پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم): براى شهادت حسین (علیه السلام)، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى‌شود.

رسانه منجی - ادله عقلی ضرورت امام

امامت به عنوان اصلی از اصول اعتقادی شیعه، تفاوت فراوانی با معنای لغوی آن دارد. اصل امامت اعتقادی تشیع، هماهنگ و همتراز امامت مطرح در قرآن است؛ آنجا که می‌فرماید: «و إذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکلِماتٍ فَأتَمَّهُنَّ قالَ إِنّی جاعِلُک لِلنّاسِ إِمامًا» [۱]

«و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود و وی همه را به انجام رسانید، خداوند به او فرمود: من تو را پیشوا و امام مردم قرار دادم». مسلم آن است که حضرت ابراهیم پس از نائل آمدن به مقام‌های نبوت، رسالت و مقام خلیل الرحمنی، به وسیله آزمایش الهی و ابتلائات و امتحانات شگرف و بی‌نظیر همچون انداخته شدن در دریایی از آتش، ذبح اسماعیل و... خداوند وی را شایسته اعطای مقام «امامت» دانسته‌ و فرمود: «إِنّی جاعِلُک لِلنّاسِ إِماماً» [۲]. «امامت» منظور در مکتب تشیع مقامی است معنوی و بسیار عالی که دارای ویژگی‌های عصمت، علم خدادادی، مفترض الاطاعه بودن و دارای بار علمی، محتوای معنوی و غنای قدسی نامحدود از طرف خداوند سبحان است. این امامت و امام است که بعد از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در دوازده نفر منحصر و یکی پس از دیگری جانشین آن حضرت می‌شوند.

با التفات و عنایت به ادله عقلی و نقلی فراوان، امامت از دیدگاه مکتب تشیع، منصبی الهی است که به امر الهی و توسط پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) معرفی و اعلان می‌گردد. به همین دلیل شیعه در اثبات ضرورت وجود امام برای هدایت جامعه اسلامی هم از طریق دلایل شرعی و هم از طریق براهین عقلی، قادر به اثبات وجوب آن است. البته دلایل اصلی اثبات ضرورت وجود امام با براهین عقلی است و عقل به تنهایی می‌تواند چنین ضرورتی را درک کند. دلایل شرعی نیز مکمل آن از جهات ارشاد و تأییدات شارع مقدس است که درک عقل را امضاء می‌نماید.

برخی دلایل عقلی ضرورت وجود امام

دانشمندان مکتب امامیه بر ضرورت عقلی وجود امام در جامعه ادله‌ای اقامه کرده‌اند که به اختصار بیان می‌داریم:

۱. وحدت در فلسفه وجودی امامت و نبوت

علمای اسلام‌شناس برای فلسفه وجودی پیامبران به ویژه حضرت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله)، دلایل متعدد و متقنی را بیان نموده‌اند که ضرورت بعثت پیامبران را به ما نشان می‌دهد. آن ادله در جای خود بیان شده و در میان تمامی امت اسلام پذیرفته شده است. «از مهم‌ترین ادله ضرورت وجود امام، همان ادله ضرورت وجود پیامبر (صلی الله علیه و آله) است» [۳] الا اینکه پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله)، علّت حدوث اسلام و امام عامل و علت استمرار و بقای آن است.

علامه مجلسی می‌نویسد: همان ادله‌ای که بر ضرورت برانگیخته شدن پیام آوران الهی دلالت دارد، بر لزوم تعیین و نصب امام نیز دلالت دارد. [۴]. حکمت بی‌انتهای الهی ایجاب می‌کند که پس از پیغمبر اعظم (صلی الله علیه و آله)، نیز مردم بدون امام و رهبر نباشند و باید پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله)، کسانی باشند که بتوانند جامعه را همانند خود آن حضرت به سوی سعادت دنیوی و اخروی هدایت نمایند؛ به تحقیق به جز امام هیچ شخص دیگری قادر نیست که همچون پیامبر (صلی الله علیه و آله)، جامعه را رهبری نماید.

۲. امامت حافظ دیانت

اسلام دین جهان شمولی است که جاودانگی آن سعادت بشر را برای همیشه به ارمغان می‌آورد. همه مکلفان نیز از آغاز رسالت تا قیام قیامت موظفند به آن عمل نمایند. به اتفاق جمیع فرقه‌های اسلامی، چنین دینی نیاز به حافظ و نگهبان دارد، به گونه‌ای که نسل‌های بعدی بتوانند بدون کمترین تغییر و تحریفی به جمیع اصول و فروع شرع دست یابند. اگر شرع به صورت تمام و کمال از کانال مطمئنی به مکلفین نرسد، تکلیف به غیر معلوم و یا دین ناقص لازم می‌آید. اکنون پرسش آن است که حافظ دین و شرع چه کسی می‌تواند باشد؟ اگر گفته شود قرآن، که هم خود نیازمند حافظ از تغییر و تحریف است و هم اینکه شرح و تفصیل شریعت به صورت کامل در آن نیامده است. اگر گفته شود سنت قطعی و اجماع حافظ باشد که باز هم تمام شرع و احکام اسلامی از جمله مسائل مستحدثه دینی در آن بیان نشده است. اخبار آحاد و رأی و قیاس نیز اعتبار خود آنها مورد تردید و سؤال است. بنابراین کسی می‌تواند از جمیع جهات حافظ شرع بوده تا عمل به آن برای آیندگان اطمینان بخش و سعادت آفرین باشد، که اوصافی همچون پیامبر (صلی الله علیه و آله)، داشته و از هر گونه خطا و لغزش نیز مصون باشد، تنها مصداق و مورد باقی مانده با این شرایط امام معصوم است که مطلوب ماست.

۳. برهان لطف

لطف موهبتی الهی است که زمینه ساز اطاعت از دستورات خداوند و دوری از معصیت اوست. حکمت و محبّت گسترده الهی ایجاب می‌کند در میان مردم، حاکم و زمامدار مطاعی باشد تا مردم و جامعه را در نیل به سعادت دنیا و آخرت رهبری نماید؛ کمال این لطف و حکمت با وجود امام امکان پذیر می‌گردد و گرنه نقض غرض خواهد شد. در نتیجه: «نصب امام، لطف است و لطف بر خداوند واجب است، پس نصب امام بر حکیم تعالی واجب است». [۵]

۴. ندای عقل و فطرت بر ضرورت وجود امامت

رسیدن به کمال و پیمودن مسیر الی الله و خدا خواهی به صورت فطری و ذاتی در وجود انسان به ودیعه گذاشته شده است. عقل حکم می‌کند که پیمودن این راه بدون راهنمایی برگزیده و کامل امکان ندارد. به همین دلیل پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)، هرگاه می‌خواست چند روز برای جنگ یا حج از مدینه خارج شود، برای اداره مردم کسی را به جای خود می‌گماشت. هرگز نمی‌توان باور کرد که پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله)،  که به تعبیر قرآن نسبت به امت دلسوز و مهربان است مردم را رها کرده و نسبت به امامت و جانشینی پس از خودش بی‌تفاوت بوده و امت را در مسئله مهم و اساسی رهبری بلاتکلیف گذاشته باشد. عقل و فطرت سالم انسانی حکم می‌کند پیامبری که تمامی اصول و فروع، حتی مستحبات و مکروهات را بیان داشته و از جزئی‌ترین مسائل مادی و معنوی امت غفلت نداشته است از مسئله مهم رهبری و امامت جامعه بعد از خودش بی‌توجه نباشد. بنابراین اقتضای عقل و فطرت آن است که پیامبر (صلی الله علیه و آله)، نیز موضوع امامت و رهبری پس از خویش را با صراحت و دقیق بیان نموده باشند... .

برخی دیگر از دلایل عقلی ضرورت وجود امامت

۵. برهان لزوم ضمانت اجرایی در قانون الهی

هر عاقل منصف و محقق مدققی در می‌یابد که جهان ساخته خدای دانا و حکیم است که همه چیز را بر اساس تدبیر به وجود آورده است. خداوند عزّوجلّ بر اساس این دانایی و حکمت برای رسیدن بشر به سعادت جاودان، دو رکن اساسیِ عملی را پیش روی بندگان قرار داده که تمسک و عمل به این دو رکن، پایه و اساس رستگاری است:

الف: قوانین و روش عملی محکمی را جهت نیل به سعادت دنیا و آخرت بندگان، ارائه نموده است. خداوند متعال و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، بر لزوم و ضرورت تبعیت از این قوانین تأکید نموده‌اند: آنجا که فرموده‌اند: کسانی که به قانون خدایی حکم نکنند (تبه‌کاران مخالف حق و عدالت) ستمکارانند. [۶]

ب: رکن دوم، ضمانت اجرایی قوانین و احکام الهی که شایسته است بدون دخل و تصرف همواره اجرا گردد. این ضامن اجرایی یعنی همان زمامدار جامعه که نوع الهی آن، انبیاء و پس از آنان امامان (علیهم السلام) هستند که می‌توانند ولی امر و رهبری شایسته و بایسته برای انجام صحیح قوانین الهی باشند. ناگفته پیداست کسانی می‌توانند ضامن اجرای قوانین الهی و رهبر خوبی برای انجام صحیح آن باشند که در مرحله اول: به این قوانین و شرایع الهی به اندازه‌ای دانا باشند که اَعْلم و اَفْهم در دین بوده تا بتوانند ترجمان و بیان کننده حکمت و علم الهی برای همه عالم و دعوت کننده به دین الهی با حکمت و موعظه حسنه باشند.

دوم: از چنان تقوی و پرهیزگاری برخوردار باشند، که خدا را پیوسته حاضر و ناظر بر پندار و کردار خویش بدانند. آن چنان مراقب باشند که هرگز به اشتباه و فراموشی گرفتار نشوند.

سوم: عشق و علاقه و اعتقاد قلبی آنان به ذات اقدس الهی به قدری قوی و محکم باشد که بر جمیع تمایلات و علاقات عادی بشری، غلبه پیدا کنند به گونه‌ای که هیچ چیزی نتواند مانع اجرای احکام الهی گردد.

چهارم: اعتقاد عمیق به صحت و کمال قوانین الهی؛ به گونه‌ای که هیچ گاه تحت تأثیر دیگران و اغوای نااهلان قرار نگیرد، تا در اجرای احکام الهی دچار تزلزل نشود؛ بنابراین با توجه به اهمیت موارد یاد شده که شرط اصلی در صحت انجام کار و ضمانت اجرایی در عمل به قوانین و شرایع الهی است، کسی جز امام ـ به معنای واقعی آن ـ برخوردار از چنین ویژگی‌هایی نیست تا بتواند همچون انبیاء الهی به رهبری و ولی امر بودن جامعه اقدام نماید. از این رو علمای مکتب امامیه بدون تعصب و با تحقیق منصفانه به این اندیشه صحیح رسیده و اعتقاد به وجوب وجود امام و ضرورت عقلی آن در جامعه پیدا نموده‌اند.

چنین اندیشه‌ای نسبت به امامت که ماندگاری و پایداری دین و معرفت دینی به وجود آن باشد، نه تنها وجود آن در جامعه واجب است، بلکه یکی از مهم‌ترین اصول، ارکان و مقومات جامعه دین مدار و اسلام محور است. این برداشت و تلقی از باورهایی است که جزء ماهیت دین و درون دینی است.

نیاز مبرم به وجود چنین امامی را عقول سالم، ضرورتی انکار ناپذیر می‌دانند؛ چنانکه اکابر و اعاظم از علمای شیعه در منابع و کتب معتبرشان به صورت منطقی و استدلالی بر آن تأکید نموده‌ و همگی نه تنها بر ضرورت وجود و ولایت امام در جامعه تأکید نموده‌اند بلکه این وجود ولایت امام را واجب و حتی جزء اصول دین و مقومات دین برشمرده‌اند. ضرورت و وجوب وجود امام در جامعه از چهار طریق، آیات، روایات، اجماع، و ضرورت عقلی قابل بررسی و تحقیق است. تا اینجا ما تنها به بررسی ضرورت عقلی آن در مکتب تشیع پرداخته‌ایم و پس از بیان ادله ضرورت عقلی، طرق دیگر را نیز انشاء الله مورد بررسی و بیان قرار خواهیم داد...

 

۶. حاکمیت منصب مخصوص امامت و ولایت

آیا خلافت بر مسلمانان قاعده‌ای دارد؟ آیا طبق قانون و روش اسلام، باید خلیفهٔ مسلمانان را انتخاب نمود یا اینکه با هر شیوه‌ای امکان‌پذیر است؟

ضرورت وجود خلافت و جانشینی رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، برای گسترش و استمرار اسلام بر احدی پوشیده نیست. دین اسلام اعم از محتوای درونی و تحقق خارجی، مرز مشترک دنیا و آخرت، برای رساندن انسان‌ها به مطلوب‌ها و رستگاری جاودان است. رابطهٔ خلافت و دیانت مانند رابطهٔ مقدمه و ذی‌المقدمه، رابطه‌ای وثیق و منطقی است. این ارتباط در صورتی مشروع است که از قرآن و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، سرچشمه گرفته، سعادت انسان‌ها را به ارمغان آورد؛ در غیر این صورت خلافت مسلمانان در اندک زمانی گرفتار دنیا طلبی، غفلت زدگی، تفرقه، استبداد و... خواهد شد. جامعیت و کمال اسلام ویژگی منحصر به فردی است که قادر به پاسخ‌گویی تمام نیازها و برنامه‌های جوامع بشری است. این جامعیت، در حوزهٔ هدایت انسان‌ها، نیازمند وجود رهبری خدا محور است که همچون پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی الله علیه و آله)، یا جانشین واقعی آن بتواند جامعهٔ آرمانی، قانونمند، عدالت گستر و امور دنیا و آخرت امت اسلام را هدایت و رهبری نماید.

از وظایف اصلی خلیفهٔ مسلمانان، استمرار اسلام اصیل و تداوم آن است. آیا بدون وجود رهبری الهی و پیامبر گونه، انتظار اسلام اصیل و استقرار و تداوم آن بدون انحراف و لغزش، انتظاری عبث و بیهوده نخواهد بود؟ در اسلام دین وسیلهٔ تحکیم حکومت‌ها نیست تا هر کسی به هر طریق ممکن به آن برسد و ادعای خلافت و جانشینی رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، برای ادارهٔ جامعهٔ مسلمانان را داشته باشد و هر روز به طریقی بر مسلمانان حکومت نماید؛ بلکه خلافت و ولایت در اسلام از پیکره و کالبد اصلی آن است و از دیدگاه اسلام ولی، خلیفه و امام در جامعه، پاسبان اصلی تعالیم اساسی و اصول مسلم اسلام است.

در انواع حکومت‌ها اعم از دیکتاتوری، طبقاتی، دموکراسی محض انسانی و... تمام سلطه‌ها، قدرت‌ها، قانون‌ها و تصمیم سازی آنان با یک یا چند نفر از مردم بوده، طبق قوانین و حدود الاهی عمل نمی‌کنند. اما در اسلام نوع حکومت و اساس آن اعتقادات دینی است. تمامی دانشمندان و عالمان اسلامی معتقدند: «در حکومت دینی منشأ قدرت و سلطه، خداوند متعال است و حاکمان با واسطه یا بدون واسطه، مشروعیت سلطهٔ خود را از خداوند متعال أخذ نموده‌اند». [۷]

در حکومت اسلامی، امام مأمور است تا طبق قوانین و حدود الهی عمل کند و مبنای حکم او عدالت الهی باشد. خداوند متعال به پیامبرش می‌فرماید: «و أنِ احْکمْ بَینَهُمْ بِما أنْزَلَ اللهُ» [۸]«حکم کن به چیزی که خداوند نازل کرده است». آیا حاکمان اسلامی در دوران خلفا همه خود را در برابر قانون الهی و احکام اسلامی مسئول و موظف می‌دیدند و به قوانین ثابت الهی عمل می‌نمودند؟ آیا مسلمانان از تجربهٔ تلخ حکومت عثمان و خلفای بنی امیه عبرت نگرفته‌اند تا به ضرورت وجود امام به معنای واقعی کلمه بر منصب رهبری امت اسلام پی ببرند؟

در زمان خلافت عثمان کار از داد خواهی به عصیان کشید؛ مسلمانان و اکثر اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، که سرخورده و ناراضی از بی‌عدالتی حاکم، جان بر لبشان رسیده بود، دست از جان شسته، چهل شبانه روز خانهٔ وی را محاصره کردند، او را کشتند و... .

اساس حکومت در اسلام بر مبنای علم الهی، تقوا و معنویت، ایثار جان و مال در راه خدا و حکم بر مبنای قرآن و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، است. میزان و معیار در انتخاب حاکم اسلامی، قانون اسلام از جمله کلام خدا و رسول اوست؛ (در مبحث ادلهٔ نقلی ضرورت وجود امام به بیان آیات و روایات مرتبط خواهیم پرداخت) در غیر این صورت «و مَنْ لَمْ یحْکُمْ بِما أنْزَلَ اللهُ فَأولئِک هُمُ الْکافِرُونَ» [۹] «و هر کس طبق آنچه خداوند نازل کرده حکم نکند، پس آنان همان کافرانند».

بنابراین حکومت، زمانی اسلامی است که امام و رهبر آن، طبق آنچه خداوند نازل کرده عمل نماید، عدالت را به پا دارد، حق را گسترش دهد و نابود کنندهٔ باطل باشد.

۷. وجود امامت، اتمام حجت الهی

هفتمین دلیل از ادلهٔ عقلی ضرورت وجود امام را به صورت اجمال بیان می‌نماییم: هدایت الهی در دو بُعد تکوینی و تشریعی انجام می‌پذیرد. در نوع هدایت تکوینی، اختیار جایگاهی نداشته و آفرینش به گونه‌ای است که ناگزیر باید تن در داد و عدول از آن امکان‌پذیر نیست، مثل رشد و نمو، جوانی و پیری، که هیچ کس نمی‌تواند تقاضای همیشه جوان ماندن را بکند. نعمت هدایت تکوینی موجودات را قرآن نیز تأیید فرموده است:

«قالَ رَبُّنَا الَّذی أعْطی کلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی» [۱0]

«پروردگار ما کسی است که هر چیز را آفرید و آن را به سوی غایت وجودیش هدایت نموده است.»

اما در هدایت تشریعی و رسیدن به کمالات معنوی و سیر و سلوک الهی، خداوند به انسان قدرت انتخاب داده است، تا به هر طریق ممکن خود در ارتقاء و کمال نفسانی خویش سهیم باشد. در هدایت تشریعی، خواست، جدیت، پشتکار، اطاعت محض و تقوای الاهی فوق العاده تأثیر گذار هستند و انسان خود مخیر است، در مسیر سعادت و یا راه مخوف ضلالت گام بردارد؛ البته خداوند متعال، پیامبران و کتاب‌های آسمانی فرستاده و راه را از بی‌راهه نشان داده است. این انسان که در نوع هدایت تشریعی به او اختیار داده شده است، می‌تواند در مسیر خیر و نیکی، حرکت نموده، به تکامل معنوی و اوج کمال برسد و بالعکس. «إِنّا هَدَیناهُ السَّبیلَ إِمّا شاکراً وَ إِمّا کفُوراً» [۱1] با مطالعهٔ دقیق در معارف اصیل اسلامی به ویژه قرآن مجید، در می‌یابیم که یکی از دلایل و اهداف بعثت پیامبران، اتمام حجت از طرف خداوند متعال است. در نوع هدایت تشریعی چون به انسان اختیار داده شده است، او در مقابل افعال و اعمال خود مسئول است و باید پاسخگو باشد، اما ممکن است در قیامت و هنگام حسابرسی انسان بگوید: «اگر کسی را می‌فرستاد و راه هدایت را از راه ضلالت برای ما تبیین می‌کرد و نشان می‌داد، ما به راه هدایت می‌رفتیم». خداوند متعال به وسیلهٔ فرستادن پیامبران، اتمام حجت می‌کند:

«رُسُلاً مُبَشِّرینَ وَمُنْذِرینَ لِئَلاّ یکونَ لِلنّاسِ عَلَی اللهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ». [۱2]

«پیامبرانی فرستادیم بشارت دهنده و بیم کننده تا مردمان پس از آن حجتی نداشته باشند.»

«همین هدایت عمومی و اتمام حجت خداوند که فرستادن پیامبران را ایجاب می‌کند، عیناً اقتضا می‌کند که پس از درگذشت پیامبر خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله)، کسی که در اوصاف کمال، مانند او باشد، به جای وی گماشته شود، تا مردم معارف دین را از او گرفته و در موارد حیرت و اختلاف، به او مراجعه نمایند؛ در غیر این صورت، لازم است که خداوند مردمان را پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله)، به حال خود رها کند و آنان را از نعمت هدایت محروم، و از وجود حجت، بی‌بهره سازد». [۱3]

اگر گفته شود، این لطف و حجت الهی، چرا اکنون ظاهر نیست و اِعمال امامت نمی‌کند؟ جواب آن است که مشکل از خود ماست.

علامه حلی می‌نویسد: لطف بودن امامت، منوط به تمام بودن امور سه‌گانهٔ زیر است:

۱. خلق امام و مجهز نمودن وی به قدرت، علم و نصّ بر اسم و نصب آن

۲. قبول امامت و تحمل آن از طرف امام

۳. نصرت و یاری کردن امام و دفاع از حریم امامت و قبول نمودن امر و نهی امام، از طرف امت و بندگان.

امر نخست بر خداوند لازم است و انجام شده است، دومی بر امام واجب است و انجام شده است، سومی بر امت واجب است که متأسفانه برخی زیر بار مسئولیت پذیرش و دفاع از امام (علیه السلام) نرفته‌اند. بنابراین انجام نشدن تصرف در امور و اِعمال امامت به صورت علنی و صریح، نه به خاطر قصور خداوند و امام، بلکه به علت تقصیر امت است. [۱4]

همان‌طور که خداوند برای اتمام حجت بر خلایق، پیامبران را فرستاد و بشر را از وجود حجت الهی، بی‌بهره نفرمود، اقتضای حکمت و مشیت الهی این است که پس از پیامبران نیز، هادیانی که همچون پیامبر (صلی الله علیه و آله)، حافظ دین و رهبر حقیقی مردم باشند، بفرستد؛ کسانی که همانند انبیاء، عالم و داناترین خلق در عصر خویش باشند؛ کسانی که در تمام عمر، هیچ گونه لغزش و گناهی نداشته، تا بتوانند الگو و حجت باشند، کسانی که دارای فضائل اخلاقی و صفات عالیه انسانی باشند، از قدرت، شجاعت، زهد و تقوای برخوردار بوده و از اوصاف و اخلاق ناپسند و زشت به دور باشند، به گونه‌ای که همچون پیامبر، بتوانند هدایت عمومی را عهده‌دار بوده و در قیامت نیز حجت بر اعمال بندگان باشند.

چنین کسانی نیست، مگر وجود مقدس امامان معصوم (علیهم السلام) ، که می‌توانند بشر را از حیرت و ضلالت و گمراهی نجات بخشند، هدایتگر به سعادت دنیا و آخرت و حجت الاهی بر بندگان باشند...

بیان شد که شیعه در اثبات ضرورت وجود امام برای جامعه، از طریق براهین عقلی و هم از طریق دلایل معتبر شرعی قادر به اثبات ضرورت وجود امام است.

۸. امامت مکمل و جایگزین خاتمیت

خاتمیت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله)، از ضروریات و بدیهیات در نظر امت اسلام است. در اینکه حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)، آخرین پیامبر الاهی و سلسلهٔ نبوت (۱۲۴۰۰۰ پیامبر) به او ختم شده است؛ کمترین اختلاف نظری در بین تمامی فرقه‌های اسلامی وجود ندارد. خداوند حکیم در قرآن کریم می‌فرماید:

«ما کانَ مُحَمَّدٌ أبا أحَدٍ مِنْ رِجالِکمْ وَ لکنْ رَسُولَ اللهِ وَ خاتَمَ النَّبِیینَ». [۱5]

حضرت ختمی مرتبت خود نیز چنین می‌فرماید:

«أنا خاتم النبیین و المرسلین.»

نکته قابل تأمل و سؤال ‌برانگیز آن است که همه می‌دانیم جامعه، پیوسته در حال تغییر و تحول است. این دگرگونی، نیازها و خواسته‌های جدیدی را پیش روی انسان‌ها می‌گذارد. چگونه می‌توان با قوانین ثابت و بدون تغییر، پاسخ‌گوی همهٔ نیازهای جدید جامعه در ادوار مختلف تاریخ بود؟

آیا انسان‌های بعد از خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله)، دیگر نیازمند هدایت و رهبری نیستند؟

انسان عاقل و هوشمند تأمل می‌کند که چه گزینه‌ای در دیگر ادیان نبوده و در اسلام وجود داشته که به خاتمیت، مشروعیت بخشیده است.

عقل سلیم حکم می‌کند که باید شخصی با اوصاف و ویژگی‌های خاص پیامبر (صلی الله علیه و آله)، موجود باشد تا بتواند همچون او به ادامه و هدایت آیین و رسالت او پرداخته و با رهبری او سعادت و رستگاری جاودان را به ارمغان آورد.

با بررسی دقیق درمی‌یابیم که، تمامی ادیان الهی، پیام‌آور و آموزنده توحید، نبوت، عدل و معاد بوده‌اند، اما ویژگی منحصر به فرد در مکتب اسلام خاتمیت نبوت و استمرار حرکت انبیاء توسط امامت است.

صد البته شخصیتی با اوصاف نبوت یافت نمی‌شود، مگر وجود مقدس «امام» که می‌تواند همچون پیامبران (علیهم السلام) به هدایت جامعه اقدام نماید.

مقام و عظمت امامت تنها در رهبری سیاسی امت اسلام خلاصه نشده؛ بلکه امامت دنبالهٔ نبوت و کامل‌کنندهٔ رسالت در ادوار مختلف تاریخ و آیندهٔ بشریت است.

امام، نه تنها شأنیت و لیاقت کامل تفسیر و معنا نمودن دین (کتاب و سنت) را دارد؛ بلکه اوست که بعد از نبوت، حافظ دین و حجت خدا بر بندگان است.

عقل سالم حکم می‌کند که خداوند هرگز پس از خاتمیت، انسان‌ها را بدون رهبر الاهی و حجت شرعی رها نمی‌سازد.

مسلم آن است که پس از خاتمیت، بدون وجود امام و بلکه بدون شناخت و تمسک به امام در عقاید دینی، گسست و انحراف به وجود می‌آید. چرا که از یک طرف انسان دستخوش لغزش، خطا، عصیان و نسیان است و از طرف دیگر، ارسال سلسلهٔ نبوت، خاتمیت پذیرفته است.

بنابراین تنها رشته اتصال مطلوب خالق و مخلوق و تنها راه قطعی و مسلم به دست آوردن هدایت و سعادت از طریق امام امکان پذیر خواهد بود. در غیر این صورت هدف و فلسفه وجودی آفرینش انبیاء محقق نشده و زمین برای بشریت خالی از حجت خواهد ماند.

در نتیجه، امامت، مکمل و جایگزین خاتمیت و مشروعیت خاتمیت به مقبولیت امامت و ولایت است.

تا کنون، هشت دلیل از دلایل عقلی ضرورت وجود امام در جامعه از دیدگاه تشیع، مورد بررسی قرار گرفت. اکنون دلیل و برهان دیگری از ادله عقلی لزوم امام را بیان می‌نماییم.

۹. «امامت مفسر شریعت» (نیاز شرع به مفسر)

برهان «لزوم مفسر» از دیگر دلایل عقلی ضرورت وجود امام در جامعه است. از موضوعات اجماعی بین تمامی اندیشمندان امت اسلام، آن است که شرع مقدس اسلام (قرآن و سنت) به قطع و یقین نیاز به مفسر واقع بین و حق شناس دارد. از مسلمات است که، دریافت حقایق واقعی قرآن کریم، بدون توضیح و تفسیر امکان‌پذیر نخواهد بود؛ چه اینکه یکی از مهم‌ترین وظایف پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله)، همین توضیح و تفسیر آیات مبارکه قرآن بوده است. اگر گفته شود که برای تفسیر و تبیین قرآن و سنت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)، هر کسی که دارای نیروی اجتهاد و استنباط باشد، می‌تواند به عمق احکام و معارف اسلامی پی برده و تفسیر و تبیین کاملی از آیات قرآن و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله)، به دست آورد؛ در جواب می‌گوییم وجود اختلاف فراوان در مبانی شرعی و حتی در اصول اعتقادی و تقسیم جامعه اسلامی به فرقه‌های مختلف که باعث پیدایش مذاهب متعدد گردیده، همگی نشانگر آن است که در امت اسلام، پس از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)، اجتهادی که بتواند بدون تکیه بر علوم اهل بیت (علیهم السلام) و امام معصوم مفسر واقعی شریعت و دیدگاه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)، باشد وجود نداشته است. با وجود اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) و شخصیت‌های برجسته فراوانی که در تاریخ اسلام و در ادوار مختلف تاریخی قدرت اجتهاد داشته‌اند، همچنان اختلاف در مبانی، اصول و فروع معارف اسلام، به قوت خود باقی است. در حقیقت این همه اختلاف و افتراق نتیجه همان عدم تمسک به ثقلین یعنی قرآن و امامان معصوم (علیهم السلام) است.

مقام امامت برخوردار از الهامات، اشراقات ربانی و بهره‌مند از مواهب رفیع خداوندی و متصل به منبع علم الهی است. بنابراین تبدیل شناخت ظاهری و سطحی از قرآن به شناختی همه جانبه، تفسیر صحیح، تطبیق مصادیق، بیان دقیق زوایای گوناگون و شرح بطون متعدد آن، نیازمند علم و عرفان خارق العاده و لدّنی وجود مقدس امام و وصی به حق رسول اعظم (صلی الله علیه و آله)، است.

قرآن قلیل اللفظ و کثیرالمعانی، موجز اما در اوج کمال، شامل بر ناسخ و منسوخ، منقطع و مستمر، تنزیل و تأویل، محکم و متشابه، ظاهر و باطن، عام و خاص، مطلق و مقید، و... است. با تکیه بر ازدحام دلایل، فحص غالب و ضرس قاطع می‌توان گفت: استیلا بر حدود و صغور، رمز و رازهای سر به مهر، بطون متعدد باطنی، حقیقت واقعی اعجاز آن و علم به ضمیر واقعی وحی در انحصار فهم نبی (صلی الله علیه و آله)، وصی (علیه السلام) و امامان معصوم (علیهم السلام) است.

قرآن کریم معجزه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و مهم‌ترین برنامه و دستور امت اسلام برای همیشه تاریخ و نیازمند توضیح و تفسیر صحیح است. از طرفی دیگر، تبیین و توضیح سیره و سنت رسول الله (صلی الله علیه و آله) و تفسیر کامل قرآن به گونه‌ای که مسلمانان پس از دوران رسالت را از وجود رهبر و هدایتگری پیامبرگونه بی‌نیاز کند انجام نشده است. در نتیجه جهان اسلام نیازمند شخص و مرجعی است که بتواند، همچون پیامبر (صلی الله علیه و آله)، به تفسیر و تبیین قرآن و معارف اسلام بپردازد تا مسلمین در سایه هدایت و رهبری آن، راه سعادت و جاودانگی را بپیمایند. به همین دلیل عقلای متشرع، نصب و تعیین امام (علیه السلام) را از طرف خداوند حکیم لازم دانسته و معتقدند، با وجود مقام مقدس امام (علیه السلام) تفسیر صحیح و کامل از دین و شریعت اسلام امکان‌پذیر می‌گردد. با عنایت به اینکه مجال تحریر بر تفصیل نیست به این مقدار از ادلهٔ عقلی ضرورت وجود امام، بسنده می‌نماییم.

 

 

 

منابع

[۱]. بقره / ۱۲۴.

[۲]. بقره / ۱۲۴.

[۳]. ملاحسن فیض کاشانی، علم الیقین، ج ۱، ص ۳۷۵.

[۴]. حق الیقین، ص ۲۸.

[۵]. علامه حلی، مناهج الیقین، ص ۴۳۹؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبهًْ، ص ۴؛ علامه کاشف الغطاء، اصل الشیعه و اصول‌ها، ص ۱۷۹؛ محمد رضا مظفر، عقائد الامامیه، ص ۶۵.

[۶]. مائده / ۴۶.

[۷]. موسوعهْ السیاسهْ، ج ۱، ص ۱۴۷.

[۸]. مائده / ۴۹.

[۹]. مائده / ۴۴.

[۱0]. طه / ۵۰.

[۱1]. انسان / ۳.

[۱2]. نساء / ۱۶۵.

[۱3]. معارف اسلامی، ج ۲، ص ۹۸.

[۱4]. علامه حلی، الالفین، ص ۴۸؛ مناهج الیقین، ص ۴۴۶؛ ملاصدرا، شرح اصول کافی، ج ۲، ص ۴۷۵.

[۱5]. احزاب / ۴۰.

%ب ظ، %08 %717 %1394 ساعت %16:%دی

امامت در اسلام از اهمیت خاصی برخوردار است و قرآن مجید آن را آخرین مرحله سیر تکاملی انسان می‌داند که تنها پیامبران اولوالعزم بدان رسیده‌اند و درباره حضرت ابراهیم (علیه السلام) می‌فرماید: به یاد آور هنگامی که پروردگار ابراهیم او را با وسایل گوناگونی آزمود و او آزمایش خود را کامل کرد (و از عهده آنها برآمد) خدا به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهیم گفت: از دودمان من (نیز امامانی قرار ده)، خداوند فرمود: پیمان و عهد من (امامت) هرگز به ستمکاران نمی‌رسد [1]، (و تنها آن گروه از فرزندان تو که پاک و معصومند شایسته این مقامند).

 از این آیه استفاده می‌شود که این مقام بس والاست که حضرت ابراهیم (علیه السلام) بعد از دارا بودن مقام نبوت و رسالت در آخر عمر و پس از پشت سر گذاشتن آزمایشهای سخت بدان نایل آمد.

مقام امامت در بسیاری از موارد با مقام نبوت جمع می‌شود و پیامبر اولوالعزمی همچون حضرت ابراهیم خلیل (علیه السلام) به مقام امامت نیز می‌رسد و از آن روشن‌تر جمع شدن مقام رسالت و نبوت و امامت در شخص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است.

و نیز ممکن است در مواردی این مقام (امامت) از رسالت و نبوت جدا شود. همانند ائمه (علیه السلام) که تنها وظیفه امامت را بر عهده داشتند، بدون آن که وحی بر آنان نازل شود.


ادله عقلی امامت عامه در تمام زمانها عبارتند از:

الف: برهان لطف:

نبوت و امامت یک فیض معنوی از جانب خداوند است که بر اساس قاعده لطف باید همیشه وجود داشته باشد. قاعده لطف اقتضا می‌کند که در میان جامعه اسلامی امامی باشد که محور حق بوده و جامعه را از خطای مطلق باز دارد.

الطاف وجود امام غایب را می‌توان در موارد زیر برشمرد:

1.حراست از دین خداوند در سطح کلی. [2]

2. تربیت نفوس مستعد.

3. بقای مذهب.

4. وجود الگویی زنده که بتواند مقتدای مردم قرار بگیرد [3] .

ب: برهان علت غایی:

در علم کلام ثابت شده که خداوند از افعال خود هدف و غرضی دارد و چون خداوند کمال مطلق است و نقص در او راه ندارد، غایت افعال الهی به مخلوقات بر می‌گردد و غایت وجود انسان، انسان کامل است؛ یعنی انسان مانند درختی است که میوه آن وجود انسان کامل است [4] .

ج: برهان امکان اشرف:

در فلسفه قاعده‌ای مطرح می‌شود، به نام قاعده امکان اشرف و معنای آن این است که ممکن اشرف باید در مراتب وجود اقدم از ممکن اخس باشد... [5]

در عالم وجود، انسان اشرف مخلوقات است و محال است که وجود، حیات، علم، قدرت و جمال و... به افراد انسان برسد قبل از آن که این کمالات به انسان کاملی که حجت روی زمین است، رسیده باشد.

د: برهان مظهر جامع:

هویت مطلقه خداوند در مقام ظهور، احکام وحدت بر او غلبه دارد و در وحدت ذاتی مجالی برای اسمای تفصیلی نیست. از طرف دیگر در مظاهر تفصیلی که در عالم خارج ظاهر می‌شوند، احکام کثرت ، غالب بر وحدت است. این جاست که فرمان الهی مقتضی صورتی اعتدالی است که در آن وحدت ذاتی و یا کثرت امکانی بر یکدیگر غلبه نداشته باشد، تا بتواند مظهری برای حق از جهت اسمای تفصیلیه و وحدت حقیقیه باشد و آن صورت اعتدال همان انسان کامل است. [6]

علامه حلی (رحمة الله علیه) در توضیح کلام خواجه نصیرالدین طوسی به بعضی از این ضرورتهای وجود امام اشاره کرده و می‌فرماید:

1. وجود پیامبر ضروری است تا شناخت عقلی بشر، به واسطه بیان نقلی تقویت شود؛ زیرا اگر چه انسان با نیروی عقل بسیاری از حقایق از اصول و فروع دین را درک می‌کند، ولی گاهی در اعماق وجودش وسوسه‌ها و تزلزلهایی وجود دارد که مانع از اعتماد بر آن و انجام آنها می‌گردد، اما هنگامی که این احکام عقلی با بیان پیشوای الاهی تقویت گردد، هر گونه تزلزل و شک و دودلی زدوده خواهد شد و انسان با قوت قلب به سوی یافته‌های عقلی خود خواهد رفت.

2. بسیاری از امور وجود دارد که عقل، حسن و قبح آن را درک نمی کند و باید دست به دامان پیشوایان الاهی گردد، تا بتواند خوبی و بدی آنها را دریابد.

3. بسیاری از اشیا مفید و برخی دیگر زیان بارند و انسان تنها با فکر خود قادر به درک سود و زیان همه آنها نیست. این جاست که احساس نیاز می‌کند، تا کسی سود و زیان اشیا را برای او بیان نماید و این کار تنها از عهده پیشوایان الهی که با منبع وحی در ارتباط هستند بر می‌آید.

 

4. انسان موجود اجتماعی است و اجتماع بدون داشتن قوانینی که حقوق همه افراد را حفظ کند و آنها را در مسیر صحیح پیش ببرد؛ سامان نخواهد یافت و به کمال مطلوب نخواهد رسید، تشخیص این قوانین به طور صحیح و اجرای آنها جز به وسیله ی رهبران آگاه، پاک و معصوم صورت نخواهد گرفت

5. انسانها در درک کمالات و تحصیل علوم و معارف و کسب فضایل متفاوتند، بعضی از آنها توانایی حرکت در این مسیر را دارند و برخی عاجز و ناتوانند. رهبران الهی گروه اوّل را تقویت و گروه دوم را یاری می‌کنند، تا هر دو گروه به کمال ممکن برسند.

6.با توجه به تفاوت مراتب اخلاق در انسانها، تنها راه برای پرورش این فضایل، رهبران پاک و معصوم هستند.

7. پیشوایان الهی از ثواب و عقاب و پاداش و کیفر الهی در برابر طاعت و گناه آگاهی کامل دارند و هنگامی که دیگران را از این امور آگاه کنند، انگیزه نیرومندی برای انجام وظیفه در آنان پیدا می‌شود. [7]

با توجه به این که امامت چیزی جز استمرار خط نبوت نیست، غالب این فلسفه‌ها که در ضرورت نبوت بیان شده است، در مورد امامان معصوم نیز ثابت است. به بیان دیگر خداوندی که نوع بشر را برای پیمودن راه کمال و سعادت آفریده است، همان گونه که باید برای هدایت او پیامبرانی را که متکی بر نیروی وحی و دارای مقام عصمت باشند مبعوث کند، لازم است برای تداوم این راه، بعد از رحلت پیامبران، جانشینان معصومی قرار دهد تا جامعه انسانی را در رسیدن به سر منزل مقصود کمک کنند و به یقین بدون آن (جانشینان پیامبر) این هدف ناتمام خواهد ماند؛ زیرا اولاً: عقول انسانی به تنهایی برای تشخیص تمام عوامل و اسباب پیش رفت و کمال، قطعاً کافی نیست و گاهی حتی یک دهم آن را نیز تشخیص نمی‌دهد.

ثانیاً: آیین انبیا بعد از رحلت آنان، ممکن است دست خوش انواع تحریفات گردد. برای جلوگیری از تحریف لازم است پاسدارانی معصوم و الهی باشند، تا از آن پاسداری کنند. درست است که خداوند در باره قرآن مجید فرمود: «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون [8]» یعنی: «ما قرآن را فرستادیم و خود حافظ و نگهبان آن هستیم.» اما حفظ دین باید از طریق علل و اسباب آن باشد که این اسباب همانا امامان معصوم (علیه السلام) هستند.

ثالثاً: تشکیل حکومت الهی و برقراری عدل و قسط و رسانیدن انسان به اهدافی که برای آن آفریده شده است، جز از طریق انسانهای معصوم ممکن نیست؛ زیرا به گواهی تاریخ حکومت‌های انسانی همیشه در مسیر منافع مادی افراد یا گروه های خاصی سیر کرده و تمام تلاش آنها در همین راستا بوده است و همان‌گونه که بارها آزموده‌ایم عناوینی مثل دموکراسی و حکومت بر مردم یا حقوق بشر و مانند آن پوششی است برای رسیدن به اهداف شیطانی قدرتها و آنها با استفاده از همین ابزار مقاصدشان را به شکل مرموزی بر مردم تحمیل کرده اند.

رابعاً: ادامه و استمرار دستورات دین در جوامع نیاز به وجود امامان خبیر و آگاه به تمام جزئیات و دقایق دین دارد، تا در هیچ لحظه‌ای کوچک‌ترین نقطه ابهامی برای کسی باقی نماند.

از آنچه گفتیم به خوبی ضرورت و فلسفه وجود امامان معصوم معلوم می‌گردد [9] .

 

 

 

منابع:

[1]. «و اذا ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماماً قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین»، بقره، 124.

[2]. شریف العلماء، کشف القناع، ص148.

[3]. نک: نمایه مبانی کلامی مهدویت، سؤال220.

[4]. نک: نمایه مبانی فلسفی مهدویت، سؤال 221.

[5]. طبا طبایی، نهایة الحکمة، صص319و 320.

[6]. نک: تمهید القواعد، ص 172؛ جوادی آملی، عبد الله، تحریر تمهید القواعد، ص 548- 555.

[7].  نک. شرح تجرید، ص 271 (با کمی تلخیص و اقتباس)، به نقل از پیام قرآن، ج 9، ص 38-37 .

[8]. حجر، 9.

%ب ظ، %23 %745 %1394 ساعت %16:%آبان

دلايل عقلي بسياري بر لزوم وجود امام در ميان جامعه و نياز جامعه به وجود وي در هر عصر و زمان، دلالت دارند و اين ضرورت و نياز را اثبات مي‌نمايند، كه از باب نمونه به يكي از آن‌ها اشاره مي‌شود.

قبل از پرداختن به این دلیل می‌بایست سه مقدمه بیان شود.

1. هدف از آفرينش انسان اين است كه با انجام دادن افعال اختياري، مسير تكامل خود را به سوي كمال نهايي بپيمايد، كمالي كه جز از مجراي اختيار و انتخاب به دست نمي آيد و ارادۀ حكيمانۀ الهي اصالتا به كمال و سعادت انسان تعلّق گرفته است اما از آن جا كه اين كمال و سعادت جز از راه انجام دادن افعال اختياري، حاصل نمي‌شود. مسير زندگي بشر، دو راهه و دو سويه قرار داده شده تا زمينه انتخاب و گزينش براي وي فراهم شود و طبعا يك راه آن هم به سوي شقاوت و عذاب خواهد بود كه بالتّبع (و نه بالإصالۀ) مورد ارادۀ الهي واقع مي‌شود.

2. اختيار و انتخاب آگاهانه، علاوه بر قدرت بر انجام كار و فراهم شدن زمينه‌هاي بيروني براي كارهاي گوناگون و وجود ميل و كشش دروني به سوي آن‌ها، نياز به شناخت صحيح نسبت به كارهاي خوب و بد و راه‌هاي شايسته و ناشايسته دارد و در صورتي انسان مي‌تواند راه تكامل خويش را آزادانه و آگاهانه، انتخاب كند كه هم هدف و هم راه رسيدن به آن را بشناسد و از فراز و نشيب‌ها و پيچ و خمها و لغزشگاه‌هاي آن آگاه باشد. پس مقتضاي حكمت الهي اين است كه ابزار و وسايل لازم براي تحصيل چنين شناخت‌هايي را در اختيار بشر قرار دهد و گرنه همانند كسي خواهد بود كه مهماني را به مهمانسرايي دعوت كند ولي محلّ مهمانسرايش و راه رسيدن به آن را به او نشان ندهد! و بديهي است كه چنين رفتاري خلاف حكمت و موجب نقض غرض است.[1]

3. شناخت‌هاي عادي و متعارف انسان‌ها كه از همكاري حس و عقل به دست مي‌آيد، هر چند نقش مهمّي را در تأمين نيازمندي‌هاي زندگي، ايفا مي‌كند امّا براي باز شناختن راه كمال و سعادت حقيقي در همۀ ابعاد فردي و اجتماعي و مادّي و معنوي و دنيوي و اخروي، كافي نيست زيرا روند تغيير حقوقي و قانوني در طول تاريخ بشر، نشان مي‌دهد كه با وجود پژوهش‌ها و تلاش‌هاي هزاران دانشمند متخصّص، در طول هزاران سال، هنوز هم يك نظام حقوقي صحيح و كامل و همه جانبه به وجود نيامده است و همواره محافل حقوقي و قانون‌گذاري جهان به نقص قوانين خود ساخته شان پي مي‌برند و با لغو و نسخ مادّه‌اي با اضافه كردن مادّه و تبصرۀ جديدي به اصلاح و تكميل آن ها مي‌پردازند.

بايد توجه داشته باشيم كه تمام همّ و تلاش حقوقدانان و قانون‌گذاران، صرف تأمين مصالح دنيوي و اجتماعي شده و مي‌شود و هرگز اهتمامي به تأمين مصالح اخروي و كسر و انكسار آنها با مصالح مادّي و دنيوي نداشته و ندارد و اگر مي‌خواستند اين جهت را كه مهم‌ترين جهات مسئله است رعايت كنند، هرگز نمي‌توانستند به نتيجۀ قطعي دست يابند. زيرا مصالح مادي و دنيوي را تا حدودي مي توان به وسيلۀ تجارب علمي تشخيص داد امّا مصالح معنوي و اخروي قابل تجربۀ حسي نيست.

با توجه به پيشرفت اعجاب انگيز دانش بشر و استفادۀ وي از تجارب هزاران مسالۀ پيشنيان و وضع ناقص و نارساي قوانين فعلي، ضعف و ناتواني دانش انسان امروز نيز از تشخيص مصالح و مفاسد خويش به روشني آشكار مي‌شود.

پس اگر راه ديگري براي شناخت حقايق زندگي و وظايف فردي و گروهي و رفع كمبودها وجود داشته باشد، هدف الهي از آفرينش انسان از آغاز تا انجام تحقق خواهد يافت.[1]

از ملاحظه اين مقدمات به اين نتيجه مي رسيم كه مقتضاي حكمت الهي اين است كه پيامبراني را مبعوث فرمايد تا راه سعادت دنيا و آخرت را به بشر بياموزند و اين نياز وي را بر طرف سازند و نيز به تربيت افراد مستعد بپردازند و آنها را تا آخرين مرحلۀ كمالي كه براي ايشان ميسر است، برسانند. هم چنين در صورتي كه شرايط اجتماعي، مساعد باشد اجراي قوانين اجتماعي دين را به عهده بگيرند.[3]

از سوي ديگر دين مقدس اسلام، همگاني و جاوداني و نسخ ناشدني است و بعد از پيامبر اسلام )صلي الله عليه و آله( پیامبری نخواهد آمد و ختم نبوّت در صورتي با حكمت بعثت انبياء وفق مي‌دهد كه آخرين شريعت آسماني پاسخگوي همۀ نيازمندي‌هاي بشر باشد و بقاء آن تا پايان جهان تضمين شده باشد.

اين ضمانت، در مورد قرآن كريم، وجود دارد و خداي متعال، مصونيّت اين كتاب عزيز را از هر گونه تغيير و تحريفي تضمين كرده است. ولي همۀ احكام و قوانين اسلام، از ظاهر آيات كريمه استفاده نمي‌شود. في المثل تعداد ركعات نماز و كيفيت انجام آن و صدها حكم واجب و مستحب آن را نمي‌توان از قرآن كريم به دست آورد و معمولا قرآن در صدد بيان تفاصيل احكام و قوانين نيست و تعليم و تبيين آنها را به عهدۀ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) گذاشته تا با علمي كه خدا به او عطا فرموده آنها را براي مردم بيان كند، امّا از جانب سوّم شرايط دشوار زندگي آن حضرت مانند چند سال محصور بودن در شعب ابي طالب و ده سال جنگ با دشمنان اسلام، اجازه نمي‌داد كه همۀ احكام و قوانين اسلام را براي عموم مردم بيان كند و همان اندازه هم كه اصحاب فرا مي‌گرفتند ضمانتي براي محفوظ ماندن نداشت و حتّي كيفيّت وضو گرفتن آن حضرت كه سالها در مرئي و منظر مردم بود مورد اختلاف واقع شد.

با توجه به اين نكات، روشن مي‌شود كه هنگامي دين اسلام مي‌تواند به عنوان يك دين كامل و پاسخگوي نيازهاي همۀ انسانها تا پايان جهان، مطرح باشد كه در متن دين، راهي براي تأمين مصالح ضروري جامعه، پيش بيني شده باشد مصالحي كه با رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در معرض تهديد و تفويت قرار مي‌گرفت و اين راه، چيزي جز نصب جانشين شايسته براي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) نخواهد بود، ختم نبوّت هنگامي موافق با حكمت الهي خواهد بود كه توأم با نصب امام معصوم باشد. امامي كه همۀ ويژگي‌هاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به جز نبوت و رسالت را دارا باشد[4] تا معارف و احكام الهي را براي مردم بيان نموده و از شريعت محافظت نموده و با اجراي احكام الهي ظلم و فساد را از ميان بردارد.

با توجه به نكاتي كه ذكر شد، هم ضرورت وجود امام عالم معصوم منصوب از طرف خدا تا روز قيامت ثابت مي‌شود و هم نياز جامعه و مردم تا روز قيامت به وجود امام ثابت مي‌شود، زيرا همان نياز جامعه كه نصب امام را بعد از پيغمبر ضروري مي‌نمايد عين همان نياز وجود امام را تا روزي كه يك فرد از انسان در روي زمين وجود دارد ضروري مي‌نمايد.

در پايان توجه به اين نكته مهم لازم است كه آنچه گذشت ضرورت وجود امام را ثابت مي‌كند. يعني بر اساس اين استدلال بايد در هر زمان امامي باشد. اما اگر هم اكنون بشريت از فيض ظهور امام محروم است اين به خاطر سوء تدبير خود اوست و سوء تدبير بشريت و انجام رفتارهايي كه به غيبت امام (عليه السلام) انجاميد ضرورت وجود امام را نفي نمي كند. هم چنان كه وجود بيماري اقتضا مي‌كند در يك شهر پزشك يا پزشكان حضور يابند. حال اگر مردم از روي بي‌توجهي به پزشك مراجعه نكردند اين باعث مستغني شدن مردم از پزشك نمي‌شود.

با توجه به توضيحات ياد شده روشن شد كه با وجود نياز مردم به امام بر خداوند است كه براي هدايت مردم امامي نصب نمايد و خداوند اين وظيفه را انجام مي‌دهد. از اين به بعد بر مردم است كه به امام رجوع كنند و يا اگر مانع ظهورش شده اند موانع را مرتفع نمايند.

 

 

پی‌نوشت‌ها:

[1]. مصباح يزدي، محمّد تقي، آموزش عقايد، دوره کامل سه جلدي، ص 177، شرکت چاپ و نشر بين الملل وابسته به انتشارات امير کبير، 1377.

[2]. مصباح يزدي، محمّد تقي، آموزش عقايد، ص 178، پيشين.

[3]. مصباح يزدي، محمّد تقي، آموزش عقايد، ص 304، پيشين.

[4]. مصباح يزدي، محمّد تقي، آموزش عقايد، ص 305، پيشين.

%ق ظ، %04 %446 %1394 ساعت %09:%آبان

برترین مطالب