به همان دلیل که انسان برای حیات معنوی و به دست آوردن معارف وحیانی نیاز به پیامبر دارد، به همان دلیل هم نیاز به امام دارد، چون انسان، موجودي مکلف است و تکالیف دینی خود را از طریق پیامبر و بعد از او، از طریق امام معصوم به دست میآورد و راه دیگری برای آن وجود ندارد.
در اين ميان، مناظره هشام با برخي از عالمان اهل سنت شنيدني است.
هشام ميگويد:
روزي نزد عمرو بن عبيد، عالم اهل بصره رفتم و به او گفتم: مسافرم، اجازه دهيد سؤالي از شما داشته باشم، اجازه داد
گفتم: چشم داريد؟
گفت: اين چه سؤالي است كه ميپرسي؟
گفتم: سؤالات من از همين نوع است!
گفت: گرچه سؤال احمقانهاي است، ولي بپرس.
سؤال خود را مجددا تكرار كردم.
گفت: بلي چشم دارم.
گفتم: با آن چكار ميكنيد؟
گفت: رنگها را ميبينم.
سؤال كردم: آيا زبان داريد؟
گفت: بلي.
گفتم: با آن چكار ميكنيد؟
گفت: طعم غذا را ميچشم.
سؤال كردم: قلب داريد؟
گفت: بلي.
گفتم: با آن چكار ميكنيد؟
گفت: هرچه حواس پنجگانه درک كند، با آن تمييز و تشخيص ميدهم.
گفتم: آيا اين حواس، از قلب تو بينياز نيست؟
گفت: هر گاه حواس در درک آنچه مييابند، دچار اشتباه شوند، به قلب مراجعه ميكنند و مشكل درکشان را برطرف ميسازند.
به او گفتم :پس خدا قلب را براي برطرف كردن شک و اشتباه در درک حواس پنجگانه آفريده، پس چگونه خداوند بندگان خود را بدون امام و راهنما رها كند كه هنگام حيرت، شک و اختلاف به او مراجعه نكنند؟
او سكوت كرد و چيزي نگفت. [1]
بنابراين معلوم ميشود كه نياز انسان به امام معصوم كمتر از نياز اعضا و حواس او به قلب نيست! اگر انسان در زندگي به قلب نياز دارد، در امور حيات معنوي هم به امام معصوم نيازمند است.
منبع:
[1]. کلینی، كافي ج1، ص170، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1388 ق.