عقیده مهدویت جزء مسلمات مذاهب اسلامی است و اختلاف فقط در مصداق آن میباشد. اهلسنت در مورد روایات خلفای اثنا عشری اقوال متعددی دارند، اما با بررسی فریقین و اقوال آنها به این واقعیت میرسیم که مراد روایات از خلفای اثنا عشر، ائمه اثنا عشر شیعه میباشد.
در بعضی روایات اهل سنت آمده که اسم پدر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، همان اسم پدر حضرت رسول اکرم است،اما بعد از بررسی روایات فریقین به این نتیجه میرسیم که اسم حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، همان اسم پیامبر بوده و پدر ایشان امام حسن العسکری و او از اولاد حضرت فاطمه و از فرزندان امام حسین (علیهم السلام)، میباشد.
عقیده مهدویت نزد فریقین
عقیده به مهدی موعود، یکی از مسلمات مذاهب اسلامی است. علمای فرقههای مختلف اهل سنت، احادیث مهدویت را متواتر دانستهاند. ابن حجر هیثمی مکی، احمد ابو السرود الصباح الحنفی، شیخ محمد الخطابی المالکی و شیخ یحیی بن محمد الحنفی، از علمای مذاهب اربعه اهل سنت، احادیث مهدویت را مسلم دانستهاند.[1]
اما نزد شیعه عقیده به مهدویت جزء اصول مذهب است.
با بررسی مصادر حدیثی، تاریخی، عقیدتی و تفسیری اهلسنت و شیعه، این حقیقت آشکار میشود که نخستین کسی که درباره عقیده مهدویت و اوصاف آن سخن گفته، خود رسول اکرم بوده است. [2] اگرچه در مصداق مهدی موعود اختلاف نظر وجود دارد، اما اصل قضیه مهدویت یکی از مسلمات فریقین است و از صدر اسلام تا امروز احدی از مسلمین منکر اصل عقیده مهدویت نشده است.[3]
در آثار طرفداران مکتب خلافت، ظهور مهدی موعود یکی از نخستین و نامدارترین علامات رستاخیز بزرگ به شمار میرود. از اینرو در مصنفات دانشمندان اهلسنت، روایات و مباحث مهدویت بیشتر به دنبال گفتوگو از«اشراط الساعة» نقل و مطرح میشود.[4]
شهید مطهری میگوید:«اگر میخواهید بفهمید که مسئله مهدویت منحصر به شیعه نیست، ببینید آیا مدعیان مهدویت در میان شیعه زیاد بودند یا در میان اهلسنت. میبینید مدعیان مهدویت در میان اهل تسنن زیادتر بودهاند».[5]
طبق تحقیقات بعضی از دانشمندان، ذکر حضرت مهدی در بیش از هفتاد کتاب معتبر اهل سنت آمده است.[6]
خلاصه مطلب این است که عقیده به مهدویت در میان اهلسنت یک حقیقت غیر قابل انکار و تردید است.
منابع:
[1]. فقیه ایمانی،0241 ق،ص 21، به نقل از هندی،ص 871
[2]. فقیه ایمانی،پیشین،ص 7
[3]. سبحانی،7141 ق،ج 4،ص 321
[4]. صنعانی،3041 ق، ص 943؛ ابن اثیر جذری،3041 ق،ج 1،ص 723؛ هیثمی،8041 ق،ج 41،ص 302،حوی،ج 2،ص 269؛ متقی هندی،5041 ق،ص 302
[5]. مطهری،مجموعه آثار،1831 ش،ج 81،ص 841
[6]. خلخالی،ص 702