پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم): براى شهادت حسین (علیه السلام)، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى‌شود.

اهل سنت و اعتقاد به رجعت

%ب ظ، %21 %779 %1394 ساعت %17:%اسفند
منتشرشده در 4- رجعت

با مراجعه به منابع اهل سنت به این نتیجه می‌رسیم که اعتقاد به رجعت در میان برخی خلفا و بزرگان اهل سنت وجود داشته است که در این مقاله به شواهدی در این زمینه اشاره می‌نماییم.

1- عمر بن خطاب و اعتقاد به رجعت

خليفه دوم، اولين کسي بود که رجعت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) را ادعا نمود و بر آن اصرار ورزيد. او بعد از رحلت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) مي‌گفت: حضرت به ملاقات خداوند رفته و به زودي بر مي‌گردد و دست پاي منافقيني را که معتقد به مرگ آن حضرت شده باشند، قطع ميکند.

ابن هشام از ابوهريره چنین نقل مي‌کند: هنگامي که پيامبر اکرم (صلي الله و عليه و آله) رحلت فرمود، عمر بن خطاب برخاست و فرياد زد: عده‌اي از منافقين خيال مي‌کنند که پيامبراکرم (صلي الله و عليه و آله) از دنيا رفته است. به خدا قسم او از دنيا نرفته است بلکه به سوي پروردگارش رفته است. همانند موسي بن عمران مي‌باشد که چهل شبانه روز از ميان قومش غايب شده، سپس به سوي آنان برگشت در حالي که گفته مي‌شد از دنيا رفته است. به خدا قسم! پيامبر اکرم (صلي الله و عليه و آله) بر مي‌گردد همانگونه که موسي برگشت و دست و پاي مرداني که خيال مي‌کنند پيامبراکرم از دنيا رفته و بر نمي‌گردد را قطع خواهد نمود. [1]

2- قرطبي و اعتقاد به رجعت

قرطبی در رد ابن دحيه مي‌گويد:

«آنچه که ابن دحيه گفته (حديث را موضوع دانسته) اشکال دارد؛ زيرا فضايل و ويژگي‌هاي رسول خدا (صلي الله و عليه و آله) متتابع و پپايي تا هنگام مرگش ادامه دارد[2] . پس زنده شدن والدين آن حضرت از فضايل و کرامت آن حضرت به شمار مي‌رود که خداوند برايش عنايت فرموده است و زنده شدن و ايمان آوردن آنها هيچ امتناع عقلي و شرعي ندارد؛ زيرا در قرآن زنده شدن مقتول بني‌اسرائيل و خبر دادن از قاتلش وارد شده است و حضرت عيسي (عليه السلام) مردگان را زنده مي‌کرد. همانگونه که خداوند با دستهاي پيامبر ما (صلي الله و عليه و آله) جمعيتي از مردگان را زنده مي کرد، همان گونه که خداوند با دست هاي پيامبر ما صلي الله و عليه و آله جمعيتي از مردگان را زنده مي‌کرد. وقتي که اين مطالب ثابت شد، پس هيچ امتناعي از ايمان آنها بعد از زنده شدنشان به جهت کرامت و فضيلت پيامبر (صلي الله و عليه و آله) وجود ندارد. به تحقيق به استدلال واضح‌تر از آن برخوردم. روايت شده است که اصحاب کهف در آخر الزمان، برانگيخته مي‌شوند. از ابن عباس (رضي الله عنه) مرفوعاً [3] روايت شده که اصحاب کهف، از ياران حضرت مهدي (عليه السلام) خواهند بود. پديده بي‌سابقه‌اي نيست که خداوند، براي والدين آن حضرت عمري را مقرر کرده باشد که پيش از اتمام آن، آنها را قبض روح نموده و سپس برگردانده تا اين که مقدار باقي مانده از عمرشان را استفاده کنند و ايمان بياورند و دوباره از دنيا بروند».

3- ابن کثير و اعتقاد به رجعت

ابن کثير، در مقام داوري بين ابن دحيه و قرطبي مي‌گويد: «هذا کله متوقف علي صحه الحديث، فاذا صح فلا مانع منه»؛ [4] «اين زنده شدن، متوقف بر صحت حديث است، اگر حديث صحيح باشد مانعي از زنده شدن نيست».

بنابراين، رجعت متوقف بر صحت ادله است که اگر ادله‌اي صحيح بر آن دلالت کند، هيچ مانع عقلي و شرعي وجود ندارد و ده‌ها دليل از آيات و روايات بر آن دلالت مي‌کند.

4- استاد  دانشگاه الازهر مصر و اعتقاد و به رجعت

شيخ حجازي استاد دانشگاه الازهر در ذيل آيه مبارکه «و اذا وقع القول عليهم أخرجنا لهم دابة من الارض» [5] مي‌نويسد: به نظر مي‌رسد اين «جنبنده» که زنده مي‌شود، يک انسان عادي و عالم و به کتاب الله، سنت رسول خدا (صلي الله و عليه و آله) و احکام شريعت مي‌باشد که با مردم سخن مي‌گويد. در هنگامي خارج مي‌شود که علما و علم از ميان مسلمانان رخت بربسته و احکام قرآن از بين رفته باشد و عالم را فساد گرفته باشد.

دليل اين که اين «جنبده» انسان عادي است، حديث نبوي مي‌باشدکه می‌فرماید: «او از محترم‌ترين مساجد- مسجد الحرام- خارج مي‌شود در دستش عصاي موسي و انگشتر سليمان است که مؤمن و کافر را با آن علامت‌گذاري مي‌کند [6] و هر کدام را با اسم خطاب مي‌کند که اي فلاني! تو اهل بهشتي و اي فلاني! تو اهل جهنم هستي. [7]

 

 

پي‌نوشت :

[1]. سيره ابن هشام، ج 3، ص 305 - الملل النحل، ج 6، ص 364 - رساله عقائديه، ص 211 - الهجوم علي بيت فاطمة  (عليها السلام)، ص 63.

[2]. سبل الهدي في سيرة خير العباد، ج 2، ص 124.

[3]. حديث مرفوع در اصطلاح اهل سنت عبارت است از حديثي که از رسول خدا نقل شود و قول خود صحابه نباشد .

[4]. تفسير القرآن العظيم ، ج 2، ص 394.

[5]. سوره نمل، آيه 82.

[6].  روح المعاني، آلوسی، جزوه 20، ص 19؛ کنز العمال،  متقی هندی، ج 14، ص 623.

[7]. غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 5، ص 321 - الوسيط، ج 3، ص 385.

منبع: کتاب غيبت کبري

برترین مطالب