پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم): براى شهادت حسین (علیه السلام)، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى‌شود.

رسانه منجی - رجعت در روایات

از ميان روايات فراوان، مي‌توان اين مطالب را درباره رجعت بيان کرد.
1- رجعت از روزهاي بزرگ و مهم عالم است که از آن در قرآن به «ايام الله» [روزهاي خدا] ياد شده است.
امام صادق (عليه السلام) در این باره می‌فرمایند:
ايام الله سه روز است: روز قيام قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) روز رجعت و روز قيامت.[1]
2- اعتقاد به رجعت از نشانه‌هاي شيعيان اهل بيت (عليه السلام) است.
امام صادق (عليه السلام) در این باره می‌فرمایند:
از ما نيست کسي که به رجعت ما ايمان نداشته باشد. [2]
3- رجعت براي همه مردم نيست؛ بلکه مخصوص مؤمنان خالص و کفار و منافقان خالص است. [3]
4- از جمله مؤمنان رجعت کننده، پيامبران و امامان معصوم (عليهم السلام) هستند و اولين امامي که در زمان رجعت و پس از امام مهدي (عليه السلام) حکومت عدل جهاني را بر عهده مي‌گيرد، حضرت امام حسين (عليه السلام) است که سال‌هاي بسيار حکومت خواهد کرد.[4]
5- براي همه مومنان و منتظران واقعي ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) که پيش از ظهور آن عزيز از دنيا رفتند، امکان رجعت به دنيا و ياري آن امام وجود دارد.
از امام صادق (عليه السلام) روايت شده که هر کس چهل بامداد خدا را با [دعاي] عهد بخواند از ياوران قائم، خواهد بود و اگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد، خداوند او را از قبرش بيرون آورد [و قائم (عليه السلام) را ياري دهد] [5]
6- کفار و منافقان هرگز به ميل و ارادۀ خود به دنيا باز نمي‌گردند بلکه از روي اجبار به رجعت تن مي‌دهند ولي رجعت مؤمنين اختياري به نظر مي‌رسد. امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايد: هنگامي که حضرت مهدي (عليه السلام) قيام کند، مأمورين الهي در قبر با اشخاص مؤمن تماس مي‌گيرند و به آنها مي‌گويند: ‌اي بندۀ خدا! مولايت ظهور کرده است اگر مي‌خواهي به او بپيوندي آزاد هستي و اگر مي‌خواهي در نعمت‌هاي الهي (برزخي) متنعم بماني باز هم آزاد هستي. [6]
رجعت‌كنندگان
بر اساس روايات، گروه پيامبران (عليهم السلام)، امامان معصوم (عليهم السلام)، مؤمنان خالص و نيز كفار خالص، از جمله كساني هستند كه در زمان رجعت، به اين دنيا باز مي‌گردند.
1- رجعت پيامبران و امامان (عليهم السلام)
روايات مربوط به انبياء (عليهم السلام)
الف): رواياتي كه بطور عام از بازگشت پيامبران و ائمه (عليهم السلام) سخن به ميان آورده‌اند مثل كلام امام صادق (عليه السلام) در تفسير آيه «اناّ لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يوْمَ يقُومُ الْأَشْهَادُ».
به خدا سوگند اين آيه در زمان رجعتT عملي خواهند شد. آيا نمي‌دانيد كه پيامبران (عليهم السلام) در دنيا ياري نشدند و كشته شدند و نيز ائمه (عليهم السلام) كشته شدند اما اين ياري و پيروزي در رجعت تحقق خواهند يافت. [7]
ب): رواياتي كه با ذكر عدد، رجعت انبياء را ياد آور شده است.
امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايد: هنگامي كه امام حسين (عليه السلام) همراه با ياران شهيدش رجعت مي‌كنند، هفتاد نفر از پيامبران نيز با او رجعت مي‌نمايند چنانكه با موسي بن عمران هفتاد نفر از پيامبران همراه بودند. [8]
ج) رواياتي كه بطور خاص از رجعت بعضي از پيامبران و امامان (عليهم السلام) با ذكر نام آنان، سخن به ميان آورده‌اند.
امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايد: «همانا دانيال و يونس (عليهما السلام) هر دو در زمان رجعت اميرالمؤمين (عليه السلام) به دنيا باز مي‌گردند و اقرار به رسالت پيامبر (صلي الله عليه و آله) مي‌نمايند و همراه آنان هفتاد نفر برانگيخته مي‌شوند.» [9]
امام زين العابدين (عليه السلام) مي‌فرمايد: «يرجع اليكم بينكم و اميرالمؤمنين و الائمه» [10]؛ پيامبر شما و اميرالمؤمنين و امامان معصوم (عليهم السلام) به سوي شما مجدداً باز مي‌گردند.
اولين فرد رجعت كننده كيست؟
امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايد: «اول من يرجع الي الدنيا الحسين بن علي» [11]؛ اولين كسي كه به دنيا باز مي‌گردد، حسين بن علي (عليه السلام) است.
د): رواياتي كه از بازگشت افراد صالح از امت‌هاي گذشته و امت اسلام، خبر داده‌اند. بر اساس اين روايات از ميان امت‌هاي پيشين رجعت اصحاب كهف و مؤمن آل‌فرعون نام برده شده است. همچنين از ميان اصحاب پيامبر (صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) افرادي مثل: سلمان فارسي، مقدار، مالک اشتر، ابو دجانه انصاري، مفضل بن عمر، عبدالله بن شريک عامري، اسماعيل بن جعفر (عليه السلام)، حارث، عقيل، جبير و... نام برده شده است. [12]


پي‌نوشت‌ها:
[1]. بحارالانوار، ج53، ص 63، ح53.
[2]. همان، ص92، ح101.
[3]. بحارالانوار، ج53، ص 39، ح1.
[4]. همان، ص 46 ، ح19.
[5]. ر.ک به مفاتیح الجنان، دعای عهد.
[6]. بحارالانوار، ج53، ص 95.
[7]. معجم احاديث الامام المهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ج5، ص384.
[8]. همان، ج3، ص89.
[9]. بحارالانوار، ج53، ص62.
[10]. معجم احاديث الامام المهدي، ج5، ص327.
[11]. بحارالانوار، ج5، ص90.
[12]. الشيعة و الرجعة، ج1، ص158، چشم اندازي به حكومت حضرت مهدي (عليه السلام)، ص95.

%ب ظ، %28 %622 %1394 ساعت %13:%اسفند

واژه «رجعت» در کتاب هاي لغت، به معني برگشت آمده است. هر چند برخي بزرگان لغت، اين معنا را با تعبير متفاوتي نوشته‌اند.
معناي اصطلاحي آن، اعتقاد به بازگشت دو گروه از مردگان مؤمن محض و کافر محض پس از ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است تا مؤمنان از برپايي حکومت جهاني عدل شاد شوند و کافران عذاب بکشند.
رجعت از مباحث مهم اعتقادي شيعه است و در طول قرن‌ها، ده‌ها کتاب به شکل مستقل يا موردي به این موضوع، پرداخته‌اند، ولي اين اعتقاد نيز مانند برخي باورهاي ديگر شيعه، دستخوش مشکلاتي بوده است. به ويژه ديدگاه علماي اهل سنت، به اختلاف در اين موضوع دامن زده است. «رجعت از جمله مسائل شرعي است و عقل را مثل هميشه راهي به اثبات آن نيست. البته دلايل شرعي بسياري براي اثبات آن وجود دارد». [1]
پيشينه بحث
قدمت اين بحث به اديان پيش از اسلام باز مي گردد، ولي به يقين، بحث رجعت، از شمار موضوع‌هايي است که پيامبر اسلام و ائمه معصومین (علیهم السلام)، از آن به تفصيل سخن گفته‌اند. در همين زمينه، نوشته‌هاي فراواني نيز به چشم مي‌خورد. کتاب سليم بن قيس هلالي، جزو نخستين‌هاست. با توجه به تاريخ نگارش آن مي‌توان ادعاي کرد، اين اعتقاد از دهه‌هاي نخست تاريخ اسلام، مطرح بوده است. [2]
از مجموعه آيات و روايات به دست مي‌آيد که رجعت، عالمي است با ويژگي‌هاي خاص خود که نه دقيقاً مثل دنياست و نه مثل آخرت. در عين حال بزرخ هم نيست. اگر چه رجعت در همين دنياي مادي و با اين ويژگي‌ها رخ خواهد داد، مقياس‌هايي که در آن روز بزرگ به وقوع خواهد پيوست، آن را به کلي از شکل حيات در زمان ما جدا مي‌کند. بي‌شک، امروز تبيين زواياي آن، کاري بس مشکل خواهد بود. [3]
مهم‌ترين پرسشي که در برابر اين عقيده مطرح مي‌شود، اين است که هدف از رجعت پيش از رستاخيز عمومي انسان‌ها چيست؟
با توجه به آنچه از روايات استفاده مي‌شود، اين موضوع جنبه همگاني ندارد، بلکه به مؤمنان نيکوکاري اختصاص دارد که در يک مرحله عالي از ايمان قرار دارند. چنين به نظر مي‌رسد که بازگشت مجدد کفار و ستمگران به زندگي دنيا به منظور تکميل يک حلقه تکاملي گروه اول و چشيدن کيفر دنيوي گروه دوم است. به تعبير ديگر، گروهي از مؤمنان خالص که در مسير تکامل معنوي با موانع و محدوديت‌هايي در زندگي خود روبه رو شده‌اند و تکامل آنها ناتمام مانده است به اين جهان باز گردند و به سير تکاملي خود ادامه دهند. آنها بايد شاهد و ناظر حکومت جهاني حق و عدالت باشند و در بناي اين حکومت شرکت جويند؛ زيرا شرکت در تشکيل چنين حکومتي، بزرگ‌ترين افتخار است. به عکس، گروهي از منافقان افزون بر کيفر خاص در رستاخيز، بايد مجازات‌هايي در اين جهان ببينند و تنها راه آن رجعت است.
امام صادق (عليه السلام) در حديثي مي‌فرمايند: «ان الرجعة ليست بعامة و هي خاصة لايرجع الا من محض الايمان محضاً او محض الشرک محضاً»؛ رجعت عمومي نيست، بلکه جنبه خصوصي دارد. تنها، گروهي بازگشت مي‌کنند که ايمان خالص يا شرک خالص دارند.
اين احتمال نيز وجود دارد که بازگشت اين دو گروه در آن مقطع خاص تاريخ بشر، به عنوان دو درس بزرگ و دو نشانه مهم از عظمت خدا و مسئله رستاخيز (مبدأ و معاد) براي انسان‌هاست تا با مشاهده آن به اوج تکامل معنوي و ايمان برسند و از هيچ نظر کمبودي نداشته باشند.
نويسنده: رقيه نديري



پي‌نوشت‌ها :
[1]. ميرزا حسن بن عبدالرزاق لاهيجي، سر محزون در اثبات رجعت، انتشارات نور، ولايت بنياد نيمه شعبان، مسجد آيت الله انگجي، تبريز، 1384، ص38.
[2]. خدا مراد سليميان، بازگشت به دنيا در پايان تاريخ، مؤسسه فرهنگي انتظار نور، وابسته به دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، ج4، 1387، ص 26.
[3]. همان، ص 37.
منبع: اشارات شماره 123

%ق ظ، %28 %386 %1394 ساعت %08:%اسفند

مفضل بن عمر از امام صادق (علیه السلام) نقل مي‌فرمايد که مرداني هم از گذشتگان در عصر ظهور امام زمان (علیه السلام) رجعت مي‌کنند و جزء ياران امام زمان (علیه السلام) قرار مي‌گيرند .

اسامي اين عده از شخصيت‌ها را مفضل بن عمر از قول امام صادق (علیه السلام) اين گونه نقل مي‌کند: هنگامي که امام زمان (علیه السلام) ظهور کند از پشت کعبه 27 نفر از قوم موساي پيغمبر (علیه السلام) محشور و زنده شده و به ايشان مي‌پيوندند . هفت نفر از اصحاب کهف که در قرآن کريم ماجرايشان در سوره کهف آمده، هم به سپاهيان آن حضرت، ملحق مي‌شوند .

يوشع، وصي حضرت موسي هم جزء بازگشت کنندگان عصر ظهور است.

مومن آل فرعون نيز جزء همين شخصيت‌هاست و دو نفر از مهم‌ترين شخصيت‌ها در عصر پيامبراکرم (صلی الله علیه و آله) و عصر اميرالمومنين (علیه السلام) يعني يکي از مهم‌ترين صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ابودجانه انصاري و سلمان فارسي و از مهم‌ترين اصحاب اميرالمومنين (علیه السلام) مالک اشتر جزء ياران امام زمان (علیه السلام) و جزء سربازان ايشان خواهند بود. [1]

بر حسب اين روايات در عصر ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عده‌اي از شخصيت‌هاي برجسته الهي و کساني که در عصر حيات خودشان به عنوان نخبگان از ميان زنان و مردان مومن بودند، رجعت خواهند کرد. در نتيجه و بر اساس اين باور به همديگر توصيه مي‌کنيم تا در صدد اصلاح اعمال و رفتار و عقايد و نيات خود برآييم، خودمان را اصلاح کنيم، به عنوان کسي که منتظر ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، خودسازي را در رأس همه امور خود قرار دهيم؛ بر دعاهايي که رابطه قلبي بين ما و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را زياد مي‌کند، مداومت داشته باشيم.

به هر حال بيش از هر چيز به ياد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشيم، براي آن حضرت دعا کنيم، به نام او صدقه بدهيم، به ذکر نام او مشغول باشيم، ان شاءالله همين حالات، ما را از ارتکاب معاصي و محرمات و جدا نشدن از معنويات کمک مي‌کند و ان شاءالله جزء کساني باشيم که در عصر ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خداوند ما را جزء سربازان آن حضرت قرار بدهد .

 

 

پی‌نوشت:

[1]. روضة الواعظين، 266/2.

منبع: کتاب ذکر نور در حضور مشتاقان ظهور

%ب ظ، %27 %628 %1394 ساعت %14:%اسفند

رجعت در لغت به معنی بازگشت و در اصطلاح، بازگشت گروهی از مومنان ‏خالص و عده‌ای از  منافقان فاجر پیش از قیامت به این جهان است. اعتقاد به رجعت از باورهای مسلم و ‏تردیدناپذیر شیعه است که بر آیات قرآن و احادیث معصومین (علیهم السلام) استوار می ‌باشد. [1]

رجعت در دوران حکومت موعود آخرالزمان اتفاق خواهد افتاد و خداوند عده‌ای از مردگان را ‏با همان اندام و صورتی که بودند، زنده کرده و به دنیا بر می‌گرداند. به گروهی از آنان عزت ‏می‌دهد و گروهی را ذلیل خواهد کرد و حق مظلومان را از ستم گران می‌گیرد.

وقتی قائم ‏قیام کرد، خداوند همه اذیت کنندگان به مومنین را زنده می‌کند تا به مجازات دنیوی برسند ‏و دادگری مومنان به ظهور می‌رسد.[2]

دلایل عقلی اعتقاد به رجعت:

علامه سید محمدحسین طباطبایی، در تفسیر شریف المیزان، ‏به مساله رجعت و اعتقاد شیعه بدان و نظر عقلی مخالفان آن اشاره کرده و با دلایل عقلی ‏به رد نظریه مخالفان می‌پردازد. از جمله می‌گوید:

«چیزی که از قوه به فعلیت ‏درآمده، دیگر محال است بالقوه شود، مطلبی است صحیح ولیکن قبول نداریم که مساله ‏مورد بحث ما از این باب باشد. برای این که مورد فرض او با مورد فرض ما مختلف است، مورد ‏فرض او کسی است که عمر طبیعی خود را کرده و به مرگ طبیعی از دنیا رفته باشد که ‏برگشتن او به دنیا مستلزم آن امر محال است و اما مرگ اخترامی که عاملی غیر طبیی از ‏قبیل قتل و یا مرض باعث آن شود، برگشتن انسان بعد از چنین مرگی به دنیا مستلزم ‏هیچ محذور و اشکالی نیست چون ممکن است بعد از آن که به مرگ غیر طبیعی از دنیا ‏رفته و در زمانی دیگر مستعد کمالی شود که در زمانی غیر از زمان زندگی موجود و ‏فراهم باشد و بعد از مردن دوباره زنده شود تا آن کمال را به دست آورد. و یا ممکن است اصل استعدادش مشروط باشد به این که مقداری در برزخ زندگی کرده ‏باشد. چنین کسی بعد از مردن و دیدن برزخ، دارای آن استعداد می‌شود و دوباره بدنیا ‏بر می‌گردد که آن کمال را به دست آورد که در هر یک از این دو فرض، مساله رجعت و ‏برگشتن به دنیا جایز است و مستلزم محذور محال نیست.»[3]

‏آیات رجعت در قرآن و روایات ائمه (علیهم السلام):

‏از جمله آیاتی که در قرآن به مساله رجعت دلالت دارد، عبارت است از «و یوم نحشر من کل امة ‏فوجا ممن یکذب بایانتا» (نمل 831) و آن روز که از هر امتی گروهی از کسانی را که آیات ‏ما را تکذیب کرده محشور می‌گردانیم پس آنان نگاه داشته می‌شوند تا همه به هم ‏بپیودند. همچنین آیه «ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما یاتکم مثل الذین خلوا من قبلکم» ‏‏(بقره 214)، آیا پنداشتید که داخل بهشت می‌شوید و حال آن که دچار سختی و زیان ‏شدند و به (هول و) تکان درآمدند تا جایی که پیامبر (خدا) و کسانی که با وی ایمان آورده ‏بودند، گفتند: یاری خدا کی خواهد بود؟ هشدار که یاری خدا نزدیک است.‏

این آیه می‌فهماند آنچه در امتهای گذشته رخ داده در این امت نیز رخ خواهد داد و یکی ‏از آن وقایع، مساله رجعت و زنده شدن مردگانی است که در زمان ابراهیم و موسی و ‏عیسی و عزیز و ارمیا و غیر ایشان اتفاق افتاده، باید در این امت نیز اتفاق بیفتد. [4]

همچنان که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هم کلامی دارند که به طور اجمالی این مفهوم را می ‌فهماند: به آن خدایی که جانم به دست اوست که شما مسلمانان با هر سنتی که در ‏امتهای گذشته جریان داشته، رو به رو خواهند شد و آن چه در آن امتها جریان یافته مو به مو ‏در این امت نیز جریان خواهد یافت به طوری که نه شما از آن سنتها منحرف می‌شوید و نه ‏آن سنتها که در بنی‌اسرائیل بود، شما را نادیده می‌گیرد. [5]

آیاتی چون آیه 10 سوره ‏مومن و آیه 260 سوره بقره و آیه 6 اسرا از دیگر آیات مبین مساله رجعت هستند.

و اما از جمله روایاتی که بر مساله رجعت دلالت دارند، روایتی است از حضرت امام صادق (علیه السلام) که می‌فرماید: ‏

هنگام رجعت کسانی که مومن خالص و کافر خالص هستند، زنده می‌شوند و به دنیا ‏بر می‌گردند. [6]در مورد حضرت ولیعصرذ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز آمده است: در روز ظهور عده‌ای از ظالمان به ‏اذن خدا از قبورشان زنده و مجازات می‌شوند از این رو، حضرت را یگانه منتقم ‏خون سالار شهیدان امام حسین (علیه السلام) خوانده‌اند و در دعای ندبه آمده است: «این الطالب ‏بدم المقتول بکربلا، این المنصور علی من اعتدی علیه و افتری...» کجاست طالب خون ‏حسین (علیه السلام) که در کربلا کشته شد؟ کجاست آن یاری شده تا یاری کند کسانی را که ‏حقشان پایمال شده است؟

‏رجعت کنندگان:

در مورد کسانی که در دوران حکومت جهانی موعود آخرالزمان رجعت خواهند کرد، دو ‏دسته روایت نقل شد.

دسته اول به طور کلی از کسانی یاد می‌کند که یا کافر خالصند و ‏یا مومن خالص. از این رو می‌توان نام بسیاری را در آن میان جای داد.

اما در مورد دسته سوم ‏روایات که شخصاً نام افراد ذکر شده است، می‌توان از پیامبران، حضرت اسماعیل و ‏حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)، امیرالمومنین (علیه السلام) امام حسین (علیه السلام)، سایر امامان معصوم (علیهم السلام) و ‏جمعی از اصحاب با وفای پیامبر اسلام چون سلمان، مقداد، جابربن عبدالله انصاری، مالک ‏اشتر، مفضل بن عمر و نیز اصحاب کهف و برخی دیگر نام برد. نخستین رجعت کننده در روزگار ظهور حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حضرت امام حسین (علیه السلام) ‏است.

امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: نخستین کسی که زمین برای او شکافته می‌شود و ‏به روی زمین رجعت می‌کند، حسین بن علی است و به قدری حکومت می‌کند که از کثرت ‏سن، ابروهایش روی دیدگانش می‌ریزد. [8]

 

 

پی‌نوشتها:

‏‏[1]. یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) علیرضا رجالی تهرانی، ص257.

‏‏[2]. حضرت مهدی فروغ تابان ولایت، محمد محمدی اشتهاردی، ص 119 و 117.

‏‏[3]. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج2، ص61-160.

‏‏[4]. همان، ص 161.

‏‏[5]. مجلسی ،بحارالانوار، ج53، ص127.

‏‏[6]. اثباه الهداه، ج7، ص157.

‏‏[7]. الزام الغاصب، شیخ علی یزدی حائری، ج2، ص360.‏‏

[8]. مجلسی، بحارالانوار،  ج53، ص46

%ب ظ، %21 %803 %1394 ساعت %18:%اسفند

با توجه به مستندات تاريخي مي‌توان براي عقيده‌ رجعت در بستر تاريخ، سه دوره را در نظر گرفت:

الف) دوره‌ پيدايش عقيده‌ رجعت

اعتقاد به رجعت هم‌زمان با نزول آيات قرآن در مکه، در «سوره‌هاي نمل، انبيا، اسرا و ...» مطرح و سپس در سوره‌هاي مدني «بقره، نور و ...» دنبال شده است و قرآن اين عقيده را تحت عناوين «خروج، حشر، إحيا و ...» براي پيروان خودش بيان نموده است.

پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) براي افرادي چون اميرالمؤمنين (عليه السلام)، امام حسين (عليه السلام)، عمّار ياسر Tبريد أسلمي، سلمان فارسي و ... آيات مربوط به رجعت را قرائت و بعضي از مصاديق رجعت کنندگان را معرفي مي‌نمودند.

در زمان اميرالمؤمنين (عليه السلام)، به دليل عدم اطلاع خلفا از معارف ديني، جوگيری از نوشتن احاديث نبوي، رواج يافتن اجتهاد صحابه، محيط خفقان‌زا و تاريکي به وجود آمده بود، ولي حضرت امير (عليه السلام) در حدي که شرايط اجتماعي و اعتقادي جامعه‌ نو پاي اسلامي اجازه مي‌داد، سعي کردند روايات و احاديثي که از طرف پيامبر اکرم در تفسير رجعت وارد شده و به بعضي از اصحاب آن حضرت گفته شده بود، براي مسلمانان شرح و تفسير نمايند.

در اين ميان کساني که ظرفيت شنيدن اين ‌گونه معارف را نداشتند به انکار رجعت روي ‌آوردند؛ اولين منکر رجعت، عبدالله بن ابي بکر يشکري، معروف به «ابن الکوا» از سران خوارج بود و با امير المؤمنين (عليه السلام) در مورد روايات رجعت مناظره کرد. [1]

در زمان امام حسين (عليه السلام) هم زمينه‌ بيان اين‌گونه معارف فراهم نبوده است. فقط در کربلا هنگام تقابل دو گروه حق و باطل، امام حسين (عليه السلام) براي تسلّي و دلجويي اصحاب خود به نقل از جد بزرگوارشان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) رجعت را مطرح و تبيين نموده و آنان را به رجعت خود و اصحاب بشارت دادند:

«فَأبشِرُوا (بِالجَنَّة) فَوَاللهِ لَئِن قَتَلُونا فَإنّا نُرَدُّ عَلَی نَبّيِّنا ثُمَّ نمکُثُ ماشاءَالله تَعالَی، فَأکُونُ أوّلَ مَن يَنشَقُّ الأرضُ عَنهُ ... .»؛ [2] «بشارت باد شما را به بهشت، به خدا قسم اگر کشته شويم، به سوي پيامبر خويش برمي‌گرديم. سپس فرمودند: پس آن مقدار که خداوند بخواهد در قبر خواهيم ماند و من اولين کسي خواهم بود که رجعت مي‌کند ... »

اين وضعيت تا پايان عصر امام سجاد (عليه السلام) (95ه‍ ق) ادامه داشت.

ب) دوره‌ رشد و بالندگي عقيده‌ رجعت (95 تا 260 ه‍ .ق)

با توجه به انحرافات خلفاي سه‌گانه و خستگي مردم از درگيري‌هاي داخلي (مارقين، ناکثين، قاسطين)، و جوسازي‌هاي بني اميه بر عليه معارف ديني، مردم از خاندان وحي فاصله گرفتند و بخشي از معارف ديني را به فراموشي سپردند. [3]

در عصر امام باقر (عليه السلام)، به دليل زمينه‌سازي‌هاي امام سجاد (عليه السلام) در نشر معارف دين، آثار نهضت عاشورا و نفرت عمومي از هيئت حاکمه‌ اموي، امام با درايت و بصيرت، جنبش علمي دامنه‌داري را پايه‌گذاري نمودند، که در زمان امام صادق (عليه السلام) به اوج رشد و بالندگي خود رسيد و اگر فعاليت فرهنگي اين دو امام همام عليهما‌السلام نبود، امروز از معارف اسلام ناب محمدي خبري نبود. در ابتداي امامت امام باقر (عليه السلام) گروهي به نام «قَدَريه» [4] به انکار عقيده‌ رجعت پرداختند.

همچنين، صاحبان قدرت، انديشه‌ انکار رجعت را موافق با رفتار و اهداف خودشان يافتند، در نتيجه از آن حمايت نموده و معتقدين به آن را مورد اذيّت و آزار قرار مي‌دادند. لذا امام باقر (عليه السلام) به شاگردانشان سفارش مي‌کردند که از بردن اسم رجعت خودداري نموده و با احتياط درباره‌ آن سخن بگويند.[5]

امام صادق (عليه السلام) نيز اعتقاد به رجعت را به عنوان يکي از ويژگي‌هاي فکري و فصل مميّز شيعه معرفي نموده و از منکران آن برائت جستند، لذا اعتقاد به رجعت يک فکر سياسي فعّال و مخالف با ظلم و ستم دستگاه خلافت به شمار مي‌رفته و معتقدان به آن به عنوان مجرمان سياسي قابل تعقيب بوده و شهادت آن‌ها در هيچ دادگاهي قابل قبول نبوده‌است.[6]

در زمان امام کاظم (عليه السلام) به دليل فشار و اختناق، از مباحث فکري و مناظرات فقهي و کلامي که در عصر امام صادق (عليه السلام) رايج بود، ديگر خبري نبود.

در عصر امام رضا (عليه السلام)، مأمون پس از تحميل مقام ولايت عهدي، جلسات بحث و مناظره تشکيل مي‌داد و امام هم از اين فرصت‌ها براي نشر فرهنگ اسلام، استفاده مي‌نمودند، يکي از مناظراتي که ايشان با مأمون داشته‌اند، بحث رجعت است. [7]

از امام جواد (عليه السلام)، به دليل شدت فشارهاي دستگاه خلافت، اثري در مورد رجعت ديده ‌نشده ‌است. ولي عده‌اي از شيعيان مثل فضل بن شاذان نيشابوري، [8] احمد بن داوود جرجاني، محمد بن مسعود عياشي و ...، با توجه به روايات ائمه‌ي گذشته و با تشويق ائمه‌ معاصر، کتاب‌هاي مستقلي را درباره‌ رجعت به رشته‌ تحرير در آورده‌اند. [9]

امام هادي و امام عسکري و خود امام مهدي‌ (عليهم السلام) نيز با توجه به اهميّت و نقش سازنده‌ رجعت در پايداري و استقامت شيعيان، اين عقيده‌ قرآني را در قالب دعا و زيارت‌نامه بيان نموده‌اند و با اين کار، اعتقاد به رجعت را نهادينه ساختند.

ج) دوره‌ گسترش و تکامل (260 ه‍ ق به بعد)

علماي شيعه به پيروي از امامان معصوم ‌(عليهم السلام) در جهت گسترش و بالندگي اين عقيده، تلاش فراواني انجام دادند و با مناظرات علمي [10] و يا نوشتن کتاب و مقاله و با استفاده از آيات و روايات، اين عقيده‌ نوراني را همراه با برهان و استدلال براي مردم بيان کردند. به موازات آن از طرف اهل سنت اين عقيده به شدت انکار شد و معتقدان به آن را به کفر، فسق، کذب، اهل هوي، بدعت و ... متهم شدند.

 

 

 

پي‌نوشت‌ها:

 [1]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 72 / شيخ طوسي، رجال، ص 75 .

[2]. همان، ج 53، ص 62 .

[3]. مسعودی، مروج الذهب، ج 3، ص 31 و 36 .

[4]. قدريه، قائل به جبر و عدم اختيار انسان بودند. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در مورد آن‌ها می‌فرمايند: «القَدَرية مَجوسُ هذِهِ الأمّة»؛ «قدريه مجوس اين امت هستند». همچنين امام باقر (عليه السلام) در بياني، 3 بار در مورد اين گروه فرمودند: «قدريه رجعت را انکار مي‌کند»؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 67 و 72 .

[5].  همان، ص 39 .

[6]. همان، ص 132 .

[7]. شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا (عليه السلام)، ج 1، ص 218 .

[8]. فضل بن شاذان از اصحاب امام جواد (عليه السلام)، امام هادي و امام عسکري‌ (عليهم السلام)، کتاب‌هايي به نام اثبات الرّجعه، الرّجعه و... تحرير کرده‌است. جرجاني که از رجال اهل سنت بوده کتاب‌هايي چون الرجعه را تأليف کرده‌است.

[9]. شيخ طوسی، الفهرست، ص 212 .

[10]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 63 / شيخ صدوق، معانی الأخبار، ص 366 .

%ب ظ، %22 %708 %1394 ساعت %15:%دی

روايات در يک تقسيم‌بندي به «واحد» و «متواتر» تقسيم مي‌شوند. منظور از خبر واحد، روايتي است که به سر حدّ يقين نرسيده باشد، در حالي‌که مراد از خبر متواتر، روايتي است که در اثر کثرت نقل آن، يقيني شده و جاي هيچگونه ابهامي در آن وجود نداشته باشد. پس از روشن شدن اين دو اصطلاح، بايد گفت که اخبار و رواياتي که از ائمه‌ معصومين ‌(عليهم السلام) ‌در موضوع رجعت نقل شده، آن ‌قدر فراوان است که به طور قطعي مي‌توان متواتر بودن آن‌ها را پذيرفت. در اين‌باره اظهار نظر برخي کارشناسان احاديث را مرور مي‌کنيم:

 مرحوم مجلسي مي‌گويد: «اگر مثل اين روايات [روايات رجعت] متواتر نباشد پس در چه چيزي مي‌توان ادعاي تواتر نمود.» [1]

مرحوم علّامه طباطبايي مي‌فرمايد: «همانا روايات رجعت، متواتر معنوي است و اگر بعضي از اين روايات، قابل خدشه و مناقشه هم باشد، ضرري به تواتر آن‌ها نمي‌رساند.» [2]

مرحوم شيخ حر عاملي مي‌نويسد: «هيچ شکي نيست که احاديث رجعت به حد تواتر معنوي رسيده ‌است، زيرا موجب يقين هستند؛ براي هر کسي که قلب خويش را از هر شبهه‌اي و تقييدي پاک کند.» [3]

محدث جزايري در شرح تهذيب ادعا کرده که 620 حديث پيرامون رجعت ديده ‌است.[4]

براي آشنايي اجمالي و مختصر با روايات، لازم است که آن‌ها را دسته‌بندي کرده و مفاد هر دسته را اجمالاً بررسي کنيم:

الف) رواياتي که رجعت را به عنوان يک عقيده‌ حق و لازم در رديف ساير معارف و اعتقادات اسلام ذکر مي‌کند.

ب) رواياتي که آيات مربوط به «رجعت» را تفسير مي‌کنند. علامه مجلسي بيش از 125 آيه را همراه با روايت ذکر نموده‌اند.

ج) رواياتي که رجعت کنندگان را معرفي مي‌کند. مرحوم شيخ حر عاملي بيش از 170 روايت را در اين زمينه گردآوري کرده است که ذکر آن‌ها در محدوده‌ي اين مقاله نمي‌گنجد.

 

 

 

پي‌نوشت‌ها:

[1]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 123 .

[2]. طباطبايی، الميزان، ج 2، ص 107 .

[3]. حر عاملي، الايقاظ، ص 33 .

[4]. قزويني خراسانی، بيان الفرقان، ج 5، ص 288 .

%ب ظ، %22 %687 %1394 ساعت %15:%دی

پاسخ:

رجعت از جمله امور اعتقادي است كه با روايات صحيح [1] و متواتر [2] به اثبات رسيده و با صراحت مي‏توان گفت در مورد هيچ يک از معارف ديني به اندازه رجعت، روايات صريح و روشن وارد نشده است.

علامه مجلسي پس از نقل نزديک به دويست روايت دربارة رجعت مي‏نويسد:

«چگونه ممكن است كسي كه به حقانيت ائمه اطهار (علیهما السلام) ايمان دارد، در چيزي ترديد كند كه به صورت متواتر، نزديک به دويست روايت صريح از آنها نقل شده است. رواياتي كه چهل و اندي از بزرگان مورد اعتماد و علماي اعلام در افزون بر پنجاه مورد از تأليف‏هاي خود، آنها را آورده‏اند، بزرگاني چون ثقة الاسلام كليني، محمد بن بابويه (شيخ صدوق)، ابو جعفر طوسي (شيخ طوسي)، سيد مرتضي، نجاشي، كشّي، علي بن ابراهيم، سليم هلالي، شيخ مفيد و... »[3]

شيخ حر عاملي نيز در كتاب خود پس از آن كه بيش از 170 روايت در اين باره نقل مي‏كند، مي‏نويسد:

اينها بخشي از حديث‏هايي است كه من در اين زمان ـ با وجود كمي فرصت براي جست‏وجوي كامل و كمبود كتاب‏هاي مورد نياز در اين زمينه ـ بدان‏ها دست يافتم. بي‏ترديد اين احاديث از حد تواتر معنوي فراتر است. احاديثي كه در ديگر ابواب اين كتاب آمده و خواهد آمد نيز بر اين موضوع دلالت دارد. عقل محال مي‏داند كه بگوييم تمام راويان اين احاديث به اتفاق اقدام به دروغ‏گويي و نسبت ناروا كرده‏اند يا اين كه همه اين احاديث جعل شده‏اند، يا اين كه رواياتي كه در اين زمينه به ما نرسيده بيش از رواياتي است كه به ما رسيده است. كاش مي‏دانستم كدام عاقل است كه همه راويان اين موضوع را دروغ‏گو مي‏پندارند؛ گواهي همه بزرگاني كه در كتاب‏هاي معتبر خود بر درستي اين روايات گواهي داده‏اند، رد مي‏كنند و روايت‏هايي صريحي را كه در اين زمينه وارد شده‏اند تأويل مي‏كنند. در حالي كه اين روايات از رواياتي كه در زمينه تعيين هر يک از امامان وارد شده است، بيشتر و از نظر دلالت صريح‏تر و واضح‏تر است. در هيچ يک از مسائل راجع به اصول و فروع [دين] به اندازه اين موضوع، دلايل، آيات و روايات يافت نمي‏شود. [4]

رواياتي را كه در اثبات رجعت به آنها استدلال شده است، به دو دسته مي‏توان تقسيم كرد: نخست، رواياتي كه به صراحت از رجعت سخن گفته‏اند و دوم، رواياتي كه به همانندي رويدادهايي كه در امت‏هايي پيشين رخ داده با رويدادهايي كه در امت اسلام رخ خواهد داد، اشاره كرده‏اند و از آنها استفاده مي‏شود كه چون در امت‏هاي گذشته بازگشت به دنيا روي داده است، اين رويداد در امت اسلام هم اتفاق خواهد افتاد.

در اينجا به نمونه‏هايي از هر يك از دو دسته روايات اشاره مي‏كنيم:

الف) رواياتي كه به صراحت از رجعت سخن گفته‏اند: برخي از رواياتي كه دربارة رجعت از پيشوايان دين نقل شده، به شرح زير است:

1. امام صادق ‌(علیه السلام)در روايتي، ظهور قائم‌ (علیه السلام)، رجعت و رستاخيز را در يک راستا و از مصداق‏هاي روزهاي خدا دانسته است و مي‏فرمايد:

«روزهاي خدا سه تايند: روزي كه قائم به پا مي‏خيزد، روز رجعت و روز رستاخيز».[5]

2. آن حضرت در روايت ديگري كساني را كه به رجعت ايمان ندارند، از خود طرد مي‏كند و مي‏فرمايد:

«كسي كه به رجعت ما اعتقاد ندارد از ما [اهل بيت] نيست.» [6]

3. در حديث ديگري كه علامه مجلسي آن را از كتاب صفات الشيعه شيخ صدوق نقل مي‏كند، امام صادق‌ (علیه السلام)، ايمان به رجعت را يكي از شروط هفت‏گانه ايمان دانسته است و مي‏فرمايد:

«هر كس به هفت چيز اقرار كند، از اهل ايمان خواهد بود. آن حضرت، يكي از هفت چيز را ايمان به رجعت برشمرد.»

4. در روايتي مشابه كه در همين كتاب از امام رضا (علیه السلام) نقل شده است، آن حضرت، ايمان به يگانگي خدا، ايمان به رجعت و ايمان به روز جزا را از ويژگي‏هاي شيعيان اهل بيت‏ (علیهما السلام) بر شمرده است و مي‏فرمايد:

«هر كس به يگانگي خدا... و رجعت اقرار كند... و به معراج و سؤال و جواب در قبر و... جزا و حساب [روز قيامت] ايمان داشته باشد، مؤمن راستين و از شيعيان ما خاندان است.» [8]

ب) رواياتي كه به همانندي امت اسلام با امت‏هاي پيشين اشاره كرده‏اند: عالمان و محدثان شيعه افزون بر اين دسته از روايات كه در آنها به صراحت از رجعت ياد شده است، به دسته‏اي ديگر از روايات نيز براي اثبات رجعت استدلال كرده‏اند.

در اين دسته از روايات كه معمولاً از پيامبر گرامي اسلام نقل شده است، بر اين نكته تأكيد شده كه همه آنچه در امت‏هاي پيشين رخ داده است، بي‏هيچ كم و كاست، در امت اسلام هم رخ خواهد داد. از آنجا كه آيات قرآن، اخبار و گزارش‏هاي تاريخي از وقوع رجعت در امت‏هاي پيشين خبر داده‏اند، با توجه به اين روايات مي‏توان گفت كه در امت اسلام هم رجعت رخ خواهد داد.

بنابراين، شيوه استدلال به اين‏گونه روايات چنين خواهد بود: چون پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) فرموده‏اند: همه حوادثي كه در امت‏هاي پيشين روي داده است، بدون كمترين تفاوت در امت اسلام هم رخ خواهد داد» ما مي‏دانيم كه در امت‏هاي پيشين رجعت رخ داده است، نتيجه مي‏گيريم كه در امت اسلام هم رجعت واقع خواهد شد. [9]

برخي از اين گونه روايات به شرح زير است:

1. امام صادق‌ (علیه السلام) از پدرش و او از پدرانش نقل مي‏كند كه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود:

«همه آن چه در امت‏هاي پيشين رخ داده است، بي‏هيچ كم كاست در اين امت هم واقع مي‏شود.» [10]

2. امام رضا (علیه السلام) در پاسخ مأمون كه از ايشان درباره رجعت پرسيده بود، به همين روايت پيامبر استدلال مي‏كند و مي‏فرمايد:

«همانا رجعت حق است و در امت‏هاي پيشين رخ داده است و قرآن نيز از وقوع آن خبر مي‏دهد. رسول خدا ـ درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد ـ نيز فرمود: در ميان اين امت نيز همه آنچه در امت‏هاي پيشين رخ داده است بي‏هيچ تفاوت رخ خواهد داد».[11]

يادآوري اين نكته ضروري است كه احاديث يادشده در مقام بيان قانوني عام و فراگير بوده و با استناد به آنها مي‏توان بر وقوع حوادثي مشابه با رويدادهايي كه در امت‏هاي پيشين رخ داده است، در امت اسلام استدلال كرد. مگر آنكه نسبت به حادثة خاصي، دليل قطعي بر مشابهت نداشتن اين امت با امت‏هاي گذشته در دست باشد. مثلاً در امت‏هاي گذشته، عذاب‏هاي جمعي و گروهي (مانند مسخ) [12] به وقوع پيوسته و قرآن شريف برخي از اين عذاب‏ها را گزارش كرده است، ولي بنا به تصريح قرآن، در پرتو وجود پيامبر گرامي در ميان امت اسلامي و نيز به بركت استغفار در پيشگاه خدا، اين‏گونه عذاب‏ها از اين امت برداشته شده است:

]ولي] تا تو در ميان آنها هستي، خدا بر آن نيست كه ايشان را عذاب كند و تا آنان طلب آمرزش مي‏كنند، خدا عذاب كننده ايشان نخواهد بود.[13]

بنابراين، قانون يادشده جز در مواردي كه دليل قطعي بر تخصيص آن داريم، به قوت و استواري خود باقي است. از آنجا كه بازگشت به دنيا در امت‏هاي گذشته روي داده است و در اين امت نيز دليل بر نفي آن نداريم، با استناد به اين قانون مي‏توانيم اصل رجعت را اثبات كنيم. گذشته از اينكه دلايل و شواهدي نيز بر قطعي بودن آن در دست است. [14]

رجعت در دعاها و زيارت‏ها

دعاها و زيارت‏هاي نقل شده از معصومان‏ (علیهما السلام)، مجموعه‏اي ارزشمند از معارف اسلامي به شمار مي‏آيند و بسياري از آموزه‏هاي ناب اسلامي را مي‏توان از دل آنها به دست آورد. يكي از آموزه‏هاي مهم مكتب تشيع كه در دعاها و زيارت نامه‏هاي مأثور به آن توجه شده، موضوع رجعت يا بازگشت به دنياست.

1. در ابتداي «دعاي عهد» كه از امام صادق ‌(علیه السلام) روايت شده، به صراحت به موضوع بازگشت به دنيا در عصر ظهور اشاره و تأكيد شده است كه هر كس چهل روز اين دعا را بخواند، از رجعت‏كنندگان خواهد بود:

هر كس چهل بامداد، خدا را با اين دعا بخواند، از ياوران قائم ما خواهد بود. پس اگر پيش از [ظهور] قائم از دنيا برود، خداي تعالي او را از قبرش خارج مي‏سازد [تا قائم را ياري دهد]. [15]

در ادامه اين دعا نيز دعاكننده از خداوند مي‏خواهد كه اگر مرگ بين او و امام مهدي‌ (علیه السلام) فاصله انداخت، او را زنده سازد تا بتواند، ياري دهنده آن حضرت باشد.

بار خدايا، اگر مرگي كه آن را بر تمام بندگانت قضاي حتمي قرار داده‏اي، ميان من و او جدايي افكند، مرا از قبرم برانگيز در حالي‏كه كفنم را تن‏پوش خود قرار داده‏ام، شمشيرم را از نيام بركشيده‏ام، نيزه‏ام را به دست گرفته‏ام و دعوت‏كننده‏اي را كه در شهر و صحرا بانگ مي‏آورد، لبيک مي‏گويم.[16]

2. در زيارت جامعه كبيره كه از امام هادي‌ (علیه السلام) روايت شده است و يكي از جامع‏ترين، پرمحتواترين زيارت‏هاي ائمه به شمار مي‏آيد، در موارد متعددي از رجعت سخن به ميان آمده است. از جمله در بخشي از اين زيارت مي‏خوانيم:

«و من... به [جايگاه شما] اقرار مي‏كنم به بازگشت شما ايمان دارم، رجعت شما را تصديق مي‏كنم و امر شما را انتظار مي‏كشم.» [17]

در بخشي ديگر از همين زيارت چنين آمده است:

«خداوند تا زماني كه زنده‏ام پيوسته مرا بر [پذيرش] سرپرستي شما، دوستي شما و دين شما پايدار بدارد... و مرا از كساني قرار دهد كه از شما پيروي مي‏كنند، راه شما را مي‏پويند، به هدايت شما راهبري مي‏شوند، در شمار شما محشور مي‏شوند، در رجعت شما [به دنيا] باز مي‏گردند، در دولت شما حاكميت مي‏يابند و هنگام بازگشت شما اقتدار پيدا مي‏كنند. [18]

3. در زيارت «آل ياسين» كه از ناحيه مقدسه امام عصر (علیه السلام) نقل شده است، خطاب به ائمه معصومين‏ (علیه السلام) چنين مي‏خوانيم:

«... رجعت شما [امامان] حق است و هيچ ترديدي در آن نيست. روزي كه ايمان كسي كه پيش از آن ايمان نياورده يا به هنگام ايمان كار نيكي انجام نداده است، براي او سودي نخواهد داشت.»  [19]

در ادعيه و زيارت‏هاي زير نيز مي‏توان آثار اعتقاد به رجعت را مشاهده كرد:

زيارت اربعين امام حسين‌ (علیه السلام) [20]

زيارتي ديگر از زيارت‏هاي امام حسين ‌(علیه السلام) [21]

زيارت حضرت ابوالفضل‌ (علیه السلام) [22]

زيارت رجبيه [23]

دعاي روز سوم شعبان [24]

زيارت حضرت قائم‌ (علیه السلام) در سرداب مقدس [25]

دعاي روز دحوالارض و...  [26]

 

 

 

 

پي‌نوشتها:

[1]. علماي شيعي از قرن ششم به بعد برخي‏شرط حجيّت را عدالت راوي‏ها و برخي وثاقت آنان دانسته‏اند كه بر اساس همين عقيده روايات را به چهار قسم تقسيم مي‏كنند: صحيح، حسن، موثق و ضعيف. «روايت صحيح» در نظر اماميّه آن است كه از نظر سند به وسيله راويان عادل و امامي مذهب به معصوم اتصال پيدا كند. «روايت حسن» آن است كه به وسيله راوي امامي و خوش نام به امام برسد، بي‏آنكه تصريح به عدالت، و وثاقت آنها شده باشد. «روايت موثّق» آن است كه توسط راوي غيرامامي ولي ثقه و قابل اعتماد، به امام برسد. «روايت ضعيف» آن است كه شروط سه‏گانه فوق را نداشته باشد. ناصر مكارم شيرازي با همكاري جمعي از اساتيد و محققان حوزه علميه قم، دايرة المعارف فقه مقارن، چاپ اول، قم، مؤسسة الامام علي بن ابي طالب ‌(علیه السلام)، 1385، ج1، ص 175.

[2]. بر اثر فاصله زماني ميان اكثر امّت اسلامي با حضرات معصمين‏ (علیه السلام)، روايات، توسط واسطه‏هاي متعددي به آنان مي‏رسد و هر چه فاصله ميان مردم و معصوم بيشتر شود، واسطه‏ها بيشتر خواهند بود. اصطلاحاً به هر واسطه‏اي طبقه مي‏گويند. «خبر متواتر» آن است كه در هر يک از طبقات، گروهي وجود داشته باشند كه تباني آنان بر كذب و جعل خبر عادتاً امكان‏پذير نباشد و لذا تواتر يقين آور است. تواتر بر سه قسم است: اوّل: «تواتر لفظي» و آن عبارت است از خبري كه تمام راويان آن با الفاظ يكسان، از آن خبر دهند. دوم: «تواتر معنوي» كه همه از مدلول تضمّني يا التزامي واحدي خبر مي‏دهند. سوم: «تواتر اجمالي» كه عبارت است از اطمينان به صدور يكي از خبرها به نحو اجمال، بدون اين كه آن خبر مشخص باشد هر چند آن اخبار اشتراكي در محتوا نداشته باشند. همان، ص 173

[3]. مجلسی، بحارالانوار، ج 53، صص 122 و 123.

[4]. الإيقاظ من الهجع بالبرهان علي الرجع، صص 391 و 392.

[5]. مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 63، ح 53.

[6]. همان، ص 92، ح 101.

[7]. همان، ص 121، ح 161.

[8]. همان.

[9]. ر.ک: شیخ صدوق، الإعتقادات، مندرج در مجموعه مصنفات الشيخ المفيد، ج 5، ص 62.

[10]. شیخ صدوق، كمال الدين و تمام النعم، ج 2، ص 576؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج 28، ص 10، ح 15.

[11]. مجلسی، بحارالأنوار، ج 53، ص 59، ح 45.

[12]. ر.ک: سورة بقره (2)، آية 65 و سورة اعراف (7)، آية 166.

[13]. ر.ک: سورة انفال (8) و آية 33.

[14]. رجعت از ديدگاه عقل، قرآن، حديث، صص 47 و 48.

[15]. مجلسی، بحارالأنوار، ج 53، ص 95، ح 111؛ ج 102، ص 111.

[16]. همان.

[17]. شیخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 373؛ شیخ عباس قمی، مفاتيح‏الجنان.

[18]. مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 92، ح 99.

[19]. مجلسی، بحارالأنوار، ج 99، ص 82؛ شیخ عباس قمی، مفاتيح الجنان.

[20]. مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 92، ح 100.

[21]. همان، ص 94، ح 104.

[22]. همان، ح 105.

[23]. همان، ح 106.

[24]. همان، ح 107.

[25]. همان، ص 95، ح 108.

[26]. همان، ص 99، ح 118. براي مطالعه بيشتر در اين باره ر.ک: الإيقاظ من الهجع بالبرهان علي الرجع، صص 319-301.

منبع: ماهنامه موعود شماره 91

%ق ظ، %20 %486 %1394 ساعت %10:%آذر

جواب:

شكي نيست كه اعتقاد به رجعت، يكي از ويژگي‌هاي مذهب حقه شيعه است كه مي‌توان آن را با دلايل قطعي ثابت كرد. قبل از ورود به اين دلايل، بايد حقيقت رجعت را شناخت.

حقيقت رجعت نزد شيعه:

رجعت، يكي از اتفاقاتي است كه در زمان ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، رخ خواهد داد. بر اساس اين عقيده، گروهي از مؤمنين براي رسيدن به ثواب، نصرت اولياي خدا و ديدن دولتي كه سال‌ها انتظار آن را كشيده‌اند، بر مي‌گردند تا از ديدن دولت عدل و قسط، لذت ببرند و از طرف ديگر، گروهي از منافقين كه آمدن اين دولت را انكار كرده و كردار‌هاي زشتي انجام داده‌اند، باز مي‌گردند تا عقوبت اعمال خويش را در همين جهان بچشند و دچار خفت و خواري شوند.

مرحوم شيخ مفيد (رحمة الله عليه) در اين باره مي‌فرمايد:

«و الرجعة إنما هي لممحضي الإيمان من أهل الملة و ممحضي النفاق منهم». [1]

«رجعت، از طرفي براي كساني از امت اسلام است كه ايمان خالص و بالاترين مرحله ايمان را دارا هستند و از طرف ديگر براي افرادي از منافقين است كه در بالاترين مرحله نفاق قرار داشته‌اند.»

سيد مرتضي نیز در این باره چنین مي‌گويد:

«اعلم أن الذي تذهب الشيعة الإمامية إليه أن الله تعالى يعيد عند ظهور إمام الزمان المهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قوماً ممن كان قد تقدم موته من شيعته ليفوزوا بثواب نصرته و معونته و مشاهدة دولته و يعيد أيضاً قوماً من أعدائه؛ لينتقم منهم فيلتذوا بما يشاهدون من ظهور الحق وعلو كلمة أهله. [2]

«عقيده شيعه اماميه درباره رجعت آن است كه خداوند متعال در هنگام ظهور امام زمان مهدى (عليه السّلام) مردمى از شيعيان آن حضرت را كه پيش از او از دنيا رفته‌اند، به دنيا بر مي‌گرداند، تا به ثواب يارى او و مساعدت وى و مشاهده دولت آن حضرت فائز گردند. همچنين مردمى از دشمنان آن حضرت را نيز زنده مي‌گرداند، تا از آنها انتقام گيرد و آنها نيز از مشاهده ظهور حق و بالا گرفتن دين پيروان حق، زجر بكشند.

مرحوم طبرسي نيز مي‌گويد:

«و قد تظافرت الأخبار عن أئمة الهدى من آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) في أن الله تعالى سيعيد عند قيام المهدي قوماً ممن تقدم موتهم من أوليائه و شيعته ليفوزا بثواب نصرته و معونته و يبتهجوا بظهور دولته و يعيد أيضاً قوماً من أعدائه لينتقم منهم و ينالوا بعض ما يستحقونه من العذاب في القتل على أيدي شيعته و الذل و الخزي بما يشاهدون من علو كلمته.» [3]

روايات بسياري از ائمه اهل بيت (عليهم السلام) به ما رسيده است كه به زودي خداوند در زمان قيام حضرت مهدي (عليه السلام)، قومي از شيعيان او را بر مي‌گرداند كه پيش از او از دنيا رفته‌اند تا به ثواب ياري و همراهي آن حضرت رسيده و از ديدن دولت او لذت ببرند و نيز قومي از دشمنان او را بر مي‌گرداند تا از آن ها انتقام بگيرد...»

اعتقاد به رجعت سبب شده است كه در طول تاريخ شيعيان مورد طعن قرار بگيرند؛ به طوري كه اگر يک راوي هر چند هم موثق، قائل به رجعت بوده، علماي جرح و تعديل اهل‌سنت او را از كار مي‌اندازند؛ مثلا مسلم بن حجاج در مقدمه صحيح مسلم نقل مي‌كند:

«حَدَّثَنَا أَبُو غَسَّانَ مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرٍو الرَّازِيُّ سَمِعْتُ جَرِيرًا يَقُولُ لَقِيتُ جَابِرَ بْنَ يَزِيدَ الْجُعْفِيَّ فَلَمْ أَكْتُبْ عَنْهُ كَانَ يُؤْمِنُ بِالرَّجْعَةِ.»

«ابوغسّان مي‌گويد: از جرير شنيدم كه مي‌گفت: با جابر بن يزيد جعفي ملاقات كردم؛ ولي روايتي از او نقل نمي‌كنم؛ چرا كه او به رجعت ايمان دارد».

با  اين كه به صراحت مي‌گويد كه در نزد او بيش از هفتاد هزار روايت بوده است!

«سَمِعْتُ جَابِرًا يَقُولُ عِنْدِي سَبْعُونَ أَلْفَ حَدِيثٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ كُلُّهَا».[4]

«از جابر شنيدم كه مي‌فرمود: هفتاد هزار حديث در نزد من است كه تمامي آن‌ها را امام صادق (عليه السلام) از پيامبر نقل كرده است».

براي اثبات صحت اعتقاد به رجعت، دلايل فراواني از قرآن و سنت وجود دارد؛ به طوري كه مرحوم علامه مجلسي در ج53 بحار الأنوار ده‌ها روايت را در اين باب نقل مي‌‌كند. ما ابتدا شواهد قرآني و بعد روايات را نقل خواهيم كرد.

شواهد قرآني بر امكان رجعت:

در قرآن كريم، آياتي وجود دارد كه عقيده به رجعت را ثابت مي‌كند:

1. از هر امتي، گروهي محشور مي‌شوند:

خداوند حكيم در سوره مباركه نمل، آيه 83 مي‌فرمايد:

 «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآَيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ».

روزى خواهد آمد كه از هر گروه، دسته‌اى را برمى انگيزيم ، از كسانى كه آيات ما را تكذيب مى‌كنند.

خداوند در اين آيه به صراحت مي‌گويد كه ما گروهي از ستمكاران را برمي‌انگيزيم، نه همه آن‌ها را. به طور قطع اين حشر، نمي‌تواند حشر روز قيامت باشد؛ چرا كه حشر روز قيامت همگاني است و احدي باقي نمي‌ماند، مگر اين كه در روز قيامت محشور مي‌شود و نتيجه اعمال خود را خواهد ديد. اين  مطلب از بسياري از آيات قرآن كريم قابل استفاده است؛ مثلاً خداوند در سوره كهف، آيه 47 مي‌فرمايد:

«وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا».

«آنها را برانگيختيم، هيچ كس را فروگذار ننموديم.»

يا در سوره نمل، آيه 87 مي‌فرمايد:

«وَ يوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ وَكُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ»

«روزى كه در صور دميده مى‌شود، تمامى كسانى كه در آسمان و زمين هستند، در وحشت و هراس فـرو مـى‌رونـد، مـگـر كـسانى كه خدا خواسته مورد عنايت خاص او باشند. پس همگى در پيشگاه حضرت حق با فروتنى حضور دارند.»

بنابراين، مراد خداوند از آیه «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا»، نمي‌تواند حشر روز قيامت باشد؛ پس منظور از آن‌  چيزي نيست؛ مگر همان رجعتي كه شيعيان به آن اعتقاد دارند.

2. دو بار زنده شدن، بعد از دو بار مردن

خداوند در آيه 11 سوره غافر مي‌فرمايد:

«قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ».

«در روز واپـسين كافران گويند: خداوندا ! ما را دو بار ميراندى و دو بار زنده كردى؛ پس اينک كه ما به گناهان خويش گردن نهاده‌ايم، براى بيرون شدن از اين گرفتارى راه چاره‌اى هست؟»

در ايـن آيه، خداوند از دو بار ميراندن و دو باز زنده‌شدن سخن گفته است، كه هر ميراندن، حيات سابقى را مى‌رساند؛ همانگونه كه دوبار زنده شدن، مرگ پيشين را حكايت مي‌كند. مـيـرانـدن نـخست، پس از حيات دنيوى و مرگ دوم، پس از حيات در رجعت است؛ چنانكه احيای نخست، در رجعت و احيای دوم، در روز واپسين است.

3. زنده شدن اصحاب كهف:

يكي از دلايل صحت و امكان رجعت، زنده شدن اصحاب كهف، بعد از 300 سال است كه خداوند در سوره كهف به آن تصريح مي‌كند:

«وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظًا وَ هُمْ رُقُودٌ ... وَ كَذَلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءَلُوا بَيْنَهُمْ». الكهف، 18 و 19.

«گمان مى‌برى كه آنان بيدارند، در حالى كه آنان آرميده‌اند ... اين چنين آنان را بر انگيختم تا ميان خود گفتگو كنند.»

«و كَذَلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لَا رَيْبَ فِيهَا». الكهف، 21.

«اين چنين، ديگران را بر آنان دلالت نموديم، تا بدانند وعده خداوند، درباره رستاخيز، حق است و هنگامه قيامت هر آينه آمدنى است و جاى شک در آن نيست.»

«وَ لَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِئَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعًا». الكهف، 25.

«آنان در غارشان سيصد سال درنگ نمودند و نه سال بر آن افزودند».

4. داستان عزيز:

«أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَ هِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آَيَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ». البقره، 259.

«يا همانند كسى كه از كنار يک روستاى ويران شده عبور كرد، در حالى كه سقف‌هاى آن فروريخته بـود و مـردم آن مرده و استخوان‌هایشان پوسيده و پراكنده شده بود، با خود گفت: چگونه خدا، اينها را پـس از مـرگ زنـده مـى‌كند؟ در اين هنگام، خدا او را يكصد سال ميراند، سپس برانگيخت و به او گـفت: (نوايى شنيد) چه قدر درنگ كردى؟ او گفت: يک روز يا پاره‌اى از روز، خدا به او گفت: نه، بلكه يـكصد سال درنگ كردى. پس نگاه كن به خوردنى و آشاميدنى خود كه همراه داشتى، هيچ گونه فرسودگى در آن رخ نداده؛ ولى به الاغ خود نگاه كن كه چگونه فرسوده و از هم گسيخته شده است ... كه ماتو را، زنده شدن تو پس از يكصد سال مردن را – نشانه‌اى براى مردم قرار دهيم. اكنون به استخوانهاى پوسيده و از هم گسيخته الاغ خـود نـگـاه كـن، ببین که چگونه آنها را فرآورده و استوار مى‌سازيم، سپس گوشت بر آن مى‌پوشانيم. پس هـنـگامى كه اين حقايق بر او آشكار گرديد، گفت: هر آينه مى‌دانم خداوند بر همه كارى توانايى دارد.»

5. هفتاد هزار خانوار فراري از طاعون:

يكى ديگر از دلايل صحت و امكان رجعت در اين امت، داستان هفتاد هزار خانوار فرارى از طاعون است كه دچار مرگ ناگهانى شدند و سپس با دعاى حزقيل، سومين وصى حضرت موسى، زنده شدند. خداوند، در قرآن كريم، این داستان را اين‌گونه نقل مي‌كند:

«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ».  البقره، 243.

«آيا نديده‌اى گروهى را كه از ترس مرگ از خانه‌هاى خود بيرون شدند (به بـهـانه بيمارى طاعون از شركت در جنگ و جهاد خوددارى نمودند) خداوند فرمان مرگ آنان را صـادر نـمـود، سـپـس، بر اثر دعاى پيغمبرى عظيم الشان، آنان را زنده نمود. خداوند نسبت به بندگان خود بخشاينده است گرچه بيشتر مردم سپاس نمى‌دارند.»

گـويـنـد: اينان هفتاد هزار خانوار بودند كه از ترس مرگ، بيمارى طاعون را بهانه قراردادند، در جهاد شركت نجستند و از خانه‌هايشان بيرون شدند. آنگاه در راه، مرگ همگى فرا رسيد و به دست سومين وصى حضرت موسى (عليه السلام) زنده شدند و اينان گروهى از بنى اسرائيل بودند.

مرحوم طبرسي در تفسر مجمع البيان در اين باره مي‌گويد:

«هؤلاء (الذين خرجوا من ديارهم) قيل: هم من قوم بني إسرائيل، فرّوا من طاعون وقع بأرضهم، عن الحسن و قيل: فرّوا من الجهاد و قد كتب عليهم». [5]

«اينان، كساني از قوم بني‌اسرائيل بودند كه از ترس طاعون فرار كردند. حسن گفته، آن‌ها از جهادي كه بر آن‌‌ها واجب بود، فرار كرده بودند.»

6. هفتاد نفر از اصحاب موسى (عليه السلام) دو باره زنده شدند:

اين داستان را بارها شنيده‌ايد كه حضرت موسي هفتاد نفر از اصحاب خود را به ميعاد‌گاهش در كوه طور برد؛ اما آن‌ها بعد از ديدن معجزات فراوان، باز هم بر لجاجت خويش پافشاري و حتي درخواست كردند كه خداوند را با همين چشم ظاهري ببينند كه خداوند عذاب خود را بر آنان نازل كرد و آنان بر اثر صاعقه از بين رفتند. حضرت موسي (عليه السلام) دعا كرد و آنان دوباره زنده شدند. خداوند این داستان را اين‌گونه نقل مي‌كند:

«وَ إِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ. ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ.»

«ياد بياوريد هنگامى را كه به موسى گفتيد: ايمان نمى‌آوريم، تا خدا را بالعيان ببينيم ... پس صاعقه شـمـا را فراگرفت، در حالى كه نظاره مى‌كرديد، در مقابل اين عقوبت كارى نمي‌توانستيد انجام دهيد، آنگاه شما را پس از مرگتان برانگيختيم باشد تا سپاسگزار باشيد.»

7. زنده شدن، كشته‌اي از بني اسرائيل:

كشته‌اي در ميان بني اسرائيل پيدا شد كه مشخص نبود چه كسي او را كشته است و هر كس گناه آن را به گردن ديگري مي‌انداخت؛ تا اين كه از جانب خداوند وحي رسيد كه گاوي را سر ببرند و بيخ دم او را به جنازه بزنند تا او زنده شده و قاتل خويش را رسوا سازد.

«وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ . فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَ يُرِيكُمْ آَيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ». البقره، 72 و 73.

«بـه يـاد آوريد هنگامى كه فردى را كشتيد و گناه كشتن او را به گردن يكديگر مى‌افكنديد، ولى خداوند آنچه را پنهان مى‌ساختيد، آشكار مى‌سازد. پس فرمان داديم (تا گاوى را كشته) و قسمتى از آن را (كـه همان بيخ دم او باشد) به كشته بزنيد تا (با اذن خدا) زنده گردد. اين چنين است كه خداوند مردگان را زنده مى‌كند و دلائل خود را براى شما آشكار مى‌سازد، باشد تا انديشه كنيد.»

8. رجعت اولاد ايوب:                                 

در تفاسير، در باره آيه ذيل آمده است:

«وَ وَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَ ذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ». ص، 43.

«و خانواده‏اش را به او بخشيديم و همانند آنها را بر آنان افزوديم، تا رحمتى از سوى ما باشد و تذكّرى براى انديشمندان‏.»

خداوند فرزندان حضرت ايوب را بعد از آني كه همه آن‌ها را از دنيا برده بود، به او بازگرداند و تا سال‌ها بعد با آن حضرت زندگي كردند.

در تفسير جلالين از سیوطی، آمده است:

«أي أحيا الله له من مات من أولاده و رزقه مثلهم». [6]

«يعني خداوند هم فرزنداني را كه مرده بود، بازگرداند و هم مثل آن فرزندان را به او ارزاني داشت.»

بغوي هم در تفسير خود به نقل از ابن عباس مي‌نويسد:

«ان الله رد على المرأة شبابها فولدت له ستة و عشرين ذكراً»

«خداوند جواني همسر ايوب را بازگرداند و پس از آن 26 پسر براي او به دنيا آورد.»

بسياري از مفسران اهل‌سنت؛ از جمله ابن كثير، سيوطي، ابن أبي‌حاتم، شوكاني و ... گفته‌اند:

«ورد الله عليه ماله و ولده عيانا و مثلهم معهم». [7]

«خداوند اموال و فرزندان ايوب را عينا به او بازگردانده و مثل آن‌ها را نيز به وي ارزاني داشت».

وقتي ثابت شود كه بازگشت بعد از مرگ به دنيا در امت‌هاي گذشته و نيز در امت اسلام اتفاق افتاده و ده‌ها روايت صحيح از ائمه اطهار (عليهم السلام) نيز اين مسأله را تأييد كنند، چه مانعي مي‌تواند از اعتقاد به رجعت جلوگيري نمايد؟ مگر نه اين كه اهل سنت بسياري از عقائد خودشان را از رواياتي گرفته‌اند كه سر منشأ همه آن‌ها اسرائيلياتي است كه توسط كعب الأحبار‌ها وارد عقائد اهل سنت شده است؛ همانند عقيده به تجسيم؟

رواياتي از طريق اهل بيت (عليهم السلام) بر صحت رجعت:

1. «قال علي بن إبراهيم و حدثني أبي عن أبي عمير عن عبد الله بن مسكان عن أبي عبد الله عليه السلام في قوله تعالى (و إذ اخذ الله ميثاق النبيين لما اتينكم من كتاب و حكمة ثم جاء كم رسول مصدق لما معكم لتؤمنن به و لتنصرنه) قال ما بعث الله نبيا من ولدن آدم (عليه السلام) الا و يرجع إلى الدنيا فينصر أميرالمؤمنين و هو قوله لتؤمنن به يعني برسول الله (صلى الله عليه و آله) و لتنصرنه يعنى أميرالمؤمنين (عليه السلام)».

«امام صادق (عليه السلام) درباره قول خداوند تبارک وتعالي «و إذ اخذ الله ميثاق النبيين لما اتينكم من كتاب و حكمة ثم جاء كم رسول مصدق لما معكم لتؤمنن به و لتنصرنه» فرمودند: نيست فرزندي از فرزندان حضرت آدم كه پيامبر بوده باشد؛ مگر اين كه به دنيا برمي‌گردد و اميرالمؤمنين (عليه السلام) را ياري مي‌كند و اين همان گفته خداوند «لتؤمنن به؛ تا به او ايمان بياورند » است كه مراد از آن ايمان به رسول خدا (صلي الله عليه و آله)  است و نيز مراد خداوند از «و لتنصرنه؛ تا او را ياري كنند» ياري اميرالمؤمنين (عليه السلام) است.» [8]

2. «سعد، عن ابن يزيد، و ابن أبي الخطاب و اليقطيني و إبراهيم بن محمد جميعا، عن ابن أبي عمير، عن ابن أذينة، عن محمد بن الطيار، عن أبي عبد الله (عليه السلام) في قول الله عز وجل: «و يوم نحشر من كل أمة فوجا» فقال: ليس أحد من المؤمنين قتل إلا سيرجع حتى يموت و لا أحد من المؤمنين مات إلا سيرجع حتى يقتل».

«محمد بن طيار گويد: امام صادق (عليه السلام)، در باره آيه «و يوم نحشر من كل أمة فوجا» فرمودند: مؤمني كشته نمي‌شود؛ مگر اين كه به دنيا بر مي‌گردد تا بميرد و مؤمني نمي‌ميرد؛ مگر اين كه به دنيا بر مي‌گردد تا كشته شود.» [9]

 

 

 

منابع:

[1]. المسائل السروية، الشيخ المفيد، ص35.

[2]. رسائل السيد المرتضى، ج،1 ص125، إعداد: السيد مهدي الرجائي.

[3]. مجمع البيان، الطبرسي، ج7 ص367.

[4]. صحيح مسلم، ج 1، ص 15 – 16.

[5]. تفسير مجمع البيان، الشيخ الطبرسي، ج 2، ص132.

[6]. تفسير الجلالين، المحلي، السيوطي، ص 603.

[7]. تفسير ابن أبي‌حاتم، ابن أبي حاتم الرازي، ج 10، ص 3245 و تفسير ابن كثير، ابن كثير، ج 3، ص198 – 199 و الدر المنثور، جلال الدين السيوطي، ج 5، ص 311 و فتح القدير، الشوكاني، ج4، ص 439.

[8]. مختصر بصائر الدرجات، الحسن بن سليمان الحلي، ص 42.

[9]. بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 53، ص 40.

%ق ظ، %20 %379 %1394 ساعت %08:%آذر

رجعت در اعتقاد امامیه از اهمیت خاصی برخوردار است تا آنجا که در برخی روایات اعتقاد به رجعت به عنوان شرط ایمان شمرده شده و منکر آن، منکر خداوند متعال معرفی شده است. حال در این جا به چهار دسته از روایات اشاره می‌نماییم تا اهمیت این مساله بیش از پیش روشن گرددز

الف) رجعت، يوم الله

امام صادق (عليه السلام) در ضمن حديثي، روز رجعت را يکي از روزهاي خداوند برشمرده که قدرت و عظمت خداوند در آن متجلّي خواهد شد. ايشان مي‌فرمايند:

«ايّام الله ثلاثَهٌ: يَومُ يَقُومُ القائمُ و يومُ الكرَّةِ و يومُ القِيامَة»[1] روزهاي الهي  سه روز است، روزي كه قائم آل محمد قيام خواهد كرد، روز رجعت و روز قيامت.»

منظور از يوم الله روزهاي خاصي است كه امر خدا چنان ظهور مي‌يابد كه براي هيچ روز ديگري اين ظهور پيدا نمي‌شود. به تعبير ديگر، منظور از ايّام الله روزهايي است كه امر الهي اعم از نعمت يا عذاب، عزّت يا ذلّت، ظهور تام مي‌يابد.[2]

ب) اعتقاد به رجعت، ويژگي شيعه

امام صادق (عليه السلام)، يكي از ويژگي‌هاي شيعه را اعتقاد به رجعت برشمرده و مي‌فرمايند:

«ليس مِنّا من لم يُؤمنُ بِكَرَّتِنَا»،  از ما نيست كسي كه ايمان به رجعت ما نداشته باشد.

ج) اعتقاد به رجعت، شرط ايمان

امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايند:

«مَن اقَرَّ بِسَبعَةِ اشياءٍ فَهوَ مؤمنٌ ...الايمانُ بِالرَّجعَةِ»[4] هر كس به هفت چيز ايمان داشته باشد، مؤمن است يكي از آن هفت چيز، ايمان به رجعت است.

د) انکار رجعت، انکار قدرت خداوند

«تلک قدرة الله فلا تُنکروها »[5] رجعت تجلي قدرت خداست آن را انکار نکنيد.

اهل‌بيت‌ (عليهم السلام) بر اعتقاد به رجعت بسيار پافشاري کرده و انکار آن را انکار قدرت خدا دانسته‌اند.

اعتقاد به رجعت، از ضروريات مذهب شيعه‌ اماميه به شمار مي‌رود و بسياري از بزرگان شيعه، مانند شيخ مفيد، سيد مرتضي، شيخ طوسي، امين الاسلام و ... بر حقانيت و صحت رجعت، ادعاي اجماع و اتفاق کرده‌اند.

 

 

پي نوشتها:

[1]. شيخ صدوق، الخصال، ص180 .

[2].  طباطبايي، الميزان، ج 12، ص 18 و 19 .

[3]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 92 و 121 .

[4]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 92 و 121 .

[5]. همان، ص74

 

%ب ظ، %09 %832 %1394 ساعت %18:%آبان

برترین مطالب