در روایات نبوى، از آنچه که درباره امامت و جایگاه عترت روایت شده است مىتوان تا حدى فلسفه امامت را شناخت.
از اینکه پیامبر (صلى الله علیه و آله) فرمود: «اگر کسى امام زمان خود را نشناسد و از دنیا برود، به مرگ جاهلیت مرده است»[1]، به دست مىآید که امامت با هدایت و ضلالت انسانها و سعادت و شقاوت آنان ارتباط دارد.
اندیشه، گفتار، اخلاق و رفتار امام باید به گونهاى باشد که خط مشى زندگى مسلمانان را بر اساس الگوى اسلامى ترسیم نماید؛ یعنى امام بر حیات فکرى، اخلاقى و فردى و اجتماعى مسلمانان تأثیر مىگذارد و مسئولیت او فقط در برقرارى امنیت و دفاع از کیان اسلام و مسلمین و اجراى احکام اسلامى خلاصه نمىشود. او کارشناس مسائل معرفتى و بایدها و نبایدهاى دینى است و رأى او معیار حق و باطل است.
در حدیث دیگر، پیامبر گرامى (صلى الله علیه و آله) فرمود: «لایزال الاسلام عزیزا الى اثنى عشر خلیفة، کلّهم من قریش» [2] تا زمانى که دوازده جانشین در بین مسلمانان هستند که همگى از قریش مىباشند پیوسته اسلام عزیز خواهد بود.
در حدیث دیگرى آمده است: «و لا یزال الدین قائما حتى تقوم السّاعة أو یکون علیکم إثنا عشر خلیفة»[3] پیوسته تا روز قیامت این دین استوار خواهد بود و دوازده خلیفه در بین مسلمانان وجود خواهند داشت.
از این روایات به دست مىآید که جانشینان پیامبر (صلى الله علیه و آله)، انسانهایى هستند که بینش، دانش، گفتار و رفتار آنان به گونهاى است که جز به خیر و صلاح امت اسلامى نمىانجامد و مایه عزت و افتخار مسلمانان هستند؛ یعنى مسلمانان مىتوانند به آنان بر دیگران مباهات کنند.
منابع :
[1]. من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة، شرح العقائد النسفيّة ص 232 و به الفاظ دیگر شرح المقاصد في علم الكلام: 2، 275 و صحيح مسلم: 6، 22 و مسند احمد ج4، ص 96
[2]. صحیح مسلم ج3، ح1453
[3]. صحیح مسلم، کتاب الاماره، حدیث 3404
اعتقاد شيعه بر آن است كه تمام مقامات پيامبر اکرم (صلي الله عَليهِ وَ آله)، غير از مقام نبوت و رسالت و جواز تعدد زوجات و برخی خصائص آن حضرت مثل وجوب خواندن نماز شب، براي دوازده امام معصوم (عليهم السلام) نيز ثابت است و اين اعتقاد از ضروريات مكتب شيعه به شمار ميآيد.[1]
مهمترين مقامات و اهداف مشترك پيامبر اکرم (صلي الله عَليهِ وَ آله) و امامان اهل بیت (عليهمالسلام) عبارتند از:
1. تبيين مفاهيم قرآن
2. داوري در منازعات
3. ارشاد و هدايت انسانها
4. اتمام حجت بر بندگان
5. برقراري امنيت و عدل
حال با توجه به اين اهداف و قبل از بيان تفصيلي آنها، ميتوان به ضرورت و نياز به وجود امام (عليه السلام )، پي برد. زيرا اهداف و آرمانهای ياد شده از ضرورتهاي حيات دنيوي و اخروي انسان ميباشد كه رسيدن به آنها بدون وجود امام، غير ممكن است. لزوم وجود رهبر در يك جامعه تا حدي است كه اگر دسترسي به امام عادل امكان نداشته باشد، وجود امام هر چند غیر عادل، از اصل نبود امام و حاکم، بهتر است. زيرا فقدان امام به هرج و مرج اجتماعي و سلب امنيت همگاني منجر ميشود كه پيآمدهاي تلخ آن به مراتب از پيآمدهاي ناگوار وجود امام و پيشواي غير عادل، بدتر است.
از اين رو امیرالمومنین (عليهالسلام )، ميفرمايند:
لا بّد للناس من امير برّاً او فاجراً [2]
«مردم به پيشوا و امیر نيازمندند. خواه عادل آن امیر عادل باشد و خواه فاسق.
ضرورت وجود امامت و قاعده لطف :
مفاد قاعده لطف، كه يكي از قواعد كلامي مورد قبول متكلمان عدليه است، اين است كه هر فعلي كه در سعادت مكلفان مؤثر است، مقتضاي عدل و حكمت خداوند است. نبوت از مصاديق بارز اين قاعده است و از ديدگاه متكلمان اماميه، امامت نيز حكم نبوت را دارد و از مصاديق قاعده لطف است. مرحوم سيد مرتضي در توضيح اين مطلب چنین مينگارد:
هر عاقلي كه از شيوه زندگي اجتماعي و عادات مردم آگاه است، ميداند كه هر گاه در ميان مردم، رهبري با تدبير و قدرتمند وجود داشته باشد، ظلم و تباهي از بين رفته و يا دست كم مردم به رعايت عدل و انصاف نزديکتر خواهند شد و هر گاه چنين رهبري وجود نداشته باشد، امر برعكس خواهد شد. پس واجب است كه خدا مكلفان را از آن محروم نسازد.[3]
حال در ادامه به توضيح فلسفه و اهداف امامت میپردازیم:
1. تبيين مفاهيم قرآني
يكي از وظايف پيامبر اکرم (صلي الله عَليهِ وَ آله)، تبيين معاني و مفاهيم قرآن كريم بود. خداوند متعال خطاب به آن حضرت ميفرمايد:
«و انزلنا اليك الذكرَ لتُبَيّن للناسِ ما نزل اليهم»[4]
ما قرآن را بر تو نازل كرديم تا آن چه بر مردم نازل شده را برايشان تبيين نمایی.
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيز در حديث معروف و متواتر ثقلين، عترت خود را ملازم و همراه با قرآن قرار داده و فرموده است:
اني تاركٌ فيكم الثقلين؛ كتاب الله و عترتي.
من دو شي، گرانبها در ميان شما باقی ميگذارم که یکی كتاب خدا و دیگری اهل بیتم است.بدین معنا که فهم حقايق قرآن بايد با راهنمايي عترت (عليهم السلام) باشد. چنانچه تأويل قرآن را جز خدا و راسخان در علم نميدانند. قرآن كريم ميفرمايد:
«و ما يعلم تأويله الا الله و الراسخون في العلم»[5]
در روايات آمده است كه ائمه معصومين (عليهم السلام)، راسخان در علم ميباشند.[6]
2. داوري در منازعات
يكي از اهداف نبوت داوري در اختلافات و منازعات بوده است.
خداوند در اینباره ميفرمايد:
فبعث الله النبيّينَ مبشّرين و منذرين و اَنزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختفلوا فيه»[7]
خدا پيامبران بشارت دهنده و بيم دهنده را برانگيخت و كتاب را به حق با آنان نازل كرد تا در اختلافات مردم داوري كنند.
نكته جالب توجه در اين آيه شريفه آن است كه خدا در این آیه، داوري کردن را به كتاب نسبت داده است. زيرا معيار داوري همان احكام الهي است كه كتاب دربرگيرنده آنهاست.
بديهي است اختلافات و نزاع ها به زمان پيامبر اختصاص ندارد ليكن از آنجا كه حل اين اختلافات به وجود افراد برگزيده از جانب خدا نياز دارد، پس از ختم نبوت نيز اين ضرورت وجود دارد و در نتيجه وجود امام بسان پيامبر، امري ضروري است.
3. ارشاد و هدايت انسانها
ارشاد و هدايت انسانها در زمينه عقايد، احكام ديني و مسائل اخلاقي و اجتماعي يكي ديگر از اهداف رسالت پيامبران الهي است.
خداوند ميفرمايد:
«لقَد مَنّ الله علي المُؤمنين اِذْ بَعَثَ فيهم رسولاً من انفسهم يَتْلُوا عليهم آياته و يزكيّهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبلُ لفي ضلالٍ مبينٍ»[8]
خداوند بر مؤمنان منت نهاد؛ زيرا از خود آنان رسولي را در ميان آنها برانگيخت تا آيات الهي را بر آنان فرا خواند، آنان را تزكيه نمايد و كتاب و حكمت را به آنان بياموزد. اگرچه آنان پيش از اين در گمراهي آشكار بودند.
اين هدف نيز از ويژگيهاي نبوت نيست و به انسانهايي كه در عصر پيامبر زندگي ميكردند اختصاص ندارد. بنابراين، اگر تعليم و ارشاد و هدايت بشر كاري بايسته و لازم بوده است، اين بايستگي و لزوم در مورد امامت نيز موجود است.
4. اتمام حجت بر بندگان
يكي از اهداف رسالت پيامبران، اتمام حجت از جانب خداوند بر بندگان است.
قرآن کریم در اينباره ميفرمايد:
«رسلاً مبشرين و منذرين لئلا يكونَ للناس علي الله حجة بعد الرسل»[9]
]خداوند متعال[، پيامبراني بشارت دهنده و بيم دهنده را برانگيخت تا پس از فرستادن رسولان، مردم بر او حجتی ]بهانهای[، نداشته باشند.
اين امر نيز اختصاص به زمان خاصي ندارد، از اينرو امیرالمومنین (عليهالسلام) فرموده است:
لا تخلوا الارض من قائمٍ بحجةٍ اما ظاهراً او خائفاً مغموراً لئلا تبطل ححج الله و بيناته ...يحفظ الله بهم حججه و بيناته اولئك خلفاء الله في ارضه و الدعاة الي دينه[10]
زمين از حجت خدا خالي نخواهد بود. آن حجت يا آشكار و مشهود است و يا خائف و پنهان، تا حجتها و دلائل الهي باطل نگردد... خدا به وسيله آنها حجتها و دلائل خود را حفظ ميكند... آنان جانشينان خدا در زمين و دعوت كنندگان به دين او ميباشند.
5. برقراري امنيت و عدل
از اهداف ديگر نبوت برقراري عدل و امنيت اجتماعي است.
قرآن کریم در این زمینه، ميفرمايد:
«لقد ارسلنا رُسلنا بالبيناتِ و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط»[11]
رسولان خود را با دلايل فرستاديم و كتاب و ميزان را با آنان نازل كرديم تا مردم به قسط پايدار گردند.
اين هدف نيز از ويژگيهاي نبوت نبوده و به انسانهاي گذشته اختصاص ندارد، بلكه از نيازهاي هميشگي بشر است. در نتيجه تحقق بخشيدن به آن يك آرمان الهي است كه پس از نبوت از طريق امامت تحقق ميپذيرد.
حضرت امام علي (عليهالسلام)، درباره اهداف حكومت ديني كلامي دارد كه بيانگر فلسفه امامت از جنبه سياسي و حكومتي آن است. آنجا كه ميفرمايد:
اللهم انك تعلم انه لم يكن الذي كان منّا منافسه في سلطان و لا التماس شي من فُضُولِ الحطام ولكن لنردا المعالم في دينك و نُظْهِرُ الاصلاح في بلادك فَيَأمَنَ المظلومون من عبادك و تقام المعطّله من حدودك[12]
خدايا! تو ميداني كه آن چه را انجام داديم انگيزه مسابقه در كسب سلطنت و به دست آوردن متاع پست دنيوي نبود، بلكه به خاطر اين بود كه نشانههاي از بين رفته دينت را باز گردانيم و اصلاح و آبادي را در شهرها و روستاها آشكار سازيم، تا بندگان مظلومت، امنيت يابند و قوانين و حدود تعطيل شده، برپا گردد.
جهت مطالعه بيشتر در این موضوع میتوانید به منابع ذیل مراجعه فرمایید
1. راه و راهنما شناسي، آيت الله محمد تقي مصباح يزدي.
2. عقايد استدلالي، جلد2، علی رباني گلپايگاني.
3. آموزش كلام اسلامي جلد2، محمد سعيديمهر.
4. درسهايي از علم كلام جلد2، دكتر طاهري.
5. الهيات و معارف اسلامي، آيت الله شیخ جعفر سبحاني.
منابع:
[1] . مصباح يزدي، محمد تقي، راه و راهنما شناسي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ دوم، سال 1379، ج5، ص 203.
[2] . نهج البلاغه، خطبه40.
[3] . سيد مرتضي، الذخيره في علم الكلام، ص 410.
[4] . نحل/ 44.
[5] . آل عمران/ 7.
[6] . کلینی، اصول كافي، كتاب حجة باب الراسخين في العلم، ج1.
[7] . بقره/ 213.
[8] . آل عمران/ 164.
[9] . نساء/ 165.
[10] . صبحي صالح، نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 139.
[11] . حديد/ 25.
[12] . نهج البلاغه، خطبه 131.