پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم): براى شهادت حسین (علیه السلام)، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى‌شود.

رسانه منجی - اعتقاد به رجعت

واژه «رجعت» در کتاب هاي لغت، به معني برگشت آمده است. هر چند برخي بزرگان لغت، اين معنا را با تعبير متفاوتي نوشته‌اند.
معناي اصطلاحي آن، اعتقاد به بازگشت دو گروه از مردگان مؤمن محض و کافر محض پس از ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است تا مؤمنان از برپايي حکومت جهاني عدل شاد شوند و کافران عذاب بکشند.
رجعت از مباحث مهم اعتقادي شيعه است و در طول قرن‌ها، ده‌ها کتاب به شکل مستقل يا موردي به این موضوع، پرداخته‌اند، ولي اين اعتقاد نيز مانند برخي باورهاي ديگر شيعه، دستخوش مشکلاتي بوده است. به ويژه ديدگاه علماي اهل سنت، به اختلاف در اين موضوع دامن زده است. «رجعت از جمله مسائل شرعي است و عقل را مثل هميشه راهي به اثبات آن نيست. البته دلايل شرعي بسياري براي اثبات آن وجود دارد». [1]
پيشينه بحث
قدمت اين بحث به اديان پيش از اسلام باز مي گردد، ولي به يقين، بحث رجعت، از شمار موضوع‌هايي است که پيامبر اسلام و ائمه معصومین (علیهم السلام)، از آن به تفصيل سخن گفته‌اند. در همين زمينه، نوشته‌هاي فراواني نيز به چشم مي‌خورد. کتاب سليم بن قيس هلالي، جزو نخستين‌هاست. با توجه به تاريخ نگارش آن مي‌توان ادعاي کرد، اين اعتقاد از دهه‌هاي نخست تاريخ اسلام، مطرح بوده است. [2]
از مجموعه آيات و روايات به دست مي‌آيد که رجعت، عالمي است با ويژگي‌هاي خاص خود که نه دقيقاً مثل دنياست و نه مثل آخرت. در عين حال بزرخ هم نيست. اگر چه رجعت در همين دنياي مادي و با اين ويژگي‌ها رخ خواهد داد، مقياس‌هايي که در آن روز بزرگ به وقوع خواهد پيوست، آن را به کلي از شکل حيات در زمان ما جدا مي‌کند. بي‌شک، امروز تبيين زواياي آن، کاري بس مشکل خواهد بود. [3]
مهم‌ترين پرسشي که در برابر اين عقيده مطرح مي‌شود، اين است که هدف از رجعت پيش از رستاخيز عمومي انسان‌ها چيست؟
با توجه به آنچه از روايات استفاده مي‌شود، اين موضوع جنبه همگاني ندارد، بلکه به مؤمنان نيکوکاري اختصاص دارد که در يک مرحله عالي از ايمان قرار دارند. چنين به نظر مي‌رسد که بازگشت مجدد کفار و ستمگران به زندگي دنيا به منظور تکميل يک حلقه تکاملي گروه اول و چشيدن کيفر دنيوي گروه دوم است. به تعبير ديگر، گروهي از مؤمنان خالص که در مسير تکامل معنوي با موانع و محدوديت‌هايي در زندگي خود روبه رو شده‌اند و تکامل آنها ناتمام مانده است به اين جهان باز گردند و به سير تکاملي خود ادامه دهند. آنها بايد شاهد و ناظر حکومت جهاني حق و عدالت باشند و در بناي اين حکومت شرکت جويند؛ زيرا شرکت در تشکيل چنين حکومتي، بزرگ‌ترين افتخار است. به عکس، گروهي از منافقان افزون بر کيفر خاص در رستاخيز، بايد مجازات‌هايي در اين جهان ببينند و تنها راه آن رجعت است.
امام صادق (عليه السلام) در حديثي مي‌فرمايند: «ان الرجعة ليست بعامة و هي خاصة لايرجع الا من محض الايمان محضاً او محض الشرک محضاً»؛ رجعت عمومي نيست، بلکه جنبه خصوصي دارد. تنها، گروهي بازگشت مي‌کنند که ايمان خالص يا شرک خالص دارند.
اين احتمال نيز وجود دارد که بازگشت اين دو گروه در آن مقطع خاص تاريخ بشر، به عنوان دو درس بزرگ و دو نشانه مهم از عظمت خدا و مسئله رستاخيز (مبدأ و معاد) براي انسان‌هاست تا با مشاهده آن به اوج تکامل معنوي و ايمان برسند و از هيچ نظر کمبودي نداشته باشند.
نويسنده: رقيه نديري



پي‌نوشت‌ها :
[1]. ميرزا حسن بن عبدالرزاق لاهيجي، سر محزون در اثبات رجعت، انتشارات نور، ولايت بنياد نيمه شعبان، مسجد آيت الله انگجي، تبريز، 1384، ص38.
[2]. خدا مراد سليميان، بازگشت به دنيا در پايان تاريخ، مؤسسه فرهنگي انتظار نور، وابسته به دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، ج4، 1387، ص 26.
[3]. همان، ص 37.
منبع: اشارات شماره 123

%ق ظ، %28 %386 %1394 ساعت %08:%اسفند

يكى از آرزوهاى ديرينه بشر، گسترش عدالت ‏به معناى واقعى در سرتاسر گيتى است و اين اميد و آرزو به شكل نوعى اعتقاد در اديان الهى تجلى نموده است. در طول تاريخ كسانى كه مدعى تحقق اين ايده شدند، طرحها ريختند و چاره‏ها انديشيدند، ولى، نتوانستند بشر خسته‌دل را اميدى بخشند. آرى انديشه ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) تنها چراغ فروزانى است كه مى‏تواند تاريكي‌ها و غبار خستگى را از انسان دور كند. روزى كه او مى‏آيد و حكومت واحد جهانى تشكيل مى‏دهد، انحراف و بى‏عدالتي‌ها را محو مى‏سازد و ابرهاى خودخواهى و نفاق را كنار مى‏زند تا بشر لذت و زيبايى زندگى واقعى را در سايه حكومت اهل بيت (علیهم السلام) و پياده شدن همه احكام الهى با تمام وجود احساس كند. در آستانه اين ظهور نورانى، حوادث شگفت‏انگيزى اتفاق مى‏افتد كه يكى از آنها بازگشت گروهى از مؤمنان واقعى براى درک و تماشاى عظمت و شوكت جهانى اسلام خواهد بود. البته عده‏اى از كافران بدطينت نيز در اين ميان پيش از آخرت به دنيا بر مى‏گردند تا به سزاى پاره‏اى از اعمال ننگين خويش برسند. بازگشت گروهى از مؤمنان خالص و كافران ستمگر به اين جهان پيش از قيامت رجعت ناميده مى‏شود. اعتقاد به رجعت‏ يكى از اعتقادات مسلم «شيعه‏» است و ساير مذاهب اسلامى به چنين امرى اعتقاد ندارند. از اين روى پيوسته رجعت‏ يكى از موضوعات كلامى مورد اختلاف شيعه و سنى بوده است.

انديشمندان اسلامى كتب و مقالاتى گرانمايه‌ای در اين موضوع نگاشته‏اند، كه هر يک از سبكى ويژه برخوردار است. برخى به سبک روايى محض، برخى ديگر در پاسخ به شبهات و دلائل مخالفان و ...

جايگاه رجعت در اعتقادات شيعه

اعتقاد به رجعت و بازگشت نخبگان امت، پيش از قيامت، به دنيا، از ويژگى خاصى برخوردار است و در منابع اسلامى اهميت آن با بيانات گوناگونى مطرح شده است. در برخى روايات روز رجعت را يكى از روزهاى الهى كه عظمت و قدرت الهى در آن متجلى خواهد شد، برشمرده‏اند.

امام صادق (علیه السلام) در این باره می‌فرمایند: «روزهاى الهى سه تاست، روزى كه قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام خواهد كرد و روز رجعت و روز قيامت».

منظور از «روزهاى خدا» چيست؟

مرحوم علامه طباطبائى در اين زمينه مى‏فرمايد:

«اينكه ايام خاصى به خدا نسبت داده مى‏شود با اينكه همه روزها متعلق به خداست، نكته‏اش اين است كه در آن روزهاى خاص، امر خدا چنان ظهورى مى‏يابد كه براى هيچ كس ديگرى اين ظهور پيدا نمى‏شود. مثل مرگ در آن موقعى كه تمام اسباب دنيوى از تاثير گذارى مى‏افتد و قدرت و عظمت الهى ظهور و بروز مى‏كند. ايشان در ادامه احتمال ديگرى را در تفسير «ايام‏الله‏» بيان مى‏كند كه ممكن است مقصود اين باشد كه نعمتهاى الهى در آن روز ظهور خاصى مى‏يابند، كه آن ظهور براى غير او نخواهد بود، مثل روز نجات حضرت ابراهيم (علیه السلام) از آتش.

پس منظور از «ايام‏الله‏»، روزهايى است كه امر الهى اعم از نعمت‏ يا نقمت، عزت و ذلت ظهور تام مى‏يابد. [1]

آرى رجعت و بازگشت انسانهايى كه سالها پيش از دنيا رفته‏اند، حكايت از قدرت و عظمت الهى دارد و در آن روز اين عظمت و شوكت الهى براى همگان آشكار مى‏شود و يا در آن روز نعمتهاى خداوند شامل مؤمنان برجسته و نخبه شده و آنان را براى مشاهده ظهور امام عصر (عجل‏الله تعالى فرجه الشريف) و غلبه مظلومان بر زور مداران به اين دنيا بر مى‏گرداند و از طرفى هم با بازگشت كافران سيه دل، آنان را بر سر خاك ذلت و خوارى خواهد نشاند.

امام صادق(علیه السلام) يكى از ويژگيهاى شيعه بودن را اعتقاد به رجعت‏شمرده و مى‏فرمايد: «از ما نيست كسى كه ايمان به رجعت ما نداشته باشد و نيز متعه ما را حلال نشمرد.» [2]

چرا كه در آن روزگار، رجعت ‏يكى از معتقدات ويژه شيعه محسوب مى‏شد، بطورى كه ساير مذاهب آن را يكى از نقاط امتياز شيعه از ساير مكاتب قلمداد مى‏كردند.

آن حضرت در حديث ديگرى، يكى از شرايط ايمان را اعتقاد به رجعت ‏برشمرده و مى‏فرمايند:

«هر كس به هفت چيز اعتقاد داشته باشد، مؤمن است و در ميان آن هفت چيز ايمان به رجعت را ذكر فرمودند». [3]

لازمه چنين سخنى آن است كه ايمان كامل زمانى حاصل ميشود كه علاوه بر اعتقاد به توحيد و ...، اعتقاد به رجعت نيز وجود داشته باشد. بر اين اساس بر هر شيعه‏اى اين اعتقاد ضرورى است، از سوى ديگر اين اميد را در دل خويش زنده نگه مى‏دارد كه اگر پيش از ظهور منجى عالم بشريت از دنيا برود، خداوند وى را براى نصرت دين خويش و درک لقاى آن حضرت، به دنيا بر مى‏گرداند.

حال سؤال اين است كه اعتقاد به رجعت از اصول دين است ‏يا اصول مذهب؟

قبل از پاسخ دادن به اين سؤال مى‏بايست نخست مفهوم و تصوير روشنى از آن دو واژه به دست آوريم تا بتوانيم به پاسخ سؤال فوق برسيم.

همانطور كه مى‏دانيم دين در يک تقسيم‏بندى به اصول دين و فروع دين تقسيم مى‏شود و منظور از اصول دين، در اين تقسيم، هر گونه اعتقاد معتبر دينى است كه مربوط به بينش و شناخت ‏خدا و جهان و انسان مى‏شود و فروع دين منظور احكام عملى است كه وظايف فردى و اجتماعى پيروان آن دين را بيان مى‏كند. به عبارت ديگر منظور از اصول دين، اساسى‏ترين و زيربنايى‏ترين امور اعتقادى است، در مقابل ساير امور اعتقادى كه نسبت‏ به آنها جنبه تبعى و فرعى دارند، آن اصول عبارتند از: توحيد، نبوت و معاد - كه اديان الهى در سه اصل فوق مشتركند - اين اصول در حقيقت پاسخى به روشن‏ترين سؤالات فكرى انسانند و طبيعى است كه انكار هر يک از اين سه اصل موجب خروج از دين و اثبات كفر است.

اما اصول مذهب عبارت از اين است كه گاهى پيروان يک مكتب كه در اصول بنيادى دين با يكديگر مشتركند، برداشتها و تلقيات مختلفى از دستورات و پيامهاى دينى دارند، كه موجب پيدايش روشهاى مختلفى در دين مى‏شود. اين برداشتها و طرز تفكر خاص از مكتب - با حفظ اصول و وجوه اشتراک - را اصول مذهب مى‏گويند. عدم اعتقاد به اين اصول موجب خروج از دين نمى‏شود، بلكه موجب خروج از آن طرز تفكر و برداشت‏خاص مى‏شود.

اعتقاد به رجعت از اصول دين نيست و معتقد نبودن به آن هم موجب كفر و خروج از دين نيست، بلكه از اصول ‏مذهب اماميه است. بطورى كه اعتقاد به اصل رجعت گروهى از مؤمنان و كافران، به دنيا پيش از قيامت، ضرورى است هر چند كه باور داشتن جزئيات مسائلى كه در رجعت اتفاق مى‏افتد، لازم و ضرورى نيست.

به هر حال اعتقاد به رجعت همسنگ اعتقاد به صراط و ميزان است.

مرحوم «شبر» در اين باره مى‏گويد:

اصل رجعت‏حق است و شبهه‏اى در آن نيست و عدم اعتقاد به آن موجب خروج از جرگه مؤمنان و شيعيان مى‏شود. چرا كه رجعت از امور ضرورى مذهب شيعه بوده و رواياتى كه در مورد صراط و ميزان و غير آن دو به دست ما رسيده است، از جهت تعداد و نيز صحت مدارک و وضوح دلالت، افزونتر از روايات رجعت نيست .

با آنكه اعتقاد به صراط و ميزان و جز آنها ضرورى است، اما، بايد توجه داشت كه اختلاف و بينشهاى متفاوت در جزئيات مساله رجعت، ضررى به اصل آن نمى‏زند، همانطور كه برداشتهاى متفاوت در ويژگيهاى صراط و ميزان در اصل آن خدشه وارد نمى‏سازد»[4]

آنگاه ايشان ادامه مى‏دهند كه ايمان به رجعت‏بطور كلى واجب و لازم است.

نتيجه آنكه مساله رجعت از ضروريات مذهب و مكتب تشيع است، كه اعتقاد به آن (بدون در نظر گرفتن جزئيات) ضرورى است، هر چند اعتقاد به جزييات مانند اينكه چه كسانى رجعت مى‏كنند و يازمان آن چه موقعى است و ... لازم نيست. ولى بايد توجه داشت كه اعتقاد به آن، در درجه اعتقاد به توحيد و نبوت و معاد، نيست.

 

 

 

پى‏نوشتها:

[1]. تفسير الميزان ج 12، ص18-19، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، بيروت، علامه سيد محمد حسين طباطبايى

[2]. مجلسی ،بحارالانوار، ج‏53 ، ص 92 و 121

[3]. همان منبع

[4]. حق‏اليقين، ج 2، ص 35، چاپ منشورات اعلمى، عبدالله شبر

محمد رضا ضمیری، ماهنامه موعود

%ق ظ، %27 %304 %1394 ساعت %06:%اسفند

با مراجعه به منابع اهل سنت به این نتیجه می‌رسیم که اعتقاد به رجعت در میان برخی خلفا و بزرگان اهل سنت وجود داشته است که در این مقاله به شواهدی در این زمینه اشاره می‌نماییم.

1- عمر بن خطاب و اعتقاد به رجعت

خليفه دوم، اولين کسي بود که رجعت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) را ادعا نمود و بر آن اصرار ورزيد. او بعد از رحلت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) مي‌گفت: حضرت به ملاقات خداوند رفته و به زودي بر مي‌گردد و دست پاي منافقيني را که معتقد به مرگ آن حضرت شده باشند، قطع ميکند.

ابن هشام از ابوهريره چنین نقل مي‌کند: هنگامي که پيامبر اکرم (صلي الله و عليه و آله) رحلت فرمود، عمر بن خطاب برخاست و فرياد زد: عده‌اي از منافقين خيال مي‌کنند که پيامبراکرم (صلي الله و عليه و آله) از دنيا رفته است. به خدا قسم او از دنيا نرفته است بلکه به سوي پروردگارش رفته است. همانند موسي بن عمران مي‌باشد که چهل شبانه روز از ميان قومش غايب شده، سپس به سوي آنان برگشت در حالي که گفته مي‌شد از دنيا رفته است. به خدا قسم! پيامبر اکرم (صلي الله و عليه و آله) بر مي‌گردد همانگونه که موسي برگشت و دست و پاي مرداني که خيال مي‌کنند پيامبراکرم از دنيا رفته و بر نمي‌گردد را قطع خواهد نمود. [1]

2- قرطبي و اعتقاد به رجعت

قرطبی در رد ابن دحيه مي‌گويد:

«آنچه که ابن دحيه گفته (حديث را موضوع دانسته) اشکال دارد؛ زيرا فضايل و ويژگي‌هاي رسول خدا (صلي الله و عليه و آله) متتابع و پپايي تا هنگام مرگش ادامه دارد[2] . پس زنده شدن والدين آن حضرت از فضايل و کرامت آن حضرت به شمار مي‌رود که خداوند برايش عنايت فرموده است و زنده شدن و ايمان آوردن آنها هيچ امتناع عقلي و شرعي ندارد؛ زيرا در قرآن زنده شدن مقتول بني‌اسرائيل و خبر دادن از قاتلش وارد شده است و حضرت عيسي (عليه السلام) مردگان را زنده مي‌کرد. همانگونه که خداوند با دستهاي پيامبر ما (صلي الله و عليه و آله) جمعيتي از مردگان را زنده مي کرد، همان گونه که خداوند با دست هاي پيامبر ما صلي الله و عليه و آله جمعيتي از مردگان را زنده مي‌کرد. وقتي که اين مطالب ثابت شد، پس هيچ امتناعي از ايمان آنها بعد از زنده شدنشان به جهت کرامت و فضيلت پيامبر (صلي الله و عليه و آله) وجود ندارد. به تحقيق به استدلال واضح‌تر از آن برخوردم. روايت شده است که اصحاب کهف در آخر الزمان، برانگيخته مي‌شوند. از ابن عباس (رضي الله عنه) مرفوعاً [3] روايت شده که اصحاب کهف، از ياران حضرت مهدي (عليه السلام) خواهند بود. پديده بي‌سابقه‌اي نيست که خداوند، براي والدين آن حضرت عمري را مقرر کرده باشد که پيش از اتمام آن، آنها را قبض روح نموده و سپس برگردانده تا اين که مقدار باقي مانده از عمرشان را استفاده کنند و ايمان بياورند و دوباره از دنيا بروند».

3- ابن کثير و اعتقاد به رجعت

ابن کثير، در مقام داوري بين ابن دحيه و قرطبي مي‌گويد: «هذا کله متوقف علي صحه الحديث، فاذا صح فلا مانع منه»؛ [4] «اين زنده شدن، متوقف بر صحت حديث است، اگر حديث صحيح باشد مانعي از زنده شدن نيست».

بنابراين، رجعت متوقف بر صحت ادله است که اگر ادله‌اي صحيح بر آن دلالت کند، هيچ مانع عقلي و شرعي وجود ندارد و ده‌ها دليل از آيات و روايات بر آن دلالت مي‌کند.

4- استاد  دانشگاه الازهر مصر و اعتقاد و به رجعت

شيخ حجازي استاد دانشگاه الازهر در ذيل آيه مبارکه «و اذا وقع القول عليهم أخرجنا لهم دابة من الارض» [5] مي‌نويسد: به نظر مي‌رسد اين «جنبنده» که زنده مي‌شود، يک انسان عادي و عالم و به کتاب الله، سنت رسول خدا (صلي الله و عليه و آله) و احکام شريعت مي‌باشد که با مردم سخن مي‌گويد. در هنگامي خارج مي‌شود که علما و علم از ميان مسلمانان رخت بربسته و احکام قرآن از بين رفته باشد و عالم را فساد گرفته باشد.

دليل اين که اين «جنبده» انسان عادي است، حديث نبوي مي‌باشدکه می‌فرماید: «او از محترم‌ترين مساجد- مسجد الحرام- خارج مي‌شود در دستش عصاي موسي و انگشتر سليمان است که مؤمن و کافر را با آن علامت‌گذاري مي‌کند [6] و هر کدام را با اسم خطاب مي‌کند که اي فلاني! تو اهل بهشتي و اي فلاني! تو اهل جهنم هستي. [7]

 

 

پي‌نوشت :

[1]. سيره ابن هشام، ج 3، ص 305 - الملل النحل، ج 6، ص 364 - رساله عقائديه، ص 211 - الهجوم علي بيت فاطمة  (عليها السلام)، ص 63.

[2]. سبل الهدي في سيرة خير العباد، ج 2، ص 124.

[3]. حديث مرفوع در اصطلاح اهل سنت عبارت است از حديثي که از رسول خدا نقل شود و قول خود صحابه نباشد .

[4]. تفسير القرآن العظيم ، ج 2، ص 394.

[5]. سوره نمل، آيه 82.

[6].  روح المعاني، آلوسی، جزوه 20، ص 19؛ کنز العمال،  متقی هندی، ج 14، ص 623.

[7]. غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 5، ص 321 - الوسيط، ج 3، ص 385.

منبع: کتاب غيبت کبري

%ب ظ، %21 %779 %1394 ساعت %17:%اسفند

اعتقاد به رجعت از مباحث ريشه‌دارى است كه اعتقاد به آن از خصوصيات مكتب اهل بيت (عليهم السلام) است. گر چه اصل اين عقيده، سرچشمه قرآنى داشته و در احاديث رسول خدا (صلى الله عليه و آله) نيز به آن اشاره شده است. لذا با مراجعه به كتاب‌هاى تراجم اهل‌سنت مشاهده مى‌نماييم كه از اماميه با اين اعتقاد ياد مى‌كنند. در بين اصحاب امامان نيز مشاهده شده كه با مخالفان خود بر سر اين عقيده مباحثات زيادى داشته اند كه از آن جمله به مباحثات مومن الطاق با ابو حنيفه مى‌توان اشاره كرد.

به همين جهت در طول تاريخ اسلام ، علماى شيعه سعى زيادى در راه تثبيت اين عقيده داشته اند به حدى كه برخى در اين باره كتاب تاليف كرده‌اند.

شيخ صدوق (رحمة الله عليه) مى‌فرمايد:

«قول صحيح آن است كه رجعت در ميان امت‌هاى پيشين بوده است و پيامبراکرم (صلى الله عليه و آله) فرموده‌اند: هر آنچه در بين امت‌هاى پيشين اتفاق افتاده، در اين امت نيز اتفاق خواهد افتاد، پس واجب است كه در اين امت نيز رجعت باشد.» [1]

شيخ مفيد (رحمة الله عليه) نیز مى‌فرمايد:

«خداوند متعال گروهى از امت محمد (صلى الله عليه و آله) را بعد از وفاتشان و قبل از روز قيامت محشور خواهد نمود و اين عقيده مختص به آل محمد (صلى الله عليه و آله) است و قرآن نيز بر آن شاهد مى‌باشد». [2]

سيد مرتضى هم مى‌فرمايد:

«از اعتقادات شيعه آن است كه خداوند متعال هنگام ظهور امام مهدى (عليه السلام) گروهى از شيعيان را كه از دنيا رفته‌اند باز مى‌گرداند تا به ثواب يارى و نصرت آن حضرت نايل شده و دولت او را مشاهده نمايند. همچنين گروهى از دشمنان را باز مى گرداند تا انتقامش را از آنان بستاند .[3]

 

 

 

پي‌نوشت :

[1]. الاعتقادات، صدوق، ص 41 و 42.

[2]. المسائل السروية، ص 32؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 136.

[3]. رسائل الشريف المرتضى، ج 1، ص 25.

%ب ظ، %20 %590 %1394 ساعت %13:%آذر

پاسخ:

اصل اعتقاد به رجعت، مطابق با راى گروهى از علماى اماميه از ضروريات مذهب به حساب مى‌آيد.

به عنوان مثال، مرحوم شيخ حر عاملى مى‌فرمايد: «همانا ثبوت رجعت نزد همه علماى معروف و مصنفين مشهور از ضروريات مذهب اماميه به حساب مى‌آيد و حتى عامه نيز از اين موضوع باخبرند» . [1]

مرحوم علامه مجلسى نیز مى‌فرمايد: «همانا اعتقاد به رجعت در همه عصرها مورد اجماع شيعه بوده و اين مساله مانند خورشيد در وسط روز معلوم است». [2]

مرحوم علامه طباطبايى (رحمة الله عليه) هم مى‌فرمايد: «روايات رجعت از طريق اهل‌بيت (عليهم السلام) به تواتر معنوى به ما رسيده است». [3]

گر چه در معناى «رجعت» بين علما اختلاف شده و برخى آن را به معناى رجعت دولت گرفته‌اند، اما در اصل، عقيده به رجعت بین علمای شیعه، اتفاق است، بلكه معناى معهودِ آن، كه همان بازگشت به اين دنيا در عصر ظهور است، معناى مشهور نزد علماى شيعه است.

 

 

 

پی نوشتها

[1]. حر عاملی، الايقاظ من الهجعة، ص 60.

[2]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار ، ج 53 ، ص 123.

[3]. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر الميزان ، ج 2 ، ص 107.

%ب ظ، %27 %831 %1394 ساعت %18:%مهر

برترین مطالب