امام زمان (عج الله نعالی فرجه الشریف)، شباهتهای بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهتهای آن حضرت با حضرت اسماعیل (علیه السلام) میپردازیم.
الف: خداوند به ولادت اسماعيل (عليه السلام) بشارت داد، آنجا که فرمود: «فبشرناه بغلام حليم»[1]؛ پس او را به پسر بردباري مژده داديم.
خداوند به ولايت و قيام قائم (عجل الله تعالي فرجه) نيز بشارت داده است.
ب: اسماعيل (عليه السلام) فرزندی بود که چشمه زمزم از زمين برايش جوشيد.
برای حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه) نيز آب از سنگ زمخت، خواهد جوشيد ـ چنانكه در بحث شباهت آن حضرت به موسي (عليه السلام) خواهد آمد ـ و چندين بار نيز آب از زمين براي آن بزرگوار جوشيده است. چنانكه در بحارالانوار از كتاب تنبيه الخاطر از اجل علي بن ابراهيم عريضي علوي حسيني از علي ابن علي فرزند نما منقول است كه گفت: «حسن بن علي فرزند حمزه اقساسي در خانه شريف علي بن جعفر فرزند علي مدايني علوي براي ما تعريف كرد كه پير مردي در كوفه بود كه به زهد و پارسايي و عبادت و عزلت موصوف بود و پيوسته در پي آثار و اخبار نيكان مي رفت. در يكي از روزها كه من در مجلس پدرم بودم ديدم اين پيرمرد براي پدرم سخن مي گويد و پدرم خوب گوش مي دهد.
پيرمرد ميگفت : شبي در مسجد جعفي ـ كه مسجدي قديمي و در بيرون كوفه است ـ بودم، شب به نيمه رسيده بود و من در آنجا براي عبادت خلوت داشتم كه ناگاه سه نفر داخل مسجد شدند و چون به وسط حياط مسجد رسيدند يكي از آنها به زمين نشست، سپس دست خود را به چپ و راست روي زمين كشيد كه آبي جوشيد و از آنجا بيرون زد. آنگاه وضو گرفت و به آن دو نفر هم اشاره كرد آنها نيز وضو گرفتند، سپس جلو ايستاد و آن دو نفر به او اقتدا كردند من هم رفتم به او اقتدا كردم و نماز خواندم.
پس از آنكه نماز را سلام داد و آن را بجاي آورد، وضع او مرا مبهوت كرد و آب بيرون آوردنش را بزرگ شمردم، از يكي از آن دو نفر كه سمت راست من بود پرسيدم: اين كيست؟ به من گفت: اين صاحب الامر فرزند امام حسن عسكري (عليه السلام) است، پيش رفتم و دست هاي مبارک حضرت را بوسيدم و عرضه داشتم: يابن رسول الله، درباره شريف عمر فرزند حمزه چه ميفرمايي آيا او برحق است؟ فرمود: خير، ولي بسا كه هدايت شود و پيش از مرگ مرا ميبيند.
راوي ميگويد: اين حديث جالب را نگاشتيم و مدتي از اين قضيه گذشت با اينكه شريف عمر فرزند حمزه وفات يافت و شنيده نشد كه او امام زمان (عليه السلام) را ديده باشد. روزي با آن پيرمرد زاهد در جايي ملاقات نمودم و جرياني كه گفته بود به يادش انداختم و از او ـ به طور ايراد ـ پرسيدم: مگر شما نگفتيد شريف قبل از مرگش حضرت صاحب الامر را ـ كه به او اشاره نمودي ـ خواهد ديد. پيرمرد گفت: از كجا دانستي كه او آن حضرت را نديده است؟ بعد از آن روزي شريف ابوالمناقب پسر شريف عمر فرزند حمزه را ديدم و درباره پدرش با او گفتگو كردم.
شريف ابوالمناقب گفت: در يكي از شبهايي كه پدرم در بستر مرگ قرارداشت نزد او بودم. آخر شب نيروي بدني پدرم تحليل رفته و صدايش ضعيف شده و درها به روي ما بسته بود، ناگهان مردي بر ما وارد شد كه هيبت او ما را گرفت و آمدنش را با وجود بسته بودن درها مهم تلقي كرديم ولي توجهي نداشتيم كه از وي سوال كنيم. آن مرد كنار پدرم نشست و مدتي آهسته با وي گفتگو كرد و پدرم مي گريست. سپس برخاست و رفت و چون از ديدگان ما غايب شد، پدرم به سختي تكان خورد و گفت: اين شخص كه نزد من بود كجاست؟ گفتيم: از همانجا كه آمده بود بازگشت و جريان را به او گفتيم، سپس از او پرسيديم: اين شخص كه بود؟ گفت: اين صاحب الامر (عليه السلام) بود، پس از آن سختي بيماريش عود كرد و بيهوش شد [3].
ج: اسماعيل (عليه السلام) گوسفند چراني مي كرد.
حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه) نيز اين برنامه را خواهد داشت، در حديث مفضل از امام صادق (عليه السلام) چنین آمده: و قسم به خداي مفضل گويا مي نگرم او را كه داخل مكه شده و جامه پيغمبر (صلي الله عليه و آله) را پوشيده و عمامه زردي به سر نهاده و نعلين وصله شده پيغمبر را به پا كرده و و عصاي آن حضرت را به دست گرفته چند بز لاغر را ميراند و با اين وضع ميرود تا به خانه كعبه ميرسد، در آن هنگام كسي نيست كه او را بشناسد او در سن جواني آشكار مي گردد [4].
د: اساعيل (عليه السلام) تسليم امر خداي عزوجل بود. او گفت: «يا ابت افعل ما تومر ستجدني ان شاء الله من الصابرين» [5]؛ اي پدر آنچه امر مي شوي انجام ده ان شاء الله مرا از صابرين خواهي يافت.
حضرت قائم (عليه السلام) نيز تسليم امر الهي است.
پينوشتها:
[1]. سوره صافات، آيه 101
[2]. بحار الانزار، 52/16
[3]. بحار الانوار، 52/55
[4]. بحار الانوار، 52/55
[5]. بحار الانوار، 53/6