پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم): براى شهادت حسین (علیه السلام)، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى‌شود.

رسانه منجی - فرج امام زمان

از سوى برخى از منكران يا ترديدكنندگان درباره رجعت، گاه اين پرسش‏ها يا ترديدها مطرح مى‏‌شود كه:
1. اگر هدف از بازگشت برخى مؤمنان و غير مؤمنان در رجعت، مجازات يا پاداش برخى از افراد درگذشته در اين دنياست، رجعت لزومى ندارد؛ زيرا افراد نيكوكار، در بهشت برزخى به سر مى‏برند و آمدن آنها به اين دنيا، هر چند سرسبز و آباد باشد، همانند بردن آنان از بهشت به جهنم است. افراد بدكار نيز در جهنم برزخى عذاب مى‏شوند و آوردن آنها به اين دنيا، هر چند عذابى مكرر و بسيار ببينند همانند بردن آنها از جهنم به بهشت خواهد بود؛ از اين رو كه نه عذاب مادى و معنوى اين جهان با عذاب برزخ و قيامت قابل مقايسه است نه نعمت‏ها و نه خوبى‏هاى مادى و معنوى آن با خوشى‏ها و نعمت‏هاى مادى و معنوى برزخ و قيامت.
2. اگر مقصود اين است كه مؤمنان و كافران پيشين وعده‏هاى الهى را به چشم خود در اين دنيا ببينند، اين آگاهى، از جهان ديگر نيز براى آنها حاصل خواهد شد.
3. اصولاً با وجود رويدادى عظيم و فراگير به نام قيامت، چه نيازی به اتفاقى جزئى و موردى به نام رجعت است؟ پاداش‏ها و كيفرها در قيامت داده خواهد شد.
و برخى پرسش‏ها و شبهات ديگر كه در جاى خود مى‏توانند درست نيز باشند.
در اين نوشتار، هدف آن است كه با روشن ساختن برخى جنبه‏هاى رجعت، اين نظر مطرح شود كه رجعت، با وجود قبول درستى پرسش‏هاى بالا، باز يک ضرورت است؛ ضرورتى كه با حذف آن در هدف‏ها، آرمان‏ها و طرح‏هاى اسلام خلل پديد مى‏آيد و هيچ چيز ديگرى جاى خالى آن را پر نمى‏كند.
از اينرو، به طرح ضرورت رجعت، تنها در سه جنبه تكوينى، تاريخى، عقيدتى و كمال انسانى مى‏پردازيم.
الف): ضرورت تكوينى
از بسيارى آيات و روايات چنين بر مى‌آيد كه ظلم و ستم، به ويژه ستمى كه پاسخ داده نشود و در آن حق مظلوم از ظالم گرفته نشود، حدودى كه جارى نشوند و مجازات‏هايى كه به اجرا در نيايند، همه و همه به تنهايى و در كنار يكديگر، مايه آن خواهند شد كه نظم زمين و آسمان بر هم خورد، باران در جاى خود نبارد، نعمت‏ها دگرگون شوند، سرزمين‏هاى آباد، باير، خشک و غير زراعى شوند، باغ‏ها و درختان به شوره‏زار تبديل شوند، روحيات مردم تغيير يابد و از اين قبيل آثار وضعى و پيامدهاى طبيعى گناهان اجتماعى كه بر عالم تكوين تاثير خواهند نهاد.
از سوى ديگر، مى‏دانيم كه قرار است پس از ظهور، زمين سراسر آباد و سر سبز شود و هر چيزى به جاى خود بازگردد و مى‏دانيم كه عالم، عالم علل و اسباب است و قرار است كار اين جهان، جتى پس از ظهور نيز، جز در مواردى خاص، با علل و اسباب پيش رود.
بر اساس اين دانسته‏ها، اگر قرار باشد زمين آباد شود، بايد علت‏ها و سبب‏هاى خشكى و خرابى آن از ميان برود. حال اگر اين علت‏ها و سبب‏ها اين باشند كه در زمان‏هاى گذشته خونى به ناحق ريخته شده، حقى غصب شده و ستمى بر كسى رفته است و در پى آن كيفرى در كار نبوده و به همين خاطر، زمين‏هايى سر سبز، كوير و شوره زار شده‏اند، ضرورى است كه آن افراد و عوامل زنده شوند، حدود و مجازات‏ها به اجرا درآيند و حق‏ها به جاى خود باز گردند تا باران‏هايى كه به اين دلايل بر سر زمين يا سر زمين‏هايى نباريده‏اند باز ببارند و نعمت‏هايى كه راه آنها بسته شده بود باز ارزانى زمين و زمينيان شوند.
ب) ضرورت تاريخى، عقيدتى
مى‏دانيم كه بسيارى از پيروان اديان و مذاهب نادرست، آنها كه تعصب و عنادى ندارند، حق را مى‏پذيرند و اگر تشخيص خود را غلط دانستند، نظر خويش را تغيير مى‏دهند، تنها به خاطر اين پيرو برخى دين‏ها و مذهب‏ها شده و در عقيده خود مانده‏اند كه نمى‏توانند بپذيرند كه پيشوايانشان دروغ گفته‏اند، به نيرنگ دست يازيده‏اند، توطئه انديشيده‏اند، دين ساخته‏اند و آن را به خدا نسبت داده‏اند، يا دينى الهى را در حساس‏ترين شرايط تاريخى خود به انحراف كشانده‏اند.
اين افراد اگر بدانند كه در گذشته چه رخ داده است و اين را از زبان همان بدعتگران، دين سازان و انحراف آفرينان بشنوند از عقيده خويش دست خواهند برداشت و به حق خواهند گرويد.
از ديگر سو مى‏دانيم كه قرار است پس از ظهور، همگان به حق گرايند و با رغبت، به مذهب و آيينى رو كنند كه حق است و قرار است تنها با آنان ستيز شود كه حق را در مى‏يابند امّا بر باطل خود اصرار مى‏ورزند.
بر اين اساس، اگر قرار باشد كه در اين دنيا حق بر پيروان و مذاهب و اديان باطل كه حسن ظن به پيشوايان خود دارند آشكار شود، راهى جز اين نيست كه همان پيشوايان باطل از همان جايگاهى كه پيروانشان به عنوان آرامگاه براى آنان مى‏شناسند بيرون آيند، دو باره زنده شوند و خود اقرار كنند كه چگونه آيندگان را اغفال كرده، به اشتباه كشانده و گمراه ساخته‏اند. جز اين طريق، پيروان حقجو امّا خوشبين، به گمراهى پيشوايان خود يقين نخواهند يافت و پيروان معاند و حق ستيز شناخته نخواهند شد.
به همين ترتيب، لازم است كه پيامبران نيز پا به اين جهان بگذارند تا شاهدى باشند براى آيين حقى كه آورده‏اند و ميزانى براى سنجش ديگرگونى‏ها و تحريف‏هايى كه در آيين آنان صورت پذيرفته است .
ج) ضرورت كمال انسانى
هدف از آفرينش انسان‏ها رسيدن به كمال و نزديكى به كمال مطلق است كه از آن با قربة الى الله يا تقرب و »نزديكى به خدا« ياد مى‏شود. اين نزديكى به خدا براى هر انسان بايد در طول عمر محدود او در اين دنيا به دست آيد .هر لحظه اين عمر اگر براى هر انسان، باايمان و عمل صالح و بهترين عمل در هر لحظه همراه باشد، آن انسان پس از مرگ خويش در بالاترين و والاترين درجات جا خواهد داشت. هر لحظه كه براى هر انسان به گونه‏اى مطلوب سپرى مى‏شود، در آخرت براى او سال‏ها، قرن‏ها و هزاره‏ها پيشرفت خواهد بود و هر لحظه كه از دست او برود، در جهان ديگر بايد سالها، قرنها و هزاره‏ها را طى كند تا به آن نقطه‌اى برسد كه مى‏توانست با يك لحظه دنيا برسد.
مؤمنانى هستند كه پس از مرگ و ديدن آنچه به دست آورده و آنچه از دست داده اند آرزو مى‏كنند كه باز به دنيا باز گردند، عمل صالح كنند. در راه خدا كوشش، تلاش و جهاد نمايند، به مردم خدمت كنند، در راه استقرار حقيقت و تاسيس و استمرار حكومت حق بكوشند و در اين راه رنج ببينند و در صورت لزوم كشته شوند تا به درجاتى بالاتر و والاتر از آن چه هم اكنون در آن هستند دست يابند. اينان مشتاق اين هستند كه از بهشت برزخى با همه نعمت‏هايش بيرون آيند و رنج زندگى دنيا را به جان بخرند تا آن گاه كه باز مى‏گردند در مراتبى بالاتر قرار گيرند، مراتبى كه بدون اين كوشش‏ها، تلاش‏ها و مجاهدت‏هاى چند روزه دنيا بايد با سال‏ها، قرن‏ها و هزاره‏ها در عالم ديگر بدست آيد.
از ديگر سوى هستند انبيا، جانشينان انبيا و اوليايى كه در اين دنيا آمدند و رفتند امّا مردم نتوانستند بيش از قطره‏اى از درياى وجود آنها بهره ببرند. آنها نيز مشتاق هستند كه به اين دنيا باز گردند تا باز در راه خدا به هدايت مردم بپردازند و بخش‏هايى ديگر از ظرفيت‏هاى گسترده و پهناور وجود خويش را در اختيار مردم بگذارند. با اين كار، هم سهمى در استقرار دين حق در سرتاسر گيتى بر عهده بگيرند، هم ديگر نيروها و توان‏هاى آنها بى حاصل نماند،هم خود از اين طريق تقربى بيشتر كسب كنند.
براى اينكه ظرفيت‏هاى بالقوه مؤمنان خالص به فعل آيد و براى آن كه ظرفيت‏هاى بالفعل انسان‏هاى كامل در خدمت ايمان، مؤمنان و حكومت ايمانيان به كار گرفته شود و براى اينكه استعدادها و توان‏هايى كه خداوند در انسان‏ها نهاده است عبث نباشد، ضرورى است كه مؤمنان استوار و انسان‏هاى كامل دو باره در اين جهان حاضر شوند و راه نيمه تمام خود را تمام كنند. امّا مؤمنانى هستند كه بيم آن دارند كه اگر به اين دنيا باز گردند، گرفتار ضعف‏ها، خطاها و وسوسه‏هايى شوند كه آنها را از مرتبه خويش پايين‏تر خواهد آورد. چنين مؤمنانى مايل نيستند كه به اين جهان برگردند و نيز بر نخواهند گشت.



منبع: سيد على محمد رفيعى 
ماهنامه موعود شماره 29

%ق ظ، %28 %358 %1394 ساعت %07:%اسفند

پاسخ:

در روايات شيعه، عبارت و اصطلاح بسيار لطيف و مناسبى براى انتظار در نظر گرفته شده و آن «انتظار فرج» است. فرج، به معناى نصرت و پيروزى و گشايش گره‏هاى زندگى از جانب خداوند است. مقصود از انتظار فرج، انتظار دگرگونى مثبت و گسترده در زندگى بشر و زدوده شدن ناكامى‏ها و نابسامانى‏ها از چهره غمزده جامعه انسانى است و پيروزى حكومت عدالت گستر و معنويت گراى مهدوى بر دولت‏هاى شرک و كفر و ستم است.

در روايات، توصيه‏هاى فراوانى در مورد انتظار فرج و ارزش، و فضيلت‏هاى بى‏شمار آن شده است.

پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله)،آن را برترين اعمال و عبادات دانسته و مى‌فرمایند: «افضلُ اعمال امّتى انتظار الفرج من اللّه عزّوجل»؛ «انتظار فرج [و گشايش‏] از جانب خداى بلند مرتبه، برترين عمل امت من است»

آن حضرت همچنین در روایت دیگری، مى‏فرمايد: «افضل العبادة انتظار الفرج»؛ «با فضيلت‏ترين عبادات، انتظار فرج است».

امیرالمومنین (عليه السلام) نيز آن را محبوب‏ترين اعمال در نزد خداوند و منتظر فرج را، همانند شهيد راه حقّ مى‏داند: «انتظروا الفرج و لاتيأسوا من روح الله فانّ احبَّ الاعمالِ الى اللّه عزّوجلّ انتظارُ الفرجَ الآخِذُ بامرنا مَعَنا غداً فى حظيرة القدس و المنتظر للفرج كمُتشَحّط بدمه فى سبيلِ اللّه» ؛ «منتظر فرج باشيد و از رحمت خدا مأيوس نشويد كه محبوب‏ترين اعمال نزد خداوند- عزّوجل- انتظار فرج است. كسى كه پذيراى امر ما باشد، فردا [ها] در «حظيرة القدس» با ما است و كسى كه منتظر فرج باشد، مانند كسى است كه در راه خدا، به خون خود آغشته گشته است».

امام جواد (عليه السلام) آن را با فضيلت‏ترين و راه گشاترين امور مى‏داند: «افضَلُ اعمالِ شيعتنا انتظارُ الفَرَج مَن عَرَف هذ الامرَ فقد فُرِّج عَنه بانتظاره»؛ «برترين عمل شيعيان ما، انتظار فرج است. هر كس اين امر را بداند و آن را بشناسد، با همين انتظار در كارش گشايش و فرج مى‏شود».

امام هادى (عليه السلام) به روشنى معناى فرج را- كه همان انتظار ظهور مهدى موعود است- توضيح مى‏دهد.

على بن مهزيار مى‏گويد: نامه‏اى به امام هادى (عليه السلام) نوشتم و از ايشان درباره «فرج» پرسيدم؛ حضرت فرمود: «اذا غابَ صاحبُكم عن دارالظّالمين فتوقّعوا الفرج»؛ «هر گاه امام شما از بين ظالمان و ستمگران مخفى شد، چشم به راه فرج باشيد».

امام صادق (عليه السلام) نيز حالات شيعيان در دوران غيبت و انتظار گشايش و فرج را چنين بازگو مى‏فرمايد: «نزديک‏ترين جايى كه خداى متعال به بندگانش هست‏ و نيز بيشترين زمانى كه از ايشان راضى است، وقتى است كه حجّت الهى را از دست بدهند و او بر ايشان ظاهر نشود و جايش را ندانند؛ در عين حال يقين دارند كه آن حجّت باقى است و باطل نشده است. پس در آن هنگام، هر صبح و شام، منتظر فرج باشيد ...» .

برآيند اين روايات آن است كه عموم مردم جهان- به خصوص شيعيان- بايد منتظر ظهور و قيام مهدى موعود باشند كه از سراپرده غيبت بيرون آيد.

انتظار فرج، در واقع نوعى آمادگى و استقبال از نيكى‏هاست. آمادگى براى تلاش و حركتى مداوم و كوششى خستگى‏ناپذير همراه با تهذيب نفس، پاک‏زيستن، حقّ‏خواهى و دور ماندن از زشتى‏ها و آلودگى‏ها ... به همين جهت وقتى ابوبصير از امام صادق (عليه السلام)، پرسيد كه فرج كى خواهد بود؟ آن حضرت فرمود: «يا ابابصير و انت ممّن يريد الدّنيا؟ مَن عرف هذاالامر، فقد فرج عنه لانتظاره»؛ «اى ابوبصير! تو هم از كسانى هستى كه دنيا را طلب مى‏كنند؟ آن كس كه قيام امام را بشناسد، براى او به جهت انتظارش فرج شده است».

بر اين اساس، انتظار فرج، فراتر از انتظار معمولى است؛ يعنى انتظارى همراه با آگاهى، بصيرت، درايت، معنويت، آمادگى، حق‏گرايى، عدل‏خواهى و ...

به عبارت روشن‏تر، انتظار فرج، شناخت حق و شناختن رهبر و امام حقّ و انتظار يارى رساندن به او است. چنين شخصى در غيبت امام، چنان رفتار مى‏كند كه گويا در زمان ظهور و حضور او زندگى مى‏كند. به همين جهت شيعه تمامى دشوارى‏ها و كاستى‏ها را پشت سر نهاده و از خطر انقراض و زوال به دور مانده است. اين نوع انتظار است كه داراى فضيلت و ارزش بى‏شمارى است.

امام سجّاد (عليه السلام) مى‏فرمایند: «انتظار الفرج من اعظم الفرج»؛ «انتظار فرج، خود از بزرگ‏ترين گشايش‏هاست».

امام كاظم (عليه السلام) هم در این باره مى‏فرمایند: «انتظار الفرج من الفرج»؛ «انتظار فرج، نشانه فرج و گشايش است».

به صراحت مى‏توان گفت، از مهم‏ترين رازهاى نهفته بقاى تشيّع همين روح انتظارى است كه كالبد شيعه را آكنده ساخته و پيوسته او را به تلاش، كوشش، جنبش و جوشش وا مى‏دارد.

«انتظار»، ظرفيت و توانايى فراوانى براى تحقّق جامعه آرمانى اسلام ايجاد مى‏كند و رفتارها و برنامه‏ها را بدان سمت سوق مى‏دهد. اين والاترين عبادت و بهترين عمل است؛ چنان كه امام على (عليه السلام) مى‏فرمایند: «افضلُ عبادة المؤمن انتظار فَرج الله»؛ «بهترين عبادت مؤمن، انتظار كشيدن فرج خداوند است». به طور خلاصه مؤلّفه‏هاى زير را مى‏توان از «انتظار فرج» برداشت كرد:

1. تلاش و كوشش براى پيشرفت و ترقّى

2. اصلاح‏طلبى و اميد به زندگى بهتر (گشايش در امور)

3. نفى وضع موجود (ظلم و بى‏عدالتى، فساد و تباهى)

4. طرد و عدم پذيرش حكومت‏هاى سياسى (نامشروع دانستن آنها)

5. قيام و انقلاب و نهضت مداوم و فعّال

6. ضرورت تشكيل حكومت‏هاى دينى و مشروع

7. عدم انقياد و سازش در برابر جبّاران و مفسدان و ...

 

منبع:

انتظار پويا

 

%ب ظ، %16 %709 %1394 ساعت %16:%آذر

برترین مطالب