شاید شما نیز این سخن و به عبارتی این شبهه را شنیده باشید كه می گویند: وقتی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام كنند، مردمان بسیاری را می كشند؛ به گونهای كه سیل خون در زمین به راه میافتد و حتی انسانهای به دنیا آمده از نسل قاتلان امام حسین (علیه السلام) را هم به عنوان انتقام خون آن حضرت به قتل میرسانند، آیا این سخن حقیقت دارد؟ آیا به راستی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با ظهور خود با مردمان این گونه رفتار می کند؟ اگر آری، پس چگونه است که می گویند امام با مردمان با رحمت و رأفت برخورد می کند؟ تناقض این دو مسئله چگونه حل می شود؟
باید توجه داشت که امام واسطه فیض خداوند است كه به بركت وجود او بركات الهی شامل حال مردم میشود. زمین به بركت وجود امام، نعمتهای الهی مانند روییدنی ها و میوه ها و محصولاتش را در اختیار جهانیان قرار میدهد و آسمان، باران و سایر روزیها را بر آن ها نازل میكند و اگر لحظهای وجود امام از نظام آفرینش حذف شود، زمین اهل خود را هلاك می سازد. [1]
بنابراین چنین شخصیتی نمیتواند نسبت به مردم سختگیر، خشن، بیرحم و... باشد؛ بلكه همانگونه كه امام رضا (علیه السلام) در توصیف امام میفرماید: «[امام] انیس و دوست مردم است و همانند پدری دلسوز و برادری مهربان و مادری پرعاطفه نسبت به فرزند كوچكش به آتها مهر میورزد، امام به منزله یک پناهگاه امن برای مردم در هنگام وقوع پیشامدهای ناگوار است».[2]
بنابر روایات، آن حضرت در شرایطی ظهور میكند كه انسانها از جور و ستم حكومتهای ظالم و مكاتب دروغین مدعی نجات بخشی بشریت، به تنگ آمده و در نتیجه به بیراهه رفتنهای جامعه جهانی، دچار انواع بلاهای اجتماعی شدهاند. بحرانها و آشوبهای مختلف اجتماعی، در مجموع شرایطی را فراهم میكنند كه وقتی حضرت به اذن پروردگار عالم ظهور کرده و مردم را به سوی خود فرا میخوانند در كمترین زمان ممكن از سرتاسر عالم انسانهای عدالت خواه و تشنه امنیت و آسایش خود را به نزد آن حضرت میرسانند و لحظه به لحظه بر تعداد یاران وی افزوده میشود تا به آنجا كه در كمتر از یک سال به كمك خود مردم، حكومت عدل جهانی در سراسر كره زمین استقرار پیدا میكند و بساط ستم و ظلم و تعدی برچیده میشود و بشریت به آرزوی دیرینه خود كه همانا صلح و امنیت و آسایش كامل است، دست می یابد
این كار به راحتی هم انجام نمیگیرد، چه بسیار افرادی كه منافع نامشروع خود را در خطر دیده و به مخالفت با آن حضرت برمیخیزند و در صدد جنگ برمیآیند كه امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همانند همه اولیای الهی با شیوههای مختلف آنها را به راه راست فراخوانده، از وارد شدن به جنگ برحذر می دارد. در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) میخوانیم: «مهدی آنان را با كلامی حكیمانه به پذیرش حق دعوت میكند و با زیباترین و شیرینترین سخنان، آنها را موعظه میكند كه بسیاری از آنها توجه كرده، به حق گردن مینهند و دست از مخالفت و ستمگری و تعدی بر میدارند».[3]
با این وجود باز افرادی خواهند بود كه بر عناد خویش اصرار ورزیده و بر موضع ظالمانه خود پافشاری میكنند؛ بنابراین امام در مقابل آنها به شیوههای قهرآمیز متوسل میشوند. همچنان که روایات بیانگر آن است كه آن حضرت از ظالمان و ستم پیشگان انتقام میگیرد تا جور و ستم را از ریشه بركند؛ شوكت و عظمت پوشالی سركشان را درهم شكند؛ كاخ شرک و نفاق را ویران سازد و شاخههای گمراهی و شقاوت و فسق و فجور را قطع كند.[4]
بررسی روایات در این زمینه بیانگر آن است که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پس از ظهور، هرگز خود آغاز كننده جنگی نخواهد بود؛ بلکه جنگ و خونریزی عظیمی كه مطرح میشود، قبل از ظهور و به دست سران حكومتهای ظالم و استكباری به وجود میآید. هر چند امام در نتیجه عناد اهل باطل مجبور به مبارزه قهرآمیز با آنها میشود، اما ابتدا با حكمت و موعظه نیكو آنان را به پذیرش حق دعوت میكند و از مقابله با خود برحذر می دارد. آن گاه نیز که به جنگ میپردازد، تنها با طغیانگران و سركشان به مبارزه میپردازد تا دست از عناد بردارند و از هرگونه تعدی و ستم به دیگران خودداری كنند که این، همان روشی است كه همه انبیای الهی آن را به كار بستهاند؛ بدون اینكه كوچك ترین صدمه ای به انسانهای بیگناه و مستضعف وارد شود.
پینوشتها:
[1]. کلینی، كافی، ج 4، ص 577.
[2]. همان، ج 1، ص 200.
[3]. مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 11.
[4]. موسوی اصفهانی، محمدتقی، مكیال المكارم، ج 1، ص 49؛ فیومی اصفهانی، جواد، صحیفه المهدی، ص 139.
مقدمه
نشانههاي ظهور از جذابترين و پر طرفدارترين بخشهاي معارف مهدوي است. اختصاص بخش عمدهاي از روايات مهدويت به اين موضوع، بهترين گواه بر اين مسئله است. اين جذابيت از سويي باعث افزايش اقبال عمومي به اين مسئله و در نتيجه اصل انديشه مهدويت ميشود، اما از سوي ديگر، افزون بر ايجاد زمينه مناسب براي ورود خرافات، طمع شيادان را براي جعل و تحريف روايات دو چندان ميکند. از اين رو، نظر به فقدان پژوهشهاي مستند در اين زمينه، شايسته است با انجام تحقيقات مبتني بر اصول و قواعد فهم حديث و با جداسازي احاديث صحيح از ضعيف و مطالب مستند از غير مستند، علاوه بر پالايش معارف مهدويت از خرافات، زمينههاي سوء استفاده از اين موضوع از ميان برداشته شود. بر اين اساس، در اين نوشتار کوشيده خواهد شد تا ابعاد مختلف حادثه قيام يماني که از نشانههاي مهم ظهور امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، به صورت مستند بررسي شود.
پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و تکريم اهل يمن از ديرباز:
از پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در اين خصوص چنين روايت شده است:
«مَن أحَبّ أهل اليَمَن فَقَد أحَبَّني وَ مَن أبغَضَ أهلَ اليَمَن فَقَد أبغَضَني» [1]
کسي که اهل يمن را دوست بدارد، مرا دوست داشته و کسي که با اهل يمن دشمني ورزد، با من دشمني ورزيده است.
و نيز فرمودهاند:
«رجالُ أهلَ اليَمَن ألايمانُ يمانيُّ وَ الحِکمَة يَمانيّة» [2]
مردمان يمن با فضيلتترند. ايمان و حکمت يمني است.
آنان يمن را از آن روي تکريم و تعظيم مينمودند که مهد پرورش انسانهاي وارسته و پارسايي چون اويس قرني بوده است، هم چنان که در آخرالزمان اهل يمن عليه پلشتيها و تباهيها بپا خواهند خاست و در راه اقامه دين الهي و گسترش معنويت، مجاهدت خواهند کرد. رسول گرامي اسلام، به هنگام اعزام معاذ بن جبل به يمن به وي فرمودند:
«بعَثتُک إلي قَومٍ رَقيقَةٌ قلوبُهم يُقتِلونَ عَلي الحقّ مَرّتين» [3]
تو را به سوي مردمي فرستادم که قلبهايشان رقيق است و بر سر حق دو بار جنگ ميکنند.
جابر بن عبدالله انصاري، در روايت ديگري از پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) چنين روايت ميکند: گروهي از سرزمين يمن بر پيامبر (صلی الله علیه و آله) وارد شدند، آن حضرت فرمود: «قومٌ رقيقَة قلوبُهم راسخٌ ايمانُهم و منهُم المَنصُور يخرُجُ في سَبعين الفاً ينصُرُ خلَفي و خَلفَ وَصيّي» [4]
مردم سرزمين يمن قلبهايي رقيق و ايمانهايي استوار دارند. منصور که با هفتاد نفر قيام ميکند و جانشين من و جانشين وصي مرا ياري ميدهد، از آنهاست.
از آنجا که چنين حادثهاي براي پيشوايان گذشته رخ نداده، منظور پيامبر گرامي اسلام (صلی الله علیه و آله) از جانشين وصي ايشان، کسي جز امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نخواهد بود. بر اين اساس اهل يمن در آخرالزمان، زمينه سازان ظهور و ياري کنندگان آخرين وصي پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) خواهند بود. رهبري نهضتِ زمينه سازان يمن، بر عهدۀ شخصي است که روايات از او با نام «يماني» يا «قحطاني» ياد کردهاند.
يماني در آينه روايات و تاريخ :
اصل ظهور مردي از سرزمين يمن در آخرالزمان، مسلّم است و روايات متعددي نيز برآن دلالت ميکنند که برخي از آنها معتبرند. اين روايات،از پيامبراکرم (صلی الله علیه و آله)، امام علي (علیه السلام)، امام باقر (علیه السلام)، امام صادق (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) و نيز تعدادي از صحابه همچون عمار ياسر نقل شده است؛ مثلاً امام صادق (علیه السلام) در روايت صحيحهاي در پاسخ به اين سؤال که فرج شيعيان شما چه زماني خواهد بود، فرمودند:
«... و ظهر الشّامي وَ أقبَل اليمانيُّ و تَحَرّک الحَسَنيّ خرَج صاحِبُ هذا الامر مِنَ المدينَةِ الي مَکّة» [5]
... هنگامي که شامي ظاهر شود و يماني آشکار گردد و حسني جنبش خود را آغاز کند، صاحب اين امر از مدينه به سمت مکه برود.
از نخستين کتابهاي روايي که اين روايات را ذکر کردهاند، ميتوان به «مختصر اثبات الرجعة» از فضل بن شاذان، «کافي»، «الغيبة» نعماني، «کمال الدين و تمام النعمة»، «الغيبة» و «امالي» شيخ طوسي و در منابع اهل سنت به «صحيح بخاري»، «صحيح مسلم» و «الفتن» نعيم بن حماد اشاره کرد. بيگمان تعدد اين روايات و قديمي بودن منابع آن و نيز وجود احاديث معتبر در ميان مجموعه اين روايات، جاي هيچ گونه ترديدي در اصل اين مسئله باقي نخواهد گذاشت. اين مسئله آن قدر مسلم بوده که در طول تاريخ، افراد مختلفي با عنوان قحطاني (يماني) دست به قيام زدهاند.
دلايل متعددي به موضوع يماني و کندوکاو درباره ابعاد مختلف اين شخصيت و زواياي زندگي و جنبش او اهميت بخشيده است، از جمله:
1. تعداد زيادي از روايات در ميان مجموعه احاديث علائم الظهور، فقط حدود پنج پديده را به شکل مستقل، نشانههاي ظهور بر شمردهاند. بعضي از اين پنج نشانه، در اندکي از روايات جاي خود را به نشانههاي ديگري ميدهند، اما معمولاً در اصل پنج شماري آن نشانهها، تغييري ايجاد نميشود. تأکيد پيشوايان معصوم (عليهم السلام) بر اين علائم که در برخي روايات از آنها با عنوان علائم حتمي تعبير شده و جداسازي آنها از ساير نشانههاي ظهور، دليل بر اهميت اين نشانههاست که توجه ويژهاي را ميطلبد. يماني يکي از اين نشانههاست که معمولاً در زمرۀ پنج علامت ياد شده، به شمار ميرود. امام صادق (علیه السلام) در اين باره فرمودهاند:
«خَمسُ قبلَ قيام القائم اليَمانيّ وَ السُّفيانيّ وَ المُنادي مِن السَّماء و خَسفٌ بِالبيداء وَ قتلُ النّفس الزّکيّة» [6]
پيش از قيام قائم پنج نشانه رخ خواهد داد: يماني، سفياني، نداي آسماني، فرو رفتن [سپاه سفياني] در سرزمين بيداء و کشته شدن نفس زکيه.
2. قيام يماني، فضيلت محور و اصلاحگر است و روايات، بر کمک به او تأکيد کردهاند. بيگمان جانبداري از اين حرکت ارزشي و تقويت آن، زماني امکان پذير خواهد بود که اين شخصيت و جزئيات مربوط به جنبش او تا حد ممکن شناسايي شود.
3. وجود ويژگيهاي مثبت در شخصيت يماني و تکريم و تجليلي که در کلمات پيشوايان دين از او شده، ميتواند انگيزهاي براي وسوسه شيادان و فرصت طلباني باشد که براي جلب عواطف و احساسات مذهبي مردم، از آن استفاده کنند. لذا، اين احتمال همواره وجود داشته است که افرادي خود را يماني معرفي کنند و از اين رهگذر، عواطف، احساسات و امکانات مردم را به سوي خود جلب کنند و چه بسا با اين عنوان تا تشکيل حکومت نيز پيش بروند. از اين رو، بجاست تا در حد ممکن جزئيات اين حادثه بر اساس اصول علمي شناسايي شود تا بتوان در مقام تعيين مصداق، مدعيان دروغين را از يماني واقعي شناسايي کرد، دست کم اين معيار براي تشخيص مدعيان دروغين کفايت ميکند و همين مقدار، اهميت کندوکاو پيرامون اين موضوع را به خوبي مينمايد.
4. از ديگر ثمرات اين بحث اثبات آن است که امامان معصوم قيامهاي اصلاح طلبانهاي را در عصر غيبت تأييد کردهاند. پيشوايان معصوم از يماني و جنبش او جانبداري کردهاند. بنابراين، ميتوان گفت که از نظر معصومان در عصر غيبت، جنبشهاي نظامي تأييد شده نيز وجود دارند. بنابراين، ديدگاه معروفي که حرکتهاي اصلاحي را در عصر غيبت محکوم به شکست و بر خلاف ميل و ارادۀ پيشوايان ديني ميداند، پذيرفتني نيست، و در صورت وجود رواياتي که اين انديشه را تأييد ميکنند، بايد آنها را به صورتي که با روايات يماني جمع پذير باشد، تأويل کرد.
حتمي يا غير حتمي بودن جنبش يماني
يکي از تقسيمات معروف نشانه هاي ظهور که ريشه در روايات دارد، تقسيم علائم به حتمي و غير حتمي است. نشانههاي حتمي، حتماً پيش از ظهور تحقق مييابند،اما در نشانههاي غير حتمي احتمال عدم تحقق نيز وجود دارد. آيا جنبش يماني نيز از نشانههاي حتمي ظهور است، يا غير حتمي؟ در ميان مجموعه احاديثي که نشانههاي ظهور را به حتمي و غير حتمي تقسيم کردهاند،در دو روايت به حتمي بودن قيام يماني تصريح شده است. شيخ نعماني روايت اول را به سند خود و در کتاب الغيبة، از امام صادق (علیه السلام) چنين نقل کرده است:
«النّداءُ منَ المَحتوم و السّفيانيّ منَ المَحتوم و اليَمانيّ منَ المَحتوم وَ قتلُ النَّفس الزَّکيَّة مِنَ المَحتوم وَ کفّ يَطلَعُ مِنَ السَّماء منَ المَحتوم» [7]
نداي آسماني از نشانههاي حتمي است و سفياني و يماني و کشته شدن نفس زکيه و کف دستي که از افق آسمان نمايان ميشود نيز از نشانههاي حتمي هستند.
پينوشتها:
[1]. شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص541، باب50، ح2.
[2]. شيخ کليني، روضة الکافي، ص63، ح27.
[3]. احمد بن حنبل، المسند، ج5، ص235.
[5]. نعماني، الغيبة، ص58، باب2، ح1.
[6]. روضة الکافي، ص183، ح285، (سند اين روايت به صورت زير است: محمد بن يحيي، عن احمد بن محمد، عن بن محبوب، عن يعقوب السراج. درباره وثاقت محمد بن يحيي نک: نجاشي، رجال،ص353. درباره وثاقت احمد بن محمد نک: همان، ص82. درباره وثاقت ابن محبوب نک: شيخ طوسي، رجال، ص334. درباره وثاقت يعقوب السراج نک: نجاشي، رجال، ص451).
[7]. نعماني، الغيبة، ص357، باب14، ح11، (اين حديث ضعيف است به دليل وجود عبيدالله بن موسي و...) نک: علي نمازي، مستدرکات علم رجال الحديث، ج5، ص196.
بر اساس روايات، علائم ظهور حضرت حجت بن الحسن (عليه السلام) به دو دسته تقسيم مىشوند.
يكى علائم حتميّه و ديگرى علائم غير حتميّه. علائم حتميه، يعنى نشانههايى كه به طور حتمى و قطعى ظهور امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) پس از تحقق آنها به وقوع خواهد پيوست و نشانههاى غير حتمى، حوادثى هستند كه در صورت بروز و آشكار شدن، از علائم ظهور حضرت بقيه الله (ارواحنا فداه)، خواهد بود و خروج سفيانى يكى ازچند نشانهاى است كه از ظهور حضرت ولى عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حکايت خواهد کرد.
در بین دانشمندان اسلامى اتفاق نظر است كه دليل شهرت او به سفيانى به خاطر نسبت داشتن با ابوسفيان است چرا كه وى از تبار ابوسفيان است همانگونه كه فرزند هند جگر خوار نيز مىباشد.[1] از اميرالمومنين (علیه السلام) نقل شده است كه فرمودند:
«يخرج ابن آكلة الاكباد من الوادى اليابس و هو رجل ربعه و و حش الوجه، صنخم الهامة بوجه أثر الجدرى اذا رأيته حسبته أعور اسمه عثمان و ابوه عنبسه و هو من ولدا ابى سفيان حتى يأتى أرض (قرار و معين ) فيستوى على منبرها» [2]
فرزند هند جگرخوار از وادى يابس (دره خشک) خروج مىكند. او مردى است چهارشانه و بدقيافه، داراى سرى بزرگ که بر صورت او اثر آبله پيدا است. وقتى او را مىبينى، پندارى كه يک چشم دارد. نام او عثمان و پدرش عنبسه است.
او از فرزندان ابوسفيان است. وارد سرزمين قرار و معين (با آرامش و آبى گوارا) مىشود و بر بالاى منبر آنجا قرار مىگيرد. [3]
البته درباره نام او و پدرش روايات ديگرى نيز وجود دارد. درباره خصائص اخلاقى او رواياتى نقل شده است كه نشانگر خباثت اوست به عنوان نمونه به روايتى از اميرالمومنين (عليه السلام) اشاره مىكنيم که میفرمایند: «انه ملعون فى السماء ملعون فى الارض، اشدّ خلق الله و اكثر خلق الله ظلما» [3]
او (سفيانى) در آسمان و زمين مورد لعنت است. از جهت ظلم و ستم شديدترين و بيشترين ظلمها را مرتكب مىشود.
در روايتى از رسول خدا (صلّى الله عليه و آله) نقل شده است كه فرمودند: «يخرج رجل يقال له: السفيانى فى عمق دمشق و عامّه من يتبعه من كلب فيقتل حتى يبقر بطون النساء و يقتل الصبيّان» [4]
مردى از ميان دمشق خروج خواهد كرد كه به او سفيانى مىگويند. بيشترين كسانيكه از او تبعيت مىكنند از قبيله بنىكلاب هستند (نژاد سفيانى از ناحيه مادرش نيز به آنها منتهى مىشود) پس كشتارى مىكند تا جايى كه شكم زنان را مىدرد و كودكان را به قتل مىرساند. در رواياتى نيز نقل شده است كه سفيانى از سرزمينهاى غربى خواهد آمد و شايد بيانگر اين مطلب باشد كه در غرب آموزش مىبيند.
«يقبل سفيانى من بلاد روم متنصرا فى عنقه صليب و هو صاحب القوم» [5]
سفيانى درحاليكه رهبرى گروهى را به عهده دارد؛ مانند شخصى نصرانى صليب بر گردن دارد و از سرزمين روميان رو مىآورد.
بحت مربوط به خروج سفيانى بسيار كامل و مفصّل است و در كتابهاى مربوط نقل شده است كه به بعضى از آنها اشاره مىشود. كتاب مهدى منتظر تأليف حضرت آيت الله حاج شيخ محمد جواد خراسانى (رحمه الله) و همچنين عصر ظهور تأليف حجت الاسلام والمسلمین على كورانى.
پینوشتها:
[1]. عصر ظهور (على كورانى) صفحه 16
[2]. بحارالانوار (علامه مجلسى) جلد52، ص 20
[3]. حياة الامام المهدى (عليه السلام) صفحه 272(باقر شريف القرشى)
[4]. يوم الخلاص، صفحه 670 (كامل سليمان)
[5]. الغيبة صفحه 462 (شيخ طوسى )
مقدمه
ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) واقعهای شریف است که از زمان حضرت آدم (علیه السلام) بسیاری چشم انتظار وقوع آن بودهاند که در رأس آنان میتوان از انبیا و رسولان الهی و پیروان ایشان یاد کرد. در منابع مختلف و کتابهای مقدس ادیان آسمانی و غیر آسمانی متعددی میتوان در این رابطه مطالبی یافت.
در این میان، مطالبی که در منابع اسلامی آمده به مراتب بیش از دیگر متون است. با این حال با مطالعه مطالب و روایاتی که درباره ظهور در متون اسلامی آمده چند نکته مهم و اساسی جلب توجه مینماید:
1ـ به رغم اهمیت و جذابیت ظهور و دوران پس از آن، جز تصویری اجمالی و کلی از آن دوره ارائه نشده است. آثاری مانند «عصر زندگی» نوشته محمد حکیمی، چشم اندازی به حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته نجم الدین طبسی و دولت کریمه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته مرتضی مجتهدی سیستانی آثار شاخصی هستند که به تبیین این دوره پرداختهاند.
هرچند محققان و مؤلفان این آثار، تلاش در خور تقدیری برای به تصویر کشیدن این عصر داشتهاند، امّا هر خوانندهای با مطالعه این آثار ارزشمند به خوبی و در نهایت وضوح، اجمالی بودن روایات توصیف کننده این دوران را درمییابد. این اجمال را باید ناشی از ضعف درک و ناتوانی ساکنان دورههای پیش از ظهور به خصوص مقطع صدور احادیث و مخاطبان اهل بیت (علیهم السلام) در فهم و تصور اجزای آن دوره بدانیم.
برای نمونه و فهم بهتر میتوان حالتی را تصوّر کرد که شما قصد دارید برای کسی که پانصد سال قبل میزیسته از اینترنت و موشک و تلفن همراه صحبت کنید. در چنین شرایطی شما هیچ چارهای جز بیان اجمالی ندارید؛ زیرا اجزای توصیف شما هر قدر بیشتر شود بر سردرگمی او نیز افزوده میگردد.
حال شرایطی را تصور کنید که معصومان (علیهم السلام) حدود دوازده قرن قبل بنا داشتهاند از دورهای صحبت به میان آورند که در آن عقول کامل میشود، علوم رشدی در حد سیزده و نیم برابر پیدا میکنند، پایینترین سطح سواد عمومی جامعه به حد اجتهاد میرسد و... طبیعی است که جز بیان اجمالی چارهای نیست و ما هرگز نمیتوانیم تصور کنیم اگر کم سوادترین فرد یک جامعه مجتهد باشد، باسوادترین و عالمترین شخص چه سوادی خواهد داشت. به این موارد باید حضور ملائک و جنیان را در مناسبات روزمره اجتماع افزود.
2ـ منابع، گزارشها و روایاتی که در آنها به ویژگیهای جهان پس از ظهور اشاره شده است، از حیث اعتبار و صحت اسناد، متنوعند. برخی از آنها را میتوان مسلم و صحیح دانست و در عین حال درباره برخی نمیتوان با قاطعیت اظهار نظر کرد. گاه روایاتی دیده میشوند که از حیث سند یا محتوا به نظر ضعیف و دارای مشکل میآیند، امّا با گذر ایام صحت آنها اثبات میشود؛ لذا همه این روایات را نمیتوان با یک چشم نگریست و در حال حاضر اظهار نطر قطعی نمود. نگاه ما در این نوشتار نیز از حیث ترتیب مطالب، صحت و اسناد و ... اظهار نظر قطعی نیست و صرفاً بر اساس آنچه به دست ما رسیده حوادث و جریانات پس از ظهور را دنبال نموده ایم.
3ـ درباره برخی از این روایتها نیز باید گفت، اصل ماجرا و اصل آنها متواتر و صحیح است امّا درباره جزئیات آن نمیتوان با چنین جزمی سخن گفت؛ برای نمونه هرچند به تصریح روایات سفیانی شخصیتی است که در آستانه ظهور امام عصر(ع) شورش خواهد نمود امّا در عین حال نمیتوان درباره تعداد افرادی که به دست او در نجف و بغداد و دیگر شهرهای عراق یا مدینه کشته خواهند شد صحبت نمود؛ زیرا معلوم نیست تعداد بیان شده در روایات بیان کننده کثرت بودهاند یا تعداد دقیق. یا در مواردی مانند طلوع خورشید از مغرب نمیتوان به قطع گفت آیا منظور واقعا تغییر در روال عادی طبیعت است یا باید برای فهم این عبارت از ابزاری مانند تأویل (که البته علم اصلی آن نزد اهل بیت است) تمسک جست؟!
4ـ درباره مدت حکومت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عبارات مختلفی یافت میشود که گاه صحبت از 3 یا 5 یا 7 سال است و گاه 309 سال. دیدگاه مختار ما در این نوشتار رقم حداقل 309 سال است، با تأکید بر اینکه نمیدانیم این 309 سال بر اساس محاسبات عادی ماست یا بر اساس محاسبات روزهای قیامت و خدایی که به تصریح آیهي 47 سورهي حج و آیهي چهارم سورهي معارج هر سال خدایی معادل پنجاه هزار سالهای ماست. احتمال اینکه محاسبات سال و ماه در این دوره حالت سومی باشد منتفی نیست، به خصوص که جریان طبیعت در آن دوره با دورههای پیش از خود متفاوت است. برای نمونه اینکه در روایات آمده مردم با وجود نور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نور خورشید بینیاز میشوند، اگر بیانی تأویلپذیر نباشد و دقیقاً همین اتفاق بیفتد باید معیار دیگری برای شمارش سال و ماه و حتی روز و ساعت به کار گرفته شود؛ زیرا مبنای محاسبه ما برای ساعت، روز، هفته و ماه و سال خورشید است. ما از این مطلب نیز بیاطّلاعیم.
از ظهور تا قیامت
هرچند راویان و مؤلفان حوزه مهدویت مانند بسیاری دیگر از حوزههای اسلامی چندان به موضوع توالی حوادث و اتفاقات توجه جدی نداشتهاند و از همین رو مجموعه قابل توجهی از آنچه امروز درباره گذشته و آینده در اختیار داریم فاقد ترتیب و توالی تاریخی هستند با این اگر مجموعه روایات بیان کننده ظهور را اگر کنار هم بچینیم با در نظر گرفتن مقدمات پیش گفته میتوان مقاطع پس از ظهور را چنین تصویر نمود:
1ـ آستانهي ظهور (آغاز فعالیتهای سفیانی و یمانی)
آنچه در روایات با عنوان نشانههای حتمی ظهور از آنها یاد شده، پنج موردند که شورش سفیانی در شام و قیام یمانی به طور همزمان در ماه رجب پیش از ظهور (شش ماه قبل از آن) اتفاق میافتند. از این مقطع به بعد مجموعهای از اتفاقات رخ میدهند که غالباً اقدامات و جنایات سفیانی و سپاهیانش است. این مجموعه اتفاقات که علاقهمندان، میتوانند تفصیل آن را در کتاب «شش ماه پایانی» مطالعه نمایند، فضای جهان را ملتهب میکند و نوعی آشفتگی جدی در جهان نمایان میشود.
2ـ ظهور محدود: صیحه تا شهادت نفس زکیّه
سرآغاز ظهور را باید تاریخ 23 ماه رمضان پیش از ظهور(عاشورا) بدانیم. در صبحگاهان این روز جبرییل امین و ملک مقرب خداوند ندا در میدهد: «صبح نزدیک شد. بدانید حق با مهدی و شیعیان اوست.
این ندا را همگان به زبان خویش میشوند و با شنیدن این صدا، خوابها، بیدار، نشستهها، ایستاده میشوند. بعد از ظهر یا شامگاهان همان روز، ابلیس بانگ برمیآورد که حق با عثمان است. امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در این مقطع، ظهور محدودی برای افراد معدودی خواهند داشت که نتیجه اقدامات ایشان اعزام نفس زکیه به مکه است.
4ـ آغاز دعوت: شهادت نفس زکیه تا عاشورا
پس از وقوع مجموعه همه حوادثی که تا به حال از آنها یاد کردیم، شعاعهای نورانی آن خورشید تابان بیش از پیش نمایان گشته و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرستادهای از جانب خویش به مکه اعزام میکنند که علاوه بر روشن شدن اوضاع و کسب خبر از آنها، مقدمات آن انقلاب مبارک را فراهم کند. جوانمردی هاشمی (محمد بن الحسن که همان نفس زکیه است)، در بیست و پنجم ماه ذی الحجة پس از قیام خویش وارد مسجدالحرام شده و بین رکن و مقام ایستاده و نامهای شفاهی از ناحیه حضرت را برای مردم مکه قرائت میکند که در این نامه خبری از توهین و بیاحترامی و تهدید نیست و ضمن آن حضرت از مردم مکه طلب یاری و نصرت میکنند. بقایای نظام منحوس حاکم در حجاز جرمی شنیع مرتکب شده و وی را در حالی که بین رکن و مقام ایستاده، شهید میکنند که این جرم عاقبت آنها را مشخص میکند و معلوم میسازد که حضرت 15 روز بعد که بناست ظهور شریفشان رخ بدهد، باید با آنها چگونه رفتار کنند. چنین فاجعه دردناکی در مدینه بر سر پسر عموی نفس زکیه - که نام خودش محمد و نام خواهر (دوقلویش) فاطمه است، میآید و هر دو را بر سر در مسجدالنبی، اعدام میکنند.
5ـ ظهور در روز عاشورا
ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به تصریح آنچه در روایات آمده، مصادف با روز عاشورا و بنابر مشهور، جمعه یا به تعبیر برخی روایات، شنبه خواهد بود. یاران امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دستهای شبانه و دستهای بامدادان با سوار شدن بر ابرها یا طی الارض خود را به امام میرسانند.
6ـ عاشورا تا ربیع الاول سال اوّل ظهور
در این مقطع، در میان یاران امام، به طور شاخص میتوان یمانی و خراسانی را مشاهده نمود که از دو منطقه خاورمیانه با سپاهیان خویش به یاری امام میشتابند. بنابر روایات، یمانی از حقانیتی بیش از خراسانی برخوردار است و خراسانی و فرمانده سپاه خویش، شعیب بن صالح برای اتمام حجت بر دیگر سپاهیان و همراهان از امام، تقاضای معجزه و کرامت میکند. امام هم جلوهای از اعجاز خویش را به ایرانیان مینمایند و پس از آن ایشان با حضرتش بیعت میکنند. سفیانی که علاوه بر شام، عراق و شبه جزیره عربستان به بخشهایی از ایران نیز لشکرکشی کرده، اوّلین شکست خود را از خراسانی و در منطقه استخر (حوالی شیراز) از خراسانی تجربه میکند و اندکی پس از ظهور (تنها پنج روز) بخش قابل توجهی از سپاه خود را که در بیابانی میان مکه و مدینه است از دست میدهد. این سپاه برای مبارزه با امام و ممانعت از اقدامات پس از ظهور از مدینه به مکه گسیل داشته شده بودند. جبرییل مأمور نابود کردن و به زمین فرستادن این لشکر است. از این سپاه تنها دو یا سه نفر ملقب به بشیر و نذیر زنده میمانند که شرح ماجرا را به اطلاع امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و سفیانی میرسانند.
پس از این دو شکست، سپاه سفیانی به طور مداوم از سپاهیان امام که هر لحظه بر تعدادشان افزوده میشود، شکست میخورد تا اینکه در حوالی دریاچه طبریه، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و سفیانی در مقابل هم قرار میگیرند. به رغم تمام جنایات و فجایعی که سفیانی در این مدت به بار آورده بود، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که مظهر رحمت الهی است و بسان رسول اکرم ملقب به عنوان ممتاز «رحمة للعالمین» است، سفیانی را به خیمه خویش فراخوانده و با چنان ملایمت و مهربانی با او ملاقات و صحبت میکنند که او از کرده خویش پشیمان شده و تصمیم به تسلیم شدن میگیرد. او با یک دنیا ندامت به خیمه و خرگاه خویش باز میگردد، اما فرماندهان سپاه، او را دوباره وادار به نبرد با سپاهیان امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میکنند و او را به بدفرجامی باز میگردانند.
7ـ بازگشت مسیح و پایان بخشیدن به جریان سفیانی
در این مقطع و پیش از بسته شدن پرونده سفیانی، حضرت مسیح (علیه السلام) به زمین باز میگردد. بازگشت او مقارن با یکی از وعدههای نماز است. او در حالی که همچنان آب وضوی او خشک نشده به عنوان وزیر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان سپاهیان امام، قرار گرفته و در نماز، به ایشان اقتدا مینماید. سفیانی در نبرد با امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شکست میخورد و پرونده او برای همیشه بسته میشود. لازم به ذکر است غربیان و یهودیان در این نبرد به یاری سفیانی میشتابند که هیچ ثمری برای او نخواهد داشت.
8ـ جنگ با یهود و فتح کامل خاورمیانه
بنابر روایات متعددی که ذیل آیات آغازین سوره بنیاسراییل بیان شده، دومین شکست جدی یهودیان در طول تاریخ به دست یاوران امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود. این مطلب را در منابع اهل تسنن نیز میتوان یافت. برای نمونه: «قیامت برپا نشود تا اینکه بین مسلمانان و یهودیان جنگی رخ دهد که مسلمانان همه آنان را به هلاکت رسانند؛ به گونهای که اگر شخصی یهودی در پشت درخت یا صخرهای پنهان شود آن درخت و صخره به صدا در آمده و میگوید: ای مسلمان، یک یهودی در پناه من مخفی شده، او را هلاک کن....»
این جنگ متفاوت با جنگهای معمولی خواهد بود به نحوی که نباتات و جمادات نیز به یاری یاران امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهند آمد تا به ظلمها و جنایات پایان ناپذیر یهود خاتمه بخشند. با تسلط بر فلسطین و مناطق اطراف آن در این مقطع، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر منطقه خاورمیانه مسلط میشوند.
9ـ دعوت جهانی
با استقرار حکومت مهدوی در منطقه خاورمیانه، اقدامات تبلیغی برای رساندن فرهنگ اصیل اسلامی به تمام مناطق جهان آغاز میشود. حضرت مسیح (علیه السلام) مأمور رساندن این پیام به گوش مسیحیان و پیروان خویش را برعهده دارند. در پی این اقدامات تبلیغی، غربیان که تاب حکومت عدل جهانی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ندارند به جنگ با ایشان میپردازند.
10ـ نبرد اوّل با اهل کتاب و غربیان تا صلح با غرب
درباره زمان آغاز و مدت این نبرد در روایات مطلبی یافت نشد امّا با توجه به شواهد و قرائن میتوان آن را در ماههای آغازین پس از ظهور تصور کرد. زیرا ایشان در مدتی کمتر از سه ماه بر خاورمیانه مسلط میشوند و پیش از آن با صیحه جبرییل همگان با شخصیت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اهداف و برنامههای ایشان آشنا شدهاند. در برخی از روایات نیز، سرآغاز این نبرد، پناه بردن بازمانده سپاه سفیانی به غرب بیان شده است. ظاهرا در این ماجرا غربیان، حضرت مسیح (علیه السلام) را میانجی خویش قرار میدهند و قرارداد صلحی میان دو طرف برای مدت هفت سال برقرار میگردد.
11ـ نبرد دوم با غرب و شکست آنان
غربیان تنها با گذشت نه ماه، دو یا سه سال (به اختلاف روایات) از عقد این قرارداد صلح، آن را نقض میکنند و با سپاهی متشکل از هشتاد پرچم (شاید کنایه از کشور باشد) و نزدیک به یک میلیون سرباز به مسلمانان حمله ور میشوند. به رغم حضور این خیل سپاه جهانی در منطقه فلسطین، که با همراهی برخی از اعراب با غربیان ادامه مییابد به نفع مسلمانان و سپاه ظهور خاتمه مییابد. متاسفانه به غلط برخی نبرد قرقیسیا را معادل اسلامی آرماگدون درنظر میگیرند. با نگاه دقیقتر میتوان ادعا کرد غربیان با در نظر گرفتن نبرد نهایی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با روم و غرب، داستان آرماگدون را ساختهاند یا در منابع آسمانی تحریف ناشدهای که به طور محرمانه و مخفیانه در اختیار دارند از این نبرد اطلاع یافتهاند و حقایق مربوط به آن را برای خویش تحریف کردهاند.
12ـ شورش دجال و کشته شدن او
ماجرای دجال با اوصاف خاص او مطلبی است که غالبا در منابع اهل سنت آمده است و در منابع شیعی معمولا به بیان کلیات و مطالب اجمالی درباره این موضوع اکتفا شده است. منابع مسیحیان نیز به وفور درباره دجال و اقدامات او سخن گفتهاند تا جایی که در حال حاضر، آنان به دنبال یافتن مصداق یا مصداقهای آن هستند. در منابع مسیحیان، مسیح نبی (علیه السلام) را قاتل دجال معرفی کردهاند و در منابع اسلامی نیز گاه ایشان و گاه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را کُشنده دجال بیان نمودهاند.دجال شخصیت، جریان یا ابزاری است که عدهای را در دوره آخرالزمان به خویشتن فریفته میسازد و زمینه کفر و ناسپاسی جمعیت بسیاری را فراهم میآورد.
13ـ نبرد با یأجوج و مأجوج
یأجوج و مأجوج دو شخصیت یا امتی بودهاند که ذوالقرنین در قرآن کریم از آنان با عنوان مفسد فی الارض یاد کرده است. ماجرای این دو در دوره بعد از ظهور و پس از جریان دجال، تکرار میشود که از حیث گستره و طرفهای درگیر و دیگر ویژگیها کاملاً متفاوت با آن خواهد بود. فتنه این دو نیز به دست امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برچیده میشود.
14ـ نبرد با ابلیس و مرگ او
ابلیس پس از آنکه در ماجرای خلقت حضرت آدم (علیه السلام) سجده نکرد و از درگاه الهی رانده شد، درصدد انتقام از این مخلوق تازه خداوند بر آمد. او با توجه به معرفتی که به خداوند داشت به عزت او قسم خورد که به جز مخلَصان، دیگر انسانها را گمراه کند و برای همین امر از خداوند تا روز قیامت مهلت خواست. خداوند تا موعد مشخصی (یوم الوقت المعلوم) به او مهلت داد. در روایات متعددی که ذیل این آیه آمده، آن موعد مشخص را ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیان نمودهاند. پس از ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) طی نبردی، ابلیس به همراه اعوان و انصار جنی و انسیش در برابر امام و یارانشان صف آرایی میکنند. نتیجه این نبرد نیز شکست شیطان و یاران اوست و در پایان این جنگ، ابلیس در مسجد کوفه به دست امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کشته میشود. از همین روست که نوع مشکلات و آزارهایی که دوستداران و پیروان و مبلغان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوره غیبت از شیاطین جن و انس میبینند به مراتب بیش از دیگران است.
15ـ حکومت جهانی
با حذف موانع بیرونی دریافت و فهم حقیقت، زمینه هدایت بشریت فراهم میشود. دوره استقرار حکومت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ویژگیهایی منحصر به فرد دارد. در این دوره حداقل 309 ساله، انسانها از سویی با تمام مشکلات و بحرانهایی که در دورههای مختلف و به خصوص آخرالزمان و آستانه ظهور با آن مواجه بودهاند، وداع میکنند و از سویی تمام آمال و آرزوهایی را که همواره در دل میپروراندهاند را به دست میآورند. این حل مشکلات و تحقق آرزوها در تمام عرصههای علمی، فرهنگی، امنیتی، طبیعی و ... به منصه ظهور میرسد.
16ـ وفات مسیح
حضرت مسیح (علیه السلام) که در دوره اوّل زندگی خویش بیهمسر و بیخانمان میزیست، پس از بازگشت در دوره ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ازدواج میکند و در دوره استقرار و پس از سالها وزارت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دار دنیا را وداع میگوید و مراسم تدفین او را امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) انجام میدهند. ایشان در طول دوره دوم حیات خویش نقشی بسزا در ترویج اسلام و رهبری امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان اهل کتاب و به خصوص مسیحیان ایفا میکنند.
17ـ وفات امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
روایات و گزارشهای متفاوتی از وفات و یا شهادت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به دست ما رسیده که با توجه به برخی روایات دیگر که به نقل از معصومین آمده که همه ما با شهادت از دنیا میرویم، میتوان روایات شهادت آن حضرت را قویتر و صحیحتر دانست. پس از این واقعه عظیم، رجعت اهل بیت علیهم السلام آغاز میگردد.
18ـ رجعت
دورهي رجعت که در منابع گاه از آن به عنوان ضروریات مکتب تشیع یاد میشود، دوره ای است که اطلاعاتی بسیار اجمالی درباره آن به دست ما رسیده است. با استفاده از مبانی و مستندات قرآنی و روایی متعددی میتوان اجمال مربوط به دوره رجعت را اثبات نمود امّا درباره جزییات این دوره طولانی مدت که در روایات گفته شده هرکس نوه هزارم خویش را میبیند و سیدالشهدا چنان عمر میکنند که ابروهای ایشان روی چشمهایشان میافتد، نمیتوان با قطعیت صحبت نمود. امام حسین (علیه السلام) اوّلین رجعت کننده است که به تدفین امام عصر (علیه السلام) میپردازند. پس از ایشان، حضرت امیر (علیه السلام) و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز به دنیا باز میگردند.
19ـ مقدمات قیامت
همان طور که خلقت در شش مرحله و به تعبیر قرآن کریم شش روز اتفاق افتاد، پایان خلقت خاکی نیز طی چند مرحله خواهد بود. پس از وفات آخرین حجت الهی بنا بر برخی روایات، چهل روز جهان در نوعی ابهام و سردرگمی طی طریق خواهد نمود. در پی دمیدن اوّل اسرافیل در صور خویش، ابتدا همه انسانها می میرند و دیگر موجودات نیز جان خویش را از دست میدهند. جان همه را عزراییل و جان او را اسرافیل میگیرد و او نیز با اراده الهی میمیرد و طی مدتی خداوند تنها حیِّ عالم خواهد بود. پس از آن خداوند اسرافیل را زنده نموده و او مجددا در صور خویش میدمد و همه خلایق از اوّل تا آخر زنده میشوند و صحنه قیامت برپا میشود.
پاسخ:
آيههاي فراواني در قرآن كريم هست كه روايات نقل شده از معصومين (عليهم السلام)، آن آيهها را مربوط به امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشري) دانستهاند و درباره آن حضرت تفسير و تأويل و تطبيق كردهاند. در اين باره كتابهاي متعددي هم نوشتهاند.
1. حكومت موعود:
«حَتّي اِذا رَاَوا ما يوعَدونَ فَسَيَعلَمونَ مَن اَضعَفُ ناصِرًا و اَقَلُّ عَدَدا؛ (جن،24) تا آن گاه كه آن چه را به آنان وعده داده شده ببينند، آن گاه ميدانند چه كسي ياورش ضعيفتر و جمعيتش كمتر است.»
طبق روايات اين آيه، در زمان حكومت حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) تحقق مييابد. پس اين آيه به حكومت آن حضرت اشاره دارد.[1]
2. ايمان به مهدي، يک مصداق از ايمان به غيب است:
«اَلَّذينَ يُؤمِنونَ بِالغَيبِ و يُقيمونَ الصَّلوةَ و مِمّا رَزَقنـهُم يُنفِقون؛ (بقره،3) آنان كه به غيب ايمان ميآورند و نماز را برپا ميدارند و از آنچه به آنان روزي دادهايم انفاق ميكنند.»
روايات، يكي از مصاديق غيب را امام غائب دانسته و يكي از مصاديق ايمان به غيب را ايمان به قيام قائم دانستهاند.
3. فرمان روايي زمين:
«وَعَدَ اللّهُ الَّذينَ ءامَنوا مِنكُم و عَمِلوا الصّــلِحـتِ لَيَستَخلِفَنَّهُم فِي الاَرض... ؛ (نور،55) خداوند به كساني كه از شما ايمان آوردهاند و اعمال صالح انجام دادهاند، وعده ميدهد كه آنان را قطعاً جانشين روي زمين خواهد كرد...»
روايات، اين جانشيني را به حكومت حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) تفسير كردهاند.
4. تسليم شدن همه قدرتها در برابر حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف ):
«اِن نَشَأ نُنَزِّل عَلَيهِم مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَـلَّت اَعنـقُهُم لَها خـضِعين؛ (شعراء،4) اگر ما اراده كنيم، از آسمان بر آنان آيهاي نازل ميكنيم كه گردنهايشان در برابر آن خاضع گردد.»
در روايات است كه اين آيه در زمان حكومت حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) تحقق مييابد و همه گردنكشان در برابر ايشان سر تسليم فرود ميآورند.
5. رجعت:
«و يَومَ نَحشُرُ مِن كُلِّ اُمَّة فَوجـًا مِمَّن يُكَذِّبُ بِـايـتِنا فَهُم يوزَعون؛ (نمل،83) به خاطر بياور روزي را كه ما از هر امتي گروهي را از كساني كه آيات ما را تكذيب ميكردند، محشور ميكنيم و آنان را نگه ميداريم تا به يکديگر، ملحق شوند.»
در روايات آمده است كه اين آيه به وقوع رجعت پس از ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، اشاره دارد.
آيات درباره حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، فراوان است، براي آگاهي از آنها به كتابهاي ذيل مراجعه نماييد.
سيماي مهدي در قرآن، سيد هاشم حسيني بحراني، ترجمه سيد مهدي حائري قزويني
نور پنهان در افق قرآن، جعفر شيخ الاسلامي
سيماي مهدويت در قرآن، محمد جواد مولوي نيا
سيماي حضرت مهدي در قرآن در پرتو روايات، سيد جواد رضوي
حكومت جهاني حضرت مهدي از ديدگاه قرآن و عترت، محمود شريعت زاده خراساني
اثبات مهدويت از ديدگاه قرآن، علي صفايي كاشاني.
پينوشتها:
[1]. ر.ک: اصول كافي، ثقة الاسلام كليني، ج 1، ص 434؛ تفسير قمي، علي بن ابراهيم قمي، ج 2، ص 391.
پرسشگری پیرامون «ظهور» و نشانههای آن، بسیار پسندیده است، اما نباید چنان درگیر پیچ و خمهای آن شد که از «دف» (همان زمینهسازی برای ظهور) غافل ماند.
نشانههای ظهور به قسمتهای گوناگونی تقسیم میشوند که از آن جمله است: «علایم حتمی» و غیر «حتمی».
بسیاری میپندارند باید ظهور را در گرو تحقق علایم حتمی دانست! حال آن که گره غیبت حضرت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به اراده الهی بستگی کامل دارد و این نیست که علایم حتمی جنبه تأکید و صد در صدی داشته باشند. چه این که طبق برخی احادیث، جز اصل ظهور حضرت که میعاد تخلف ناپذیر الهی است، بقیه علامات – حتی حتمی – در حد احتمال و حداکثر بیشتر برای مقارنت با ظهورند.
اسامی برخی علایم حتمی عبارت اند از:
خروج و قیام شخص پلیدی به نام سفیانی، انعکاس ندایی الهی و نیز ندایی از شیطان در آسمان، طلوع خورشید از مغرب، اختلاف داخلی میان جبهه باطل و کشته شدن نفس زکیه.
قبل از وارد شدن به بحث علایم ظهور، چند نکته مقدماتی را تذکر میدهیم
1- مسئله قیام حضرت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مهمترین حوادث جهان است که عظمت آن موجب شده که صاحب آن قیام، موعود ادیان و مصلح جهانی جهانیان لقب گیرد.
2- چون ظهور ایشان از اهم وقایع است، باید همراه علایم و نشانههایی گردد که تا آن موقع منعقد نشده. همچنان که وقایع مهمی از قبیل مولود حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) و اموری از این دست، توأم با نشانههایی مخصوص بوده.
3- فواید و ثمرات وجود این علایم در چند نتیجه خلاصه میشود:
برخی از آن علایم، چنان با عظمتند که نوعی تجلیل و تعظیم قیام و قیام کننده محسوب میگردد.
شماری از آن علایم، به منزله تهدید و ایجاد رعب در دل و سازمان، دشمنان است.
عدهای هم، نوعی مژده و بشارت برخی منتظران میباشند.
4- بسیار خوب است که مؤمنان از این علایم آگاه باشند تا دچار فریب نشده و هر حادثهای را علامت ظهور ندانند که چه بسا امکان سوء استفاده مهدیان دروغین یا سایر عوامل نیرنگ از این ناآگاهی وجود دارد. در عین حال، غرق شدن در بررسی این نشانهها نیز نکوهیده است که توضیح بیشتر در طی پاسخ بیان میشود.
تفسیر علایم ظهور
تقسیمبندیهای گوناگونی پیرامون علایم ظهور صورت گرفته، از جمله علایم حتمی و غیر حتمی است. اشتباه اکثر مردم این جاست که میپندارند با حتمی شدن برخی علایم، باید موضوع ظهور را صد در صد وابسته به تحقق آن علایم دانست! واقعیت قضیه – طبق برخی روایات – گویای وابسته بودن امر ظهور به اراده الهی است. حال فرقی نمیکند که چه علایمی محقق شده یا نشده. با این حساب، مفهوم علایم حتمی آن است که برخی نشانهها احتمال در پی داشتن ظهور را بیشتر به همراه دارند (فقط احتمال بیشتر است نه وقوع صد در صد). حال روشن میشود که علایم غیر حتمی صرفاً با احتمال وقوع کمتری نسبت به علایم حتمی و ظهور قرار دارند.
با دقت در حدیث زیر، دلیل آن گونه معنا کردن علایم حتمی و غیر حتمی را مییابید:
داود بن ابی القاسم نقل میکند که در حضور امام جواد (علیه السلام) بودیم؛ سخن از نشانههای ظهور و قیام و خروج شخصی به نام سفیانی به میان آمد ]و این که در برخی روایات گفته شده که این از علایم ظهور است و حتماً واقع میشود.[ به امام (علیه السلام) عرض کردم: آیا خداوند در اصل وقوع یا ویژگیهای امور حتمی نیز تغییر و دگرگونی (بداء) ایجاد میکند؟ حضرت فرمودند: بله، امکان هرگونه تغییر و تصرف – حتی در امور حتمی – وجود دارد! گفتم: با این حساب میترسیم که خداوند در اصل ظهور و فرج قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز ایجاد تغییر و انصراف (بداء) کند!
حضرت پاسخ دادند: قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از وعدههای تغییر ناپذیر خداست.[1]
حدیث پژوه و دانشور برجسته مرحوم محدث نوری، در این باره مینویسد:
... غیر از مسئله ظهور و خروج حضرت حجة بن الحسن المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که حتماً محقق خواهد شد و هیچگونه تبدیل و تخلفی نخواهد داشت، سایر آنچه از آیات و علامات پیش از ظهور و مقارن آن آمده، همه قابل تغییر و تبدیل و تقدیم (زودتر واقع شدن) و تأخیر (دیرتر رخ دادن) و ... هست. حتی آن علایمی که در شمار نشانههای محتوم ذکر شده! چه این که مراد از حتمی و محتوم – در آن اخبار – نه آن است که هیچ قابل تغییر نباشد و دقیقاً مثل و همان را که فرمودند به همان نحو بیاید و واقع شود، بلکه مراد آن است که مرتبهای از تأکید در آن وجود دارد که منافاتی با تغییر در مرحلهای از آن ندارد. [2]
از این رو سزاوار است که همگی جهت هدف گرانقدر آمادگی و زمینهسازی برای ظهور تلاش کنند و به جای دلواپسیهای افراطی (که سر از یأس به رحمت خدا و لطف امام عصر در میآورد)، در صدد دعای خالصانه و متضرعانه و ایجاد ورزیدگی جسمی و روحی باشند تا چشمه رحمت الهی به جوشش در آید و فرشته در آید و اینها در گرو معرفت اندوزی فزونتر به دین و انجام واجبات و ترک گناهان است.
انواع و تعداد علایم حتمی
پنج علامت – طبق برخی احادیث – از علایم حتمی شمرده شده که اسامی هر یک بیان میشود. البته توضیح و چگونگی و چیستی این نشانهها آن قدر گسترده است که نمیتوان در این پاسخ نه چندان مفصل، بدان پرداخت.
ابیحمزه ثمالی میگوید: به حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) عرض کردم که پدرتان حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) میفرمودند: خروج شخصی به نام سفیانی از امور حتمی است و انعکاس ندایی در آسمان نیز حتمی است و طلوع خورشید از مغرب حتمی است و چند چیز دیگر هم نام بردند که آن را حتمی میدانستند.
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) نیز گفتار پدر بزرگوارشان را این گونه تکمیل فرمودند: و نیز اختلاف بنیفلان ]شاید بنیامیه یا همان جبهه باطل است[ از امور حتمی است و کشته شدن نفس زکیه حتمی است و خروج و قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم حتمی، بلکه میعاد یقینی است. پرسیدم: درباره علامت ندای آسمانی توضیح دهید!؟ پاسخ فرمودند: در آغاز روزی منادی با صدایی بلند – آن گونه که هر ملتی با زبان خودش آن را میفهمد – فریاد میزند:
الا إن الحق فی علی و شیعته؛ بدانید که حق با علی (علیه السلام) و شیعیان اوست و در آخر روز هم ابلیس ندا میدهد: الا إن الحق فی سفیانی و شیعته؛ بدانید که حق با سفیانی و پیروان اوست.
این موقع است که نااستواران در حق (اهل باطل) به شک میافتند. [3]
نکته:
منظور از نفس زکیه، انسان بسیار بزرگواری است که از طرف امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مأموریت برای تبلیغ دارد اما در کعبه (مابین رکن و مقام) به شهادت میرسد. [4]
و نیز سفیانی، شخصی از معاندین است که به قصد مقابله با حضرت بر میخیزد و در سرزمینی به نام بیداء (در یمن) – به امر خدا – با لشگریانش به زمین فرو خواهند رفت.[5]
منابع:
[1] . مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 250- 251، چاپ اسلامیه.
[2] . محدث نوری، نجم الثاقب، ص 832، نشر جمکران.
[3] . ابن بابویه، کمال الدین، ج 2، ص 652.
[4] . مجلسی، بحار الانوار ، ج 52، ص 307، ح 81.
[5] . رضوانی، علی اصغر، موعود شناسی، ص 524، نشر جمکران
فتنه «دجال» در روايات ما به عنوان يكي از فتنههاي قبل از ظهور حضرت امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شمرده شده است. هرچند در پي پرسشهاي گوناگوني كه درباره مشخصات امامان معصوم (علیهم السلام) پرسيده شده، ايشان به بيان ويژگيهايي از دجال پرداختهاند. اما اين موضوع هم چنان در دوران ما، در هالهاي از ابهام قرار دارد.
گروهي دجال را با وجود ويژگيهاي عجيب و غريبي كه در روايات براي آن برشمرده شده است، موجودي واقعي ميدانند كه در آخرالزمان ظاهر شده و به فريبكاري ميپردازد و گروهي به دليل همين ويژگيها دجال را موجودي نمادين دانسته و معتقدند روايات در مورد او بيشتر به زبان استعاره سخن گفتهاند.
بي آن كه بخواهيم در اين مجال اندک به قضاوت در مورد ديدگاه ياد شده بپردازيم در اين جا به نمونهاي از ديدگاه دوم اشاره ميكنيم. در روايات اهل بيت (علیهم السلام) آمده است كه در آخر زمان انساني ميآيد با مشخصات زير:
1. يک چشم دارد.
2. يک چشم او در وسط پيشاني اوست.
3. آن چشم مثل ستاره ميدرخشد.
4. اين انسان به نام «دجال» مشخص شده است. اين انسان سوار بر خري است كه چنين توصيف شده است:
بين دو گوش او يک ميل راه است.
داخل درياها ميشود.
زمين زير پاي او در هم نورديده ميشود.
جلوي او دود و آتش است.
پشت سرش چيزي است كه مردم آن را نان ميبينند.
از سر هر موي او سازي بلند است.
خرما دفع ميكند.
اغلب طرفدارانش از يهوديان و زنازادگان هستند.
مردم در زمان او به دو دسته تقسيم ميشوند: عدهاي براي دين خود عزادارند و عدهاي براي دنياي خود.
نظريه
به عنوان يک نظريه كه احتمال صحت و يا رد آن وجود دارد، ميتوانيم حدس بزنيم كه شايد معصومين (علیهم السلام) خواستهاند با زبان اشاره از فاصلهاي كه حدود هزار و چهارصد، سال حقايقي را با ما در ميان بگذارند و توجه ما را به عمق واقعياتي كه در زمان ما رخ داده است، جلب كنند. بر اساس اين احتمال ميتوان تعابير زير را در نظر داشت:
1. انسان يک چشم
انسان در تاريخ هميشه دو چشم داشته است. چشم طبيعتبين و چشم حقيقتبين؛ يک چشمي كه با آن دنيا را ميديده و ديگري چشمي كه با آن خدا را ميديده است. تعبير «انسان يک چشم» اشاره به پيدايش انسان مادي و ماترياليست است كه تنها يک چشم دارد: چشم طبيعتبين او تصور ميكند كه جز طبيعت هيچ چيز حقيقت و واقعيت ندارد.
2. يک چشم در وسط پيشاني اوست
صورت انسان متقارن خلق شده است و انسان، عيب و نقص صورت خود را از لحاظ قانون تقارن ارزيابي ميكند. يک دهان روي خط تقارن ولي دو گوش در دو سوي خط تقارن با فاصلة مساوي. ميفرمايند اين چشم انسان يک چشمي و يک بعدي در وسط پيشاني اوست. يعني روي خط تقارن صورت اوست و تقارن صورت او با يک چشم به هم نخورده است. در نتيجه، احساس نياز به چشم دوم نميكند و اين واقعيتي است كه با آن روبهرو بودهايم. ماترياليستها و مخصوصاً كمونيستها فلسفة خود را فلسفة علمي ميناميدند و آن را علم محض ميدانستند و كساني كه به ماوراءالطبيعه معتقد بودند را عقب مانده و مرتجع و واپسگرا مينامند و هيچگونه احساس نقص در سيماي شخصيت خود نميكردند.
3. يک چشم او مثل ستاره ميدرخشد
از زمان بطلميوس تا زمان انتشار كتاب مرايا توسط ابن هيثم، تصور عمومي بر اين بود كه نور از چشم انسان بر اشيا ميتابد و در پرتو نور چشم، اشيا ديده ميشوند. ابن هيثم براي اولين بار طرز كار چشم را كشف كرد و قوانين تابش و بازتاب نور را مطرح نمود و اتاق تاريک و عدسي را اختراع كرد. ولي از همان زمان اصطلاح «نور چشم» در ادبيات باقي ماند و اصطلاحاً به چشم قوي، «چشم پرنور» گفته شد و اين اصطلاح هنوز هم وجود دارد و كسي كه چشم او ضعيف شده اصطلاحاً ميگويند نور چشم او كم شده است. تعبير درخشش چشم انسان يک چشمي مثل ستاره، اشاره به قوت چشم طبيعتبين اين انسان است و ما امروز شاهد آن نيز هستيم. چشم طبيعتبين انسان ماترياليست تا اندازهاي قوي شده كه ميتواند از اتم تا سوپر كهكشانها را ببيند و توصيف كند.
4. سوار بر خري است كه ...
خر، مركب و مركب وسيله رسيدن از مبدأ به مقصد است. از بين همه مركبهاي جاندار آنكه به «ماشين» شبيهتر است، خر است، زيرا خر از برقرار كردن يک رابطة عاطفي با راكب خود عاجز است و ماشين نيز دقيقاً همينطور است.
5. بين دو گوش خر او يک ميل راه است
گوش، مركز شنوايي است و یک ميل، در اين جا، يک عدد كامل است و اشاره به فاصلة زياد دارد. امروزه ماشين امكان ايجاد شنوايي با فواصل طولاني را فراهم آورده است.
6،7. داخل درياها ميشود و زمين زير پاي او درهم نورديده ميشود
اين امر، اشاره به امكاناتي است كه ماشينهای امروزی براي بشر فراهم آورده است.
8. جلوي او دود و آتش است
انسان ماترياليست سوار بر خر تكنولوژي با اسلحه آتشين وارد جهان اسلام و ساير نقاط جهان شد و بدين وسيله سلطه خود را گسترش داد. به همين دليل ميفرمايند: در پيش روي او دود و آتش است.
9. پشت سرش چيزي است كه مردم آن را نان ميبينند
نفرمودهاند پشت سرش نان است، بلكه فرمودهاند: پشت سرش چيزي است كه مردم آن را نان ميبينند. اشاره به مدرنيزاسيون، وعده زندگي بهتر و رفاه بيشتر است كه در همه كشورهاي استعمارزده داده شد، ولي هيچ كس از ميان استعمارزدهها به زندگي بهتر و رفاه بيشتر به طور واقعي نرسيده است.
10. از سر هر موي او سازي بلند است
بهترين تعبير براي تشريح ارتباطات بينالمللي در جهان امروز همين تعبير است. هر موي يک جانور، يک سيستم مستقل است. ميتوان يک موي را كند در حالي كه بقيه آنها بر سر جاي خود باقي بمانند ولي همة «مو»ها از يک خون تغذيه و از آن طريق رشد و نمو پيدا ميكنند.
هر يک از وسايل ارتباطي در جهان امروز از نظر حقوقي يک سيستم مستقل هستند؛ نظير روزنامه جنگ پاكستان و يا خبرگزاري سودان و... ولي همه آنها از يک خون كه همان جريان انحصاري خبررساني بينالمللي است، تغذيه ميشوند و اين جريان به وسيله چهار خبرگزاري سه كشور غربي از جناح پروتستان ـ يهودي ـ انگلوساكسون دنياي مسيحيت كه فاتح جنگ جهاني دومند اداره ميشود. اين چهار خبرگزاري روزانه چهل ميليون كلمه خبر به سراسر چهان مخابره ميكنند.
11. خرما دفع ميكند
دفع خرما اشاره به توليدات ماشيني است. از ميان همه ميوهها، خرما شبيهتر به كالاي بستهبندي شده است يک زرورق بر رو و در داخل آن مواد غذايي و همه تقريباً اندازه هم.
12. اغلب طرفدارانش يهوديان و زنازادگانند
ظاهراً روشن است و اشاره به مسئله صهيونيسم و فروپاشي خانواده در غرب و افزايش زنازادگاني دارد كه عملاً گردانندگان چرخهاي تكنوكراسي جهانيند.
شگفتانگيز است در صدر اسلام نيز زنازادگان در پيشبرد اهداف ارتجاع عرب نقش مهمي داشتهاند، نظير عمروعاص و زياد ابن ابيه...
13. مردم در زمان او به دو دسته تقسيم ميشوند، عدهاي براي دين و عدهاي براي دنياي خود عزا دارند
اين امر، اشاره به نهضتهاي ضداستعماري است كه با شعارهاي ديني و يا بعضاً شعارهاي مادي (نظير نان، مسكن و...) به وجود آمدند.
14. دجال در لغت به معني بسيار فريبنده است .
پينوشت:
* برگرفته از كتاب: آيين برنامهسازي راديويي،انتشارات سروش
پاسخ:
اولا: آن حضرت براي هر كس كه بخواهد ظاهر شود، ناگزير ميبايست براي معرفي خود معجزهاي اظهار نمايد تا در صحت ادعاهايش يقين كنند. در اين ميان عدهاي حقهباز و ساحر پيدا ميشوند و براي فريب مردم از راه سحر و جادو چنين ميكنند و خود را به عنوان امام زمان وانمود مينمايند.
ثانيا: افراد حيلهگر از اين موضوع استفاده كرده و ادعاي رويت ميكردند، ولي به جهت جلوگیری از اين گونه انحرافات، ملاقات در حد گسترده ممنوع شد، گر چه خواصي از افراد در موقعيتهاي مناسب و بنابر مصالح كلي و جزئي به ملاقات حضرت شرفياب ميشوند.
منبع: موعودشناسي و پاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني، انتشارات مسجد مقدس جمكران