پاسخ:
برخي ميگويند: احاديث دوازده خليفه دلالت بر خلافت و حكومت ظاهري دوازده خليفه بعد از پيامبر دارد در حالي كه امامان شيعه به جز امام علي و امام حسن (عليهما السلام)، هیچیک، حكومت ظاهري نداشتهاند.
اين احاديث در حقيقت دلالت بر انشا و امر و نصب الهي دارد نه اخبار و اعلام، يعني اين دوازده نفر از آنجا كه از شاخصهاي معنوي والايي برخوردارند، لذا از جانب خداوند به ولايت و خلافت منصوبند و مردم وظيفه دارند تا با آنها بيعت نمايند.
سيد محمد تقي حكيم ميگويد: مقصود به بقاي امر در بين آنها، بقاي امامت و خلافت و به استحقاق است. يعني آنها مستحق امامت و خلافت هستند نه اينكه هر كدام به سلطنت ظاهري خواهند رسيد، زيرا خليفه شرعي، مشروعيت سلطنت خود را از خداوند ميگيرد و اين سلطنت در حدود سلطنت تشريعي است نه تكويني، زيرا اين نوع از سلطنت مقتضاي وظيفه امام به عنوان مشرع است و اين معنا با غصب سلطنت ظاهري از آنها و تسلط ديگران منافاتي ندارد ...[1]
بنابراین، حکومت و خلافت شانی از شئون امامت است نه شرط لازم آن، لذا عدم داشتن حکومت، ضرری به امامت امام نمیزند مثل 25 سال خانه نشینی امیرالمومنین (علیه السلام) و زندانی بودن امام کاظم در طول سالیان دراز در زندان هارون و ...
پينوشتها:
[1]. سید محمد تقی حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ص 173.
منبع: موعود شناسي وپاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني، انتشارات مسجد مقدس جمكران
پاسخ:
بخاري و مسلم و ديگران به سندهاي خود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل كردهاند كه فرمود: «لايزال هذا الأمر في قريش ما بقي من الناس اثنان»؛ «اين امر خلافت در قريش ثابت است، مادامي كه دو نفر از مردم باقي باشد.» [1]
اين حديث خبر از واقعيتي خارجي ميدهد كه واجب است تحقق يابد و وظيفه مسلمين است كه خلافت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را در هر زمان به دست يک نفر شايسته از قريش قرار دهند.
مقصود از «هذاالامر» چيست؟
پاسخ:
همان امري است كه در آيه «اولي الامر» به آن اشاره شده، آنجا که میفرماید: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنْكُمْ». [2]
مطابق بيان فخر رازي و ديگر علمای اهلسنت، مقصود از «اوليالامر» در اين آيه، معصومين هستند. [3] اگرچه خود فخر رازی در تعیین مصادیق معصومین دچار حیرت شده و با بیانصافی تمام ، اجماع امت در هر امری را مصداق معصوم دانسته است.
پس بايد در هر زماني امام معصومي از قريش باشد، مادامي كه عمر دنيا به سر نيامده و از مردم روي زمين دو نفر باقي مانده است، و او در اين زمان، غير از حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کسی نيست.
به بيان ديگر، مقصود از «الامر» در روايت و آيه، امر زعامت و ولايت و رهبري ظاهري و باطني و هدايت مطلق مردم به حق و حقيقت است، شخصي كه به تمام معنا داراي صفات و خصوصيات پيامبر است تا بتواند امر خلافت و جانشيني او را در تمام شؤونات به جز وحي ادامه دهد، چنين شخصي در هر زمان بايد موجود باشد و در اين زمان كسي جز حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيست.
ابن حجر عسقلاني از علمای بزرگ اهلسنت، در تایید این سخن، چنین ميگويد: نماز خواندن عيسي (علیه السلام) پشت سر مردي از اين امت در آخرالزمان و نزديك به برپايي قيامت، دلالت صحيح بر اين قول دارد كه زمين هيچ گاه از حجتي كه قائم باللَّه است خالي نخواهد بود.[4]
پینوشتها:
[1]. صحيح بخاري، ج 9، ص 78؛ صحيح مسلم، ج 3، ص 1452؛ مسند احمد، ج 2، ص 29.
[2]. سوره نساء، آيه 59.
[3]. تفسير فخر رازي،ج 10، ص 144 ؛طباطبایی، سید محمد حسین، تفسير الميزان، ج 4، ص 401-387.
[4]. عسقلانی، ابن حجر، فتح الباري،ج 6، ص 385.