چکیده
امامت در قرآن ازجایگاه رفیع وبلندی برخوردار است و از آیات هدایت قرآن بدست میآید که مقام امامت از مقام نبوت بالاتر است زیرا خداوند حضرت ابراهیم (علیه السلام) را بعد از آنکه دارای مقام نبوت و رسالت بود، مورد آزمونهای ویژهای قرار داد و هنگامی که از همه آزمایشات سربلند بیرون آمد، او را به مقام امامت برگزید
مقدمه
بانگاهی مدبرانه در آیات قرآن، این چنین در مییابیم که امامت شایسته و بر حق در نگاه قرآن چنان جایگاهی دارد که غافل شدن از آن مساوی با عدم اجرای اصل رسالت است .
در نگاه قرآن در قیامت هر کس با امام خود خوانده می شود. «یوم ندعوا کلُّ انسٍ بإمامهم»(اسری 71 ). این آیه نشانگر تاثیر بی بدیل پیشوایان در زندگی و سرنوشت انسان در سرای جاوید میباشد . پیشوای شایسته و برگزیده از جانب خداوند، پیشاهنگ سعادت جاودان و پیشوای نابکار رهروان خود را به سوی سقوط در آتش جهنم وا میدارد.
قرآن جایگاه امامت را برای رهروان خود تبیین نموده است و در آیاتی به این مسئله مهم پرداخته است. در این نوشتار در صددیم تا با توجه به بضاعت اندک خود اهمیت امامت و جانشینی پیامبر را به نگارش درآوریم
امامت اوج افتخار ابراهیم (علیه السلام)
در این آیه سخن از ابراهیم پیامبر بزرگ خدا و قهرمان توحید و بناى خانه كعبه و اهمیت این كانون بزرگ توحید و عبادت است كه ضمن هیجده آیه این مسائل را بر شمرده است.
هدف از این آیات در واقع سه چیز است:
1- مقدمهاى باشد براى مساله تغییر قبله كه بعدا مطرح مىشود تا مسلمانان بدانند این كعبه از یادگارهاى ابراهیم پیامبر بتشكن است و اگر امروز مشركان و بت پرستان آن را تبدیل به بتخانه كردهاند این یك آلودگى سطحى است و چیزى از ارزش و مقام كعبه نمىكاهد.
2- یهود و نصارى ادعا مىكردند ما وارثان ابراهیم و آئین او هستیم و این آیات (در ارتباط با آیات فراوانى كه در باره یهود گذشت) مشخص مىسازد كه آنها تا چه حد از آئین ابراهیم بیگانهاند.
3- اینكه مشركان عرب نیز پیوند ناگسستنى میان خود و ابراهیم قائل بودند، باید به آنها نیز فهمانده شود كه برنامه شما هیچ ارتباطى با برنامه این پیامبر بزرگ بتشكن ندارد.
در آیه مورد بحث نخست مىگوید: بخاطر بیاورید هنگامى را كه خداوند ابراهیم را با وسائل گوناگون آزمود و او از عهده آزمایش به خوبى بر آمد «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ».
این آیه از مهمترین فرازهاى زندگى ابراهیم (علیه السلام) یعنى آزمایشهاى بزرگ او و پیروزیش در صحنه آزمایشها سخن مىگوید، آزمایشهایى كه عظمت مقام و شخصیت ابراهیم را كاملا مشخص ساخت، و ارزش وجود او را آشكار كرد.
هنگامى كه از عهده این آزمایشها بر آمد، خداوند مىباید جایزهاى به او بدهد، لذا فرمود: من تو را امام و رهبر و پیشواى مردم قرار دادم «قالَ إِنِّی جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً».
ابراهیم تقاضا كرد كه از دودمان من نیز امامانى قرار ده، تا این رشته نبوت و امامت قطع نشود و قائم به شخص من نباشد «قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی». اما خداوند در پاسخ او فرمود: پیمان من، یعنى مقام امامت، به ظالمان هرگز نخواهد رسید «قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ».
تقاضاى تو را پذیرفتم، ولى تنها آن دسته از ذریه تو كه پاک و معصوم باشند شایسته این مقامند!
امام كیست؟
از آیه مورد بحث اجمالا چنین استفاده مىشود که مقام امامتى كه به ابراهیم بعد از پیروزى در همه این آزمونها بخشیده شد، فوق مقام نبوت و رسالت بود.
امامت معانى مختلفى دارد:
درمورد تعریف امامت اختلاف نظر زیادی وجود دارد .
از نظر پیروان اهل البیت (علیهم السلام) امامت، از اصول دین و ریشههای اعتقادی است درحالیکه از نظر اهلسنت جزء فروع دین و دستورات عملی محسوب میشود به همین دلیل میبینیم که از دید یک دانشمند سنی، امامت یعنی رئاسه عامه فی امور الدین و الدنیا خلافه عن النبی. امامت، ریاست و سرپرستی عمومی در امور دین و دنیا به عنوان جانشینی از پیامبر است. [1]
مطابق این تعریف امامت یک مسؤلیت ظاهری درحد ریاست حکومت است منتها حکومتی که شکل دینی داردو عنوان جانشینی پیامبر را به خود گرفته است و روشن است که چنین امامی می تواند از طرف مردم انتخاب گردد.
بعضی نیز امامت را به معنی «جانشینی یک شخص از پیامبردر بر پا داشتن احکام شرع و پاسداری از حوزه دین طوری که اطاعت او بر همه امت واجب می باشد» دانستهاند. [2]
تعریف اول با تعریف دوم تفاوت چندانی ندارد و هردو یک مفهوم را میرساند.
و اما با توجه دقیق به آیات قرآن و راهنمایی اهل بیت (علیهم السلام) درمییابیم که امامت عبارت است از تحقق بخشیدن برنامههاى دینى اعم از حكومت به معنى وسیع كلمه و اجراى حدود و احكام خدا و اجراى عدالت اجتماعى و همچنین تربیت و پرورش نفوس در "ظاهر" و "باطن" و این مقام از مقام رسالت و نبوت بالاتر است، زیرا "نبوت" و "رسالت" تنها اخبار از سوى خدا و ابلاغ فرمان او و بشارت و انذار است اما در مورد "امامت" همه اینها وجود دارد به اضافه "اجراى احكام" و "تربیت نفوس از نظر ظاهر و باطن" (البته روشن است كه بسیارى از پیامبران داراى مقام امامت نیز بودهاند).
در حقیقت مقام امامت، مقام تحقق بخشیدن به اهداف مذهب و هدایت به معنى "ایصال به مطلوب" است، نه فقط "ارائه طریق".
علاوه بر این "هدایت تكوینى" را نیز شامل مىشود یعنى تاثیر باطنى و نفوذ روحانى امام و تابش شعاع وجودش در قلب انسانهاى آماده و هدایت معنوى آنها .
باید این را در نظر داشت که امام همچون خورشیدی مىماند كه با اشعه زندگى بخش خود گیاهان را پرورش مىدهد و به موجودات زنده جان و حیات مىبخشد. نقش امام در حیات معنوى نیز همین نقش است.
در قرآن مجید مىخوانیم «هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِیُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً» خدا و فرشتگان او بر شما رحمت و درود مىفرستند تا شما را از تاریكیها به نور رهنمون گردند و او نسبت به مؤمنان مهربان است. (احزاب- 43).
شکی نیست كه مراد از امامت در آیه مورد بحث معنى سوم است، زیرا از آیات متعدد قرآن استفاده مىشود كه در مفهوم امامت مفهوم "هدایت" افتاده، چنان كه در آیه 24 سوره سجده مىخوانیم «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ» و از آنها امامانى قرار دادیم كه به فرمان ما هدایت كنند، چون استقامت به خرج دادند و به آیات ما ایمان داشتند.
این هدایت به معنى ارائه طریق نیست، زیرا ابراهیم پیش از این، مقام نبوت و رسالت و هدایت به معنى ارائه طریق را داشته است.
حاصل اینكه قرائن روشن گواهى مىدهد كه مقام امامت كه پس از امتحانات مشكل و پیمودن مراحل یقین و شجاعت و استقامت به ابراهیم بخشیده شد، غیر از مقام هدایت به معنى بشارت و ابلاغ و انذار بوده است. پس هدایتى كه در مفهوم امامت افتاده چیزى جز "ایصال به مطلوب" و "تحقق بخشیدن روح مذهب" و پیاده كردن برنامههاى تربیتى در نفوس آماده نیست.
این حقیقت اجمالا در حدیث پر معنى و جالبى از امام صادق (علیه السلام) نقل شده:
ان اللَّه تبارك و تعالى اتخذ ابراهیم عبدا قبل ان یتخذه نبیا، و ان اللَّه اتخذه نبیا قبل ان یتخذه رسولا، و ان اللَّه اتخذه رسولا قبل ان یتخذه خلیلا، و ان اللَّه اتخذه خلیلا قبل ان یجعله اماما، فلما جمع له الاشیاء قالَ: "إِنِّی جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً" قال: فمن عظمها فى عین ابراهیم قالَ: "وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ" قال: لا یكون السفیه امام التقى.
خداوند ابراهیم را بنده خاص خود قرار داد پیش از آنكه پیامبرش قرار دهد و خداوند او را به عنوان نبى انتخاب كرد پیش از آنكه او را رسول خود سازد و او را رسول خود انتخاب كرد پیش از آنكه او را به عنوان خلیل خود برگزیند و او را خلیل خود قرار داد پیش از آنكه او را امام قرار دهد، هنگامى كه همه این مقامات را جمع كرد، فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم، این مقام به قدرى در نظر ابراهیم بزرگ جلوه كرد كه عرض نمود: خداوندا از دودمان من نیز امامانى انتخاب كن، فرمود: پیمان من به ستمكاران آنها نمىرسد ... یعنى شخص سفیه هرگز امام افراد با تقوا نخواهد شد. [3]
امامت یا آخرین سیر تكاملى ابراهیم
از آنچه که در بیان حقیقت امامت گفته شد بخوبى استفاده مىشود كه ممكن است كسى مقام پیامبرى و تبلیغ و رسالت را داشته باشد اما مقام امامت در او نباشد. این مقام، نیازمند به شایستگى فراوان در جمیع جهات است و همان مقامى است كه ابراهیم پس از آن همه امتحانات و شایستگىها پیدا كرد و این آخرین حلقه سیر تكاملى ابراهیم بود.
آنها كه گمان مىكنند منظور از امامت تنها "فرد شایسته و نمونه بودن" است، گویا به این حقیقت توجه ندارند كه چنین مطلبى از آغاز نبوت در ابراهیم بوده است و آنها كه گمان مىكنند منظور از امامت "سرمشق و الگو بودن" براى مردم است، باید به آنها گفت که این صفت براى ابراهیم و تمامى انبیاء و رسل از آغاز دعوت نبوت وجود دارد و به همین دلیل پیامبر باید معصوم باشد چرا كه اعمالش الگو است. بنابراین مقام امامت، مقامى است بالاتر از اینها و حتى برتر از نبوت و رسالت و این همان مقامى است كه ابراهیم پس از امتحان شایستگى از طرف خداوند دریافت داشت
ظالم كیست؟
منظور از "ظلم" در جمله "لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ" تنها ستم کردن به دیگران نیست، بلكه ظلم (در برابر عدل) در اینجا به معنى وسیع كلمه به كار رفته و نقطه مقابل عدالت به معنى گذاردن هر چیز به جاى خویش است. بنابراین ظلم آن است كه شخص كار یا چیزى را در موقعیتى كه شایسته آن نیست قرار دهند. حال از آنجا كه مقام امامت و رهبرى ظاهرى و باطنى خلق، مقام فوق العاده پر مسئولیت و با عظمتى است، یک لحظه گناه و نافرمانى و سوء پیشینه سبب مىگردد كه لیاقت این مقام سلب گردد لذا در احادیث مىخوانیم كه امامان اهل بیت (علیهم السلام) براى اثبات انحصار خلافت بلافصل پیامبر به امام على (علیه السلام) به همین آیه مورد بحث استدلال مىكردند. اشاره به اینكه دیگران در دوران جاهلیت بتپرست بودند و تنها كسى كه یک لحظه در مقابل بت سجده نكرد، امام على (علیه السلام) بود. چه ظلمى از این بالاتر كه انسان بتپرستى كند؟ مگر لقمان به فرزندش نگفت: «یا بُنَیَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» اى فرزندم شریك براى خدا قرار مده كه شرك ظلم عظیمى است (لقمان- 13).
به عنوان نمونه "هشام بن سالم" از "امام صادق" (علیه السلام) نقل مىكند كه فرمود:
قد كان ابراهیم نبیا و لیس بامام، حتى قال اللَّه إِنِّی جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً، قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی فقال اللَّه لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ، من عبد صنما او وثنا لا یكون اماما
ابراهیم پیامبر بود پیش از آنكه امام باشد، تا اینكه خداوند فرمود: من تو را امام قرار مىدهم، او عرض كرد: از دودمان من نیز امامانى قرار ده، فرمود: پیمان من به ستمكاران نمىرسد، آنان كه بتى را پرستش كردند امام نخواهند بود.[4]
امام از سوى خدا تعیین میشود
از آیه مورد بحث، ضمنا استفاده میشود كه امام (رهبر معصوم همه جانبه مردم) باید از طرف خدا تعیین گردد، زیرا اولا، امامت یک نوع عهد و پیمان الهى است و بدیهى است چنین كسى را باید خداوند تعیین كند كه او طرف پیمان است.
ثانیا، افرادى كه رنگ ستم به خود گرفتهاند و در زندگى آنها نقطه تاریكى از ظلم- اعم از ظلم به خویشتن یا ظلم به دیگران- و حتى یک لحظه بتپرستى وجود داشته باشد، قابلیت امامت را ندارند و به اصطلاح امام باید در تمام عمر خود معصوم باشد
نتیجه
امامت از نظرخداوند جایگاه ویژه ای دارد و کسی شایستگی این منصب را پیدا میکند که
الف: از نظر ذات و فطرت و خلقت برجستگى داشته، و طهارت و صفاء و نورانیّت و استعداد مخصوصى در وجود او باشد.
ب: از جهت مجاهدات نفسانى قلبى و أعمال ظاهرى و رفتار و گفتار و اطاعت و عبودیّت در حدّ تمام باشد.
ج: انتخاب و تعیین او صد در صد باید از جانب خداوند متعال باشد و كسی كه درباره خود از ستمكارى و تجاوز خوددارى نمىكند، به هیچ وجه مورد اطمینان نبوده و به حقوق دیگران نیز تجاوز كرده و سزاوار پیشوایى و امامت نخواهد بود.
پینوشتها
[1]. شرح تجرید قوشچی، ص 472
[2]. شرح قدیم تجرید ازشمس الدین اصفهانی اشعری بنا به نقل توضیح المراد تعلیقه بر شرح عقاید تالیف سید هاشم حسینی تهرانی ص 672
[3]. اصول كافى جلد اول باب طبقات الانبیاء و الرسل و الأئمه صفحه 133
[4]. اصول كافى جلد اول باب "طبقات الانبیاء و الرسل" حدیث 1.
فهرست منابع و ماخذ
قرآن کریم
ترجمه جوامع الجامع، ج1، ص: 164 مولف فضل بی حسن طبرسی
امالى شیخ مفید و مناقب ابن مغازلى، طبق نقل تفسیر المیزان
اصول كافى جلد اول باب "طبقات الانبیاء و الرسل" حدیث 1.
انوار درخشان، ج1، ص: 324
ترجمه بیان السعادة، ج2، مولف حشمت الله ریاضی
تفسیر المیزان سید محمد حسین طباطبایی
ترجمه تفسیر المیزان سید محمد طباطبایی
تفسیر نمونه ناصر مکارم شیرازی
پیام قرآن ج 9 ناصر مکارم شیرازی
امام شناسی محمد رضا کاشفی