رجعت در لغت به معناي بازگشت است و در اصطلاح يعني بازگشت به دنيا پس از مرگ پيش از روز رستاخيز. خداوند در قرآن ميفرمايد: «و يوم نحشر من کل أمة فوجا ممن يکذب بآياتنا فهم يوزعون» [1]
روزي که بر گردانيم به دنيا از هر امتي گروهي را که آيات ما را تکذيب ميکردند، پس آنها باز داشته ميشوند (به جهت مجازات شدن زير نظر قرار ميگيرند).
با دقت در اين آيه که ميفرمايد: «گروهي را زنده ميکنيم»، معلوم ميشود که منظور بازگرداندن گروهي در «رجعت» است و الا در قيامت همه انسانها زنده ميشوند. بنابراين «رجعت» يعني بازگشت به دنيا پس از مرگ و پيش از روز رستاخيز که يکي از عقايد شيعه است.
شيخ صدوق (رحمه الله علیه) گويد: «رجعت اختصاص به کساني دارد که کافر محض يا مؤمن محض باشند و بين اين دو دسته کسي رجعت نميکند.» [2]
لازم به تذکر است که تعدادي از مؤمنين و کافرين به دنيا رجعت ميکنند؛ آن هم با همان بدن و روح قبلي و اين که چه کساني از کفار بر نميگردند، علامه مجلسي (رحمه الله علیه) در جلد 13 بحارالانوار صفحه 198 حديثي در اين باره آورده و آيه ذيل را درباره رجعت تفسير کرده است:
«حرام علي قرية أهلکناها أنهم لا يرجعون» [3]
حرام است شهري را که ويران کردهايم که ديگر برگردند
يعني افرادي که با عذاب نابود شدند، در رجعت کسي از آنها بر نميگردد. در مورد علت بازگشت برخي مؤمنان و کافران بايد گفت، بازگشت مؤمنان جهت تکامل بيشتر و رسيدن به بعضي از وعدههاي الهي در دنيا و... است و بازگشت کافران نيز جهت دنيوي و چشيدن ذلت و خواري و در حقيقت جهت شاد شدن دل مؤمنان ميباشد.
پينوشتها:
[1]. سوره نمل، آیه 83
[2]. ر.ک به کتاب «مسائل مروية»
[3]. سوره انبياء، آیه 95.
منبع: کتاب موعود امم
مرحوم شيخ حرّ عاملي بيش از 60 آيه [1] و مرحوم طبرسي بيش از 70 آيه [2] را بر رجعت منطبق و تفسير نمودهاند. اين آيات در ابتدا به دو دسته تقسيم ميشوند:
الف) آياتي که بر وقوع رجعت در امتهاي گذشته دلالت ميکنند.
ب) آياتي که از تحقق رجعت در آينده قبل از قيامت خبر ميدهند.
الف) رجعت در امّتهاي پيشين
دهها حديث از رسول اکرم از طريق شيعه و سني نقل شده که ايشان فرمودهاند: «آنچه در امتهاي پيشين واقع شده همانگونه در امت من نيز واقع خواهد شد.»[3]
در زير به بيان آياتي که به رجعت در امّتهاي پيشين اشاره دارد، ميپردازيم:
آيهي اول؛ «ثُمَّ بَعَثنا مِن بعد مَوتکم لعلّکم تشکرون» [4] آنگاه شما را پس از مرگتان برانگيختيم تا شايد سپاسگزار باشيد.
اين آيه در مورد هفتاد نفر از برگزيدگان قوم حضرت موسي (عليه السلام) است که حضرت موسي (عليه السلام) آنها را با خود به طور سينا برد تا بر جريان مکالمهاش با خدا و گرفتن الواح از جانب خدا شاهد باشند و در نتيجه بنياسرائيل صدور الـواح را از جانب خدا تکذيب نکنند. چون به طور رسيدند و مکالمهي حضرت موسي (عليه السلام) را با خدا مشاهده کردند، گفتند: «اي موسي، ما به تو ایمان نميآوريم مگر اينکه خداوند را آشکارا به ما بنماياني» [5]، هر چه حضرت موسي (عليه السلام) آنها را از اين خواستهي جاهلانه منع کرد، آنها بر خواهش خود اصرار ورزيدند تا سرانجام صاعقه آمد و همهي آنها را نابود کرد. حضرت موسي (عليه السلام) عرضه داشت: «بار پروردگارا! اگر اين هفتاد نفر زنده نشوند، من چگونه به سوي قومم بروم؟ آنها مرا به قتل متّهم خواهند کرد.» خداوند بر او منت نهاد و آنها را زنده کرد و همراه حضرت موسي (عليه السلام) به سوي خانه و کاشانهي خود بازگشتند.
در مورد سرگذشت اين هفتاد نفر هيچ اختلافي نيست و تصريح قرآن است که آنها در اثر صاعقه جان سپردند و به درخواست حضرت موسي (عليه السلام) از نو زنده شدند که معناي «رجعت» چيزي جز زنده شدن پس از مرگ نيست. در اين آيه، قرآن کريم تعبير «مرگ» را به کار برده تا تصور نشود که آنها مثلاً به خواب رفته و يا از هوش رفته بودند، بلکه صريحاً ميفرمايد: «شما را پس از مرگتان برانگيختيم».
حضرت علي (عليه السلام) در مناظره با عبدالله بن ابي بکر يشکري - اولين انکار کنندهي رجعت- براي اثبات رجعت فرمودند: اين هفتاد نفر ـ برگزيدگان حضرت موسي ـ پس ازمرگ، زنده شدند و به خانههاي خود بازگشتند، آنگاه مدتي زندگي کردند، غذا خوردند، ازدواج کردند، صاحب اولاد شدند و پس از فرا رسيدن اجلشان از دنيا رفتند. [6]
آيهي دوم: «ألَم تَرَ إلی الذين خَرَجوا مِن ديارهم و هم أُلُوفٌ حَذَرَ الموتِ، فقال لهم اللهُ موتوا، ثُمَّ أحياهم، إنَّ اللهَ لذو فضلٍ علی النّاسِ» [7] آيا نديدي آنان را که از بيم مرگ از خانههاي خود بيرون رفتند و آنها هزاران تن بودند پس خداوند به آنها گفت بميريد. سپس آنها را زنده کرد، بيگمان خدا بر مردم صاحب فضل است ولي بسياري از مردم سپاسگزاري نميکنند.
اين آيه در مورد قومي است که از ترس بيماري از وطن خود گريختند و خداوند آنها را مدتي طولاني بميراند و به سبب دعاي يکي از پيامبران به نام «حزقيل» همهي آنها را زنده کرد و روزگاري زندگي کردند و به اجل طبيعي از دنيا رفتند.[8]
آيهي سوم: «وَکَذلِکَ بَعَثنا هُم لِيَتَسائَلُوا بَينهم، قال قائِلٌ مِنهُم کَم لَبِثتم قَالُوا يَوماً أو بعضَ يَومٍ قَالُوا ربُّکُم أعلَمُ بما لَبِثتُم» [9] اينچنين آنان را برانگيختيم تا از يکديگر بپرسند. يکي از آها گفت چقدر درنگ کردهايد؟ گفتند: يک روز يا قسمتي از يک روز گفتند: پروردگارتان داناتر است که چه قدر درنگ کردهايد.
اين آيه در مورد اصحاب کهف است که مدت 309 سال در غاري به سر بردند. داستان اصحاب کهف از شگفتيهاي تاريخ است و خود گواه روشني از قدرت بينهايت حضرت احديت و سند زندهاي بر امکان بازگشت انسان به اين جهان است.
ب) وقوع رجعت در آينده (قبل از قيامت):
آيهي اول: «و يوم نحشُرُ مِن کلِّ أُمّةٍ فَوجاً مِمَّن يُکَذِّبِ بِآياتنا فَهم ما يوزَعون» [10] به ياد آور روزي را که از هر امت يک گروه از کساني که آيات را تکذيب ميکردند، محشور ميکنيم پس آنها نگه داشته ميشوند.
اين آيه يکي از روشنترين آيات قرآن است که بر رجعت دلالت ميکند، زيرا مراد از حشر در آيه، حشر عمومي و قيامت کبري نيست. در حديثي از امام صادق (عليه السلام) آمده است آن حضرت با اشاره به اين آيه فرمودند: اي حماد! مردم از اين آيه چه دريافت ميكنند؟ عرض كرد: حشر قيامت را. حضرت فرمودند: اينگونه نيست. اين آيه مربوط به رجعت است. آيا خداوند در قيامت گروهي را محشور و بقيهي مردم را رها ميکند؟ [11] حشر قيامت در آيهي 47 سورهي كهف بيان شده است «و حَشَرناهُم فَلَم نُغادِر منهم أحداً» همه را محشور ميكنيم، حتي يک نفر را رها نميکنيم.
همچنين کلمهي «فوجاً» در آيه دلالت بر حشر گروهي از مردم ميکند نه همهي مردم. [12]
آيهي دوم: «إنّ الّذي فَرَضَ عَليکَ القُرآنَ لَرَآدُّک إلی معاد» خداوندي که قرآن را بر تو فرض گردانيد، تو را به جايگاهت بازگرداند . [13]
از امام باقر (عليه السلام) روايت شده که «منظور از اين آيه عالم رجعت است».[14]
ابوخالد کابلي از امام سجاد (عليه السلام) روايت ميکند که در تفسير اين آيه فرمودند: رسول اکرم، اميرمؤمنان (عليه السلام) و امامان (عليهم السلام) به سوي شما بازميگردند.» [15]
آيهي سوم: «إنّا لننصُرُ رُسُلَنا وَ الّذينَ امَنوا في الْحَيوةِ الدُّنيا يَوْمَ يَقُومُ الْاَشْهادُ» وَ همانا ما فرستادگان خويش و مؤمنان را در دنيا، آن روزي كه شاهدان اقامه شوند، ياري خواهيم کرد. [16]
اين آيه يادآوري ميکند، وعدهي الهي بر آن تعلق گرفته است كه همهي انبيا و مؤمنان را در همين دنيا ياري خواهد كرد. اين ياري و نصرت تاکنون به طور کامل تحقّق نيافته است و از طرفي خداوند هرگز خلف وعده نميکند. پس در آينده زماني فرا ميرسد که نصرت خداوند به طور تام و کامل شامل حال انبيا و ائمهي اطهار (عليهم السلام) خواهد شد. امام باقر (عليه السلام) در تفسير اين آيه ميفرمايند: حسين بن علي (عليه السلام) از آنهاست. او هنوز ياري نشده است. آري قاتلان او کشته شدند ولي هنوز انتقام او گرفته نشده است.» [17]
از طرفي، لفظ نصرت در جايي به کار ميرود كه دو گروه مشغول مخاصمه باشند و بعد شخصي يا گروهي يكي از طرفهاي مخاصمه را كمک كند تا بر طرف مقابل چيره شود و طبيعي است كه چنين معنايي با رجعت سازگاري دارد.
آيهي چهارم: «و إذا وقع القَولُ عَليهم أخرَجنا لهم دابّةً مِن الارض تُکَلِّمُهُم أنَّ النّاسَ کانوا بِآياتنا لايَوقِنون» چون سخن بر آها فرود آيد، از زمين جنبندهاي برايشان بيرون ميآوريم که با آنها سخن گويد به درستي که مردم به آيههاي ما يقين ندارند. [18]
امام رضا (عليه السلام) در تفسير آيهي فوق فرمودند: دابة الأرض علي بن ابيطالب (عليه السلام) است. [19]
پينوشتها:
[1]. حر عاملي، الايقاظ، ص 97 و 72 .
[2]. طبسي، الشيعه و الرجعة، ج 2 .
[3].حر عاملي، الايقاظ ص 41 و 99 / علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 59 .
[4]. بقره (2)، 56 .
[5]. بقره (2)، 55 .
[6]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 53، صص73 و 129 .
[7]. بقره (2)، 243 .
[8]. طباطبايی، الميزان، ج 2، ص283 / تفسير برهان، ج 1، ص234 .
[9]. کهف (18)، 19 .
[10]. نمل/ 83
[11]. بحارالانوار، ج 52، ص 326/ تفسير برهان، سيد هاشم بحراني، ج 3، ص 210
[12]. فوج به معنای دسته و گروهی است که از جايی به جايی ديگر به سرعت حرکت و عبور میکنند. (مفردات راغب، مادهی فوج)
[13]. قصص (28)، 85 .
[14]. مستدرک سفينه، ج 4، ص 120 .
[15]. تفسير برهان، ج 3، ص 239ريال نورالثقلين، ج 4، ص144 .
[16]. غافر (40)، 52
[17]. حائری يزدی، الزام الناصب، ج 2، ص 338 .
[18]. نمل (8)، 82 .
[19]. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابيطالب، ج1، ص 579 / علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 39، ص 242 .