سه دوران مشخّص در مورد انقلاب جهانی حضرت مهدى (عليه السلام) ذکر شده است که عبارتند از
1ـ دوران آمادگى و انتظار و نشانه هاى ظهور
2ـ دوران تحقّق انقلاب و مبارزه با ظلم و فساد
3ـ دوران حكومت حقّ و عدالت
تصوّر اين كه، جهانى به وجود آيد خالى از تبعيضها و اختلافهاى طبقاتى، و صفبنديهاى مفسده آفرين، خالى از جدائيها و پراكندگيها، خالى از جنگ و خونريزى و تجاوز و خالى از خندههاى مستانه استعمارگران، و نالههاى محرومان به زنجير كشيده شده است.
راستى چه دل انگيز و آرام بخش و نشاط آفرين است!
ولى مسلّماً همان قدر كه ترسيم چنين جهانى در افق خيال آسان است، از نظر عمل فوقالعاده مشكل و طاقت فرساست، ولى به هر صورت بشريّت ناگزير است چنين راهى را بپيمايد و به آن واقعيّت عينى دهد كه در غير اين صورت راهى جز تباهى و نابودى ندارد. خطوط اصلى نظامات چنين جامعهاى در روايات اسلامى با اشاراتى كوتاه و پرمعنى ترسيم شده و با اين كه عباراتى است كه از سيزده يا دوازده قرن پيش به دست ما رسيد، كاملا زنده و تازه است.
و در اينجا به چند قسمت حسّاس آن اشاره مىكنيم:
پيشرفت برق آساى علوم در عصر مهدى (عليه السلام)
هيچ برنامه انقلابى بدون يک جهش فكرى و فرهنگى، پايا و پويا نخواهد بود و رشد و تكامل لازم را نخواهد يافت، لذا، بدون شک نخستين گام در تحقّق بخشيدن به چنين هدفى، اقدام به يک انقلاب فرهنگى است كه افكار را از دو سو به حركت در آورد. از طرفى، در زمينه علوم و دانشهايى كه مورد نياز يک جامعه آباد و آزاد و سالم است (اين از نظر مادّى و روبنائى).و از سوى ديگر، در زمينه آگاهى به اصول يک زندگى صحيح انسانى آميخته با ايمان در جهت معنوى و زير بنائى.
در حديثى از امام صادق (عليه السلام) چنين مىخوانيم: «العلم سبعة و عشرون حرفاً فجميع ما جائت به الرّسل حرفان، فلم يعرف النّاس حتّى اليوم غير الحرفين، فاذا قام قائمنا اخرج الخمسة والعشرين حرفاً فبثّها فى النّاس و ضمّ اليها الحرفين، حتّى يبثّها سبعة و عشرين حرفاً» [1]، علم و دانش بيست و هفت حرف (بيست و هفت شعبه و شاخه) است، تمام آن چه پيامبران الهى براى مردم آوردند دو حرف بيش نبود و مردم تا كنون جز آن دو حرف را نشناختهاند، امّا هنگامى كه قائم ما قيام كند بيست و پنج حرف (بيست و پنج شاخه و شعبه) ديگر را آشكار مىسازد و در ميان مردم منتشر مىسازد و دو حرف را به آن ضميمه مىكند تا بيست و هفت حرف كامل و منتشر گردد.
اين حديث به روشنى جهش فوقالعاده علمى عصر انقلاب مهدى (عليه السلام) را مشخّص مىسازد كه تحوّلى به ميزان بيش از 12 برابر نسبت به تمام علوم و دانشهايى كه در عصر همه پيامبران راستين به بشريّت اعطا شد، پيش مى آيد و درهاى همه رشتهها و همه شاخههاى علوم مفيد و سازنده به روى انسانها گشوده مىشود و راهى را كه بشر طىّ هزاران سال پيموده به ميزان 12 برابر در دوران كوتاهى مىپيمايد.
چه جهشى از اين بالاتر و سريعتر!
حديث ديگرى كه از امام باقر (عليه السلام) نقل شده که معنى حديث فوق را تكميل مىكند، آن جا كه مىگويد: «اذا قام قائمنا وضع يده على رؤوس العباد، فجمع بها عقولهم و كملت بها احلامهم»[2] ، هنگامى كه قائم ما قيام كند، دستش را بر سر بندگان مىگذارد و عقول آنها را با آن كامل و افكارشان را پرورش داده تكميل مى كند.
و به اين گونه در پرتو ارشاد و هدايت مهدى (عليه السلام) و در زير دست عنايت او مغزها در مسير كمال به حركت در مى آيند، و انديشهها شكوفان مىگردند و تمام كوته بينىها و تنگ نظريها و افكار پست و كوتاه كه سرچشمه بسيارى از تضادها و تزاحم ها و برخوردهاى خشونت آميز اجتماعى است بر طرف مىگردد. مردمى بلند نظر، با افكارى باز و سينههائى گشاده و همّتى والا و بينشى وسيع، پرورش مىيابند كه بسيارى از مشكلات اجتماعى را در روح خود حل مىكنند و جهانى از صلح و صفا مىسازند.
و امروز نيز هر گونه اصلاح اجتماعى، در هر مقياسى، بستگى به اين دگرگونى فكرى و انقلاب روحى دارد.
منابع:
[1]. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 336.
[2]. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 328.