شاید شما نیز این سخن و به عبارتی این شبهه را شنیده باشید كه می گویند: وقتی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام كنند، مردمان بسیاری را می كشند؛ به گونهای كه سیل خون در زمین به راه میافتد و حتی انسانهای به دنیا آمده از نسل قاتلان امام حسین (علیه السلام) را هم به عنوان انتقام خون آن حضرت به قتل میرسانند، آیا این سخن حقیقت دارد؟ آیا به راستی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با ظهور خود با مردمان این گونه رفتار می کند؟ اگر آری، پس چگونه است که می گویند امام با مردمان با رحمت و رأفت برخورد می کند؟ تناقض این دو مسئله چگونه حل می شود؟
باید توجه داشت که امام واسطه فیض خداوند است كه به بركت وجود او بركات الهی شامل حال مردم میشود. زمین به بركت وجود امام، نعمتهای الهی مانند روییدنی ها و میوه ها و محصولاتش را در اختیار جهانیان قرار میدهد و آسمان، باران و سایر روزیها را بر آن ها نازل میكند و اگر لحظهای وجود امام از نظام آفرینش حذف شود، زمین اهل خود را هلاك می سازد. [1]
بنابراین چنین شخصیتی نمیتواند نسبت به مردم سختگیر، خشن، بیرحم و... باشد؛ بلكه همانگونه كه امام رضا (علیه السلام) در توصیف امام میفرماید: «[امام] انیس و دوست مردم است و همانند پدری دلسوز و برادری مهربان و مادری پرعاطفه نسبت به فرزند كوچكش به آتها مهر میورزد، امام به منزله یک پناهگاه امن برای مردم در هنگام وقوع پیشامدهای ناگوار است».[2]
بنابر روایات، آن حضرت در شرایطی ظهور میكند كه انسانها از جور و ستم حكومتهای ظالم و مكاتب دروغین مدعی نجات بخشی بشریت، به تنگ آمده و در نتیجه به بیراهه رفتنهای جامعه جهانی، دچار انواع بلاهای اجتماعی شدهاند. بحرانها و آشوبهای مختلف اجتماعی، در مجموع شرایطی را فراهم میكنند كه وقتی حضرت به اذن پروردگار عالم ظهور کرده و مردم را به سوی خود فرا میخوانند در كمترین زمان ممكن از سرتاسر عالم انسانهای عدالت خواه و تشنه امنیت و آسایش خود را به نزد آن حضرت میرسانند و لحظه به لحظه بر تعداد یاران وی افزوده میشود تا به آنجا كه در كمتر از یک سال به كمك خود مردم، حكومت عدل جهانی در سراسر كره زمین استقرار پیدا میكند و بساط ستم و ظلم و تعدی برچیده میشود و بشریت به آرزوی دیرینه خود كه همانا صلح و امنیت و آسایش كامل است، دست می یابد
این كار به راحتی هم انجام نمیگیرد، چه بسیار افرادی كه منافع نامشروع خود را در خطر دیده و به مخالفت با آن حضرت برمیخیزند و در صدد جنگ برمیآیند كه امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همانند همه اولیای الهی با شیوههای مختلف آنها را به راه راست فراخوانده، از وارد شدن به جنگ برحذر می دارد. در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) میخوانیم: «مهدی آنان را با كلامی حكیمانه به پذیرش حق دعوت میكند و با زیباترین و شیرینترین سخنان، آنها را موعظه میكند كه بسیاری از آنها توجه كرده، به حق گردن مینهند و دست از مخالفت و ستمگری و تعدی بر میدارند».[3]
با این وجود باز افرادی خواهند بود كه بر عناد خویش اصرار ورزیده و بر موضع ظالمانه خود پافشاری میكنند؛ بنابراین امام در مقابل آنها به شیوههای قهرآمیز متوسل میشوند. همچنان که روایات بیانگر آن است كه آن حضرت از ظالمان و ستم پیشگان انتقام میگیرد تا جور و ستم را از ریشه بركند؛ شوكت و عظمت پوشالی سركشان را درهم شكند؛ كاخ شرک و نفاق را ویران سازد و شاخههای گمراهی و شقاوت و فسق و فجور را قطع كند.[4]
بررسی روایات در این زمینه بیانگر آن است که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پس از ظهور، هرگز خود آغاز كننده جنگی نخواهد بود؛ بلکه جنگ و خونریزی عظیمی كه مطرح میشود، قبل از ظهور و به دست سران حكومتهای ظالم و استكباری به وجود میآید. هر چند امام در نتیجه عناد اهل باطل مجبور به مبارزه قهرآمیز با آنها میشود، اما ابتدا با حكمت و موعظه نیكو آنان را به پذیرش حق دعوت میكند و از مقابله با خود برحذر می دارد. آن گاه نیز که به جنگ میپردازد، تنها با طغیانگران و سركشان به مبارزه میپردازد تا دست از عناد بردارند و از هرگونه تعدی و ستم به دیگران خودداری كنند که این، همان روشی است كه همه انبیای الهی آن را به كار بستهاند؛ بدون اینكه كوچك ترین صدمه ای به انسانهای بیگناه و مستضعف وارد شود.
پینوشتها:
[1]. کلینی، كافی، ج 4، ص 577.
[2]. همان، ج 1، ص 200.
[3]. مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 11.
[4]. موسوی اصفهانی، محمدتقی، مكیال المكارم، ج 1، ص 49؛ فیومی اصفهانی، جواد، صحیفه المهدی، ص 139.
تحقق حکومت عدل الهی امام زمان (علیه السلام) که گستره آن جهان را پوشش خواهد داد نیاز به شرایطی دارد که خداوند تبارک و تعالی در قرآن به دو رکن آن اشاره نموده است:
«وعدالله الذین آمنوا منکم و عملواالصالحات...» (سوره مبارکه نور). با توجه به این آیه خداوند متعال شرایط را ایمان و عمل صالح ذکر می نماید.
شرط اول تحقق حکومت مهدوی : ایمان کامل مردم به خداوند و غیب
ایمان یعنی باور عمیق به خدای متعال، انبیاء الهی، کتب الهی، ملائک و... البته ایمانی که در رفتار انسان اثر گذاشته و رفتارهای او را الهی نماید. انسانی که به خداوند ایمان داشته باشد در زندگی او اثر گذاشته و به غیر خدا توکل نمیکند. از هیچ قدرتی هراس نداشته و همه چیزش با خدا و برای خداست.
ایمان واقعی دارای شرایطی است که خداوند در قرآن ذکر نموده و به آن اشاره مینماییم:
الف- «إنما المؤمنون الذین إذا ذکر الله وجلت قلوبهم و إذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا و علی ربهم یتوکلون» (انفال4-2).
مؤمنان آنان هستند که وقتی ذکری از خدا شود دلهاشان لرزان می شود و چون آیات الهی بر آنان تلاوت شود بر ایمانشان افزوده میشود و در هر کار به خدای خود توکل نموده، نماز میخوانند و انفاق میکنند. آنها براستی اهل ایمانند.
ب- «انما المؤمنون الذین أمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم فی سبیل الله أولئک هم الصادقون» (حجرات).
مؤمنان کسانی هستند که به خدا و رسول او ایمان آوردند و بعدا هیچگاه شک و ریبی به دل راه ندادند و در راه خدا با جانشان جهاد کردند اینان به حقیقت راستگو هستند.
ویژگیهای مؤمنین:
1- ایمان به خدا و رسول
در روایت نقل شده است: ایمان، اعتقاد به قلب، اقرار به زبان و عمل با جوارح است. یعنی آثار ایمان باید در قلب و زبان و عمل انسان مشاهده شود. در روایت دیگری نقل شده است که «لا ایمان بلا عمل». ایمان بدون عمل امکان ندارد. زمانی ایمان واقعی است که آثار آن در عمل مشاهده گردد.
2- هنگام ذکر خدا ترسان هستند
«وجل» یعنی همیشه احترام و عظمت خدا را حفظ نموده و گناه نمیکنند. ولی وقتی نام خدا برده میشود، میلرزند که آنچنان که شایسته الهی است بندگی نکردهاند.
3- وقتی آیات الهی برایشان خوانده میشود ایمانشان زیاد میگردد
درحقیقت جان آنان ظرف الهی شده و آیههای قرآن آنان را پله پله بالا میبرد.
4- فقط بر خدا توکل مینمایند
در تمام امور بر قدرت لایزال الهی تکیه نموده و هیچ نیرویی غیر خدا را مؤثر نمیدانند. در حدیث قدسی خدای متعال میفرماید: «اگر کسی در کاری به من توکل نماید، تمام جن و إنس جمع شوند و بخواهند او را گرفتار کنند او را نجات خواهم داد، ولی اگر بر من توکل نکنند، اگر تمام انسانها و موجودات جمع شوند که او را نجات دهند من او را ذلیل میکنم».
توکل به خدا آثاری در زندگی بشر دارد که بدانها اشاره خواهیم نمود:
الف- انسان در صحنههای سیاسی از هیچ قدرتی جز خدا نمیترسد و با توکل به او با دشمن ستیز خواهد کرد.
ب- در صحنه اقتصادی با اعتقاد به رزاقیت الهی و توکل بر او ضمن حفظ اطمینان نفس خویش به راههای انحرافی برای جلب روزی متوسل نخواهد شد.
پ- در زندگی فردی با اعتقاد به اینکه خدای متعال او را کفایت مینماید بدون استرس و اضطرابهای روانی زندگی خویش را ادامه خواهد داد و زندگی آرامی خواهد داشت.
ت- در صحنههای کاری و اجتماعی با امید به آینده، قوی و پرشدت عمل خواهد کرد.
5- اهل نمازند
نماز ستون دین و رابطه بین انسان و خداست. خداوند در قرآن میفرماید: «أقم الصلوة لذکری» نماز را به یاد من بپا دارید. ذکر و یاد خدا قلب انسان را مطمئن مینماید. وقتی قلب انسان مطمئن شد، تربیت شده خداوند میشود. «یا أیتها النفس المطمئنه إرجعی إلی ربک راضیة مرضیة». انسانی که تربیت الهی شد، وارد در بندگی خدا میشود و بنده خدا وارد بهشت خواهد شد چرا که: «فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی». نماز، انسان لایق و سعادتمند بهشت تربیت مینماید. از سویی دیگر نماز انسان را از زشتیها و پلیدیها باز می دارد چرا که: «إن الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر»
6- روحیه بخشندگی دارند
خداوند متعال اولین گام ارتباط با اجتماع را بخشندگی و انفاق بیان مینماید. انفاق از همه نعمتهایی که خداوند متعال به انسان داده است؛ نعمت پول و آبرو و علم و...
7- استقامت در ایمان دارند
مؤمنان کسانی هستند که در ایمانشان استقامت دارند. ایمان آنها موسمی و فصلی نیست بلکه در تمام شرایط سخت و آسان و در همه جا ایمان خود را حفظ مینمایند. بعضی افراد در منافع و تقسیم غنائم جزء مؤمنین اند ولی در میدان جنگ و کارزار هزاران بهانه میآورند. مؤمنین جزء کسانی هستند که تا آخرین نفس همراه علی (علیه السلام) هستند و در وسط راه نه جزء خوارج میشوند و نه معاویه و نه جزء طلحه و زبیر.
8- مجاهده با مال و جان در راه خدا
مؤمنین کسانی هستند که با مال و جان در راه خدا مجاهده مینمایند. هرچه را دارند در راه دوست فدا مینمایند. مقصدشان راه خداست و برای خدا حاضرند از بهترینها که جان و مال است بگذرند.
شرط دوم تحقق حکومت مهدوی: عمل صالح
بعد از اندیشهسازی و ساختن باورهای عمیق دینی در افراد، گام مهم دوم برای تحقق حکومت مهدوی، عمل صالح است. که در اینجا به چند نکته اشاره میگردد.
1- «عملوا الصالحات» یعنی صد در صد اعمالشان صالح است. حتی یک عمل غیر صالح هم انجام نمیدهند. راندمان عمل باید بسیار بالا باشد.
2- عمل صالح فقط به نماز و روزه و زکات و خمس و... نیست. بلکه هر عملی که برای خدا و در راه خدا باشد صالح است. حتی مطالعه و تدریس و شستن لباس اگر برای خدا و هدف الهی باشد، عمل صالح است.
3- عمل صالح نیز مقدماتی دارد که به بعضی از آنها اشاره میگردد:
الف- اندیشه ایمانی که شرح آن گذشت
ب- لقمه حلال: «کلوا من الطیبات واعملوا صالحا».
اگر انسان غذای حلال نخورد، به سمت و سوی عمل صالح کشیده نخواهد شد. ساماندهی کارها و ایجاد اشتغال سالم، سرگرم شدن مردم به شغلهای کلیدی و اسلامی و مولد، واگذاری کارها و امور به افراد متخصص و متعد، به وجود آورنده فضای عمل صالح است.
برنامه های حکومت مهدوی
خداوند متعال در آیه مبارکه بیان نموده است که اگر شرایط حکومت محقق شود سه چیز به ترتیب به مردم عنایت مینماید که جزء برنامهها و شالوده و زیربنای حکومت مهدوی است.
1- «لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم». واگذاری خلافت و حاکمیت به امام زمان (علیه السلام) و شیعیان مخلص.
اولین گام برای حکومت صالحان این است که حاکمیت و رهبری، مسئولیتها و مدیریتها به شیعیان سپرده شود. زیرا بدون قدرت حاکمه سیطره عدالتی بر جامعه و اجرای عدالت به هیچ وجه امکان ندارد. در حکومتی که در رأس هرم آن امام زمان (علیه السلام) قرار دارد، وزرا، فرمانداران، کشورداران، مدیران و همه مسئولین از نیروهایی هستند که مورد تأیید و توجه امام زمان (علیه السلام) بوده و با این برنامه، طرحها و برنامههای ولایی در جامعه اجرا خواهد شد.
2- «لیمکنن لهم دینهم الذی إرتضی لهم». آیین شیعه اثنی عشری (قانون).
قانون حکومت مهدوی، قانون ثقلین است. قانونی که تلفیقی از قرآن و عترت است و صاحب نظران آن خدای متعال، رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله)، ائمه اطهار و امام زمان (علیه السلام) میباشند. هرم دوم بعد از قدرت حاکمه و حاکمیت، قانون و برنامههایی است که باید در جامعه اجرا گردد. و قانونی که در جامعه مهدوی اجرا میشود قانون ولایت است. «الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا».
ویژگیهای قانون ولایت
الف- اکرام و احترام شخصیت انسانی
حضرت علی (علیه السلام) برای پیرمرد یهودی که از کارافتاده بود و گدایی میکرد، توصیه کردند که از بیت المال حقوق پرداخت شود.
ب- تأمین مایحتاج و ضرورتهای زندگی مردم
حضرت علی (علیه السلام) در دوران پنج ساله خلافت ظاهری آب شرب کوفه را تأمین نمود. خزینه بیت المال را مالامال از دینار نمود. ایجاد اشتغال و تأمین مسکن نیز از برنامههای دیگر مولا بود.
پ- اجرای عدالت به معنای واقعی
3- «لیبدلنهم من بعد خوفهم أمنا». امنیت.
از مسائل و پیش نیازهای مهم جامعه و حکومت موفق وجود امنیت در جنبههای مختلف است. امنیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، علمی و... عامل رشد و ارتقای جامعه و افراد جامعه است.
امنیت نظامی
تحت سیطره کشورهای استعماری بودن و تهدیدهای نظامی را تحمل کردن، عامل فلج کنندهای است که در دولت و جامعه رکود ایجاد مینماید. قدرت مانور نظامی بالا و وجود امنیت نظامی در منطقه و کشور، حداقل دست طمع ابرقدرتهای جهان را قطع خواهد کرد. منافع ملی به غارت نخواهد رفت و کشور روی پای خویش خواهد ایستاد. و در این صورت است که رئیس جمهور و مسئولین مملکتی را غربیها و استعمارگران انتخاب نمیکنند. اگر امروزه آمریکا در مقابل انرژی هستهای مقاومت میکند خود میداند که از این رهگذر چه ضررهایی متوجه او خواهد شد. لذا برای تأمین امنیت باید دستاوردهای نظامی و امنیتی را بالا برد.
امنیت اقتصادی
در بعد اقتصادی باید جامعه دارای امنیت باشد. امنیت اقتصادی یعنی انسان قدرت اداره یک زندگی آرام و اقتصادی را داشته باشد، ربا در جامعه اسلامی نباشد، قرض الحسنه سنت جا افتادهای باشد، رشوه نباشد و در آن دزدی و سرقت و اختلاس جایگاهی نداشته باشد.
امنیت علمی
ایجاد فضای باز علمی و تحقیق و اکتشاف و اختراع و ارائه رأی و نظر، پرورش نیروهای نخبه و توانمند، بها دادن به نیروهای فعال و توانمند علمی، تقسیم جایگاههای علمی به افراد لایق و... در جامعه اسلامی امنیت علمی ایجاد خواهد کرد و در این فضاست که علم و تکنولوژی پیشرفت خواهد کرد.
امنیت فردی و اجتماعی
امنیت فردی و اجتماعی و آرامش اجتماعی، با وجود عدالت در جامعه، دفع نیروهای هرزه، ضد دین و ضد اسلام میسر خواهد بود.
امنیت سیاسی، فضای باز انتقادهای سیاسی و نظرات و... امنیت قضایی، امنیت راهها و... از دیگر آثار حکومت مهدوی خواهد بود.
اهداف حکومت مهدوی
مهمترین هدف حکومت مهدوی همان هدف خلقت است. خداوند متعال در قرآن هدف خلقت را بندگی بیان مینماید: «و ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون» و هدف حکومت مهدوی نیز همان است: «یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا».
اگر جامعهای به جامعه بندگی تبدیل شود به اوج قله رستگاری رسیده است. چون در آن جامعه هدف فقط خداست و در جامعه بندگی است که دعاها مستجاب است. انسان دارای قدرتهای الهی است. انسان بهشتی شده و همه به یک مقصد حرکت مینمایند.
مقدمه
نشانههاي ظهور از جذابترين و پر طرفدارترين بخشهاي معارف مهدوي است. اختصاص بخش عمدهاي از روايات مهدويت به اين موضوع، بهترين گواه بر اين مسئله است. اين جذابيت از سويي باعث افزايش اقبال عمومي به اين مسئله و در نتيجه اصل انديشه مهدويت ميشود، اما از سوي ديگر، افزون بر ايجاد زمينه مناسب براي ورود خرافات، طمع شيادان را براي جعل و تحريف روايات دو چندان ميکند. از اين رو، نظر به فقدان پژوهشهاي مستند در اين زمينه، شايسته است با انجام تحقيقات مبتني بر اصول و قواعد فهم حديث و با جداسازي احاديث صحيح از ضعيف و مطالب مستند از غير مستند، علاوه بر پالايش معارف مهدويت از خرافات، زمينههاي سوء استفاده از اين موضوع از ميان برداشته شود. بر اين اساس، در اين نوشتار کوشيده خواهد شد تا ابعاد مختلف حادثه قيام يماني که از نشانههاي مهم ظهور امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، به صورت مستند بررسي شود.
پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و تکريم اهل يمن از ديرباز:
از پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در اين خصوص چنين روايت شده است:
«مَن أحَبّ أهل اليَمَن فَقَد أحَبَّني وَ مَن أبغَضَ أهلَ اليَمَن فَقَد أبغَضَني» [1]
کسي که اهل يمن را دوست بدارد، مرا دوست داشته و کسي که با اهل يمن دشمني ورزد، با من دشمني ورزيده است.
و نيز فرمودهاند:
«رجالُ أهلَ اليَمَن ألايمانُ يمانيُّ وَ الحِکمَة يَمانيّة» [2]
مردمان يمن با فضيلتترند. ايمان و حکمت يمني است.
آنان يمن را از آن روي تکريم و تعظيم مينمودند که مهد پرورش انسانهاي وارسته و پارسايي چون اويس قرني بوده است، هم چنان که در آخرالزمان اهل يمن عليه پلشتيها و تباهيها بپا خواهند خاست و در راه اقامه دين الهي و گسترش معنويت، مجاهدت خواهند کرد. رسول گرامي اسلام، به هنگام اعزام معاذ بن جبل به يمن به وي فرمودند:
«بعَثتُک إلي قَومٍ رَقيقَةٌ قلوبُهم يُقتِلونَ عَلي الحقّ مَرّتين» [3]
تو را به سوي مردمي فرستادم که قلبهايشان رقيق است و بر سر حق دو بار جنگ ميکنند.
جابر بن عبدالله انصاري، در روايت ديگري از پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) چنين روايت ميکند: گروهي از سرزمين يمن بر پيامبر (صلی الله علیه و آله) وارد شدند، آن حضرت فرمود: «قومٌ رقيقَة قلوبُهم راسخٌ ايمانُهم و منهُم المَنصُور يخرُجُ في سَبعين الفاً ينصُرُ خلَفي و خَلفَ وَصيّي» [4]
مردم سرزمين يمن قلبهايي رقيق و ايمانهايي استوار دارند. منصور که با هفتاد نفر قيام ميکند و جانشين من و جانشين وصي مرا ياري ميدهد، از آنهاست.
از آنجا که چنين حادثهاي براي پيشوايان گذشته رخ نداده، منظور پيامبر گرامي اسلام (صلی الله علیه و آله) از جانشين وصي ايشان، کسي جز امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نخواهد بود. بر اين اساس اهل يمن در آخرالزمان، زمينه سازان ظهور و ياري کنندگان آخرين وصي پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) خواهند بود. رهبري نهضتِ زمينه سازان يمن، بر عهدۀ شخصي است که روايات از او با نام «يماني» يا «قحطاني» ياد کردهاند.
يماني در آينه روايات و تاريخ :
اصل ظهور مردي از سرزمين يمن در آخرالزمان، مسلّم است و روايات متعددي نيز برآن دلالت ميکنند که برخي از آنها معتبرند. اين روايات،از پيامبراکرم (صلی الله علیه و آله)، امام علي (علیه السلام)، امام باقر (علیه السلام)، امام صادق (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) و نيز تعدادي از صحابه همچون عمار ياسر نقل شده است؛ مثلاً امام صادق (علیه السلام) در روايت صحيحهاي در پاسخ به اين سؤال که فرج شيعيان شما چه زماني خواهد بود، فرمودند:
«... و ظهر الشّامي وَ أقبَل اليمانيُّ و تَحَرّک الحَسَنيّ خرَج صاحِبُ هذا الامر مِنَ المدينَةِ الي مَکّة» [5]
... هنگامي که شامي ظاهر شود و يماني آشکار گردد و حسني جنبش خود را آغاز کند، صاحب اين امر از مدينه به سمت مکه برود.
از نخستين کتابهاي روايي که اين روايات را ذکر کردهاند، ميتوان به «مختصر اثبات الرجعة» از فضل بن شاذان، «کافي»، «الغيبة» نعماني، «کمال الدين و تمام النعمة»، «الغيبة» و «امالي» شيخ طوسي و در منابع اهل سنت به «صحيح بخاري»، «صحيح مسلم» و «الفتن» نعيم بن حماد اشاره کرد. بيگمان تعدد اين روايات و قديمي بودن منابع آن و نيز وجود احاديث معتبر در ميان مجموعه اين روايات، جاي هيچ گونه ترديدي در اصل اين مسئله باقي نخواهد گذاشت. اين مسئله آن قدر مسلم بوده که در طول تاريخ، افراد مختلفي با عنوان قحطاني (يماني) دست به قيام زدهاند.
دلايل متعددي به موضوع يماني و کندوکاو درباره ابعاد مختلف اين شخصيت و زواياي زندگي و جنبش او اهميت بخشيده است، از جمله:
1. تعداد زيادي از روايات در ميان مجموعه احاديث علائم الظهور، فقط حدود پنج پديده را به شکل مستقل، نشانههاي ظهور بر شمردهاند. بعضي از اين پنج نشانه، در اندکي از روايات جاي خود را به نشانههاي ديگري ميدهند، اما معمولاً در اصل پنج شماري آن نشانهها، تغييري ايجاد نميشود. تأکيد پيشوايان معصوم (عليهم السلام) بر اين علائم که در برخي روايات از آنها با عنوان علائم حتمي تعبير شده و جداسازي آنها از ساير نشانههاي ظهور، دليل بر اهميت اين نشانههاست که توجه ويژهاي را ميطلبد. يماني يکي از اين نشانههاست که معمولاً در زمرۀ پنج علامت ياد شده، به شمار ميرود. امام صادق (علیه السلام) در اين باره فرمودهاند:
«خَمسُ قبلَ قيام القائم اليَمانيّ وَ السُّفيانيّ وَ المُنادي مِن السَّماء و خَسفٌ بِالبيداء وَ قتلُ النّفس الزّکيّة» [6]
پيش از قيام قائم پنج نشانه رخ خواهد داد: يماني، سفياني، نداي آسماني، فرو رفتن [سپاه سفياني] در سرزمين بيداء و کشته شدن نفس زکيه.
2. قيام يماني، فضيلت محور و اصلاحگر است و روايات، بر کمک به او تأکيد کردهاند. بيگمان جانبداري از اين حرکت ارزشي و تقويت آن، زماني امکان پذير خواهد بود که اين شخصيت و جزئيات مربوط به جنبش او تا حد ممکن شناسايي شود.
3. وجود ويژگيهاي مثبت در شخصيت يماني و تکريم و تجليلي که در کلمات پيشوايان دين از او شده، ميتواند انگيزهاي براي وسوسه شيادان و فرصت طلباني باشد که براي جلب عواطف و احساسات مذهبي مردم، از آن استفاده کنند. لذا، اين احتمال همواره وجود داشته است که افرادي خود را يماني معرفي کنند و از اين رهگذر، عواطف، احساسات و امکانات مردم را به سوي خود جلب کنند و چه بسا با اين عنوان تا تشکيل حکومت نيز پيش بروند. از اين رو، بجاست تا در حد ممکن جزئيات اين حادثه بر اساس اصول علمي شناسايي شود تا بتوان در مقام تعيين مصداق، مدعيان دروغين را از يماني واقعي شناسايي کرد، دست کم اين معيار براي تشخيص مدعيان دروغين کفايت ميکند و همين مقدار، اهميت کندوکاو پيرامون اين موضوع را به خوبي مينمايد.
4. از ديگر ثمرات اين بحث اثبات آن است که امامان معصوم قيامهاي اصلاح طلبانهاي را در عصر غيبت تأييد کردهاند. پيشوايان معصوم از يماني و جنبش او جانبداري کردهاند. بنابراين، ميتوان گفت که از نظر معصومان در عصر غيبت، جنبشهاي نظامي تأييد شده نيز وجود دارند. بنابراين، ديدگاه معروفي که حرکتهاي اصلاحي را در عصر غيبت محکوم به شکست و بر خلاف ميل و ارادۀ پيشوايان ديني ميداند، پذيرفتني نيست، و در صورت وجود رواياتي که اين انديشه را تأييد ميکنند، بايد آنها را به صورتي که با روايات يماني جمع پذير باشد، تأويل کرد.
حتمي يا غير حتمي بودن جنبش يماني
يکي از تقسيمات معروف نشانه هاي ظهور که ريشه در روايات دارد، تقسيم علائم به حتمي و غير حتمي است. نشانههاي حتمي، حتماً پيش از ظهور تحقق مييابند،اما در نشانههاي غير حتمي احتمال عدم تحقق نيز وجود دارد. آيا جنبش يماني نيز از نشانههاي حتمي ظهور است، يا غير حتمي؟ در ميان مجموعه احاديثي که نشانههاي ظهور را به حتمي و غير حتمي تقسيم کردهاند،در دو روايت به حتمي بودن قيام يماني تصريح شده است. شيخ نعماني روايت اول را به سند خود و در کتاب الغيبة، از امام صادق (علیه السلام) چنين نقل کرده است:
«النّداءُ منَ المَحتوم و السّفيانيّ منَ المَحتوم و اليَمانيّ منَ المَحتوم وَ قتلُ النَّفس الزَّکيَّة مِنَ المَحتوم وَ کفّ يَطلَعُ مِنَ السَّماء منَ المَحتوم» [7]
نداي آسماني از نشانههاي حتمي است و سفياني و يماني و کشته شدن نفس زکيه و کف دستي که از افق آسمان نمايان ميشود نيز از نشانههاي حتمي هستند.
پينوشتها:
[1]. شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص541، باب50، ح2.
[2]. شيخ کليني، روضة الکافي، ص63، ح27.
[3]. احمد بن حنبل، المسند، ج5، ص235.
[5]. نعماني، الغيبة، ص58، باب2، ح1.
[6]. روضة الکافي، ص183، ح285، (سند اين روايت به صورت زير است: محمد بن يحيي، عن احمد بن محمد، عن بن محبوب، عن يعقوب السراج. درباره وثاقت محمد بن يحيي نک: نجاشي، رجال،ص353. درباره وثاقت احمد بن محمد نک: همان، ص82. درباره وثاقت ابن محبوب نک: شيخ طوسي، رجال، ص334. درباره وثاقت يعقوب السراج نک: نجاشي، رجال، ص451).
[7]. نعماني، الغيبة، ص357، باب14، ح11، (اين حديث ضعيف است به دليل وجود عبيدالله بن موسي و...) نک: علي نمازي، مستدرکات علم رجال الحديث، ج5، ص196.
مقدمه
ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) واقعهای شریف است که از زمان حضرت آدم (علیه السلام) بسیاری چشم انتظار وقوع آن بودهاند که در رأس آنان میتوان از انبیا و رسولان الهی و پیروان ایشان یاد کرد. در منابع مختلف و کتابهای مقدس ادیان آسمانی و غیر آسمانی متعددی میتوان در این رابطه مطالبی یافت.
در این میان، مطالبی که در منابع اسلامی آمده به مراتب بیش از دیگر متون است. با این حال با مطالعه مطالب و روایاتی که درباره ظهور در متون اسلامی آمده چند نکته مهم و اساسی جلب توجه مینماید:
1ـ به رغم اهمیت و جذابیت ظهور و دوران پس از آن، جز تصویری اجمالی و کلی از آن دوره ارائه نشده است. آثاری مانند «عصر زندگی» نوشته محمد حکیمی، چشم اندازی به حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته نجم الدین طبسی و دولت کریمه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته مرتضی مجتهدی سیستانی آثار شاخصی هستند که به تبیین این دوره پرداختهاند.
هرچند محققان و مؤلفان این آثار، تلاش در خور تقدیری برای به تصویر کشیدن این عصر داشتهاند، امّا هر خوانندهای با مطالعه این آثار ارزشمند به خوبی و در نهایت وضوح، اجمالی بودن روایات توصیف کننده این دوران را درمییابد. این اجمال را باید ناشی از ضعف درک و ناتوانی ساکنان دورههای پیش از ظهور به خصوص مقطع صدور احادیث و مخاطبان اهل بیت (علیهم السلام) در فهم و تصور اجزای آن دوره بدانیم.
برای نمونه و فهم بهتر میتوان حالتی را تصوّر کرد که شما قصد دارید برای کسی که پانصد سال قبل میزیسته از اینترنت و موشک و تلفن همراه صحبت کنید. در چنین شرایطی شما هیچ چارهای جز بیان اجمالی ندارید؛ زیرا اجزای توصیف شما هر قدر بیشتر شود بر سردرگمی او نیز افزوده میگردد.
حال شرایطی را تصور کنید که معصومان (علیهم السلام) حدود دوازده قرن قبل بنا داشتهاند از دورهای صحبت به میان آورند که در آن عقول کامل میشود، علوم رشدی در حد سیزده و نیم برابر پیدا میکنند، پایینترین سطح سواد عمومی جامعه به حد اجتهاد میرسد و... طبیعی است که جز بیان اجمالی چارهای نیست و ما هرگز نمیتوانیم تصور کنیم اگر کم سوادترین فرد یک جامعه مجتهد باشد، باسوادترین و عالمترین شخص چه سوادی خواهد داشت. به این موارد باید حضور ملائک و جنیان را در مناسبات روزمره اجتماع افزود.
2ـ منابع، گزارشها و روایاتی که در آنها به ویژگیهای جهان پس از ظهور اشاره شده است، از حیث اعتبار و صحت اسناد، متنوعند. برخی از آنها را میتوان مسلم و صحیح دانست و در عین حال درباره برخی نمیتوان با قاطعیت اظهار نظر کرد. گاه روایاتی دیده میشوند که از حیث سند یا محتوا به نظر ضعیف و دارای مشکل میآیند، امّا با گذر ایام صحت آنها اثبات میشود؛ لذا همه این روایات را نمیتوان با یک چشم نگریست و در حال حاضر اظهار نطر قطعی نمود. نگاه ما در این نوشتار نیز از حیث ترتیب مطالب، صحت و اسناد و ... اظهار نظر قطعی نیست و صرفاً بر اساس آنچه به دست ما رسیده حوادث و جریانات پس از ظهور را دنبال نموده ایم.
3ـ درباره برخی از این روایتها نیز باید گفت، اصل ماجرا و اصل آنها متواتر و صحیح است امّا درباره جزئیات آن نمیتوان با چنین جزمی سخن گفت؛ برای نمونه هرچند به تصریح روایات سفیانی شخصیتی است که در آستانه ظهور امام عصر(ع) شورش خواهد نمود امّا در عین حال نمیتوان درباره تعداد افرادی که به دست او در نجف و بغداد و دیگر شهرهای عراق یا مدینه کشته خواهند شد صحبت نمود؛ زیرا معلوم نیست تعداد بیان شده در روایات بیان کننده کثرت بودهاند یا تعداد دقیق. یا در مواردی مانند طلوع خورشید از مغرب نمیتوان به قطع گفت آیا منظور واقعا تغییر در روال عادی طبیعت است یا باید برای فهم این عبارت از ابزاری مانند تأویل (که البته علم اصلی آن نزد اهل بیت است) تمسک جست؟!
4ـ درباره مدت حکومت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عبارات مختلفی یافت میشود که گاه صحبت از 3 یا 5 یا 7 سال است و گاه 309 سال. دیدگاه مختار ما در این نوشتار رقم حداقل 309 سال است، با تأکید بر اینکه نمیدانیم این 309 سال بر اساس محاسبات عادی ماست یا بر اساس محاسبات روزهای قیامت و خدایی که به تصریح آیهي 47 سورهي حج و آیهي چهارم سورهي معارج هر سال خدایی معادل پنجاه هزار سالهای ماست. احتمال اینکه محاسبات سال و ماه در این دوره حالت سومی باشد منتفی نیست، به خصوص که جریان طبیعت در آن دوره با دورههای پیش از خود متفاوت است. برای نمونه اینکه در روایات آمده مردم با وجود نور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نور خورشید بینیاز میشوند، اگر بیانی تأویلپذیر نباشد و دقیقاً همین اتفاق بیفتد باید معیار دیگری برای شمارش سال و ماه و حتی روز و ساعت به کار گرفته شود؛ زیرا مبنای محاسبه ما برای ساعت، روز، هفته و ماه و سال خورشید است. ما از این مطلب نیز بیاطّلاعیم.
از ظهور تا قیامت
هرچند راویان و مؤلفان حوزه مهدویت مانند بسیاری دیگر از حوزههای اسلامی چندان به موضوع توالی حوادث و اتفاقات توجه جدی نداشتهاند و از همین رو مجموعه قابل توجهی از آنچه امروز درباره گذشته و آینده در اختیار داریم فاقد ترتیب و توالی تاریخی هستند با این اگر مجموعه روایات بیان کننده ظهور را اگر کنار هم بچینیم با در نظر گرفتن مقدمات پیش گفته میتوان مقاطع پس از ظهور را چنین تصویر نمود:
1ـ آستانهي ظهور (آغاز فعالیتهای سفیانی و یمانی)
آنچه در روایات با عنوان نشانههای حتمی ظهور از آنها یاد شده، پنج موردند که شورش سفیانی در شام و قیام یمانی به طور همزمان در ماه رجب پیش از ظهور (شش ماه قبل از آن) اتفاق میافتند. از این مقطع به بعد مجموعهای از اتفاقات رخ میدهند که غالباً اقدامات و جنایات سفیانی و سپاهیانش است. این مجموعه اتفاقات که علاقهمندان، میتوانند تفصیل آن را در کتاب «شش ماه پایانی» مطالعه نمایند، فضای جهان را ملتهب میکند و نوعی آشفتگی جدی در جهان نمایان میشود.
2ـ ظهور محدود: صیحه تا شهادت نفس زکیّه
سرآغاز ظهور را باید تاریخ 23 ماه رمضان پیش از ظهور(عاشورا) بدانیم. در صبحگاهان این روز جبرییل امین و ملک مقرب خداوند ندا در میدهد: «صبح نزدیک شد. بدانید حق با مهدی و شیعیان اوست.
این ندا را همگان به زبان خویش میشوند و با شنیدن این صدا، خوابها، بیدار، نشستهها، ایستاده میشوند. بعد از ظهر یا شامگاهان همان روز، ابلیس بانگ برمیآورد که حق با عثمان است. امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در این مقطع، ظهور محدودی برای افراد معدودی خواهند داشت که نتیجه اقدامات ایشان اعزام نفس زکیه به مکه است.
4ـ آغاز دعوت: شهادت نفس زکیه تا عاشورا
پس از وقوع مجموعه همه حوادثی که تا به حال از آنها یاد کردیم، شعاعهای نورانی آن خورشید تابان بیش از پیش نمایان گشته و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرستادهای از جانب خویش به مکه اعزام میکنند که علاوه بر روشن شدن اوضاع و کسب خبر از آنها، مقدمات آن انقلاب مبارک را فراهم کند. جوانمردی هاشمی (محمد بن الحسن که همان نفس زکیه است)، در بیست و پنجم ماه ذی الحجة پس از قیام خویش وارد مسجدالحرام شده و بین رکن و مقام ایستاده و نامهای شفاهی از ناحیه حضرت را برای مردم مکه قرائت میکند که در این نامه خبری از توهین و بیاحترامی و تهدید نیست و ضمن آن حضرت از مردم مکه طلب یاری و نصرت میکنند. بقایای نظام منحوس حاکم در حجاز جرمی شنیع مرتکب شده و وی را در حالی که بین رکن و مقام ایستاده، شهید میکنند که این جرم عاقبت آنها را مشخص میکند و معلوم میسازد که حضرت 15 روز بعد که بناست ظهور شریفشان رخ بدهد، باید با آنها چگونه رفتار کنند. چنین فاجعه دردناکی در مدینه بر سر پسر عموی نفس زکیه - که نام خودش محمد و نام خواهر (دوقلویش) فاطمه است، میآید و هر دو را بر سر در مسجدالنبی، اعدام میکنند.
5ـ ظهور در روز عاشورا
ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به تصریح آنچه در روایات آمده، مصادف با روز عاشورا و بنابر مشهور، جمعه یا به تعبیر برخی روایات، شنبه خواهد بود. یاران امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دستهای شبانه و دستهای بامدادان با سوار شدن بر ابرها یا طی الارض خود را به امام میرسانند.
6ـ عاشورا تا ربیع الاول سال اوّل ظهور
در این مقطع، در میان یاران امام، به طور شاخص میتوان یمانی و خراسانی را مشاهده نمود که از دو منطقه خاورمیانه با سپاهیان خویش به یاری امام میشتابند. بنابر روایات، یمانی از حقانیتی بیش از خراسانی برخوردار است و خراسانی و فرمانده سپاه خویش، شعیب بن صالح برای اتمام حجت بر دیگر سپاهیان و همراهان از امام، تقاضای معجزه و کرامت میکند. امام هم جلوهای از اعجاز خویش را به ایرانیان مینمایند و پس از آن ایشان با حضرتش بیعت میکنند. سفیانی که علاوه بر شام، عراق و شبه جزیره عربستان به بخشهایی از ایران نیز لشکرکشی کرده، اوّلین شکست خود را از خراسانی و در منطقه استخر (حوالی شیراز) از خراسانی تجربه میکند و اندکی پس از ظهور (تنها پنج روز) بخش قابل توجهی از سپاه خود را که در بیابانی میان مکه و مدینه است از دست میدهد. این سپاه برای مبارزه با امام و ممانعت از اقدامات پس از ظهور از مدینه به مکه گسیل داشته شده بودند. جبرییل مأمور نابود کردن و به زمین فرستادن این لشکر است. از این سپاه تنها دو یا سه نفر ملقب به بشیر و نذیر زنده میمانند که شرح ماجرا را به اطلاع امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و سفیانی میرسانند.
پس از این دو شکست، سپاه سفیانی به طور مداوم از سپاهیان امام که هر لحظه بر تعدادشان افزوده میشود، شکست میخورد تا اینکه در حوالی دریاچه طبریه، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و سفیانی در مقابل هم قرار میگیرند. به رغم تمام جنایات و فجایعی که سفیانی در این مدت به بار آورده بود، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که مظهر رحمت الهی است و بسان رسول اکرم ملقب به عنوان ممتاز «رحمة للعالمین» است، سفیانی را به خیمه خویش فراخوانده و با چنان ملایمت و مهربانی با او ملاقات و صحبت میکنند که او از کرده خویش پشیمان شده و تصمیم به تسلیم شدن میگیرد. او با یک دنیا ندامت به خیمه و خرگاه خویش باز میگردد، اما فرماندهان سپاه، او را دوباره وادار به نبرد با سپاهیان امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میکنند و او را به بدفرجامی باز میگردانند.
7ـ بازگشت مسیح و پایان بخشیدن به جریان سفیانی
در این مقطع و پیش از بسته شدن پرونده سفیانی، حضرت مسیح (علیه السلام) به زمین باز میگردد. بازگشت او مقارن با یکی از وعدههای نماز است. او در حالی که همچنان آب وضوی او خشک نشده به عنوان وزیر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان سپاهیان امام، قرار گرفته و در نماز، به ایشان اقتدا مینماید. سفیانی در نبرد با امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شکست میخورد و پرونده او برای همیشه بسته میشود. لازم به ذکر است غربیان و یهودیان در این نبرد به یاری سفیانی میشتابند که هیچ ثمری برای او نخواهد داشت.
8ـ جنگ با یهود و فتح کامل خاورمیانه
بنابر روایات متعددی که ذیل آیات آغازین سوره بنیاسراییل بیان شده، دومین شکست جدی یهودیان در طول تاریخ به دست یاوران امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود. این مطلب را در منابع اهل تسنن نیز میتوان یافت. برای نمونه: «قیامت برپا نشود تا اینکه بین مسلمانان و یهودیان جنگی رخ دهد که مسلمانان همه آنان را به هلاکت رسانند؛ به گونهای که اگر شخصی یهودی در پشت درخت یا صخرهای پنهان شود آن درخت و صخره به صدا در آمده و میگوید: ای مسلمان، یک یهودی در پناه من مخفی شده، او را هلاک کن....»
این جنگ متفاوت با جنگهای معمولی خواهد بود به نحوی که نباتات و جمادات نیز به یاری یاران امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهند آمد تا به ظلمها و جنایات پایان ناپذیر یهود خاتمه بخشند. با تسلط بر فلسطین و مناطق اطراف آن در این مقطع، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر منطقه خاورمیانه مسلط میشوند.
9ـ دعوت جهانی
با استقرار حکومت مهدوی در منطقه خاورمیانه، اقدامات تبلیغی برای رساندن فرهنگ اصیل اسلامی به تمام مناطق جهان آغاز میشود. حضرت مسیح (علیه السلام) مأمور رساندن این پیام به گوش مسیحیان و پیروان خویش را برعهده دارند. در پی این اقدامات تبلیغی، غربیان که تاب حکومت عدل جهانی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ندارند به جنگ با ایشان میپردازند.
10ـ نبرد اوّل با اهل کتاب و غربیان تا صلح با غرب
درباره زمان آغاز و مدت این نبرد در روایات مطلبی یافت نشد امّا با توجه به شواهد و قرائن میتوان آن را در ماههای آغازین پس از ظهور تصور کرد. زیرا ایشان در مدتی کمتر از سه ماه بر خاورمیانه مسلط میشوند و پیش از آن با صیحه جبرییل همگان با شخصیت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اهداف و برنامههای ایشان آشنا شدهاند. در برخی از روایات نیز، سرآغاز این نبرد، پناه بردن بازمانده سپاه سفیانی به غرب بیان شده است. ظاهرا در این ماجرا غربیان، حضرت مسیح (علیه السلام) را میانجی خویش قرار میدهند و قرارداد صلحی میان دو طرف برای مدت هفت سال برقرار میگردد.
11ـ نبرد دوم با غرب و شکست آنان
غربیان تنها با گذشت نه ماه، دو یا سه سال (به اختلاف روایات) از عقد این قرارداد صلح، آن را نقض میکنند و با سپاهی متشکل از هشتاد پرچم (شاید کنایه از کشور باشد) و نزدیک به یک میلیون سرباز به مسلمانان حمله ور میشوند. به رغم حضور این خیل سپاه جهانی در منطقه فلسطین، که با همراهی برخی از اعراب با غربیان ادامه مییابد به نفع مسلمانان و سپاه ظهور خاتمه مییابد. متاسفانه به غلط برخی نبرد قرقیسیا را معادل اسلامی آرماگدون درنظر میگیرند. با نگاه دقیقتر میتوان ادعا کرد غربیان با در نظر گرفتن نبرد نهایی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با روم و غرب، داستان آرماگدون را ساختهاند یا در منابع آسمانی تحریف ناشدهای که به طور محرمانه و مخفیانه در اختیار دارند از این نبرد اطلاع یافتهاند و حقایق مربوط به آن را برای خویش تحریف کردهاند.
12ـ شورش دجال و کشته شدن او
ماجرای دجال با اوصاف خاص او مطلبی است که غالبا در منابع اهل سنت آمده است و در منابع شیعی معمولا به بیان کلیات و مطالب اجمالی درباره این موضوع اکتفا شده است. منابع مسیحیان نیز به وفور درباره دجال و اقدامات او سخن گفتهاند تا جایی که در حال حاضر، آنان به دنبال یافتن مصداق یا مصداقهای آن هستند. در منابع مسیحیان، مسیح نبی (علیه السلام) را قاتل دجال معرفی کردهاند و در منابع اسلامی نیز گاه ایشان و گاه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را کُشنده دجال بیان نمودهاند.دجال شخصیت، جریان یا ابزاری است که عدهای را در دوره آخرالزمان به خویشتن فریفته میسازد و زمینه کفر و ناسپاسی جمعیت بسیاری را فراهم میآورد.
13ـ نبرد با یأجوج و مأجوج
یأجوج و مأجوج دو شخصیت یا امتی بودهاند که ذوالقرنین در قرآن کریم از آنان با عنوان مفسد فی الارض یاد کرده است. ماجرای این دو در دوره بعد از ظهور و پس از جریان دجال، تکرار میشود که از حیث گستره و طرفهای درگیر و دیگر ویژگیها کاملاً متفاوت با آن خواهد بود. فتنه این دو نیز به دست امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برچیده میشود.
14ـ نبرد با ابلیس و مرگ او
ابلیس پس از آنکه در ماجرای خلقت حضرت آدم (علیه السلام) سجده نکرد و از درگاه الهی رانده شد، درصدد انتقام از این مخلوق تازه خداوند بر آمد. او با توجه به معرفتی که به خداوند داشت به عزت او قسم خورد که به جز مخلَصان، دیگر انسانها را گمراه کند و برای همین امر از خداوند تا روز قیامت مهلت خواست. خداوند تا موعد مشخصی (یوم الوقت المعلوم) به او مهلت داد. در روایات متعددی که ذیل این آیه آمده، آن موعد مشخص را ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیان نمودهاند. پس از ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) طی نبردی، ابلیس به همراه اعوان و انصار جنی و انسیش در برابر امام و یارانشان صف آرایی میکنند. نتیجه این نبرد نیز شکست شیطان و یاران اوست و در پایان این جنگ، ابلیس در مسجد کوفه به دست امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کشته میشود. از همین روست که نوع مشکلات و آزارهایی که دوستداران و پیروان و مبلغان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوره غیبت از شیاطین جن و انس میبینند به مراتب بیش از دیگران است.
15ـ حکومت جهانی
با حذف موانع بیرونی دریافت و فهم حقیقت، زمینه هدایت بشریت فراهم میشود. دوره استقرار حکومت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ویژگیهایی منحصر به فرد دارد. در این دوره حداقل 309 ساله، انسانها از سویی با تمام مشکلات و بحرانهایی که در دورههای مختلف و به خصوص آخرالزمان و آستانه ظهور با آن مواجه بودهاند، وداع میکنند و از سویی تمام آمال و آرزوهایی را که همواره در دل میپروراندهاند را به دست میآورند. این حل مشکلات و تحقق آرزوها در تمام عرصههای علمی، فرهنگی، امنیتی، طبیعی و ... به منصه ظهور میرسد.
16ـ وفات مسیح
حضرت مسیح (علیه السلام) که در دوره اوّل زندگی خویش بیهمسر و بیخانمان میزیست، پس از بازگشت در دوره ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ازدواج میکند و در دوره استقرار و پس از سالها وزارت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دار دنیا را وداع میگوید و مراسم تدفین او را امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) انجام میدهند. ایشان در طول دوره دوم حیات خویش نقشی بسزا در ترویج اسلام و رهبری امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان اهل کتاب و به خصوص مسیحیان ایفا میکنند.
17ـ وفات امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
روایات و گزارشهای متفاوتی از وفات و یا شهادت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به دست ما رسیده که با توجه به برخی روایات دیگر که به نقل از معصومین آمده که همه ما با شهادت از دنیا میرویم، میتوان روایات شهادت آن حضرت را قویتر و صحیحتر دانست. پس از این واقعه عظیم، رجعت اهل بیت علیهم السلام آغاز میگردد.
18ـ رجعت
دورهي رجعت که در منابع گاه از آن به عنوان ضروریات مکتب تشیع یاد میشود، دوره ای است که اطلاعاتی بسیار اجمالی درباره آن به دست ما رسیده است. با استفاده از مبانی و مستندات قرآنی و روایی متعددی میتوان اجمال مربوط به دوره رجعت را اثبات نمود امّا درباره جزییات این دوره طولانی مدت که در روایات گفته شده هرکس نوه هزارم خویش را میبیند و سیدالشهدا چنان عمر میکنند که ابروهای ایشان روی چشمهایشان میافتد، نمیتوان با قطعیت صحبت نمود. امام حسین (علیه السلام) اوّلین رجعت کننده است که به تدفین امام عصر (علیه السلام) میپردازند. پس از ایشان، حضرت امیر (علیه السلام) و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز به دنیا باز میگردند.
19ـ مقدمات قیامت
همان طور که خلقت در شش مرحله و به تعبیر قرآن کریم شش روز اتفاق افتاد، پایان خلقت خاکی نیز طی چند مرحله خواهد بود. پس از وفات آخرین حجت الهی بنا بر برخی روایات، چهل روز جهان در نوعی ابهام و سردرگمی طی طریق خواهد نمود. در پی دمیدن اوّل اسرافیل در صور خویش، ابتدا همه انسانها می میرند و دیگر موجودات نیز جان خویش را از دست میدهند. جان همه را عزراییل و جان او را اسرافیل میگیرد و او نیز با اراده الهی میمیرد و طی مدتی خداوند تنها حیِّ عالم خواهد بود. پس از آن خداوند اسرافیل را زنده نموده و او مجددا در صور خویش میدمد و همه خلایق از اوّل تا آخر زنده میشوند و صحنه قیامت برپا میشود.
براى بیان كردن فرهنگ انتظار باید مؤلفههاى انتظار بیان گردد زیرا در پرتو بیان مؤلفهها و ویژگىهاى فرهنگ انتظار، مىتوان به فرهنگ انتظار پى برد از اینرو ضرورت نكات اصولى كه فرهنگ انتظار بر آن استوار است بیان گردد:
1. در تفكر شیعى، انتظار موعود به عنوان یک اصل مسلم اعتقادى مطرح است و در بسیارى از روایات بر ضرورت انتظار قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تصریح شده است كه به عنوان مثال روایات زیرا را بیان مىكنیم:
امام صادق (علیه السلام) به اصحاب خود فرمودند:
«آیا شما را خبر ندهم به آنچه خداى صاحب و عزت و جلال، هیچ عملى را جز به آن سه از بندگان نمىپذیرد؟ گفتم چرا. فرمود: گواهى دادن به این كه هیچ شایستهى پرستش جز خداوند نیست و این كه محمد (صلى الله علیه و آله) بنده و فرستاده اوست و اقرار كردن به آنچه خداوند به آن امر فرموده و ولایت ما و بیزارى از دشمنانمان و تسلیم شدن به آنان و پرهیزگارى و تلاش و مجاهدت و اطمینان و انتظار قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)» ]1]
شیخ صدوق نیز از عبدالعظیم حسنى روایت مىكند كه:
«روزى بر آقایم محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن ابى طالب (علیهم السلام) وارد شدم و مىخواستم كه دربارهى قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آن حضرت سؤال كنم كه آیا همان مهدى، است؟ حضرت خود سخن را آغاز كرد و فرمود: اى ابوالقاسم! به درستى كه قائم از ماست و اوست مهدى كه واجب است در (زمان) غیبتش انتظار كشیده شود و در ظهورش اطاعت گردد و او سومین امام از فرزندان من است».[2]
2. از اصول فرهنگ انتظار اعتقاد قلبى به ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و منتظر مؤمن باید یقین داشته باشد به این كه حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه امام دوازدهم و فرزند بلاواسطه امام حسن (علیه السلام) است از روزى كه متولد شده است تا كنون به همین بدن عنصرى زنده و باقى است و روزى ظاهر مىشود و جهان را پر از عدل مىكند. و ظهور آن حضرت روز معینى ندارد كه مردم بدانند بلكه احتمال دارد همین امسال اتفاق بیفتد و احتمال هم دارد سالهاى بسیار تأخیر بیفتد.
3. در این فرهنگ همان طور كه ایمان به مفهوم واقعى خود عبارت از علم و عمل، عقیده و تلاش و اعتراف و كوشش مىباشد، انتظار نیز مفهومى است با اصالت و سازنده و از عالىترین مكتبهایى است كه مىتواند جامعهى اسلامى را در راه پیشرفت و تكامل جلو ببرد و به كلیهى تلاشها ارزش و اصالت بخشد.
4. در فرهنگ انتظار، منتظران چه فرد باشد و یا جامعه و یا امت در حال عبادت و پرستش به سر مىبرند كه روحش عمل بلكه برترین عمل است و به بیان امام على (علیه السلام) همانند مجاهد تلاشگرى است كه در راه خدا و احیاى سنتهاى اسلامى در پرتو اعتقاد راسخ انتظارش، در خون خود مىغلطد.[3
انتظار در اعتقاد تشیع داراى محتوائى اصلاحگر، تحرک آفرین، و تعهدآورى است كه عالىترین و ارجمندترین نوع بندگى حق تعالى و در نتیجه برترین عمل و نیكوترین تلاش و جنبش مى باشد.[4]
5. در فرهنگ انتظار كسى كه در چمنزار تكلیف قدم مىگذارد و از نظر قلبى منتظر مى شود در عمل هم به بایدها و نبایدها شرع مقدس احترام مى گذارد. صفات بد را از خود دور مىكند و خود را به صفات خوب آراسته مىكند و دلیل بر این مطلب فرمودهى امام صادق (علیه السلام) است كه مىفرماید:
«هركس خوش دارد، در شمار اصحاب قائم باشد، باید در عصر انتظار، مظهر اخلاق نیک اسلامى باشد. چنین كسى اگر پیش از قیام قائم درگذرد، پاداش او همانند كسانى باشد كه قائم را درک كنند و به حضور او برسند، پس (در دیندارى و تخلق به اخلاق اسلامى) بكوشید...».[5]
6. در امر انتظار، اصل اعتقادى بسیار مهم «معاد» همواره حضور دارد. این حضور در سه جهت نمودار است:
جهت اول: اینكه مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به هنگام ظهور، ستمگران را كیفر مىدهد و ظالمان را به سزاى اعمال خود مى رساند، و مؤمنان را عزیز مى دارد، و رحمت الهى را به سزاواران مىچشاند و این خود نمونهاى است از چگونگى معاد و رستاخیز.
جهت دوم: اینكه به هنگام ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گروهى از پاكان و پلیدان به جهان باز مىگردند و به تعبیر قرآن كریم «و یوم نحشر من كل أمه فوجا» و این خود قیامت صغرایى است و نشانهاى است براى قیامت كبرى.
جهت سوم: اینكه ظهور مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از «اشراطِ ساعت» است، یعنى علائم قیامت. یكى از علائم و نشانههاى حتمى قیام قیامت و فرا رسیدن رستاخیز، ظهور مهدى است. مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیش از قیامت مى آید، و تا او نیاید و حكومت عدل را در جهان برپاى ندارد، عمر جهان به سر نمىرسد، و قیامت برپا نمىگردد.[6]
7. كسب آمادگى نظامى براى ظهور حضرت
یكى از فرهنگهاى انتظار كه به تصریح روایات، در دوران غیبت بر عهدهى شیعیان و منتظران فرج قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كسب آمادگىهاى نظامى و مهیا كردن تسلیحات مناسب هر عصر براى یارى و نصرت امام غائب است. چنانكه در روایتى كه نعمانى از امام صادق (علیه السلام) نقل كرده، آمده است:
«باید هر یک ازشما براى خروج قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسلحه تهیه كند، اگر چه یک نیزه، چون وقتى خداوند ببیند كسى به نیّت یارى مهدى اسلحه تهیه كرده است، امید است عمر او را دراز كند تا ظهور را درک نماید و از یاوران مهدى باشد».[7]
انتظار صحیح و آثار آن انتظار صحیح و سازنده «بهترین عمل نزد خداوند»[8] و «با فضیلتترین عبادت است»[9] و انسان منتظر «از اهل هر زمان فاضل ترند».[10]
با توجه به مفهوم اصلی «انتظار»، معنی روایات متعددی كه دربارهی پاداش و نتیجهی كار منتظران نقل شده بخوبی درک میشود.
اكنون میفهمیم چرا منتظران واقعی گاهی همانند كسانی شمرده شدهاند كه در خیمهی حضرت مهدی (علیه السّلام) یا زیر پرچم او است، یا كسی كه در راه خدا شمشیر میزند یا به خون آغشته شده یا شهید گشته است.
آیا اینها مراحل مختلف و درجات مجاهده در راه حق و عدالت نیست كه متناسب با مقدار آمادگی و درجهی انتظار افراد است؟ یعنی همانطور كه میزان فداكاری مجاهدان راه خدا و نقش آنها با هم متفاوت است، انتظار و خود سازی و آمادگی نیز درجات كاملاً مختلفی دارد كه هر كدام از اینها با یكی از آنها از نظر «مقدمات» و «نتیجه» شباهت دارد، هر دو جهادند و هر دو آمادگی میخواهند و خودسازی. كسی كه در خیمهی رهبر چنان حكومتی قرار گرفته یعنی در مركز ستاد فرماندهی یک حكومت جهانی است، نمیتواند یک فرد غافل و بیخبر و بیتفاوت بوده باشد، آنجا جای هر كس نیست، جای افرادی است كه بحق شایستگی چنان موقعیت پر اهمیتی را دارند.
منابع:
[1] ـ النعمانى، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص 200، ح 16.
[2] ـ صدوق، ابوجعفر محمد بن على بن الحسین، كمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 377، ح 1
[3] ـ عن امیر المؤمنین(علیه السلام): «المنتظر لامرنا كالمتشحط بدمه فى سبیل الله»، منتخب الاثر، ص 496، لطف الله صافى گلپایگانى.
[4] ـ قال رسول الله(صلى الله علیه وآله): «افضل اعمال امتى انتظار فرج من الله عزوجل».
[5] ـ بحار الانوار، ج 52، ص 140.
[6] ـ محمد رضا حكیمى، خورشید مغرب، ص 369.
[7] ـ النعمانى، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص 320، ح 10، محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج 52، ص 366.
[8] ـ محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ج 52، ص 126.
[9] ـ معجم احادیث الامام المهدى(عج)، تألیف و نشر مؤسسه المعارف الاسلامى، ج 1، ص 268.
[10] ـ لطف الله صافى گلپایگانى، منتخب الاثر، ف 2، ب 24، ح 1.
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شباهتهای بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهت آن حضرت با حضرت هابیل (علیه السلام) میپردازیم.
1- نزديكترين و خويشاوندترين افراد، هابيل را كشت ـ يعني برادرش قابيل ـ خداوند متعال در كتاب عزيز خود ميفرمايد: «واتل عليهم نباء ابني آدم بالحق اذ قربا قربانا فتقبل من احدهما و لم يتقبل من الاخر قال لاقتلنک قال انما يتقبل الله من المتقين» [1] و بر آنان داستان دو پسر آدم را به حق تلاوت كن، كه چون قربانيي تقديم داشتند، از يكي از آنان پذيرفته شد و از ديگري پذيرفته نشد، (قابيل به هابيل) گفت: تو را خواهم كشت، گفت: خداوند تنها از تقوي پيشگان ميپذيرد.
همچنين نزديكترين و خويشاوندترين افراد، قصد كشتن امام قائم ـ روحي و ارواح العالمين فداه ـ را نمود و او عموي آن حضرت جعفر كذاب بود. [2]
پينوشتها:
[1]. سوره مائده، آيه 27
[2]. شیخ صدوق، كمال الدين، 1/320
امام زمان (عجل الله نعالی فرجه الشریف)، شباهتهای بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهتهای آن حضرت با حضرت الیاس (علیه السلام) میپردازیم.
الياس (عليه السلام )، خداوند عمرش را ـ همچون خضر (عليه السلام) ـ طولاني ساخته است ، حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف)، نيز خداوند تعالي عمرش را طولاني نموده است.
الياس (عليه السلام)ـ مانند خضر (عليه السلام) ـ هر سال به حج ميرود و در آنجا با هم ملاقات ميكنند. دليل بر اين معني اينكه در تفسير امام حسن عسكري (عليه السلام) چنین آمده: پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به زيد بن ارقم فرمود: اگر ميخواهي شر آنها (كفار و منافقين) به تو نرسد و نيرنگشان در تو كارگر نيافتد، هرگاه صبح كردي، بگو: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم»؛ به خداوند پناه ميبرم از شيطان رانده شده. به درستي كه خداوند تو را از شر آنها حفظ ميكند كه آنها شيطان هستند كه بعضي از آنها به بعضي ديگر وحي ميكنند.) و اگر ميخواهي خداوند تو را از غرق شدن و سوختن و دزد، در امان بدارد، هرگاه صبح كردي، بگو: «بسم الله ما شاء الله لا يصرف السوء الا الله، بسم الله ما شاء الله لا يسوق الخير الا الله، بسم الله ما شاء الله مايكون من نعمة فمن الله، بسم الله ما شاء الله لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم، بسم الله ما شاء الله و صلي الله علي محمد و آله الطيبين». چرا كه هر كس هنگامي كه صبح كند، سه مرتبه اين جملات را بگويد، از غرق شدن و سوختن و دزد، محفوظ ماند و هر آنكه سه مرتبه در شب اين كلمات را بخواند، تا صبح از غرق شدن و سوختگي و دزد ايمن خواهد بود و خضر و الياس هر سال در مراسم حج همديگر را ملاقات ميكنند و وقتي از هم جدا ميشوند، با اين كلمات جدا ميشوند و اين شعار شيعيان من است و با اين شعار، دشمنان من از دوستانم جدا ميشوند، هنگام خروج قائم آنها. [1]
حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف) نيز هر سال به حج ميرود. [2]
الياس (عليه السلام) از قومش فرار كرد و از نظرشان غايب شد، هنگامي كه ميخواستند او را بكشند.
حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف) نيز از قوم خود فرار كرد و از ديده مردم غايب شد هنگامي كه ميخواستند آن حضرت را بكشند.
الياس (عليه السلام)، هفت سال غايب شد.
حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف) هم معلوم نیست تا كي غيبتش ادامه خواهد داشت.
الياس (عليه السلام) در كوه دشواري سكونت كرد.
حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف) نیز در حديث علي به مهزيار اهوازي مروي در كمال الدين و بحارالانوار و تبصره الولي و غير اينها آمده كه فرمود: «پدرم ابو محمد (عليه السلام) به من سفارش كرد كه مجاورت نكنم قومي را كه خداوند بر آنها غضب كرده و لعنتشان نموده و براي آنان در دنيا و آخرت ننگ و خواري است و براي آنها عذاب دردناكي است و مرا دستور فرمود كه از كوهساران جز دشوار آنها و از بلاد جز جاهاي پست را برنگزينم و خداوند ـ مولاي شما ـ تقيه را آشكار فرمود و آن را بر من گماشت، پس من در تقيهام تا روزي كه اجازه داده شود، خروج نمايم. عرض كردم: اي آقاي من اين امر كي خواهد بود؟ فرمود: هرگاه بين شما و راه كعبه، فاصله و جدايي افتاد و آفتاب و ماه جمع شدند و كواكب و ستارگان آنها را در ميان گرفتند...» [3]
الياس (عليه السلام)، خداوند متعال به دعايش، يونس پيغمبر را در حالي كه كودک بود بعد از چهارده روز از فوتش زنده كرد ـ چنانكه در حديث آمده ـ [4]
حضرت قائم (عليه السلام) نيز خداوند متعال به بركتش و به دعايش، مردگان بسياري را زنده خواهد كرد، پس از گذشت سالها از مرگشان. از جمله اصحاب كهف و بيست و پنج نفر از قوم موسي ـ كه به حق قضاوت ميكنند و با آن عدالت مينمايند ـ و يوشع بن نون، وصي حضرت موسي و مومن آل فرعون و سلمان فارسي و ابودجانه انصاري و مالک اشتر، كه در بحارالانوار و غير آن از امام صادق (علیه السلام) روايت شده است. [5]
الياس (عليه السلام)؛ را خداوند به آسمان برد.
الياس (عليه السلام )؛ به فرياد دردمندان ميرسد و گمشدگان مضطر را در بيابانها و دشتها راهنمايي ميكند و خضر آنها را در جزاير درياها فريادرسي مينمايد. اين مطلب را مجلسي (ره) در كتاب حيات القلوب نقل كرده است.
حضرت قائم (عليه السلام) نيز به دردمندان رسيدگي ميكند و گمشدگان را هدايت مينمايد و در خشكي و دريا ـ بلكه در زمين و آسمان ـ به فرياد بيچارگان ميرسد و اين است فضل الهي كه به هر كه بخواهد عنايت ميكند.
الياس (عليه السلام)، به اذن خداي تعالي، برايش از آسمان مائده آمد، چنانكه در تفسير برهان و غير آن از انس روايت شده كه گفت:
پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از قله كوهي صدايي شنيد كه ميگفت: خدايا مرا از امت رحمت شده آمرزيده شده قرار ده. پيغمبر (صلي الله عليه و آله) به آنجا رفت، ناگاه ديد پيرمرد فرتوتي هست كه قامتش سيصد ذراع ميباشد، هنگامي كه رسول خدا را ديد با او معانقه كرد سپس گفت: من هر سال يكبار غذا ميخورم و حالا وقت آن است. ناگاه مائدهاي از آسمان فرود آمد و هر دو از آن خوردند، او الياس (عليه السلام) بود. [6]
حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف) نيز برايش مائده از آسمان نازل شد.[7]
پينوشت:
[1]. تفسير العسكري، 5ج چاپ جديد، ج 19
[2]. در بيان اين كه از آثار نيكي كه به وسيله دعا حاصل ميشود تاسي به آن حضرت است و عمري آن جناب را كنار بيت الله الحرام ديده بود كه چنين دعا مي كرد: اللهم انجز لي ما وعدتني، خدايا وعدهاي كه به من دادهاي تحقق بخش و در تاييد اين مطلب روايتي است در كمال الدين از عبيد بن زراره كه گفت: شنيدم امام صادق (عليه السلام) ميفرمود: مردم امامشان را نمييابند پس او به موسم (حج) حاضر ميشود و آنان را ميبيند ولي آنها او را نميبينند.(مولف)
[3]. تبصره الولي، 781 .
[4]. و گفتهاند: آنكه خداوند به دعاي الياس زندهاش كرد، اليسع بوده است
[5]. بحار الانوار، 53 / 90.
[6]. البرهان، 4 / 33 .
[7]. بحار الانوار، 52 / 67
پاسخ:
در این خصوص، روایتی وارد شده که در ادامه به بیان و بررسی آن میپردازیم.
جناب نعماني در باب احوال شيعيان هنگام خروج قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ابراهيم بن عبدالحميد نقل ميكند كه گفت: كسي كه از امام صادق (علیه السلام) شنيده بود به من خبر داد كه حضرت فرمود: هنگامي كه قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خروج ميكند، كسي كه خيال ميكرد از پيروان آن حضرت هست از اين امر (اطاعت حضرت) خارج ميشود و كساني مانند عبادت كنندگان خورشيد و ماه در ولايت آن حضرت داخل ميشوند».[1]
اين حديث به رغم موثق بودن رجالش، «مرسله» است؛ به جهت آنكه راوي حديث (ابراهيم بن عبدالحميد كه از اصحاب امام كاظم (علیه السلام) است) آن را از كسي نقل ميكند كه از امام صادق (علیه السلام) شنيده است و نام آن شخص را بيان نميكند؛ از اينرو اين حديث از نظر سند«مرسله» [2] است.
اما از نظر دلالت، روايت دلالت دارد بر اينكه به هنگام ظهور حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عدهاي از شيعيان كه گمان ميكردند از ياران و طرفداران حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و خود را از پيروان آن حضرت ميپنداشتند، از تحت ولايت آن حضرت خارج ميشوند. (تحمل ولايت آن حضرت را ندارند.) اما در عوض، عدهاي از غير مومنان كه به تعبير روايت «مانندعبادت كنندگان خورشيد و ماه» (يعني مشرک) هستند، حقيقت را دريافته و حق را تشخيص داده و در زمره ياران و اصحاب حقيقي امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در ميآيند و او را ياري ميرسانند.
بنابراين ظاهراً روايت در مورد كساني است كه ادعاي ايمان و داشتن ولايت آن حضرت را دارند اما زماني كه امتحان پيش ميآيد و وقت عمل فرا ميرسد، ولايت و اطاعت از اوامر آن حضرت را بر نميتابند و نه تنها با ظهور امام زمان به رستگاري نميرسند، بلكه چه بسا به هلاكت برسند و حتي با سپاه حق به مخالفت و مبارزه برخيزند. در عوض برخي از مستضعفان فكري (كافران و مشركان) كه حقيقتاً از ظلم و بيعدالتي به ستوه آمدهاند، با ديدن حكومت عدل آن حضرت، ايمان آورده و تحت ولايت ايشان وارد ميشوند.
البته مرحوم علامه مجلسي، اين روايت را با همين سند، اما با اندكي تفاوت، چنين نقل كرده است: «هنگامي كه قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خروج ميكند، كساني كه خيال ميكردند از پيروان آن حضرت هستند، از اين مسير خارج ميشوند و در زمره عبادت كنندگان خورشيد و ماه (يعني مشركان) قرار ميگيرند».[3]
يعني مومنان غيرواقعي نه تنها حضرت را ياري نميرسانند، بلكه از اسلام خارج شده و به صف مشركان و معاندين ميپيوندند.
در واقع اين حديث اشارهاي بر شدائد و مصائب زياد زمان ظهور دارد كه اگر انسان، مسلّح به تقواي الهي نباشد و در پناه ايمان واقعي و عمل صالح قرار نگيرد، گمراه خواهد شد.
پينوشتها:
[1]. نعماني، الغيبه، ص317، مكتبه الصدوق، تهران، [بيتا]. ريشهري، ميزان الحكمه، ج1، ص187، دارالحديث، قم، [بيتا]. «حدثنا أحمد بن محمد بن سعيد ابن عقدة قال حدثنا حميد بن زياد عن علي بن الصباح قال: حدثنا أبو علي الحسن بن محمد الحضرمي قال: حدثني جعفر بن محمد عن إبراهيم بن عبد الحميد قال: أخبرني من سمع أبا عبد الله يقول: «إذا خرج القائم خرج من هذا الأمر من كان يري أنه من أهله و دخل فيه شبه عبدة الشمس و القمر»
[2]. حديث مرسل- اصطلاحى در علم درایه و- حديثى است که راوی، متن حدیث را شخصا از معصوم نشنيده، ليکن بدون واسطه از وى نقل کرده باشد و يا با واسطه نقل کرده، امّا واسطه را فراموش کرده و به فراموشی تصریح نموده و يا از روى عمد يا سهو آن را نياورده باشد و يا واسطه را با ابهام ذکر کرده باشد، مانند تعبير «عن رجلٍ» يا «عَن بعض اصحابنا»؛ خواه واسطه حذف شده، يکى باشد يا بيشتر. نهایة الدرایة، سید حسن صدر، ص 189
[3]. مجلسي، بحارالانوار، ج52، ص364، چاپ دوم، موسسه الوفاء، بيروت، 1403.