پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم): براى شهادت حسین (علیه السلام)، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى‌شود.

رسانه منجی - ضرورت وجود امام

دلیلی كه ضرورت وجود امام را می‌رساند، همان دلیلی است که برای ضرورت وجود پیامبر وجود دارد که خلاصه آن به صورت زیر است:

مقدّمات:

1- انسان برای رسیدن به كمال خلق شده است و دلیل این حرف، همان نهاد و فطرت بی‌نهایت ‌طلب آدمی است.

2- باید قانونی برای هدایت انسان‌ها به طرف كمال وجود داشته باشد؛ چون وقتی كوچک‌ترین كارهای انسان در زندگی نیاز به برنامه و قانون داشته باشد، پس طبیعتاً هدف خلقت انسان و مقصد نهایی او نیز باید یک برنامه و قانون منسجم داشته باشد.

3- به دلیل طبع اجتماعی انسان و ناگزیری او از زندگی بین مردم، این قانون باید كلّی و فراگیر باشد، به صورتی كه هم تمام جامعه را در بر گیرد و هم دو بعد جسم و روح خود انسان را.

4- انسان به تنهایی قادر به وضع چنین قانونی نیست؛ زیرا منفعت‌طلبی و امیال نفسانی همیشه در كمین انسان هستند. از طرفی درک انسان هم محدود به عقل و حس اوست. در نتیجه او نمی‌تواند قانونی جامع و كامل برای خود و همنوعانش بسازد، همانطور كه تا به حال هم این نتیجه را بارها دیده و تجربه کرده‌ایم که هر مكتب فكری که ظهور می‌کند، بعد از مدّتی انحطاط و كج‌روی آن روشن می‌شود و هنوز هم بشر با توجه به تمام پیشرفت‌های مادّی از نظر روحی در حدّ حیوانات است و رشدی معنوی نداشته یا حتّی می‌توان گفت که به عقب برگشته است.

5- این قانون باید از طرف كسی باشد كه به تمام گوشه‌های وجود بشر آگاه باشد و او كسی نیست جز خدای بزرگ مهربان.

6- رسیدن قانون به بشر به صورت مستقیم امكان ندارد؛ چون درجات وجودی انسان‌ها مختلف است و هر كسی این گنجایش و ظرفیّت را ندارد كه بتواند مستقیماً با خداوند ارتباط برقرار نماید. به همین دلیل باید بعضی از انسان‌های برگزیده دارای این ظرفیّت و گنجایش باشند تا بتوانند قوانین مربوط را به بشر منتقل كنند.

نتیجه:

اگر افرادی برگزیده در بین انسان‌ها باشند كه بتوانند قوانین خداوند را به بشر منتقل كرده و آن‌ها را در راه رسیدن به كمال كمک كنند، كافی است و آن اشخاص همان پیامبران هستند.

ولی طبق آیۀ قرآن، پیامبر ما (صلّی الله علیه و آله)، آخرین پیامبر خدا است؛ پس بعد از او این جای خالی را چه كسی باید پر كند؟ در اینجاست كه بر اساس همین دلایلی كه گفته شد و البتّه آیات و روایات، وجود امام بعد از پیامبر و البته در حال حاضر اثبات می‌شود.

امام رضا (علیه السلام) میفرماید:

«خداوند به دلایل زیادی أولی الأمر (امامان) را نصب فرمود و به اطاعت آنها فرمان داد یکی از آن دلایل اینست که چون بناست مردم از حدود الهی تجاوز نکنند چرا که باعث فساد امور آنها می‌شود پس باید خداوند کسی را بر آنها بگمارد تا آنها را در محدوده احکام الهی نگه دارد و اجازه تجاوز از آن حدود را به آنها ندهد و اگر چنین شخصی در رأس امور جامعه نباشد هیچکس از لذت و منفعت خود حتی آنجا که به فساد دیگران می انجامد دست برنخواهد داشت!

دلیل دیگر قرار دادن امام از سوی خدا این است که هیچ قوم و ملتی نیست مگر آنکه جهت بقای خود نیاز به رئیس و رهبر دارند و معلوم است که أهل اسلام نیز برای بقای خود و مبارزه با دشمنان خود و منع ظالمین از ظلم و تقسیم عادلانه اموال بین خود و... نیاز به رهبر و رئیسی دارند و حکمت خداوند اجازه نمی‌دهد که اهل اسلام را از چنین نیازی محروم کند و امامی برای آنها قرار ندهد... [1]

 

 

[1]. مجلسی، بحار ج23، ص32، ح52

 

%ب ظ، %08 %776 %1394 ساعت %17:%دی

قبل از بیان فلسفه نیاز به امام توجه به چند نکته لازم و ضروریست

الف: از نظر شيعه همانگونه كه مقام نبوت يك مقام و منصب الهي مي‌باشد كه بايد از طرف خداوند به انبيا  و رسولان داده شود، مقام و منصب امامت نيز چنين است يعني امام كه جانشين پيامبر است بايد توسط شخص پيغمبر و به اذن و دستور خداوند معين و نصب شود و اهميت اين مساله به حدي است كه خداوند متعال به پيامبرش مي‌فرمايد: «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته» [1] «اي پيامبر آنچه بر تو نازل شد (مساله جانشيني اميرالمومنين) را تبليغ كن و به مردم برسان و اگر تبليغ نكني، رسالت الهي را تبليغ نكرده‌اي» يعني اگر پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله)، موضوع امامت و امام بعد از خودش را به مردم بيان نكند، گويا اصلا به وظيفه و رسالت خودش عمل نكرده است.

قرآن، در آيه ديگر، مساله امامت و ولايت را اكمال دين و اتمام نعمت مي‌داند و مي‌فرمايد: «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا» [2] «امروز با بيان مساله خلافت و امامت و تعيين امام بعد از پيامبر، دين خاتم كامل و نعمت بر شما تمام گرديد»

همچنین در برخی از احاديث چنین وارد شده كه: «من مات و لم يعرف امام زمانه، مات ميتة جاهليه» [3] «هر كس بميرد و امام زمان خود را نشناسد، مرگش از نوع مردن جاهليت است».

ب: ائمه طاهرين (عليهم السلام)، علوم و معارف را از يک طريق رمزي و غيبي كه بر ما مجهول است از پيغمبر گرفته اند.[4]

د: دليل لزوم و ضرورت وجود امام و حجت الهي در هر عصري تنها و صرفا اتمام حجت بر خلق نيست كه با شوون امام معصوم و ابلاغ احكام به واسطه علما حجت بر مردم تمام شود بلكه گذشته از مسايل و آثار تشريعي، آثار تكويني و خيلي از مسايلي كه بر ما پوشيده است نیز، وجود دارد. چنانچه در روايات وارد شده كه «لولا الحجه، لساخت الارض باهلها» [5] يعني اگر حجت خدا در زمين نباشد، زمين اهلش را در خود فرو خواهد برد و چنانچه در زيارت جامعه كبيره مي‌خوانيم، به واسطه اهل بيت است که باران نازل مي‌گردد و آسمان برپاست. لذا در زمان غيبت هم انسان‌ها نياز به وجود امام و حجت الهي دارند، همان‌گونه كه در زمان حضور نياز دارند و لو در زمان غيبت از دسترسي ظاهري به آن حضرت محروم باشند و بر اساس بيان پيامبراكرم كه فرمود: « اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي ما ان تمسكم بهما لن تضلوا ابدا، لن يفترقا حتي يردا علي الحوض» [6] ائمه طاهرين (عليهم السلام)، عِدل قرآن هستند و هيچ گاه از هم جدا نخواهند شد تا بر حوض بر پيامبر وارد شوند و مادامي كه انسانها به آن دو تمسک نمايند، گمراه نخواهند شد. يعني همان‌گونه كه بشريت و انسانيت هميشه و الي الابد نياز به قرآن دارند، از ائمه طاهرين نيز بي‌نياز نخواهند بود و لو احيانا امكان دسترسي مستقيم به حجت الله وجود نداشته باشد مثل دوران غيبت.

از توجه و دقت در نكات چهارگانه‌ای كه ذكر گرديد، جواب سوال مورد نظر، خود به خود روشن خواهد شد. چرا که از آنجا که مقام امامت، مقامی انتصابی بوده و امام معصوم در تمام شئون پيامبر غير از نبوت، جانشين آن حضرت است و علوم ائمه علومي مخصوص و ويژه است و ائمه معصومين (علیهم السلام)، عدل قرآن هستند، روشن می‌شود که دليل لزوم وجود امام در هر عصري تنها قيام حجت و بيان احكام نيست و هيچ شخص و شخيصتي در شرايط عادي كه دسترسي به معصوم امكان دارد، نمي‌تواند جايگزين امام معصوم شود و اين كه گفته مي‌شود در زمان غيبت به علما مراجعه شود و در مسايل شرعي و مبتلی‌به، گفته‌هاي فقهای عظام، حجت است، در شرايط عادي نبوده و در صورتي است كه دسترسي به امام معصوم به دلايلي وجود نداشته باشد. آن هم در بعضي از شئون امام، مثل بيان احكام كه مستفاد از آيات و روايات است و مثل قضاوت و بعضي از امور ديگر كه علما و فقها با مهارت و آگاهي و تخصصي كه دارند، احكام و وظايف مكلفين را با اجتهاد و استنباط از آيات و روايات به دست مي‌آورند و اين هرگز به اين معني نيست كه علما و فقها جاي ائمه (عليهم السلام) را ميگيرند و با وجود فقها از ائمه ديگر بي‌نياز مي شويم. در حالي كه علوم تمام علما در تمام اعصار و در تمام ابواب احكام و مسائل علمي، تنها قطره‌ای از اقيانوس بي‌كران علوم خدادادي اهل بيت است.

 

 

 

منابع:

[1]. سوره مائده، آيه67.

[2]. سوره مائده، آيه3.

[3]. دلايل الصدوق، ص13-6.

[4]. امامت و رهبري علامه شهيد مطهري، ص52.

[5]. مستدرك سفينة البحار، ج5، ص278.

[6]. بحار الانوار, ج2، ص285، كتاب سليم بن قيس، ص201، كمال الدين، ص64.

%ب ظ، %24 %586 %1394 ساعت %13:%آبان

برترین مطالب