دلیلی كه ضرورت وجود امام را میرساند، همان دلیلی است که برای ضرورت وجود پیامبر وجود دارد که خلاصه آن به صورت زیر است:
مقدّمات:
1- انسان برای رسیدن به كمال خلق شده است و دلیل این حرف، همان نهاد و فطرت بینهایت طلب آدمی است.
2- باید قانونی برای هدایت انسانها به طرف كمال وجود داشته باشد؛ چون وقتی كوچکترین كارهای انسان در زندگی نیاز به برنامه و قانون داشته باشد، پس طبیعتاً هدف خلقت انسان و مقصد نهایی او نیز باید یک برنامه و قانون منسجم داشته باشد.
3- به دلیل طبع اجتماعی انسان و ناگزیری او از زندگی بین مردم، این قانون باید كلّی و فراگیر باشد، به صورتی كه هم تمام جامعه را در بر گیرد و هم دو بعد جسم و روح خود انسان را.
4- انسان به تنهایی قادر به وضع چنین قانونی نیست؛ زیرا منفعتطلبی و امیال نفسانی همیشه در كمین انسان هستند. از طرفی درک انسان هم محدود به عقل و حس اوست. در نتیجه او نمیتواند قانونی جامع و كامل برای خود و همنوعانش بسازد، همانطور كه تا به حال هم این نتیجه را بارها دیده و تجربه کردهایم که هر مكتب فكری که ظهور میکند، بعد از مدّتی انحطاط و كجروی آن روشن میشود و هنوز هم بشر با توجه به تمام پیشرفتهای مادّی از نظر روحی در حدّ حیوانات است و رشدی معنوی نداشته یا حتّی میتوان گفت که به عقب برگشته است.
5- این قانون باید از طرف كسی باشد كه به تمام گوشههای وجود بشر آگاه باشد و او كسی نیست جز خدای بزرگ مهربان.
6- رسیدن قانون به بشر به صورت مستقیم امكان ندارد؛ چون درجات وجودی انسانها مختلف است و هر كسی این گنجایش و ظرفیّت را ندارد كه بتواند مستقیماً با خداوند ارتباط برقرار نماید. به همین دلیل باید بعضی از انسانهای برگزیده دارای این ظرفیّت و گنجایش باشند تا بتوانند قوانین مربوط را به بشر منتقل كنند.
نتیجه:
اگر افرادی برگزیده در بین انسانها باشند كه بتوانند قوانین خداوند را به بشر منتقل كرده و آنها را در راه رسیدن به كمال كمک كنند، كافی است و آن اشخاص همان پیامبران هستند.
ولی طبق آیۀ قرآن، پیامبر ما (صلّی الله علیه و آله)، آخرین پیامبر خدا است؛ پس بعد از او این جای خالی را چه كسی باید پر كند؟ در اینجاست كه بر اساس همین دلایلی كه گفته شد و البتّه آیات و روایات، وجود امام بعد از پیامبر و البته در حال حاضر اثبات میشود.
امام رضا (علیه السلام) میفرماید:
«خداوند به دلایل زیادی أولی الأمر (امامان) را نصب فرمود و به اطاعت آنها فرمان داد یکی از آن دلایل اینست که چون بناست مردم از حدود الهی تجاوز نکنند چرا که باعث فساد امور آنها میشود پس باید خداوند کسی را بر آنها بگمارد تا آنها را در محدوده احکام الهی نگه دارد و اجازه تجاوز از آن حدود را به آنها ندهد و اگر چنین شخصی در رأس امور جامعه نباشد هیچکس از لذت و منفعت خود حتی آنجا که به فساد دیگران می انجامد دست برنخواهد داشت!
دلیل دیگر قرار دادن امام از سوی خدا این است که هیچ قوم و ملتی نیست مگر آنکه جهت بقای خود نیاز به رئیس و رهبر دارند و معلوم است که أهل اسلام نیز برای بقای خود و مبارزه با دشمنان خود و منع ظالمین از ظلم و تقسیم عادلانه اموال بین خود و... نیاز به رهبر و رئیسی دارند و حکمت خداوند اجازه نمیدهد که اهل اسلام را از چنین نیازی محروم کند و امامی برای آنها قرار ندهد... [1]
[1]. مجلسی، بحار ج23، ص32، ح52