امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شباهتهای بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهت آن حضرت با حضرت یعقوب (علیه السلام) میپردازیم.
1- خداوند ـ پس از مدتي طولاني ـ پراكندگي حضرت يعقوب (عليه السلام) را جمع فرمود و فراهم آورد. چنانچه خداوند متعال پريشاني و پراكندگي حضرت قائم (عليه السلام) را نيز پس از مدتي درازتر جمع خواهد ساخت.
2- حضرت يعقوب (عليه السلام) براي يوسف آنقدر گريست تا اينكه چشمانش از اندوه سفيد شد در حالي كه خشم خود را فرو ميبرد. [1].
حضرت قائم (عليه السلام) نیز براي جدش حسين (عليه السلام) گريسته (و ميگريد) و در زيارت ناحيه فرموده است: «و لابكينّ عليک بدل الدموع دماً»؛ به جاي اشک بر تو خون ميگريم[2].
3- حضرت يعقوب (عليه السلام) منتظر فرج بود و ميگفت: «لا تياسوا من روح الله انه لا يياس من روح الله الا القوم الكافرون» [3]؛ از رحمت خداوند نااميد نشويد كه همانا كسي جز گروه كافران از رحمت خداوند مايوس نشود.
حضرت قائم (عليه السلام) نيز منتظر فرج است، چنانكه روايات شاهد بر اين معني است.
پينوشتها:
[1]. سوره يوسف، آيه 84
[2]. مجلسی، بحار الانوار، 101/320
[3]. سوره يوسف، آيه 87
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شباهتهای بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهت آن حضرت با حضرت هابیل (علیه السلام) میپردازیم.
1- نزديكترين و خويشاوندترين افراد، هابيل را كشت ـ يعني برادرش قابيل ـ خداوند متعال در كتاب عزيز خود ميفرمايد: «واتل عليهم نباء ابني آدم بالحق اذ قربا قربانا فتقبل من احدهما و لم يتقبل من الاخر قال لاقتلنک قال انما يتقبل الله من المتقين» [1] و بر آنان داستان دو پسر آدم را به حق تلاوت كن، كه چون قربانيي تقديم داشتند، از يكي از آنان پذيرفته شد و از ديگري پذيرفته نشد، (قابيل به هابيل) گفت: تو را خواهم كشت، گفت: خداوند تنها از تقوي پيشگان ميپذيرد.
همچنين نزديكترين و خويشاوندترين افراد، قصد كشتن امام قائم ـ روحي و ارواح العالمين فداه ـ را نمود و او عموي آن حضرت جعفر كذاب بود. [2]
پينوشتها:
[1]. سوره مائده، آيه 27
[2]. شیخ صدوق، كمال الدين، 1/320
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شباهتهای بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهتهای آن حضرت با حضرت صالح (علیه السلام) میپردازیم.
حضرت صالح (عليه السلام) از قومش غايب شد و پس از آنكه به سوي آنها باز گشت، عده كثيري او را انكار كردند. چنانكه در كمال الدين از امام ابو عبدالله الصادق (عليه السلام) مروي است كه فرمود:
«صالح (عليه السلام) مدتي از قومش غايب شد. روزي كه از آنان غيبت يافت، ميانسال و خوشهيكل و خوشاندام بود؛ ريش انبوه و شكم خفتهاي داشت؛ گونههايش سبک و در ميان مردمان مسان بالا بود . هنگامي كه به سوي قومش باز گشت، او را به صورتش نشناختند و آنها را بر سه طايفه ديد: يک طايفه منكر و كافر و طايفه ديگر اهل شک و ترديد بودند و طايفه سوم يقين و ايمان داشتند. اول، آن طايفه كه اهل شک و ترديد بودند را دعوت كرد، او را انكار كردند و گفتند: صالح به صورت تو نبود. سپس نزد منكرين و كافرين آمد و آنها را دعوت فرمود ولي از او نپذيرفتند و به بدترين وجهي از او رميدند. آنگاه نزد طايفه سوم آمد و گفت: من صالح هستم. گفتند: نشانهاي بگو كه بدانيم تو صالح هستي. چون كه ما ترديد نداريم كه خداوند تعالي آفريدگار است؛ هر كس را به هر شكل كه بخواهد در مي آورد. ما در ميان خودمان نشانههاي قائم را به يكديگر اطلاع داده و بررسي كردهايم تا اينكه هر گاه بيايد براي ما معلوم باشد و صحت آن به وسيله يک خبر آسماني بر ما محقق گردد.
حضرت صالح (عليه السلام) فرمود: من همان صالح هستم كه شبّر را براي شما برآوردم.
گفتند: راست ميگويي؛ همين مطلب را ما با هم بررسي ميكرديم، نشانههاي آن چيست: فرمود: يک روز او آب ميآشاميد و روز ديگر شما. گفتند: ما به خداوند و آنچه تو از جانب او آوردهاي ايمان داريم. اينجا است كه خداوند تبارک و تعالي ميفرمايد: «ان صالحا مرسل من ربه» [1]؛ همانا صالح از سوي پروردگارش فرستاده شده است.
اهل يقين و ايمان گفتند: «انا بما ارسل به مومنون» [2]؛ ما به آنچه او بدان فرستاده شده، ايمان داريم.
و كساني كه تكبر كردند ـكه شک كنندگان باشند ـ گفتند: «انا بالذي آمنتم به كافرون» [3]؛ ما به آنچه شما ايمان آوردهايد، كفر ورزيدهايم.
راوي گويد: آيا آن زمان؛ ميان آنها عالمي هم بود كه به صالح آگاه باشد؟
فرمود: خداوند عادلتر از آن است كه زمين را بدون عالمي بگذارد كه مردم را به سوي خداوند رهبري كند. آن مردم تنها هفت روز پس از خروج صالح از ميان آنها در حال حيرت كه امامي را نميشناختند به سر بردند و چون صالح (عليه السلام) ظاهر شد، پيرامونش جمع شدند و همانا مثل قائم (عليه السلام) نيز مثل صالح است [4].
آري؛ قائم (عليه السلام) هم مانند صالح (عليه السلام) خواهد بود. آنچه بر صالح جاري شده بيكم و كاست بر او جاري ميشود. با آنكه در سن پيري و پس از عمري طولاني ظهور ميكند ولی به صورت جواني كمتر از چهل سال است.
مردم نيز بر سه دسته خواهند بود: اهل يقين؛ شک و انكار .
آن حضرت، اهل شک و انكار را دعوت ميكند و چون منكر شوند و نفي كنند، آنها را ميكشد و اهل يقين از او نشانه ميخواهند كه به آنها ارائه ميدهد. پس با او بيعت ميكنند.
پينوشتها:
[1]. سوره اعراف، آيه 75
[2]. سوره اعراف، آيه 75
[3]. سوره اعراف، آيه 76
[4]. ابن بابویه، كمال الدين، ج1، ص136
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شباهتهای بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهتهای آن حضرت با حضرت شیث (علیه السلام) میپردازیم.
هبة الله شيث، اجازه نيافت كه علم خودش را آشكار كند، چنانكه در روضه كافي روايت شده كه حضرت ابو جعفر باقر (عليه السلام) در خبري طولاني چنين فرمود:
«وقتي هبة الله، پدرش آدم را دفن كرد، قابيل به نزدش آمد و گفت: اي هبة الله، من ديدم كه پدرم آدم تو را از علم آنقدر عطا كرد كه به من عطا نكرد و آن همان علمي است كه برادرت هابيل به آن دعا كرد و قربانيش قبول شد و بدين جهت او را كشتم كه فرزنداني نداشته باشد تا بر فرزندان من افتخار كنند و بگويند ما فرزندان كسي هستيم كه قربانيش قبول شد و شما فرزند كسي هستيد كه قرباني او قبول نشد و تو اگر علمي را كه پدرم به تو اختصاص داده، آشكار كني تو را هم ميكشم، همانطوری كه برادرم هابيل را كشتم، پس هبة الله و فرزندان او مخفي ميكردند آنچه از علم و ايمان نزد آنها بود...»[1]
حضرت قائم نيز اجازه نيافته كه علم خود را آشكار كند، تا روز وقت معين.[2]
پينوشتها:
[1]. کلینی، روضه كافي، ص 114
[2]. ابن بابویه، كمال الدين، ج2 ،ص 514
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شباهتهای بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهتهای آن حضرت با حضرت شعیب (علیه السلام) میپردازیم.
1- حضرت شعيب (عليه السلام) قوم خود را به سوي خدا دعوت كرد تا اينكه عمرش طولاني و استخوانهايش كوفته شد سپس از نظرشان غايب گشت ـ تا آنجا كه خدا خواسته بود ـ و دوباره به صورت جواني به آنها بازگشت. اين را فاضل مجلسي (عليه السلام) در مجلد پنجم بحار از اميرالمومنين (عليه السلام) روايت كرده است.[1]
حضرت قائم (عليه السلام) نيز با وجود طول عمر، به صورت جواني ظاهر ميشود كه كمتر از چهل سال دارد. در بحارالانوار از حضرت ابي عبد الله الصادق (عليه السلام) آمده كه: آنكه از چهل سال بيشتر داشته باشد، صاحب اين امر نيست. [2]
2- حضرت شعيب (عليه السلام)، چنانكه در حديث نبوي آمده، از محبت خداوند آنقدر گريست تا ديدگانش از بين رفت، خداي عزوجل چشمانش را باز گرداند، دوباره گريست تا آنكه نابينا شد، باز خداوند ديدگانش را بينا كرد و باز هم گريست تا كور شد، بار ديگر خداوند بينايي را به او باز گرداند. [3]
در زيارت ناحيه مقدسه نیز از حضرت قائم (عليه السلام) خطاب به جدش امام حسين (عليه السلام)، چنين آمده است: و لابكين عليك بدل الدموع دما؛ و به جاي اشک بر تو خون ميگريم.
3- حضرت شعيب (عليه السلام) به قوم خود گفت: «بقية الله خير لكم ان كنتم مومنين».
حضرت قائم (علیه السلام) نیز ميگويد: من بقية الله در زمين و خليفه خدا و حجت او بر شما هستم، پس هيچ مسلماني بر او سلام نميكند، مگر اينكه چنين ميگويد: السلام عليک يا بقية الله في ارضه. و چون شماره يارانش به يک عقد كه ده هزار نفر است رسيد، خروج ميكند. پس در زمين هيچ معبودي جز خداوند عزوجل باقي نميماند، بتها و اصنام و غير آنها نابود ميشود و آتش در آنها ميافتد و اين امر پس از غيبتي طولاني خواهد بود تا خداوند معلوم سازد چه كسي در غيبت ايمان ميآورد و اطاعت ميكند. [4]
4- تکذیب کنندگان حضرت شعيب (عليه السلام) به آتشي كه از ابري كه بر آنها سايه افكنده بود، بيرون آمد، سوختند، چنانكه خداوند عزوجل ميفرمايد: «فكذبوه فاخذهم عذاب يوم الظلة انه كان عذاب يوم عظيم» [5]؛ پس او را تكذيب كردند و آنگاه عذاب روز سايبان (ابر صاعقه خيز) آنان را فرو گرفت كه همانا آن عذاب روز بزرگي بود.
حضرت قائم (عليه السلام) نيز تمام بتها و معبودهاي غير خدا در زمان ظهورش خواهد سوخت.
پينوشتها:
[1]. مجلسی، بحار الانوار، 12، ص 385
[2]. مجلسی، بحارالانوار، 52، ص319
[3]. مجلسی، بحار الانوار، 12،ص380
[4]. ابن بابویه، كمال الدين، 1، ص331
[5]. سوره شعراء، آيه 189
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شباهتهای بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهتهای آن حضرت با حضرت سلیمان (علیه السلام) میپردازیم.
1- حضرت داوود، حضرت سليمان (عليه السلام)، را جانشين و خليفه خود قرار داد در حالي كه هنوز به سن بلوغ نرسيده بود.
در حديثي از امام نهم حضرت جواد (عليه السلام) آمده كه فرمود: خداوند تبارک و تعالي به داوود وحي فرمود كه سليمان را خليفه خود سازد، در حالي كه كودک بود و چوپاني گوسفندان ميكرد، عباد و علماي بنياسرائيل اين مطلب را انكار كردند، پس خداوند تعالي وحي فرمود كه: عصاهاي آن افراد را بگير و عصاي سليمان را نيز بگير و آنها را در اتاقي بگذار و در آن اتاق را به مهر خودشان مهر كن و چون فردا شود، عصاي هر كس برگ برآورده و ميوه داده بود او خليفه است، پس داوود اين مطلب را به آنها خبر داد، گفتند: ماراضي و تسليم شديم. [1]
خداوند متعال نیز، حضرت قائم (عليه السلام) را خليفه خود قرار داد و حال آنكه كودكي تقريبا پنج ساله بود. آن حضرت در زمان حيات پدرش به سوالات سعد بن عبدالله قمي پاسخ گفت.
2- حضرت سليمان (عليه السلام) گفت: «هب لي ملكا لا ينبغي لاحد من بعدي» [2]؛ پروردگارا به من ملكي عنايت كن كه براي هيچ كس بعد از من شايسته نباشد.
از نظر كيفيت و چگونگي، چه اينكه سلاطين جهان ـهمان طور كه متعارف است ـ حكومتشان آميخته به جور و فساد است، ولي سليمان ميخواست حكومتش آن طور نباشد و نيز سلطنت و حكومت پادشاهان و امراي زمين تنها بر انسانهاست ولي حكومت سليمان بر جن و انس و پرندگان بود، خداوند عزوجل ميفرمايد: «و حشر لسليمان جنوده من الجن و الانس و الطير فهم يوزعون» [3]؛ و لشكريان سليمان از جن و انس و پرندگان برايش گرد آمدند.
خداوند متعال به حضرت قائم (عليه السلام)، نیز ملک و حكومتي عنايت خواهد فرمود كه براي احدي از اولين و آخرين ـ از نظر كميت و كيفيت ـ مانندش نبوده، اما كميت: براي اينكه آن حضرت ما بين شرق و غرب را ميگيرد ـ چنانكه در حديث آمده است.
3- خداوند متعال، باد را مسخر حضرت سليمان (عليه السلام)، قرار داده بود، خداي عزوجل ميفرمايد: «فسخرنا له الريح تجري بامره رخاء حيث اصاب» [4]؛ پس باد را به تسخير او در آورديم تا به نرمي هر كجا خواهد به فرمان او جريان يابد.
همچنین نقل شده که خداوند متعال، باد را به خدمت حضرت قائم (عليه السلام) در میآورد. چنانكه در حديثي كه در كمال الدين روايت شده که امام صادق (عليه السلام) فرموده: پس خداوند تبارک و تعالي، بادي برانگيزد كه در هر بيابان ندا كند: اين مهدي است كه به قضاوت داوود و سليمان (عليه السلام) قضاوت ميكند و بيّنه نميخواهد. [5]
4- حضرت سليمان (عليه السلام) مدتي از قومش غايب شد، چنانكه این مساله را رئيس المحدثين شيخ صدوق در كتاب كمال الدين ضمن حديثي روايت كرده است.
حضرت قائم (عليه السلام) غيبتش طولانيتر از سليمان است.
5- آفتاب برای حضرت سليمان (عليه السلام ) بازگشت.
همچنین در احوال حضرت قائم (عليه السلام) چنین نقل شده که آن حضرت، آفتاب و ماه را ميخواند و آنها او را پاسخ ميدهند.
6- حضرت سليمان (عليه السلام) حشمة الله بود. حضرت قائم (عليه السلام) نيز حشمة الله است.
پينوشتها:
[1]. ابن بابویه، كمال الدين، 1 / 156
[2]. سوره ص، آيه 35
[3]. سوره نمل، آيه 17
[4]. سوره ص، آيه 36
[5]. ابن بابویه، كمال الدين، 2 / 671
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شباهتهای بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهتهای آن حضرت با حضرت داوود (علیه السلام) میپردازیم.
1- خداوند متعال، حضرت داوود (عليه السلام) را در زمين، خليفه خود ساخت و فرمود: «يا داود انا جعلناک خليفة في الارض» [1]؛ اي داوود ما تو را در زمين خلافت داديم.
حضرت قائم (عليه السلام) را نيز خداوند، خليفه خود در زمين نمود و فرمود « امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء و يجعلكم خلفاء الارض» [2]؛ آيا چه كسي (جز خداوند) دعاي مضطر را به اجابت ميرساند و گرفتاري را برطرف ميسازد و شما را خلفاي زمين قرار ميدهد؟
در دعايي از حضرت امام رضا (عليه السلام) چنين آمده است: «ادفع عن وليک و خليفتک...» [3]
2- خداوند آهن را برای حضرت داوود (عليه السلام)، نرم كرد. در قرآن آمده: «و النا له الحديد» [4]؛ و آهن را برايش نرم ساختيم.
خداوند متعال، آهن را براي حضرت قائم، نیز نرم كرده است، چنانكه در بعضي از كتابها از محمد بن زيد كوفي از امام صادق (عليه السلام) مروي است كه فرمود: «مردي از عمان به خدمت حضرت صاحب الزمان (عليه السلام) ميآيد و عرض ميكند: آهن براي داوود نرم شد، اگر تو هم مانند او (معجزه) بياوري تصديقت ميكنيم. پس آن حضرت، معجزه داوود را به او نشان ميدهد، ولي آن شخص منكر ميشود، پس حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، عمود آهنيني به گردن او مياندازد كه هلاک ميشود و ميفرمايد: اين سزاي كسي ا ست كه آيات خدا را دروغ انگارد».
3- سنگ با حضرت داوود (عليه السلام ) ، سخن گفته و او را چنین صدا میزد: اي داوود، مرا بگير و جالوت را با من به قتل برسان.
علم و شمشير حضرت قائم نیز او را صدا زده و ميگويند: اي ولي خدا، خروج كن و دشمنان خدا را به قتل برسان.
تمام اين روايات را شيخ صدوق در كتاب كمال الدين و تمام النعمه آورده است
همچنین در روايتی چنین آمده كه: سنگ در زمان ظهور آن حضرت هنگامي كه كافري زير آن پنهان ميشود، مومن را صدا ميزند و ميگويد: اي مومن، زير من كافري هست، او را بكش، پس مومن ميآيد و آن كافر را ميكشد.
4- حضرت داوود (عليه السلام)، جالوت را كشت.
حضرت قائم (عليه السلام) نیز دجال را ـ كه از جالوت بدتر است ـ ميكشد.
5- حضرت داوود (عليه السلام) به الهام در ميان مردم حكم ميكرد.
حضرت قائم (عليه السلام) نیز به حكم داوود، قضاوت خواهد كرد و در قضاوت کردن، از بينه و شاهد نميپرسد و نيازي به آن ندارد.
6- نوشتهای از آسمان بر حضرت داوود (عليه السلام) نازل شد كه مهري از طلا بر آن بود. در آن نوشته سيزده مسئله بود كه خداوند متعال به داوود وحي كرد: اينها را از پسرت سليمان بپرس، اگر آنها را پاسخ داد او خليفه بعد از تو است. پس داوود هفتاد كشيش و هفتاد حبر را فرا خواند و آنها را نشاند، سليمان را نيز در حضور آنها نشاند و گفت: اي پسرم به من بگو نزديكترين اشياء چيست و دورترين اشياء و مانوسترين اشياء و موحشترين اشياء و زيباترين و زشتترين اشياء و كمترين اشياء و بيشترين اشياء كدام است؟ دو بر پاي مانده و قائم چيست؟ و دو مختلف چيست؟ و دو متباغض و كينه توز كدام است؟ و آن چيست كه هرگاه مرد بر آن نشيند، آخرش پسنديده است؟ آن چييست كه هرگاه مرد بر آن نشيند، آخرش مذموم است؟
سليمان گفت: نزديكترين اشياء، آخرت، دورترين اشياء، هر چيزي كه از امور دنيا از دست برود، مانوسترين اشياء، ايمان بعد از كفر، زشتترين اشياء، كفر بعد از ايمان، كمترين اشياء، يقين و بيشترين اشياء، شک است، آن دو بر پاي مانده آسمان و زمين است، دو مختلف، شب و روز است و دو متباغض، مرگ و زندگي است، آنچه هرگاه انسان بر آن سوار شود، عاقبتش نيک و پسنديده است، حلم و بردباري بر غضب است، آنچه هرگاه انسان بر آن نشيند، عاقبتش مذموم است، تندي و غضب است.
(راوي گويد:) چون مهر از نوشته برداشت، تمام اين پاسخها مطابق در آمد... پس كشيشها و احبار پرسيدند: آن چيست كه اگر صالح شود، همه چيز انسان، صالح ميشود و اگر فاسد شود، همه چيز انسان، فاسد ميگردد؟ فرمود: دل. پس به خلافتش رضا دادند.
حضرت قائم(عليه السلام) نيز نوشتهاي با مهر طلايي به همراه دارد، كه در کتاب كمال الدين از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: گويي قائم (عليه السلام) را بر منبر كوفه مينگرم كه يارانش سيصد و سيزده تن ـبه عدد اصحاب بدر ـ پيرامونش هستند و آنهايند صاحبان پرچمها و آنهايند حكمرانان الهي در زمين بر خلايقش، تا اينكه از قباي خود نوشتهاي بيرون آورد كه با مهري زرين مهمور باشد، پيماني از رسول الله (صلي الله عليه و آله)، پس مانند گوسفندان بيزبان از دور و برش پراكنده ميشوند و كسي از آنها باقي نماند، مگر وزير و يازده نقيب ـچنانكه با موسي بن عمران (عليه السلام) باقي ماندندـ پس در زمين ميگردند ولي راهي جز او نمييابند، پس به خدمتش باز ميگردند. [5]
پينوشتها:
[1]. سوره ص، آيه 17
[2]. سوره نمل، آيه 62
[3]. کفعمی، البلد الامين، 81
[4]. سوره سباء، آيه 10
[5]. ابن بابویه، كمال الدين، 2 / 672
[6]. مجلسی، بحار الانوار، 52 / 326
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شباهتهای بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهتهای آن حضرت با حضرت خضر (علیه السلام) میپردازیم.
1- خضر (عليه السلام)، خداوند عمرش را طولاني نموده و اين موضوع نزد شيعه و سني مسلم است و روايات بسياري بر آن دلالت دارد. از جمله:
در بحارالانوار به نقل از مناقب از داوود رقي روايت شده كه گفت: دو تن از برادرانم به قصد زيارت مسافرت كردند، يكي از آن دو از شدت تشنگي بيتاب شد به طوري كه از الاغ خود به زمين افتاد و ديگري نيز دچار زحمت گرديد ولي از جاي برخاست و نماز خواند و به درگاه خدا و پيغمبر و اميرالمومنين و امامان (عليهم السلام) استغاثه كرد و يک يک آنها را نام برد تا به نام جعفر بن محمد (صلي الله عليه و آله) رسيد و شروع به التماس كردن و صدا زدن آن حضرت کرد. ناگاه مردي را ديد که به بالينش ايستاده و ميگويد: جريان تو چيست؟ ماجراي خود را برايش بازگو كرد. آن مرد، قطعه چوبي به او داد و گفت: اين را بين دو لب او (دوست از حال رفته) بگذار. همين كار را كرد؛ ناگهان ديد او چشمش را گشود و برخاست و نشست و اصلاً تشنگي احساس نميكند. رفتند تا قبر مطهر را زيارت كردند. چون به سوي كوفه مراجعت كردند، آن كسي كه دعا كرده بود به مدينه سفر كرد و بر امام صادق (عليه السلام) وارد شد؛ آن حضرت فرمود: بنشين. حال برادرت چگونه است؟ آن چوب كجاست؟ عرض كرد: اي آقاي من، وقتي برادرم به آن حال افتاد، خيلي غمناک شدم و هنگامي كه خداوند روح او را باز گرداند از خوشحالي چوب را فراموش كردم. حضرت صادق (عليه السلام) فرمود: ساعتي كه تو در غم برادرت فرو رفتي، برادرم خضر نزد من آمد. به دست او براي تو قطعه چوبي از درخت طوبي فرستادم. سپس آن حضرت به خادم خود رو كرد و گفت: برو آن عطردان را بياور. خادم رفت و آن را آورد، حضرت آن را گشود و همان قطعه چوب را بيرون آورد و به آن شخص نشان داد تا آن را شناخت. سپس دوباره آن را به جاي خود بازگرداند. [1].
حضرت قائم (عليه السلام) نيز خداوند عمرش را طولاني قرار داده، بلكه از بعضي روايات استفاده ميشود كه حكمت اينكه عمر خضر طولاني شده، اين است كه دليلي بر طول عمر قائم (عليه السلام) باشد.
شيخ صدوق قدس سره در كتاب كمال الدين در حديثي طولاني از حضرت امام صادق (عليه السلام) نقل كرده كه آن حضرت فرمود:
«بنده صالح، خضر (عليه السلام) را خداوند عمر طولاني عنايت فرمود نه به خاطر نبوتي كه برايش تقدير كرده باشد يا كتابي كه بر او نازل فرمايد و نه آييني كه شرايع ديگر را نسخ نمايد و نه براي امامتي كه بندگان خود را به اقتداي به او ملزم سازد و نه اطاعتي كه بر او فرض فرمايد؛ بلكه چون در علم خداوند تبارک و تعالي گذشته بود كه عمر قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف) در دوران غيبت طولاني خواهد شد، تا آنجا كه بندگان او باور نكنند و آن عمر طولاني را انكار نمايند؛ خداوند عمر بنده صالح (خضر) را بدون سبب طولاني ساخت مگر به علت استدلال به وسيله آن بر عمر قائم (عليه السلام) و تا اينكه دليل و برهان معاندين را قطع نمايد كه مردم را بر خداوند حجتي نباشد».[2]
همچنین در كتاب كمال الدين از امام رضا (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: «خضر (عليه السلام) از آب حيات آشاميده پس او زنده است و نميميرد تا در صور دميده شود و البته او نزد ما ميآيد و بر ما سلام ميكند، صدايش شنيده ميشود ولي خودش ديده نميگردد و او هر جا كه نامش به ميان آيد حاضر ميشود، پس هر كه از شما او را ياد كرد بر او سلام كند، او هر سال در مراسم حج حاضر است، تمام مناسک را انجام ميدهد و در عرفه وقوف دارد، پس بر دعاي مومنين، آمين ميگويد و خداوند وحشت قائم ما را در هنگام غيبتش به وسيله او به انس مبدل ميسازد و تنهائيش را به او بر طرف مينمايد. [3]
2- نام خضر (عليه السلام) بليا است و بعضي اسمهاي ديگري گفتهاند. علت اينكه خضر ناميده شده ـ چنانكه از شيخ صدوق آمده ـ اين است كه بر چوب خشكي نمينشست مگر اينكه سبز ميشد و نيز گفته شده كه هرگاه نماز میگذارد، اطرافش سبز ميشد. [4] و گفتهاند براي اينكه او در سرزمين سفيدي بود كه به يكباره تكان خورد و از پي او سبز شد.
در نجم الثاقب روايت كرده كه حضرت قائم به هر سرزميني كه بگذرد، سبز و پرگياه ميشود و آب از آنجا ميجوشد و چون از آنجا برود، آب فرو ميرود و زمين به حال خود بر ميگردد.[5]
3- خضر (عليه السلام) مامور به علم باطن بود. چنانكه به موسي (عليه السلام) گفت: «انک لن تستطيع معي صبرا. و كيف تصبر علي ما لم تحط به خبرا»، همانا تو هرگز همراه من صبر نتواني كرد و چگونه صبر نمائي بر آنچه نسبت به آن علم و احاطه ندراي؟
حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف) نيز مامور به علم باطن است.
4- خضر (عليه السلام) وجه كارهايش آشكار نشد مگر بعد از آن كه خودش فاش كرد.
حضرت قائم (عليه السلام) نيز وجه غيبتش آن طور كه بايد مكشوف نميشود مگر بعد از ظهور،
5- خضر (عليه السلام) هر سال در مراسم حج شركت ميكند و تمام مناسک را انجام ميدهد .
حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف) نيز هر سال در مراسم حج شركت ميكند و مناسکش را به جاي ميآورد.
پينوشتها:
[1]. مجلسی، بحار الانوار، 47/138
[2]. ابن بابویه، كمال الدين، 2 / 357
[3]. ابن بابویه، كمال الدين، 2 / 390
[4]. ابن بابویه، كمال الدين، 2 / 391
[5]. نجم الثاقب، 84 .
از جمله شباهتهای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با انبیا، شباهت آن حضرت در زنده کردن مردگان به جرجیس نبی است.
خداوند متعال، مردگاني را به دعاي جرجیس زنده كرد، چنانكه در کتاب شریف بحارالانوار آمده كه زني به خدمت جرجیس نبی آمد و گفت: «اي بنده صالح، گاوي داشتيم كه با آن امرار معاش ميكرديم و آن مرده است. جرجيس به او گفت: اين عصا را بگير و آن را بر گاوت قرار ده و بگو كه جرجيس ميگويد به اذن خداوند برخيز، پس چون آن زن اين كار را كرد؛ آن گاو زنده شد و آن زن به خداوند ايمان آورد. [1]
همچنین نقل شده که خداوند متعال، مردگان را به دعای حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف) زنده خواهد كرد.
البته این احتمال هم وجود دارد که رجعت برخی از صلحا و کفار پس از ظهور آن حضرت نیز به دعای آن حضرت باشد.
پينوشت:
[1]. مجلسی، بحار الانوار، 14 / 447