پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم): براى شهادت حسین (علیه السلام)، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى‌شود.

رسانه منجی - نواب اربعه

امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، دارای دو غیبت هستند؛ یکی غیبت صغری و دیگری غیبت کبری. در این مقاله به شرح و بیان این دو دوره خواهیم پرداخت.

دوره غیبت صغری:

امام حسن عسکری (علیه السلام) در هشتم ربیع الاول سال 260 ق؛ یعنی در زمانی که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، پنج سال بیشتر نداشت، به دست معتمد، خلیفه عباسی به شهادت رسید و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بر پیکر پدر بزرگوار خویش نماز گزارد.[1] از این پس بود که دوره جدیدی از زندگی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، که به غیبت صغری معروف است، آغاز شد.

بنا به گفته بسیاری از صاحب نظران، دوران غیبت کوتاه مدتِ آن امام که از آن به «غیبت صغرا» تعبیر می‌شود، از همین زمان؛ یعنی سال 260 ق آغاز گردید. برخی از اهل تحقیق برآنند که غیبت صغرا از همان زمان تولد حضرت؛ یعنی سال 255 ه.ق آغاز شده است.[2]

دوران غیبت صغرا تا سال 329 ه.ق ادامه داشت که بدین ترتیب، بنابر دیدگاه اول، طول این دوران، 69 سال و بنا بر دیدگاه دوم، طول این دوران 74 سال خواهد بود.

گرچه در این مدت به دلیل برخی مصالح، از جمله در امان ماندن از خطراتی که جان آن حضرت را از سوی دشمنان تهدید می‌کرد، امام از نظرها پنهان بودند، اما حضرت تعدادی افراد وارسته و با تقوا را به عنوان نائب خاص خود به مردم معرفی کردند تا هر یک از ایشان سؤالات و مشکلات خود را به وسیله آنان به امام برسانند و از طریق امام پاسخ دریافت نمایند.

نوّاب خاص امام عصر

در طول دوران 69 ساله یا 74 ساله غیبت صغرا، چهار تن از بزرگان شیعه عهده دار مقام نیابت یا سفارت خاص امام عصر (علیه السلام) بودند که نام آنها بدین قرار است:

1. ابو عمرو، عثمان بن سعید، که از سن یازده سالگی در حضور ائمه قبلی مشغول خدمت بوده است و از اصحاب مورد اعتماد امام هادی و امام عسکری (علیهما السلام) محسوب می‌شود. وی از سال 260 تا 267 ه.ق منصب نیابت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، را عهده دار بود.

2. ابوجعفر محمد بن عثمان: وی فرزند نائب اول امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، است که از سال 267 تا 305 ه.ق عهده دار منصب نیابت خاص بود.

همان گونه که هیچ امری در نظام هستی بدون علت نیست، غیبت امام زمان هم برای خود علل و ادله‌ای دارد و برای آن چندین دلیل در روایات ذکر شده است. از جمله، امتحان و آزمایش مردم، حفظ وجود امام از خطراتی که او را تهدید می‌کرد، فراهم شدن زمینه آمادگی فکری و فرهنگی و روانی در مردم برای تشکیل حکومت جهانی و...

3. ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی: این عالم بزرگوار از سال 305 ه.ق تا 326 ه.ق یعنی حدود بیست و یک سال نیابت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، را عهده دار بود.

4. ابوالحسن علی بن محمد سیمری: وی حدود سه سال یعنی از سال 326 تا 329 ه.ق به عنوان نایب خاص امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به انجام وظیفه مشغول بود.

نواب خاص دوره غیبت صغری در غیاب امام به انجام برخی وظایف مشغول بودند که از جمله آن ها، زدودن شک و حیرت مردم درباره تولد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حفظ امام از خطراتی که او را تهدید می‌کند از راه پنهان داشتن مکان او، پاسخگویی به پرسشهای فقهی و اعتقادی مردم، مبارزه با مدعیان دروغین نیابت، آماده‌سازی مردم برای پذیرش غیبت کبری، کمک به نیازمندان و توزیع وجوه شرعی و... را می‌توان نام برد.

دوره غیبت کبری:

در سال 329 ه.ق و به دنبال رحلت چهارمین نائب خاص امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، دوره غیبت صغری به پایان رسید و از این پس دوره غیبت کبری، که در آن نائب خاصی از سوی امام تعیین نشده است، آغاز گشت. این دوره یکی از برهه‌های سخت زندگی شیعیان است. اولا، طول مدت این دوره بر کسی مشخص نیست. به علاوه، در این دوره وقایع بسیار سخت و دشواری به وقوع پیوست که حفظ اعتقادات و پایبندی به احکام و مقررات دینی را مشکل ساخت. در این دوره از تاریخ حیات بشری، فقهای عظام از سوی ائمه اطهار (علیهم السلام) و از جمله امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به عنوان نائبان عام مسئولیت رهبری سیاسی و پاسخگویی به مسائل فکری و اعتقادی مردم را عهده‌دار هستند و همین مساله منشاء و ریشه «ولایت فقیه» در نظام سیاسی و اجتماعی جامعه اسلامی محسوب می‌شود.

اگر به حقیقت معنای امامت در جهان بینی مکتب اهل بیت (علیهم السلام) توجه شود، به خوبی این نکته روشن خواهد شد که امام علاوه بر وظیفه راهنمایی و ارشاد و رهبری مردم، در حفظ نظام هستی نیز مؤثر است. در روایت آمده است که اگر لحظه‌ای زمین از امام و حجت الهی خالی بماند، اهلش را در کام خود فرو می‌برد.

امام سجاد (علیه السلام) در این باره فرمودند:

«همان گونه که ستارگان و سیارات وسیله حفظ نظام کیهانی هستند، ما هم وسیله حفظ اهل زمین هستیم. به برکت وجود ماست که آسمان بر زمین فرود نمی‌آید. اگر ما نبودیم زمین اهلش را فرو می برد... آن گاه در ضمن یک تشبیه بسیار زیبا می‌فرمایند: استفاده مردم از امام غائب همانند استفاده آنان از خورشید در پشت ابر است...» [3]

 

 

منبع:

گروه دین و اندیشه تبیان

[1]. ر.ک: سیره معصومان، ص 259.

[2]. همان، ص 272.

[3]. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 92

%ب ظ، %09 %756 %1394 ساعت %17:%اسفند

نقش اثرگذار «مهدويّت» و آموزه‌هاي آن، بر فرد و جامعه، بر کسي پوشيده نيست. اين كه مسلمانان ـ به ويژه شيعيان ـ به اين امر بنيادين، باوري استوار دارند و آن را يكي از اعتقادهاي ريشه‌اي خويش بر مي‌شمرند، روشن و غير قابل انكار است.

بي‌گمان، هر چه باوري، ژرفاي بيشتري داشته، به حقيقت نزديک‌تر باشد و در دل‌ها جاي گيرد، افراد سوداگر و سودنگر، بيشتر در پي بهره‌هاي ناپاک از آن بر خواهند.

آموزه‌هاي مهدويّت، به سبب ويژگي‌هاي ممتاز و پرجاذبة خود، و اين که همواره در عمق قلب‌هاي توده انسان‌ها نفوذ كرده است، بيشتر مورد بهره‌جويي و استفادة نادرست افراد كژرو قرار گرفته است. پيشينه پُردامنة انحراف‌هاي پديد آمده در اين عرصه، به ويژه فرقه‌هاي منحرف در مهدويّت كه به قرن‌هاي نخست اسلام باز مي‌گردد، گواهي روشن بر اين مدعا است.

بررسي اين انحراف‌ها و زمينه‌هاي پيدايي آن، مي‌تواند در پيشگيري از فرو افتادن دوباره در اين لغزش‌ها، نقش مهمي داشته باشد.

ادعاي دروغين نيابت، آغاز انحراف‌هاي بزرگ

از آن‌جا كه پس از شهادت امام عسكري (عليه السلام) و آغاز غيبت صغری، ارتباط رودرروي مردم با پيشواي معصوم قطع شد، «سفيران خاص» به گونه‌اي ويژه، براي راهنمايي مردم، تلاش‌هاي پردامنه‌اي را آغاز کردند. ايشان از پراكندگي پيروان مكتب اهل بيت (عليهم السلام) جلوگيري كرده و رهبري شيعيان را به دست گرفتند.

پيروان اهل بيت (عليهم السلام) رفته رفته، با اين روش خو گرفته و كارهاي خود را از راه «سفيران چهارگانه» انجام دادند و اين خود جايگاه بلندي را براي اين سفيران رقم زد.

در اين ميان، افرادي سست‌ايمان و كژ انديش براي رسيدن به اهدافي چند، به دروغ، مدعي نيابت امام غايب شد.

در يک بررسي کوتاه مي‌توان برخي سرچشمه‌هاي اين ادعاهاي دروغين را در موارد زير خلاصه كرد:

الف- سستي ايمان

يكي از عوامل مهم در چنين ادعاهاي نادرستي، سستي باورهاي ديني است؛ چرا كه كساني كه داراي قوت مناسب ايمان هستند، هرگز برابر خواست پيشواي معصوم ـ در پيروي از سفيران خود ـ به بيراهه نمي‌روند. بيشترين افرادي که به دروغ چنين ادعايي کردند، از اين کاستي برخوردار بودند.

يکي از افرادي که به دليل سستي ايمان، دست به ادعاهاي نادرست پرداخت، شلمغاني از علمای اهل سنت، بود.

پس از اين، اشاره خواهد شد که شلمغاني از ياران امام حسن عسكري (عليه السلام) و از دانشمندان، دبيران و محدثان زمان خود در بغداد بود. كتاب‏هاي بسياري داشت که در آن‌ها، انبوه سخنان اهل‏بيت (عليهم السلام) به چشم مي‌خورد.[1]

هنگامي ‏كه راه‏ انحراف و ارتجاع‏ را پيش گرفت و از نظر انديشه، عقيده و رفتار تغيير کرد، در روايات تغييراتي پديد مي‌آورد؛ هر چه مي‌خواست بر آن‌ها مي‏افزود و هر چه مي‌خواست كم مي‏كرد. نجاشي در رجال خود به اين انحراف اشاره کرده است.[2]

ب- طمع در اموال امام

در زمان غيبت صغری، برخي براي آن‌كه اموال امام زمان (عليه السلام) را به وكيل و نماينده واقعيش تحويل ندهند، ادعاي نيابت و بابيت كردند.

ابو طاهر محمد بن علي بن بلال از كساني است كه براي ثروت‌اندوزي، ادعاي بابيت کرد. وي در آغاز كار، نزد امام عسكري (عليه السلام) فردي مورد وثوق بود و رواياتي از آن حضرت نقل كرده است؛ ولي رفته رفته به دليل پيروي از هواي نفس، راه انحراف در پيش گرفت و مورد مذمت خاندان وحي واقع شد. وي ادعا كرد كه وكيل حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. او نيابت نايب دوم حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را منكر شد و درباره اموالي كه نزد وي جمع شده بود تا به حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) برساند، خيانت كرد.[3]

نايب دوم، راه ديدار وي را با حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) آسان نمود و امام (عليه السلام) به وي دستور داد، اموال را به نايبشان برگرداند؛ امّا او در دشمني و کژي خود باقي ماند. پايان كارش آن شد كه توقيعي از ناحيه مقدسه حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بر لعن و نفرين و بيزاري از وي ـ در ضمن افرادي ديگر از جمله حلاج و شلمغاني ـ صادر شد. [4]

ج- رسيدن به شهرت

شهرت‌‌طلبي نيز از عوامل بسيار مهم در پيدايي باورهاي خرافي و مذهب‌هاي ساختگي است. اشتياق به بزرگ شدن و خودنمايي از صفات نکوهيده اخلاقي است كه انسان را به سوي كارهاي خطرناک مي‏كشاند. [5]

4- انگيزه‌هاي سياسي

يكي ديگر از عوامل پديد آمدن مدعيان بابيّت، انگيزه‌هاي سياسي است. دشمنان، گاهي به طور مستقيم و زماني غيرمستقيم ـ براي آن‌كه باور شيعيان را سست كرده و آنان را در پراكندگي فرو برند ـ برخي را تحريک مي‏كنند تا ادعاي بابيت كنند.

در اين راه، برخي عناصر را به دلخواه خويش تربيت كرده، به آنان دستور دادند ادعاي بابيت كنند و آنان را با همه امكانات در اين راه ياري كردند كه براي نمونه مي‏توان به «علي محمد باب» اشاره كرد.

آغاز شكل‌گيري مدعيان دروغين

آغاز اين جريان، بيشتر به دوران نايب دوم ـ محمد بن عثمان ـ بر مي‏گردد؛ چرا كه در زمان نايب نخست (عثمان بن سعيد) به دلايل مختلفي، منحرفان نتوانستند فعاليت چشمگيري از خود نشان دهند.

علل وجود نداشتن اين دروغگويان در دوره نايب اوّل عبارتند از:

1- جايگاه ويژة نايب نخست

عثمان بن سعيد از افراد مشهور و مورد اطمينان ميان شيعيان بود. وي پيش از غيبت صغری، از طرف امام هادي و امام عسكري (عليهما السلام) و به نظر برخي حتي از طرف امام جواد (عليه السلام) نيز وكالت داشته است. گذشته طولاني او با امامان (عليهم السلام)، باعث شده بود شهرت و جايگاه ويژه‌اي ميان شيعيان داشته باشد؛ از اين رو منحرفان در دورة نيابت وي، نتوانستند ابراز وجود كنند.

2- شرايط سياسي و اجتماعي

از آنجا كه در اوايل غيبت صغری، دولتمردان عباسي به شدت مراقب اوضاع بودند و با تمام قوا تلاش مي‏كردند ردپايي از مهدي و ياران او بيابند و آنها را نابود سازند؛ بدين سبب كسي غير از عثمان بن سعيد، جرأت نمي‏كرد خود را در چنگال مرگ گرفتار كند؛ لذا فعاليت و نيابت او در آن دوره، يك جهاد بزرگ به شمار مي‏رفت.

3-  عدم عادت مردم

در آن دوره، هنوز براي مردم ارتباط با امام از طريق «نواب» به روشني تجربه نشده بود؛ از اين‏رو عادت كردن مردم به زمان احتياج داشت. اين كار، در دوره اوّل صورت گرفت. وقتي منحرفان ديدند مردم به چنين كارهايي عادت كرده‏اند، خواستند با ادعاي دروغين، خود را نايب خاص امام زمان معرفي كنند. [6]

براي اثبات دروغ بودن ادعاهاي بابيت در غيبت كبری و بخشي از غيبت صغری، دليل‏هاي فراواني ذكر شده است؛ اما بهترين دليل، زندگي اين افراد است. زندگي خصوصي اين افراد نشان مي‏دهد، افزون بر آن که از ايماني سست برخوردار بودند، انسان‌هايي حسود و آزمند بودند که براي رسيدن به اهدافشان به كارهاي ناشايستي دست مي‌زدند.

البته بيشتر شيعيان با توجه به دليل‌هايي چند، هرگز در دام چنين دروغگوياني گرفتار نشدند. برخي از اين دليل‌ها عبارت بود از:

1- وقتي علي بن محمد سمري، نايب چهارم، در بستر وفات افتاد، مردم از او خواستند نايب پس از خود را معرفي كند؛ او فرمود: لِلّهِ اَمرٌ هُوَ بالِغُه؛ خدا را امري است كه بايد به اتمام رساند.

اين سخن علي بن محمد نشان مي‏دهد، هنگام غيبت كبری فرا رسيده است و ديگر نايبي معرفي نمي‏شود. چنان‌كه در محل خود ثابت شد، هر نايب بايد به وسيله نايب قبل از خود، مشخص شود؛ بنابراين، معرفي نكردن نايب به وسيله علي بن محمد سمري، نشان‌دهنده نبود نايب و نادرستي همه ادعاهاي نيابت است.

2- امام زمان در توقيعي به علي بن محمد سمري چنين نگاشت:

... وَلا تُوصِ اِلي اَحَدٍ يَقُومُ مَقامَكَ بَعْدَ وَفاتِكَ، فَقَدْ وَقَعَتِ الغَيْبَةُ الثانِيَةُ [7]

... و به هيچ كس وصيت نكن كه پس از تو، جانشينت باشد كه غيبت دوم و كامل واقع شد‍.

3- در هيچ روايتي به صراحت يا اشاره از وجود نايب و باب امام زمان پس از نواب اربعه سخن به ميان نيامده است.

4- وجود نص خاص و كرامت، از شرطهاي اثبات نيابت امام زمان است. نواب اربعه از اين شرطها برخوردار بودند؛ اما مدعيان بابيت توان ارائه نص و کرامت را نداشتند.

5- در روايات، غيبت امام زمان (عليه السلام) به صغری و كبری يا تام و غير تام تقسيم شده است. بي‏ترديد غيبت صغری را بدان سبب، غير تام مي‏نامند كه در آن دسترسي به امام ـ به صورت غيرمستقيم و از طريق نايب ـ ممكن است. اگر در زمان غيبت كبری نيز امام زمان نايب يا باب داشته باشد، اصل اين تقسيم درست نيست و حتي در زمان غيبت كبری، غيبت تام محقق نمي‏شود.

6- يكي از بهترين راه‏هاي اثبات دروغگويي مدعيان نيابت، آن است كه اين گروه، مردم را به طرف دين خدا و امام زمان دعوت نمي‏كردند. آنان مردم را به خويش فرا مي‏خواندند؛ بر خلاف نواب اربعه كه كسي را به خود دعوت نمي‏كردند. به عبارت ديگر، آن‌كه هواي نفس دارد، نمي‏تواند نايب امام زمان باشد. هواپرستي بسياري از مدعيان دروغين، چنان بود كه به ادعاي نيابت بسنده نمي‏كردند و به تدريج به سمت ادعاي «مهدويّت» و «نبوّت» پيش مي‏رفتند.

در پايان، گفتني است كه اجماع شيعه بر آن است كه پس از علي بن محمد سمري، هيچ كس نايب خاص امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نخواهد بود. افزون بر اجماع، ضرورت مذهب شيعه نيز بر اين است كه با وفات علي بن محمد سمري، رشته وكالت و نيابت خاص منقطع شد. [8]

 

 

 

پي‌نوشت ها:

[1]. رجال نجاشی، ج 2، ص 239.

[2]. شيخ طوسي، الفهرست، ص 305؛ رجال نجاشی، ح 2، ص 294.

[3]. ر.ک: كتاب الغيبة، ص 400.

[4]. طبرسی، الاحتجاج، ح 2، ص 474.

[5]. ر.ک: تاريخ الغيبة الصغري، ص490.

[6]. ر.ک: همان، ص494.

[7]. شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص 395؛ شيخ صدوق، كمال‏الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 516؛ اربلي، كشف‌الغمة، ج 2، ص 53.

[8]. ر.ک: مكيال المكارم، ج 2، ص 357.

%ب ظ، %30 %759 %1394 ساعت %17:%دی

امامت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پس از شهادت امام یازدهم آغاز می‌شود، امام بزرگواری که بر اساس مشیت و حکمت الهی از نظرها پنهان است تا مصون بماند از گزند دشمنان و بدخواهانی که وجود آن حضرت را تاب نمی‌آورند.

ولادت حضرت مهدی صاحب الزمان در شب جمعه، نیمه شعبان بوده است. پس از اینکه امامت به امام دهم حضرت امام هادی (عليه السلام) و امام یازدهم حضرت عسکری (عليه السلام) رسید، کم کم در بین فرمانروایان و دستگاه حکومت جبار نگرانی‌هایی پدید آمد چون بر اساس اخبار و احادیث، آنها مطلع شده بودند که از امام حسن عسکری (عليه السلام) فرزندی تولد می‌یابد که تخت و کاخ جباران و ستمگران را واژگون و عدل و داد را حکمفرما می‌کند.

امام دهم بیست سال در سامرا تحت نظر و مراقبت بود و سپس امام یازدهم نیز در آنجا زیر نظر و نگهبانی حکومت به سر می‌برد.

به دلیل مراقبت‌های سخت ستمگران برای شناسایی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دوران حمل و تولد آن حضرت از مردم مخفی نگه داشته شد و جز چند تن معدود از نزدیکان یا شاگردان و اصحاب خاص امام حسن عسکری (عليه السلام) کسی او را نمی‌دید. آنان نیز حضرت مهدی را گاهی می‌دیدند، نه همیشه و به صورت عادی.

در مدت 4 یا 5 سال آغاز عمر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که پدر بزرگوار آن حضرت حیات داشت، شیعیان خاص به حضور حضرت می‌رسیدند.

از جمله چهل تن به محضر امام یازدهم رسیدند و از امام خواستند حجت و امام بعد از خود را به آنها معرفی کند تا او را بشناسند و امام چنان کرد.

آنان پسری را دیدند که بیرون آمد شبیه به پدر خویش. امام عسکری فرمود: پس از من، این پسر امام شماست، امر او را اطاعت کنید، از گرد رهبری او پراکنده نگردید، که هلاک می‌شوید و دینتان تباه  می‌گردد . این را هم بدانید که شما او را پس از امروز نخواهید دید تا اینکه زمانی دراز بگذرد. بنابراین از نایب او عثمان بن سعید اطاعت کنید.

به این ترتیب امام یازدهم با تأکید بر واقع شدن غیبت کبری، امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به جماعت شیعیان معرفی و استمرار سلسله ولایت را اعلام کرد.

حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پنهان می‌زیست تا پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسکری (عليه السلام) در روز هشتم ماه ربیع الاول سال 260هجری دیده از جهان فرو بست.

در این روز بنا به سنت اسلامی می‌بایست حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر پیکر مقدس پدر بزرگوار خود نماز گزارد تا خلفای ستمگر عباسی جریان امامت را تمام شده ندانند .

 

به هنگام نماز بر امام حسن عسکری، مردم دیدند کودکی با شکوه هر چه تمامتر از سرای امام بیرون آمد، جعفر کذاب عموی خود را که آماده نماز گزاردن بر پیکر امام بود به کناری زد و بر بدن مطهر پدر نماز گزارد.

مشیت و حکمت الهی حکم کرد حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نظرها پنهان نگهداشته شود تا مصون بماند از گزند دشمنان و بدخواهانی که وجود آن حضرت را تاب نمی‌آوردند.

غیبت کوتاه مدت یا غیبت صغری

مدت غیبت صغری بیش از هفتاد سال بطول نیانجامید و در این مدت نایبان خاص به محضر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می‌رسیدند و پاسخ نامه‌ها و سؤالات را به مردم می‌رساندند. نایبان خاص که افتخار رسیدن به محضر امام را داشته‌اند، چهار تن بودند که به نواب خاص یا نایبان ویژه معروفند.

نخستین نایب خاص حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عثمان بن سعید اسدی است که ظاهرا بعد از سال 260 هجری وفات کرد و در بغداد به خاک سپرده شد. عثمان بن سعید از یاران و شاگردان مورد اعتماد امام دهم و امام یازدهم بود و خود در زیر سایه امامت پرورش یافته بود.

دومین سفیر و نایب امام، محمد بن عثمان بن سعید فرزند عثمان بن سعید است که در سال 305 هجری وفات کرد و در بغداد بخاک سپرده شد. نیابت و سفارت محمد بن سعید نزدیک چهل سال به طول انجامید.

سومین سفیر، حسین بن روح نوبختی بود که در سال 326 هجری فوت کرد.

چهارمین سفیر و نایب امام، ابوالحسن علی بن محمد سَمَری است که در سال 329 هجری قمری در گذشت و در بغداد دفن شد. مدفن وی نزدیک آرامگاه عالم و محدث بزرگ ثقه الاسلام محمد بن یعقوب کلینی است.

همین بزرگان و عالمان در دوره غیبت صغری واسطه ارتباط مردم با امام غایب و حل مشکلات آنها بوسیله حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودند.

غیبت کبری و نیابت عامه

این دوره بعد از زمان غیبت صغری آغاز شد و تا کنون ادامه دارد. این مدت دوران امتحان و سنجش ایمان و عمل مردم است.

در هیچ دوره‌ای پیوند امام زمان با مردم گسیخته نشده است.

متن نامه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به علی بن محمد السمری:

مرحوم شیخ صدوق از حسن بن احمد مکتب چنین روایت کرده است

در آن سالی که ابوالحسن علی بن محمد سمری وفات یافت، من در بغداد بودم و چند روز پیش از وفاتش به محضرش شرفیاب شدم، وی در آن روز، توقیعی از امام زمان (علیه السلام) بیرون آورد و برای مردم قرائت کرد.

متن آن نامه مبارک چنین بود: بسم الله الرّحمن الرّحیم. یا علی بن محمد السمری! أعظم الله أجر اخوانک فیک، فانّک مَیّتٌ ما بینک و بین ستّه أیام، فاجمع أمرک و لا تُوصِ الی أحدٍ فیقوم مقامک بعد وفاتک، فقد وقعت الغیبه التّامّه فلا ظهور الاّ بعد اذن الله تعالی ذکرُهُ و ذلک بعد طول الأمد و قسوه القلوب و امتلاءِ الأرضِ جوراً و سیأتی مِن شیعتی مَن یَدّعی المشاهده، ألا فمن ادّعی المشاهده قبل خروج السّفیانی و الصّیحه فهو کذّابٌ مُفترٍ، و لا حول و لا قوّه الاّ بالله العلیّ العظیم.

به نام خدواند بخشاینده مهربان. ای علی بن محمد سمری! خداوند متعال به براداران دینیت پاداشی عظیم در از دست دادنت، کرامت فرماید. به درستی که تو از امروز تا شش روز دیگر وفات خواهی یافت.  پس خود را آماده ساز ولی به کسی وصیت مکن که قائم مقام تو پس از وفاتت گردد. چه این که غیبت بزرگ آغاز گردیده است و مرا ظهوری نخواهد بود، مگر به اذن خداوند منان. ظهور من آن قدر به درازا خواهد کشید، که دلها را قساوت فراگیرد و زمین از جور و ستم لبریز گردد و به زودی کسانی از شیعیانم می‌آیند و ادعای مشاهده و دیدنم را می‌نمایند. آگاه باشید که هر کس پیش از خروج سفیانی و رسیدن صیحه آسمانی، ادعای مشاهده و دیدن مرا نماید، دروغگو و افترا زننده است.

%ب ظ، %20 %676 %1394 ساعت %15:%دی

غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به دو غیبت صغری و کبری تقسیم می‌گردد. [1]

غيبت صغري به غيبتي گفته ميشود كه هم از نظر زمان و هم از نظر شعاع محدوديت دارد.  [2]در خصوص تاريخ شروع غيبت صغري اختلاف وجود دارد. برخي از سيره نويسان و تاريخ نگاران عقيده دارند كه تاريخ غيبت صغري از سال 260 ه.ق (يعني روز شهادت امام حسن عسكري) آغاز و تا سال 329 پايان يافته است. [3]

بر اساس اين نگارش، مدت غيبت صغري 70 سال طول كشيده است. برخي از مورخان عقيده دارند كه غيبت صغري از سال تولد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همين: سال 255 آغاز شده است و تا سال 329 طول كشيده است.[4] بر اساس اين ديدگاه تاريخ غيبت صغري 75 سال طول كشيده است.

مشهور آن است كه غيبت صغري 70 سال طول کشیده است.

براي غيبت صغري از نظر اين كه مثلا در فلان تاريخ آغاز شده است، تاريخ دقيقی در دست نيست. در مدت غيبت صغري ارتباط مردم با آن حضرت به وسيله نواب خاص آن حضرت (ابوعمرو عثمان بن سعيد عمري، ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعيد عمري، ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي و ابوالحسن علي بن محمد سمري) صورت مي‌گرفت. در مدت 70 سال به دليل اين همگان با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ارتباط نداشتند، بلكه ارتباط مردم با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از طريق نواب خاص، صورت مي‌گرفت، محدوديت ايجاد شده است و يكي از علل نامگذاري غيبت صغري همين محدوديت ارتباط مردم با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي‌باشد.

در سال 329 با درگذشت ابوالحسن علي بن محمد سمري، غيبت صغري تمام و غيبت كبري آغاز شد و بر اين اساس غيبت صغري به غيبت كبري تبديل شد. در دوران غيبت كبري علماي واجد شرايط از سوي امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيابت عام دارد. [5] و چنان كه بيان شده نيابت خاصه عبارت از اين است كه افراد خاصي را امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با نام و مشخصات به عنوان نائبان خود معرفي كرده است، ولي در غيبت كبري امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شرايط و معيارهاي كلي را براي نايب و يا نايبان خود بيان نموده است تا در طول زمان هر فردي كه آن شرايط را داشته باشد به عنوان نايبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شناخته مي‌شود و اين معيارها و ضوابط را فقيهان و مراجع شيعيان دارند. [6]

بر اين اساس بعد از تبديل شدن غيبت صغري به غيبت كبري نيابت عامه شروع شده و تا ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز ادامه دارد. در اين جا بيان اين نكته ضروري است كه غيبت صغري با غيبت كبري تضاد نداشته، بلكه مكمل يكديگرند؛ زيرا شكل‌گيري غيبت كبري بدون صغري نوعي تحير و بحران براي شيعيان به وجود مي‌آورد و مردم با غيبت كبري غير مأنوس مي‌شدند و غيبت صغري تحيير شيعيان را از بين برده و زمينه غيبت كبري را فراهم كرد.

با توجه به مطالب مذكور، در هيچ دوره‌اي از غيبت، پيوند امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با مردم قطع نشده و در دوران غيبت، نيابت خاصه وجود داشته و در دوران غيبت كبري فقيهان و عالمان وجود داشته‌اند.

شب كه خورشيد جهان‌تاب نهان از نظر است

قطع اين مرحله با نور مهي بايد كرد.[7]

 

 

 

 

پي‌نوشتها:

[1]. مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 380 و مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان، ص 673.

[2]. محمد رضا حكيمي، خورشيد مغرب، ص 52 - 54 و ص 60.

[3]. صدوق، كمال الدين، ص 480، مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 152 و صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 268.

[4]. شيخ مفيد، الارشاد، ص 346 و اعيان الشيعه، ج 2، ص 46.

[5]. مهدی پیشوایی، سيره پيشوايان، ص 690 و محمد رضا حکیمی، خورشيد مغرب، ص 54.

[6]. همان.

[7]. حکیمی، خورشيد مغرب، ص 59.

%ق ظ، %18 %469 %1394 ساعت %10:%دی

پاسخ:

سفير اول امام مهدي (عليه السلام)، ابو عمرو عثمان بن سعيد عمروي نام داشت. او به جهت شناخته نشدن به شغل روغن فروشي روي آورد. در مصادر تاريخي سخن از سال ولادت و وفات او به ميان نيامده است و تنها اسم او براي اولين بار به عنوان وكيل خاص امام هادي (عليه السلام) برده شده است .

او بعد از شهادت امام هادي (عليه السلام) وكيل خاص از طرف امام عسكري (عليه السلام) شد. آن حضرت نيز او را در مناسبت‌هاي مختلف مورد مدح و ستايش خود قرار مي‌داد. از جمله آن كه در حق او فرمود: «هذا ابو عمرو الثقة الامين، ثقة الماضي و ثقتي في المحيي و الممات، فما قاله لكم فعني يقوله و ما ادي اليكم فعني يوديه»

اين ابو عمرو ثقه و امين و مورد اطمينان گذشتگان و مورد اطمينان من در حيات و بعد از حيات من است، هر آن چه براي شما مي‌گويد و آنچه به شما مي‌رساند از جانب من مي‌باشد.» [1]

در مجلسي كه او با چهل نفر از شيعيان امام عسكري (عليه السلام) بودند، حضرت فرزند خود مهدي را به او نشان داد و بر امامت و غيبت او تصريح نمود، و درباره وكالت او فرمود: «هر آن چه عثمان (بن سعيد) مي‌گويد، قبول كنيد ...» [2]

هنگام شهادت امام عسكري (عليه السلام) در سال 260 هجري، در تغسيل حضرت حاضر بود و تمام امور ايشان را به عهده داشت. [3]

ممكن است كه اين عمل را اين گونه توجيه نماييم كه او در ظاهر، عمل تغسيل را انجام داده تا امر بر حاكمان ظلم مشتبه گردد و گر نه مطابق برخي روايات امر تغسيل و تكفين امام بر عهده امام است.

عثمان بن سعيد بعد از شهادت امام عسكري (عليه السلام) به تصريح آن حضرت و نص امام مهدي (عليه السلام) هنگام ورود قمي‌ها به سامرا، سفير اول آن حضرت شد و از آن موقع به انجام وظايف خود پرداخت، تا آنكه وقت وفاتش رسيد. فرزندش ابو جعفر محمد بن عثمان متولي تجهيز او شد و در جانب غربي بغداد به خاک سپرده شد. [4]

بعد از وفات عثمان بن سعيد از ناحيه مقدسه نامه‌اي صادر شد و حضرت در آن نامه با تسليت به فرزندش محمد او را به سفارت خود منصوب گردانيد. [5]

 

 

پي‌نوشتها:

[1]. الغيبة، طوسي، ص 354؛ مجلسی، بحارالانوار، ج51 ، ص344.

[2]. مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 346، ح1.

[3]. الغيبة، طوسي، ص356.

[4]. مجلسی، بحارالانوار، ج51، ص350، ح3.

[5]. الغيبة، طوسي، ص361؛ كمال الدين، ص510؛ مجلسی، بحارالانوار، ج51، ص348.

منبع: موعود شناسي و پاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني، انتشارات مسجد مقدس جمكران

%ق ظ، %18 %349 %1394 ساعت %07:%آذر

پاسخ:

برخي مي‌گويند موضوع غيبت امام زمان (عليه السلام) ساخته برخي از اصحاب خصوصا عثمان بن سعيد (نايب اول امام زمان عليه السلام) است

در حالی که بر اساس روایات شیعه، اولین كسانی كه به موضوع غيبت امام زمان (عليه السلام) اشاره كرده‌اند، شخص رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله) و سپس امير المومنين (عليه السلام) و ساير امامان بوده‌اند. آنان غيبت حضرت مهدی را پيش بيني كرده و وقوع آن را به مردم گوشزد كرده‌اند.

به عنوان نمونه، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در این باره می‌فرمایند:

«سوگند به خدايي كه مرا براي بشارت برانگيخت، قائم فرزندان من بر طبق عهدي كه به او مي‌رسد غايب مي‌شود، به طوري كه بيشتر مردم خواهند گفت: خداوند به آل محمد نيازي ندارد و ديگران در اصل تولد او شک مي‌كنند، پس هر كس زمان غيبت را درک كرد بايد دينش را نگهداري كند ...» [1]

اصبغ بن نباته نیز از اميرالمومنين (عليه السلام) نقل كرده كه فرمود:

«آگاه باشيد كه آن جناب به طوري غايب مي‌شود كه شخص نادان خواهد گفت: خدا به آل محمد احتياجي ندارد. [2]

امام صادق (عليه السلام) هم می‌فرمایند:

«اگر خبر غيبت امام خود را شنيديد، انكار نكنيد.» [3]

لذا موضوع غيبت امام زمان (عليه السلام) آن چنان بين شيعيان شايع و رايج بود كه شعرا در شعرهايشان و مولفان در كتاب‌های خود، به آن پرداخته‌اند. از جمله كساني كه قبل از ولادت امام زمان (عليه السلام) در مورد غيبت حضرت مهدي (عليه السلام) تاليف داشته‌اند عبارتند از:

1- علي بن حسن بن محمد طائي طاطري از اصحاب موسي بن جعفر (عليهماالسلام) [4]

2- علي بن عمر اعرج كوفي از اصحاب موسي بن جعفر (عليهما السلام) [5]

3- ابراهيم بن صالح از اصحاب موسي بن جعفر (عليهما السلام) [6]

4- حسن بن علي بن ابي حمزه معاصر امام رضا (عليه السلام) [7]

5- عباس بن هشام ناشري اسدي از اصحاب امام رضا (عليه السلام ) [8]

6- علي بن حسن بن فضال از اصحاب امام هادي و عسكري (عليهماالسلام) [9]

7- فضل بن شاذان نيشابوري از اصحاب آن دو امام (عليهماالسلام) [10]

 

پي‌نوشتها:

[1]. اثباة الهداية، ج 6، ص386.

[2]. اثباة الهداية، ج 6، ص393.

[3]. اثباة الهداية، ج 6، ص350.

[4]. رجال نجاشي، ص193.

[5]. رجال نجاشي، ص194.

[6]. رجال نجاشي، ص28.

[7]. رجال نجاشي، ص28.

[8]. رجال نجاشي، ص215.

[9]. رجال نجاشي، ص195.

[10]. همان.

منبع: موعود شناسي و پاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني، انتشارات مسجد مقدس جمكران

%ق ظ، %18 %339 %1394 ساعت %07:%آذر

پاسخ:

ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعيد عَمْروي بعد از وفات پدرش همان گونه كه امام عسكري (عليه السلام) تصريح نموده بود، به مقام سفارت نايل شد. آن حضرت به جماعت قمي‌ها فرمود: «اشهدوا علي ان عثمان بن سعيد وكيلي و ان ابنه محمد وكيل ابني مهديكم»

«شهادت دهيد بر من كه عثمان بن سعيد وكيل من است و نيز فرزند او محمد وكيل فرزندم مهدي شماست».

سفارت او با نص و تصريح پدرش به امضا رسيد.[1]

او نزد شيعيان عصر خود مورد وثوق و معروف به امانت داري بود و هيچ يک از اماميه در اين مطلب شک نداشتند. چگونه شک كنند در حالي كه امام عسكري (عليه السلام) در حق او و پدرش فرمود: «العمري و ابنه ثقتان» [2]

«عمروي و فرزندش، مورد وثوقند ...»

و نيز امام مهدي (عليه السلام) او را مورد تاييد خود قرار داد و فرمود: «لم يزل ثقتنا في حياة الاب رضي الله عنه» [3]

«تو در زمان حيات پدر، دائما مورد وثوق ما بودي ...»

وي در حدود پنجاه سال به نحو احسن وظايف خود را به خوبي انجام داد تا آنكه در جمادي الاولي سال 305 يا 304 هجري به رحمت ايزدی پيوست. [4]

محمد بن عثمان بيشتر از ديگر سفيران در اين پست و مقام به خدمت پرداخت. كتاب‌هايي در فقه تاليف كرد كه از امام عسكري و حضرت مهدي (عليهما السلام) و پدرش عثمان بن سعيد و از امام هادي (عليه السلام) اخذ نموده بود. [5] او به ارشاد امام مهدي (عليه السلام) از زمان مرگش اطلاع داشته است و لذا براي خود قبري را آماده نموده بود. [6] وی بعد از وفات در كنار قبر پدرش به خاک سپرده شد.

 

 

 

پي‌نوشتها:

[1]. الغيبة، طوسي، ص355.

[2]. الغيبة، طوسي، ص359.

[3]. الغيبة، طوسي، ص360؛ کلینی، كافي، ج1، ص329.

[4]. مجلسی، بحارالانوار، ج51، ص349.

[5]. الغيبة، طوسي، ص366.

[6]. الغيبة، طوسي، ص363.

[7]. الغيبة، طوسي، ص365.

منبع: موعود شناسي و پاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني، انتشارات مسجد مقدس جمكران

%ق ظ، %18 %328 %1394 ساعت %06:%آذر

پاسخ:

سفير سوم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شيخ جليل ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي است. او در ابتداي امر وكيل ابي جعفر محمد بن عثمان عمروي بود كه بر املاک او نظارت داشت، تا آن كه وصيت با نص به او منتهي شد و هيچ كس در اين امر شک نداشت.[1]

برخي از شيعيان مالي را براي ابوجعفر عمروي به مقدار چهار صد دينار فرستادند تا به امام زمان (عليه السلام) برساند. ابو جعفر دستور داد تا آن را به حسين بن روح بدهند. او هنگامي كه ترديد و شک آن شخص را به جهت ثابت نشدن سفارتش ديد بار ديگر تاكيد كرد كه اين مبلغ را به حسين بن روح برساند زيرا اين دستور امام زمان (عليه السلام) است .

بعد از آنكه وضع مزاجي ابو جعفر عمروي بحراني شد، جماعتي از بزرگان شيعه از آن جمله ابو علي بن همام، ابو عبدالله بن محمد كاتب، ابو عبدالله باقطاني، ابو سهل اسماعيل بن علي نوبختي، ابو عبدالله بن وجناء و ديگر بزرگان بر او وارد شدند و عرض كردند: اگر بر شما اتفاقي افتاد چه كسي جانشين شما خواهد بود؟ ابو جعفر عمري فرمود: اين ابوالقاسم حسين بن روح قائم مقام من و سفير بين شما و صاحب امر (عليه السلام) است. او وكيل و ثقه و امين است پس در امورتان به او مراجعه نموده و در امور مهم بر او اعتماد نماييد، زيرا من به اين مطلب امر شده‌ام تا بر شما ابلاغ نمايم. [2]

ابوجعفر بن احمد متيل مي‌گويد: هنگام وفات محمد بن عثمان عمروي من بالاي سر او نشسته بودم و از او سؤ ال مي‌كردم و حسين بن روح نيز بر پايين پاي او قرار داشت. محمد بن عثمان روي به من نموده و فرمود: من امر شدم تا بر ابي القاسم بن روح وصيت كنم. من با شنيدن اين خبر از جاي خود بلند شده، حسين بن علي روح را به جاي خود بر بالاي سر محمد بن عثمان قرار دادم. [3]

جهت اين تاكيدات از ناحيه محمد بن عثمان بر وصايت حسين بن روح اين بود كه او چندان جايگاه ويژه‌اي در بين شيعيان به جهت ارتباط با امامان (عليهم السلام) نداشته است، اگر چه اگر از نزديكان خاص محمد بن عثمان بوده و سرّ سفارت دادن به او به جهت اخلاص و فداكاري او بوده است. وي بعد از وفات ابو جعفر عمروي به مدت 21 سال سفارت را بر عهده داشت. اولين نامه ‌اي را كه از حضرت دريافت كرد، مشتمل بر درود فراوان از جانب آن حضرت بر او بود. [4]

از آن زمان به وظيفه خود مشغول شد و روش او التزام به تقيه شديد و مضاعف بود، به حيثي كه اظهار اعتقاد به مذهب اهل‌سنت مي‌نمود تا از اين طريق بتواند به وظايف خود عمل كند. او در ايام سفارتش شديدا با انحرافات و ادعاهاي انحرافي سفارت مبارزه مي‌نمود تا آنكه در سال 326 هجري رحلت نمود.

 

 

 

پي‌نوشتها:

[1]. الغيبة، طوسي، ص372.

[2]. الغيبة، طوسي، ص371.

[3]. الغيبة، طوسي، ص370.

[4]. الغيبة، طوسي، ص372.

منبع: موعود شناسي و پاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني، انتشارات مسجد مقدس جمكران

%ق ظ، %18 %320 %1394 ساعت %06:%آذر

پاسخ:

سفير چهارم شيخ جليل ابوالحسن علي بن محمد سَمَري است. تاريخ ولادت او مشخص نيست ولي براي اولين بار به عنوان يكي از اصحاب امام عسكري (عليه السلام) شناخته شده است، [1] كه در بغداد با اشاره حسين بن روح از طرف امام زمان (عليه السلام) متصدي امر سفارت شد.

در مورد سفارت او خبر معيني نرسيده و تنها اين مطلب را مي‌توان با تسالم و اتفاقي كه در بين شيعيان درباره سفارت او بوده كشف نمود و اين موضوع را مي‌توان در نتيجه، كاشف از ابلاغي دانست كه از طرف امام زمان (عليه السلام) به حسين بن روح شده است.

او وظايف خود را در امر سفارت از هنگام وفات حسين بن روح به مدت سه سال ادامه داد. وي گر چه همانند ديگران مورد وثوق و اطمينان بود ولي همانند آن سه سفير فعاليت گسترده‌اي نداشته است و اين امر بعيد به نظر نمي‌رسد زيرا در آن سالها مملكت اسلامي پر از ظلم و جور و خونريزي‌ها و درگيري‌هایی بوده است، اموري كه با برنامه‌هاي فرهنگي و اجتماعي منافات داشت و اين خود به تنهايي مي‌تواند تاثيرگذار در انقطاع سفارت بعد از وفات او و عزم امام (عليه السلام) بر انقطاع و شروع غيبت كبری نيز باشد و لذا چند روز قبل از وفاتش توقيعي را از امام (عليه السلام) دريافت مي‌كند كه حضرت در آن خبر از انتهاي غيبت صغری و عهد سفارت با مرگ او مي‌دهد و او را از وصيت كردن به سفارت براي بعد از خودش منع مي‌نمايد. [2]

راوي مي گويد بعد از شش روز از صدور اين توقيع به خدمت علي بن محمد رسيديم در حالي كه در حال احتضار بود. به او عرض شد: وصي تو كيست؟ فرمود:

«براي خدا امري است كه او رساننده آن است» اين را گفت و از دار دنيا رحلت نمود.

 

 

 

پي‌نوشت‌ها:

[1]. رجال، شيخ طوسي، ص 400.

[2]. ابن بابویه،  كمال الدين، ص 516؛ اعلام الوري، ص 445.

منبع: موعود شناسي و پاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني، انتشارات مسجد مقدس جمكران

%ب ظ، %17 %812 %1394 ساعت %18:%آذر

پاسخ:

امام مهدي ‏(عليه السلام) در غيبت صغري، چهار نفر را به شيعيان معرفي فرمودند؛ اين چهار نفر، بين شيعيان به نام‏هايي؛ همچون: «نواب خاص امام زمان» (عجل اللَّه تعالي فرجه شريف)، «سفراي حضرت»، «وكلاي خاص»، «نواب اربعه» و «سفراي اربعه» معروفند.

آنان خود از اصحاب امامان پيشين و از عالمان بزرگ و پارساي شيعه بودند. [1] كه اساميشان عبارت است از:

1. ابو عمرو، عثمان بن سعيد عمري

وی نخستين نائب حضرت است و نزد شيعيان مقام والايي دارد. او به عمروي معروف است زيرا جدّ مادرش «عمروي» بود. [2] شغل او در ظاهر، روغن فروشي بود تا دشمنان، به اسراري كه بين او و امام ‏(عليه السلام) وجود داشت آگاهي نيابند. ابو عمرو، اموالي را كه شيعيان براي امام مي‏فرستادند در ظرف‏هاي روغن مخفي مي‏كرد و نزد امام عسكري‏ (عليه السلام) مي‏آورد، زيرا او علاوه بر وكالت امام زمان‏ (عليه السلام)، وكيل امام عسكري ‏(عليه السلام) نيز بود و مدتي هم به خدمت‏گذاري و وكالت امام هادي‏ (عليه السلام) مفتخر بود؛ پس عثمان بن سعيد از دوران جواني در خاندان عصمت و طهارت، افتخار خدمت‏گذاري داشت.

امام عسكري‏ (عليه السلام) در وصف او فرموده‏اند: ابو عمرو، ثقه، امين و مورد اعتماد من است همان‏گونه كه مورد اعتماد گذشتگانم بود. هر آنچه براي شما نقل مي‏كند از جانب من است و آنچه را به شما مي‏رساند از ناحيه من است.[3]

عثمان بن سعيد بعد از رحلت امام عسكري ‏(عليه السلام) آن حضرت را غسل داد و كفن كرد. و حضرت مهدي ‏(عليه السلام) او را بر وكالت و نيابت خود ابقا و اين نيابت را به گروهي از شيعيان اعلام كرد. عثمان بن سعيد بين امام عصر (عليه السلام) و مردم در غيبت صغري واسطه شد. و گاهي توقيعات و نامه‏هاي حضرت را به مردم ابلاغ مي‏كرد. پس از رحلت او، فرزندش محمّد، وكيل حضرت حجّت‏ (عليه السلام) شد.

2. دومين سفير حضرت مهدي‏ (عليه السلام) محمد بن عثمان بن سعيد عمروي است

وی نیز همانند پدر بزرگوار خود، از بزرگان شيعه به شمار مي‏آيد و موقعيت اجتماعي، تقوا و عدالت او، اعتماد امام و مردم را به خود جلب كرده بود تا آنجا كه حضرت مهدي ‏(عليه السلام) به او فرمودند: «لم يزل ثقتنا في حياة الاب رضي اللَّه عنه»؛ [4] تو هميشه در زمان حيات پدرت مورد وثوق و اعتماد ما بودي.

شخصي از محمد پرسيد: آيا خود حضرت مهدي‏ (عليه السلام) را ديده‏اي؟ فرمود: بلي! آخرين باري كه حضرت را زيارت كردم كنار كعبه بود كه مي‏فرمود: «اللهم أنجز لي ما وعدتني»؛ خدايا وعده ظهورم را محقق فرما! و حضرت را در كنار مستجار كعبه ديدم كه به پرده كعبه چسبيده بود و مي‏فرمود: «اللهم انتقم لي من أعدائک»؛ خدايا انتقام مرا از دشمنانت بستان!

او حدود پنجاه سال نيابت و وكالت حضرت مهدي‏ (عليه السلام) را بر عهده داشت و به خوبي انجام وظيفه كرد و توانست با مدعيان دروغين نيابت مبارزه و به امور مردم رسيدگي كند و توقيعات حضرت را به مردم برساند. تا آن‏كه در جمادي الاولي سال (304 يا 305 ه ق) به رحمت ايزدي پيوست.

3. سومين سفير حضرت حجّت‏ (عليه السلام) شيخ جليل القدر ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي است

او از اصحاب امام عسكري ‏(عليه السلام) به شمار مي‏آيد که در آخر ماه جمادي الاولي سال (305 ه ق) نيابت امام مهدي‏ (عليه السلام) را به عهده گرفت. حسين بن روح ميان شيعيان بغداد، موقعيت اجتماعي خوبي داشت. آن گونه كه سفير دوم درباره‏اش گفته بود: او قائم مقام من و سفير بين شما و امام زمان (‏عليه السلام) است. او وكيل، ثقه و امين است؛ پس در امورتان به او مراجعه و در امور مهم به او اعتماد كنيد! زيرا من امر شده‏ام تا اين مطلب را به شما برسانم.[5] وي مدت 21 سال سفارت حضرت صاحب ‏(عليه السلام) را بر عهده داشت و آن حضرت در نخستين نامه‏اش به او، درود فراواني تقديمش كرد.[6] حسين بن روح در هجدهم شعبان سال (326 ه ق) رحلت كرد.

4. چهارمين سفير حضرت مهدي‏ (عليه السلام) ابوالحسن علي بن محمد سمري است

وی بنابر دستور امام زمان‏ (عليه السلام) و وصيت حسين بن روح نوبختي نيابت خاص به او منتقل شد و مدت سه سال وكيل خاص آن حضرت بود امّا به لحاظ اوضاع سياسي خاص، شرايط زمان و كوتاه بودن دوران سفارت، فعاليت عمده‏اي نداشت يا شايد كارهاي او از باب تقيّه و احتياط، براي آيندگان نقل نشده است! چند روز پيش از رحلت او، آخرين توقيع حضرت ولي عصر (عليه السلام) صادر شد و آن حضرت به او اعلام فرمود: «تا شش روز ديگر مرگ تو فرا خواهد رسيد؛ امورت را آماده كن! و مهيّا باش! و شخصي را هم به عنوان جانشين خود تعيين نكن! چون زمان غيبت دوم (كبري) فرا رسيده است». [7]

وظايف نواب اربعه

1. زدودن شک و حيرت مردم درباره وجود حضرت مهدي ‏(عليه السلام)

مهم‏ترين وظيفه نواب چهارگانه به ويژه نخستين آنان، اين بود كه به شيعيان وجود آن حضرت را ثابت كنند و به آنان بگويند كه امام عسكري‏ (عليه السلام) فرزندي به نام مهدي‏ دارد. او، امام است و اينان وكيل اويند.

2. مبارزه با غلات و مدعيان دروغين مهدويت و بابيّت

3. پاسخ‏گويي به شبهات و پرسش‏هاي فقهي و اعتقادي

4. سازمان‏دهي و سرپرستي سازمان وكالت؛ يعني نائبان خاص، در هر منطقه‏اي شخصي را وكيل خود كرده بودند تا آنان به امور مردم رسيدگي كنند. از اين‏رو نواب اربعه، سازمان وكالت را نيز سرپرستي و رهبري مي‏كردند.

5. مبارزه با وكلاي دروغين و مدعيان وكالت

6. حفظ امام مهدي ‏(عليه السلام)، از راه پنهان داشتن نام و مكان حضرت

7. آماده‏سازي مردم براي پذيرفتن غيبت كبري

8. دريافت و توزيع اموال متعلق به امام مهدي ‏(عليه السلام)

گفتني است نيابت خاص حضرت، شرايط ويژه‏اي داشت كه در هر كسي يافت نمي‏شد. برخي از اين شروط عبارتند از:

1. فهم و درايت بالا نسبت به ديگران

2. حساس نبودن حكومت‏هاي زمان نسبت به نايب

3. صبر و استقامت ويژه در انجام مأموريت

4. رازداري و حفظ اسرار امام و رعايت اصل تقيه.

 

 

 

پاورقي و منابع:

[1]. مؤلفان پور سيد آقايي، جباري عاشوري، حكيم، تاريخ عصر غيبت (نگاهي تحليلي به عصر غيبت امام دوازدهم، ص 285، انتشارات حضور.

[2]. شيخ طوسي، الغيبة، ص 214، و تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم (عليه السلام)، دكتر جاسم حسين، ص 141.

[3]. علامه محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 51، ص 334.

[4]. همان، ص 349.

[5]. شيخ طوسي، الغيبة، ص 371.

[6]. همان، ص 372.

[7]. علامه محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 51، ص 361، الناشر مؤسسة الوفاء، بيروت، الطبعة الثانية، 1403 (ه ق)، و كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق، ج 2، ص 516 و الغيبة، شيخ طوسي، ص 442-443.

%ب ظ، %17 %802 %1394 ساعت %18:%آذر
صفحه1 از2

برترین مطالب