اعتقاد به ظهور منجی و هدایتگر واقعی بشریت، ایدهای بوده است که تاریخ آن به تمامی ادیان الهی باز میگردد و انبیاء بزرگ ما، از محقق شدن وعدههای الهی و گسترش عدل الهی در جهان خبر دادهاند و در طول عمر بشریت، تمامی فرستادگان الهی، مردم را با آیندۀ روشن، آشنا میساختند و آنان را آماده درک چنین ایامی مینمودند. چنانچه قرآن کریم بر این مطلب صحّه میگذارد و عقیده به فرهنگ عدل جهانی را به قرنها پیش منوط میدارد و میفرماید: «و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر انّ الارض یرثها عبادی الصالحون»؛ ما در کتاب تورات و زبور درج نمودیم که عاقبت زمین را بندگان شایسته به ارث خواهند برد؛ امام باقر (علیه السلام) در مورد این آیه میفرمایند: «هم اصحاب المهد فی آخرالزمان»، این وارثان زمین، یاوران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخرالزمان میباشند.
هشتمین امام شیعیان جهان نیز، در مورد مسائل و رخدادهای عصر غیبت و ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیانات شیوا و راهگشایی دارند که بیش از پیش، این آینه زلال الهی و آرامش بخش هستی را به ما مینمایاند که در ادامه به ابعاد مختلف این فرمایشات وحیانی میپردازیم:
۱ـ غیبت و فلسفه آن
بی شک، وجود اقدس حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بنابر مصالح الهی و تقادیری که به خیر و صلاح بندگان میباشد، از چشم بشریت پوشیده شدهاند و تا زمانی که زمینه کافی و لازم و بنابر مشیّت الهی برای ظهور آن حضرت فراهم نشود، آن حضرت طلوع نمیکنند. در اخبار و روایات فراوانی، معصومین بزرگوار ما، علّت و فلسفۀ عدم حضور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مشخص نمودهاند. از آن جمله، برای غیبت امام، به بیعت نکردن او با افراد ـ ظالمان ـ اشاره شده است. پر واضح است که اگر چنین انسان کاملی بخواهد با آن علم و قدرت الهی خویش، جهان را از پلیدیها و مظالم پاک نماید، باید نسبت به هیچ حزب و گروهی، اغماض و سستی نشان ندهد و مقابل تمامی تباهیها و فسادهای افراد تجاوزگر را بگیرد و این مستلزم آن است که هیچ گونه توافق نامه یا معاهدۀ مبنی بر عدم تنش و یا رویارویی نداشته باشد تا بتواند با تدبیرات خاص الهی آن حکومت ایدهآل را سرپا کند و مشکلات بجا ماندۀ بشریت را مرتفع سازد و این مطلبی است که وجود مقدس امام رضا (علیه السلام) به آن اشاره کرده و میفرماید: «گویا شیعیانم را میبینم که هنگام به شهادت رسیدن امام حسن عسکری (علیه السلام) در جستجوی امام خود در همه جای دنیا، بر میآیند ولی او را نمییابند، راوی میگوید: عرض کردم برای چه یابن رسول الله؟ فرمودند: برای اینکه امام ایشان از نظرها غایب خواهد گشت. عرض کردم، چرا امام ایشان غایب میشود؟ حضرت فرمودند: «برای اینکه وقتی با شمشیر قیام کند، بیعت هیچکس بر گردن او نباشد.
۲ـ ناگهانی بودن ظهور
یکی از سنّتهای الهی، هماره در بین ادیان مختلف این بوده است که برای انجام کارهای خوب و نیکو به آنها مهلت داده میشود و این خود از لطف و مرحمت الهی میباشد، چنانچه به قوم موسی (علیه السلام) و اقوام دیگر در دوری آن حجج الهی از مردم مهلت داده میشد تا آنان سیره آن حجت الهی و دستورات او را اجرا کنند و اگر در این مدّت، به وظایف و دستورات الهی عمل نمیکردند، با ظهور وعیدهای الهی که از قبل به آنان تفهیم شده بود، مهلت توبه و انابه از آنان گرفته میشود و دیگر راهی برای نجات نداشتند.
چنانچه قرآن کریم میفرماید: «یوم یأتی بعض ایات ربک لاینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل ارکسبت فی ایمانها خیراً» ؛ یعنی روزی که وعیدهای الهی محقق شود و ناگهان فرا رسد، هیچ ایمانی دیگر کارگر نمیشود مگر آنکه قبل از آن ایمان آورده باشند یا کارهای خوب انجام داده باشند.
ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز به طور ناگهانی صورت میگیرد تا همین سنّت لایتغیر الهی، تحقق پذیرد و به خاطر همین است که وقت ظهور را کسی جز خداوند متعال نمیداند تا بندگان بیشتر به سوی اعمال نیک، بشتابند.
چنانچه امام هشتم شیعیان میفرمایند: «بعد از امام حسن عسکری (علیه السلام)، حجت قائم امام است که اصل ایمان در زمان غیبت انتظار وی را میکشند و بعد از ظهور از وی فرمان برداری میکنند. اگر عمر دنیا جز یک روز باقی باشد، خداوند آن روز را چنان طولانی میکند تا او بیاید و جهان را بعد از اینکه پر از ظلم و جور شده است، از عدل پر میکند. نمیتوان وقت آن را تعیین کرد، پدرم از پدرش و آن حضرت از پدرانش از امام علی (علیه السلام) روایت کردهاند که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سؤال شد، قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که از نسل شماست کی ظهور میکند؟ فرمودند: «آمدن وی مانند آمدن روز رستاخیز است که جز خدا وقت آن را نمیداند. این مطلب در آسمانها و زمین، گران آمده و به طور ناگهانی و و بغته به سوی شما خواهد آمد.
۳ـ آزمون دشوار الهی در عصر غیبت
با جرأت میتوان گفت که تمامی زندگی مردم از ابتدای تولد تا جدایی آنان از این دنیا، یک آزمایش نسبت به اعمال و رفتار آنان میباشد و خداوند مدّتی را که، به بندگان وقت داده است تا در این دنیا زندگی کنند، در آن امواجی از سختی ها و بلاها را خواهند دید و با صحنههای گوناگون زندگی مواجه میشوند تا سره از ناسره تشخیص داده شود و بندگان خوب و شایسته الهی محک بخورند و لایق نعمتهای خاص الهی گردند
قرآن کریم در این باره میفرماید: «الذی خلق الموت و الحیوه لیبلوکم ایّکم احسن عملاً»، خداوند مرگ و زندگی را برای این خلق کرده است که بندگان خوب شناخته شوند و مورد آزمایش قرار گیرند.
عدم حضور حجت الهی نیز خود یک آزمایش عظیم الهی میباشد که بنابر نص صریح روایات ما، عدهای در دین پا برجا میمانند و عدهای نیز در غفلت کامل دین خود را از دست داده یا در اصول و ارزشهای خویش، ضعیف میشوند، چنانکه عدهای خبر از عدم وجود آن حضرت میدهند و آن حضرت را زیر سؤال میبرند و عدهای کاملاً غرق در شهوات و مستیهای دنیوی میشوند و با تمام وجود با ارزشهای دینی مقابله میکنند و از هیچ کوششی دریغ نمیکنند.
از آن طرف شیعیان خالص حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند کوهی آهنین در پی تقویت ایمان خود بر میآیند و روز به روز اشتیاق آنان به آن حضرت بیشتر میگردد تا آن حضرت طلوع کند و بتوانند در خدمت آن حضرت به اصلاحات جهانی و اصلاح بشری بپردازند.
محمد بن ابی یعقوب بلخی میگوید: از حضرت امام رضا (علیه السلام) شنیدم که میفرمودند: «به زودی مردم مبتلا به آزمایش و امتحان سختی خواهند شد، به این معنا که به وسیله طفلکی که در شکم مادر و یا شیرخوار میباشد امتحان میشوند و کار به جایی میرسد که در ایام غیبت، میگویند حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ناپدید شده و یا مرده است و دیگر امامی نیست، در حالی که پیغمبر خدا بارها (مانند مدتی که حضرت در غار حرا بودند و یا سه سال که در شعب ابی طالب بودند و یا سه روزی که در غار ثور بودند) از نظر مردم ناپدید میشوند، آگاه باشید که من هم به زودی وفات میکنم»
امید است که خداوند متعال همه ما را از شیعیان و دوستان واقعی امام رضا (علیه السلام) و یاوران واقعی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار دهد.
برگرفته از سایت :راسخون
خداوند بلند مرتبه و بزرگ در كتاب گران قدر خويش ميفرمايد: «و قضينا إلي بني اسرائيل في الكتاب لتفسدّن في الأرض مرّتين و لتعلنّ علوّاً كبيراً فاذا جاء وعد اولاهما بعثنا عليكم عباداً لنا اُولي بأسٍ شديدٍ فجاسوا خلال الدّيار و كان وعداً مفعولاً»
و در كتاب [آسمانيشان] به فرزندان اسرائيل خبر داديم كه قطعاً دو بار در زمين فساد خواهيد كرد و قطعاً به سركشي بسيار بزرگي برخواهيد خاست ٭ پس آنگاه كه وعده نخستين آن دو فرارسد، بندگاني از خود را كه سخت نيرومندند بر شما ميگمارم تا ميان خانهها[يتان براي قتل و غارت شما] به جستجو درآيند و اين [تهديد] تحقق يافتني است.
كتابها و متون مختلف تأكيد ميكنند كه جبه يهود از جمله جبهههاي اثرگذار و فعّال در دنياي سياست به ويژه در منطقة خاورميانه خواهد بود. با اينكه يهوديان متحمّل سختترين شكستها در زمان پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) شدهاند و پس از آن ديگر تا مدتها هيچ گونه نقش فعّال و اثرگذاري نداشتهاند و به صورت اقليّتهايي در آمدهاند، با اين حال، پيامبر (صلی الله علیه و آله) در سخنان خود، در مورد آخرالزّمان دقيقاً تأكيد نمودهاند كه يهوديان در آينده داراي قدرت و نفوذ و توان زيادي خواهند شد، به همين دليل متون شريفه رسيده از اهل بيت (علیهم السلام) در مورد دجّال و شورش او، حاكي از آن است كه جنبش و شورش او، با گرايشهاي جنبشي لا اباليگري است كه هدف آن، از بين بردن تمام ارزشهاي موجود در جوامع و كشاندن اين جوامع به پرتگاه سقوط است و در رأس جبهة دجّال نيز يهوديان حضور دارند. تأكيد پيامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل بيت (علیهم السلام) در مورد نقش يهوديان در آخرالزّمان، يكي از اخبار غيبي است و خود، گواهي بر عظمت پيامبر و راست و درست بودن سخن ايشان است؛ زيرا ايشان از روي هوا و هوس سخن نميگفت و آن سخنان، چيزي جز وحي الهي نبود.
به همين دليل، چيزي كه باعث شد نگارنده به اين موضوع بپردازد، نفوذ و رخنة يهوديان در جوامع ما است كه روز به روز شاهد بروز و گسترش روز افزون آن هستيم. ما همواره ميبينيم كه از شبكههاي ماهوارهاي، برنامههاي عريانگرايي و فسق و فجور پخش ميشود و جدا از اين، فعاليتهاي ويرانگر بسيار زيادي وجود دارد كه اصل عقيدة اسلامي را نشانه گرفتهاند، مطالبي كه آنها در نشريات مختلف مينويسند، و به مسخره گرفتن دين اسلام و ... همه و همه از جملة اين موارد هستند. در اين بخش سعي خواهيم كرد بر مسئلة نقش دستگاههاي اطلاعرساني يهودي ضدّ مسئلة مهدويّت، پرتوافكني نماييم و آن را روشن سازيم. اميدواريم كه به نظر درست در اين مورد و حقيقت اين مسئله، هر چند به مقدار اندك رسيده باشيم.
1.يهوديان و پيشبيني آينده
ما پيوسته شاهد حوادث و رويدادهايي در كشورهاي مختلف هستيم و اخبار گوناگوني از آن را ميشنويم و اطلاع داريم كه چه چيزي بر كشورهاي جهان حاكم است و كشورهاي مختلف به چه سمت و سويي پيش ميروند. ما اكنون به خوبي معضل مفصّل كوركورانه گام برداشتن و پردهدري و لجام گسيختگي به معناي دقيق اين كلمات را در جوامع مختلف مشاهده ميكنيم.
بيگمان، اين خط، خطّ و جبهه مخالف و نقطة مقابل دين پاك اسلام و نقطة مقابل خطّ اهل بيت (علیه السلام) است كه امام مهدي (علیه السلام) زمان ظهور شريفشان در آن گام برميدارند و شكي نيست، امام مهدي (علیه السلام) براي گسترش دين اسلام در جاي جاي جهان تلاش خواهد كرد. روايات، اين دين را كه امام آن را در همه جا ميگستراند، «اسلام جديد» ناميدهاند، يعني امام ظهور خواهند كرد و مردم را دعوت به آن اسلامي ميكند كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) آن را آورده است. به همين دليل، پيشبيني ميكنيم كه اسرائيل، با تلاش زياد، در پي آن است كه حركت و جنبش امام را در نطفه خفه كند و خود را براي مقابله با ايشان و جنبش مباركشان پس از ظهور آماده ميكند و سعي ميكند آتش جنگ با ايشان را بيفروزد، البته يهوديان وسيله و روشي كارآمدتر و اثرگذارتر از جنگ نظامي و كلاسيك و استفاده از ارتش براي اين كار يافتهاند و آن، سلاحِ سخنپراكني و تبليغات است. بيگمان، اسلحة سخنپراكني و تبليغات، بسيار قدرتمندتر از سلاحهاي كلاسيک و توپ و تفنگ و جنگ و خونريزي است.
آمارها و پژوهشها در دوران ما اشاره به اين دارد كه هر كس بر دستگاههاي اطلاعرساني و تبليغاتي سيطره داشته باشد، ميتواند حاكم مطلق جامعه و جهان باشد و حتّي ممكن است قدرت او از قدرت دولتها و كشورهاي قدرتمند نيز بيشتر باشد و البته يهوديان به خوبي از اين مسئله آگاه هستند. اين درحالي است كه مسلمانان در اين مورد، در خواب سنگين غفلت به سر ميبرند و سعي ميكنند از دسيسهچينيهاي اطراف خود چشمپوشي كنند؛ توطئهها و دسيسههايي كه هدف آن نابود كردن دين اسلام و گسترش نژادپرستي و قومگرايي و مذهبگرايي در ميان طيفهاي مختلف مسلمانان است.
به همين دليل، آنها دستگاههاي تبليغاتي و اطلاعرساني را بهترين وسيله و كارآمدترين ابزار براي نابود ساختن دين پاك محمّدي ديدهاند. آنها در اين راستا، بذر افكار مادّي را در ذهن مسلمانان ميكارند و اينگونه، مردم با تمام همّ و غم و حواسشان، متوجّه عالم مادّي و سرمايهداري ميشوند و پيوسته پريشان فكراند و اينگونه كم كم زنگار ماديات، روح پاك آنها را ميپوشاند و وجدان بيدار آنها را به خوابي عميق ميبرد. اين روش آنها بسيار موفقيتآميز بوده است. ما در جهان منحرفي زندگي ميكنيم و در اين جهان هويت وجودي انسان چيزي جز گرايشهاي مادي برنامهريزي شده نيست و عموماً همه رفتارهاي انسان با غريزه توجيه ميشود. به همين دليل، يهوديان اين شعارشان را مطرح كردند: «ما يهوديان، تنها سروران جهان و تنها مفسدان آن و محرّكان فتنهها در آن و جلّادان آن هستيم؛ دكتر يهودي، اسكار ليوي».
امروزه، ما در نقشة سياسي، قدرت اثرگذار يهوديان را كه بسيار سؤال برانگيز است، به خوبي مشاهده ميكنيم، چه كسي با يهوديان همكاري ميكند، يهودياني كه امروزه ششمين قدرت بلامنازع هستهاي جهان به شمار ميآيند.
آنها با پشتكار فراوان سعي ميكنند تمام ارزشها و باورهاي ديني اسلامي را نابود كنند. در پروتكل سيزدهم از پروتكلهاي دانشمندان صهيونيست آمده است: «ما بايد مردم را با وسايل و راههاي گوناگون به لهو و لعب بكشانيم. پس از آن، مردم به تدريج نعمت انديشة آزاد و مستقل را از دست ميدهند و همگي با ما همصدا ميشنوند، زيرا پس از آن، ما تنها اعضاي جامعهاي هستيم كه شايستگي ارائة برنامههاي فكري جديد را داريم و آنها پيرو ما ميشوند».
2.يهوديان و ساخت فيلمهاي توهينآميز نسبت به دين اسلام
افلاطون، فيلسوف شهير يوناني ميگويد: «كساني كه داستانها را روايت ميكنند، بر جوامع حكومت نيز ميكنند». او بر سيطرة داستانها و روايات خيالي در تكوين و جهتدهي فكر و انديشة جامعه و اعتقادات و باورهاي آن، تأكيد ميكند.
اين نكته، اصل و جوهري است كه حاكمان و بزرگان اوّلية هاليوود در سينما آن را به خوبي دريافته بودند و از آن به عنوان يك ابزار موفقيتآميز و بسيار قدرتمند و اثرگذار براي روايت داستانها و طرح انديشههاي مادي و توهين به دين اسلام و نابودي آن، استفاده كردند.
در تأكيد اين مطلب بايد گفت: در پروتكل دوازدهم دانشمندان يهود آمده است: «ما از طريق مطبوعات و روزنامهها، نفوذ قابل توجهي به دست آورديم. با اين حال، خود همچنان پشت پرده مانديم».
به همين دليل، يهوديان نقش مهم و غيرقابل انكاري در تسلّط بر همة وسايل اطلاعرساني، از سيما گرفته تا صدا و مطبوعات، بازي كردند. به عنوان نمونه، تاريخ، هيچ گاه رسوايي بيل كلينتون، رئيس جمهور آمريكا را فراموش نميكند و در حقيقت، دستان يهوديان در بر افروخته شدن آتش اين مسئله در كار بود و آنها بودند كه اين مطلب را در سطحي بسيار گسترده منتشر كردند.
مهمترين چيزي كه توجه و نگاه ما مسلمانان را به عنوان پيروان اهل بيت (علیهم السلام) به خود جلب ميكند، تأكيد بر يک نقه بينهايت مهم و بسيار حسّاس در اين دوران است. آن نقطه، حمايت از مسلمانان در مقابل وسايل اطلاعرساني و شبكههاي ماهوارهاي است، به ويژه پس از آنكه ما از تسلط يهوديان بر بيشتر وسايل اطلاعرساني و تلاشهاي پي در پي و خستگيناپذير و جدي آنها براي ترسيم تصويري نادرست و زشت از اسلام و مسلمانان، آگاه هستيم. اسكات. جي. سيمون يكي از پژوهشگران مشهور در مورد اين تصوير در كتابش تحت عنوان «عربها در هاليوود، تصويري كه آنها سزاوار آن نيستند» ميگويد: «صنعت فيلمسازي در هاليوود مسئول جا انداختن و القاي تصويري [زشت و نادرست] از عربها در ذهن ميليونها آمريكايي و ميليونها نفر در جهان غرب و در تمام جهان است».
عربها و مسلمانان در فن و تكنيك متنفر ساختن مردم از چيزي كه خود هاليوود مبتكر آن است، هدف قرار گرفتهاند و پيوسته آنها مظهر شرّ و بدي و خشونت و عقب ماندگي و جهل و غوطه خوردن در لذتجويي و بديها معرفي شدهاند. بنابراين، تصوير عربهاي مسلمان از چارچوب اين روش هدفمند و اين تصاوير خارج نشده و نخواهد شد؛ تصوير يك عرب بيابانگرد كه دائم در حال كوچ است و در كنارش شتر و چادر و در اطرافش بيابان بيآب و علف است يا يك عرب مسلمان غرق در لهو و لعب و لذتجويي و فساد و شرابخوار و معتاد به مشروبات الكلي يا شخصي بدون تمدن و فرهنگ كه حتّي آداب اخلاقي و رفتاري در راههاي عمومي و در رفتار با ديگران و حتّي آداب نظافت و غذا خوردن را نيز نميداند يا تصوير مسلماني تندرو و افراطي و خشك مغز كه چندين همسر با لباسهاي سياه و پوشيده دارد يا تصوير يك عرب نادان و ابله غربزده كه دائماً مات و مبهوت حيران تمدن غرب است. امّا بيشترين تصوير كه در ميان غربيها از مسلمانان گسترش يافته و مسلمانان را با آن ميشناسند، تصوير يک تروريست جنايتكار و رباينده هواپيما و كاميونها و منفجر كننده ساختمانها و قاتل بيگناهان است.
همچنين، هاليوود همواره تلاش ميكند در فيلمهاي خود صحنههايي داشته باشد كه در آن يک مسلمان با صداي بلند فرياد الله اكبر ميدهد يا يک مناره به نمايش در ميآيد يا صداي اذان به گوش ميرسد يا تصوير كعبه نشان داده ميشود.
با مطالعه و تحقيق در تاريخ هاليوود و فيلمهاي ضدّ اسلامي و ضدّ مسلمانان كه در آن ساخته شده، ميزان كينة يهوديان نسبت به اسلام مشخص ميشود.
در كتاب «عربها، قومي شرور و بد» شاهين بر مسئلة بد جلوه دادن عربها و مسلمانان در هاليوود اشاره ميكند و ميگويد: اين كار بر اساس اصول علمي و مسائل روانشناسي و سياسي بسيار دقيق و حساب شدهاي انجام ميگيرد. آنها كارشناساني دارند كه به خوبي از فرهنگ و زبان عربي، همچنين از تاريخ و سمبلهاي ديني مسلمانان و عربها آگاهي دارند، هاليوود از سال 1896م. تاكنون حدود 900 فيلم آمريكايي دربارة عربها و مسلمانان ساخته است.
نقطة عطف پرداختن به عربها در هاليوود، فيلم «اسير بيابانگرد بدوي» در سال 1912م. است. در اين فيلم يک سناريو وجود دارد كه دائماً تكرار ميشود و آن اينكه، گروهي از راهزنان بيابانگرد، يك زن سفيدپوست غربي كه نقش اوّل فيلم را دارد، ميربايند و در نتيجه، نيروهاي نظامي غربي براي نجات او به سرزمين عربها ميروند و او را نجات ميدهند.
جدا از اين، فيلمهاي ديگري در اين مورد ساخته شد، از جمله فيلم «ترانههاي عشق» در سال 1923م. عربها در اين فيلم اشخاصي بيابانگرد و داراي پوستي گندمگون و سبزه هستند كه از فرمانبرداري غربيها سر باز ميزنند و به گونهاي عجيب بر آنها شورش ميكنند و خود را با روشي زيركانه و مكّارانه، حاكم تمام شمال آفريقا قرار ميدهند.
در فيلم «قهوهخانه در قاهره»، سال 1924م. نيز عربها به صورت قاتلاتي نشان داده ميشوند. در اين فيلم يك عرب، يك مرد انگليسي و همسرش را به قتل ميرساند، امّا دختر اين خانواده را نجات ميدهد تا او را از آن خود سازد و او را به همسري خود برگزيند. البتّه نويسنده تلاش ميكند در اين مورد خود را بيطرف نشان دهد. فيلم «افتخار صحرا» 1928 م. به زندگينامة شخصي به نام قاسم بن علي ميپردازد. او رهبر قبيلهاي در صحرا است و يك مسئول فرانسوي و همسرش را دستگير ميكند تا آنها را شكنجه كند. در سالهاي آغازين دهة 30، تصويري كارتوني از عربها و مسلمانان در سينماي هاليوود حاكم شد. اين سالها، فيلمهايي ساخته شد كه در آن مسلمانان در ظاهر به صورت افرادي كه هواپيما ميربايند و تهديد به انفجار آن ميكنند، ظاهر شدند و آغاز اين جريان در فيلم «ارز سياه» در سال 1936 بود، پس از آن، تصوير مهاجر جنايتكار كه امنيت آمريكا را تهديد ميكند، در فيلم «گشتي راديو» 1937 نصيب مسلمانان و عربها شد. پس از آن مجموعة فيلمهايي ساخته شد كه مسلمانان در آن به عنوان تروريست و تشنة خون، به تصوير كشيده ميشدند. در دهة چهل و پنجاه قرن گذشته نيز هاليوود شاهد توليد بيش از 100 فيلم بود كه تصويري كارتوني و منفي از مسلمانان ارائه ميداد. اين فيلمها دقيقاً همزمان با كشف ميدانهاي بزرگ نفتي در كشورهاي اسلامي بود.
پس از اين «عربها و مسلمانان» شيوخ نفت معرفي ميشدند كه در چادرهاي خود در صحراها زندگي ميكردند و پشت چادرهاي آنها ماشينهاي ليموزين و شترها و زناني كه لباس سياه پوشيده بودند، وجود داشت يا در اين فيلمها نشان داده ميشود اين شيوخ در كشورهاي غربي به خوشگذراني و عيش و نوش مشغول شده و پولهاي خود را به پاي زنان بور و زيباي غربي ميريزند.
با رشد جنبش و جريان پان عربيسم و اوج گرفتن جنبشهاي آزاديبخش عربي، عربها، هم پيمان كمونيسم و دشمن سرسخت غرب معرفي شدند.
در آن زمان، فلسطينيها (تروريست) به صورت ربايندگان هواپيما در حدود 45 فيلم معرفي شدند و فيلم عروج (1960) كه پل نيومن در آن بازي ميكرد، يكي از آن گونه فيلمها است. حوادث اين فيلم در فلسطين در سال 1947 م. روي ميدهد. عربها در اين فيلم به صورت اشخاصي شرور و بد سيرت و هم پيمان نازيها معرفي ميشوند كه باعث به وجود آمدن فاجعههاي انساني بسياري در حقّ ديگران، به خصوص يهوديان ميشوند.
امّا در فيلم «زنداني» كه نيمة سال 1974 ساخته شد، ديويد جانسون قهرمان، براي كشتن تروريستهاي فلسطيني به نيروهاي اسرائيلي ميپيوندد.
انقلاب اسلامي و ايران و انقلابيون نيز در دهة هشتاد از نگاه هاليووديها دور نماندند. آنها تلاش كردند مسلمانان را به صورت اصولگراياني تروريست كه شعار مرگ بر اسرائيل، مرگ بر آمريكا و مرگ بر تمام دشمنان اسلام سر ميدهند، معرفي كنند. آنها اين اشخاص را به صورت كساني كه از دين براي توجيه اعمال خشونتآميز، هواپيماربايي، انفجار اماكن مختلف و تلاش حتّي براي به قتل رساندن رئيس جمهور آمريكا استفاده ميكنند، معرفي ميكنند.
در سال 2000 م. هاليوود، فيلم «قوانين ارتباط» را ساخت. اين فيلم، نژادپرستانهترين فيلم ضدّ مسلمانان و عربها توصيف شده است. در اين فيلم يمنيها به عنوان تروريستهايي معرفي ميشوند كه همانند ديوانگان در مقابل سفارت آمريكا، بر ضدّ آمريكا فرياد سر ميدهند و آن را سنگباران ميكنند و تفنگداران مارينز (نيروي دريايي) را كه تلاش ميكردند گروگانهاي داخل سفارت را آزاد كنند، ميكشند.
در گزارشي كه روجر دابسون در روزنامة انگليسي ايندپندنت، منتشر كرده، گفته است، در زماني كه ديدگاه مردم به طور كامل در مورد سرخپوستان تغيير كرده و با آنها به عنوان ساكنان اصلي و حقيقي آمريكا رفتار ميشود و همچنين در زماني كه پردههاي آهنين كمونيسم با فروپاشي اتّحاد جماهير شوروي، فرو افتاده است، اكنون تمام شرارتهاي مطلوب در فيلمهاي هاليوودي، به عربها نسبت داده ميشود.
دابسون اشاره ميكند، بسياري از فيلمهايي كه هاليوود از سالهاي پاياني دهة نود قرن گذشته تا سال 2006 توليد كرد مسلمانان تنها به صورت تروريستها يا ميلياردرهاي شرور معرفي ميشوند و زنان مسلمان نيز يا در فيلمهاي آنها خوانندهاند يا رقّاص رقصهاي شرقي، اين مسئلهاي است كه از زمان توليد فيلمهاي وسترن، كابويي و سرخپوستي، روي نداده بود؛ زيرا هاليوود، چنين دشمني گستردهاي را در مقابل هيچ گروه خاصّي آن گونه كه دابسون ميگويد، به چشم خود نديده بود.
شايد همة اينها انگيزههايي داشته كه باعث شده اين سازمان و دستگاه تبليغاتي جهاني تمام نيروهايشان را به كار گيرند تا عربها و مسلمانان را از چشم ميليونها نفر انسان در جهان كه با شور و شعف خاصّي فيلمهاي هاليوودي را دنبال ميكنند، بيندازد و اينجا نميتوان منكر دست داشتن يهوديان در اين كار شد. يهوديان با سينما و وسايل ارتباط جمعي و تبليغاتي آمريكا بازي ميكنند و آنها را در تسخير خود در آورده و از آن، در جهت منافع يهودي خود استفاده ميكنند. منافعي كه ريشه در دوران آغازين حكومت اسلامي توسط پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) دارد.
همچنين ميتوان نفوذ دستان آلوده يهوديان را در كارگرداني حوادث، در بياناتي كه در تاريخ 5 آوريل 1996، براندر نمايندة آمريكايي بر زبان آورد، لمس كرد. او در طيّ گفتوگويي در برنامه آمريكايي لاري كينگ شو كه تهيه كنندگي آن را لاري كينگ يهودي بر عهده داشت، به صورت زنده اعلام كرد كه «يهوديان بر هاليوود فرمانروايي ميكنند و آنها اكنون، مالک هاليوود هستند». اين گونه، طوفاني كه اين سخنان او به راه انداخت، وزيدن گرفت و سؤالات زيادي در مورد هاليوود و تصميم گيرندگان آن مطرح شد و بسياري از مردم سؤال ميكردند، چگونه ممكن است يک اقليت در آمريكا كه جمعيتشان بيش از دو و نيم درصد كلّ جمعيت آمريكا نيست، بتواند نه تنها بر صنعت سينما، بلكه بر تصميمگيريهاي سياسي ايالات متحده، تأثيرگذار و حاكم باشد.
در شمارة آگوست مجله «مومنت» كه به يك يهودي تعلّق دارد، مايكل مدفيد كه او نيز يک نويسنده يهودي است. سؤال ميكند، چگونه است و چه رازي در كار است كه تمام فيلمسازان و دستاندركاران اصلي سينما در آمريكا از يهوديان هستند؟ به نظر نگارنده، راز اين كار در اين نكته است كه آنها بسيار تمايل دارند بر عقل، انديشه و فكر عربها و مسلمانان حاكم شوند و بذر افكار و انديشههاي لااباليگري و فراماسونري را در ذهن و وجود آنها بكارند و مسلمانان را دچار پريشان فكري كنند و آنها را از دين دور كرده، در مرداب كفر و الحاد و رذايل اخلاقي غرق كنند. شايد يكي ديگر از اهداف آنها، ريشخند كردن به مسلمانان و به تمسخر گرفتن اسلام باشد.
اكنون، آنها مشغول به اجرا در آوردن طرحها و نقشههايي هستند كه در زمان حكومت پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نتوانستند آن را عملي كنند. آنها امروزه تلاش ميكنند آن را به روشهاي مختلف به مرحلة اجرا درآوردند. آن روش، سيطره بر حكومتها و مردم از طريق صنعت سينما و برخي دستگاههاي اطلاعرساني و تبليغاتي است و آنها با اين وسايل، اسلام را به صورت مستقيم يا غيرمستقيم، ديني تروريست پرور معرفي ميكنند.
اينجا بايد اشاره كرد كه سينماي صهيونيستي كه در طيّ سالهاي گذشته، خطر بزرگي براي مسائل اسلامي به وجود آورده، از بهرهبرداري از متغيرهاي بينالمللي اخير و آينده چشمپوشي نخواهد كرد و شايد به زودي شاهد فيلمهايي با گرايشهاي صهيونيستي باشيم كه به دين اسلام به عنوان دين ترور ميپردازد و در اين راستا از تبليغات آمريكا ضدّ اسلام و مسلمانان بهرهبرداري ميكند و از درك و فهم نادرست آمريكاييها و غربيها نسبت به اسلام و مسلمانان سوء استفاده كند، به ويژه پس از انفجارات نيويورك و واشنگتن در تاريخ 11/9/2000 و پس از حملات ستمگرانة آنان بر ضدّ اسلام، كه سازمانهاي يهودي و راستگراي آمريكا و اروپا از آن به دور نبودهاند.
كار به آنجا رسيده كه شايعاتي مبني بر اين وجود دارد كه قرار است هاريسون بازيگر نقش قهرمان فيلمي شود كه مربوط به زندگي پيامبر است و اين خبر در «روزنامه الاخبار المصريّـ[»، در تاريخ 28/1/2008 به چاپ رسيده و در مجلة الاهرام العربي در تاريخ 4/3/2000 بار ديگر اين خبر منتشر شده است.
اين گونه به نظر ميرسد كه هدف آنها از همه اين كارها، اهانت به پيامبر و زير سؤال بردن ايشان است و كاريكاتورهاي موهن نيز چيزي جز از اين قبيل كارها نيست كه سعي ميكند پيامبر اسلام را زير سؤال ببرند و اين خود مصداق بسيار روشني از اينگونه كارها است كه منشأ آن، يهوديان يا مسيحيان اصولگرا هستند كه باورهاي ديني مسلمانان را به ريشخند ميگيرند؛ زيرا آنها حقانيت دين اسلام و اينكه آن آخرين دين است و همچنين، حقيقت داشتن ظهور رهايي دهنده و نجاتبخش بشريّت را خوب ميدانند.
با در نظر گرفتن اين نكته، علّت تمايلات واقعي و پنهان اين حكومت كوچك براي تصاحب و در اختيار داشتن چنين زرّادخانة بزرگي از سلاحهاي اتمي، براي ما روشن ميشود.
آنها خود را براي جنگ بسيار بزرگ «آرمگدون»، آماده ميكنند. آنها پيش بيني ميكنند جنگ آرمگدون، جنگي همه جانبه و بزرگ و هستهاي خواهد بود كه با آن كشورهاي شرور از بين ميروند.
3. دستان آلوده وهابيت و سرمايهگذاري در هاليوود
نبايد فراموش كرد كه وهابيت چه نقشي در اهانت به دين اسلام و بد جلوه دادن آن با تلاشهاي بسيار جدّي آنها در ميان تمام مردم جهان، ايفا كرده است، آنها دين اسلام را به گونة ديني نژادپرستانه معرفي كردهاند كه پيروان آن بسيار متعصّب و خشک مغز هستند و از زنان سوءاستفاده ميكنند و ديگران را به ريشخند ميگيرند.
به همين دليل است كه ميبينيم دستان پليد وهابيت در ضربه زدن به دين اسلام به همراه وفادارترين همپيمان خود يعني يهوديان، نمود پيدا ميكند. شاهد اين مسئله، اين است كه رابرت مردوخ ميلياردر استراليايي، صاحب شبكة فاكس نيوز كه شبكهاي راست گرا و بسيار تندرو است، در خواب هم نميديد عربستانيهاي وهابي در امپراتوري اطلاعرساني و تبليغاتي او كه دشمني آن با اسلام زبانزد همه است و پيوسته بيقيد و شرط در تمام اخبار خود از اسرائيل حمايت ميكند، سرمايهگذاري كنند. وليد بن طلّال، اين رؤيا را تبديل به واقعيت كرد، اين در حالي بود كه علماي ديني و روشنفكران عربستان كه شيعيان را كافر به شمار ميآورند، تنها به خاطر اينكه شيعيان پيروان اهل بيتند، در اين مورد سكوت اختيار كردند. آنها در مورد شيعيان، فتواهاي عجيبي صادر ميكنند و حتّي ريختن خون شيعيان را مباح ميدانند و با خاك يكسان كردن قبرهاي امامان شيعيان را كاري پسنديده ميشمارند. در حالي كه در برابر اين معامله، سكوت مرگباري اختيار كردند.
شايان ذكر است كه شركت «المملكـة القابضة» كه وليد بن طلال يكي از شاهزادههاي سعودي، مالك آن است 7/30 درصد برابر با 6/2 ميليارد دلار از سهامهاي شركت «نيوز كورب» تابع شبكة «فاكس نيوز» و شبكههاي ديگر اين مجموعه را دارا است، شهروندان عربستاني در رياض و القصيم و مكّه ميتوانند براي خريد سهام شركت «المملكـ[ القابضـ[» نام نويسي كنند و سهام آن را خريداري كنند. اين شركت مستقيماً در شبكة فاكس نيوز و نيوز كورب سرمايهگذاري ميكند و وليد بن طلال رابطه مستقيم و گرمي با شريک خود رابرت مردوخ كه در نيويورک زندگي ميكند دارد و خريد و فروش سهامهاي شركت المملكـة القابض در حال انجام است.
شايان ذكر است از زماني كه وليد اقدام به خريداري سهام در شركت مردوخ كرده، شبكة فاكس نيوز و شبكههاي تابع آن، به طور كامل دست از انتقاد از خانواده سلطنتي عربستان و افراد خانوادة حاكم شسته و از ميزباني مخالفان يا منتقدان حكومت عربستان و سياستهاي آن، خودداري كردهاند. با اين حال، اين مجموعه، دست از حمله به اسلام و كمک به منافع يهوديان در هر موقعيتي و به هر شكلي بر نداشته است و ميتوان دريافت كه هدف آن، نابودي اسلام و بد و زشت و نادرست جلوه دادن تشيّع از طريق سرمايهگذاري در ايجاد فرقهها و عقايد مختلف كه بنيان جامعه را ويران ميسازد، است.
4. دستگاههاي اطلاعرساني و تبليغاتي يهودي ـ هاليوودي و سياست آمريكا
بسياري از منتقدان بر اين باورند كه هاليوود و واشنگتن از يک منبع تغذيه ميشوند و آن دو در يک خط و در جهت تحقق يک هدف مشترك تلاش ميكنند.
اين گونه به نظر ميآيد كه اين آمادگي زود هنگام به خاطر ترس از مجهولات آينده و سرنوشت حتمي و پيشبيني شده آنها به دست امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حضرت عيسي (علیه السلام) است. در تفسير آيه «و إن من أهل الكتاب إلّا ليؤمننّ به قبل موته» آمده است. علي بن ابراهيم در تفسير خود با استناد به شهر بن حوشب گفته است: حجاج گفت، اي شهر، در كتاب خداوند آيهاي هست كه مرا رنجور ساخته است، پس حجاج گفت: من دستور ميدهم گردن مسيحيان و يهوديان را بزنند، سپس با چشمان خود مراقب آنها هستم، امّا نميبينم كسي از آنان به دين اسلام در آيد. او گفت: آنگونه كه شما آن را تأويل كرديد، نيست. او گفت: پس چگونه است؟ ابن حوشب گفت: حضرت عيسي (علیه السلام) پيش از روز قيامت در دنيا فرود ميآيد و هيچ يهودي و غيريهودي باقي نميماند مگر آنكه به او ايمان ميآورند و او پشت سر مهدي (علیه السلام) نماز ميگذارد.
جري فالويل در يك سخنراني در سال 1978 در اسرائيل گفت: خداوند آمريكا را دوست دارد؛ زيرا آمريكا اسرائيل را دوست دارد و در تجسّم بخشيدن به آنچه كه گفته شد، دستگاههاي اطلاعرساني و تبليغاتي و سينماي آمريكايي ـ يهودي نقش غيرقابل انكاري در مقدمه چيني براي وارد شدن به اين از طريق آماده ساختن امكانات و بودجة لازم براي مقابله با مسلمانان به رهبري امام مهدي(ع) كردهاند. تا آنجا كه آنها يك فيلم به نام آرمگدون ساختند كه شبكه MBC روز 12 جولاي سال 2006، آن را پخش كرد و بوس ويلز قهرمان اين فيلم است.
دكتر جک شاهين، مؤلف كتاب «عربها، قومي شرور و بد» دربارة اينكه هاليوود چگونه توانست يک امّت را بد و شرور جلوه دهد، ميگويد: مسئولان فيلمها در وزارت دفاع آمريكا (پنتاگون) پيوسته در پي تصويري خوب از خود در هاليوود هستند. دكتر شاهين در طيّ پژوهش خستگي ناپذير خود در سينماي آمريكا كه 20 سال زمان برده است، به اين حقيقت رسيده است كه پنتاگون و ارتش و نيروي دريايي و گارد ملّي آمريكا (FBI) همه در حال آماده ساختن خود بر اساس تفكر توليدكنندگان هاليوودي هستند و تلاش ميكنند فيلمهايي مردمي و قدرتمند و تأثيرگذار بسازند كه هدف از آن، تمجيد از آمريكا و ستايش از آن به خاطر پيروزي بر انواع شرها كه در مسلمانان نمود مييابد، است و در فيلمهايي مانند «اصول بازي» در سال 2000 و «دروغهايي واقعي» در سال 1994 م، «تصميمهاي نافذ» سال 1996، «حملة آزادي» سال 1998، FBI مستقيماً در آن شركت داشته و به توليد كنندگان اين فيلمها كمک كرده است. همچنين در فيلم «حصار»، سال 1998 كه داستان آن اين گونه است كه چند آمريكايي عرب تبار دست به حملة مسلّحانه در شهر مانهاتن ميزنند، نيز از اين قبيل است.
پس از حملات يازدهم سپتامبر، كميتهاي متشكل از مشاوران رئيس جمهور آمريكا، جورج بوش پسر و رهبران حزب او و توليدكنندگان و سازندگان بزرگ سينماي آمريكا بر ضرورت آماده ساختن ذهن و فكر و آراي عمومي براي ورود به جنگي طولاني مدت ضدّ تروريسم كه عربها و مسلمانان نماد آن به شمار ميآمدند، تأكيد كردند و اين گونه شد كه در صفحات تلويزيون و صفحات نمايش فيلمها و در جامعه، عربها و مسلمانان دشمن آمريكاييها معرفي شدند و جاي سرخپوستان و روسها و آلمانيها را گرفتند.
اينجا براي هر پژوهشگر روشن بيني كه تلاش ميكند به حقيقت برسد، روشن ميشود كه تمام اين اتّفاقات همه به خاطر در اختيار گرفتن تمام قدرتها و نيروها و تلاش براي مقابله با عربها و مسلمانان و پيروان اهل بيت (علیهم السلام)، به ويژه مقابله با كسي است كه حكومت حقّ و عدالت را بر پا ميدارد و حكومت جهاني را بنيانگذاري ميكند و او كسي جز امام مهدي (علیه السلام) نيست.
از جابر نقل شده است: مردي نزد امام صادق (علیه السلام) رفت. امام مطالبي بيان كرد سپس فرمود: «او (امام مهدي (علیه السلام)) تورات و ديگر كتابهاي آسماني را از غار انطاكيه خارج ميسازد و ميان اهل تورات با تورات و ميان اهل انجيل با انجيل و ميان اهل زبور با زبور حكم ميكند».
خاتمه
سخن اينكه ما با جنگي روبهرو هستيم كه بسيار سختتر و وحشتناکتر از جنگهاي كلاسيک است. اين جنگ، جنگ افكار و ارزشها و اعتقادات و باورها است. آنها تلاش ميكنند افكار و انديشهها و ايدههاي ويرانگر خود را به هر روش ممكن با كارتونها كه مخاطبان آن عموماً كودكان و نوجوانان هستند القا كنند، تا سرشت سالم و پاک ما را آلوده سازند و افكار مادّهگرايي و الحادي در آن تزريق كنند و ميخواهند اسلام و مسلمانان را نابود كنند. آنها به بزرگان اين دين، از جمله پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و اهل بيت ايشان، حمله ميكنند و اين تنها يک علّت دارد، آن هم هراس آنها از اينكه مؤمنان وارث زمينند و اين كاري است كه امام مهدي (علیه السلام) كه با آنها با كتابشان احتجاج ميكند، به انجام ميرساند.
منبع:www. mouood.org
آثار سينمايي هاليوود نه تنها تأمين كننده حدود 72 درصد از خوراک سينماهاي جهان است؛ بلكه از آنجا كه «هاليوود» به عنوان «اتاق فكر» رهبران مخفي «سياست و اقتصاد» جهاني عمل ميكند، نقش بسزايي را در جهتگيري عمومي ساكنان زمين و هم افقي آنها با خاستگاه «سايهنشينان مخفي» هم ايفا ميكند.
طيّ سالهاي اخير، عموم آثاري كه با موضوع و محتواي «آپوكاليپس» - آخرالزّمان و پايان دنيا ـ به نمايش درآمده «بحرانهاي سخت، تهديد كننده و دهشتناک» را محور اصلي گفتوگوي خود ساختهاند.
اگرچه توليد اين آثار به دليل وجود «عنصر گره و جاذبه» در داستان فيلم و رويكرد سينماي يهودي به فردا، عمري به درازاي تاريخ سينما دارد؛ ليكن آرايش آخرالزّماني هاليوود وجه ديگري از اين آثار را بيان ميكند.
آقاي «جان هيلكوت»، كارگردان فيلم «جادّه» كه فیلمش در ماه نوامبر سال (2009 م.) به نمايش درآمد، درباره تفاوت اين آثار ميگويد:
«فرق بزرگ بين فيلمهاي آخرالزّماني جديد با محصولات قديمي در اينست كه «فيلمهاي جديد، مجموعهاي از مشكلات را به نمايش ميگذارند و تنها به بحث درباره يک مسئله نميپردازند».
تماشا و مقايسه آثار متقدّم و متأخّر «آپوكاليپتيک» سخن اين كارگردان را تأييد ميكند.
در آثار متقدّم مانند آثاري كه با عنوان «آرماگدون» ساخته شدهاند، يک عامل تهديد كننده مثل؛ شهابهاي مهاجم آسماني يا سفينههاي بيگانه، زمين را تهديد ميكنند و تمام مبارزه و تلاش منجي زميني مصروف حذف يک عامل تهديد كننده ميشود. گرهي كه دستان تواناي مردان چشم آبي و مهندسان قهرمان آمريكايي آن را ميگشايد و همه را مبهوت هنرمندي خود ميكند، امّا در آثار جديد، تهديدها چند وجهياند. همزمان با هم، چند بحران جهان را تهديد ميكنند. سونامي، آتشفشان، زلزله و گرم شدن زمين، چنان به يکباره هجوم ميآورند كه هيچكس قادر به كنترل بحران نيست و پيامد آن، اين است كه زمين نابودي كامل را تجربه ميكند.
آقاي دونالد آمريخ آلمانيتبار كه به عنوان كارگردان آثارش در هر دو فصل فيلمهاي آخرالزّمانگرا حضور دارد، در فيلم «روز استقلال» حمله سفينههاي مهاجم بيگانه را كه از كرات دوردست آسمان حمله آوردهاند به عنوان تهديد معرّفي ميكند؛ تهديدي كه اگر كنترل نشود بشر را به سوي آخرالزّمان و نابودي سوق ميدهد. امّا، در اين اثر،تكنسينهاي يانكي، با سفر قهرمانانه به فضا، عامل تهديد را نابود ميكنند تا آمريكا و به تبع آنان مردم جهان، حيات دوباره را در سالروز اعلام استقلال ايالات متّحده آمريكا تجربه كنند.
در همه آثار، تهديد ايالات متّحده به منزله تهديد كلّ جهان است و وقوع بحران به مثابه ابتلاي همه جهان به بحران است.
البتّه نبايد فراموش كرد كه در مسير تدريجي و به واسطه غلبه مدرنيزاسيون غربي حاصل از بسط تمدّن غربي و سيستمهاي ارتباطي، چنان حيات و ممات اقوام و ملل به حيات غرب گره خورده كه هيچ قومي مصون از بحرانهاي غربي نيست. چنانكه امروز، بحران اقتصادي آمريكا همه ملل را مبتلا و آسيبپذير ساخته است.
كارگردان «روز استقلال» در آخرين اثرش با نام 2012، همه مردم جهان را درگير، مبتلا و البتّه محكوم به تجربه مرگي تلخ ميشناسد.
آتشفشانها، زلزلهها، بالا آمدن آب دريا و ساير بلاها، چنان هجوم ميآورند كه تمامي مربع مسكوني و كره خاكي را كن فيكون ميكند. گویی كه عذاب بلاي آوار شده بر قوم نوح، پس از قرنها ديگر بار فرو آمده تا همهي ساكنان زمين نابود شوند و تنها ساكنان كشتي نوح به سلامت جان بدر برند.
اين آثار سينمايي، جمله ساكنان شرق و غرب عالم را مهيّاي حوادث شوم و بحران اپوكاليپتيک ميكنند و در لابهلاي اثر همه را متذكّر ميشوند كه اوّلاً در اين فاجعه جهاني ديّار البشري دخالت ندارد و ثانياً؛ اين فاجعه جهاني محتوم است و گريزي از آن نميتوان داشت و ثالثاً، ابعاد فاجعه جهاني است. چنانكه از ميان غرب مرداني همچون اشپنگلر، فيلسوف تاريخ، پيشبيني كرده بودند: از اوايل قرن بيستم، نشانههاي بحران و انحطاط غرب بارز شد. در واقع قرن بيستم به صورت تمام عيار نشان داد كه تاريخ غربي مبتلاي بحران است. به همين لحاظ، متناوباً حوزههاي مختلف سياسي، اقتصادي و فرهنگي غرب، مبتلاي آشفتگي و بحران شد.
با ظاهر شدن نشانههاي بحران در هر يک از معاملات و مناسبات عمومي، غرب همه قواي مالي، نظامي، سياسي و رسانهاي خود را به ميدان آورد تا با تزريق مسكّن و گاه جراحيهاي كوچک، بحران را كنترل و از تب و تاب بيندازد.
بحرانسازي در ساير مناطق جهان، يكي از روشهاي شناخته شده سران نظام استكباري براي انتقال بحران از جغرافياي غرب به ساير نقاط بوده و هست. با اينهمه، ظهور تمام قدّ بحرانها و فراگيرياش در موضوعات و مناسبات گوناگون، در اواخر قرن بيستم و در آستانه قرن بيست و يكم، فراماسونري جهاني را ناگزير به استفاده از آخرين تير تركش يعني بهكارگيري «استراتژي آتش فشان آپوكاليپس» و آخرالزّماني ساخت.
چنانكه از مضامين «پروتكلهاي دانشوران صهيون» و همچنين عملكرد تجربه شده فراماسونرها و كانون توطئه جهاني برميآيد، استفاده از اين استراتژي تنها به عنوان «آخرالدّوا» شناخته ميشد چه، همه مطالعات و برنامههاي كلان اجرا شده طي سدههاي گذشته در حوزههاي مختلف و بسط تمدّن سكولار در سراسر گيتي، حاكي از آن بود كه تزريق تدريجي سم (امانيسم، سكولاريزم، ليبراليسم و هيدرونيسم) در پيكر فرهنگها و تمدّنهاي غير غربي چنان صيد گرفتار در دام فرهنگ و تمدّن غربي را، آلوده و بيجان ميسازد كه تأسيس و اعلام حكومت جهاني اشرار يهود بيهيچ مقاومتي حادث خواهد شد.
همه قراين هم حاكي از آن بود كه اين سمّ تركيبي در ساحتهاي فكري، فرهنگي و تمدّني، بازماندگان همه فرهنگها و تمدّنهاي غيرغربي و از جمله شرق اسلامي را خلع سلاح ساخته است. بر هيچكس پوشيده نبود كه مسيحيان فاسد، مسيحيّت سكولاريزه، اديان حقيقي مهجور و جوامع مسلمانان مبتلاي تفرقه و فقر شده بودند.
«هنري فورد»، بنيانگذار شركت اتومبيلسازي فورد در آمريكا، پروتكلها يا همان فرمولها و تصميمات جمعي از استراتژيستها و خاخامهاي يهودي را كه به منظور تسخير عالم طرّاحي شده بود، در سال 1920 م. بهصورت سلسله مقالاتي در روزنامهاي كه متعلّق به خودش بود به چاپ رساند.
صرفنظر از اختلاف نظرها درباره اين پروتكلها و مضامينش، امروزه چه كسي ميتواند سلطه يهود بر كمپانيهاي چند مليّتي، سازمانهاي جهاني، بانکها، صنعت پورنوگراف، رسانهها و توليد و توزيع مشروبات سكرآور و بالأخره فراماسونري جهاني را انكار كند؟
امّا آنچه رخ داد، خلاف همه برنامهها و ترفندهاي سران مخفي بود:
همزمان با بروز موج بحرانهاي «ايدئولوژيک، اقتصادي، سياسي و اخلاقي» كه توأم با هم همه ساحتهاي حيات فرهنگي و تمدّني غرب را در سالهاي پاياني قرن بيستم با چالش روبهرو ساخته بود، به ناگهان، موج بازگشت به دين و معنويت در غرب و ساير نقاط جهان، چونان صاعقهاي همه تدبيرهاي عقل مكّار و شيطاني را درهم ريخت.
ظهور نهضتهاي دينگرا و ضدّ غرب در شرق اسلامي و قدرت يافتن اهل ديانت حقيقي در ايران اسلامي و ورود دين به عرصه مديريت كلان اجتماعي ـ سياسي، به سان بازي دومينو، مهرههاي ساخته و پرداخته شدهي فراماسونري جهاني و بنياسرائيلي را در ايران، عراق و ساير كشورها سرنگون ساخت.
اين واقعه بنياسرائيل را كه سوداي اعلام حكومت جهاني را در سر ميپروراند و داشت با سرعت تمام و به قصد مقابله با اين وضع و تغيير مسير تاريخ به نفع خود، دست به اقدام همه جانبه بود و «استراتژي آتشفشان آخرالزّماني» در دستور كار (كانون توطئه جهاني) وارد سازند.
حال، پس از اين مقدّمه طولاني، به سراغ فيلم آپوكاليپتيک 2012 ميرويم:
«زمينشناسي آمريكايي براي تهيه گزارشي از بالا رفتن درجه حرارت زمين كه به زودي موجب فوران هسته زمين، زلزلههاي پياپي و بالا آمدن سطح آب درياها ميشود و در سال 2012م. به نابودي زمين ميانجامد راهي هند ميشود.
گزارش به اجلاس سران بيست (كشورهاي صنعتي و پرقدرت) ميرسد و پس از چالشهاي مختلف تصميم نهايي اجلاس اين ميشود كه طيّ يک پروژه فوق سرّي، تعدادي از برگزيدگان برخي كشورهاي جهان به اضافه آثار مهمّ فرهنگي و تمدّني قابل انتقال و يک جفت از كلّيه حيوانات انتخاب شوند تا در روزهاي منتهي به تاريخ 12/12/2012 سوار بر سه كشتي غولپيكري شوند كه به منظور نجات اين نخبگان برگزيده به طور مخفيانه ساخته شده و در كوهستانهاي چين مستقر گشته است.
بحران فراگير و غيرقابل كنترل آغاز ميشود، تركيبي غريب از زلزله، سونامي، آتشفشان و ... همه جهان غرق بحران ميشود و به تدريج آب بالا ميآيد تا همه سطح زمين را بسان عصر نوح نبي (علیه السلام) بپوشاند.
آب قلّه اورست را هم به زير ميكشد، همه ساكنان زمين به جز اين برگزيدگان ميمانند. گويا تنها آنان لايق ماندنند. در اين ميان چند نفر از ثروتمندان عرب نيز كه قادر به پرداخت هزينه چند ميليارد دلاري مسافرت بودند، ديده ميشوند.
با فروكش كردن بحران، كشتي در نقطه بلندي در آفريقا آرام ميگيرد، تا ديگر بار، تاريخ زمين از 1/1/1 و با حضور نجات يافتگان برگزيده آغاز شود.
در اين اثر:
ـ همهي ساكنان زمين محكوم به مرگند.
ـ اين واقعه در تقويم و افسانههاي اقوام مايايي پيشبيني شده بود.
ـ راهي براي كنترل بحران نيست و بايد بقاي اين برگزيدگان را براي تداوم تاريخ آينده پذيرفت.
تقريباً همزمان با اين فيلم سينمايي، مستندي با عنوان «نوستر آداموس» و «2012» توسط يكي از شبكههاي تلويزيوني غربي ساخته و پخش شد. سازنده اين مستند، سعي ميكند از زبان برخي كارشناسان و با مدد جستن از چند نقاشي كه از نوسترآداموس باقي مانده، واقعهي 2012 را در زمره پيشگوييهاي اين پيشگوي فرانسوي معرفي نمايد. در واقع تأييد بر آنچه كه در افسانههاي مايايي آمده است. جالب توجّه آنكه پيش از آغاز سفر بزرگ، نوجواني آمريكايي به نام نوح به كمک پدرش قادر به از بين بردن مانعي ميشود كه سفينه را با خطر روبهرو ساخته است. او، به عنوان نوح قرن بيست و يكم، ناجي برگزيدگان نخبه ميشود.
امّا، در عالم واقع چه ميگذرد؟
سران بيلدربرگ، كميته 300 يا همان كانون توطئههاي جهاني كه جملگي شاكله فراماسونري جهاني را تشكيل ميدهند به اجراي آخرين استراتژي يا همان «آتشفشان آپوكاليپتيک» رسيدهاند.
اين گروه توطئهگر جهاني، افزون بر برخورداري از قدرت كامل، سر رشته تمام امور را در اختيار دارند و سران كشورهاي مختلف و از جمله سران برخي كشورهاي غربي و پاپ به طور مستقيم يا غيرمستقم دست نشانده آنانند.
مدارک گوناگوني دربارهي مقام بالاي پادشاهان عربستان، واتيكان، روسيه، اردن، انگليس در لژهاي ماسوني (تا حدّ ماسون درجه 33) منتشر شده است.
گاهي تعداد اعضاي اين كانون را 300 نفر اعلام ميكنند. جان كولمن، نويسنده كتاب «كميته 300 كانون توطئههاي جهاني» ، اين گروه را زير نام «كميته 300» معرفي ميكند.
چند سال قبل، به ناگهان، مصاحبهاي كوتاه امّا عجيب از «جورج سوروس»، ميليونر جهان وطن، كه با روزنامه «فاينشنال تايمز» به گفتوگو نشسته بود، منتشر شد. او اعلام داشت:
چين، جايگزين آمريكا در رهبري نظم نوين جهاني خواهد شد و همانند ماجراي سقوط ارزش دلار و كاهش سطح استانداردهاي زندگي آمريكايي، آمريكا بهتر است در برابر فروپاشي جايگاه خود مقاومت نكند.
سوروس اعلام كرد: روندي در راستاي تغيير ذخاير ارزي از دلار به ارزهاي ديگر در جريان بوده است. وي اظهار داشت: سقوط منظّم ارزش دلار مطلوب و مورد انتظار است. سيستم مالي جهاني نيازمند تجديد ساختار در راستاي رايج شدن يک ارز واحد جهاني است...
از سوى برخى از منكران يا ترديدكنندگان درباره رجعت، گاه اين پرسشها يا ترديدها مطرح مىشود كه:
1. اگر هدف از بازگشت برخى مؤمنان و غير مؤمنان در رجعت، مجازات يا پاداش برخى از افراد درگذشته در اين دنياست، رجعت لزومى ندارد؛ زيرا افراد نيكوكار، در بهشت برزخى به سر مىبرند و آمدن آنها به اين دنيا، هر چند سرسبز و آباد باشد، همانند بردن آنان از بهشت به جهنم است. افراد بدكار نيز در جهنم برزخى عذاب مىشوند و آوردن آنها به اين دنيا، هر چند عذابى مكرر و بسيار ببينند همانند بردن آنها از جهنم به بهشت خواهد بود؛ از اين رو كه نه عذاب مادى و معنوى اين جهان با عذاب برزخ و قيامت قابل مقايسه است نه نعمتها و نه خوبىهاى مادى و معنوى آن با خوشىها و نعمتهاى مادى و معنوى برزخ و قيامت.
2. اگر مقصود اين است كه مؤمنان و كافران پيشين وعدههاى الهى را به چشم خود در اين دنيا ببينند، اين آگاهى، از جهان ديگر نيز براى آنها حاصل خواهد شد.
3. اصولاً با وجود رويدادى عظيم و فراگير به نام قيامت، چه نيازی به اتفاقى جزئى و موردى به نام رجعت است؟ پاداشها و كيفرها در قيامت داده خواهد شد.
و برخى پرسشها و شبهات ديگر كه در جاى خود مىتوانند درست نيز باشند.
در اين نوشتار، هدف آن است كه با روشن ساختن برخى جنبههاى رجعت، اين نظر مطرح شود كه رجعت، با وجود قبول درستى پرسشهاى بالا، باز يک ضرورت است؛ ضرورتى كه با حذف آن در هدفها، آرمانها و طرحهاى اسلام خلل پديد مىآيد و هيچ چيز ديگرى جاى خالى آن را پر نمىكند.
از اينرو، به طرح ضرورت رجعت، تنها در سه جنبه تكوينى، تاريخى، عقيدتى و كمال انسانى مىپردازيم.
الف): ضرورت تكوينى
از بسيارى آيات و روايات چنين بر مىآيد كه ظلم و ستم، به ويژه ستمى كه پاسخ داده نشود و در آن حق مظلوم از ظالم گرفته نشود، حدودى كه جارى نشوند و مجازاتهايى كه به اجرا در نيايند، همه و همه به تنهايى و در كنار يكديگر، مايه آن خواهند شد كه نظم زمين و آسمان بر هم خورد، باران در جاى خود نبارد، نعمتها دگرگون شوند، سرزمينهاى آباد، باير، خشک و غير زراعى شوند، باغها و درختان به شورهزار تبديل شوند، روحيات مردم تغيير يابد و از اين قبيل آثار وضعى و پيامدهاى طبيعى گناهان اجتماعى كه بر عالم تكوين تاثير خواهند نهاد.
از سوى ديگر، مىدانيم كه قرار است پس از ظهور، زمين سراسر آباد و سر سبز شود و هر چيزى به جاى خود بازگردد و مىدانيم كه عالم، عالم علل و اسباب است و قرار است كار اين جهان، جتى پس از ظهور نيز، جز در مواردى خاص، با علل و اسباب پيش رود.
بر اساس اين دانستهها، اگر قرار باشد زمين آباد شود، بايد علتها و سببهاى خشكى و خرابى آن از ميان برود. حال اگر اين علتها و سببها اين باشند كه در زمانهاى گذشته خونى به ناحق ريخته شده، حقى غصب شده و ستمى بر كسى رفته است و در پى آن كيفرى در كار نبوده و به همين خاطر، زمينهايى سر سبز، كوير و شوره زار شدهاند، ضرورى است كه آن افراد و عوامل زنده شوند، حدود و مجازاتها به اجرا درآيند و حقها به جاى خود باز گردند تا بارانهايى كه به اين دلايل بر سر زمين يا سر زمينهايى نباريدهاند باز ببارند و نعمتهايى كه راه آنها بسته شده بود باز ارزانى زمين و زمينيان شوند.
ب) ضرورت تاريخى، عقيدتى
مىدانيم كه بسيارى از پيروان اديان و مذاهب نادرست، آنها كه تعصب و عنادى ندارند، حق را مىپذيرند و اگر تشخيص خود را غلط دانستند، نظر خويش را تغيير مىدهند، تنها به خاطر اين پيرو برخى دينها و مذهبها شده و در عقيده خود ماندهاند كه نمىتوانند بپذيرند كه پيشوايانشان دروغ گفتهاند، به نيرنگ دست يازيدهاند، توطئه انديشيدهاند، دين ساختهاند و آن را به خدا نسبت دادهاند، يا دينى الهى را در حساسترين شرايط تاريخى خود به انحراف كشاندهاند.
اين افراد اگر بدانند كه در گذشته چه رخ داده است و اين را از زبان همان بدعتگران، دين سازان و انحراف آفرينان بشنوند از عقيده خويش دست خواهند برداشت و به حق خواهند گرويد.
از ديگر سو مىدانيم كه قرار است پس از ظهور، همگان به حق گرايند و با رغبت، به مذهب و آيينى رو كنند كه حق است و قرار است تنها با آنان ستيز شود كه حق را در مىيابند امّا بر باطل خود اصرار مىورزند.
بر اين اساس، اگر قرار باشد كه در اين دنيا حق بر پيروان و مذاهب و اديان باطل كه حسن ظن به پيشوايان خود دارند آشكار شود، راهى جز اين نيست كه همان پيشوايان باطل از همان جايگاهى كه پيروانشان به عنوان آرامگاه براى آنان مىشناسند بيرون آيند، دو باره زنده شوند و خود اقرار كنند كه چگونه آيندگان را اغفال كرده، به اشتباه كشانده و گمراه ساختهاند. جز اين طريق، پيروان حقجو امّا خوشبين، به گمراهى پيشوايان خود يقين نخواهند يافت و پيروان معاند و حق ستيز شناخته نخواهند شد.
به همين ترتيب، لازم است كه پيامبران نيز پا به اين جهان بگذارند تا شاهدى باشند براى آيين حقى كه آوردهاند و ميزانى براى سنجش ديگرگونىها و تحريفهايى كه در آيين آنان صورت پذيرفته است .
ج) ضرورت كمال انسانى
هدف از آفرينش انسانها رسيدن به كمال و نزديكى به كمال مطلق است كه از آن با قربة الى الله يا تقرب و »نزديكى به خدا« ياد مىشود. اين نزديكى به خدا براى هر انسان بايد در طول عمر محدود او در اين دنيا به دست آيد .هر لحظه اين عمر اگر براى هر انسان، باايمان و عمل صالح و بهترين عمل در هر لحظه همراه باشد، آن انسان پس از مرگ خويش در بالاترين و والاترين درجات جا خواهد داشت. هر لحظه كه براى هر انسان به گونهاى مطلوب سپرى مىشود، در آخرت براى او سالها، قرنها و هزارهها پيشرفت خواهد بود و هر لحظه كه از دست او برود، در جهان ديگر بايد سالها، قرنها و هزارهها را طى كند تا به آن نقطهاى برسد كه مىتوانست با يك لحظه دنيا برسد.
مؤمنانى هستند كه پس از مرگ و ديدن آنچه به دست آورده و آنچه از دست داده اند آرزو مىكنند كه باز به دنيا باز گردند، عمل صالح كنند. در راه خدا كوشش، تلاش و جهاد نمايند، به مردم خدمت كنند، در راه استقرار حقيقت و تاسيس و استمرار حكومت حق بكوشند و در اين راه رنج ببينند و در صورت لزوم كشته شوند تا به درجاتى بالاتر و والاتر از آن چه هم اكنون در آن هستند دست يابند. اينان مشتاق اين هستند كه از بهشت برزخى با همه نعمتهايش بيرون آيند و رنج زندگى دنيا را به جان بخرند تا آن گاه كه باز مىگردند در مراتبى بالاتر قرار گيرند، مراتبى كه بدون اين كوششها، تلاشها و مجاهدتهاى چند روزه دنيا بايد با سالها، قرنها و هزارهها در عالم ديگر بدست آيد.
از ديگر سوى هستند انبيا، جانشينان انبيا و اوليايى كه در اين دنيا آمدند و رفتند امّا مردم نتوانستند بيش از قطرهاى از درياى وجود آنها بهره ببرند. آنها نيز مشتاق هستند كه به اين دنيا باز گردند تا باز در راه خدا به هدايت مردم بپردازند و بخشهايى ديگر از ظرفيتهاى گسترده و پهناور وجود خويش را در اختيار مردم بگذارند. با اين كار، هم سهمى در استقرار دين حق در سرتاسر گيتى بر عهده بگيرند، هم ديگر نيروها و توانهاى آنها بى حاصل نماند،هم خود از اين طريق تقربى بيشتر كسب كنند.
براى اينكه ظرفيتهاى بالقوه مؤمنان خالص به فعل آيد و براى آن كه ظرفيتهاى بالفعل انسانهاى كامل در خدمت ايمان، مؤمنان و حكومت ايمانيان به كار گرفته شود و براى اينكه استعدادها و توانهايى كه خداوند در انسانها نهاده است عبث نباشد، ضرورى است كه مؤمنان استوار و انسانهاى كامل دو باره در اين جهان حاضر شوند و راه نيمه تمام خود را تمام كنند. امّا مؤمنانى هستند كه بيم آن دارند كه اگر به اين دنيا باز گردند، گرفتار ضعفها، خطاها و وسوسههايى شوند كه آنها را از مرتبه خويش پايينتر خواهد آورد. چنين مؤمنانى مايل نيستند كه به اين جهان برگردند و نيز بر نخواهند گشت.
منبع: سيد على محمد رفيعى
ماهنامه موعود شماره 29
مقدمه
نشانههاي ظهور از جذابترين و پر طرفدارترين بخشهاي معارف مهدوي است. اختصاص بخش عمدهاي از روايات مهدويت به اين موضوع، بهترين گواه بر اين مسئله است. اين جذابيت از سويي باعث افزايش اقبال عمومي به اين مسئله و در نتيجه اصل انديشه مهدويت ميشود، اما از سوي ديگر، افزون بر ايجاد زمينه مناسب براي ورود خرافات، طمع شيادان را براي جعل و تحريف روايات دو چندان ميکند. از اين رو، نظر به فقدان پژوهشهاي مستند در اين زمينه، شايسته است با انجام تحقيقات مبتني بر اصول و قواعد فهم حديث و با جداسازي احاديث صحيح از ضعيف و مطالب مستند از غير مستند، علاوه بر پالايش معارف مهدويت از خرافات، زمينههاي سوء استفاده از اين موضوع از ميان برداشته شود. بر اين اساس، در اين نوشتار کوشيده خواهد شد تا ابعاد مختلف حادثه قيام يماني که از نشانههاي مهم ظهور امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، به صورت مستند بررسي شود.
پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و تکريم اهل يمن از ديرباز:
از پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در اين خصوص چنين روايت شده است:
«مَن أحَبّ أهل اليَمَن فَقَد أحَبَّني وَ مَن أبغَضَ أهلَ اليَمَن فَقَد أبغَضَني» [1]
کسي که اهل يمن را دوست بدارد، مرا دوست داشته و کسي که با اهل يمن دشمني ورزد، با من دشمني ورزيده است.
و نيز فرمودهاند:
«رجالُ أهلَ اليَمَن ألايمانُ يمانيُّ وَ الحِکمَة يَمانيّة» [2]
مردمان يمن با فضيلتترند. ايمان و حکمت يمني است.
آنان يمن را از آن روي تکريم و تعظيم مينمودند که مهد پرورش انسانهاي وارسته و پارسايي چون اويس قرني بوده است، هم چنان که در آخرالزمان اهل يمن عليه پلشتيها و تباهيها بپا خواهند خاست و در راه اقامه دين الهي و گسترش معنويت، مجاهدت خواهند کرد. رسول گرامي اسلام، به هنگام اعزام معاذ بن جبل به يمن به وي فرمودند:
«بعَثتُک إلي قَومٍ رَقيقَةٌ قلوبُهم يُقتِلونَ عَلي الحقّ مَرّتين» [3]
تو را به سوي مردمي فرستادم که قلبهايشان رقيق است و بر سر حق دو بار جنگ ميکنند.
جابر بن عبدالله انصاري، در روايت ديگري از پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) چنين روايت ميکند: گروهي از سرزمين يمن بر پيامبر (صلی الله علیه و آله) وارد شدند، آن حضرت فرمود: «قومٌ رقيقَة قلوبُهم راسخٌ ايمانُهم و منهُم المَنصُور يخرُجُ في سَبعين الفاً ينصُرُ خلَفي و خَلفَ وَصيّي» [4]
مردم سرزمين يمن قلبهايي رقيق و ايمانهايي استوار دارند. منصور که با هفتاد نفر قيام ميکند و جانشين من و جانشين وصي مرا ياري ميدهد، از آنهاست.
از آنجا که چنين حادثهاي براي پيشوايان گذشته رخ نداده، منظور پيامبر گرامي اسلام (صلی الله علیه و آله) از جانشين وصي ايشان، کسي جز امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نخواهد بود. بر اين اساس اهل يمن در آخرالزمان، زمينه سازان ظهور و ياري کنندگان آخرين وصي پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) خواهند بود. رهبري نهضتِ زمينه سازان يمن، بر عهدۀ شخصي است که روايات از او با نام «يماني» يا «قحطاني» ياد کردهاند.
يماني در آينه روايات و تاريخ :
اصل ظهور مردي از سرزمين يمن در آخرالزمان، مسلّم است و روايات متعددي نيز برآن دلالت ميکنند که برخي از آنها معتبرند. اين روايات،از پيامبراکرم (صلی الله علیه و آله)، امام علي (علیه السلام)، امام باقر (علیه السلام)، امام صادق (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) و نيز تعدادي از صحابه همچون عمار ياسر نقل شده است؛ مثلاً امام صادق (علیه السلام) در روايت صحيحهاي در پاسخ به اين سؤال که فرج شيعيان شما چه زماني خواهد بود، فرمودند:
«... و ظهر الشّامي وَ أقبَل اليمانيُّ و تَحَرّک الحَسَنيّ خرَج صاحِبُ هذا الامر مِنَ المدينَةِ الي مَکّة» [5]
... هنگامي که شامي ظاهر شود و يماني آشکار گردد و حسني جنبش خود را آغاز کند، صاحب اين امر از مدينه به سمت مکه برود.
از نخستين کتابهاي روايي که اين روايات را ذکر کردهاند، ميتوان به «مختصر اثبات الرجعة» از فضل بن شاذان، «کافي»، «الغيبة» نعماني، «کمال الدين و تمام النعمة»، «الغيبة» و «امالي» شيخ طوسي و در منابع اهل سنت به «صحيح بخاري»، «صحيح مسلم» و «الفتن» نعيم بن حماد اشاره کرد. بيگمان تعدد اين روايات و قديمي بودن منابع آن و نيز وجود احاديث معتبر در ميان مجموعه اين روايات، جاي هيچ گونه ترديدي در اصل اين مسئله باقي نخواهد گذاشت. اين مسئله آن قدر مسلم بوده که در طول تاريخ، افراد مختلفي با عنوان قحطاني (يماني) دست به قيام زدهاند.
دلايل متعددي به موضوع يماني و کندوکاو درباره ابعاد مختلف اين شخصيت و زواياي زندگي و جنبش او اهميت بخشيده است، از جمله:
1. تعداد زيادي از روايات در ميان مجموعه احاديث علائم الظهور، فقط حدود پنج پديده را به شکل مستقل، نشانههاي ظهور بر شمردهاند. بعضي از اين پنج نشانه، در اندکي از روايات جاي خود را به نشانههاي ديگري ميدهند، اما معمولاً در اصل پنج شماري آن نشانهها، تغييري ايجاد نميشود. تأکيد پيشوايان معصوم (عليهم السلام) بر اين علائم که در برخي روايات از آنها با عنوان علائم حتمي تعبير شده و جداسازي آنها از ساير نشانههاي ظهور، دليل بر اهميت اين نشانههاست که توجه ويژهاي را ميطلبد. يماني يکي از اين نشانههاست که معمولاً در زمرۀ پنج علامت ياد شده، به شمار ميرود. امام صادق (علیه السلام) در اين باره فرمودهاند:
«خَمسُ قبلَ قيام القائم اليَمانيّ وَ السُّفيانيّ وَ المُنادي مِن السَّماء و خَسفٌ بِالبيداء وَ قتلُ النّفس الزّکيّة» [6]
پيش از قيام قائم پنج نشانه رخ خواهد داد: يماني، سفياني، نداي آسماني، فرو رفتن [سپاه سفياني] در سرزمين بيداء و کشته شدن نفس زکيه.
2. قيام يماني، فضيلت محور و اصلاحگر است و روايات، بر کمک به او تأکيد کردهاند. بيگمان جانبداري از اين حرکت ارزشي و تقويت آن، زماني امکان پذير خواهد بود که اين شخصيت و جزئيات مربوط به جنبش او تا حد ممکن شناسايي شود.
3. وجود ويژگيهاي مثبت در شخصيت يماني و تکريم و تجليلي که در کلمات پيشوايان دين از او شده، ميتواند انگيزهاي براي وسوسه شيادان و فرصت طلباني باشد که براي جلب عواطف و احساسات مذهبي مردم، از آن استفاده کنند. لذا، اين احتمال همواره وجود داشته است که افرادي خود را يماني معرفي کنند و از اين رهگذر، عواطف، احساسات و امکانات مردم را به سوي خود جلب کنند و چه بسا با اين عنوان تا تشکيل حکومت نيز پيش بروند. از اين رو، بجاست تا در حد ممکن جزئيات اين حادثه بر اساس اصول علمي شناسايي شود تا بتوان در مقام تعيين مصداق، مدعيان دروغين را از يماني واقعي شناسايي کرد، دست کم اين معيار براي تشخيص مدعيان دروغين کفايت ميکند و همين مقدار، اهميت کندوکاو پيرامون اين موضوع را به خوبي مينمايد.
4. از ديگر ثمرات اين بحث اثبات آن است که امامان معصوم قيامهاي اصلاح طلبانهاي را در عصر غيبت تأييد کردهاند. پيشوايان معصوم از يماني و جنبش او جانبداري کردهاند. بنابراين، ميتوان گفت که از نظر معصومان در عصر غيبت، جنبشهاي نظامي تأييد شده نيز وجود دارند. بنابراين، ديدگاه معروفي که حرکتهاي اصلاحي را در عصر غيبت محکوم به شکست و بر خلاف ميل و ارادۀ پيشوايان ديني ميداند، پذيرفتني نيست، و در صورت وجود رواياتي که اين انديشه را تأييد ميکنند، بايد آنها را به صورتي که با روايات يماني جمع پذير باشد، تأويل کرد.
حتمي يا غير حتمي بودن جنبش يماني
يکي از تقسيمات معروف نشانه هاي ظهور که ريشه در روايات دارد، تقسيم علائم به حتمي و غير حتمي است. نشانههاي حتمي، حتماً پيش از ظهور تحقق مييابند،اما در نشانههاي غير حتمي احتمال عدم تحقق نيز وجود دارد. آيا جنبش يماني نيز از نشانههاي حتمي ظهور است، يا غير حتمي؟ در ميان مجموعه احاديثي که نشانههاي ظهور را به حتمي و غير حتمي تقسيم کردهاند،در دو روايت به حتمي بودن قيام يماني تصريح شده است. شيخ نعماني روايت اول را به سند خود و در کتاب الغيبة، از امام صادق (علیه السلام) چنين نقل کرده است:
«النّداءُ منَ المَحتوم و السّفيانيّ منَ المَحتوم و اليَمانيّ منَ المَحتوم وَ قتلُ النَّفس الزَّکيَّة مِنَ المَحتوم وَ کفّ يَطلَعُ مِنَ السَّماء منَ المَحتوم» [7]
نداي آسماني از نشانههاي حتمي است و سفياني و يماني و کشته شدن نفس زکيه و کف دستي که از افق آسمان نمايان ميشود نيز از نشانههاي حتمي هستند.
پينوشتها:
[1]. شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص541، باب50، ح2.
[2]. شيخ کليني، روضة الکافي، ص63، ح27.
[3]. احمد بن حنبل، المسند، ج5، ص235.
[5]. نعماني، الغيبة، ص58، باب2، ح1.
[6]. روضة الکافي، ص183، ح285، (سند اين روايت به صورت زير است: محمد بن يحيي، عن احمد بن محمد، عن بن محبوب، عن يعقوب السراج. درباره وثاقت محمد بن يحيي نک: نجاشي، رجال،ص353. درباره وثاقت احمد بن محمد نک: همان، ص82. درباره وثاقت ابن محبوب نک: شيخ طوسي، رجال، ص334. درباره وثاقت يعقوب السراج نک: نجاشي، رجال، ص451).
[7]. نعماني، الغيبة، ص357، باب14، ح11، (اين حديث ضعيف است به دليل وجود عبيدالله بن موسي و...) نک: علي نمازي، مستدرکات علم رجال الحديث، ج5، ص196.
ممکن است، داعش، زمینهساز و فراهم کننده و مقدمه خروج سفیانی باشد. و داعشیها در هنگام خروج آن ملعون در صف یاران و لشکریان سفیانی، قرار گیرند.
به نظر میرسد در پشت پرده تشکیل داعش، اتاق فکرهای جریان باطل، یهود، صهیونیسم مسیحی و سرویسهای اطلاعاتی غربی، هستند و با مطالعه گسترده در ادبیات آخرالزمانی، تلاش کردهاند تا به خیال خام خود، مدیریت وقایع نزدیک به ظهور منجی آخرالزمان، را در دست بگیرند. شاهد بر اینکه علاوه بر تشکیل داعش و سوء استفاده از پرچمهای سیاه در بشارتهای پیامبر، از تشکیل گروه ترویستی خراسان، این بار با سوء استفاده از پرچمهایی از ناحیه خراسان (رایات من قبل خراسان)، خبر میدهند. تا با شبیهسازی کاریکاتوری از علائم ظهور، تحولات و وقایع نزدیک به ظهور را در دست بگیرند. تلاشهای مضحک «محور غربی ــ عبری ــ عربی» و «ائتلاف صهیون– صلیبی– سلفی» برای سوء استفاده از روایات ملاحم و شبیهسازی کاریکاتوری از روایات آخر الزمانی، همچنان ادامه خواهد داشت تا امر بر همگان، مشتبه شود.
شبهه خروج سفیانی
هجوم مغولوار لشکر وحشت سلفی، داعش، به سرزمین «عراق» پس از «سوریه»، به ناگهان زنگ خطر را برای ساکنان شرق اسلامی به صدا در آورد. پیشروی عجیب و غریب در جغرافیای بزرگی از دو سرزمین سوریه و عراق، کشتار بیرحمانه و مثال زدنی بیگناهان شیعه، مثله کردن اجساد، ذبح بیگناهان و شعار دولت اسلامی عراق و شام و بالأخره پرچم سیاه این جنایتکاران، این گمان را به ذهن بسیاری از ساکنان ایران، عراق و ... متبادر ساخت که این واقعه در مسیر خروج سفیانی و پیشقراولان آن است. همان که در روایات ائمّه دین (علیهم السلام) از او و هجمهاش، به عنوان اوّلین نشانه حتمیّه ظهور امام مهدی، یاد شده است.
یکی از نشانههای سفیانی به عنوان نشانه حتمی ظهور، شیعهکشی و دشمن اهل بیت بودن است، در حدیث معتبری از امام باقر (علیه السلام) چنین آمده است: «فَإِنَّ حَنَقَهُ وَ شَرَهَهُ إِنَّمَا هِیَ عَلَى شِیعَتِنَا» [1]؛ شدت خشم و حرص او تنها بر شیعیان ماست، گروه تروریستی داعش نیز در این نشانه، شبیه سفیانی است، اما آیا میتوان به صرف یک مشابهت چنین حکم کرد که این گروه همان سفیانی روایات و احادیث است؟ روشن است که برای اثبات این ادعا، باید تمام روایات مربوط به سفیانی، در نظر گرفته شود. این مقاله در پی پاسخ گویی به این پرسش روز میباشد.
تفاوت های داعش و سفیانی
داعش، همان سفیانی نیست، تفاوت بین داعش و سفیانی، بیش از 10 مورد است:
1- اختلاف در رنگ پرچم سفیانی و داعش. پرچم سفیانی سرخ رنگ است در حالیکه پرچم داعش، سیاه میباشد.
2- محل خروج سفیانی وادی یابس است در حالی که محل داعش در شمال سوریه و عراق است.
3- بر اساس روایات اسلامی، سفیانی شخص خاصی است در حالی که داعش جریان است. سفیانی، شخص محور است در حالیکه داعش، بیشتر جریان محور است.
4- نسب و نام سفیانی در روایات آمده است که سفیانی از نسل ابوسفیان و یزید بن معاویه است اما در مورد رهبر داعش، ابوبکر بغدادی چنین چیزی را نمیتوان بررسی نمود.
5- در روایات، قدرت سپاه سفیانی بسیار هولناک ذکر شده است تا جایی که به سرعت شام و عراق را میگیرد در حالی که داعش از چنین قدرتی برخوردار نیست و هنوز نتوانسته است بر کل منطقه سوریه مسلط شود.
6- سفیانی بیش از 15 ماه حكومت نمیكند. در صورتی كه داعش بیش از 15 ماه تشكیل شده است و چند سال است که در سوریه در حال جنگ است
در حدیث معتبری امام صادق (علیه السلام) چنین آمده: «مِنْ أَوَّلِ خُرُوجِهِ إِلَى آخِرِهِ خَمْسَةَ عَشَرَ شَهْراً سِتَّةُ أَشْهُرٍ یُقَاتِلُ فِیهَا فَإِذَا مَلَکَ الْکُوَرَ الْخَمْسَ مَلَکَ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ وَ لَمْ یَزِدْ عَلَیْهَا یَوْماً» از اول قیام سفیانی تا آخر کارش، 15 ماه است. شش ماه میجنگد و پنج آبادی را میگیرد و نه ماه حکومت میکند و یک روز هم بیشتر نمیشود.
در روایت دیگری امام صادق (علیه السلام) این پنج منطقه را در شام نام میبرد: «مَلَکَ کُوَرَ الشَّامِ الْخَمْسَ دِمَشْقَ وَ حِمْصَ وَ فِلَسْطِینَ وَ الْأُرْدُنَّ وَ قِنَّسْرِینَ»: مناطق پنجگانه آمده در روایات اکنون چهار کشور سوریه، لبنان، فلسطین و اردن است.
طبق این بیان، اولاً سفیانی کسی است که ظرف مدت شش ماه بتواند چهار کشور را بگیرد و بسیار روشن است که این نشانه به هیچ وجه قابل تطبیق بر داعش نیست، ثانیاً کل شورش و حکومت سفیانی از ظهور تا افولش بیش از پانزده ماه نخواهد بود، در حالی که داعش بیش از دو برابر این مدت است که شر و ضرر آن متوجه کشورهای اسلامی شده است و حتی یک کشور را هم نتوانسته است بگیرد. علاوه بر اینکه، امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «یَخْرُجُ بِالشَّامِ فَیَنْقَادُ لَهُ أَهْلُ الشَّام»: سفیانی شورش میکند و اهل شام از او پیروی میکنند، در حالی که روشن است مردم سوریه به طور کامل، داعش را حمایت نکردند.
7- طبق روایات، سفیانی پس از سرکوب مخالفانش در شام، هدفی جز حمله به عراق ندارد، از اینرو، با سپاهی بزرگ به سمت عراق رهسپار میشود، اما در میانه راه، در منطقهای به نام قرقیسیا (شهری در سوریه در محل اتصال رود خابور و فرات) جنگی هولناک درمیگیرد و بسیاری کشته میشوند. آنگاه سپاه سفیانی پس از پیروزی در نبرد قرقیسیا به صورت همزمان با دو سپاه مختلف به مدینه و عراق یورش خواهد برد. در حالی که داعش، در میانه حمله به عراق، چنین نبردی (جنگ قرقیسیا) را انجام نداد.
8- اگر داعش، سفیانی است، پس باید خراسانی و یمانی نیز خروج کرده باشند، در حالیه هنوز جنین مسالهای رخ نداده است.
در حدیث معتبری امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «إِنَّ أَمْرَ السُّفْیَانِیِّ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُهُ فِی رَجَب» و در حدیث معتبر دیگری امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «خُرُوجُ الثَّلَاثَةِ الْخُرَاسَانِیِّ وَ السُّفْیَانِیِّ وَ الْیَمَانِیِّ فِی سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فِی یَوْمٍ وَاحِد». طبق این دو روایت سفیانی در ماه رجب و همزمان با خراسانی و یمانی شورش خواهد کرد، روشن است که به هیچ وجه این نشانه قابل تطبیق بر داعش نیست، زیرا هنوز نه خراسانی قیام کرده نه یمانی.
9- اگر داعش، همان سفیانی است، باید طبق روایات، علاوه بر حمله به عراق، لشکری را نیز به سمت کشور عربستان و شهر مدینه و مکه، فرستاده باشد، در حالیکه همگان میدانند، چنین اتفاقی نیفتاده است.
فتنه شام و سوریه تا ظهور ادامه خواهد یافت
مستندات بسیاری بر حوادث شام، در سالهای قبل از ظهور امام زمان، اشاره میکنند. مهمترین آنها روایت جابر در کتاب «الغیبه» نعمانی، است که از امام محمّد باقر (علیه السلام) نقل میکند که فرمودند: «ای جابر! قائم ظهور نمیکند تا آنکه فتنهای شام را فراگیرد و اهل شام به دنبال خلاصی از آنند؛ امّا راهی برای آن نمییابند.» [2]
و نیز در کتاب ملاحم و فتن ابن طاووس به نقل از کتاب «عقد الدّرر» از منابع اهل سنت، چنین نقل شده است: «در شام، فتنهای خواهد بود که آغازش همچون بازی کودکان است. هر چه این فتنه از یک طرف آرام و خاموش میشود، از جانب دیگر سربرمیآورد و پایان نمیپذیرد تا آنکه منادی از آسمان ندا سر میدهد. آگاه باشید که تنها فلانی (امام عصر) امیر است…» [3]
سناریوی غرب در مواجهه با گروههای سلفی تکفیری و داعش، آن است که این گروهها را به عنوان نیروی موثری جمع آوری کرده اما در نهایت به عنوان نیروی مزاحم در منطقه نگه میدارد. یعنی این گروهها همچون طالبان در افغانستان، محدود میشوند اما از بین نمیروند و دائم برای دولتهای اسلامی به ویژه عراق و سوریه خطرآفرین خواهند شد. به عبارت دیگر این مناطق همیشه آبستن حوادث غیر منتظره و ناگهانی خواهند شد و کشورها در هالهای از بیامنیتی فرو میرود.
جمع بندی
بین داعش و سفیانی، شباهتهای فراوانی است. و همین باعث تطبیق داعش با سفیانی در میان عدهای از شیعیان و مشتاقان و منتظران ظهور، شده است. به گونهای که این شوق شیعیان در نگاه پیروان دیگر ادیان نیز، جلوه خاصی پیدا کرده و مداخله ایران و حزب الله لبنان در امور سوریه را به مثابه آمادگی ایران و حزب الله برای جنگ با سفیانی و اسرائیل دانستهاند.
در جهان عرب و در میان اهل سنت نیز، پیشگوییها و تطبیقها، بسیار بیشتر از گذشته شده و رفتارهای داعش، را با مفاهیم و گزارههای دینی، ربط دادهاند و اما در طرف جبهه کفر و نفاق، دشمنان نیز با سوء استفاده از این شوق و با بدلسازی داعش با سفیانی و بزرگ نمایی اختلاف بین شیعه و سنی، با القاء مصنوعی و زودرس جنگ شیعیان با دشمنان امام مهدی، با عنوان پیامهای دینی جنگ آخرالزمان در سوریه و حتی معرفی کردن داعش به عنوان ارتش امام مهدی، سعی در غفلت امت اسلام از دشمن اصلی (اسرائیل و آمریکا) دارند و متاسفانه تا حدودی نیز موفق شدهاند. طرافداران اندیشه توراتی و آرماگدونی مسیحیت، حملات گروههاي تكفيري را در عراق در پازل آخرالزماني غرب، مورد توجه شدید قرار دادهاند. حتی اندیشمندان و کارشناسان دینی دنیای غرب، پا را از این هم فراتر گذاشته و داعش را به عنوان نماد اسلام واقعی در دنیای غرب، معرفی میکنند و عنوان میکنند که مسیر ترسیمی همه مسلمانان، سرانجامی واحد دارد و آن همانا، مسیر داعش است. داعشیها نیز با سوء استفاده از گفتمان مهدویت و با تکیه بر اخبار ملاحم و فتن در منابع حدیثی اهل سنت و بویژه روایات پرچمهای سیاه و احادیث فضائل شام (سوریه) وانمود میکنند که زمینهساز برپایی دولتی به واقع اسلامی در گستره جهان اسلام و مقدمهساز و زمینهساز ظهور منجی اسلامی، هستند.
اما آنچه مطرح میشود که داعش، همان سفیانی است، ثابت نیست. بلکه ممکن است، داعش، زمینهساز و فراهم کننده و مقدمه خروج سفیانی باشد. و داعشیها، در هنگام خروج آن ملعون در صف یاران و لشکریان سفیانی، قرار گیرند. به عبارت دیگر داعش، سفیانی نیست، بلکه داعش، از نشانههای خروج سفیانی است.
شبیهسازی حرکت داعش و سایر جریانات سلفی در سوریه و شمال «آفریقا» (دامس، جبهه النّصره و…) با جریانات پیشگویی شده در روایات و احادیث آخرالزّمانی در سالهای قبل از ظهور، نمیبایست ما را فریفته و دچار شبهه کند. این پیشفرض عواقبی بس خطرناک دارد. حدّاقل خسارت این شبهه، نومید شدن مستضعفان و شیعیان از ظهور امام، است. بنابر تصریح برخی روایات، شماری از مردم، نادانسته در اثر نومیدی، دل به انکار امام میسپارند. و نکته مهم در مباحث مهدویت، این است که احادیث مهدویت، قطعههای مختلف یک پازل واحد محسوب میشوند و جدا از هم نباید، بررسی شوند. اگر نشانههای ظهور را جدا از هم و مستقل از یکدیگر بررسی کنیم به نتایج واقعی و مطلوب نخواهیم رسید.
پینوشتها:
[1]. الغیبة للنعمانی؛ ص300
[2]. نعمانی، الغیبۀ، ص ۲۹۰
[3]. ابن طاووس، فتنهها و آشوبهای آخرالزمان، ص30
منبع:فرهنگ
در این سوره يک آيه پیرامون مهدویت وجود دارد و آن آیه 18 این سوره است
«فهل ينظرون الا الساعة أن تأتيهم بغتة فقد جاء أشراطها فأنى لهم اذا جائتهم ذكرئهم» [1]
آيا آنها جز اين انتظارى دارند كه قيامت ناگهان برپا شود در حالى كه هم اكنون نشانههاى آن آمده است، اما هنگامى كه بيايد، تذكر و ايمان آنها سودى نخواهد داشت.
مفضل از امام صادق (عليه السلام) روايت مىكند كه حضرت فرمود:
«مراد از ساعت (در اين آيه شريفه)، قيام قائم است». [2]
بر این اساس، (شرائط الساعة) علامت و نشانههاى نزديک شدن قيامت است.
اما نشانههاى قيامت از زبان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) چنين است:
ابن عباس مىگويد: ما با پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) در حجة الوداع بوديم، حضرت حلقه درب خانه كعبه را گرفت و رو به سوى ما كرده، فرمود: آيا شما را از (شرائط الساعة) آگاه كنم؟ سلمان- كه آن روز از همه به پيامبر (صلي الله عليه و آله) نزديكتر بود- عرض كرد: آرى اى رسول خدا. پس حضرت فرمود: «از نشانههاى قيامت، تضييع نماز، پيروى از شهوات، تمايل به هواپرستى، گرامى داشتن ثروتمندان، فروختن دين به دنيا است، در اين هنگام است كه قلب مؤمن در درونش ذوب میشود، آنچنان كه نمک در آب ذوب مىشود، اين همه زشتيها را مىبيند و توانائى بر تغيير آن ندارد.»
سلمان گفت: اى رسول خدا، آيا چنين امرى واقع مىشود؟ حضرت فرمود: «آرى، سوگند به آن كس كه جانم به دست اوست. اى سلمان! در آن زمان زمامدارانى ستمگر، وزرايى فاسق، كارشناسانى ستم پيشه، و امنائى خائن بر مردم حكومت مىكنند»
سلمان پرسيد: آيا اين امر واقع مىشود؟
پیامبر فرمود: «آرى؟ سوگند به آن كس كه جانم در دست اوست، اى سلمان! در آن هنگام زشتيها، زيبا، و زيباييها، زشت مىشود. امانت به خيانتكار سپرده مىشود و امانت دار، خيانت مىكند، دروغگو را تصديق مىكنند و راستگو را تكذيب»
سلمان سئوال کرد: اى رسول خدا، آيا چنين چيزى واقع مىشود؟
پیامبر فرمود: «آرى؟ سوگند به كسى كه جانم در دست اوست، اى سلمان! در آن روز حكومت به دست زنان و مشورت با بردگان خواهد بود، كودكان بر منابر مىنشينند و دروغ، ظرافت و زكات، غرامت و بيت المال، غنيمت به شمار مىآيد. مردم به پدر و مادر خود بدى مىكنند و به دوستانشان نيكى و ستاره دنبالهدار در آسمان ظاهر مىشود.
سلمان گفت: آيا اين امر واقع مىشود؟
حضرت فرمود: «آرى؟ سوگند به كسى كه جانم به دست اوست، اى سلمان! در آن زمان زن با شوهرش در تجارت شريک مىشود (و هر دو تمام تلاش خود را در بيرون خانه و براى ثروت اندوزى به كار مىگيرند) باران كم و صاحبان كرم، خسيس و تهىدستان، حقير شمرده مىشوند، در آن هنگام بازارها به يكديگر نزديک مىگردد، يكى مىگويد: چيزى نفروختم و ديگرى مىگويد: سودى نبردم و همه زبان به شكايت و مذمت پروردگار مىگشايند»
سلمان گفت: اى رسول خدا، آيا اين امر واقع مىشود؟
حضرت فرمود: «آرى، سوگند به كسى كه جانم در دست اوست، اى سلمان! در آن زمان، اقوامى به حكومت مىرسند كه اگر مردم سخن بگويند، آنها را مىكشند و اگر سكوت كنند، همه چيزشان را مباح مىشمرند، اموال آنها را غارت مىكنند و احترامشان را پايمال و خونهايشان را مىريزند و دلها را پر از عداوت و وحشت مىكنند، و همه مردم را ترسان و خائف و مرعوب مىبينى»
سلمان عرض كرد: آيا اين امر واقع مىشود؟
حضرت فرمود: «آرى؟ سوگند به آن كس كه جانم به دست اوست. اى سلمان! در آن هنگام چيزى از مغرب مىآورند (قوانين از شرق و قوانين از غرب) و امت من متلون مىگردد! در آن روز واى برضعفاى امت از آنها و واى بر آنها از عذاب الهى، نه به كوچک، رحم مىكنند و نه بر بزرگان احترام مىگذراند و نه گنهكارى را مىبخشند، بدنهايشان همچون آدميان است، اما دلهايشان، همچون دل شيطانهاست»
سلمان گفت: اى رسول خدا، آيا اين امر واقع مىشود؟
حضرت فرمود: «آرى سوگند به آن كس كه جانم در دست اوست اى سلمان! در آن زمان، مردان به مردان قناعت مىكنند، و زنان به زنان، و بر سر پسران به رقابت بر مىخيزند، همانگونه كه براى دختران رقابت مىكنند. در خانوادههايشان، مردان خود را شبيه زنان و زنان خود را شبيه مردان مىكنند و زنان بر زين سوار مىشوند (و به خودنمائى مىپردازند) بر آنها لعنت خدا باد».
سلمان عرض كرد: آيا اين امر واقع مىشود؟
حضرت فرمود: « آرى؟ سوگند به كسى كه جانم در دست اوست، اى سلمان! در آن زمان به تزيين مساجد مىپردازند، آن چنان كه معابد يهود و نصارا را تزيين مىكنند، قرآنها را مىآرايند (بىآنكه به محتواى آن عمل كنند) منارههاى مساجد طولاني و صفوف نمازگزاران فراوان، اما دلها نسبت به يكديگر، دشمن و زبانها، مختلف است».
سلمان گفت: اى رسول خدا آيا اين امر واقع مىشود؟
پیامبر فرمود: «آرى، سوگند به كسى كه جانم در دست اوست، اى سلمان! در آن هنگام پسران خود را با طلا تزيين مىكنند و لباسهاى ابريشمين «حرير» و «ديباج» مىپوشند و از پوستهاى پلنگ براى خود لباس تهيه مىكنند»
سلمان عرض كرد: آيا اين امر واقع مىشود؟
پیامبر فرمود: «آرى؟ سوگند به كسى كه جانم در دست اوست، اى سلمان! در آن هنگام طلاق فزونى مىگيرد و حدي براى امر خدا اجرا نمىشود، اما با اين حال به خدا ضرر نمىزنند» (بلكه خودشان زيان مىبينند)
سلمان عرض كرد: آيا اين شدنى است، اى رسول خدا؟
حضرت فرمود: «آرى؟ سوگند به كسى كه جانم در دست اوست، اى سلمان! در آن هنگام زنان خواننده و آلات لهو و نوازندگى آشكار مىشود و اشرار امتم به دنبال آن مىروند»
سلمان گفت: آيا اين شدنى است، اى رسول خدا؟
حضرت فرمود: «آرى، سوگند به كسى كه جانم در دست اوست، اى سلمان! در آن هنگام ثروتمندان امتم براى تفريح به حج مىروند و طبقه متوسط براى تجارت و فقراى آنها براى ريا و تظاهر، در آن زمان اقوامى پيدا مىشوند كه قرآن را براى غير خدا فرا ميگيرند و با آن همچون آلات لهو رفتار مىكنند و اقوامى روى كار مىآيند كه براى غير خدا علم دين فرا مىگيرند، فرزندان نامشروع، فراوان مىشود و قرآن را به صورت غنا مىخوانند و براى دنيا از يكديگر سبقت مىگيرند».
سلمان عرض كرد: آيا اين امر واقع مىشود اى رسول خدا؟
حضرت فرمود: «آرى، سوگند به كسى كه جانم در دست اوست، اى سلمان! اين زمانى است كه پردههاى حرمت دريده ميشود، گناه فراوان، بدان بر نيكان مسلط مىگردند، دروغ زياد ميشود، لجاجت آشكار و فقر فزونى ميگيرد و مردم با انواع لباسها بر يكديگر فخر مىفروشند، بارانها بىموقع مىبارد، قمار و آلات موسيقى را جالب ميشمرند و امر به معروف و نهى از منكر را زشت مىدانند، به گونهاى كه مؤمن در آن زمان از همه امت خوارتر است. قاريان قرآن و عبادت كنندگان پيوسته به يكديگر بدگويى مىكنند و آنها را در ملكوت آسمانها، افرادى پليد و آلوده مىخوانند».
سلمان عرض كرد: آيا اين امر واقع مىشود؟
حضرت فرمود: «آرى! سوگند به كسى كه جانم در دست اوست، اى سلمان! در آن هنگام ثروتمند رحمى بر فقير نمىكند، تا آنجا كه نيازمندى در ميان جمعيت ميايستد و اظهار حاجت مىكند و هيچ كس چيزى در دست او نمىنهد».
سلمان عرض كرد: اى رسول خدا آيا اين امر شدنى است؟
حضرت فرمود: «آرى، سوگند به كسى كه جانم در دست اوست، اى سلمان! در آن هنگام (روبيضة) سخن مىگويد».
سلمان عرض كرد: پدر و مادرم فدايت باد اى رسول خدا، (روبيضة) چيست؟
حضرت فرمود: «كسى درباره محروم سخن مىگويد كه هرگز سخن نمىگفت (و كسى اظهار نظر مىكند كه مجال اظهار نظر به او نمىدادند). در اين هنگام طولى نمىكشد كه فريادى از زمين بر مىخيزد، آن چنان كه هر گروهى خيال مىكنند اين فرياد در منطقه آنهاست. باز مدتى كه خدا مىخواهد به همان حال مىمانند، سپس در اين مدت، زمين را مىشكافند و زمين پارههاى دل خود را بيرون مىافكند. منظورم طلا و نقره است. سپس به ستون هاى مسجد با دست مباركشان، اشاره كرده و فرمودند: همانند اينها و در آن روز ديگر طلا و نقره به درد نمىخورد (و فرمان الهى فرا مىرسد). اين است معنى سخن پروردگار «فقد جاء اشراطها». [3]
تمام اينها نشانههاى آخرالزمان است كه در طليعه آن، ظهور حضرت بقية الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشریف) اتفاق خواهد افتاد و منجى عالم بشريت قيام خواهد كرد و زمين را از لوث پليديها، پاک و منزه خواهد نمود- به اميد آن روز، انشاء الله-.
پينوشت:
[1]. سوره محمد، آيه 18
[2]. ينابيع المودة، ص 428
[3]. تفسير القمي، ج 2، ص303
فتنه «دجال» در روايات ما به عنوان يكي از فتنههاي قبل از ظهور حضرت امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شمرده شده است. هرچند در پي پرسشهاي گوناگوني كه درباره مشخصات امامان معصوم (علیهم السلام) پرسيده شده، ايشان به بيان ويژگيهايي از دجال پرداختهاند. اما اين موضوع هم چنان در دوران ما، در هالهاي از ابهام قرار دارد.
گروهي دجال را با وجود ويژگيهاي عجيب و غريبي كه در روايات براي آن برشمرده شده است، موجودي واقعي ميدانند كه در آخرالزمان ظاهر شده و به فريبكاري ميپردازد و گروهي به دليل همين ويژگيها دجال را موجودي نمادين دانسته و معتقدند روايات در مورد او بيشتر به زبان استعاره سخن گفتهاند.
بي آن كه بخواهيم در اين مجال اندک به قضاوت در مورد ديدگاه ياد شده بپردازيم در اين جا به نمونهاي از ديدگاه دوم اشاره ميكنيم. در روايات اهل بيت (علیهم السلام) آمده است كه در آخر زمان انساني ميآيد با مشخصات زير:
1. يک چشم دارد.
2. يک چشم او در وسط پيشاني اوست.
3. آن چشم مثل ستاره ميدرخشد.
4. اين انسان به نام «دجال» مشخص شده است. اين انسان سوار بر خري است كه چنين توصيف شده است:
بين دو گوش او يک ميل راه است.
داخل درياها ميشود.
زمين زير پاي او در هم نورديده ميشود.
جلوي او دود و آتش است.
پشت سرش چيزي است كه مردم آن را نان ميبينند.
از سر هر موي او سازي بلند است.
خرما دفع ميكند.
اغلب طرفدارانش از يهوديان و زنازادگان هستند.
مردم در زمان او به دو دسته تقسيم ميشوند: عدهاي براي دين خود عزادارند و عدهاي براي دنياي خود.
نظريه
به عنوان يک نظريه كه احتمال صحت و يا رد آن وجود دارد، ميتوانيم حدس بزنيم كه شايد معصومين (علیهم السلام) خواستهاند با زبان اشاره از فاصلهاي كه حدود هزار و چهارصد، سال حقايقي را با ما در ميان بگذارند و توجه ما را به عمق واقعياتي كه در زمان ما رخ داده است، جلب كنند. بر اساس اين احتمال ميتوان تعابير زير را در نظر داشت:
1. انسان يک چشم
انسان در تاريخ هميشه دو چشم داشته است. چشم طبيعتبين و چشم حقيقتبين؛ يک چشمي كه با آن دنيا را ميديده و ديگري چشمي كه با آن خدا را ميديده است. تعبير «انسان يک چشم» اشاره به پيدايش انسان مادي و ماترياليست است كه تنها يک چشم دارد: چشم طبيعتبين او تصور ميكند كه جز طبيعت هيچ چيز حقيقت و واقعيت ندارد.
2. يک چشم در وسط پيشاني اوست
صورت انسان متقارن خلق شده است و انسان، عيب و نقص صورت خود را از لحاظ قانون تقارن ارزيابي ميكند. يک دهان روي خط تقارن ولي دو گوش در دو سوي خط تقارن با فاصلة مساوي. ميفرمايند اين چشم انسان يک چشمي و يک بعدي در وسط پيشاني اوست. يعني روي خط تقارن صورت اوست و تقارن صورت او با يک چشم به هم نخورده است. در نتيجه، احساس نياز به چشم دوم نميكند و اين واقعيتي است كه با آن روبهرو بودهايم. ماترياليستها و مخصوصاً كمونيستها فلسفة خود را فلسفة علمي ميناميدند و آن را علم محض ميدانستند و كساني كه به ماوراءالطبيعه معتقد بودند را عقب مانده و مرتجع و واپسگرا مينامند و هيچگونه احساس نقص در سيماي شخصيت خود نميكردند.
3. يک چشم او مثل ستاره ميدرخشد
از زمان بطلميوس تا زمان انتشار كتاب مرايا توسط ابن هيثم، تصور عمومي بر اين بود كه نور از چشم انسان بر اشيا ميتابد و در پرتو نور چشم، اشيا ديده ميشوند. ابن هيثم براي اولين بار طرز كار چشم را كشف كرد و قوانين تابش و بازتاب نور را مطرح نمود و اتاق تاريک و عدسي را اختراع كرد. ولي از همان زمان اصطلاح «نور چشم» در ادبيات باقي ماند و اصطلاحاً به چشم قوي، «چشم پرنور» گفته شد و اين اصطلاح هنوز هم وجود دارد و كسي كه چشم او ضعيف شده اصطلاحاً ميگويند نور چشم او كم شده است. تعبير درخشش چشم انسان يک چشمي مثل ستاره، اشاره به قوت چشم طبيعتبين اين انسان است و ما امروز شاهد آن نيز هستيم. چشم طبيعتبين انسان ماترياليست تا اندازهاي قوي شده كه ميتواند از اتم تا سوپر كهكشانها را ببيند و توصيف كند.
4. سوار بر خري است كه ...
خر، مركب و مركب وسيله رسيدن از مبدأ به مقصد است. از بين همه مركبهاي جاندار آنكه به «ماشين» شبيهتر است، خر است، زيرا خر از برقرار كردن يک رابطة عاطفي با راكب خود عاجز است و ماشين نيز دقيقاً همينطور است.
5. بين دو گوش خر او يک ميل راه است
گوش، مركز شنوايي است و یک ميل، در اين جا، يک عدد كامل است و اشاره به فاصلة زياد دارد. امروزه ماشين امكان ايجاد شنوايي با فواصل طولاني را فراهم آورده است.
6،7. داخل درياها ميشود و زمين زير پاي او درهم نورديده ميشود
اين امر، اشاره به امكاناتي است كه ماشينهای امروزی براي بشر فراهم آورده است.
8. جلوي او دود و آتش است
انسان ماترياليست سوار بر خر تكنولوژي با اسلحه آتشين وارد جهان اسلام و ساير نقاط جهان شد و بدين وسيله سلطه خود را گسترش داد. به همين دليل ميفرمايند: در پيش روي او دود و آتش است.
9. پشت سرش چيزي است كه مردم آن را نان ميبينند
نفرمودهاند پشت سرش نان است، بلكه فرمودهاند: پشت سرش چيزي است كه مردم آن را نان ميبينند. اشاره به مدرنيزاسيون، وعده زندگي بهتر و رفاه بيشتر است كه در همه كشورهاي استعمارزده داده شد، ولي هيچ كس از ميان استعمارزدهها به زندگي بهتر و رفاه بيشتر به طور واقعي نرسيده است.
10. از سر هر موي او سازي بلند است
بهترين تعبير براي تشريح ارتباطات بينالمللي در جهان امروز همين تعبير است. هر موي يک جانور، يک سيستم مستقل است. ميتوان يک موي را كند در حالي كه بقيه آنها بر سر جاي خود باقي بمانند ولي همة «مو»ها از يک خون تغذيه و از آن طريق رشد و نمو پيدا ميكنند.
هر يک از وسايل ارتباطي در جهان امروز از نظر حقوقي يک سيستم مستقل هستند؛ نظير روزنامه جنگ پاكستان و يا خبرگزاري سودان و... ولي همه آنها از يک خون كه همان جريان انحصاري خبررساني بينالمللي است، تغذيه ميشوند و اين جريان به وسيله چهار خبرگزاري سه كشور غربي از جناح پروتستان ـ يهودي ـ انگلوساكسون دنياي مسيحيت كه فاتح جنگ جهاني دومند اداره ميشود. اين چهار خبرگزاري روزانه چهل ميليون كلمه خبر به سراسر چهان مخابره ميكنند.
11. خرما دفع ميكند
دفع خرما اشاره به توليدات ماشيني است. از ميان همه ميوهها، خرما شبيهتر به كالاي بستهبندي شده است يک زرورق بر رو و در داخل آن مواد غذايي و همه تقريباً اندازه هم.
12. اغلب طرفدارانش يهوديان و زنازادگانند
ظاهراً روشن است و اشاره به مسئله صهيونيسم و فروپاشي خانواده در غرب و افزايش زنازادگاني دارد كه عملاً گردانندگان چرخهاي تكنوكراسي جهانيند.
شگفتانگيز است در صدر اسلام نيز زنازادگان در پيشبرد اهداف ارتجاع عرب نقش مهمي داشتهاند، نظير عمروعاص و زياد ابن ابيه...
13. مردم در زمان او به دو دسته تقسيم ميشوند، عدهاي براي دين و عدهاي براي دنياي خود عزا دارند
اين امر، اشاره به نهضتهاي ضداستعماري است كه با شعارهاي ديني و يا بعضاً شعارهاي مادي (نظير نان، مسكن و...) به وجود آمدند.
14. دجال در لغت به معني بسيار فريبنده است .
پينوشت:
* برگرفته از كتاب: آيين برنامهسازي راديويي،انتشارات سروش