيروت، احياء التراث العربي، مجلد دوم.
[13]. بقره:274.
[14]. محمد رشيد رضا، المنار،ج 3،ص 2،بيروت، دارالمعرفة.
[15]. رعد:7.
[16]. تفسير ابن كثير،ج2،ص92، بيروت، دارالمعرفة.
[17]. نحل:43 و انبياء:7.
[18]. تفسير طبري،ج9،ص6، بيروت، دارالكتب العلميه، 1420ه .
[19]. كفاية الطالب، باب 100، ص233. و نيز مستدرك الصحيحين، ج3، ص151، الماسي، داوود، به نقل از امامان اهل بيت (عليهم السّلام) در گفتار اهل سنت، انتشارات مكتب اسلام، ص21.
[20]. ابن حجر هيتمي مكي، الصواعق المحرقه، ص 108. و نيز مؤمن شبلنجي، نور الابصار، ص105.
[21]. سند احمد بن حنبل، ج 5، ص 90 و 92، و نيز خطيب بغدادي، تاريخ بغداد، ج 14، ص 353. و نيز البدايه و النهاية، ابن كثير الدمشقي، ج 6، ص 248. و نيز فتح الباري العسقلاني، ج 13، ص 181.
[22]. سيوطي، تاريخ الخلفاء، ص 171. و نيز البدايه و النهايه، ابن كثير الدمشقي، ج 7، ص 359 و نيز الصواعق المحرقه، ابن حجر هيتمي مكي، ص 125.