پروفسور ماربين، فیلسوف و شرق شناس آلماني، با اشاره به مساله ظهور یک منجی در آخرالزمان، چنین میگوید:
«از جمله مسائل بسيار مهم اجتماعي كه همواره ميتواند موجب اميدواري و رستگاري گردد، همانا اعتقاد به وجود يک حجت در هر عصر و انتظار ظهور است.»
منبع:
(کتاب سیاست اسلامی، نوشته ماربین)
سایت یاران مهدی
اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان که نامش «مهدى» و از اولاد پیامبر اسلام است، مورد اتّفاق همه فرقههاى اسلامى است. صاحب کتاب «عون المعبود» که شرح کتاب «سنن ابىداوود»، است، مىنویسد:
«بدان که در طول اعصار، مشهور بین همه اهل اسلام، این است که حتماً، در آخرالزمان، مردى از اهل بیت (علیهم السلام) ظهور مىکند که دین را یارى و عدل را آشکار مىکند… نامش، مهدى است و عیسى، بعد از مهدى یا هم زمان با مهدى، نزول و او را در کشتن دجال یارى و در نماز به او اقتدا مىکند. احادیث مربوط به مهدى را عدّه اى از بزرگان آورده اند، از آن جمله است، ابوداوود، ترمذى، ابن ماجه، بزار، حاکم، طبرانى، ابویعلى. سند این احادیث، برخى، صحیح و برخى دیگر، حسن و یا ضعیف است».[۱]
یکى دیگر از علماى اهل سنّت مىنویسد:
«روایات فراوانى درباره مهدى، وارد شده به حدّى که به حدّ تواتر مىرسد. این امر، در میان علماى اهل سنّت شیوع دارد، به گونهاى که از جمله معتقدات آنان به شمار مىآید.»
نیز یکى دیگر از علماى اهل سنّت نوشته است:
«احادیث مهدى (علیه السلام) به طرق گوناگون و متعدّد، از صحابه نقل و بعد از آنان، از تابعان، نقل شده است، به گونهاى که مجموع آنها، مفید علم قطعى است. به همین دلیل، ایمان به ظهور مهدى، واجب است، همان گونهاى که این وجوب، در نزد اهل علم ثابت بوده و در عقائد اهل سنت و جماعت، مدوّن شده است».[۲]
ابن کثیر نیز در کتاب «البدایه و النهایه» مىگوید:
«مهدى، در آخرالزمان مىآید و زمین را پر از عدل و قسط مىکند، همانگونه که پر از جور و ظلم شده است. ما، احادیث مربوط به مهدى را در جلد جداگانهاى، گرد آوردیم، همانگونه که ابوداوود در سنن خود، کتاب جداگانهاى را به آن اختصاص داده است».[۳]
از این مطالب که از بزرگان اهل سنّت نقل شد، معلوم مىشود که مسئله مهدویّت و اعتقاد به ظهور مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جزء عقاید ثابت اهل سنّت و جماعت است و احادیث مربوط به ظهور آن حضرت، در میان آنان، به حدّ تواتر رسیده است.
کتابهاى متعدّد و متنوعى درباره ظهور آن حضرت از سوى علماى اهل سنّت تألیف شده است به گونهاى که شیخ محمّد ایروانى در کتاب الإمام المهدی مىنویسد:
«اهل سنّت، کتابهاى متعدّدى در گردآورى روایات مربوط به امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و این که در آخرالزمان شخصى به اسم مهدى ظهور خواهد کرد، نوشته اند. تا حدّى که من اطلاع دارم، اهل سنّت، بیش از سى کتاب در این باره تألیف کرده اند».[۴]
هر چند این مسئله، مورد اتّفاق اهل سنّت و شیعه است، امّا تعداد انگشت شمارى از اهل سنّت، احادیث مربوط به امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ضعیف مىانگارند. مثلاً، ابن خلدون در تاریخ خود، این احادیث را ضعیف مىشمارد [۵] و یا رشید رضا (مؤلف تفسیر المنار) در ذیل آیه سى و دوم سوره توبه، به ضعیف بودن احادیث مربوط به مهدویت اشاره مىکند.[۶] البتّه، این دو، دلیلى بر ادعاى خود نیاوردهاند و تنها به مطالبى واهى استناد کردهاند. سخنان آن دو، توسط برخی دیگر از علماى اهل سنّت، به شدت ردّ شد و در تألیفات علماى شیعه نیز به آن دو پاسخ داده شده است.
خود ابن خلدون، در بیان عقیده مسلمانان در مورد امام مهدى (علیه السلام) مىنویسد:
«مشهور بین همه اهل اسلام، این است که حتماً، در آخرالزمان، مردى از اهل بیت (علیهم السلام) ظهور مىکند که دین را حمایت و عدل را آشکار مىکند و مسلمانان از او پیروى مىکنند و او بر ممالک اسلامى استیلا مىیابد. آن شخص، مهدى نامیده مىشود» [۷]
بنابراین، ضعیف شمردن احادیث از سوى وى خدشهاى بر اتّفاق نظر اهل سنّت در مورد ظهور امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وارد نمىکند؛ زیرا، این اعتقاد، ناشى از کثرت احادیثى است که از طرق عامه نقل شده است. ما، در زیر، به ذکر برخى از کسانى که از این گونه احادیث را در کتابهاى خود آوردهاند، مىپردازیم، هر چند، تقریباً، مىتوان ادعا کرد که تمام کتابهاى معتبر حدیثى اهل سنّت، حدّاقل، چند مورد از احادیث امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ذکر کردهاند.
۱- ابن سعد (متوفى ۲۳۰ هـ)
۲- ابن ابى شیبه (متوفى ۲۳۵ هـ)
۳- احمد بن حنبل (متوفى ۲۴۱ هـ)
۴- بخارى (متوفى ۲۷۳ هـ)
۵- مسلم (متوفى ۲۶۱ هـ)
6 ابن ماجه (متوفى ۲۷۳)
۷- ابوبکر اسکافى (متوفى ۲۷۳ هـ)
۸- ترمذى (متوفى ۲۷۹ هـ)
۹- طبرى (متوفى ۳۸۰)
۱۰- ابن قتیبه دینورى (متوفى ۲۷۶)
۱۱- بربهارى (متوفى ۳۲۹)
۱۲- حاکم نیشابورى (متوفى ۴۰۵)
۱۳- بیهقى (متوفى ۴۵۸)
14خطیب بغدادى (متوفى ۴۶۳)
۱۵- ابن اثیر جزرى (متوفى ۶۰۶).[۸]
اوصاف امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از دیدگاه اهل سنّت:
اوصافى که در کتابهاى اهل سنّت براى امام مهدى (علیه السلام) ذکر شده، بر گرفته از احادیثى است که آنان از پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) نقل مىکنند و در کلیات، با اوصاف ذکر شده در کتابهاى علماى شیعه، فرقى ندارد. در این قسمت، به ذکر چند روایت از کتابهاى حدیثى اهل سنت، اکتفا مىکنیم:
۱- عن النبى (صلى الله علیه و آله) أَنّه قال: لا تذهب الدنیا حتّى یملک العرب رجلٌ من أهل بیتى یواطىء اسمه اسمی.[۹] دنیا به پایان نمىرسد، مگر آن که مردى از اهل بیت من که اسمش اسم من است، مالک عرب شود.
۲- عن النبى (صلى الله علیه و آله): «لا تقوم الساعهُ حتّى تملأ الأرض ظلماً و جوراً و عدواناً ثم یخرج من أهل بیتى مَن یملأها قسطاً و عدلا کما ملئت ظلماً و جوراً.[۱۰] قیامت بر پا نمىشود تا این که زمین پر از ظلم و جور و دشمنى شود و سپس از اهل بیت من، شخصى ظهور مىکند که زمین را پر از عدل و قسط مىکند همانگونه که پر از ظلم و جور شده بود».
۳- عبدالله بن مسعود از پیامبر (صلى الله علیه و آله) نقل مىکند که آن حضرت فرمود:
و لم یبق من الدنیا یوم لطول الله ذالک الیوم حتّى یبعثَ فیه رجلا منّى أوْ من أهل بیتی یملأ الارض قسطاً و عدلا کما ملئت ظلماً و جوراً.[۱۱] اگر از دنیا، فقط یک روز باقى بماند، خداوند، آن روز را طولانى مىکند تا در آن روز، مردى از من یا از اهل بیت من، مبعوث شود و زمین را پر از قسط و عدل کند، همانگونه که پر از ظلم و جور شده بود.
مهدویّت از دیدگاه اهل سنّت با مهدویّت از دیدگاه شیعه، چه فرقى دارد؟
همانگونه که گفته شد، اهل سنّت، بالاتفاق، به مهدویّت معتقد هستند و به دلیل وجود روایتهاى متواتر، ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخرالزمان را جزء اعتقادات قطعى خود مىدانند، امّا اهل سنت، برخلاف شیعه امامیه که معتقدند، امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرزند امام حسن عسکرى (علیه السلام) است و هم اکنون نیز زنده و غائب است، به چند گروه تقسیم مىشوند:
عدّهاى از اهل سنّت، مدعى هستند که مهدى، همان عیسى بن مریم است و در این مورد، به خبرى واحد که از انس بن مالک نقل شده است، استناد مىکنند.[۱۲]
تعداد اندکى نیز مدعى هستند که مهدى، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است. آنان به خبر واحدى استناد مىکنند که در کنزالعمال ذکر شده است.[۱۳]
عدهاى نیز معتقدند، مهدى از اولاد امام حسن مجتبى است و نه امام حسین (علیهما السلام).[۱۴]
گروهى مىگویند، پدر امام مهدى، هم نام پدر پیامبر اسلام است و چون نام پدر حضرت محمد (صلى الله علیه و آله) عبدالله بود، پس مهدى بن حسن عسکرى (علیه السلام) نمىتواند مهدى موعود باشد. مستند این احتمال هم باز خبرى است که در کنزالعمال ذکر شده است.[۱۵]
جمعى از آنان، همانند امامیه معتقدند، که امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اولاد پیامبر (صلى الله علیه و آله) و فاطمه (سلام الله علیها) است و حضرت عیسى نیز به هنگام ظهور امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به یارى او خواهد شتافت و در نماز به آن حضرت اقتدا خواهد کرد، چنان که در روایتهاى متعدد آمده است.
از ام سلمه نقل شده که رسول خدا (صلى الله علیه و آله)فرمود: المهدى من عترتى من ولد فاطمه.[۱۶] مهدى، از عترت من و از فرزندان فاطمه است.
جابر بن عبدالله از پیامبر (صلى الله علیه و آله) نقل مىکند که حضرت عیسى به هنگام ظهور مهدى نزول خواهد کرد.[۱۷]
عبدالله بن عمر مىگوید: «المهدى الذى ینزل علیه عیسى بن مریم و یصلى خلفه عیسى (علیه السلام).[۱۸] مهدى، کسى است که عیسى بن مریم بر او نزول مىکند و پشت سر او نماز مىخواند».
این گروه، حدیثى را که مىگوید: «مهدى، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است»، قبول نمىکند. ذهبى مىگوید: تفرد به محمّد بن الولید مولى بنى هاشم و کان یضع الحدیث.[۱۹]این حدیث را تنها محمّد بن ولید، آزاد کرده بنى هاشم گفته است. و او، جاعل حدیث بود.
البته این گروه نیز تولّد حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و غیبت او را قبول ندارند. ابن حجر چنین ادعا مىکند: «همه مسلمانان غیر از امامیه، معتقدند که مهدى غیر از حجت است؛ چون، غیبت یک شخص، آن هم با این مدّت طولانى، از خوارق عادات است…».[۲۰]
در پاسخ گروه اخیر باید گفت: اوّلا، روایات نبوى متعدّدى وجود دارد که امامان دوازدهگانه را با نامهاى آنان به طور روشن معرفى کردهاند، پس سخن او، باطل است.
از ابن عباس روایت شده که شخصى یهودى به نام نعثل، نزد رسول خدا (صلى الله علیه و آله) آمد و سؤالهاى بسیارى را مطرح کرد. او، از اوصیا نیز پرسید. حضرت در پاسخ فرمود: «نخستین وصىّ من على (علیه السلام) و پس از او، حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) و امامان نهگانه از فرزندان اویند». نعثل پرسید: «نام آنان چیست؟». حضرت، نام تک تک امامان را تا امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شمردند.[۲۱]
رسول خدا، در پاسخ جابر بن عبدالله انصارى که از ائمه بعد از على (علیه السلام) سوال کرده بود، فرمود: «بعد از على (علیه السلام)، حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) امام هستند، سپس سید العابدین در زمان خودش، على بن الحسین (علیه السلام)، سپس محمّد بن على الباقر(علیه السلام). تو، او را خواهى دید. وقتى او را دیدى، سلام مرا به او برسان. سپس جعفر بن محمّد الصادق (علیه السلام)، سپس موسى بن جعفر الکاظم (علیه السلام)، سپس على بن موسى الرضا (علیه السلام)، سپس محمّد بن على الجواد (علیه السلام)، سپس على بن محمّد النقى (علیه السلام)، سپس حسن بن علىّ الزکىّ (علیه السلام) و پس از او، قائم بالحق مهدى امت من، (م ح م د بن حسن صاحب زمان (علیه السلام) امام است. او، زمین را پر از قسط و عدل مىکند، همانگونه که پر از ظلم و جور شده است».[۲۲]
ثانیاً، شواهد تاریخى و گزارشهاى بسیارى وجود دارد که ولادت آن حضرت و ایام کودکى او را نقل کردهاند. براى نمونه، چند مورد از اقوال اهل سنّت نقل مىشود:
۱- حافظ سلیمان حنفى مىگوید: «خبر معلوم نزد محقّقان و موثقان، این است که ولادت قائم در شب پانزدهم شعبان (۲۵۵٫ ق) در شهر سامرا واقع شده است».[۲۳]
۲- خواجه محمّد پارسا، در کتاب فصل الخطاب گفته است: «یکى از اهل بیت ابو محمد بن عسکرى است که فرزندى جز ابوالقاسم که قائم و حجت و مهدى و صاحب الزمان نامیده مىشود، باقى نگذاشت. او، در نیمه شعبان سال ۲۵۵ هجرى متولّد شد. مادرش، نرجس نام دارد. او هنگام شهادت پدرش، پنج سال داشت».[۲۴]
۳- ابن خلکان در وفیات الأعیان مىنویسد: «ابوالقاسم محمّد فرزند حسن عسکرى فرزند على هادى فرزند محمّدجواد…. دوازدهمین امام از ائمه دوازدهگانه شیعه است که به «حجت» معروف است… ولادت او، روز جمعه، نیمه شعبان سال ۲۵۵ هـ.ق است».[۲۵]
۴- ذهبى نیز در سه کتاب از کتابهایش، به ولادت امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره کرده و در کتاب العبر و در حوادث سال ۲۵۶ هـ. ق مىنویسد: «در این سال، محمّدبن حسن بن على الهادى فرزند محمّدجواد فرزند على الرضا فرزند موسى الکاظم فرزند جعفر الصادق علوى حسینى، به دنیا آمد. کنیهاش، ابوالقاسم است و رافضیان، او را الخلف الحجه، مهدى، منتظر و، صاحب الزمان مىنامند. و او، آخرین امام از ائمه دوازدهگانه است».[۲۶]
۵- خیر الدین زرکلى (متوفى ۱۳۹۶ هـ. ق) از علماى معاصر اهل سنّت نیز در کتاب أعلام مىنویسد: «او، در سامراء به دنیا آمد و هنگام وفات پدرش، پنج سال داشت و گفته شده که در شب نیمه شعبان سال ۲۵۵ به دنیا آمده و در سال ۲۶۵ هـ. ق غایب شده است».[۲۷]
آیه الله العظمى صافى، دام عزه، در کتاب مهدویت، بیش از هفتاد و هفت نفر از علماى اهل سنت را نام مىبرد که هر یک، به نحوى، ولادت آن حضرت را بیان کردهاند.[۲۸]
بنابراین، اگر برخى از اهل سنّت مىگویند: «حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به دنیا نیامده است.»، ادعایى بىاساس است که حتّى با گفتهها و نوشتههاى بزرگان خودشان نیز سازگار نیست.
شاید برخى از اهل سنّت همانند ابن حجر هیثمى، طولانى بودن عمر را دلیل بر عدم ولادت امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بدانند، ولى باید گفت، خدایى که قادر است عیسى بن مریم را زنده نگه دارد تا به مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اقتدا کند و یونس را در شکم ماهى محافظت کند و یا به نوح پیامبر، نهصد و پنجاه سال عمر بدهد، آیا قدرت ندارد به امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عمر طولانى عنایت کند؟[۲۹] خود اهل سنت نیز به زنده بودن عیسى، خضر، صالح، و… معتقدند.
نتیجه این که ولادت حضرت مهدى، امرى است مسلّم و قطعى و خود اهل سنّت هم به آن واقفند و عوامل و انگیزههاى دیگرى وجود دارد که نمىگذارد حق را بازگو کنند و حقانیت شیعه و وجود امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ثابت کنند.
رسول رضوی- مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه
منابع:
[1]. عون المعبود، (شرح سنن ابى داود)، ج ۱۱، ص ۳۶۲ (به نقل از الطریق الى المهدى المنتظر، سعید ایوب، ص ۱)
[2]. نظم المتناثر فى الحدیث المتواتر، ص ۲۲۶٫ (به نقل از الطریق الى المهدى المنتظر، ص ۹۱)
[3]. البدایه و النهایه، ج ۶، ص ۲۸۱٫
[4]. الإمام المهدى (علیه السلام)، شیخ محمد باقر ایروانى، ص ۱۱٫
[5]. تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۱۹۹٫
[6]. تفسیر المنار، ج ۱۰، ص ۳۹۳، ج ۹، ص ۴۹۹ ـ ۵۰۷٫
[7]. تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۵۵۵، فصل ۵۲٫
[8]. در مورد کسانى که به ذکر احادیث مربوط به امام مهدى (علیه السلام) پرداختهاند، به: المهدی المنتظر فی الفکر الاسلامى، ص ۲۶ ـ ۲۹ مراجعه شود.
[9]. مسند احمد، ج ۱، ص ۳۷۷، ح ۳۵۶۳; الصواعق المحرقه، ص ۲۴۹٫
[10]. مسند احمد، ج ۳، ص ۳۶، ح ۱۰۹۲۰; کنزالعمال، ج ۱۴، ص ۲۷۱، ح ۳۸۶۹۱٫
[11]. سنن ابى داود، ج ۴، ص ۱۰۶ و ۱۰۷، ح ۴۲۸۲٫
[12]. سنن ابن ماجه، کتاب الفتن، ح ۴۰۲۹٫
[13]. کنزالعمال، ج ۱۴، ص ۲۶۴، ح ۳۸۶۶۳٫
[14]. اطنار المنیف، ابن قیم جوزى، ص ۱۵۱ (به نقل از الامام مهدى، میلانى، ص ۲۱).
[15]. کنزالعمال، ج ۱۴، ص ۲۶۸، ح ۳۸۶۷۸٫
[16]. السنن الوارده فی الفتن و غوائلها و الساعه و أشراطها، عثمان بن سعید المقرى، ج ۵، ص ۱۰۵۷، نشر دارالعاصمه، ریاض، چاپ اوّل، ۱۴۱۶هـ.
[17]. همان، ج ۶، ص ۱۲۳۷٫
[18]. الفتن، ج ۱، ص ۳۷۳، نعیم بن حماد المروزى، مکتبه التوحید، قاهره، چاپ اوّل، ۱۴۱۲٫
[19]. الصواعق المحرق، ابن حجر هیثمى، ج ۲، ص ۴۷۸، مؤسسه الرساله، بیروت، چاپ اوّل، ۱۹۹۷٫
[20]. همان، ج ۲، ص ۴۸۲٫
[21]. اصول کافى، ثقه الاسلام کلینى، ترجمه سید جواد مصطفوى، ج ۱، نشر فرهنگ اهل البیت.
[22]. الاحتجاج، احمد بن على طبرسى، تحقیق ابراهیم بهادرى و…، ج ۱، ص ۱۶۸، انتشارات اسوه، چ دوم، سال ۱۴۱۶٫ نیز درباره احادیثى که نام ائمه (علیهم السلام) را ذکر کردهاند، به صحیح مسلم، ج ۶، ص ۳ و ۴، باب الاماره، رجوع شود.
[23]. ینابیع الموده، شیخ سلیمان قندوزى حنفى، ص ۱۷۹٫
[24]. همان مدرک.
[25]. وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج ۴، ص ۵۶۲٫
[26]. العبر فى خبر من غبر، ج ۳، ص ۳۱٫
[27]. الاعلام، ج ۶، ص ۸۰٫
[28]. امامت و مهدویت، ج ۲، ص ۵۶ ـ ۲۴۱، چاپ بهمن، نوبت اول.
[29]. به بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۹۹ ـ ۱۰۲ رجوع شود.
در این سوره سه آيه پیرامون مهدویت وجود دارد که عبارتند از آيات 62- 82-83
«أمن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء و يجعلكم خلفاء الأرض» [1]
چه كسى است كه دعاى گرفتار را اجابت مىكند و گرفتارى را بر طرف مىسازد و شما را زمامداران زمين قرار مىدهد؟
امام صادق (عليه السلام) در تفسیر این آیه، فرمود:
اين آيه درباره قائم آل محمد (عليه السلام) نازل شد، به خدا سوگند (مضطر) اوست كه در مقام ابراهيم دو ركعت نماز مىخواند و خداى عزوجل را مىخواند، پس او اجابتش مىفرمايد و در زمين او را خليفه مىسازد». [2]
«و اذا وقع القول عليهم أخرجنا لهم دابة من الأرض تكلمهم أن الناس كانوا باياتنا لايوقنون» [3]
هنگامى كه فرمان عذاب آنها رسد (و در آستانه رستاخيز قرار گيرند) جنبدهاى را از زمين براى آنها خارج مىكنيم كه با آنها تكلم مىكند و مىگويد: مردم به آيات ما ايمان نمىآورند.
مرحوم شیخ طبرسى از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) روايت كرده كه حضرت فرمود:
«آن جنبده، چون ظاهر شود، عصاى موسى و انگشتر سليمان با اوست، با انگشتر، روى مؤمنين را نقش و مهر كند و با عصا، بينى كفار را بشكند و چون مردم در محضرش (بين كوه صفا و كعبه) جمع شوند، مؤمن و كافر را از يكديگر تميز داده و بشناسد و بر چهره مؤمنين مىنويسد، اين شخص، مؤمن است و بر چهره كافر مىنويسد اين شخص، كافر است».[4]
هفده روايت در تفسير برهان پيرامون (دابه) ذكر شده است، و ما جهت اختصار به يک روايت اكتفا نموديم، و اينها از نشانههاى حتمى پيش از ظهور و خروج حضرت مهدى آل محمد ارواحنا له الفداء مىباشد كه آشكار خواهد شد.
«و يوم نحشر من كل امة فوجا» [5]
روزى را كه ما از هر امتى، گروهى را محشور مىكنيم، به خاطر بياوريد.
امام صادق (عليه السلام) در تفسیر این آیه، فرمود:
«گروهى از عوام مىگويند: اين آيه، مربوط به روز قيامت است. نه، آيا گروهى را خدا محشور مىكند و ديگران را مىگذارد، خير اين چنين نيست، بلكه اين آيه شريفه، مربوط به مسئله رجعت است». [6]
آرى مسئله رجعت از ضروريات مذهب شيعه بوده و منكر آن از ايمان خارج است. روايات مربوط به رجعت، متواتر است و كتابهايى كه در برگيرنده مسئله رجعت است، بسيار مىباشد.
مفضل بن عمر روايت كرده، كه امام صادق (عليه السلام) در معناى آيه «و يوم نحشر من كل امة فوجا»، فرمود:
«هيچ مؤمنى نيست كه كشته شود، مگر آن كه در موقع رجعت به دنيا برگردد تا به مرگ طبيعي بميرد و كسى جز مؤمن خالص و يا كافر مطلق به دنيا رجعت نميكند».[7]
آرى مسئله رجعت از نظر قرآن و مكتب اهل بيت (عليه السلام) امری قطعی و محرز است. رجعت انبياء و امامان معصوم و مؤمنان، جهت يارى حضرت قائم (عليه السلام) است.
پينوشت:
[1]. نمل آيه 62
[2]. الف ) الميزان ج 15 ص 613 - ب )بحار الانوار ج 51 ، ص 48
[3]. نمل آيه 82
[4]. الف ) تفسير جامع ج 5 ، ص 134 - ب) تفسير برهان ج 3 ص 217
[5]. نمل آيه 83
[6]. تفسير قمي ، ج 3 ص 130
[7]. تفسير جامع ، ج 5 ص 137
[8]. سوره قصص ، آيه 85
در این سوره دو آيه پیرامون مهدویت وجود دارد که عبارتند از آيات 108- 110
«قل هذه سبيلى ادعوا الى الله على بصيرة أنا و من اتبعني» [1]
بگو اين راه من است كه من و پيروانم با بينائى، همه مردم را به سوى خدا دعوت مىكنيم.
امام باقر (عليه السلام) در تفسير اين آيه فرمود: «مقصود رسول الله (صلي الله عليه و آله) و اميرالمؤمنين و جانشينان بعد از او هستند» .[2]
عبدالله بن عباس میگوید: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:
«به درستى كه جانشينان و اوصيا و حجتهاى الهى بر مردم بعد از من، 12 نفرند. اول آنان، برادرم و آخرينشان، پسرم مىباشد، پرسيدند؛ يا رسول الله، برادرتان كيست؟ حضرت فرمود: على بن ابى طالب. سؤال شد، پسرتان كيست؟ حضرت فرمود: مهدى و او كسى است كه دنيا را پر از عدل و داد خواهد كرد، پس از آن كه از جور و ستم و تجاوز پر شده باشد. سپس فرمود: سوگند به كسى كه مرا به حق پيامبرى بشارت دهنده، برگزيد، اگر از دنيا نمانده باشد، مگر يک روز، خداوند آن روز را طولانى خواهد كرد، تا در آن روز فرزندم مهدى (عليه السلام ) ظاهر شود و روح الله عيسى بن مريم (عليه السلام) نازل مىشود و پشت سر - حضرت- نماز مىخواند و اوست كه دنيا را به نور خدايى روشن خواهد كرد و حكومتش عالمگير شده و شرق و غرب را در بر خواهد گرفت».[3]
«حتى اذا استيئس الرسل و ظنوا أنهم قد كذبوا جائهم نصرنا» [4]
زمانى كه رسولان مايوس شوند و گمان كردند كه حتى گروه اندک مؤمنان به آنها دروغ گفتهاند در اين هنگام، يارى ما به سراغ آنها آمد.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) در تفسير اين آيه شريفه، فرمود:
«نصرت و يارى خدا در زمانى كه پستتر از مردار باشد، نمىآيد. اين است فرمايش خداى عزوجل در سوره يوسف (آيه مذكور) و اين نصر الهى هنگام قيام قائم ما حضرت مهدى (عليه السلام) است». [5]
پينوشت:
[1]. يوسف آيه 108
[2]. الف ) تفسير برهان ج 2 ص 247 - ب) تفسير فرات بن ابراهيم كوفي ص 201
[3]. فرائد المسمطين ج 2 ص 312
[4]. يوسف آيه 110
[5]. الف ) ينابيع الموده ص 434 - ب ) غايه المرام ص 736
در این سوره سه آيه پیرامون مهدویت وجود دارد که عبارتند از آيات 1- 16-43
«أتى أمر الله فلا تستعجلوه» [1]
فرمان خدا (مجازات مشركان و مجرمان) فرارسيده است. براى آن شتاب نكنيد.
از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمودند:
«هرگاه خداوند اراده فرمايد تا قيام قائم (عليه السلام) صورت پذيرد، جبرئيل را به صورث يک پرنده سفيد درآورده كه يک پا بر كعبه و يک پا بر بيت المقدس قرار مىدهد و با بلندترين صدا فرياد مىزند: «أتى امر الله فلا تستعجلوه» فرمان خدا آمد، تعجيل نكنيد. آنگاه امام صادق (عليه السلام) فرمودند: در اين هنگام حضرت قائم (عليه السلام) در كنار مقام ابراهيم، حاضر مىشوند و دو ركعت نماز مىخوانند. [2]
«و علامات و بالنجم هم يهتدون» [3]
و نشانههايى قرار داده و آنها به وسيله ستارگان هدايت مىشوند.
داود جصاص میگوید: از امام صادق (عليه السلام) شنيدم، كه فرمود:
«مقصود از «نجم» رسول الله (صلي الله عليه و آله) است و «علامات»، امامان (عليهم السلام) مىباشند. [4]
«فاسألوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون» [5]
اگر نمىدانيد، از اهل دانش سؤال كنيد.
(اهل الذكر) آل محمد (عليهم السلام) مىباشند.
مردى به نام حرث ميگويد: از أميرالمؤمنين، على (عليه السلام) درباره آيه «فاسألوا اهل الذكر» سؤال نمودم. حضرت فرمود: «به خدا سوگند، درست است كه ما (اهل ذكر و اهل علم و معدن التنزيل) هستيم. از پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) شنيدم كه مىفرمود: منم شهر علم و على درب آن، هر كس طالب علم است، از درب آن وارد شود». [6]
از عبدالله عجلان از امام باقر(عليه السلام) در تفسير كلام خدا «فاسألوا اهل الذكر» روايت شده كه رسول الله (صلي الله عليه و آله) فرمود: «مقصود از (ذكر)، منم و (اهل الذكر)، امامان (عليهم السلام) هستند.[7]
پينوشتها:
[1]. سوره نحل، آيه 1
[2]. غاية المرام، ص 727 - اثبات الهدي، ج 7، ص 102
[3]. سوره نحل، آيه 16
[4]. الف) شواهد التنزيل، ج 1، ص327 - ب) غاية المرام، ص 737 - ج) تفسير فرات بن ابراهيم كوفي، ص432
[5]. سوره نحل، آیه43
[6]. شواهد النتزيل، حسکانی، ج 1، ص 334
[7]. الف) اصول الكافي، کلینی، ج 1، ص 403 - ب) تفسير برهان، ج 2، ص
در این سوره یک آیه پیرامون بحث مهدویت وجود دارد
«قل أرأيتم إن أصبح مآؤكم غورا فمن يأتيكم بماء معين» [1]
بگو: به من خبر دهيد، اگر آبهاى (سرزمين) شما در زمين فرو رود، چه كسى مىتواند آب جارى در دسترس شما قرار دهد؟
ابوبصير از امام صادق (عليه السلام) نقل مىكند كه حضرت در تأويل اين آيه شريفه فرمودند:
«يعنى اگر امامتان غايب شود، كيست که امام ظاهرى برايتان آورد که خبرهاى آسمان و زمين و حلال و حرام خدا را برايتان بيان كند؟» [2]
امام باقر (عليه السلام) نیز ذیل این آیه، میفرمایند:
«اين آيه در حق امام قائم (عليه السلام) نازل گرديد».
پينوشت:
[1]. سوره ملک، آيه 30
[2]. الف) تفسير صافي، ج 5، ص 5 و 2 - ب) اثبات الهدي، ج7، ص 136 - ج ) ينابيع المودة، ص 42
در این سوره دو آيه پیرامون مهدویت وجود دارد که عبارتند از آيات 26 ـ 44
«و الذين يصدقون بيوم الدين» [1] و آنها كه به روز جزا ايمان دارند.
امام باقر (عليه السلام) در تفسیر این آیه، فرمودند:
«مراد از يوم الدين در اين آيه، روز ظهور و خروج حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف) است.[2]
«خاشعة ابصارهم ترهقهم ذلة ذلک اليوم الذي كانوا يوعدون» [3]
در حالي كه چشمهاي آنها از شدت وحشت به زير افتاده و پردهاي از ذلت و خواري آنها را پوشانده است (و به آنها گفته ميشود) اين همان روزي است كه ما به شما وعده دادهايم.
شرف الدين نجفي ذيل اين آيه شريفه از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده كه حضرت فرمود: «روز موعود، روز ظهور و خروج حضرت قائم «عجل الله تعالي فرجه الشریف» ميباشد. [4]
پينوشت:
[1]. سوره معارج، آيه 26
[2]. غاية المرام، ص 754 - بحار الانوار، ج 51، ص62
[3]. سوره معارج، آيه 44
[4]. تفسير برهان، ج 4، ص386
در این سوره يک آيه پیرامون مهدویت وجود دارد و آن آیه 18 این سوره است
«فهل ينظرون الا الساعة أن تأتيهم بغتة فقد جاء أشراطها فأنى لهم اذا جائتهم ذكرئهم» [1]
آيا آنها جز اين انتظارى دارند كه قيامت ناگهان برپا شود در حالى كه هم اكنون نشانههاى آن آمده است، اما هنگامى كه بيايد، تذكر و ايمان آنها سودى نخواهد داشت.
مفضل از امام صادق (عليه السلام) روايت مىكند كه حضرت فرمود:
«مراد از ساعت (در اين آيه شريفه)، قيام قائم است». [2]
بر این اساس، (شرائط الساعة) علامت و نشانههاى نزديک شدن قيامت است.
اما نشانههاى قيامت از زبان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) چنين است:
ابن عباس مىگويد: ما با پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) در حجة الوداع بوديم، حضرت حلقه درب خانه كعبه را گرفت و رو به سوى ما كرده، فرمود: آيا شما را از (شرائط الساعة) آگاه كنم؟ سلمان- كه آن روز از همه به پيامبر (صلي الله عليه و آله) نزديكتر بود- عرض كرد: آرى اى رسول خدا. پس حضرت فرمود: «از نشانههاى قيامت، تضييع نماز، پيروى از شهوات، تمايل به هواپرستى، گرامى داشتن ثروتمندان، فروختن دين به دنيا است، در اين هنگام است كه قلب مؤمن در درونش ذوب میشود، آنچنان كه نمک در آب ذوب مىشود، اين همه زشتيها را مىبيند و توانائى بر تغيير آن ندارد.»
سلمان گفت: اى رسول خدا، آيا چنين امرى واقع مىشود؟ حضرت فرمود: «آرى، سوگند به آن كس كه جانم به دست اوست. اى سلمان! در آن زمان زمامدارانى ستمگر، وزرايى فاسق، كارشناسانى ستم پيشه، و امنائى خائن بر مردم حكومت مىكنند»
سلمان پرسيد: آيا اين امر واقع مىشود؟
پیامبر فرمود: «آرى؟ سوگند به آن كس كه جانم در دست اوست، اى سلمان! در آن هنگام زشتيها، زيبا، و زيباييها، زشت مىشود. امانت به خيانتكار سپرده مىشود و امانت دار، خيانت مىكند، دروغگو را تصديق مىكنند و راستگو را تكذيب»
سلمان سئوال کرد: اى رسول خدا، آيا چنين چيزى واقع مىشود؟
پیامبر فرمود: «آرى؟ سوگند به كسى كه جانم در دست اوست، اى سلمان! در آن روز حكومت به دست زنان و مشورت با بردگان خواهد بود، كودكان بر منابر مىنشينند و دروغ، ظرافت و زكات، غرامت و بيت المال، غنيمت به شمار مىآيد. مردم به پدر و مادر خود بدى مىكنند و به دوستانشان نيكى و ستاره دنبالهدار در آسمان ظاهر مىشود.
سلمان گفت: آيا اين امر واقع مىشود؟
حضرت فرمود: «آرى؟ سوگند به كسى كه جانم به دست اوست، اى سلمان! در آن زمان زن با شوهرش در تجارت شريک مىشود (و هر دو تمام تلاش خود را در بيرون خانه و براى ثروت اندوزى به كار مىگيرند) باران كم و صاحبان كرم، خسيس و تهىدستان، حقير شمرده مىشوند، در آن هنگام بازارها به يكديگر نزديک مىگردد، يكى مىگويد: چيزى نفروختم و ديگرى مىگويد: سودى نبردم و همه زبان به شكايت و مذمت پروردگار مىگشايند»
سلمان گفت: اى رسول خدا، آيا اين امر واقع مىشود؟
حضرت فرمود: «آرى، سوگند به كسى كه جانم در دست اوست، اى سلمان! در آن زمان، اقوامى به حكومت مىرسند كه اگر مردم سخن بگويند، آنها را مىكشند و اگر سكوت كنند، همه چيزشان را مباح مىشمرند، اموال آنها را غارت مىكنند و احترامشان را پايمال و خونهايشان را مىريزند و دلها را پر از عداوت و وحشت مىكنند، و همه مردم را ترسان و خائف و مرعوب مىبينى»
سلمان عرض كرد: آيا اين امر واقع مىشود؟
حضرت فرمود: «آرى؟ سوگند به آن كس كه جانم به دست اوست. اى سلمان! در آن هنگام چيزى از مغرب مىآورند (قوانين از شرق و قوانين از غرب) و امت من متلون مىگردد! در آن روز واى برضعفاى امت از آنها و واى بر آنها از عذاب الهى، نه به كوچک، رحم مىكنند و نه بر بزرگان احترام مىگذراند و نه گنهكارى را مىبخشند، بدنهايشان همچون آدميان است، اما دلهايشان، همچون دل شيطانهاست»
سلمان گفت: اى رسول خدا، آيا اين امر واقع مىشود؟
حضرت فرمود: «آرى سوگند به آن كس كه جانم در دست اوست اى سلمان! در آن زمان، مردان به مردان قناعت مىكنند، و زنان به زنان، و بر سر پسران به رقابت بر مىخيزند، همانگونه كه براى دختران رقابت مىكنند. در خانوادههايشان، مردان خود را شبيه زنان و زنان خود را شبيه مردان مىكنند و زنان بر زين سوار مىشوند (و به خودنمائى مىپردازند) بر آنها لعنت خدا باد».
سلمان عرض كرد: آيا اين امر واقع مىشود؟
حضرت فرمود: « آرى؟ سوگند به كسى كه جانم در دست اوست، اى سلمان! در آن زمان به تزيين مساجد مىپردازند، آن چنان كه معابد يهود و نصارا را تزيين مىكنند، قرآنها را مىآرايند (بىآنكه به محتواى آن عمل كنند) منارههاى مساجد طولاني و صفوف نمازگزاران فراوان، اما دلها نسبت به يكديگر، دشمن و زبانها، مختلف است».
سلمان گفت: اى رسول خدا آيا اين امر واقع مىشود؟
پیامبر فرمود: «آرى، سوگند به كسى كه جانم در دست اوست، اى سلمان! در آن هنگام پسران خود را با طلا تزيين مىكنند و لباسهاى ابريشمين «حرير» و «ديباج» مىپوشند و از پوستهاى پلنگ براى خود لباس تهيه مىكنند»
سلمان عرض كرد: آيا اين امر واقع مىشود؟
پیامبر فرمود: «آرى؟ سوگند به كسى كه جانم در دست اوست، اى سلمان! در آن هنگام طلاق فزونى مىگيرد و حدي براى امر خدا اجرا نمىشود، اما با اين حال به خدا ضرر نمىزنند» (بلكه خودشان زيان مىبينند)
سلمان عرض كرد: آيا اين شدنى است، اى رسول خدا؟
حضرت فرمود: «آرى؟ سوگند به كسى كه جانم در دست اوست، اى سلمان! در آن هنگام زنان خواننده و آلات لهو و نوازندگى آشكار مىشود و اشرار امتم به دنبال آن مىروند»
سلمان گفت: آيا اين شدنى است، اى رسول خدا؟
حضرت فرمود: «آرى، سوگند به كسى كه جانم در دست اوست، اى سلمان! در آن هنگام ثروتمندان امتم براى تفريح به حج مىروند و طبقه متوسط براى تجارت و فقراى آنها براى ريا و تظاهر، در آن زمان اقوامى پيدا مىشوند كه قرآن را براى غير خدا فرا ميگيرند و با آن همچون آلات لهو رفتار مىكنند و اقوامى روى كار مىآيند كه براى غير خدا علم دين فرا مىگيرند، فرزندان نامشروع، فراوان مىشود و قرآن را به صورت غنا مىخوانند و براى دنيا از يكديگر سبقت مىگيرند».
سلمان عرض كرد: آيا اين امر واقع مىشود اى رسول خدا؟
حضرت فرمود: «آرى، سوگند به كسى كه جانم در دست اوست، اى سلمان! اين زمانى است كه پردههاى حرمت دريده ميشود، گناه فراوان، بدان بر نيكان مسلط مىگردند، دروغ زياد ميشود، لجاجت آشكار و فقر فزونى ميگيرد و مردم با انواع لباسها بر يكديگر فخر مىفروشند، بارانها بىموقع مىبارد، قمار و آلات موسيقى را جالب ميشمرند و امر به معروف و نهى از منكر را زشت مىدانند، به گونهاى كه مؤمن در آن زمان از همه امت خوارتر است. قاريان قرآن و عبادت كنندگان پيوسته به يكديگر بدگويى مىكنند و آنها را در ملكوت آسمانها، افرادى پليد و آلوده مىخوانند».
سلمان عرض كرد: آيا اين امر واقع مىشود؟
حضرت فرمود: «آرى! سوگند به كسى كه جانم در دست اوست، اى سلمان! در آن هنگام ثروتمند رحمى بر فقير نمىكند، تا آنجا كه نيازمندى در ميان جمعيت ميايستد و اظهار حاجت مىكند و هيچ كس چيزى در دست او نمىنهد».
سلمان عرض كرد: اى رسول خدا آيا اين امر شدنى است؟
حضرت فرمود: «آرى، سوگند به كسى كه جانم در دست اوست، اى سلمان! در آن هنگام (روبيضة) سخن مىگويد».
سلمان عرض كرد: پدر و مادرم فدايت باد اى رسول خدا، (روبيضة) چيست؟
حضرت فرمود: «كسى درباره محروم سخن مىگويد كه هرگز سخن نمىگفت (و كسى اظهار نظر مىكند كه مجال اظهار نظر به او نمىدادند). در اين هنگام طولى نمىكشد كه فريادى از زمين بر مىخيزد، آن چنان كه هر گروهى خيال مىكنند اين فرياد در منطقه آنهاست. باز مدتى كه خدا مىخواهد به همان حال مىمانند، سپس در اين مدت، زمين را مىشكافند و زمين پارههاى دل خود را بيرون مىافكند. منظورم طلا و نقره است. سپس به ستون هاى مسجد با دست مباركشان، اشاره كرده و فرمودند: همانند اينها و در آن روز ديگر طلا و نقره به درد نمىخورد (و فرمان الهى فرا مىرسد). اين است معنى سخن پروردگار «فقد جاء اشراطها». [3]
تمام اينها نشانههاى آخرالزمان است كه در طليعه آن، ظهور حضرت بقية الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشریف) اتفاق خواهد افتاد و منجى عالم بشريت قيام خواهد كرد و زمين را از لوث پليديها، پاک و منزه خواهد نمود- به اميد آن روز، انشاء الله-.
پينوشت:
[1]. سوره محمد، آيه 18
[2]. ينابيع المودة، ص 428
[3]. تفسير القمي، ج 2، ص303
در این سوره يک آيه پیرامون مهدویت وجود دارد و آن آيه 22 است
«أولئک حزب الله ألا إن حزب الله هم المفلحون» [1]
آنها حزب الله هستند. بدانيد (و آ گاه باشيد) که حزب الله پيروز است.
جابر بن عبدالله انصارى روایت مفصلی را نقل مىكند که خلاصه آن چنين است، مردی يهودى به نام جندل بن جناده بر پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) وارد و چند سئوال از پيامبر (صلي الله عليه و آله) كرد.
حضرت همه را جواب دادند. مرد يهودى اسلام را اختيار نمود، سپس عرض كرد: يا رسول الله، ديشب در عالم خواب موسى بن عمران را ديدم كه به من امر نمود اسلام را نزد شما اختيار نمايم و به اوصياء و جانشينان شما تمسک جويم، آنان كيانند ؟ حضرت فرمود:
«جانشينان من 12 نفرند. اول آنان سيد اوصياء پدر امامان (اميرالمومنين على (عليه السلام )) و بعد از او فرزندانش، سپس يک به يک نام آنان را برد، تا رسيد به امام حسن عسكرى، يازدهمين وصى. سپس فرمود: بعد از او فرزندش محمد كه به مهدى قائم و حجت خوانده مىشود، است که غايب خواهد شد تا زمانى كه (از پرده غیبت) بيرون آمده و ظهور نمايد و زمين را از عدل و داد پر كند آن طور كه از جور و ستم پر شده باشد. خوشا به حال صبر كنندگان و بردباران غيبت او و خوشا به حالى كسانى كه ايشان را دوست مىدارند. آنها اشخاصى هستند كه خدا وصف آنان را در كتاب خود چنین آورده «هدي للمتقين الذين يؤمنون بالغيب» و نيز خدا در وصف آنها فرموده: «اولئ حزب الله الا إن حزب الله هم المفلحون» [2].
بنابراین، كسانى كه به امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشریف) ايمان داشته و در غيبت او بردبار و از منتظرين آن حضرت باشند و به آن حضرت اظهار علاقه و محبت نمايند و به اهداف و خواستههاى ایشان جامه عمل بپوشانند، به خدا و به رسول او مؤمن خواهند بود و اينان رستگار خواهند شد.
پينوشت:
[1]. سوره مجادله، آيه 22
[2]. ينابيع المودة، ص 422
در این سوره چهار آيه پیرامون مهدویت وجود دارد که عبارتند از آيات 3- 12-14-54
«اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون» [1]
امروز كافران از (زوال) آيين شما مايوس شدند، بنابراين از آنها نترسيده و از (مخالفت) من بترسيد.
امام باقر (عليه السلام) درباره اين آيه فرمود: «آن روز، روز ظهور قائم آل محمد (عليه السلام) است. بنىاميه نوميد مىشوند و آنها كافر گشته و از آل محمد (صلي الله عليه و آله) نوميد ميباشند. [2]
«و لقد أخذ الله ميثاق بنىاسرائيل و بعثنا منهم اثني عشر نقيباً» [3]
خدا از بنياسرائيل پيمان گرفت و از آنها دوازده رهبر و سرپرست بر انگيختيم.
روايات متعددي كه از طرق اهل تسنن وارد شده، (پيرامون آيه شريفه و لقد أخذ الله تا آخر) اشاره به خلفا و جانشينان دوازده گانه پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) دارد كه نخستين آنها حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و آخرين جانشين حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف) ميباشد و تعداد آنها به تعداد نقباي بنياسرائيل، بیان شده است. [4]
«و من الذين قالوا إنا نصاري أخذنا ميثاقهم فنسوا حظاً مما ذكروا به» [5]
و از كساني كه ادعاي نصرانيت (و ياري مسيح) داشتند (نيز) پيمان گرفتيم، ولي آنها قسمت قابل ملاحظهاي از آن چه به آنان تذكر داده شده بود، به دست فراموشي سپردند.
ربيع شامي میگوید: امام صادق (عليه السلام) درباره اين آيه فرمود:
«يعني به زودي اين حظ و نصيب را ياد كنند و با قائم آل محمد (صلي الله عليه و آله) جماعتي از نصاري بيرون آيند.[6]
«يا أيها الذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف يأتي الله بقوم يحبهم و يحبونه أذله علي المؤمنين أعزه علي الكافرين». [7]
اي كساني كه ايمان آوردهايد، هر كس از شما از آيين خود بازگردد، به خدا زياني نميرساند. خداوند در آينده جمعيتي را ميآورد كه آنها را دوست دارد و آنها (نيز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع و در برابر كافران نيرومندند.
سليمان بن هارون عجلي گويد: از امام صادق (عليه السلام) شنيدم که ميفـرمود:
«به درستي كه صاحب امر يعني قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف) محفوظ است. اگر تمام مردم از بين بروند، خداوند متعال اصحاب او را گرد او جمع ميكند و آنها هستند كه خداوند درباره آنها فرمود «يا ايها الذين آمنوا من يرتد منكم ...» [8]
پينوشتها:
[1]. سوره مائده، آيه 3
[2]. الف) بحار الانوار، ج 51، ص 55 - ب) تفسير برهان، ج 1، ص 424
[3]. سوره مائده، آيه 12
[4]. تفسير نمونه، ج 4، ص 309
[5]. سوره مائده، آيه 14.
[6]. الف) ينابيع المودة، ص422 - ب) تفسير برهان، ج 1، ص 454
[7]. سوره مائده، آيه 54
[8]. غاية المرام، ص226