پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم): براى شهادت حسین (علیه السلام)، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى‌شود.

حقیقت امامت چیست؟

%ب ظ، %27 %866 %1394 ساعت %19:%مهر
منتشرشده در در روایات

پيامبر گرامى اسلام (صلي الله عليه و آله) بعد از مهاجرت به مدينه و حمايت بى‌دريغ مردم آن شهر از آن حضرت و از مسلمانانى كه از مكه مهاجرت مى‏كردند، يك جامعه اسلامى را پى‌نهاده و به تدبير امور آن پرداختند. آن حضرت به اداره امور دين و دنياى مردم پرداخته و مسلمانان نیز خود را موظف به تبعیت از دستورات آن حضرت می‌دانستند. زيرا خداى متعال، علاوه بر ايجاب مطلق اطاعت از آن حضرت[1] در خصوص مسائل سياسى، قضايى و نظامى، اوامر مؤكدى به فرمانبردارى از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله ) صادر كرده بود. [2]

به ديگر سخن، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) علاوه بر منصب نبوت، رسالت و تعليم و تبيين ‏احكام اسلام، منصب الهى ديگرى به عنوان فرمانرواى جامعه اسلامى نيز داشتند كه منصب‌هاى فرعى قضاوت و فرماندهى نظامى و... از آن، اشتقاق مى‏يافت.بدین معنا که همانگونه كه دين اسلام، علاوه بر وظايف عبادى و اخلاقى، داراى احكام سياسى، اقتصادى و حقوقى و...بود، پيامبر اسلام هم علاوه بر وظايف تبليغ، تعليم و تربيت، از طرف خداى متعال عهده‏دار اجراى احكام و قوانين الهى و داراى همه مقامات حكومتى بودند.

بديهى است دينى كه ادعاى رهبرى همه جوامع بشرى تا پايان جهان را دارد، نمى‏تواند نسبت به اينگونه مسائل، بى‏تفاوت باشد و جامعه‏اى هم كه بر اساس اين دين بوجود مى‏آيد نمى‏تواند فاقد چنين مناصب سياسى و حكومتى باشد. مناصبى كه تحت عنوان «امامت» مندرج مى‏شود.

اما سخن در اين است كه بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، چه كسى بايد عهده‏دار اين مقام شود؟ و آن‌ را از چه كسى دريافت كند؟

آيا همان‌گونه كه خداى متعال اين منصب را به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) عطا فرموده بود، به كسان ديگرى نيز داده است و تصدى اين مقام تنها در سايه نصب الهى، مشروعيت مى‏يابد يا اعطاء اين مقام از طرف خداى متعال، اختصاص به پيامبر اكرم داشته و بعد از آن حضرت این مردم هستند كه بايد امامى براى خودشان برگزينند و او را فرمانرواى خودشان قرار دهند؟ آيا به راستى، مردم داراى چنين حقى هستند يا نه؟

اين درست همان نقطه اصلى اختلاف بين شيعه و سنى است. يعنى از يك سوى، شيعيان معتقدند كه امامت، منصبى است الهى كه بايد از طرف خداى متعال به كسانى كه صلاحيت آن‌ را دارند داده شود و خداى متعال به وسيله پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، اين كار را انجام داده و امير مؤمنان على عليه السلام را جانشين بلا فصل وى قرار داده است و سپس يازده نفر از فرزندان او را يكى پس از ديگرى براى تصدى مقام امامت، تعيين و نصب فرموده است و از سوى ديگر، اهل سنت معتقدند كه امامت الهى همانند نبوت و رسالت، با رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، خاتمه يافت و از آن پس، تعيين امام به مردم واگذاشته شد. تا آن‌ جا که بعضى از بزرگان اهل سنت، تصريح كرده‏اند كه اگر كسى به زور اسلحه بر مردم مسلط شود، بعد از تسلط، اطاعت از وى برديگران لازم خواهد بود. [3]

روشن است كه چنين نظریه‌هایی تا چه حد مى‏تواند راه را براى سوء استفاده  زورمندان، جباران و حيله‏گران، باز کرده و موجبات پراكندگى و انحطاط مسلمانان را فراهم آورد.

در حقيقت، اهل سنت با پذيرفتن مشروعيت امامت بدون نصب الهى، نخستين پايه تفكيك دين از سياست را نهاده‏اند و به عقيده شيعيان، همين امر، بزرگترين نقطه انحراف از مسير صحيح اسلام راستين و پرستش خداى متعال، در همه ابعاد و شوؤن زندگى بوده و خاستگاه هزاران انحراف ديگرى است كه از زمان رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله ) در ميان مسلمانان، رخ داده يا خواهد داد .

از اين روى، ضرورت دارد كه شخص مسلمان، اين موضوع را با كمال جديت و دور از هر گونه تقليد و تعصب، مورد تحقيق و بررسى قرار داده[4] و  پس از تشخیص مذهب حق، با تمام توان، از آن حمايت كند.

بدیهیست که در این میان، بايد مصلحت كلى جهان اسلام را در نظر گرفت و از فراهم كردن زمينه براى بهره‏بردارى دشمنان اسلام از اختلاف و رويارويى طرفداران مذاهب مختلف، دورى جست و نبايد كارى كرد كه موجب بروز شكاف در صفوف مسلمانان شده یا هماهنگى ايشان در برابر كفار را از بين ببرد. چرا كه زيان چنین کاری، عائد همه مسلمانان شده و نتيجه‏اى جز ضعف جامعه اسلامى نخواهد داشت.

از سوى ديگر، نبايد حفظ وحدت و هماهنگى مسلمانان، مانع از تحقيق و تلاش در راه شناختن مذهب حق و ايجاد جو سالم براى بررسى مسائل امامت گردد. مسائلى كه حل صحيح آنها تأثير به سزايى در سرنوشت مسلمانان و سعادت دنيا و آخرت آنان دارد.

 

مفهوم امامت

 

حال پس از بیان این مقدمه، نوبت به بیان مفهوم امامت می‌رسد. امامت در لغت به معناى پيشوايى و رهبرى است و هر كسى كه متصدى رهبرى گروهى شود «امام» ناميده مى‏شود. خواه در راه حق باشد يا در راه باطل. چنانكه در قرآن كريم، واژه ائمة الكفر [5] درباره سران كفار به كار رفته است و كسى كه نمازگزاران به او اقتدا مى‏كنند، «امام جماعت» ناميده مى‏شود.

اما در اصطلاح علم كلام، امامت عبارت است از «رياست همگانى و فراگير بر جامعه اسلامى در همه امور دينى و دنيوى». ذكر كلمه «دنيوى» براى تأكيد بر وسعت قلمرو امامت است و گرنه تدبير امور دنيوى جامعه اسلامى، جزيى از دين اسلام است.

از ديدگاه شيعه، چنين رياستى هنگامى مشروع خواهد بود كه از طرف خداى متعال باشد و كسى كه اصالتا (نه به عنوان نيابت) داراى چنين مقامى باشد، معصوم از خطا در بيان احكام و معارف اسلامى و نيز مصون از گناهان خواهد بود. در واقع، امام معصوم همه منصب‏هاى پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به جز نبوت و رسالت را دارد و سخنان او در تبيين حقايق، قوانين و معارف اسلام، حجت است. فرمان‌هاى وى نیز در امور مختلف حكومتى واجب الاطاعه مى‏باشد.

بدين ترتيب، اختلاف شيعه و سنى در موضوع امامت، در سه مسأله ظاهر مى‏شود:

نخست آنكه امام بايد از طرف خداى متعال، نصب شود.

دوم آنكه بايد داراى علم خدادادى و مصون از خطا باشد.

سوم آنكه بايد معصوم از گناه باشد.

البته معصوم بودن، مساوى با امامت نيست. زيرا به اعتقاد شيعه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله و حضرت مريم (سلام الله عليهما) نيز داراى مقام عصمت بوده‏اند و شايد در ميان اولياء خدا كسان ديگرى نيز چنين مقامى را داشته‏اند، اما امام نبوده‌اند و اساسا شناختن شخص معصوم جز از طريق‏ معرفى الهى، ميسر نيست.

منبع اصلی: مصباح یزدی،  آموزش عقايد، ص 295

 

 

پى‏نوشت‏ها:

[1] .آل عمران، 32، و نساء، 12، 14، 69، 80 و مائده، 92 و انفال، 1، 20، 46 و توبه، 71 و نور، 51، 54، 56 و احزاب، 66، 71 و حجرات، 14 و فتح ـ 16، 17 و محمد، 32 و مجادله، 12و ممتحنه ،12 و تغابن، 12 و جن، 23

[2] . آل عمران، 152 و نساء، 42، 59، 65، 105 و مائده، 48 و حج، 67 و احزاب، 6، 36 و مجادله ،8 ، 9 و حشر، 7

[3] . الاحكام السطانيه از ابويعلى و ترجمه «السواد الاعظم» از ابوالقاسم سمرقندى، ص 40، 42

 [4].خوشبختانه دانشمندان بزرگ در اين زمينه هزاران كتاب به زبان هاى مختلف و با شيوه‏هاى گوناگون نوشته و راه تحقيق را كاملا بر روى جويندگان حق و حقيقت گشوده‏اند و براى نمونه مى‏توان به کتاب عبقات الانوار، الغدير، دلائل الصدق، غاية المرام و اثبات الهداة اشاره کرد. همچنین كتاب «المراجعات» كه مجموعه‏اى از مكاتبات بين علمای شيعه و سنى است و كتاب «اصل الشيعة و اصول ها» كه هر دو به زبان فارسى نيز ترجمه شده را مطالعه كنند.

[5] . سوره توبه، آيه 12

برترین مطالب