بیتردید از ابتدای خلقت بشر تا سرانجام تاریخ بشریت دو طایفه حق و باطل با یکدیگر ارتباط تنگاتنگی دارند. حق مداران گذشته، همواره بسترسازان حقگرایان آیندهاند و حقگرایان آینده، تداوم بخشان راه حقپرستان گذشته. بر همین اساس است سرنوشت در افتادگان از مسیر صراط مستقیم.
بنابراین پیروان حقیقت همواره با یکدیگر در ارتباطند. در این میان ارتباط حجتهای به حق الهی در تداوم بخشی به حفظ مسیر صحیح هدایت و سعادت بشر بسیار عمیقتر و محکمتر است، چرا که هر نبی و ولی الهی با در نظر گرفتن شرایط عصری که در آن به سر میبرد، راه انبیا و اولیای الهی پیش از خود را تداوم میبخشد. به عبارت دیگر، همه انبیا و اولیای الهی چراغهای نورانی هدایتند. با این تفاوت که هر کدام متناسب با شرایط زمانی و مکانی خود به نور افشانی میپردازند. در فرهنگ اسلامی، ائمه اطهار (علیهم السلام) به عنوان جانشینان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) جملگی نور واحدند و هدف مشترکی را دنبال میکنند. وجود هر یک از آنان، همانند یک مشعل روشن و یا علم سرافراز، مسیر صحیح و کامل هدایت را به بندگان خدا نشان میدهد و آنان را از گرفتار شدن به ضلالت و گمراهی باز میدارد. با این همه، ارتباط و پیوستگی بعضی از آنان با هم یکدیگر از ویژگی و خصوصیت ممتازی برخوردار است که با نگاهی اجمالی این مهم بدست میآید. بیتردید ارتباط میان امام حسین (علیه السلام) با آخرین حجت الهی خود حضرت بقیة الله بسیار بارز و در خور تعمق است، چرا که بررسی ابعاد مختلف پیوند این دو حجت الهی به خوبی چگونگی فراهم شدن بستر حاکمیت احکام و ارزشهای الهی در سراسر عالم را مشخص میکند. این مقاله در صدد بیان برخی پیوستگیهای سید الشهدا با موعود بزرگ جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
الف: امام مهدی از تبار امام حسین (علیهما السلام)
در مجموعه روایاتی که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) نقل شده، بارها تصریح شده است که منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نسل امام حسین (علیه السلام) است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در یکی از روزهای آخر عمر مبارکشان در حالی که دستشان را به شانه امام حسین (علیه السلام) گذاشته بودند، خطاب به دختر بزرگوارشان حضرت زهرا (علیها السلام) فرمودند: مهدی این امت از نسل این فرزندم است. دنیا به پایان نخواهد رسید مگر مردی از اولاد امام حسین (علیه السلام) قیام کرده، جهان را پراز عدل و داد کند.[1]
در جای دیگر ضمن تعریف معرفی ائمه اطهار (علیهم السلام) میفرمایند: امامان پس از من دوازده نفرند که نه نفر از آنان از تبار فرزندم حسین هستند و نهمین نفرشان قائم است. این دوازده تن اهل بیت و عترت من هستند؛ گوشت آنها گوشت من و خون آنان از خون من است. [2]
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) به حضرت ابا عبدالله فرمودند:
نهمین فرزند تو ای حسین قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله) است. او دین خدا را آشکار ساخته و عدالت را در سرتاسر روی زمین حاکمیت خواهد بخشید. [3]
در این باره امام حسین (علیه السلام) نیز میفرمایند: نهمین فرزند من، قائم به حق است. خداوند به وسیله او زمین مرده را دوباره زنده خواهد ساخت و دین را حاکمیت خواهد بخشید. او حق را علی رغم میل مشرکان و دشمنان، احقاق خواهد کرد. [4]
ب. تحقق اهداف عاشورا با قیام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
امام حسین (علیه السلام) با هدف زنده ساختن احکام قرآن و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و از بین بردن بدعتهایی که در نتیجه کیمت بنیامیه در دین ایجاد شده بود، قیام کردند و در طول مسیر مدینه تا کربلا، ضمن اشاره به انگیزه قیامشان میفرمودند:
«من به منظور ایجاد اصلاح در امت جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قیام کردهام. میخواهم امر به معرف و نهی از منکر کنم و به همان سیره و شیوه مرسوم جدم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و پدرم علی بن ابیطالب (علیه السلام) عمل کنم. [5]
آن حضرت در نامهای که به بزرگان قبایل بصره مینویسند، تصریح میکنند:
من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش دعوت میکنم در شرایطی که ما زندگی میکنیم، به سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از بین رفته است و به جای آن بدعت و احکام و ارزشهای غیر اسلامی نشسته است. اگر شما دعوت مرا بپذیرید و به یاری من برخیزید، شما را به راه راست و رستگاری هدایت خواهم کرد. [6]
از مجموعه این گونه بیانات امام حسین (علیه السلام) ، اهداف والای نهضت عاشورا به خوبی روشن میشود. احیای قرآن، احیای سنت نبوی و سیره علوی و از بین بردن کژیها، و توان و حاکمیت بخشیدن به حقپرستان و نیز از بین بردن سلطه استبدادی حکومت ستمگران و تامین قسط و عدل در عرصههای اجتماعی و اقتصادی و... از جمله اهداف آن حضرت است.
حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) در توصیف سیره حکومتی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میفرمایند:... هنگامی که دیگران هوای نفس را بر هدایت مقدم بدارند، او (مهدی موعود) امیال نفسانی را به هدایت بر میگرداند. در شرایطی که دیگران قرآن را با رای خود تفسیر و تاویل خواهند کرد. او آراء و عقاید را به قرآن باز میگرداند. همو به مردم نشان خواهد داد که چگونه میتوان به سیره نیکوی عدالت رفتار کرد و تعالیم فراموش شده قرآن و سیره نبوی را زنده کرد. [7]
امام باقر (علیه السلام) میفرمایند:
قائم آل محمد، مردم را به سوی کتاب خدا، سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ولایت علی بن ابیطالب (علیه السلام) و بیزاری از دشمنان آنان دعوت خواهد کرد. [8]
امام صادق (علیه السلام) نیزدر همین زمنیه میفرمایند:
حضرت مهدی بدعتهای ایجاد شده در دین را در سرتاسر جهان از بین خواهند برد و در مقابل، تک تک سنتهای نبوی را به اجرا در خواهد آورد.[9]
ج. حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) منتقم خون امام حسین (علیه السلام)
یکی از القاب حضرت مهدی منتقم است. در توضیح علت نامگذاری این لقب بر آن حضرت، مطالب زیادی در سخنان اهل بیت وارد شده است. از جمله گفته شده است که از امام محمد باقر (علیه السلام) سؤال کردند به چه مناسبت فقط به آخرین حجت الهی قائم گفته میشود؟ امام در پاسخ فرمودند:
چون در آن ساعتی که دشمنان، جدم امام حسین (علیه السلام) را به قتل رساندند، فرشتگان با ناراحتی، در حالی که ناله سرداده بودند عرض کردند: پروردگارا! آیا از کسانی که برگزیده و فرزند برگزیده تو را ناجوان مردانه شهید کردند، در میگذری؟ خداوند در پاسخ آنان، به ایشان وحی فرستاد که ای فرشتگان من، سوگند به عزت و جلالم از آنان انتقام خواهم گرفت. هر چند پس از مدت زمانی زیاد. آن گاه خداوند متعال نور و شبح فرزندان امام حسین (علیه السلام) به آنان نشان داد و پس از اشاره به یکی از آنان که در حال قیام بود، فرمود: با این قائم از دشمنان حسین (علیه السلام) انتقام خواهم گرفت. [10]
در تفسیر آیه «و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا»... هر کس مظلومانه کشته شود ما برای ولی او تسلطی بر ظالم قرار میدهیم.... از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که مراد از مظلوم در این آیه، حضرت امام حسین (علیه السلام) است که مظلوم کشته شد و منظور از «جعلنا لولیه سلطانا» امام مهدی است.
امام باقر (علیه السلام) تصریح میکنند که ما اولیای دم امام حسین (علیه السلام) هستیم و هنگامی که قائم ما قیام کنند، پیگیر خون امام حسین (علیه السلام) خواهد کرد.
در دعای ندبه نیز به این حقیقت با این تعبیر تصریح شده است:
«این الطالب بدم المقتول بکربلا» کجاست آن عزیزی که پس از ظهورش، خون شهید مظلوم کربلا را از دشمنان باز پس بگیرد... [11]
همچنین روایت شده است که وقتی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پس از ظهور، در ما بین رکن و مقام برای مردم خطبه خواهد خواند، در مهمترین بخش از آن خطبه به صورت مکرر با نهایت اندوه و تاثر شهادت مظلومه امام حسین (علیه السلام) را مورد اشاره قرار خواهد داد. از جمله خواهد فرمود:
ای مردم جهان، منم امام قائم. منم شمشیر انتقام الهی که همه ستمگران را به سزای اعمال شان خواهم رساند و حق مظلومان را از آنان باز پس خواهم گرفت. ای اهل عالم! جدم حسین بن علی (علیهما السلام) را تشنه به شهادت رساندند و بدن مبارک او را به صورت عریان در روی خاک رها کردند. دشمنان از روی کینه توزی جدم حسین (علیه السلام) را ناجوانمردانه کشتند. [12]
همچنین روایات فراوانی رسیده که شعار یاران امام مهدی پس از ظهور، جمله بسیار الهام بخشی است و آن جمله عبارت است از:
ای باز خواست کنندگان خون حسین (علیه السلام) و منظور از آن، اشاره به این معناست که هنگام انتقام خون پاک امام حسین (علیه السلام) فرار رسیده است. [13]
د. مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همیشه به یاد حسین (علیه السلام)
از آنجا که امام حسین (علیه السلام) با تمام وجود همه توانمندیها و سرمایههای خود را ایثار کرد تا اسلام را از خطر اساسی برهاند، آخرین حجت الهی نیز تصریح دارند که همواره به یاد ایثارگری و فدارکاریهای آن حضرت است و شب و روز با یادآوری مصیبتهایی که بر ایشان روا داشته شده، خون گریه میکند.
در بخشی از زیارت ناحیه مقدسه در این باره میخوانیم:
... اگر روزگار وقت زندگی مرا از تو (ای حسین) به تاخیر انداخت و یاری و نصرت تو در کربلا در روز عاشورا نصیب من نشد، اینک من هر آینه صبح و شام به یاد مصیبتهای تو ندبه میکنم و به جای اشک بر تو خون گریه میکنم!...
بیتردید این گونه تعابیر، نهایت محبت و دل بستگی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به سید الشهدا (علیه السلام) نشان میدهد.
علاوه بر آنچه گذشت بر اساس روایات بسیاری که از حضرات معصومین (علیهم السلام) نقل شده است؛ در بسیاری از مسایل جزیی نیز امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با امام حسین (علیه السلام) پیوستگیها و ارتباطات قابل توجهی دارند که از آن جمله است:
1. روز ظهور امام مهدی مقارن با روز عاشورا است.
از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است که قیام قائم آل محمد در روز شنبه که مصادف با روز عاشورا یعنی همان روزی که حضرت ابا عبدالله به شهادت رسیدند، خواهد بود. [14]
2. همان گونه که امام حسین (علیه السلام) نهضت خود را از مکه آغاز کردند، یعنی پس از خارج شدن از مدینه به مکه آمدند و از کنار بیت الله الحرام قیام خود را به مردم خبر دادند و به سمت کوفه حرکت کردند، از مجموعه روایات به خوبی روشن است که حضرت مهدی نیز از کنار بیت الله الحرام جهانیان را به بیعت با خود فراخواهد خواند و آن گاه حرکتهای اصلاحی خود را آغاز خواهند کرد. در نهایت، مقر حکومتی خویش را در کوفه قرار خواهد داد.
3. حتی طنین صدای امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان طنین صدای امام حسین (علیه السلام) است. اگر پیام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان پیام حسین (علیه السلام) است که فریاد میزند: ای مردم! مگر نمیبینید به حق عمل نمیشود، از باطل کسی خودداری نمیکند... امر به معروف و نهی از منکر کنار گذاشته شده است و احکام الهی و سنن پیامبر (صلی الله علیه و آله) اشکارا هتک میشود و... این پیام و هشدار در لحظه ظهور با همان صدا به مردم جهان اعلام خواهد شد که امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا با همان لحن و آهنگ مردم را به تبعیت از حق و اعراض از بدیها فراخواندند.
4. برخی از یاران امام حسین (علیه السلام) پس از رجعت در رکاب امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به یاری آن حضرت خواهند پرداخت و حتی برخی از فرشتگانی که جزو اصحاب امام حسین (علیه السلام) بودند، در خدمت قائم آل محمد... خواهند بود.
پی نوشتها:
[1].مجلسی، بحارالانوار ج 51، ص 91 .
[2]. اربلی، کشف الغمة ، ج 3، ص 294 .
[3]. منتخب الاثر، ص 467 .
[4]. اعلام الوری، ص 384 .
[5]. مجلسی، بحار الانوار، ج 45، ص 6 .
[6]. حیاة الامام الحسین (علیه السلام)، ج 2، ص 264 .
[7]. مجلسی، بحار الانوار، ج 51، ص 130 .
[8]. الزام الناصب، ص 177 .
[9]. سلیمان قندوزی، ینابیع المودة، ج 3، ص 62 .
[10]. دلائل الامامة، ص 239 .
[11]. دعای ندبه
[12]. الزام الناصب، ج 2، ص 282 .
[13]. النجم الثاقب، ص 469 .
[14]. مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 285 .
در شرح وقایع ظهور وارد شده است که امام زمان (علیه السلام)، انتقام سختی از عدهای میگیرد. اینان چه کسانی هستند و حضرت چگونه انتقام میگیرد؟
پاسخ :
در ابتدا به این میپردازيم که «انتقام» چیست و با مقام و منزلت حضرت حجّت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سازش دارد یا نه؟
انتقامی که به حضرت نسبت داده شده است، به معنی مجازات کردن و کیفر دادن، سردمداران کفر و نفاق و شرک است، نه به معنی کینه توزی و فرونشاندن هوا و هوس های درونی و اصولاً امامان معصوم (علیهم السّلام) از چنین هوسهایی پاکیزه بودهاند و انتقام به معنی کیفر هیچ گونه ناسازگاری با مقام امام ندارد. از این رو خدای تبارک و تعالی هم از مجرمان انتقام میگیرد، در قرآن کریم هم به همین صفت از خداوند متعال یاد شده است به عنوان مثال به این آیات توجه بفرمایید:
«... أَلَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِی انتِقَامٍ »[۱].
«... وَاللّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقَامٍ »[۲].
در این آیات هم، انتقام گرفتن خدا، به معنی مجازات در برابر کارهای ناشایست است و به هیچ وجه مسئله، کینه توزی ـ که در مورد خداوند سبحان قابل تصور نیست ـ مطرح نمی باشد.
آیا حضرت مهدی انتقام خواهند گرفت و صفت منتقم بر ایشان صدق میکند؟
در پاسخ میتوان گفت:
یکی از لقبهای امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) «منتقم» است.[۳]
«وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا ...؛» «کسی که خون مظلومی را به ناحق بریزد ما برای ولیش سلطه (قصاص) قرار دادیم».[۴]
در دعایی که به وسیله عمری از خود آن حضرت روایت شده است آمده است: «وَ اَقمْ بهِ الحُدودَ المعطّلةَ و الأحکامَ المُهمَلة؛ و به توسط او حدود تعطیل شده و احکام کنار مانده اجرا شود».[۵]
امام باقر (علیه السّلام) در ذیل این آیه شریفه میفرمایند: که مراد از «مظلوم» امام حسین (علیه السّلام) است و ما ولی دم او هستیم و هنگامی که قائم ما ظهور کند به خونخواهی او میپردازد.[۶]
پیامبراکرم (صلّی الله علیه و آله) در روز عید غدیر در معرفی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «... الا انّه الحدوث بکلّ ثار لأولیاء الّا عزّو جلّ؛ آگاه باشید حضرت مهدی انتقام گیرنده از ستمگران است، او خونخواه خون به ناحق ریختة همه بندگان صالح خداست».[۷] گفتنی است روایات بخش انتقام بسیارند و ذکر همه آنها طولانی شدن جواب را به دنبال دارد.
در حدیث معراج وارد شده است، چون چشمان پیامبراکرم ( صلّی الله علیه و آله) به نور امامان افتاد، یکی از نورها را با نورهای دیگر متفاوت دید، از خدای حکیم ندا رسید که: او همان قائم ماست. او همان کسی است که حلال ما را حلال و حرام ما را حرام خواهد کرد و من توسط او از دشمنان انتقام خواهم گرفت.[۸]
در روز عاشورا وقتی امام حسین (علیه السّلام) و اصحابش به دست یزیدیان به شهادت رسیدند، ملائکه الهی بسیار ناراحت شده و به درگاه الهی شکایت بردند. لذا آفریدگار توانا در ضمن نشان دادن نور وجود حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «بذلک القائم انتقم منهم»؛ توسط این قائم از قاتلان امام حسین (علیه السّلام) انتقام خواهم گرفت.[۹]
و ما هم در انتظار لحظههای سبزی به سر میبریم که شمشیر انتقام حضرت، به خونخواهی پهلوی شکسته حضرت فاطمه (سلام الله علیها) خانهنشینی امام علی (علیه السّلام) و مظلومانه رفتن امام حسین (علیه السّلام) قیام کند و همه کسانی که را که کهکشان غم را نثار خاندان پیامبر کردند، به کیفر کارهایشان برساند.
پینوشتها :
[۱]. سورة زمر، یة ۳۷.
[۲] . سوره آل عمران، ۴.
[۳] . مرحوم مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۶.
[۴] . اسراء، ۳۳.
[۵]. سورة زمر، یة ۳۷.
[۶] . مسعود بن عیاش، تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۲۹۰، حدیث شماره ۶۵، چاپ افست تهران.
[۷] . مرحوم مجلسی، بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۲ ـ ۲۱۳، چاپ بیروت.
[۸] . مرحوم مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۳، چاپ بیروت.
[۹] . مرحوم مجلسی، بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۲۹۴، چاپ بیروت.
تفكر موعود در تاريخ بشري ميان شيعه به خصوص و در ميان تمام مسلمانان به طور عام و همچنين با نام منجی در ميان تمام ملل وجود داشته است، اما در مواقعی که ظلم و ستم و رنج مردمان افزون بر طاقتشان میشده، نمود و بروز ديگری میيافت. ادعای دروغین مهدويت موضوعی است که هميشه جامعه اسلامی و به خصوص شيعی را دچار تشتت و آسيب میکرده است.
این ادعاها که امروزه و هر چه به ظهور نزدیکتر میشویم پررنگتر و بیشتر میشود، سابقهای به طول خود اسلام دارد. اولين نشانههای ادعای مهدويت را میتوان پس از واقعه عاشورا مشاهده کرد.
حادثه عظيم عاشورا ضربه خرد کنندهای بر پيکر شيعه وارد کرد و با انعکاس آن در سراسر سرزمين اسلامی رعب و وحشت شديدی در جامعه اسلامی بر پا کرد. در آن روزگار محبوبتر و نزديکتر از امام حسين (علیه السلام) نزد پيامبر وجود نداشت و همگان بر این موضوع آگاهی داشتند، به خصوص کسانی که پیامبر را درک کرده و از تابعین بودند. پس از آن بود که با توجه به نحوه شهادت امام و یارانش و اسارت اهل بیت پیامبر توسط امويان، مردم ازعمق ستمگری و ظلم ايشان اطلاع يافته و دریافتند که یزید در راه تثبيت پايههای حکومتی خود از هيچ جنايتی دريغ نمی کند.
واقعه حره پس از عاشورا و سرکوب مردم مدينه توسط سپاه يزيد، اختناق را در کل جامعه اسلامی به نهایت خود رساند. حکومت خلفای بعدی اموی همچون معاويه بن يزيد، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان و وليد بن عبدالملک هم با خشونت و اختناق شديد همراه بود. این شرایط سخت بود که شخصی جاه طلب چون عبدالله بن زبیر را به فکر خلافت انداخت. او با استفاده از کاهش محبوبیت امویان در جامعه سلامی ادعای خلافت کرده و توانست در مدينه عد های را به دور خود جمع کند. همین شرايط سخت و اختناق شديد بود که زمینه ظهور يک منجی را در بين مردم به خصوص شيعيان که در مرکز تهدیدات قرار داشتند، ایجاد کرد. شهادت امام حسين (علیه السلام) تاثير شگرفی بر عواطف مذهبی مردم و نيز بر آينده شيعه گذاشت؛ به طوريکه حتی عدهای تاريخ ظهور شيعه را اين دوره میدانند، گر چه اين نظریه صحيح نیست و شیعه بر اساس روایات صحیح، از همان زمان رسول اکرم، وجود داشته است.
مردم کوفه که از عدم همراهی فرزند پيامبر در برابر دشمنان نادم و پشيمان بودند، پی به غفلت و کوتاهی خود در حمایت از نواده پیامبر برده و برای توبه از این غفلت بزرگ، راهی جز انتقام خون حسين (علیه السلام) برای خود نديدند. رهبری این گروه که خود را توابون (توبه کاران) مینامیدند، بر عهده سليمان بن صرد الخزایی بود و هسته اوليه آن را صد نفر از شيعيان و معتمدين حضرت علی (علیه السلام) تشکیل میدادند. تشکیل این گروه توابون را میتوان اولين بازتاب عملی واقعه کربلا پس از یک مدت دوره فترت دانست. با مرگ ناگهانی يزيد، شرايط به نفع ايشان تغيير يافت. آنها توانستند در ابتدا حمایت 16000 نفر را که در میانشان علاوه بر کوفیان، مردم بصره و برخی قبایل دیگر حضور داشتند، به دست بیاورند. اما هنگام رویارویی باز هم داستان آن روزها تکرار شد و در نهایت تنها 3000نفر در مقابل سپاه سی هزارنفری عبیدالله بن زياد شرکت کردند. سرانجام با کشته شدن بيشتر رهبران نهضت،باقيمانده توابون به سمت کوفه باز گشتند.
در این اوضاع و احوال در کوفه مختار بن ابوعبيده الثقفی که از پیروان متعهد اهل بيت در کوفه بود، برای خونخواهی امام حسين دست به تشکيل نيروی نظامی زد. در ابتدا او توابون را به شرکت در نيروی او و جلوگيری از هر گونه عمل شتابزده دعوت کرد اما ايشان او را نپذيرفتند. زیرا تمام انگیزههای نهفته در دعوت او برایشان آشکار نبود. در صورتی که توابون در حقیقت تنها یک هدف خالص را دنبال میکردند و آن انجام وظیفهای که روزی در برابر آن کوتاهی کرده بودند.
در مورد شخصيت و ويژگيهای مختار اختلاف شديدی وجود دارد. برخی او را جاه طلب و برخی او را معتقد و دوستدار اهل بيت میدانند. از اینرو در مورد اقدامات او و واکنش حضرت امام سجاد (علیه السلام) به آن بحثها و تعبریات گوناگونی وجود دارد. اما چیزی که در این میان وجود دارد این است که او در سال 66 هجری قیام خود را با شعار «يا لثارات الحسين» (اي خونخواهان حسین) آغاز کرد. و حتی میبينيم که پس از کشتن بسياری از قاتلان کربلا به خصوص سر عبيدالله بن زياد را نزد حضرت علی بن الحسين (علیه السلام) میفرستد. مختار برای قيام خود نيازمند حمايت اهل بيت بود. او در حجاز تماسهای مکرری با حضرت زين العابدين گرفت اما نتوانست او را به رهبری قيام خود ترقيب کند.
مختار پس از ناکامی در جلب حمایت علی ابن الحسین (علیه السلام) به سمت فرزند دیگر حضرت علی (علیه السلام) محمد ابن الحنفیه رفت و قیام خود را به نام او آغاز کرد. او به این وسیله توانست اعتماد مردم عراق را به دست بیاورد. در این زمانی بود که عبدالله ابن زبیر در برآورده کرده خواستههای عراقیان به خصوص در زمینه ایجاد عدالت بین ایشان موفق نبود و مردم این دیار با توجه به شرایط موجود به سمت مختار رفتند. با توجه به حرکات این دو میتوان پی به خواسته جامعه اسلامی که رهایی از حکومت امویان بود، برد. این خواسته و نیاز در بین اهل عراق و کوفه بیشتر بود و همین نیاز بود که موجب دعوت از امام حسین (علیه السلام) شد.
مختاربا توجه به ظلم و تعدی امويان و شرايط آن دوران واز بين رفتن حکومت و روحانيت خاندان بنیهاشم در بين مردم، با تبليغات خود توانست محمد بن الحنيفه را نه تنها به عنوان امام از نسل امام علی (علیه السلام) بلکه با نام مهدی موعود معرفی کند. این اولین ادعای مهدویت در طول تاریخ بود که نشان از عمق اندیشه مهدویت در جامعه اسلامی آن روز است که پیامبر توانسته بود در بین مردم ایجاد کند و ائمه دیگر هم این اندیشه را تبیین کردند.
اما اینکه چرا شیعیان به سمت مختار و ابن الحنفیه تمایل پیدا کردند، ناشی از شرایط فکری مردم بود. پس از واقعه کربلا و عين الورده آنچه باقی مانده بود، اعراب معمولی مردد و موالی بودند که در اوضاع نااميدی و بسيار سخت قادر به تشخيص و تمايز مکتبی بين فرزند علی به تنهایی و فرزند علی و فاطمه نبودند. هر چند احاديثی وجود دارد که امام حسين (علیه السلام) فرزند خود علی بن الحسين (علیهما السلام) را به جانشين و امامت پس از خود معرفی کرد اما با توجه به شرايط ذکر شده و با توجه به تقيه امام سجاد در شرايط اختناق شديدحکومت اموی اکثر شيعيان از محمد بن الحنيفه پيروی کردند.
گر چه ابن الحنيفه خود مستقيم دعوتی برای امامت خود نکرد، چرا که به نظر میآيد خود او هم در امامت خود شک داشت، اما تبليغات مختار را هم رد نکرد. این هم از نکات مبهم تاریخ است. عدهای معتقدند که در شراط تقیه حضرت سجاد (علیه السلام) مختار مجبور بود کسی غیر از ایشان را امام معرفی کند تا گزندی یه وجود مقدش نرسد و با توجه به عدم تلبیغ ابن الحنفیه برای خود امویان نمیتوانستند نسبت به او هم معترض شوند. اما در مقابل عده زیادی این کار مختار را بدعت در دین دانسته و آنرا محکوم میکنند.
از اين رو در میيابيم که اين شخصيت محمد ابن الحنيفه نبود که مردم را به عنوان مهدی او را پذيرفتند بلکه شرايط سخت اجتماعی و استيلای امويان و تبليغات مختار موجب اين امر شد. با دقت در تبليغات مختار در میيابيم که عمده تاکيد او در تبليغات بر مهدويت ابن الحنيفه قرار داشتند به امامت او و شايد اين مهمترين دليل جذب مردم به سوی او باشد.
هر چند احاديث فروانی است که پيامبر، مهدی موعود را از نسل خود میداند اما شرايط آن روزگار و تقيه امام بر حق، توانايی دقت در اين احاديث را از مردم گرفته بودند . پس از همه گير شدن و توفیقات نهضت مختار با قيمانده شيعيان نيز به اين قافله پيوستند و مهدويت محمد ابن الحنفيه مسئله روز شيعيان گشت و با نشر آن در طول زمان مورد پذیرش عامه مردم قرار گرفت و اعتقادات خود را را بر مبنای آن بسط دادند.
در اين شرايط است که امام با دلی پر درد از کمی ياران خود میگويد. به طوري که حتی برخی از شيعيان و اصحاب ممتاز مانند ابو خالدالکابلی، قاسم بن عوف ابتدا گرد محمد بن الحنيفه جمع شده بودند اما با تلاشهای امام او را رها کرده و هسته اوليه ياران امام را تشکيل دادند.
در چنين شرايطی، اثابت حقانيت امام سجاد بسيار دشوار بود. ظلم و اختناق شديد از طرف خلفی اموی و انحراف شيعيان از طرف ديگر امام را کاملا تنها کرده بود .اما با وجود اين اوضاع و احوال، امام توانست گروه کوچکی از پيروان قديمی اهل بيت همانند يحيی بن ام الطول، محمد بن جبير مطعم، جابر بن عبدالله انصاری را تشکيل دهد. در ميان ياران امام سجاد (علیه السلام) دو جوان پر شور کوفی به نام ابو حمزه ثابت بن دينار و فرات بن اصنف العبدی با ایمان قوی به خاندان امام حسين (علیه السلام) وجود داشتند، بعدها هم از ياران امام باقر (علیه السلام شدند.
میبينيم اولين انديشه انحرافی مهدویت در اين زمان و با چنين شرايطی شکل میگيرد. در همين اولين انحراف فکری، نقش عدم اطلاع و آگاهی توده مردم و عدم تفقه در دین و امام شناسی به وضوح دیده میشود. اینجاست که وظیفه امام سجاد (علیه السلام) در اثبات حقانیت خود، آن هم در شرایط اختناق مشهود و پر رنگ میشود. به شرایط فوق باید اوضاع اسفناک فرهنگی و دینی توده مردم را هم اضافه کرد. اوضاعی که در آن علما و فقهای دینی همچون محمد بن مسلم زهری، از فقیهان و محدثان بزرگ مدینه، که ابتدا مجذوب عظمت و زهد علی ابن الحسین (علیهما السلام) شده بود، با چرخش به سوی امویان به عنوان یک عالم درباری در راستای تقویت پایههای حکومت آنها قدم بر میدارد. اوضاع اخلاقی جامعه هم دچار انحطاط شدید گشته بود؛ اشرافیت گرایی و ثروت اندوزی ،گسترش فعالیت زنان آوازه خوان و غنا و احترامشان بین مردم، حتی در مکه و مدینه و عدم آگاهی مسلمانان از احکام دین خود همانند وضو و نماز، اهمیت فعالیتهای امام را نشان میدهد.
منابع:
تشیع در مسیر تاريخ، دکتر سید حسین محمد جعفری، ترجمه دکتر سید محمد تقی آیت الهی
تاریخ تشیع از آغاز تا پایان غیبت مهدی، غلامحسین محمدی