از ميان روايات فراوان، ميتوان اين مطالب را درباره رجعت بيان کرد.
1- رجعت از روزهاي بزرگ و مهم عالم است که از آن در قرآن به «ايام الله» [روزهاي خدا] ياد شده است.
امام صادق (عليه السلام) در این باره میفرمایند:
ايام الله سه روز است: روز قيام قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) روز رجعت و روز قيامت.[1]
2- اعتقاد به رجعت از نشانههاي شيعيان اهل بيت (عليه السلام) است.
امام صادق (عليه السلام) در این باره میفرمایند:
از ما نيست کسي که به رجعت ما ايمان نداشته باشد. [2]
3- رجعت براي همه مردم نيست؛ بلکه مخصوص مؤمنان خالص و کفار و منافقان خالص است. [3]
4- از جمله مؤمنان رجعت کننده، پيامبران و امامان معصوم (عليهم السلام) هستند و اولين امامي که در زمان رجعت و پس از امام مهدي (عليه السلام) حکومت عدل جهاني را بر عهده ميگيرد، حضرت امام حسين (عليه السلام) است که سالهاي بسيار حکومت خواهد کرد.[4]
5- براي همه مومنان و منتظران واقعي ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) که پيش از ظهور آن عزيز از دنيا رفتند، امکان رجعت به دنيا و ياري آن امام وجود دارد.
از امام صادق (عليه السلام) روايت شده که هر کس چهل بامداد خدا را با [دعاي] عهد بخواند از ياوران قائم، خواهد بود و اگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد، خداوند او را از قبرش بيرون آورد [و قائم (عليه السلام) را ياري دهد] [5]
6- کفار و منافقان هرگز به ميل و ارادۀ خود به دنيا باز نميگردند بلکه از روي اجبار به رجعت تن ميدهند ولي رجعت مؤمنين اختياري به نظر ميرسد. امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: هنگامي که حضرت مهدي (عليه السلام) قيام کند، مأمورين الهي در قبر با اشخاص مؤمن تماس ميگيرند و به آنها ميگويند: اي بندۀ خدا! مولايت ظهور کرده است اگر ميخواهي به او بپيوندي آزاد هستي و اگر ميخواهي در نعمتهاي الهي (برزخي) متنعم بماني باز هم آزاد هستي. [6]
رجعتكنندگان
بر اساس روايات، گروه پيامبران (عليهم السلام)، امامان معصوم (عليهم السلام)، مؤمنان خالص و نيز كفار خالص، از جمله كساني هستند كه در زمان رجعت، به اين دنيا باز ميگردند.
1- رجعت پيامبران و امامان (عليهم السلام)
روايات مربوط به انبياء (عليهم السلام)
الف): رواياتي كه بطور عام از بازگشت پيامبران و ائمه (عليهم السلام) سخن به ميان آوردهاند مثل كلام امام صادق (عليه السلام) در تفسير آيه «اناّ لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يوْمَ يقُومُ الْأَشْهَادُ».
به خدا سوگند اين آيه در زمان رجعتT عملي خواهند شد. آيا نميدانيد كه پيامبران (عليهم السلام) در دنيا ياري نشدند و كشته شدند و نيز ائمه (عليهم السلام) كشته شدند اما اين ياري و پيروزي در رجعت تحقق خواهند يافت. [7]
ب): رواياتي كه با ذكر عدد، رجعت انبياء را ياد آور شده است.
امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: هنگامي كه امام حسين (عليه السلام) همراه با ياران شهيدش رجعت ميكنند، هفتاد نفر از پيامبران نيز با او رجعت مينمايند چنانكه با موسي بن عمران هفتاد نفر از پيامبران همراه بودند. [8]
ج) رواياتي كه بطور خاص از رجعت بعضي از پيامبران و امامان (عليهم السلام) با ذكر نام آنان، سخن به ميان آوردهاند.
امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: «همانا دانيال و يونس (عليهما السلام) هر دو در زمان رجعت اميرالمؤمين (عليه السلام) به دنيا باز ميگردند و اقرار به رسالت پيامبر (صلي الله عليه و آله) مينمايند و همراه آنان هفتاد نفر برانگيخته ميشوند.» [9]
امام زين العابدين (عليه السلام) ميفرمايد: «يرجع اليكم بينكم و اميرالمؤمنين و الائمه» [10]؛ پيامبر شما و اميرالمؤمنين و امامان معصوم (عليهم السلام) به سوي شما مجدداً باز ميگردند.
اولين فرد رجعت كننده كيست؟
امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: «اول من يرجع الي الدنيا الحسين بن علي» [11]؛ اولين كسي كه به دنيا باز ميگردد، حسين بن علي (عليه السلام) است.
د): رواياتي كه از بازگشت افراد صالح از امتهاي گذشته و امت اسلام، خبر دادهاند. بر اساس اين روايات از ميان امتهاي پيشين رجعت اصحاب كهف و مؤمن آلفرعون نام برده شده است. همچنين از ميان اصحاب پيامبر (صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) افرادي مثل: سلمان فارسي، مقدار، مالک اشتر، ابو دجانه انصاري، مفضل بن عمر، عبدالله بن شريک عامري، اسماعيل بن جعفر (عليه السلام)، حارث، عقيل، جبير و... نام برده شده است. [12]
پينوشتها:
[1]. بحارالانوار، ج53، ص 63، ح53.
[2]. همان، ص92، ح101.
[3]. بحارالانوار، ج53، ص 39، ح1.
[4]. همان، ص 46 ، ح19.
[5]. ر.ک به مفاتیح الجنان، دعای عهد.
[6]. بحارالانوار، ج53، ص 95.
[7]. معجم احاديث الامام المهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ج5، ص384.
[8]. همان، ج3، ص89.
[9]. بحارالانوار، ج53، ص62.
[10]. معجم احاديث الامام المهدي، ج5، ص327.
[11]. بحارالانوار، ج5، ص90.
[12]. الشيعة و الرجعة، ج1، ص158، چشم اندازي به حكومت حضرت مهدي (عليه السلام)، ص95.
واژه «رجعت» در کتاب هاي لغت، به معني برگشت آمده است. هر چند برخي بزرگان لغت، اين معنا را با تعبير متفاوتي نوشتهاند.
معناي اصطلاحي آن، اعتقاد به بازگشت دو گروه از مردگان مؤمن محض و کافر محض پس از ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است تا مؤمنان از برپايي حکومت جهاني عدل شاد شوند و کافران عذاب بکشند.
رجعت از مباحث مهم اعتقادي شيعه است و در طول قرنها، دهها کتاب به شکل مستقل يا موردي به این موضوع، پرداختهاند، ولي اين اعتقاد نيز مانند برخي باورهاي ديگر شيعه، دستخوش مشکلاتي بوده است. به ويژه ديدگاه علماي اهل سنت، به اختلاف در اين موضوع دامن زده است. «رجعت از جمله مسائل شرعي است و عقل را مثل هميشه راهي به اثبات آن نيست. البته دلايل شرعي بسياري براي اثبات آن وجود دارد». [1]
پيشينه بحث
قدمت اين بحث به اديان پيش از اسلام باز مي گردد، ولي به يقين، بحث رجعت، از شمار موضوعهايي است که پيامبر اسلام و ائمه معصومین (علیهم السلام)، از آن به تفصيل سخن گفتهاند. در همين زمينه، نوشتههاي فراواني نيز به چشم ميخورد. کتاب سليم بن قيس هلالي، جزو نخستينهاست. با توجه به تاريخ نگارش آن ميتوان ادعاي کرد، اين اعتقاد از دهههاي نخست تاريخ اسلام، مطرح بوده است. [2]
از مجموعه آيات و روايات به دست ميآيد که رجعت، عالمي است با ويژگيهاي خاص خود که نه دقيقاً مثل دنياست و نه مثل آخرت. در عين حال بزرخ هم نيست. اگر چه رجعت در همين دنياي مادي و با اين ويژگيها رخ خواهد داد، مقياسهايي که در آن روز بزرگ به وقوع خواهد پيوست، آن را به کلي از شکل حيات در زمان ما جدا ميکند. بيشک، امروز تبيين زواياي آن، کاري بس مشکل خواهد بود. [3]
مهمترين پرسشي که در برابر اين عقيده مطرح ميشود، اين است که هدف از رجعت پيش از رستاخيز عمومي انسانها چيست؟
با توجه به آنچه از روايات استفاده ميشود، اين موضوع جنبه همگاني ندارد، بلکه به مؤمنان نيکوکاري اختصاص دارد که در يک مرحله عالي از ايمان قرار دارند. چنين به نظر ميرسد که بازگشت مجدد کفار و ستمگران به زندگي دنيا به منظور تکميل يک حلقه تکاملي گروه اول و چشيدن کيفر دنيوي گروه دوم است. به تعبير ديگر، گروهي از مؤمنان خالص که در مسير تکامل معنوي با موانع و محدوديتهايي در زندگي خود روبه رو شدهاند و تکامل آنها ناتمام مانده است به اين جهان باز گردند و به سير تکاملي خود ادامه دهند. آنها بايد شاهد و ناظر حکومت جهاني حق و عدالت باشند و در بناي اين حکومت شرکت جويند؛ زيرا شرکت در تشکيل چنين حکومتي، بزرگترين افتخار است. به عکس، گروهي از منافقان افزون بر کيفر خاص در رستاخيز، بايد مجازاتهايي در اين جهان ببينند و تنها راه آن رجعت است.
امام صادق (عليه السلام) در حديثي ميفرمايند: «ان الرجعة ليست بعامة و هي خاصة لايرجع الا من محض الايمان محضاً او محض الشرک محضاً»؛ رجعت عمومي نيست، بلکه جنبه خصوصي دارد. تنها، گروهي بازگشت ميکنند که ايمان خالص يا شرک خالص دارند.
اين احتمال نيز وجود دارد که بازگشت اين دو گروه در آن مقطع خاص تاريخ بشر، به عنوان دو درس بزرگ و دو نشانه مهم از عظمت خدا و مسئله رستاخيز (مبدأ و معاد) براي انسانهاست تا با مشاهده آن به اوج تکامل معنوي و ايمان برسند و از هيچ نظر کمبودي نداشته باشند.
نويسنده: رقيه نديري
پينوشتها :
[1]. ميرزا حسن بن عبدالرزاق لاهيجي، سر محزون در اثبات رجعت، انتشارات نور، ولايت بنياد نيمه شعبان، مسجد آيت الله انگجي، تبريز، 1384، ص38.
[2]. خدا مراد سليميان، بازگشت به دنيا در پايان تاريخ، مؤسسه فرهنگي انتظار نور، وابسته به دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، ج4، 1387، ص 26.
[3]. همان، ص 37.
منبع: اشارات شماره 123
در دعاهاي بسياري كه از سوي امامان معصوم (علیهم السلام) صادر شده است، مضاميني از خداوند در خواست گرديده كه در آن، مفهوم رجعت نهفته است. مضاميني همچون، درخواست زنده شدن پس از مرگ، جهاد در ركاب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شهادت زير پرچم آن حضرت و... در این مقاله قصد داریم تا برخی از مضامینی را که در ارتباط با بحث رجعت در ادعیه ماه مبارک رمضان وارد شده، نقل نماییم.
1- درخواست حج و جهاد
در كتاب اقبال الاعمال در ميان دعاهايي كه در هر شب ماه رمضان خوانده ميشود، از ابوبصير روايت شده است كه امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«در شبهاي ماه رمضان، پس از مغرب، اين چنين براي رفتن به حج دعا كن؛ تا آنجا كه ميفرمايد: و از تو ميخواهم كه به وسيله من با دشمنانت و دشمنان پيامبرت كارزار كني!» [1]
و به نقل از محمد بن ابي قره چنين آورده است:
«و از تو ميخواهم كه مردن مرا، كشته شدن در راه خودت، به همراه اوليائت و زير پرچم پيامبرت قرار دهي و از تو ميخواهم كه به وسيله من با دشمنانت و دشمنان پيامبرت، كارزار كني!» [2]
اين دعا، درخواستي است از خداي متعال كه آن را در دنيا به انجام رساند، نه در آخرت و چنين چيزي نخواهد بود، مگر در رجعت و زير پرچم حق و در سايه حكومت حقّة آن حضرت.
2- درخواست ظهور و پيروزي
در دعاي افتتاح كه در هر شب ماه رمضان خوانده ميشود، به نقل از سكوني چنين نقل شده كه، از احمد بن عثمان بغدادي درخواست كردم كه دعاهاي ماه رمضان را كه عمويش ابوجعفر محمد بن عثمان عمري ـ نايب خاص امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ميخواند برايم بياورد. دفتري بيرون آورد كه جلدي سرخ رنگ داشت. من دعاهاي بسياري از آن استنساخ نمودم كه از آن جمله «دعاي افتتاح» بود .در اين دعاي شريف، پس از حمد و ثناي خدا، صلوات بر امامان (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است:
«... و ما را به واسطه او، بر دشمنانت و دشمنان ما پيروز گردان، اي پروردگار راستين، آمين! پروردگارا! ما حكومت ارجمندي را از تو آرزومنديم كه به وسيله آن، اسلام و مسلمين را عزّت بخشي، نفاق و منافقين را خوار گرداني و ما را در آن، از دعوتكنندگان به سوي خود و پيشوايان راهت قرار دهي و به آن وسيله، كرامت دنيا و آخرت را به ما عنايت فرمايي! پروردگارا! ما از نبودن پيامبرمان و غيبت وليّمان و بسياري دشمنانمان و كمي افرادمان و همپشتي مردم زمانه بر ضدّمان به تو شكايت ميكنيم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و ما را بر اين سختيها ياري ده با پيروزياي كه در آن شتاب نمايي و يارياي كه شكستناپذيرش سازي و فرمانرواي راستيني كه پديدش آري...» [3]
3- درخواست شهادت همراه امام (علیه السلام)
در اقبال الاعمال، همچنين در ميان دعاهاي اين ماه مبارک، آمده است:
«و به ما توفيق كشته شدن در راه خودت را عنايت فرما!» [4]
4- درخواست ياري دين خدا
امام صادق (علیه السلام) در دعايي، پس از درخواست مطالبي، چنين ميفرمايند:
«... و مرا از آناني قرار ده كه براي دينت از ايشان ياري ميخواهي و ديگران را جايگزين من نساز!» [5]
5- درخواست ياري و همراهي امام (علیه السلام)
درباره درود فرستادن بر پيامبر (علیه السلام) در اول هر روز ماه رمضان نقل شده است:
«پروردگارا! حكومت آنان ـ ائمة اطهار (علیهم السلام)، را در زمين استواري بخش و ما را از افراد و پيروان و ياران و ياوران راستين ايشان در پنهان و آشكار قرار ده!» [6]
از جلمه دعاهايي كه در شب دوم ماه رمضان خوانده ميشود، اين دعا ميباشد:
پروردگارا! شكيبايي خاندان محمد (علیه السلام) را به من ارزاني دار و مرا چنان قرار ده كه چشم به راه حكومت آنان باشم و مرا از ياران و كمکكاران ايشان در دنيا و آخرت گردان!» [7]
در ضمن دعاهايي كه ويژه سيزدهم ماه رمضان است، دربارة تمسک به ولايت پيامبر و امامان (علیهم السلام) فرموده است:
«پروردگارا! من به تو نزديک ميشوم با فرمانبرداري از آنان و پذيرش ولايت ايشان و سر فرود آوردن در برابر برتريهايي كه به آنان دادهاي، با خشنودي و بيآنكه انكار كنم يا در مورد آنچه در كتابت نازل كردهاي، تكبّر ورزم!»
و در ادامه، درخواست ميشود:
«و مرا و پدرم و فرزندانش و فرزندان مرا از كساني قرار ده كه او را ياري ميدهند و در دنيا و آخرت از او ياري ميجويند.» [8]
و در صحيفه سجاديه به نقل از امام زين العابدين (علیه السلام) چنين آمده است:
«و اين كه مردن مرا، كشته شدن در راه خودت، به همراه اوليائت و زير پرچم حق از خاندان محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله) قرار دهي، در حالي در اين ميدان به پيش بروم و به آن پشت ننمايم و مرا از كساني قرار دهي كه به وسيله آنان، با دشمنان خود و دشمنان آل محمد (صلی الله علیه و آله) پيكار ميكني!» [9]
و در كتاب اقبال الاعمال در ميان دعاهاي روز هجدهم چنين آمده است:
«پروردگارا! ما را با دستان او (صاحب الزّمان) به مسير هدايت و راه بزرگ رهنمون شو و بر پيروي از او و اداي حقش توانايمان ساز و در ميان ياران و ياوران او محشورمان كن كه تو شنونده دعايي!10» [10]
اميرمؤمنان (علیه السلام) در دعاي روز نوزدهم چنين فرمودند:
«خداوندا! مرا در شمار زندگاني قرار ده كه از رزق تو برخوردارند، همانان كه به دست سركشان (دشمنان) و زير پرچم حق و بيرق هدايت به شهادت ميرسند و اين در حالي باشد كه من در راه ياري آنان گام برميدارم و به پيش ميروم، بيآنكه پشت به دشمن كنم يا ترديدي به وجود آورم و در آن هنگام، به تو پناه ميبرم از گناهي كه اعمال را نابود ميسازد!11» [11]
از جمله دعاهاي امام زين العابدين (علیه السلام) در روز نوزدهم ماه رمضان نيز چنين است:
«خداوندا! از تو ميخواهم كه بر محمد و آل محمد درود بفرستي و مردان مرا، كشته شدن در راه خودت و به همراه دوستانت و زير پرچم حق از خاندان پيامبرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله) قرار دهي و اين در حالي باشد كه من بر دشمنان تو هجوم برم و پشت به دشمن ننمايم و مرا از كساني قرار ده كه به وسيله آنان با دشمنان خود و دشمنان پيامبرت پيكار ميكني!» [12]
هم چنين به نقل از آن حضرت (علیه السلام) اين گونه آمده است:
«و مرا از كساني قرار ده كه به وسيله آنان دينت را ياري ميدهي و توسط آنان با دشمنانت پيكار مينمايي، در صفي كه درباره اهل آن، در كتابت چنين فرمودهاي: «گويي بنايي ريخته شده از سُربند» و اين در حالي است كه من در ميان دوست داشتنيترين آفريدگانت نزد تو و دوست داشتنيترين سرزمينها نزد تو باشم و ريختن خون مشركين و ناكثين و قاسطين و مارقين و نابذين و كافرين و مبدّلين را روزي من كن و رجاي خود را در دل من پا بر جا نما و گامهايم را استوار ساز!» [13]
پينوشتها:
[1]. سيد بن طاووس، اقبال الاعمال، ص 24.
[2]. همان، ص 58.
[3]. همان.
[4]. همان، ص 61.
[5]. همان.
[6]. همان، ص 97.
[7]. همان، ص 118.
[8]. همان، ص 144.
[9]. صحيفة سجاديه، ص 431.
[10]. اقبال الاعمال، ص 165.
[11]. همان، ص 170.
[12]. همان، ص 189.
[13]. همان، ص 193.
منبع: ماهنامه موعود، شماره 91
از سوى برخى از منكران يا ترديدكنندگان درباره رجعت، گاه اين پرسشها يا ترديدها مطرح مىشود كه:
1. اگر هدف از بازگشت برخى مؤمنان و غير مؤمنان در رجعت، مجازات يا پاداش برخى از افراد درگذشته در اين دنياست، رجعت لزومى ندارد؛ زيرا افراد نيكوكار، در بهشت برزخى به سر مىبرند و آمدن آنها به اين دنيا، هر چند سرسبز و آباد باشد، همانند بردن آنان از بهشت به جهنم است. افراد بدكار نيز در جهنم برزخى عذاب مىشوند و آوردن آنها به اين دنيا، هر چند عذابى مكرر و بسيار ببينند همانند بردن آنها از جهنم به بهشت خواهد بود؛ از اين رو كه نه عذاب مادى و معنوى اين جهان با عذاب برزخ و قيامت قابل مقايسه است نه نعمتها و نه خوبىهاى مادى و معنوى آن با خوشىها و نعمتهاى مادى و معنوى برزخ و قيامت.
2. اگر مقصود اين است كه مؤمنان و كافران پيشين وعدههاى الهى را به چشم خود در اين دنيا ببينند، اين آگاهى، از جهان ديگر نيز براى آنها حاصل خواهد شد.
3. اصولاً با وجود رويدادى عظيم و فراگير به نام قيامت، چه نيازی به اتفاقى جزئى و موردى به نام رجعت است؟ پاداشها و كيفرها در قيامت داده خواهد شد.
و برخى پرسشها و شبهات ديگر كه در جاى خود مىتوانند درست نيز باشند.
در اين نوشتار، هدف آن است كه با روشن ساختن برخى جنبههاى رجعت، اين نظر مطرح شود كه رجعت، با وجود قبول درستى پرسشهاى بالا، باز يک ضرورت است؛ ضرورتى كه با حذف آن در هدفها، آرمانها و طرحهاى اسلام خلل پديد مىآيد و هيچ چيز ديگرى جاى خالى آن را پر نمىكند.
از اينرو، به طرح ضرورت رجعت، تنها در سه جنبه تكوينى، تاريخى، عقيدتى و كمال انسانى مىپردازيم.
الف): ضرورت تكوينى
از بسيارى آيات و روايات چنين بر مىآيد كه ظلم و ستم، به ويژه ستمى كه پاسخ داده نشود و در آن حق مظلوم از ظالم گرفته نشود، حدودى كه جارى نشوند و مجازاتهايى كه به اجرا در نيايند، همه و همه به تنهايى و در كنار يكديگر، مايه آن خواهند شد كه نظم زمين و آسمان بر هم خورد، باران در جاى خود نبارد، نعمتها دگرگون شوند، سرزمينهاى آباد، باير، خشک و غير زراعى شوند، باغها و درختان به شورهزار تبديل شوند، روحيات مردم تغيير يابد و از اين قبيل آثار وضعى و پيامدهاى طبيعى گناهان اجتماعى كه بر عالم تكوين تاثير خواهند نهاد.
از سوى ديگر، مىدانيم كه قرار است پس از ظهور، زمين سراسر آباد و سر سبز شود و هر چيزى به جاى خود بازگردد و مىدانيم كه عالم، عالم علل و اسباب است و قرار است كار اين جهان، جتى پس از ظهور نيز، جز در مواردى خاص، با علل و اسباب پيش رود.
بر اساس اين دانستهها، اگر قرار باشد زمين آباد شود، بايد علتها و سببهاى خشكى و خرابى آن از ميان برود. حال اگر اين علتها و سببها اين باشند كه در زمانهاى گذشته خونى به ناحق ريخته شده، حقى غصب شده و ستمى بر كسى رفته است و در پى آن كيفرى در كار نبوده و به همين خاطر، زمينهايى سر سبز، كوير و شوره زار شدهاند، ضرورى است كه آن افراد و عوامل زنده شوند، حدود و مجازاتها به اجرا درآيند و حقها به جاى خود باز گردند تا بارانهايى كه به اين دلايل بر سر زمين يا سر زمينهايى نباريدهاند باز ببارند و نعمتهايى كه راه آنها بسته شده بود باز ارزانى زمين و زمينيان شوند.
ب) ضرورت تاريخى، عقيدتى
مىدانيم كه بسيارى از پيروان اديان و مذاهب نادرست، آنها كه تعصب و عنادى ندارند، حق را مىپذيرند و اگر تشخيص خود را غلط دانستند، نظر خويش را تغيير مىدهند، تنها به خاطر اين پيرو برخى دينها و مذهبها شده و در عقيده خود ماندهاند كه نمىتوانند بپذيرند كه پيشوايانشان دروغ گفتهاند، به نيرنگ دست يازيدهاند، توطئه انديشيدهاند، دين ساختهاند و آن را به خدا نسبت دادهاند، يا دينى الهى را در حساسترين شرايط تاريخى خود به انحراف كشاندهاند.
اين افراد اگر بدانند كه در گذشته چه رخ داده است و اين را از زبان همان بدعتگران، دين سازان و انحراف آفرينان بشنوند از عقيده خويش دست خواهند برداشت و به حق خواهند گرويد.
از ديگر سو مىدانيم كه قرار است پس از ظهور، همگان به حق گرايند و با رغبت، به مذهب و آيينى رو كنند كه حق است و قرار است تنها با آنان ستيز شود كه حق را در مىيابند امّا بر باطل خود اصرار مىورزند.
بر اين اساس، اگر قرار باشد كه در اين دنيا حق بر پيروان و مذاهب و اديان باطل كه حسن ظن به پيشوايان خود دارند آشكار شود، راهى جز اين نيست كه همان پيشوايان باطل از همان جايگاهى كه پيروانشان به عنوان آرامگاه براى آنان مىشناسند بيرون آيند، دو باره زنده شوند و خود اقرار كنند كه چگونه آيندگان را اغفال كرده، به اشتباه كشانده و گمراه ساختهاند. جز اين طريق، پيروان حقجو امّا خوشبين، به گمراهى پيشوايان خود يقين نخواهند يافت و پيروان معاند و حق ستيز شناخته نخواهند شد.
به همين ترتيب، لازم است كه پيامبران نيز پا به اين جهان بگذارند تا شاهدى باشند براى آيين حقى كه آوردهاند و ميزانى براى سنجش ديگرگونىها و تحريفهايى كه در آيين آنان صورت پذيرفته است .
ج) ضرورت كمال انسانى
هدف از آفرينش انسانها رسيدن به كمال و نزديكى به كمال مطلق است كه از آن با قربة الى الله يا تقرب و »نزديكى به خدا« ياد مىشود. اين نزديكى به خدا براى هر انسان بايد در طول عمر محدود او در اين دنيا به دست آيد .هر لحظه اين عمر اگر براى هر انسان، باايمان و عمل صالح و بهترين عمل در هر لحظه همراه باشد، آن انسان پس از مرگ خويش در بالاترين و والاترين درجات جا خواهد داشت. هر لحظه كه براى هر انسان به گونهاى مطلوب سپرى مىشود، در آخرت براى او سالها، قرنها و هزارهها پيشرفت خواهد بود و هر لحظه كه از دست او برود، در جهان ديگر بايد سالها، قرنها و هزارهها را طى كند تا به آن نقطهاى برسد كه مىتوانست با يك لحظه دنيا برسد.
مؤمنانى هستند كه پس از مرگ و ديدن آنچه به دست آورده و آنچه از دست داده اند آرزو مىكنند كه باز به دنيا باز گردند، عمل صالح كنند. در راه خدا كوشش، تلاش و جهاد نمايند، به مردم خدمت كنند، در راه استقرار حقيقت و تاسيس و استمرار حكومت حق بكوشند و در اين راه رنج ببينند و در صورت لزوم كشته شوند تا به درجاتى بالاتر و والاتر از آن چه هم اكنون در آن هستند دست يابند. اينان مشتاق اين هستند كه از بهشت برزخى با همه نعمتهايش بيرون آيند و رنج زندگى دنيا را به جان بخرند تا آن گاه كه باز مىگردند در مراتبى بالاتر قرار گيرند، مراتبى كه بدون اين كوششها، تلاشها و مجاهدتهاى چند روزه دنيا بايد با سالها، قرنها و هزارهها در عالم ديگر بدست آيد.
از ديگر سوى هستند انبيا، جانشينان انبيا و اوليايى كه در اين دنيا آمدند و رفتند امّا مردم نتوانستند بيش از قطرهاى از درياى وجود آنها بهره ببرند. آنها نيز مشتاق هستند كه به اين دنيا باز گردند تا باز در راه خدا به هدايت مردم بپردازند و بخشهايى ديگر از ظرفيتهاى گسترده و پهناور وجود خويش را در اختيار مردم بگذارند. با اين كار، هم سهمى در استقرار دين حق در سرتاسر گيتى بر عهده بگيرند، هم ديگر نيروها و توانهاى آنها بى حاصل نماند،هم خود از اين طريق تقربى بيشتر كسب كنند.
براى اينكه ظرفيتهاى بالقوه مؤمنان خالص به فعل آيد و براى آن كه ظرفيتهاى بالفعل انسانهاى كامل در خدمت ايمان، مؤمنان و حكومت ايمانيان به كار گرفته شود و براى اينكه استعدادها و توانهايى كه خداوند در انسانها نهاده است عبث نباشد، ضرورى است كه مؤمنان استوار و انسانهاى كامل دو باره در اين جهان حاضر شوند و راه نيمه تمام خود را تمام كنند. امّا مؤمنانى هستند كه بيم آن دارند كه اگر به اين دنيا باز گردند، گرفتار ضعفها، خطاها و وسوسههايى شوند كه آنها را از مرتبه خويش پايينتر خواهد آورد. چنين مؤمنانى مايل نيستند كه به اين جهان برگردند و نيز بر نخواهند گشت.
منبع: سيد على محمد رفيعى
ماهنامه موعود شماره 29
با توجه به جايگاه برجسته رجعت در آموزههاي شيعه، عالمان و محدثان اين مذهب از ديرباز به اين موضوع توجهي ويژه داشته و کتابها و رسالههاي متعددي در اين زمينه تأليف کردهاند که متأسفانه بسياري از آنها در گذر زمان از بين رفته و تنها نامي از آنها در کتابهاي رجال و فهرست باقي مانده است.[1]
شيخ آقا بزرگ تهراني در کتاب خود، سي کتاب را که در ادوار مختلف رجعت نوشته شدهاند، معرفي کرده است.[2]
برخي از مهمترين کتابهاي نوشته شده در زمينه رجعت که منتشر شده و اکنون در اختيار ماست عبارتند از:
الف): الرجعـة، اثر ميرزا محمد مؤمن بن دوست محمد حسيني استرآبادي (شهيد مکه در سال 1088 ق.) تحقيق: فارس حسّون کريم، چاپ دوم: قم، انوارالهدي، 1417 ق. در اين کتاب، پس از مقدمهاي کوتاه در زمينة لزوم رجوع به امامان در همه امور و تسليم شدن در برابر آنها، بيش از صد روايت در زمينه موضوع رجعت آمده است.
ب): الإيقاظ من الهجعـة بالبرهان علي الرجعـة [3]، شيخ محمد بن حسن حرّ عاملي (م 1104 ق.)، در اين کتاب که در سال 1075 ق. تأليف شده است، بيش از 170 روايت، دهها آيه و دلايل و قرائن ديگر براي اثبات رجعت اقامه شده است.
ج): رجعت، محمد باقر مجلسي (م 1111 ق.) در اين کتاب که به زبان فارسي نگاشته شده است، چهارده روايت در زمينه ظهور امام مهدي و موضوع رجعت، ارائه شده است. گفتني است، علامه مجلسي (رحمة الله علیه) در کتاب بحارالأنوار نيز به تفصيل به موضوع رجعت پرداخته و حدود دويست روايت در اين زمينه نقل کرده است. [4]
د) الشيعـة و الرجعـة، اثر محمدرضا طبسي نجفي (م 1405 ق.) چاپ اول، نجف اشرف، المطبعـة الحيدريـة، 1375 ق. در اين کتاب که در سال 1375 ق، تأليف شده است، پس از بيان مباحث مقدماتي، در ضمن چند فصل، جايگاه رجعت در قرآن، ادعيه، زيارات، اجماع فقها و کلمات بزرگان بررسي شده است. در نخستين فصل اين کتاب، 174 آيه قرآن که در روايات به موضوع رجعت تأويل يا تفسير شدهاند، به همراه روايات مربوط ارائه شده است.
در سالهاي اخير نيز کتابهايي در اين زمينه تأليف شده است که از آن جمله ميتوان به آثار زير اشاره کرد:
1- رجعت يا دولت کريمه خاندان وحي، محمد خادمي شيرازي، چاپ دوم، قم، مؤلف، 1411 ق.
2- رجعت از ديدگاه عقل، قرآن، حديث، حسن طارمي، چاپ نهم، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1383.
3- رجعت يا بازگشت به جهان، محمدرضا ضميري، چاپ اول: تهران، موعود، 1378.
4- بازگشت به دنيا در پايان تاريخ، خدا مراد سليميان، چاپ اوّل، قم، بوستان کتاب، 1384.
5- الرجعـة أو العودة إلي الحياة الدنيا بعد الموت، چاپ اوّل: قم، مرکز الرسالـة، 1418 ق.
ماهنامه موعود شماره 91
رجعت در لغت به معناي بازگشت است و در اصطلاح يعني بازگشت به دنيا پس از مرگ پيش از روز رستاخيز. خداوند در قرآن ميفرمايد: «و يوم نحشر من کل أمة فوجا ممن يکذب بآياتنا فهم يوزعون» [1]
روزي که بر گردانيم به دنيا از هر امتي گروهي را که آيات ما را تکذيب ميکردند، پس آنها باز داشته ميشوند (به جهت مجازات شدن زير نظر قرار ميگيرند).
با دقت در اين آيه که ميفرمايد: «گروهي را زنده ميکنيم»، معلوم ميشود که منظور بازگرداندن گروهي در «رجعت» است و الا در قيامت همه انسانها زنده ميشوند. بنابراين «رجعت» يعني بازگشت به دنيا پس از مرگ و پيش از روز رستاخيز که يکي از عقايد شيعه است.
شيخ صدوق (رحمه الله علیه) گويد: «رجعت اختصاص به کساني دارد که کافر محض يا مؤمن محض باشند و بين اين دو دسته کسي رجعت نميکند.» [2]
لازم به تذکر است که تعدادي از مؤمنين و کافرين به دنيا رجعت ميکنند؛ آن هم با همان بدن و روح قبلي و اين که چه کساني از کفار بر نميگردند، علامه مجلسي (رحمه الله علیه) در جلد 13 بحارالانوار صفحه 198 حديثي در اين باره آورده و آيه ذيل را درباره رجعت تفسير کرده است:
«حرام علي قرية أهلکناها أنهم لا يرجعون» [3]
حرام است شهري را که ويران کردهايم که ديگر برگردند
يعني افرادي که با عذاب نابود شدند، در رجعت کسي از آنها بر نميگردد. در مورد علت بازگشت برخي مؤمنان و کافران بايد گفت، بازگشت مؤمنان جهت تکامل بيشتر و رسيدن به بعضي از وعدههاي الهي در دنيا و... است و بازگشت کافران نيز جهت دنيوي و چشيدن ذلت و خواري و در حقيقت جهت شاد شدن دل مؤمنان ميباشد.
پينوشتها:
[1]. سوره نمل، آیه 83
[2]. ر.ک به کتاب «مسائل مروية»
[3]. سوره انبياء، آیه 95.
منبع: کتاب موعود امم
آنچه در بحث رجعت، از روايات اهل بيت (عليهم السلام) استفاده ميشود اين است که:
اولا، رجعت همانند معاد عمومي و همگاني نيست، بلکه مخصوص کساني است که ايمان محض و خالص يا کفر محض و خالص دارند .
امام صادق (عليه السلام) در این باره فرمودهاند: «ان الرجعه ليست و بعامه و هي خاصه لايرجع إلا من محض الايمان محضا أو محض الشرک محضاً» [1]
«رجعت عمومي نيست بلکه جنبه خصوصي دارد. تنها گروهي بازگشت ميکنند که ايمان خالص يا شرک خالص دارند».
ثانیا، رواياتي که اشاره به بازگشت افراد به طور خصوص دارد .
از امام صادق (عليه السلام) نقل شده که فرمود: «نخستين کسي که زمين براي او شکافته ميشود و به زمين باز ميگردد، حسين بن علي (عليهما السلام) است».[2]
همچنین از آن حضرت نقل شده که فرمود «نخستين کسي که به دينا رجعت ميکند، حسين بن علي (عليهما السلام) است، او به قدري حکومت ميکند که از کثرت سن، ابروهايش روي ديدگانش ميريزد.» [3]
رجعت بانوان
در عصر ظهور، يک گروه از ياوران حضرت مهدي (عليه السلام)، زناني هستند که خداوند به برکت ظهور امام زمان (عليه السلام) آنها را زنده خواهد کرد تا بار ديگر به دنيا رجعت نموده و در رکاب حضرت مهدي (عليه السلام) قرار گیرند. برخي با نام و نشان از زنده شدنشان خبر داده شده و برخي ديگر فقط از آمدنشان سخن به ميان آمده است .
در منابع معتبر اسلامي نام سيزده زن ذکر شده که به هنگام ظهور قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زنده خواهند شد و در لشکر امام زمان (عليه السلام) به مداواي مجروحان جنگي و سرپرستي بيماران خواهند پرداخت. [4]
پينوشت :
[1]. مجلسی، بحار الانوار، ج 53، ص 39.
[2]. الزام الناصب، ج 2، ص 360.
[3]. مجلسی، بحارالأنوار، ج 53، ص 46.
[4]. دلائل الامامة، طبري، ص 314.
منبع: کتاب غيبت کبري
رجعت به معناي رجوع افراد به دنيا در موارد متعددي در قرآن آمده است، که در این مقاله به برخي از آنها اشاره ميکنيم:
1- خداوند متعال ميفرمايد: «ألم تر الي الذين خرجوا من ديارهم و هم ألوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثم أحياهم»؛[1]
«آيا نديديد کساني را که از ترس مرگ از ديار خود بيرون رفتند که هزاران تن بودند، خدا فرمود: بميريد؛ همه مردند، سپس آنان را زنده کرد»
در تفاسير آمده است: آنان هفتاد هزار خانواد بودند. هر سال در ميان آنان مرض طاعون ميآمد، اغنيا به جهت ثروتشان از آن شهر بيرون ميرفتند و فقيران به دليل ضعف و ناتواني بيرون نميرفتند. از همين رو اغنيا را طاعون نميگرفت و تنها فقيران بودند که به اين مرض مبتلا ميشدند. ضعيفان ميگفتند: اگر ما نيز با اغنيا خارج ميشديم به اين مرض مبتلا نميگشتيم. هم چنين اغنيا ميگفتند: اگر ما نيز در شهر ميمانديم به اين مرض مبتلا ميشديم. لذا قرار گذاشتند که قبل از آمدن طاعون همگي از آن ديار خارج شوند. قبل از وارد شدن طاعون همه از ديار خارج شده و در کنار شط دريايي فرود آمدند. آنان به محض آن که اثاث خود را بر زمين نهادند، خداوند متعال جانشان را گرفت و مدتي به اين حالت بودند تا اين که يکي از انبياي بناسرائيل به نام «حزقيل» بر آنان گذر نمود و با مشاهده اين حال عرض کرد: خدايا! اگر ممکن است آنان را زنده گردان تا شهرهايت را آباد و فرزنداني متولد سازند که با عابدان، تو را عبادت کنند. خداوند به او وحي فرستاد: آيا دوست داري که آنان را زنده کنم؟ عرض کرد: آري. خداوند آنان را زنده کرد و بعد از مدتي نيز به مرگهاي طبيعي از دنيا رفتند. [2]
2- خداوند متعال ميفرمايد: «فقلنا اضربوه ببعضها و کذلک يحي الله الموتي و يريکم آيانه لعلکم تعقلون » [3]
«پس دستور داديم که پارهاي از اعضاي آن گاو را بر بدن کشته زنيد تا ببينيد که اين گونه خداوند مردگان را زنده خواهد فرمود و قدرت کامل خويش را آشکار خواهد ساخت شايد شما به خرد درآييد».
مفسران نقل ميکنند: مردي از بنياسرائيل يکي از نزديکانش را کشت تا ارث تا او را صاحب شود. يهود ميل داشتند که قاتلش را بيابند؛ خداوند متعال به آنان امر نمود که گاوي ذبح کنند و قسمتي از بدنش را به بدن مقتول زنند تا زنده گردد و از قاتل خبر دهد. بعد از جدال و نزاع فراوان، گاو مورد نظر را پيدا کرده و آن را ذبح نمودند و برخي از اعضاي گاو را به بدن مقتول زدند، او را زنده يافتند و با سؤال از او به قاتل، پي بردند. [4]
3- خداوند متعال ميفرمايد: «و إذ قلتم يا موسي لن نؤمن لک حتي نري الله جهره فأخذتکم الصاعقة و أنتم تنظرون - ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون» [5]
«به ياد آريد وقتي که گفتيد: اي موسي ما به تو نمي آوريم، مگر آن که خدا را آشکار ببينيم، پس صاعقه سوزان بر شما فرود آمد و آن را به چشم خود مشاهده کرديد. سپس شما را بعد از مرگ برانگيختيم، باشد که خدا را شکر گزاريد »
آيه، مربوط به گروهي از تابعين حضرت موسي (عليه السلام) است که از او درخواست ديدن خداوند را نمودند، که اين خواسته سبب نزول عذاب و مرگ آنان شد، ولي باز خداوند آنان را زنده نمود. [6]
4- خداوند متعال ميفرمايد: «أو کالذي مر علي قرية و هي خاوية علي عروشها قال أني يحيي هذه الله بعد موتها فأماته الله مائة عام ثم بعثه» [7]
«يا به مانند آن که به دهکدهاي گذر کرد که خراب و ويران شده بود، گفت: به حيرتم که خداوند چگونه اين مردگان را دوباره زنده خواهد کرد، پس خداوند او را صد سال ميراند و سپس زندهاش کرد»
اکثر مفسران چنين نقل ميکنند که يکي از انبياي الهي در سفري بر دهکدهاي گذر کرد که مرگ بر تمام اهالي آن سايه افکنده بود؛ با ايماني که به قدرت مطلق خداوند داشت، در دلش سؤال نمود، کيست که اين مردگان را بعد از توقف طولاني مبعوث گرداند؟ در آن هنگام خداوند جانش را گرفت و بعد از صد سال که اجزاي جسدش پراکنده شده بود، برانگيزانيد و نيز کيفيت حشر دابهاش را به او نشان داد تا اين که در عمل، حشر و نشر را ببيند و به معاد اطمينان قلب حاصل کند.[8]
5- خداوند از حضرت عيسي (عليه السلام) حکايت مي کند که فرمود: «و أحي الموتي بإذن الله» [9]
«من مرده را زنده ميکنم به اذن خداوند»
سيوطي نقل ميکند: عيسي (عليه السلام) دوستش عارز را زنده نمود و نيز حيات را به فرزند پيرزني بازگرداند و دختري را زنده کرد. هر سه بعد از زنده شدن در قيد حيات بودند و فرزنداني نيز از خود به يادگار گذاشتند [10]
طبري ميگويد: «حضرت عيسي (عليه السلام) مردگان را با دعايش زنده ميکرد و خداوند نيز استجابت مينمود». [11]
6- خداوند متعال ميفرمايد: «و يوم نحشر من کل أمة فوجا ممن يکذب بآياتنا فهم يوزعون» [12] «و اي رسول! يادآور روزي را که از هر قومي يک دسته را که آیات ما را تکذيب ميکنند، برانگيزانيم ...»
در آيه شريفه قرائني هست که ميتواند شاهد حمل آيه بر رجعت باشد نه قيامت.
الف): کلمه (من کل امة)؛ از هر امتي، با توجه به اینکه ميدانيم معاد مربوط به همه بشر و امتها است.
ب): کلمه ( فوجا)؛ دستهاي. زيرا استغراق با نکره بودن کلمه سازگاري ندارد.
7- خداوند متعال ميفرمايد: «قالوا ربنا أمتنا اثنتين و أحييتنا اثنتين فاعترفنا بذنوبنا فهل الي خروج من سبيل» [13]
«در آن حال کافران گويند: پروردگارا تو ما را دوبار ميراندي و باز زنده کردي تا به گناهان خود اعتراف کرديم. آيا اينک ما را راهي است که از اين عذاب دوزخ باز آييم؟»
در کيفيت استدلال به اين آيه درباره رجعت گفته شده که اماته، عبارت است از سلب حيات از موجود داراي حيات و اين به تنهايي با رجعت سازگاري دارد.
وقوع حوادث امتهاي پيشين در اين امت:
در رواياتي که شيعه و اهل سنت آن را نقل کردهاند، مشاهده ميکنيم که پيامبر اکرم (صلي الله و عليه و آله) خبر از وقوع حوادثي ميدهد که در امتهاي پيشيين نيز رخ داده است.
در صحيح بخاري از ابوسعيد خدري از پيامبراکرم (صلي الله و عليه و آله) روايت شده که آن حضرت فرمود: «لتتبعن سنن من کان قبلکم شبرا و بشبر و ذراعا بذارع» [14]؛
«به طور حتم شما از سنتهاي کساني که پيش از شما بودهاند، پيروي خواهيد کرد. وجب به وجب و ذراع به ذراع.
هم چنين شيخ صدوق (رحمه الله علیه) از پيامبراکرم (صلي الله و عليه و آله) روايت کرده که فرمود: « کل ما کان في الأمم السالفه فانه يکون في هذه الأمه مثله، حذوا النعل بالنعل، و القذه بالقذه». [15]
«هر آنچه در امتهاي پيشين بوده، همانند آن در اين امت نيز خواهد بود بدون کم و زياد»
بديهي است، رجعت از حوداث مهمي است که در تاريخ امتهاي پيشين رخ داده است؛ چنان که قرآن کريم درباره قوم يهود و بنياسرائيل مواردي را ذکر نموده است، لذا به مقتضاي حديث نبوي مزبور، رجعت در امت اسلامي نيز واقع خواهد شد. امام رضا (عليه السلام) در پاسخ سؤال مأمون عباسي درباره رجعت، به حديث نبوي مزبور استدلال کرده است. [16]
پينوشتها:
[1]. سوره بقره، آيه 243.
[2]. سیوطی، درالمنثور، ج 1، ص 311؛ جامع البيان، ج 2، 797 ؛ کشاف، ج1، ص 286.
[3]. سوره بقره، آيه 73.
[4]. ثعلبي، قصص الانبياء، ص 204 و 207؛ سیوطی، درالمنثور، ج 1، ص 79؛ جامع البيان، ج 1، ص 509.
[5]. سوره بقره، آيات 55 و 56.
[6]. کشاف، ج 1، ص 27؛ جامع البيان، ج 1، ص 415؛ سیوطی، درالمنثور ، ج 1، ص 70 و ...
[7]. سوره بقره، آيه 259 .
[8]. کشاف، ج1، ص 295؛ در المنثور، سیوطی، ج 1، ص 331؛ جامع البيان، ج 3، ص 40 .
[9]. سوره آل عمران، آيه 49.
[10]. تفسير الجلالين، ج 1، ص 73 .
[11]. جامع البيان، ج 3، ص 375 .
[12]. سوره نمل، آيه 83 .
[13]. سوره غافر، آيه 11 .
[14]. صحيح بخاري، محمد بن اسماعیل بخاری، ج 9، ص 112؛ کتاب الاعتصام بقول النبي
[15]. کمال الدين و تمام النعمة، شیخ صدوق، ص 576 .
[16]. بحار الانوار، مجلسی، ج 53، ص 59، ح 45.
منبع: کتاب غيبت کبري
يكى از آرزوهاى ديرينه بشر، گسترش عدالت به معناى واقعى در سرتاسر گيتى است و اين اميد و آرزو به شكل نوعى اعتقاد در اديان الهى تجلى نموده است. در طول تاريخ كسانى كه مدعى تحقق اين ايده شدند، طرحها ريختند و چارهها انديشيدند، ولى، نتوانستند بشر خستهدل را اميدى بخشند. آرى انديشه ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) تنها چراغ فروزانى است كه مىتواند تاريكيها و غبار خستگى را از انسان دور كند. روزى كه او مىآيد و حكومت واحد جهانى تشكيل مىدهد، انحراف و بىعدالتيها را محو مىسازد و ابرهاى خودخواهى و نفاق را كنار مىزند تا بشر لذت و زيبايى زندگى واقعى را در سايه حكومت اهل بيت (علیهم السلام) و پياده شدن همه احكام الهى با تمام وجود احساس كند. در آستانه اين ظهور نورانى، حوادث شگفتانگيزى اتفاق مىافتد كه يكى از آنها بازگشت گروهى از مؤمنان واقعى براى درک و تماشاى عظمت و شوكت جهانى اسلام خواهد بود. البته عدهاى از كافران بدطينت نيز در اين ميان پيش از آخرت به دنيا بر مىگردند تا به سزاى پارهاى از اعمال ننگين خويش برسند. بازگشت گروهى از مؤمنان خالص و كافران ستمگر به اين جهان پيش از قيامت رجعت ناميده مىشود. اعتقاد به رجعت يكى از اعتقادات مسلم «شيعه» است و ساير مذاهب اسلامى به چنين امرى اعتقاد ندارند. از اين روى پيوسته رجعت يكى از موضوعات كلامى مورد اختلاف شيعه و سنى بوده است.
انديشمندان اسلامى كتب و مقالاتى گرانمايهای در اين موضوع نگاشتهاند، كه هر يک از سبكى ويژه برخوردار است. برخى به سبک روايى محض، برخى ديگر در پاسخ به شبهات و دلائل مخالفان و ...
جايگاه رجعت در اعتقادات شيعه
اعتقاد به رجعت و بازگشت نخبگان امت، پيش از قيامت، به دنيا، از ويژگى خاصى برخوردار است و در منابع اسلامى اهميت آن با بيانات گوناگونى مطرح شده است. در برخى روايات روز رجعت را يكى از روزهاى الهى كه عظمت و قدرت الهى در آن متجلى خواهد شد، برشمردهاند.
امام صادق (علیه السلام) در این باره میفرمایند: «روزهاى الهى سه تاست، روزى كه قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام خواهد كرد و روز رجعت و روز قيامت».
منظور از «روزهاى خدا» چيست؟
مرحوم علامه طباطبائى در اين زمينه مىفرمايد:
«اينكه ايام خاصى به خدا نسبت داده مىشود با اينكه همه روزها متعلق به خداست، نكتهاش اين است كه در آن روزهاى خاص، امر خدا چنان ظهورى مىيابد كه براى هيچ كس ديگرى اين ظهور پيدا نمىشود. مثل مرگ در آن موقعى كه تمام اسباب دنيوى از تاثير گذارى مىافتد و قدرت و عظمت الهى ظهور و بروز مىكند. ايشان در ادامه احتمال ديگرى را در تفسير «ايامالله» بيان مىكند كه ممكن است مقصود اين باشد كه نعمتهاى الهى در آن روز ظهور خاصى مىيابند، كه آن ظهور براى غير او نخواهد بود، مثل روز نجات حضرت ابراهيم (علیه السلام) از آتش.
پس منظور از «ايامالله»، روزهايى است كه امر الهى اعم از نعمت يا نقمت، عزت و ذلت ظهور تام مىيابد. [1]
آرى رجعت و بازگشت انسانهايى كه سالها پيش از دنيا رفتهاند، حكايت از قدرت و عظمت الهى دارد و در آن روز اين عظمت و شوكت الهى براى همگان آشكار مىشود و يا در آن روز نعمتهاى خداوند شامل مؤمنان برجسته و نخبه شده و آنان را براى مشاهده ظهور امام عصر (عجلالله تعالى فرجه الشريف) و غلبه مظلومان بر زور مداران به اين دنيا بر مىگرداند و از طرفى هم با بازگشت كافران سيه دل، آنان را بر سر خاك ذلت و خوارى خواهد نشاند.
امام صادق(علیه السلام) يكى از ويژگيهاى شيعه بودن را اعتقاد به رجعتشمرده و مىفرمايد: «از ما نيست كسى كه ايمان به رجعت ما نداشته باشد و نيز متعه ما را حلال نشمرد.» [2]
چرا كه در آن روزگار، رجعت يكى از معتقدات ويژه شيعه محسوب مىشد، بطورى كه ساير مذاهب آن را يكى از نقاط امتياز شيعه از ساير مكاتب قلمداد مىكردند.
آن حضرت در حديث ديگرى، يكى از شرايط ايمان را اعتقاد به رجعت برشمرده و مىفرمايند:
«هر كس به هفت چيز اعتقاد داشته باشد، مؤمن است و در ميان آن هفت چيز ايمان به رجعت را ذكر فرمودند». [3]
لازمه چنين سخنى آن است كه ايمان كامل زمانى حاصل ميشود كه علاوه بر اعتقاد به توحيد و ...، اعتقاد به رجعت نيز وجود داشته باشد. بر اين اساس بر هر شيعهاى اين اعتقاد ضرورى است، از سوى ديگر اين اميد را در دل خويش زنده نگه مىدارد كه اگر پيش از ظهور منجى عالم بشريت از دنيا برود، خداوند وى را براى نصرت دين خويش و درک لقاى آن حضرت، به دنيا بر مىگرداند.
حال سؤال اين است كه اعتقاد به رجعت از اصول دين است يا اصول مذهب؟
قبل از پاسخ دادن به اين سؤال مىبايست نخست مفهوم و تصوير روشنى از آن دو واژه به دست آوريم تا بتوانيم به پاسخ سؤال فوق برسيم.
همانطور كه مىدانيم دين در يک تقسيمبندى به اصول دين و فروع دين تقسيم مىشود و منظور از اصول دين، در اين تقسيم، هر گونه اعتقاد معتبر دينى است كه مربوط به بينش و شناخت خدا و جهان و انسان مىشود و فروع دين منظور احكام عملى است كه وظايف فردى و اجتماعى پيروان آن دين را بيان مىكند. به عبارت ديگر منظور از اصول دين، اساسىترين و زيربنايىترين امور اعتقادى است، در مقابل ساير امور اعتقادى كه نسبت به آنها جنبه تبعى و فرعى دارند، آن اصول عبارتند از: توحيد، نبوت و معاد - كه اديان الهى در سه اصل فوق مشتركند - اين اصول در حقيقت پاسخى به روشنترين سؤالات فكرى انسانند و طبيعى است كه انكار هر يک از اين سه اصل موجب خروج از دين و اثبات كفر است.
اما اصول مذهب عبارت از اين است كه گاهى پيروان يک مكتب كه در اصول بنيادى دين با يكديگر مشتركند، برداشتها و تلقيات مختلفى از دستورات و پيامهاى دينى دارند، كه موجب پيدايش روشهاى مختلفى در دين مىشود. اين برداشتها و طرز تفكر خاص از مكتب - با حفظ اصول و وجوه اشتراک - را اصول مذهب مىگويند. عدم اعتقاد به اين اصول موجب خروج از دين نمىشود، بلكه موجب خروج از آن طرز تفكر و برداشتخاص مىشود.
اعتقاد به رجعت از اصول دين نيست و معتقد نبودن به آن هم موجب كفر و خروج از دين نيست، بلكه از اصول مذهب اماميه است. بطورى كه اعتقاد به اصل رجعت گروهى از مؤمنان و كافران، به دنيا پيش از قيامت، ضرورى است هر چند كه باور داشتن جزئيات مسائلى كه در رجعت اتفاق مىافتد، لازم و ضرورى نيست.
به هر حال اعتقاد به رجعت همسنگ اعتقاد به صراط و ميزان است.
مرحوم «شبر» در اين باره مىگويد:
اصل رجعتحق است و شبههاى در آن نيست و عدم اعتقاد به آن موجب خروج از جرگه مؤمنان و شيعيان مىشود. چرا كه رجعت از امور ضرورى مذهب شيعه بوده و رواياتى كه در مورد صراط و ميزان و غير آن دو به دست ما رسيده است، از جهت تعداد و نيز صحت مدارک و وضوح دلالت، افزونتر از روايات رجعت نيست .
با آنكه اعتقاد به صراط و ميزان و جز آنها ضرورى است، اما، بايد توجه داشت كه اختلاف و بينشهاى متفاوت در جزئيات مساله رجعت، ضررى به اصل آن نمىزند، همانطور كه برداشتهاى متفاوت در ويژگيهاى صراط و ميزان در اصل آن خدشه وارد نمىسازد»[4]
آنگاه ايشان ادامه مىدهند كه ايمان به رجعتبطور كلى واجب و لازم است.
نتيجه آنكه مساله رجعت از ضروريات مذهب و مكتب تشيع است، كه اعتقاد به آن (بدون در نظر گرفتن جزئيات) ضرورى است، هر چند اعتقاد به جزييات مانند اينكه چه كسانى رجعت مىكنند و يازمان آن چه موقعى است و ... لازم نيست. ولى بايد توجه داشت كه اعتقاد به آن، در درجه اعتقاد به توحيد و نبوت و معاد، نيست.
پىنوشتها:
[1]. تفسير الميزان ج 12، ص18-19، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، بيروت، علامه سيد محمد حسين طباطبايى
[2]. مجلسی ،بحارالانوار، ج53 ، ص 92 و 121
[3]. همان منبع
[4]. حقاليقين، ج 2، ص 35، چاپ منشورات اعلمى، عبدالله شبر
محمد رضا ضمیری، ماهنامه موعود
رجعت در لغت به معنی بازگشت و در اصطلاح، بازگشت گروهی از مومنان خالص و عدهای از منافقان فاجر پیش از قیامت به این جهان است. اعتقاد به رجعت از باورهای مسلم و تردیدناپذیر شیعه است که بر آیات قرآن و احادیث معصومین (علیهم السلام) استوار می باشد. [1]
رجعت در دوران حکومت موعود آخرالزمان اتفاق خواهد افتاد و خداوند عدهای از مردگان را با همان اندام و صورتی که بودند، زنده کرده و به دنیا بر میگرداند. به گروهی از آنان عزت میدهد و گروهی را ذلیل خواهد کرد و حق مظلومان را از ستم گران میگیرد.
وقتی قائم قیام کرد، خداوند همه اذیت کنندگان به مومنین را زنده میکند تا به مجازات دنیوی برسند و دادگری مومنان به ظهور میرسد.[2]
دلایل عقلی اعتقاد به رجعت:
علامه سید محمدحسین طباطبایی، در تفسیر شریف المیزان، به مساله رجعت و اعتقاد شیعه بدان و نظر عقلی مخالفان آن اشاره کرده و با دلایل عقلی به رد نظریه مخالفان میپردازد. از جمله میگوید:
«چیزی که از قوه به فعلیت درآمده، دیگر محال است بالقوه شود، مطلبی است صحیح ولیکن قبول نداریم که مساله مورد بحث ما از این باب باشد. برای این که مورد فرض او با مورد فرض ما مختلف است، مورد فرض او کسی است که عمر طبیعی خود را کرده و به مرگ طبیعی از دنیا رفته باشد که برگشتن او به دنیا مستلزم آن امر محال است و اما مرگ اخترامی که عاملی غیر طبیی از قبیل قتل و یا مرض باعث آن شود، برگشتن انسان بعد از چنین مرگی به دنیا مستلزم هیچ محذور و اشکالی نیست چون ممکن است بعد از آن که به مرگ غیر طبیعی از دنیا رفته و در زمانی دیگر مستعد کمالی شود که در زمانی غیر از زمان زندگی موجود و فراهم باشد و بعد از مردن دوباره زنده شود تا آن کمال را به دست آورد. و یا ممکن است اصل استعدادش مشروط باشد به این که مقداری در برزخ زندگی کرده باشد. چنین کسی بعد از مردن و دیدن برزخ، دارای آن استعداد میشود و دوباره بدنیا بر میگردد که آن کمال را به دست آورد که در هر یک از این دو فرض، مساله رجعت و برگشتن به دنیا جایز است و مستلزم محذور محال نیست.»[3]
آیات رجعت در قرآن و روایات ائمه (علیهم السلام):
از جمله آیاتی که در قرآن به مساله رجعت دلالت دارد، عبارت است از «و یوم نحشر من کل امة فوجا ممن یکذب بایانتا» (نمل 831) و آن روز که از هر امتی گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کرده محشور میگردانیم پس آنان نگاه داشته میشوند تا همه به هم بپیودند. همچنین آیه «ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما یاتکم مثل الذین خلوا من قبلکم» (بقره 214)، آیا پنداشتید که داخل بهشت میشوید و حال آن که دچار سختی و زیان شدند و به (هول و) تکان درآمدند تا جایی که پیامبر (خدا) و کسانی که با وی ایمان آورده بودند، گفتند: یاری خدا کی خواهد بود؟ هشدار که یاری خدا نزدیک است.
این آیه میفهماند آنچه در امتهای گذشته رخ داده در این امت نیز رخ خواهد داد و یکی از آن وقایع، مساله رجعت و زنده شدن مردگانی است که در زمان ابراهیم و موسی و عیسی و عزیز و ارمیا و غیر ایشان اتفاق افتاده، باید در این امت نیز اتفاق بیفتد. [4]
همچنان که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هم کلامی دارند که به طور اجمالی این مفهوم را می فهماند: به آن خدایی که جانم به دست اوست که شما مسلمانان با هر سنتی که در امتهای گذشته جریان داشته، رو به رو خواهند شد و آن چه در آن امتها جریان یافته مو به مو در این امت نیز جریان خواهد یافت به طوری که نه شما از آن سنتها منحرف میشوید و نه آن سنتها که در بنیاسرائیل بود، شما را نادیده میگیرد. [5]
آیاتی چون آیه 10 سوره مومن و آیه 260 سوره بقره و آیه 6 اسرا از دیگر آیات مبین مساله رجعت هستند.
و اما از جمله روایاتی که بر مساله رجعت دلالت دارند، روایتی است از حضرت امام صادق (علیه السلام) که میفرماید:
هنگام رجعت کسانی که مومن خالص و کافر خالص هستند، زنده میشوند و به دنیا بر میگردند. [6]در مورد حضرت ولیعصرذ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز آمده است: در روز ظهور عدهای از ظالمان به اذن خدا از قبورشان زنده و مجازات میشوند از این رو، حضرت را یگانه منتقم خون سالار شهیدان امام حسین (علیه السلام) خواندهاند و در دعای ندبه آمده است: «این الطالب بدم المقتول بکربلا، این المنصور علی من اعتدی علیه و افتری...» کجاست طالب خون حسین (علیه السلام) که در کربلا کشته شد؟ کجاست آن یاری شده تا یاری کند کسانی را که حقشان پایمال شده است؟
رجعت کنندگان:
در مورد کسانی که در دوران حکومت جهانی موعود آخرالزمان رجعت خواهند کرد، دو دسته روایت نقل شد.
دسته اول به طور کلی از کسانی یاد میکند که یا کافر خالصند و یا مومن خالص. از این رو میتوان نام بسیاری را در آن میان جای داد.
اما در مورد دسته سوم روایات که شخصاً نام افراد ذکر شده است، میتوان از پیامبران، حضرت اسماعیل و حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)، امیرالمومنین (علیه السلام) امام حسین (علیه السلام)، سایر امامان معصوم (علیهم السلام) و جمعی از اصحاب با وفای پیامبر اسلام چون سلمان، مقداد، جابربن عبدالله انصاری، مالک اشتر، مفضل بن عمر و نیز اصحاب کهف و برخی دیگر نام برد. نخستین رجعت کننده در روزگار ظهور حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حضرت امام حسین (علیه السلام) است.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: نخستین کسی که زمین برای او شکافته میشود و به روی زمین رجعت میکند، حسین بن علی است و به قدری حکومت میکند که از کثرت سن، ابروهایش روی دیدگانش میریزد. [8]
پینوشتها:
[1]. یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) علیرضا رجالی تهرانی، ص257.
[2]. حضرت مهدی فروغ تابان ولایت، محمد محمدی اشتهاردی، ص 119 و 117.
[3]. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج2، ص61-160.
[4]. همان، ص 161.
[5]. مجلسی ،بحارالانوار، ج53، ص127.
[6]. اثباه الهداه، ج7، ص157.
[7]. الزام الغاصب، شیخ علی یزدی حائری، ج2، ص360.
[8]. مجلسی، بحارالانوار، ج53، ص46