پاسخ:
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در حديثي صحیح و متواتر، فرمودند:
«انی تارک فيكم خليفتين ]و فی بعض النسخ، الثقلین[ كتاب الله، حبل ممدود ما بين السماء و الارض او ما بين السماء الي الارض و عترتي اهل بيتي و انهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض» [1]
«همانا من دو جانشين ]و در بعضی نقلها به جای جانشین، دو گوهر گرانبها، آمده است[ را در ميان شما ميگذارم، كتاب خدا، ريسمان كشيده شده مابين آسمان و زمين يا مابين آسمان تا زمين و عترتم، اهلبيتم و همانا اين دو از يكديگر جدا نميشوند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.»
گویا در اين حديث پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايند: كتاب خدا و عترت من تا قيامت از يكديگر جدا نميشوند، مطابق اين گفتار، اگر زماني، عِدلِ كتاب، كه همان عترت است در روي زمين نباشد، لازم ميآيد كه اين دو از يكديگر جدا شده باشند و اين با ظاهر حديث مخالف است
ابن حجر مكي از علمای بزرگ اهلسنت، ميگويد:
«در آن دسته از احاديثي كه سفارش به اهل بيت شده به اين نكته اشاره شده كه تا روز قيامت، زمين خالي از اهل بيتي كه اهليت هدايت دارند، نخواهد بود، همانگونه كه كتاب عزيز چنين است و لذا اهل بيت، امان براي اهل زمين معرفي شدهاند و نيز در روايات به نقل از رسول خدا، آمده است: « در هر قوم و دستهاي عدولي از اهل بيت من است». [2]
حافظ سمهودي ميگويد:
«از اين حديث –ثقلين- استفاده ميشود كه هر در زمان بايد فردي از اهل بيت كه سزاوار تمسک به اوست تا روز قيامت موجود باشد تا امر به تمسكي كه در روايت به آنها شده، معنا پيدا كند؛ همانگونه كه كتاب عزيز چنين است و لذا اهل بيت، امان اهل زمين معرفي شدهاند كه هر گاه از روي زمين بروند، زمين نيز نابود خواهد شد». [3]
همين معنا از علامه مناوي از علمای اهل سنت، در شرح جامع الصغير سيوطي نیز رسيده است[4].
نتيجه اينكه از حديث ثقلين كه مورد اتفاق بين شيعه و سني بوده و از احاديث متواتر است به خوبي استفاده ميشود كه در هر زمان، امام معصومي از عترت پيامبر (صلي الله عليه و آله) و اهل بيت معصوم او بايد موجود باشد، امامي كه اهليت براي اقتدا و تمسک را داشته باشد كسي كه خود به هدايت مطلق رسيده و از ضلالت به دور است و لذا ميتواند ديگران را نيز به هدايت مطلق رسانده و از مطلق ضلالت گمراهي دور كند. چنين شخصي در اين زمان غير از حضرت مهدي (عليه السلام) نيست .
پينوشتها:
[1]. مسند احمد، ج 5، ص 181.
[2]. ابن حجر مکی، الصواعق المحرقه، ص 90
[3]. سمهودی، جواهر العقدين .
[4]. مناوی، فيض القدير، ج 3، ص 15.
منبع: موعود شناسي و پاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني، انتشارات مسجد مقدس جمكران
با مراجعه به روایات اهل بیت (علیهم السلام)، پى مى بریم که امامت، دارای معناى جامع و کاملى است که مرجعیت دینى و سیاسى در حقیقت، یکی از شئونات آن به حساب مى آید.
حال در این جا به برخى از روایات اشاره مى کنیم:
1 ـ در حدیث معروفى که شیعه و سنى آن را نقل کرده اند پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) میفرمایند: «من مات و لم یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیة».[1] هر کس بمیرد و امام و پیشواى زمان خود را نشناسد، در واقع به مرگ جاهلیت مرده است).
و از آنجا که در زمان جاهلیت مردم مشرک بوده و حتّى اعتقادی به توحید و نبوّت نیز نداشتند، به این نتیجه دست مییابیم که امامت به معناى ولایت معنوى، از اصول دین بوده و عدم شناخت آن باعث مردن به مرگ جاهلى میگردد.
2 ـ در سیره ابن هشام آمده است: «قبیله بنى عامر بن صعصعه خدمت رسول خدا (صلى الله علیه و آله) رسیدند. حضرت آنان را به سوى خدا دعوت نمود و نبوّت خود را بر آنان عرضه کرد... در این هنگام یک نفر از آن جماعت به نام بحیرة بن فراس به پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) عرض کرد: به من بگو! اگر ما با تو بر اسلام بیعت کردیم و خداوند تو را بر مخالفانت غلبه داد، آیا ما در خلافت بعد از تو سهمى خواهیم داشت؟
آن حضرت فرمودند: امر خلافت به دست خداست و آن را هر کجا که بخواهد قرار مى دهد.
در این هنگام بحیره به پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) عرض کرد: آیا ما جان خود را براى دفاع از تو بدهیم ولى هنگامى که خداوند تو را بر دشمنانت غلبه داد خلافت به غیر ما برسد؟ نه ما احتیاجى به اسلام تو نداریم.»[2]
3 ـ در روایت دیگری، امام رضا (علیه السلام) به عبدالعزیز بن مسلم فرمود: «مردم مگر مقام و منزلت امامت در میان امّت را مى دانند تا روا باشد که انتخاب آن به اختیار ایشان واگذار شود؟ همانا امامت، قدرش والاتر و شأنش بزرگتر و منزلتش عالىتر و مکانش رفیعتر و عمقش ژرفتر از آن است که مردم با عقل خود به آن برسند یا با آراى خود آن را دریابند و یا به انتخاب خویش امامى را منصوب کنند؟
همانا امامت مقامى است که خداى ـ عزّ و جلّ ـ بعد از رتبه نبوّت و خلّت در مرتبه سوم به حضرت ابراهیم (علیه السلام) اختصاص داد و به آن فضیلت، مشرّفش ساخت و نامش را بلند و استوار نمود و فرمود: «همانا من تو را امام مردم قراردادم.» ابراهیم خلیل (علیه السلام) از نهایت شادى به خداوند عرض کرد: «از فرزندان من هم کسی به این مقام میرسد؟» و خدای متعال در پاسخ آن حضرت فرمود: «پیمان و عهد من هرگز به ستمکاران نمى رسد....
سپس حضرت رضا (علیه السلام) در ادامه میفرمایند: همانا امامت، خلافت خدا و خلافت رسول خدا (صلى الله علیه وآله) و مقام امیرالمؤمنین (علیه السلام) و میراث حسن و حسین (علیهما السلام) است. همانا امامت، زمام دین و مایه نظام مسلمانان و صلاح دنیا و عزّت مؤمنان است. همانا امامت، ریشه بانموّ اسلام و شاخه بلند آن است. کامل شدن نماز، روزه، حجّ، جهاد و زیاد شدن غنیمت و صدقات وابسته به آن است.
امام، مانند خورشید طالع است که نورش عالم را فرا گیرد و خودش در افق است به نحوى که دست ها و دیدگان به آن نرسد.
امام، ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره راهنما در شدّت تاریکى ها است.
امام، آب گواراى زمان تشنگى، رهبرى به سوى هدایت و نجات بخش از هلاکت است.
امام، مانند آتش روى تپّه (رهنماى گمشدگان)، گرما دِه سرمازدگان و راهنماى در مهلکهها است. هر که از او جدا گردد هلاک شود.
امام، ابرى بارنده، بارانى شتابنده، خورشیدى فروزنده، سقفى سایه دهنده، چشمهاى جوشنده و برکه و گلستان است.
امام، از گناهان پاک و از عیبها برکنار است. به دانش مخصوص و به خویشتن دارى نشانهدار است. موجب نظام دین و عزّت مسلمین و باعث خشم منافقان و هلاکت کافران است.
پس کیست که بتواند امام را بشناسد و یا انتخاب امام براى او ممکن باشد؟
هیهات! هیهات! در اینجا خردها گم گشته و خویشتن دارىها به بیراهه رفته است. عقلها سرگردان، دیدهها بىنور، بزرگان کوچک، حکیمان متحیّر، خردمندان کوتاه فکر، خطیبان درمانده، شاعران وامانده، ادیبان ناتوان، و سخندانان درماندهاند که بتوانند یکى از شؤون و فضایل امام را توصیف کنند و آنان همگى به عجز و ناتوانى معترفند.
چگونه مى توان تمام اوصاف و حقیقت امام را بیان کرد، یا مطلبى از امر او را فهمید و جایگزینى که کار او را انجام دهد برایش پیداکرد؟!
ممکن نیست، چگونه و از کجا؟ در صورتى که او از دست یاران و وصف کنندگان اوج گرفته و مقام ستاره در آسمان را دارد، او کجا و انتخاب بشر کجا؟ او کجا و خرد بشر کجا؟ او کجا و مانندى براى او کجا؟.»[3] , [4]
پی نوشت:
[1] . سعد الدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج 5، ص 239.
. [2]سیره ابن هشام،ج 2، ص 32
[3] .محمد بن یعقوب کلینی، الکافى،ج 1، ص 198 ـ 203.
[4] . گردآوري از کتاب: امام شناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ دوم،ج 1، ص 32.
در اين بخش به تبيين برخي روايات عام امامت ميپردازيم و چگونگي دلالت آن را بر حضرت مهدي (عليه السلام) به عنوان يکي از امامان معصوم (عليهم السلام) بررسي ميکنيم.
1- حديث «ثِقلَين»
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله):
«إِنّي تارِکٌ فِيکُمُ الثِّقلَينِ کتابَ اللهِ و عِترَتي (أهلبيتي) ما إن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلُّوا أبداً وَ لَن يَفتَرِقا حًتّی يَرِدا عَلَیَّ الحَوض ...»؛[1]
پیامبر ارکم میفرمایند: «من دو چيز گرانبها را ميان شما باقي ميگذارم، کتاب خدا و عترتم، (اهلبيتم)؛ اگر به اين دو تمسک جوييد، هرگز گمراه نخواهيد شد و اين دو هرگز از هم جدا نميشوند تا بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند. ...»
حدود 34 تن از اصحاب پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) اين حديث را نقل کردهاند و 187 نفر از بزرگان اهل سنت (مانند مسلم، تِرمِذي و احمد بن حنبل) در کتابهاي خود آوردهاند که پيامبر (صلي الله عليه و آله) اين حديث را در موقعيتهاي مختلف بيان کرده است.[2]
بر اساس اين حديث، پيامبراکرم (صلي الله عليه و آله) دستاورد رسالت خود را دو چيز گرانمايه ميدانند: «کتاب خدا» و «عترت آن حضرت» که از هم جداييناپذير و عامل راهيابي و رستگاري انسانها تا روز قيامت هستند. اين حديث شريف و زيبا حاوي نکات ارزشمندي است:
الف: همانگونه که کتاب خدا جاويدان است و تا پايان عمر دنيا وجود دارد، يک نفر از اهلبيت نيز هميشه در کنار قرآن تا پايان عمر دنيا خواهد بود. اين نکته از واژه «لن يفترقا» به خوبي روشن ميشود. چنان که ابن حجر عسقلانی در کتاب صواعق ميگويد:
«احاديثي که مردمان را به تمسک به اهلبيت فرا ميخواند، به اين اشاره دارد که از اهلبيت تا روز قيامت کسي که براي تمسک شايسته است، همواره وجود دارد؛ چنان که کتاب خدا چنين است و از اين رو آنان سبب ايمني و بقا براي اهل زمين هستند ... سزاوارترين از ميان ايشان براي تمسک، امام و عالم آنها علي بن ابيطالب است که علم فراوان و استنباطهاي دقيق و موشکافانه دارد و به همين جهت ابوبکر گفته است: «علي (عليه السلام) عترت رسول خدا است»؛ يعني، از کساني است که پيامبر خواسته و ترغيب کرده مردمان به آنان تمسک جويند.» [3]
ب: همچنان که قرآن حجّت بوده و بر مردم واجب است از آن پيروي کنند؛ همچنين بايد از اهلبيت (عليهم السلام) نيز پيروي و اطاعت کنند. از اين رو اهلبيت (عليهم السلام) تنها کساني هستند که شايستگي دارند رهبري، امامت و سرپرستي امور مردم را به عهده گيرند. معناي دو ثقل اکبر و اصغر نيز همین است.
ج: در قرآن کریم، هيچ خطا و اشتباهي نيست و پيروان واقعي قرآن در هيچ زماني دچار اشتباه نشده و دچار گمراهي و ضلالت نميگردند. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله)، اهلبيت (عليهم السلام) را در کنار قرآن قرار داده و ميفرمايد: «اگر به هر دو تمسک بجوييد، هرگز دچار گمراهي نميشويد.»
از اين سخن، فهميده ميشود که اهلبيت (عليهم السلام) نيز هرگز دچار خطا نميشوند (يعني داراي ملکه عصمت بوده و معصوم ميباشند)، زيرا اگر به خطا دچار شوند، حتماً دچار گمراهي و ضلالت ميگردند.
د: تنها اهلبيت (عليهم السلام) هستند که ميتوانند محتواي آيات و دقايق لطيف آنها را به صورت درست و کامل در اختيار مردم قرار دهند؛ از اين رو براي استفاده صحيح از قرآن بايد از رهنمودها و هدايتهاي آنان بهره برد.
ه: قرآن درياي بيکران معرفت است. اتصال اهلبيت (عليهم السلام) به قرآن، نشانه وسعت علم و ژرفاي معرفت آنان است.
از آنچه گذشت، روشن شد که طبق حديث معروف ثقلين، هميشه فردي از اهلبيت (عليهم السلام) بايد در کنار قرآن وجود داشته باشد. بر اساس احاديث، حضرت مهدي (عليه السلام) فردي از «عترت»، «اهلبيت» و فرزندان پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) و يکي از دو امر گرانقدري است که پيامبر اکرم در «حديث ثقلين» بدان سفارش کرده است.
2- حديث «مَن ماتَ» یا «معرفت»
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايند:
«مَن مَاتَ و لَم يعرِف إمامَ زمَانِه ماتَ ميتةً جاهلية»؛ [4]
«هر کس بميرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است.»
علامه مجلسي اين حديث را با چهل سند از طرق اختصاصي شيعه در بحارالانوار آورده [5] و علماي اهل سنت نیز اين حديث را با الفاظ مختلف و مضامین واحد، در بيش از هفتاد کتاب از منابع حديثي خود نقل کردهاند که بعضي از آنها عبارت است از:
سنن ابو داود
مصنف حافظ عبدالرزاق بن همام صنعاني
سنن سعيد بن منصور خراساني
طبقات الکبري محمّد بن سعد کاتب واقدي
مسند حافظ ابوالحسن علي بن جعد جوهري
مصنف ابن شيبه
صحيح بخاري
صحيح مسلم و ... [6]
بر اساس اين روايت امامي که نشناختن او مرگ جاهلي و سرپيچي از دستوراتش جهنم را در پي دارد، امام واجد شرايط و دعوت کننده به امر الهي است، نه امام کفر صفت و دعوت کننده به آتش و آلوده به انواع فسق و فجور. در نتيجه چنين امامي قبل از هر چيز بايد:
اولاً: داراي بالاترين مقام علمي و شايستگي همه جانبهاي باشد که بتواند در قلمروي وسيع و پهناور، امامت و رهبري اسلامي را بر عهده گيرد تا مسلمانان در صورت شناخت او و پيروي از دستوراتش، از جهل رهايي يابند.
ثانياً: از پاکي همه جانبه و مصونيت از هوي و خطا، برخوردار باشد تا نه تنها خود دچار کجرويهاي عقيدتي، علمي و عملي نگردد؛ بلکه گروهها و افراد را نيز به حق رهنمون شود. چنين امامي است که شناخت يا عدم شناخت او، سرنوشتساز است و بهشت يا جهنم را براي آدمي رقم ميزند.
با دقت در حديث «مَن ماتَ ...» و آنچه گفته شد نکات زير به دست ميآيد:
ضرورت اصل امامت و رهبري واجد شرايط در نظام عقيدتي اسلام
ضرورت استمرار امامت و وجود امام در هر زماني
تعداد امام بر حسب زمان مختلف است، نه بر حسب کشورها و نژادها
عدم شناخت امام زمان در هر عصري، انسان را به مرگ جاهليت ميميراند
با توجه به قطعي بودن حديث، تنها شيعه دوازده امامي در پرتو عقيده راستين به امامت ائمه اثني عشر ـ که آخرين آنها حضرت مهدي موعود (عليه السلام) است ـ مصداق بيچون و چراي اين حديث است (شرايطي که امام بايد داشته باشد، تنها در امامان دوازدهگانه يافت ميشود)
بر اساس اين حديث و احاديث ديگر درباره تعداد خلفا، شکي نيست که دوازدهمين امام و خليفه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) حضرت مهدي موعود (عليه السلام) است. [7]
3- حديث «إثني عَشَر خليفه»
جابر بن سمره ميگويد: «سَمِعتُ رسُول الله يقُولُ: لايزالُ الإسلام عزيزاً إلي إثني عَشر خَليفة ثُمَّ قال کَلمةً لم أسمعها فقلت لأبي: ما قال؟ فقال: کُلُّهم مِن قُريش»؛[8]
«پيامبر گرامي در دوران حيات خود تصريح فرمود: پس از ايشان دوازده نفر به خلافت خواهند رسيد که همگي از قريشند و عزّت اسلام در سايه خلافت آنان خواهد بود. سپس کلمهاي فرمود که من نشنيدم، پس به پدرم گفتم: پیامبر چه فرمود؟ پدرم گفت: پیامبر فرمود: همه آنان از قريش هستند.»
اين حديث را شيعه و سني [9] در کتابهاي حديثي خود نقل کردهاند و همگي صدور آن را از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) قبول دارند. بنابراين مهم آن است که بدانيم اين دوازده خليفه پيامبر (صلي الله عليه و آله) چه کساني هستند.
از دو طريق ميتوان به مراد آن حضرت پيبرد که يکي مراجعه به روايات و ديگري بررسي تاريخي است.
بنابراين با استناد به روايات معتبر و شواهد تاريخي صحيح، مجموع اخباري که با عنوان «اثني عشر خليفه» و تعابير همانند آن آمده، نشانگر اين است که:
وجود امامان دوازده تن است.
امامت آنان تا پايان دنيا مستمر است؛ (با توجه به جمله «لايزالُ الإسلام»).
همگي آنان از قريش هستند.
پس در این دوران، آن ثقل همدوش قرآن که بايد به آن تمسک نمود و خليفهاي که در پرتو امامت او، اسلام عزيز ميگردد و نشناختن او باعث خروج از اسلام ميشود، همان حضرت مهدي (عليه السلام) است.
پينوشتها:
[1]. شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمه، ج 1، صص 265 – 281 .
[2]. عبقات الانوار، ص 824 .
[3]. ابن حجر، صواعق المحرقه، ص 90 .
[4]. بخاری، صحيح، ج 5، ص 13 / مسلم، صحيح، ج 6، صص 21، 22 .
[5]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 23، صص 76 – 95 .
[6]. فقيه ايمانی، شناخت امام مهدی (عليه السلام)، صص 30 – 40 .
[7]. فقيه ايمانی، شناخت امام مهدی (عليه السلام)، صص 78 – 80 .
[8]. مسلم، صحيح، ج 6، ص 102 .
[9]. بخاری، صحيح، ج 2، ص 147، ح 79 / مسلم، صحيح ، ج 3، ص 1453، ح 5 / طوسي، غيبت، ص 88 / نعمانی، غيبت، ص 75 .
نويسنده:احمدی-فرزانه فرد- تنها راه