وقتي حضرت ابراهيم (عليه السلام) از مقام عبدالله بودن به مقام نبوت و رسالت برانگيخته شد، خداوند متعال پس از امتحانات فراوان و آزمايشات گوناگون وي را به مقام امامت منصوب فرمود. آن حضرت پس از اينكه به اين مقام رسيد از خداوند متعال درخواست چنين مقامي را براي ذريّه خود كرد: «وَ إِذِ ابْتَلَي إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» [1]
چون حضرت ابراهيم (عليه السلام) را پروردگارش به اموري مهم بيازمود و او همه آنها را به شكل كامل به انجام رسانيد، خداي سبحان به او فرمود: من تو را امام و پيشوا قرار دادم. حضرت ابراهيم، درخواست كرد از دودمانم نيز پيشواياني قرار ده، خداوند فرمود: عهد و پيمان من به ظالمین نميرسد.
در بازشكافي مفهوم تبعيض نژادي كاملاً به اين معنا پي خواهيم برد كه تبعيض نژادي در موردي صادق است كه فرد يا افرادي صرفاً به دليل انتساب به نژادي خاص بر ديگراني كه از كمالات و شايستگيهاي بيشتر برخوردارند، ترجيح داده شوند. همان كاري كه برخي عالمان قوم يهود در مورد قوم يهود انجام ميدادند. ولي اگر ترجيح در يک قوم و خانواده به دليل وجود لياقت و شايستگي باشد، اين اصلاً تبعيض نژادي نخواهد بود، بلكه عين عدالت است.
براي بررسي موارد فوق به تبيين مسايل ذيل ميپردازيم:
وقتي كه حضرت ابراهيم (عليه السلام) چنين درخواستي كرد، خداوند متعال در جواب وي چنين فرمود: «قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» [2] عهد و پيمان من به ستمگران نميرسد.
با اين بيان، خداوند به يک نكته بسيار مهم تصريح فرمود و آن اینكه، ظلم و ستم و بيدادگري در همه انواع و در هر جا و از هر كسي سبب محروميّت از مقام والاي پيشوايي مردم (امامت) ميشود. از اين آيه ميتوان چنين استنباط كرد كه صرف عصمت براي دريافت مقام شامخ امامت كافي نيست، بلكه شرايط ديگري همچون ابتلاء و موفقيّت در آزمونهاي مهم، لازم است. با توجه به اين كه عصمت داراي مراتب است و عصمت عالي شرط نيل به مقام عالي نبوت و رسالت و امامت و مانند آن است»[3]
همچنين طبق آيه «لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ» [4] چنين استفاده ميشود كه مقام امامت را خداوند به خاطر صبر و يقين به آيات الهي به آنها اعطاء كرده است.[5]
همچنین از عبارت «إِنِّي جَاعِلُك» آيه ابتلاء (124 بقره) اين مطلب مهم به دست ميآيد كه امامت مقامي است رفيع و از مناصب الهي كه اين مقام بايد از طرف خداوند متعال تعيين شود و منشاء امامت وراثت نيست، لياقت است. لياقتها با شعار ثابت نميشود بلكه با پيروزي در امتحانات الهي ثابت ميگردد.[6]
با توجه به آن چه گفته شد، قرار گرفتن امامت در ذريّه حضرت ابراهيم (عليه السلام) تبعيض نژادي نيست. چون اگر قرار بود خداوند تبعيض نژادي قائل شود، مسلماً به امام و پيامبر خود حضرت ابراهيم چنين نميگفت: «كه اگر كسي هم از ذريّه تو ظالم باشد باز هم نميتواند به اين مقام نايل شود. پس اگر كسي ظالم حتي به نفس خود هم باشد نميتواند امام شود و اينكه اين امامان شريف به اين مقام نائل شدهاند به خاطر پاكي و مطهر بودن آنهاست نه اينكه از ذريّه پاک حضرت ابراهيم هستند».[7]
پس روشن ميشود كه قرار گرفتن مقام امامت در ذريّه حضرت ابراهيم (عليه السلا) به خاطر پاكي و لياقت اين افراد است، نه اينكه تبعيض نژادي باشد چون با توجه به قسمت آخر آيه ابتلاء «لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» مسلماً افرادي هم در ذريّه ايشان بودند كه ظالم به حساب آيند ولي آنها را امام قرار نداده است. حال آن كه اگر بنا بر تبعيض نژادي بود ميبايست حتي ستمگران از ذريّه ابراهيم (عليه السلام) هم به مقام امامت برسند.
اما در مورد بخش دوم سئوال بايد چنين گفت كه: (با حفظ مسائل و مقدمات گفته شده در قبل) امامت در حقيقت مقام رفيع الهي و از مناصب الهي است و بايد از طرف خداوند منصوب شود.
خداوند چون عالم مطلق است و بر همه چيز از ازل تا ابد آگاه است و به سرنوشت تمامي موجودات از ابتدا تا انتها اطلاع دارد و چون امامت به خاطر قاعده لطف الهي واجب است، وجود داشته باشد، لازم است خداوند اماماني را تعيين كنند و خداوند بر اساس معيارها و قواعدي كه در مباحث قبلي بيان شد تمام موجودات را بررسي كرده و به آن آگاهي دارد كه از ميان تمام موجودات فقط اين تعداد از افراد هستند كه تمام شرايط لازم و از جمله سرافراز بيرون آمدن از امتحانات و ابتلائات الهي را دارند.
پس خداوند آنها را تعيين و به مردم به شيوههاي مختلف معرفي كرده است و اگر كسي غير از اين تعداد ممكن بود چنين مقامي را داشته باشد، حتماً خداوند او را به عنوان امام معرفي ميكرد.
پس نتيجتاً امامان بر اساس روايات و از جمله روايت جابر بن عبدالله انصاري از پيامبر (صلي الله عليه و آله) 12 نفرند كه اولين آنها امام علي (عليه السلام)، سپس، امام حسن (عليه السلام)، سپس، امام حسين (عليه السلام) و 9 تن ديگر از فرزندان آن حضرت، هستند.
منابع و پاورقی:
[1]. بقره، 124.
[2]. بقره، 124.
[3]. جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي قرآن کريم (وحي و نبوت در قرآن)، قم، نشر اسراء، 1384ش، ج3، ص220.
[4]. سجده، 24.
[5]. طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه موسوي همداني، انتشارات اسلامي، 1380ش، ج1، ص422.
[6]. قرائتي، محسن، تفسير نور، انتشارات در راه حق، چاپ دوم، 1376ش، ج1، ص253.
[6]. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، 1380ش، ج4، ص923.
در قرآن مجید، آیات فراوانی در بیان اهمیت، جایگاه و اثبات امامت ائمه طاهرین (علیهم السلام)، وجود دارد. البته دلالت این آیات با توجه به احادیث متواتری است که از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله)، در شأن نزول این آیات وارد شده است. احادیثی که مورد قبول شیعه و سنی است.[۱] ما در اینجا به چند آیه اشاره میکنیم:
1- «وَ إِذِ ابْتَلىَ إِبْرَاهِمَ رَبُّهُ بِكلَمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنىِّ جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّيَّتىِ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِينَ» [۲]
به خاطر آوريد هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهدۀ ـن آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض كرد: «از دودمان من (نيز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمىرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاک و معصوم باشند، شايسته اين مقامند).
2- «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيرْاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَوةِ وَ إِيتَاءَ الزَّكَوةِ وَ كاَنُواْ لَنَا عَابِدِينَ» [۳]
و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما، (مردم را) هدايت مىكردند و انجام كارهاى نيک و برپاداشتن نماز و اداى زكات را به آنها وحى كرديم و تنها ما را عبادت مىكردند.
3- «وَ جَعَلْنَا مِنهُمْ أَئمَّةً يهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبرُواْ وَ كَانُواْ بِايَاتِنَا يُوقِنُونَ» [۴]
و از آنان امامان (و پيشوايانى) قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت مىكردند، چون شكيبايى نمودند، و به آيات ما يقين داشتند.
4- «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک…» [۵]
ای پیامبر! آن چه را از سوی پروردگارت نازل شده است، به طور کامل (به مردم) برسان و اگر این کار را انجام ندهی، رسالت خدا را انجام ندادهای و خداوند تو را از (خطرهای احتمالی) مردم نگاه میدارد و او جمعیت کافران لجوج را هدایت نمیکند.
خداوند متعال پیامبرش را با شدّت هر چه تمامتر، امر فرمود که رسالت خود را ابلاغ نماید و طبق روایات، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به دنبال نزول این آیه، در جایی به نام غدیرخم، حضرت علی (علیه السلام) را با عبارت مشهور «هر کس من مولای او هستم، این علی، مولای اوست.» به جانشینی خود برگزید.[۶]
5- «انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلاة…»[۷]
ولی و سرپرست شما تنها خدا و پیامبر او و آنهایی هستند که ایمان آورده، نماز را به پا داشته و در حال رکوع زکات میپردازند.
بسیاری از مفسران و محدثان گفتهاند که این آیه در شأن امام علی (علیه السلام) نازل شده است.[۸]
«سیوطی» از دانشمندان اهلسنت در تفسیر «الدر المنثور» در ذیل این آیه از «ابن عباس» نقل میکند که «علی(علیه السلام) در حال رکوع نماز بود که سائلی تقاضای کمک کرد و آن حضرت انگشترش را به او صدقه داد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) از سائل پرسید: چه کسی این انگشتر را به تو صدقه داد؟ سائل به حضرت علی (علیه السلام) اشاره کرد و گفت: آن مرد که در حال رکوع است. در این هنگام این آیه نازل شد.[۹]
هم چنین از میان دانشمندان اهلسنت، افرادی چون واحدی [۱۰] و زمخشری [۱۱] این روایت را نقل کرده و تصریح کردهاند که آیۀ «انما ولیکم الله …» درباره حضرت علی (علیه السلام)، نازل شده است.
فخر رازی در تفسیر خود از عبدالله بن سلام چنین نقل میکند که هنگامی که این آیه نازل شد، من به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عرض کردم که با چشم خود دیدم که علی (علیه السلام) انگشترش را در حال رکوع به نیازمندی صدقه داد، به همین دلیل ما ولایت او را میپذیریم. وی هم چنین روایت دیگری نظیر همین روایت را از ابوذر در شأن نزول این آیه نقل میکند.[۱۲]
طبری نیز در تفسیر خود روایات متعددی در ذیل این آیه و شأن نزول آن نقل میکند که اکثر آنها میگویند: این آیه، درباره حضرت علی (علیه السلام) نازل شده است.[۱۳]
مرحوم علامه امینی، در کتاب الغدیر، نزول این آیه درباره حضرت علی (علیه السلام)، را با روایاتی از حدود بیست کتاب معتبر از کتاب های اهلسنت، با ذکر دقیق مدارک و منابع آن، نقل کرده است.[۱۴]
در این آیه، ولایت حضرت علی (علیه السلام) در ردیف ولایت خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله) قرار داده شده است.
6- «یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم…»[۱۵]
ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا و رسول خدا و اولی الامر از خودتان را اطاعت نمایید.
بسیاری از علما و مفسران [۱۶] معتقدند که آیه اولی الامر درباره حضرت علی (علیه السلام) نازل شده است. مثلا حاکم حسکانی حنفی نیشابوری (مفسر معروف اهل سنت) در ذیل این آیه، پنج حدیث نقل کرده که در همه آنها عنوان «اولی الامر» بر امام علی (علیه السلام) تطبیق شده است.[۱۷]
ابوحیان اندلسی مغربی در میان اقوالی که درباره اولیالامر نقل کرده، از مقاتل و میمون و کلبی (سه نفر از مفسران) نقل میکند که منظور از آن ائمه، اهل بیت (علیهم السلام) هستند.[۱۸]
ابوبکر بن مؤمن شیرازی یکی دیگر از علمای اهلسنت نیز در رسالۀ «اعتقاد» از ابن عباس نقل میکند که آیه فوق درباره حضرت علی (علیه السلام) نازل شده است.[۱۹]
از سویی دیگر در اين آيه شريفه با سبک و سياق واحد و عدم تکرار لفظ (اطيعوا)، اطاعت خدا و رسول و اولی الامر واجب شده است. از این جهت اولی الامر، معصوم است و گرنه دستور به اطاعت از آنها به نحو اطلاق معنا نداشت. همان طور که خدا و پیامبرش معصوم هستند. همچنین طبق آن چه در روایات آمده، معصومین منحصر در امامان شیعه هستند.
7- «انما انت منذر و لکل قوم هاد» [۲۰]
]ای پیامبر[،تو تنها بیم دهندای و برای هر گروهی هدایت کنندهای است.
مفسرین شیعه و بعضی از مفسرین اهلسنت از جمله فخر رازی، مفسر صاحب نام اهلسنت میگویند: انذار کننده پیامبر و هدایت کننده علی (علیه السلام) است؛ زیرا ابن عباس میگوید: پیامبر (صلی الله علیه و آله) دست مبارکش را بر سینه خود گذاشت و فرمود «انا المنذر» (من بیم دهنده هستم) سپس اشاره به شانه علی (علیه السلام) کرد و فرمود: «و انت الهادی یا علی! بک یهتدی المهتدون من بعدی» تو هدایت کنندهای ای علی! و به وسیله تو بعد از من هدایت شوندگان هدایت میشوند».[۲۱]
تفسیر الدر المنثور که از معروفترین تفاسیر اهلسنت است، روایات متعددی در تفسیر این آیه از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل میکند که «پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هنگامی که این آیه نازل شد، دست خود را به سینه مبارکشان گذاشته و فرمودند: من بیم دهنده هستم و آن گاه به شانه حضرت علی (علیه السلام) اشاره کرده و فرمودند: هادی تویی ای علی …».[۲۲]
روایات دیگری به همین مضمون را جمعی از دانشمندان معروف اهلسنت از جمله حاکم نیشابوری در «مستدرک»، ذهبی در «تلخیص»، فخر رازی و ابن کثیر در تفاسیر خود، ابن صباغ مالکی در «الفصول المهمة»، گنجی شافعی در «کفایة الطالب»، طبری در تفسیر خود، ابن حیان اندلسی در «بحر المحیط»، نیشابوری در تفسیر خویش، حموینی در «فرائد السمطین» و گروه دیگری در کتابهای تفسیری خود آورده اند.[۲۳]
8- «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین»[۲۴]
ای کسانی که ایمان آوردهاید، از (مخالفت فرمان خدا) بپرهیزید و با صادقان باشید.
فخر رازی در تفسیر کلمه «الصادقین» میگوید: مراد از صادقین، افراد معصوم و مراد از معصومان، جمیع امتند.[۲۵] در حالی که هیچ عرب زبانی در هنگام نزول این آیه از کلمه «صادقین»، مجموع امت را نمیفهمیده است. پس چگونه میتوان آن را حمل بر این معنا کرد؟ لذا باید بپذیریم که در هر عصر و زمانی، فرد صادقی که هیچ اشتباه و خطایی در سخنان او نیست، وجود دارد که ما باید پیرو او باشیم!
بسیاری از مفسران و محدثان اهلسنت از ابن عباس نقل کردهاند که آیه فوق درباره حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) نازل شده است. مثلا ثعلبی در تفسیر خود، گنجی در «کفایة الطالب» و سبط الجوزی در «تذکره» از گروهی از علما چنین نقل میکنند: «علمای سیره (تاریخ پیامبر) گفتهاند: معنای این آیه آن است که با علی (علیه السلام) و خاندانش همراه باشید. ابن عباس می افزاید: علی (علیه السلام) سید و سرور صادقان است.[۲۶]
در روایات متعددی که از طریق اهلبیت (علیهم السلام) به ما رسیده، بر این معنا تاکید شده است.[۲۷]
لازم به ذکر است که مراد از همراهی با صادقان در اینجا، اقتدا کردن به آنها و اطاعت نمودن از آنهاست.
9- «قل لا اسئلکم علیه اجراً الا المودة فی القربی»[۲۸]
]ای پیامبر، به مردم[ بگو: «براى آن [رسالت] از شما هيچ مزدى طلب نمىكنم، مگر دوستى در حق نزديكان».
علاوه بر این آیات، آیات دیگری، بازگو کننده فضیلتی از فضیلتهای حضرت علی (علیه السلام) و برتری آن حضرت بر سایر صحابه و یاران و نزدیکان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است. حال با استناد به حکم عقل که تقدیم “مرجوح” بر “ارجح” را قبیح میشمارد، میتوان نتیجه گرفت که امامت و جانشینی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، حق حضرت علی (علیه السلام) است.
این مقام گاهی با مقام نبوت و رسالت، جمع شده است؛ مثل امامت حضرت ابراهیم (علیه السلام) و پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) و گاهی جدای از مقام نبوت و رسالت بوده است؛ مثل امامت ائمۀ معصومین (علیهم السلام).[۲۹]
این آیات نشانگر این است که امام باید از جانب خدا منصوب شود؛ زیرا در همۀ این آیات، جعل امامت به خدا نسبت داده شده و نیز خداوند، در آیۀ ابتلا، امامت را عهد و پیمان خود شمرده است؛ از این رو باید متصدی آن را خدا، که طرف عهد و پیمان است، تعیین کند نه مردم. هم چنین طبق این آیات، امام باید معصوم، کاملترین و فاضلترین مردم باشد. روشن است که هیچکس جز خدا نمیتواند از وجود این صفات و کمالات نفسانی آگاه شود. بنابراین، امام باید از جانب خدا نصب شود. فلسفۀ انتصاب امامان نور از ناحیۀ خدا، هدایت و رهبری جامعۀ بشری است.
پی نوشت:
[۱]. برای آگاهی بیشتر مراجعه شود به نمایه: دلایل اعتقاد به امامت و امامان، سؤال ۹۹۹ (سایت اسلام کوئست).
[۲]. بقره، ۱۲۴
[۳]. انبیاء، ۷۳
[۴]. سجده، ۲۴
[۵]. مائده، ۶۷
[۶]. مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج ۹، امامت در قرآن، ص ۱۸۲ به بعد.
[۷]. مائده، ۵۵٫
[۸]. چون طبق روایات معتبر آن که در رکوع انگشترش را به سائل داد حضرت علی (علیه السلام) بوده است.
[۹]. الدرالمنثور، ج ۲، ص ۲۹۳
[۱۰]. اسباب النزول، ص ۱۴۸
[۱۱]. تفسیر فخر رازی، ج ۱۲، ص ۲۶
[۱۲]. همان.
[۱۳]. تفسیر طبری، ج ۶، ص ۱۸۶
[۱۴]. الغدیر، ج ۲، ص ۵۲ و ۵۳
[۱۵]. نساء، ۵۹٫
[۱۶]. در تفسیر برهان نیز دهها روایت از منابع اهلبیت (علیهم السلام) در ذیل این آیه آمده است که میگوید: آیه مزبور درباره امام علی (علیه السلام) یا آن حضرت و سایر ائمه اهلبیت (علیه السلام) نازل شده و حتی در بعضی از روایات نام دوازده امام یک به یک ذکر شده است. تفسیر برهان، ج ۱، ص ۳۸۱ و ۳۸۷
[۱۷]. شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۴۸ – ۱۵۱
[۱۸]. بحر المحیط، ج ۳، ص ۲۷۸
[۱۹]. احقاق الحق، ج ۳، ص ۴۲۵
[۲۰]. رعد، ۷
[۲۱]. فخر رازی، تفسیر کبیر، ج ۱۹، ص ۱۴
[۲۲]. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج ۴، ص ۴۵
[۲۳]. نفیس احقاق الحق، جلد ۳، ص ۸۸ – ۹۲
[۲۴]. برائة، ۱۱۹٫
[۲۵]. تفسیر فخر رازی، ج ۱۶، ص۲۲۱
[۲۶]. احقاق الحق، ج۳، ص۲۹۷
[۲۷]. تفسیر نورالثقلین ، ج ۲، ص۲۸۰، ح ۳۹۲و۳۹۳
[۲۸]. شوری، ۲۳
[۲۹]. اقتباس از نمایه: دلایل عقلی امامت، سؤال ۶۱۴ (سایت اسلام کوئست: ۶۷۱).