پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم): براى شهادت حسین (علیه السلام)، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى‌شود.

رسانه منجی - ظهور

شاید شما نیز این سخن و به عبارتی این شبهه را شنیده باشید كه می‌ گویند: وقتی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام كنند، مردمان بسیاری را می ‌كشند؛ به گونه‌‌ای كه سیل خون در زمین به ‌راه می‌‌افتد و حتی انسانهای به دنیا آمده از نسل قاتلان امام حسین (علیه السلام) را هم به عنوان انتقام خون آن حضرت به قتل می‌‌رسانند، آیا این سخن حقیقت دارد؟ آیا به راستی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با ظهور خود با مردمان این گونه رفتار می کند؟ اگر آری، پس چگونه است که می گویند امام با مردمان با رحمت و رأفت برخورد می کند؟ تناقض این دو مسئله چگونه حل می شود؟
باید توجه داشت که امام واسطه فیض خداوند است كه به بركت وجود او بركات الهی شامل حال مردم می‌‌شود. زمین به بركت وجود امام، نعمت‌‌های الهی مانند روییدنی ‌ها و میوه ‌ها و محصولاتش را در اختیار جهانیان قرار می‌‌دهد و آسمان، باران و سایر روزی‌‌ها را بر آن ها نازل می‌‌كند و اگر لحظه‌‌ای وجود امام از نظام آفرینش حذف شود، زمین اهل خود را هلاك می ‌سازد. [1]
بنابراین چنین شخصیتی نمی‌‌تواند نسبت به مردم سختگیر، خشن، بی‌‌رحم و... باشد؛ بلكه همان‌گونه كه امام رضا (علیه السلام) در توصیف امام می‌‌فرماید: «[امام] انیس و دوست مردم است و همانند پدری دلسوز و برادری مهربان و مادری پرعاطفه نسبت به فرزند كوچكش به آتها مهر می‌‌ورزد، امام به منزله یک پناهگاه امن برای مردم در هنگام وقوع پیشامدهای ناگوار است».[2]
بنابر روایات، آن حضرت در شرایطی ظهور می‌‌كند كه انسانها از جور و ستم حكومت‌های ظالم و مكاتب دروغین مدعی نجات بخشی بشریت، به تنگ آمده و در نتیجه به بیراهه رفتنهای جامعه جهانی، دچار انواع بلاهای اجتماعی شده‌اند. بحرانها و آشوب‌های مختلف اجتماعی، در مجموع شرایطی را فراهم می‌كنند كه وقتی حضرت به اذن پروردگار عالم ظهور کرده و مردم را به سوی خود فرا می‌خوانند در كمترین زمان ممكن از سرتاسر عالم انسان‌های عدالت‌ خواه و تشنه امنیت و آسایش خود را به نزد آن حضرت می‌رسانند و لحظه به لحظه بر تعداد یاران وی افزوده می‌شود تا به آنجا كه در كمتر از یک سال به كمك خود مردم، حكومت عدل جهانی در سراسر كره زمین استقرار پیدا می‌كند و بساط ستم و ظلم و تعدی برچیده می‌شود و بشریت به آرزوی دیرینه خود كه همانا صلح و امنیت و آسایش كامل است، دست می یابد
این كار به راحتی هم انجام نمی‌‌گیرد، چه بسیار افرادی كه منافع نامشروع خود را در خطر دیده و به مخالفت با آن حضرت برمی‌خیزند و در صدد جنگ برمی‌آیند كه امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همانند همه اولیای الهی با شیوه‌‌های مختلف آنها را به راه راست فراخوانده، از وارد شدن به جنگ برحذر می ‌دارد. در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) می‌خوانیم: «مهدی آنان را با كلامی حكیمانه به پذیرش حق دعوت می‌‌كند و با زیباترین و شیرین‌ترین سخنان، آنها را موعظه می‌‌كند كه بسیاری از آنها توجه كرده، به حق گردن می‌نهند و دست از مخالفت و ستمگری و تعدی بر می‌دارند».[3]
با این وجود باز افرادی خواهند بود كه بر عناد خویش اصرار ورزیده و بر موضع ظالمانه خود پافشاری می‌‌كنند؛ بنابراین امام در مقابل آنها به شیوه‌های قهرآمیز متوسل می‌شوند. همچنان که روایات بیانگر آن است كه آن حضرت از ظالمان و ستم ‌پیشگان انتقام می‌گیرد تا جور و ستم را از ریشه بركند؛ شوكت و عظمت پوشالی سركشان را درهم ‌شكند؛ كاخ شرک و نفاق را ویران سازد و شاخه‌‌های گمراهی و شقاوت و فسق و فجور را قطع كند.[4]
بررسی روایات در این زمینه بیانگر آن است که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پس از ظهور، هرگز خود آغاز كننده جنگی نخواهد بود؛ بلکه جنگ و خونریزی عظیمی كه مطرح می‌شود، قبل از ظهور و به ‌دست سران حكومت‌های ظالم و استكباری به وجود می‌آید. هر چند امام در نتیجه عناد اهل باطل مجبور به مبارزه قهرآمیز با آنها می‌‌شود، اما ابتدا با حكمت و موعظه نیكو آنان را به پذیرش حق دعوت می‌كند و از مقابله با خود برحذر می ‌دارد. آن گاه نیز که به جنگ می‌پردازد، تنها با طغیان‌گران و سركشان به مبارزه می‌پردازد تا دست از عناد بردارند و از هرگونه تعدی و ستم به دیگران خودداری كنند که این، همان روشی است كه همه انبیای الهی آن ‌را به كار بسته‌اند؛ بدون اینكه كوچك ترین صدمه ‌ای به انسان‌های بی‌‌گناه و مستضعف وارد شود.


پی‌نوشت‌ها:
[1]. کلینی، كافی، ج 4، ص 577.
[2]. همان، ج 1، ص 200.
[3]. مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 11.
[4]. موسوی اصفهانی، محمدتقی، مكیال المكارم، ج 1، ص 49؛ فیومی اصفهانی، جواد، صحیفه المهدی، ص 139.

 

%ب ظ، %01 %685 %1395 ساعت %15:%ارديبهشت

از سوى برخى از منكران يا ترديدكنندگان درباره رجعت، گاه اين پرسش‏ها يا ترديدها مطرح مى‏‌شود كه:
1. اگر هدف از بازگشت برخى مؤمنان و غير مؤمنان در رجعت، مجازات يا پاداش برخى از افراد درگذشته در اين دنياست، رجعت لزومى ندارد؛ زيرا افراد نيكوكار، در بهشت برزخى به سر مى‏برند و آمدن آنها به اين دنيا، هر چند سرسبز و آباد باشد، همانند بردن آنان از بهشت به جهنم است. افراد بدكار نيز در جهنم برزخى عذاب مى‏شوند و آوردن آنها به اين دنيا، هر چند عذابى مكرر و بسيار ببينند همانند بردن آنها از جهنم به بهشت خواهد بود؛ از اين رو كه نه عذاب مادى و معنوى اين جهان با عذاب برزخ و قيامت قابل مقايسه است نه نعمت‏ها و نه خوبى‏هاى مادى و معنوى آن با خوشى‏ها و نعمت‏هاى مادى و معنوى برزخ و قيامت.
2. اگر مقصود اين است كه مؤمنان و كافران پيشين وعده‏هاى الهى را به چشم خود در اين دنيا ببينند، اين آگاهى، از جهان ديگر نيز براى آنها حاصل خواهد شد.
3. اصولاً با وجود رويدادى عظيم و فراگير به نام قيامت، چه نيازی به اتفاقى جزئى و موردى به نام رجعت است؟ پاداش‏ها و كيفرها در قيامت داده خواهد شد.
و برخى پرسش‏ها و شبهات ديگر كه در جاى خود مى‏توانند درست نيز باشند.
در اين نوشتار، هدف آن است كه با روشن ساختن برخى جنبه‏هاى رجعت، اين نظر مطرح شود كه رجعت، با وجود قبول درستى پرسش‏هاى بالا، باز يک ضرورت است؛ ضرورتى كه با حذف آن در هدف‏ها، آرمان‏ها و طرح‏هاى اسلام خلل پديد مى‏آيد و هيچ چيز ديگرى جاى خالى آن را پر نمى‏كند.
از اينرو، به طرح ضرورت رجعت، تنها در سه جنبه تكوينى، تاريخى، عقيدتى و كمال انسانى مى‏پردازيم.
الف): ضرورت تكوينى
از بسيارى آيات و روايات چنين بر مى‌آيد كه ظلم و ستم، به ويژه ستمى كه پاسخ داده نشود و در آن حق مظلوم از ظالم گرفته نشود، حدودى كه جارى نشوند و مجازات‏هايى كه به اجرا در نيايند، همه و همه به تنهايى و در كنار يكديگر، مايه آن خواهند شد كه نظم زمين و آسمان بر هم خورد، باران در جاى خود نبارد، نعمت‏ها دگرگون شوند، سرزمين‏هاى آباد، باير، خشک و غير زراعى شوند، باغ‏ها و درختان به شوره‏زار تبديل شوند، روحيات مردم تغيير يابد و از اين قبيل آثار وضعى و پيامدهاى طبيعى گناهان اجتماعى كه بر عالم تكوين تاثير خواهند نهاد.
از سوى ديگر، مى‏دانيم كه قرار است پس از ظهور، زمين سراسر آباد و سر سبز شود و هر چيزى به جاى خود بازگردد و مى‏دانيم كه عالم، عالم علل و اسباب است و قرار است كار اين جهان، جتى پس از ظهور نيز، جز در مواردى خاص، با علل و اسباب پيش رود.
بر اساس اين دانسته‏ها، اگر قرار باشد زمين آباد شود، بايد علت‏ها و سبب‏هاى خشكى و خرابى آن از ميان برود. حال اگر اين علت‏ها و سبب‏ها اين باشند كه در زمان‏هاى گذشته خونى به ناحق ريخته شده، حقى غصب شده و ستمى بر كسى رفته است و در پى آن كيفرى در كار نبوده و به همين خاطر، زمين‏هايى سر سبز، كوير و شوره زار شده‏اند، ضرورى است كه آن افراد و عوامل زنده شوند، حدود و مجازات‏ها به اجرا درآيند و حق‏ها به جاى خود باز گردند تا باران‏هايى كه به اين دلايل بر سر زمين يا سر زمين‏هايى نباريده‏اند باز ببارند و نعمت‏هايى كه راه آنها بسته شده بود باز ارزانى زمين و زمينيان شوند.
ب) ضرورت تاريخى، عقيدتى
مى‏دانيم كه بسيارى از پيروان اديان و مذاهب نادرست، آنها كه تعصب و عنادى ندارند، حق را مى‏پذيرند و اگر تشخيص خود را غلط دانستند، نظر خويش را تغيير مى‏دهند، تنها به خاطر اين پيرو برخى دين‏ها و مذهب‏ها شده و در عقيده خود مانده‏اند كه نمى‏توانند بپذيرند كه پيشوايانشان دروغ گفته‏اند، به نيرنگ دست يازيده‏اند، توطئه انديشيده‏اند، دين ساخته‏اند و آن را به خدا نسبت داده‏اند، يا دينى الهى را در حساس‏ترين شرايط تاريخى خود به انحراف كشانده‏اند.
اين افراد اگر بدانند كه در گذشته چه رخ داده است و اين را از زبان همان بدعتگران، دين سازان و انحراف آفرينان بشنوند از عقيده خويش دست خواهند برداشت و به حق خواهند گرويد.
از ديگر سو مى‏دانيم كه قرار است پس از ظهور، همگان به حق گرايند و با رغبت، به مذهب و آيينى رو كنند كه حق است و قرار است تنها با آنان ستيز شود كه حق را در مى‏يابند امّا بر باطل خود اصرار مى‏ورزند.
بر اين اساس، اگر قرار باشد كه در اين دنيا حق بر پيروان و مذاهب و اديان باطل كه حسن ظن به پيشوايان خود دارند آشكار شود، راهى جز اين نيست كه همان پيشوايان باطل از همان جايگاهى كه پيروانشان به عنوان آرامگاه براى آنان مى‏شناسند بيرون آيند، دو باره زنده شوند و خود اقرار كنند كه چگونه آيندگان را اغفال كرده، به اشتباه كشانده و گمراه ساخته‏اند. جز اين طريق، پيروان حقجو امّا خوشبين، به گمراهى پيشوايان خود يقين نخواهند يافت و پيروان معاند و حق ستيز شناخته نخواهند شد.
به همين ترتيب، لازم است كه پيامبران نيز پا به اين جهان بگذارند تا شاهدى باشند براى آيين حقى كه آورده‏اند و ميزانى براى سنجش ديگرگونى‏ها و تحريف‏هايى كه در آيين آنان صورت پذيرفته است .
ج) ضرورت كمال انسانى
هدف از آفرينش انسان‏ها رسيدن به كمال و نزديكى به كمال مطلق است كه از آن با قربة الى الله يا تقرب و »نزديكى به خدا« ياد مى‏شود. اين نزديكى به خدا براى هر انسان بايد در طول عمر محدود او در اين دنيا به دست آيد .هر لحظه اين عمر اگر براى هر انسان، باايمان و عمل صالح و بهترين عمل در هر لحظه همراه باشد، آن انسان پس از مرگ خويش در بالاترين و والاترين درجات جا خواهد داشت. هر لحظه كه براى هر انسان به گونه‏اى مطلوب سپرى مى‏شود، در آخرت براى او سال‏ها، قرن‏ها و هزاره‏ها پيشرفت خواهد بود و هر لحظه كه از دست او برود، در جهان ديگر بايد سالها، قرنها و هزاره‏ها را طى كند تا به آن نقطه‌اى برسد كه مى‏توانست با يك لحظه دنيا برسد.
مؤمنانى هستند كه پس از مرگ و ديدن آنچه به دست آورده و آنچه از دست داده اند آرزو مى‏كنند كه باز به دنيا باز گردند، عمل صالح كنند. در راه خدا كوشش، تلاش و جهاد نمايند، به مردم خدمت كنند، در راه استقرار حقيقت و تاسيس و استمرار حكومت حق بكوشند و در اين راه رنج ببينند و در صورت لزوم كشته شوند تا به درجاتى بالاتر و والاتر از آن چه هم اكنون در آن هستند دست يابند. اينان مشتاق اين هستند كه از بهشت برزخى با همه نعمت‏هايش بيرون آيند و رنج زندگى دنيا را به جان بخرند تا آن گاه كه باز مى‏گردند در مراتبى بالاتر قرار گيرند، مراتبى كه بدون اين كوشش‏ها، تلاش‏ها و مجاهدت‏هاى چند روزه دنيا بايد با سال‏ها، قرن‏ها و هزاره‏ها در عالم ديگر بدست آيد.
از ديگر سوى هستند انبيا، جانشينان انبيا و اوليايى كه در اين دنيا آمدند و رفتند امّا مردم نتوانستند بيش از قطره‏اى از درياى وجود آنها بهره ببرند. آنها نيز مشتاق هستند كه به اين دنيا باز گردند تا باز در راه خدا به هدايت مردم بپردازند و بخش‏هايى ديگر از ظرفيت‏هاى گسترده و پهناور وجود خويش را در اختيار مردم بگذارند. با اين كار، هم سهمى در استقرار دين حق در سرتاسر گيتى بر عهده بگيرند، هم ديگر نيروها و توان‏هاى آنها بى حاصل نماند،هم خود از اين طريق تقربى بيشتر كسب كنند.
براى اينكه ظرفيت‏هاى بالقوه مؤمنان خالص به فعل آيد و براى آن كه ظرفيت‏هاى بالفعل انسان‏هاى كامل در خدمت ايمان، مؤمنان و حكومت ايمانيان به كار گرفته شود و براى اينكه استعدادها و توان‏هايى كه خداوند در انسان‏ها نهاده است عبث نباشد، ضرورى است كه مؤمنان استوار و انسان‏هاى كامل دو باره در اين جهان حاضر شوند و راه نيمه تمام خود را تمام كنند. امّا مؤمنانى هستند كه بيم آن دارند كه اگر به اين دنيا باز گردند، گرفتار ضعف‏ها، خطاها و وسوسه‏هايى شوند كه آنها را از مرتبه خويش پايين‏تر خواهد آورد. چنين مؤمنانى مايل نيستند كه به اين جهان برگردند و نيز بر نخواهند گشت.



منبع: سيد على محمد رفيعى 
ماهنامه موعود شماره 29

%ق ظ، %28 %358 %1394 ساعت %07:%اسفند

آنچه در بحث رجعت، از روايات اهل بيت (عليهم السلام) استفاده مي‌شود اين است که:

اولا، رجعت همانند معاد عمومي و همگاني نيست، بلکه مخصوص کساني است که ايمان محض و خالص يا کفر محض و خالص دارند .

امام صادق (عليه السلام) در این باره فرموده‌اند: «ان الرجعه ليست و بعامه و هي خاصه لايرجع إلا من محض الايمان محضا أو محض الشرک محضاً» [1]

«رجعت عمومي نيست بلکه جنبه خصوصي دارد. تنها گروهي بازگشت مي‌کنند که ايمان خالص يا شرک خالص دارند».

ثانیا، رواياتي که اشاره به بازگشت افراد به طور خصوص دارد .

از امام صادق (عليه السلام) نقل شده که فرمود: «نخستين کسي که زمين براي او شکافته مي‌شود و به زمين باز مي‌گردد، حسين بن علي (عليهما السلام) است».[2]

همچنین از آن حضرت نقل شده که فرمود «نخستين کسي که به دينا رجعت مي‌کند، حسين بن علي (عليهما السلام) است، او به قدري حکومت مي‌کند که از کثرت سن، ابروهايش روي ديدگانش مي‌ريزد.» [3]

رجعت بانوان

در عصر ظهور، يک گروه از ياوران حضرت مهدي (عليه السلام)، زناني هستند که خداوند به برکت ظهور امام زمان (عليه السلام) آنها را زنده خواهد کرد تا بار ديگر به دنيا رجعت نموده و در رکاب حضرت مهدي (عليه السلام) قرار گیرند. برخي با نام و نشان از زنده شدنشان خبر داده شده و برخي ديگر فقط از آمدنشان سخن به ميان آمده است .

در منابع معتبر اسلامي نام سيزده زن ذکر شده که به هنگام ظهور قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زنده خواهند شد و در لشکر امام زمان (عليه السلام) به مداواي مجروحان جنگي و سرپرستي بيماران خواهند پرداخت. [4]

 

 

پي‌نوشت :

[1]. مجلسی، بحار الانوار، ج 53، ص 39.

[2]. الزام الناصب، ج 2، ص 360.

[3]. مجلسی، بحارالأنوار، ج 53، ص 46.

[4]. دلائل الامامة، طبري، ص 314.

منبع: کتاب غيبت کبري

%ب ظ، %27 %623 %1394 ساعت %13:%اسفند

رجعت در لغت به معنی بازگشت و در اصطلاح، بازگشت گروهی از مومنان ‏خالص و عده‌ای از  منافقان فاجر پیش از قیامت به این جهان است. اعتقاد به رجعت از باورهای مسلم و ‏تردیدناپذیر شیعه است که بر آیات قرآن و احادیث معصومین (علیهم السلام) استوار می ‌باشد. [1]

رجعت در دوران حکومت موعود آخرالزمان اتفاق خواهد افتاد و خداوند عده‌ای از مردگان را ‏با همان اندام و صورتی که بودند، زنده کرده و به دنیا بر می‌گرداند. به گروهی از آنان عزت ‏می‌دهد و گروهی را ذلیل خواهد کرد و حق مظلومان را از ستم گران می‌گیرد.

وقتی قائم ‏قیام کرد، خداوند همه اذیت کنندگان به مومنین را زنده می‌کند تا به مجازات دنیوی برسند ‏و دادگری مومنان به ظهور می‌رسد.[2]

دلایل عقلی اعتقاد به رجعت:

علامه سید محمدحسین طباطبایی، در تفسیر شریف المیزان، ‏به مساله رجعت و اعتقاد شیعه بدان و نظر عقلی مخالفان آن اشاره کرده و با دلایل عقلی ‏به رد نظریه مخالفان می‌پردازد. از جمله می‌گوید:

«چیزی که از قوه به فعلیت ‏درآمده، دیگر محال است بالقوه شود، مطلبی است صحیح ولیکن قبول نداریم که مساله ‏مورد بحث ما از این باب باشد. برای این که مورد فرض او با مورد فرض ما مختلف است، مورد ‏فرض او کسی است که عمر طبیعی خود را کرده و به مرگ طبیعی از دنیا رفته باشد که ‏برگشتن او به دنیا مستلزم آن امر محال است و اما مرگ اخترامی که عاملی غیر طبیی از ‏قبیل قتل و یا مرض باعث آن شود، برگشتن انسان بعد از چنین مرگی به دنیا مستلزم ‏هیچ محذور و اشکالی نیست چون ممکن است بعد از آن که به مرگ غیر طبیعی از دنیا ‏رفته و در زمانی دیگر مستعد کمالی شود که در زمانی غیر از زمان زندگی موجود و ‏فراهم باشد و بعد از مردن دوباره زنده شود تا آن کمال را به دست آورد. و یا ممکن است اصل استعدادش مشروط باشد به این که مقداری در برزخ زندگی کرده ‏باشد. چنین کسی بعد از مردن و دیدن برزخ، دارای آن استعداد می‌شود و دوباره بدنیا ‏بر می‌گردد که آن کمال را به دست آورد که در هر یک از این دو فرض، مساله رجعت و ‏برگشتن به دنیا جایز است و مستلزم محذور محال نیست.»[3]

‏آیات رجعت در قرآن و روایات ائمه (علیهم السلام):

‏از جمله آیاتی که در قرآن به مساله رجعت دلالت دارد، عبارت است از «و یوم نحشر من کل امة ‏فوجا ممن یکذب بایانتا» (نمل 831) و آن روز که از هر امتی گروهی از کسانی را که آیات ‏ما را تکذیب کرده محشور می‌گردانیم پس آنان نگاه داشته می‌شوند تا همه به هم ‏بپیودند. همچنین آیه «ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما یاتکم مثل الذین خلوا من قبلکم» ‏‏(بقره 214)، آیا پنداشتید که داخل بهشت می‌شوید و حال آن که دچار سختی و زیان ‏شدند و به (هول و) تکان درآمدند تا جایی که پیامبر (خدا) و کسانی که با وی ایمان آورده ‏بودند، گفتند: یاری خدا کی خواهد بود؟ هشدار که یاری خدا نزدیک است.‏

این آیه می‌فهماند آنچه در امتهای گذشته رخ داده در این امت نیز رخ خواهد داد و یکی ‏از آن وقایع، مساله رجعت و زنده شدن مردگانی است که در زمان ابراهیم و موسی و ‏عیسی و عزیز و ارمیا و غیر ایشان اتفاق افتاده، باید در این امت نیز اتفاق بیفتد. [4]

همچنان که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هم کلامی دارند که به طور اجمالی این مفهوم را می ‌فهماند: به آن خدایی که جانم به دست اوست که شما مسلمانان با هر سنتی که در ‏امتهای گذشته جریان داشته، رو به رو خواهند شد و آن چه در آن امتها جریان یافته مو به مو ‏در این امت نیز جریان خواهد یافت به طوری که نه شما از آن سنتها منحرف می‌شوید و نه ‏آن سنتها که در بنی‌اسرائیل بود، شما را نادیده می‌گیرد. [5]

آیاتی چون آیه 10 سوره ‏مومن و آیه 260 سوره بقره و آیه 6 اسرا از دیگر آیات مبین مساله رجعت هستند.

و اما از جمله روایاتی که بر مساله رجعت دلالت دارند، روایتی است از حضرت امام صادق (علیه السلام) که می‌فرماید: ‏

هنگام رجعت کسانی که مومن خالص و کافر خالص هستند، زنده می‌شوند و به دنیا ‏بر می‌گردند. [6]در مورد حضرت ولیعصرذ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز آمده است: در روز ظهور عده‌ای از ظالمان به ‏اذن خدا از قبورشان زنده و مجازات می‌شوند از این رو، حضرت را یگانه منتقم ‏خون سالار شهیدان امام حسین (علیه السلام) خوانده‌اند و در دعای ندبه آمده است: «این الطالب ‏بدم المقتول بکربلا، این المنصور علی من اعتدی علیه و افتری...» کجاست طالب خون ‏حسین (علیه السلام) که در کربلا کشته شد؟ کجاست آن یاری شده تا یاری کند کسانی را که ‏حقشان پایمال شده است؟

‏رجعت کنندگان:

در مورد کسانی که در دوران حکومت جهانی موعود آخرالزمان رجعت خواهند کرد، دو ‏دسته روایت نقل شد.

دسته اول به طور کلی از کسانی یاد می‌کند که یا کافر خالصند و ‏یا مومن خالص. از این رو می‌توان نام بسیاری را در آن میان جای داد.

اما در مورد دسته سوم ‏روایات که شخصاً نام افراد ذکر شده است، می‌توان از پیامبران، حضرت اسماعیل و ‏حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)، امیرالمومنین (علیه السلام) امام حسین (علیه السلام)، سایر امامان معصوم (علیهم السلام) و ‏جمعی از اصحاب با وفای پیامبر اسلام چون سلمان، مقداد، جابربن عبدالله انصاری، مالک ‏اشتر، مفضل بن عمر و نیز اصحاب کهف و برخی دیگر نام برد. نخستین رجعت کننده در روزگار ظهور حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حضرت امام حسین (علیه السلام) ‏است.

امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: نخستین کسی که زمین برای او شکافته می‌شود و ‏به روی زمین رجعت می‌کند، حسین بن علی است و به قدری حکومت می‌کند که از کثرت ‏سن، ابروهایش روی دیدگانش می‌ریزد. [8]

 

 

پی‌نوشتها:

‏‏[1]. یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) علیرضا رجالی تهرانی، ص257.

‏‏[2]. حضرت مهدی فروغ تابان ولایت، محمد محمدی اشتهاردی، ص 119 و 117.

‏‏[3]. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج2، ص61-160.

‏‏[4]. همان، ص 161.

‏‏[5]. مجلسی ،بحارالانوار، ج53، ص127.

‏‏[6]. اثباه الهداه، ج7، ص157.

‏‏[7]. الزام الغاصب، شیخ علی یزدی حائری، ج2، ص360.‏‏

[8]. مجلسی، بحارالانوار،  ج53، ص46

%ب ظ، %21 %803 %1394 ساعت %18:%اسفند

بر اساس روايات، علائم ظهور حضرت حجت بن الحسن (عليه السلام) به دو دسته تقسيم مى‌شوند.

يكى علائم حتميّه و ديگرى علائم غير حتميّه. علائم حتميه، يعنى نشانه‌هايى كه به طور حتمى و قطعى ظهور امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) پس از تحقق آنها به وقوع خواهد پيوست و نشانه‌هاى غير حتمى، حوادثى هستند كه در صورت بروز و آشكار شدن، از علائم ظهور حضرت بقيه الله (ارواحنا فداه)، خواهد بود و خروج سفيانى يكى ازچند نشانه‌اى است كه از ظهور حضرت ولى عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حکايت خواهد کرد.

در بین دانشمندان اسلامى اتفاق نظر است كه دليل شهرت او به سفيانى به خاطر نسبت داشتن با ابوسفيان است چرا كه وى از تبار ابوسفيان است همانگونه كه فرزند هند جگر خوار نيز مى‌باشد.[1] از اميرالمومنين (علیه السلام) نقل شده است كه فرمودند:

«يخرج ابن آكلة الاكباد من الوادى اليابس و هو رجل ربعه و و حش الوجه، صنخم الهامة بوجه أثر الجدرى اذا رأيته حسبته أعور اسمه عثمان و ابوه عنبسه و هو من ولدا ابى سفيان حتى يأتى أرض (قرار و معين ) فيستوى على منبرها» [2]

فرزند هند جگرخوار از وادى يابس (دره خشک) خروج مى‌كند. او مردى است چهارشانه و بدقيافه، داراى سرى بزرگ که بر صورت او اثر آبله پيدا است. وقتى او را مى‌بينى، پندارى كه يک چشم دارد. نام او عثمان و پدرش عنبسه است.

او از فرزندان ابوسفيان است. وارد سرزمين قرار و معين (با آرامش و آبى‌ گوارا) مى‌شود و بر بالاى منبر آنجا قرار مى‌گيرد. [3]

البته درباره نام او و پدرش روايات ديگرى نيز وجود دارد. درباره خصائص اخلاقى او رواياتى نقل شده است كه نشانگر خباثت اوست به عنوان نمونه به روايتى از اميرالمومنين (عليه السلام) اشاره مى‌كنيم که می‌فرمایند: «انه ملعون فى السماء ملعون فى الارض، اشدّ خلق الله و اكثر خلق الله ظلما» [3]

او (سفيانى) در آسمان و زمين مورد لعنت است. از جهت ظلم و ستم شديدترين و بيشترين ظلمها را مرتكب مى‌شود.

در روايتى از رسول خدا (صلّى الله عليه و آله) نقل شده است كه فرمودند: «يخرج رجل يقال له: السفيانى فى عمق دمشق و عامّه من يتبعه من كلب فيقتل حتى يبقر بطون النساء و يقتل الصبيّان» [4]

مردى از ميان دمشق خروج خواهد كرد كه به او سفيانى مى‌گويند. بيشترين كساني‌كه از او تبعيت مى‌كنند از قبيله بنى‌كلاب هستند (نژاد سفيانى از ناحيه مادرش نيز به آنها منتهى مى‌شود) پس كشتارى مى‌كند تا جايى كه شكم زنان را مى‌درد و كودكان را به قتل مى‌رساند. در رواياتى نيز نقل شده است كه سفيانى از سرزمينهاى غربى خواهد آمد و شايد بيانگر اين مطلب باشد كه در غرب آموزش مى‌بيند.

«يقبل سفيانى من بلاد روم متنصرا فى عنقه صليب و هو صاحب القوم» [5]

سفيانى درحاليكه رهبرى گروهى را به عهده دارد؛ مانند شخصى نصرانى صليب بر گردن دارد و از سرزمين روميان رو مى‌آورد.  

بحت مربوط به خروج سفيانى بسيار كامل و مفصّل است و در كتابهاى مربوط نقل شده است كه به بعضى از آنها اشاره مى‌شود. كتاب مهدى منتظر تأليف حضرت آيت الله حاج شيخ محمد جواد خراسانى (رحمه الله) و همچنين عصر ظهور تأليف حجت الاسلام والمسلمین على كورانى.

 

پی‌نوشتها:

[1]. عصر ظهور (على كورانى) صفحه 16

[2]. بحارالانوار (علامه مجلسى) جلد52، ص 20

[3]. حياة الامام المهدى (عليه السلام) صفحه  272(باقر شريف القرشى)

[4]. يوم الخلاص، صفحه 670 (كامل سليمان)

[5]. الغيبة صفحه 462 (شيخ طوسى )

%ب ظ، %15 %644 %1394 ساعت %14:%اسفند

مقدمه

ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) واقعه‌ای شریف است که از زمان حضرت آدم (علیه السلام) بسیاری چشم انتظار وقوع آن بوده‌اند که در رأس آنان می‌توان از انبیا و رسولان الهی و پیروان ایشان یاد کرد. در منابع مختلف و کتابهای مقدس ادیان آسمانی و غیر آسمانی متعددی می‌توان در این رابطه مطالبی یافت.

در این میان، مطالبی که در منابع اسلامی آمده به مراتب بیش از دیگر متون است. با این حال با مطالعه مطالب و روایاتی که درباره ظهور در متون اسلامی آمده چند نکته مهم و اساسی جلب توجه می‌نماید:

به رغم اهمیت و جذابیت ظهور و دوران پس از آن، جز تصویری اجمالی و کلی از آن دوره ارائه نشده است. آثاری مانند «عصر زندگی» نوشته محمد حکیمی، چشم اندازی به حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته نجم الدین طبسی و دولت کریمه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته مرتضی مجتهدی سیستانی آثار شاخصی هستند که به تبیین این دوره پرداخته‌اند.

هرچند محققان و مؤلفان این آثار، تلاش در خور تقدیری برای به تصویر کشیدن این عصر داشته‌اند، امّا هر خواننده‌ای با مطالعه این آثار ارزشمند به خوبی و در نهایت وضوح، اجمالی بودن روایات توصیف کننده این دوران را درمی‌یابد. این اجمال را باید ناشی از ضعف درک و ناتوانی ساکنان دوره‌های پیش از ظهور به خصوص مقطع صدور احادیث و مخاطبان اهل بیت (علیهم السلام) در فهم و تصور اجزای آن دوره بدانیم.

برای نمونه و فهم بهتر می‌توان حالتی را تصوّر کرد که شما قصد دارید برای کسی که پانصد سال قبل می‌زیسته از اینترنت و موشک و تلفن همراه صحبت کنید. در چنین شرایطی شما هیچ چاره‌ای جز بیان اجمالی ندارید؛ زیرا اجزای توصیف شما هر قدر بیشتر شود بر سردرگمی او نیز افزوده می‌گردد.

حال شرایطی را تصور کنید که معصومان (علیهم السلام) حدود دوازده قرن قبل بنا داشته‌اند از دوره‌ای صحبت به میان آورند که در آن عقول کامل می‌شود، علوم رشدی در حد سیزده و نیم برابر پیدا می‌کنند، پایین‌ترین سطح سواد عمومی جامعه به حد اجتهاد می‌رسد و... طبیعی است که جز بیان اجمالی چاره‌ای نیست و ما هرگز نمی‌توانیم تصور کنیم اگر کم سوادترین فرد یک جامعه مجتهد باشد، باسوادترین و عالمترین شخص چه سوادی خواهد داشت. به این موارد باید حضور ملائک و جنیان را در مناسبات روزمره اجتماع افزود.

2ـ منابع، گزارش‌ها و روایاتی که در آنها به ویژگی‌های جهان پس از ظهور اشاره شده است، از حیث اعتبار و صحت اسناد، متنوعند. برخی از آنها را می‌توان مسلم و صحیح دانست و در عین حال درباره برخی نمی‌توان با قاطعیت اظهار نظر کرد. گاه روایاتی دیده می‌شوند که از حیث سند یا محتوا به نظر ضعیف و دارای مشکل می‌آیند، امّا با گذر ایام صحت آنها اثبات می‌شود؛ لذا همه این روایات را نمی‌توان با یک چشم نگریست و در حال حاضر اظهار نطر قطعی نمود. نگاه ما در این نوشتار نیز از حیث ترتیب مطالب، صحت و اسناد و ... اظهار نظر قطعی نیست و صرفاً بر اساس آنچه به دست ما رسیده حوادث و جریانات پس از ظهور را دنبال نموده ایم.

3ـ درباره برخی از این روایتها نیز باید گفت، اصل ماجرا و اصل آنها متواتر و صحیح است امّا درباره جزئیات آن نمی‌توان با چنین جزمی سخن گفت؛ برای نمونه هرچند به تصریح روایات سفیانی شخصیتی است که در آستانه ظهور امام عصر(ع) شورش خواهد نمود امّا در عین حال نمی‌توان درباره تعداد افرادی که به دست او در نجف و بغداد و دیگر شهرهای عراق یا مدینه کشته خواهند شد صحبت نمود؛ زیرا معلوم نیست تعداد بیان شده در روایات بیان کننده کثرت بوده‌اند یا تعداد دقیق. یا در مواردی مانند طلوع خورشید از مغرب نمی‌توان به قطع گفت آیا منظور واقعا تغییر در روال عادی طبیعت است یا باید برای فهم این عبارت از ابزاری مانند تأویل (که البته علم اصلی آن نزد اهل بیت است) تمسک جست؟!

4ـ درباره مدت حکومت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عبارات مختلفی یافت می‌شود که گاه صحبت از 3 یا 5 یا 7 سال است و گاه 309 سال. دیدگاه مختار ما در این نوشتار رقم حداقل 309 سال است، با تأکید بر اینکه نمی‌دانیم این 309 سال بر اساس محاسبات عادی ماست یا بر اساس محاسبات روزهای قیامت و خدایی که به تصریح آیه‌ي 47 سوره‌ي حج و آیه‌ي چهارم سوره‌ي معارج هر سال خدایی معادل پنجاه هزار سالهای ماست. احتمال اینکه محاسبات سال و ماه در این دوره حالت سومی باشد منتفی نیست، به خصوص که جریان طبیعت در آن دوره با دوره‌های پیش از خود متفاوت است. برای نمونه اینکه در روایات آمده مردم با وجود نور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نور خورشید بی‌نیاز می‌شوند، اگر بیانی تأویل‌پذیر نباشد و دقیقاً همین اتفاق بیفتد باید معیار دیگری برای شمارش سال و ماه و حتی روز و ساعت به کار گرفته شود؛ زیرا مبنای محاسبه ما برای ساعت، روز، هفته و ماه و سال خورشید است. ما از این مطلب نیز بی‌اطّلاعیم.

از ظهور تا قیامت

هرچند راویان و مؤلفان حوزه مهدویت مانند بسیاری دیگر از حوزه‌های اسلامی چندان به موضوع توالی حوادث و اتفاقات توجه جدی نداشته‌اند و از همین رو مجموعه قابل توجهی از آنچه امروز درباره گذشته و آینده در اختیار داریم فاقد ترتیب و توالی تاریخی هستند با این اگر مجموعه روایات بیان کننده ظهور را اگر کنار هم بچینیم با در نظر گرفتن مقدمات پیش گفته می‌توان مقاطع پس از ظهور را چنین تصویر نمود:

آستانه‌ي ظهور (آغاز فعالیتهای سفیانی و یمانی)

آنچه در روایات با عنوان نشانه‌های حتمی ظهور از آنها یاد شده، پنج موردند که شورش سفیانی در شام و قیام یمانی به طور همزمان در ماه رجب پیش از ظهور (شش ماه قبل از آن) اتفاق می‌افتند. از این مقطع به بعد مجموعه‌ای از اتفاقات رخ می‌دهند که غالباً اقدامات و جنایات سفیانی و سپاهیانش است. این مجموعه اتفاقات که علاقه‌مندان، می‌توانند تفصیل آن را در کتاب «شش ماه پایانی» مطالعه نمایند، فضای جهان را ملتهب می‌کند و نوعی آشفتگی جدی در جهان نمایان می‌شود.

ظهور محدود: صیحه تا شهادت نفس زکیّه

سرآغاز ظهور را باید تاریخ 23 ماه رمضان پیش از ظهور(عاشورا) بدانیم. در صبحگاهان این روز جبرییل امین و ملک مقرب خداوند ندا در می‌دهد: «صبح نزدیک شد. بدانید حق با مهدی و شیعیان اوست.

این ندا را همگان به زبان خویش می‌شوند و با شنیدن این صدا، خوابها، بیدار، نشسته‌ها، ایستاده می‌شوند. بعد از ظهر یا شامگاهان همان روز، ابلیس بانگ برمی‌آورد که حق با عثمان است. امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در این مقطع، ظهور محدودی برای افراد معدودی خواهند داشت که نتیجه اقدامات ایشان اعزام نفس زکیه به مکه است.

4ـ آغاز دعوت: شهادت نفس زکیه تا عاشورا

پس از وقوع مجموعه همه حوادثی که تا به حال از آنها یاد کردیم، شعاع‌های نورانی آن خورشید تابان بیش از پیش نمایان گشته و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرستاده‌ای از جانب خویش به مکه اعزام می‌کنند که علاوه بر روشن شدن اوضاع و کسب خبر از آنها، مقدمات آن انقلاب مبارک را فراهم کند. جوانمردی هاشمی (محمد بن الحسن که همان نفس زکیه است)، در بیست و پنجم ماه ذی الحجة پس از قیام خویش وارد مسجدالحرام شده و بین رکن و مقام ایستاده و نامه‌ای شفاهی از ناحیه حضرت را برای مردم مکه قرائت می‌کند که در این نامه خبری از توهین و بی‌احترامی و تهدید نیست و ضمن آن حضرت از مردم مکه طلب یاری و نصرت می‌کنند. بقایای نظام منحوس حاکم در حجاز جرمی شنیع مرتکب شده و وی را در حالی که بین رکن و مقام ایستاده، شهید می‌کنند که این جرم عاقبت آنها را مشخص می‌کند و معلوم می‌سازد که حضرت 15 روز بعد که بناست ظهور شریفشان رخ بدهد، باید با آنها چگونه رفتار کنند. چنین فاجعه دردناکی در مدینه بر سر پسر عموی نفس زکیه - که نام خودش محمد و نام خواهر (دوقلویش) فاطمه است، می‌آید و هر دو را بر سر در مسجدالنبی، اعدام می‌کنند.

5ـ ظهور در روز عاشورا

ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به تصریح آنچه در روایات آمده، مصادف با روز عاشورا و بنابر مشهور، جمعه یا به تعبیر برخی روایات، شنبه خواهد بود. یاران امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دسته‌ای شبانه و دسته‌ای بامدادان با سوار شدن بر ابرها یا طی الارض خود را به امام می‌رسانند.

عاشورا تا ربیع الاول سال اوّل ظهور

در این مقطع، در میان یاران امام، به طور شاخص می‌توان یمانی و خراسانی را مشاهده نمود که از دو منطقه خاورمیانه با سپاهیان خویش به یاری امام می‌شتابند. بنابر روایات، یمانی از حقانیتی بیش از خراسانی برخوردار است و خراسانی و فرمانده سپاه خویش، شعیب بن صالح برای اتمام حجت بر دیگر سپاهیان و همراهان از امام، تقاضای معجزه و کرامت می‌کند. امام هم جلوه‌ای از اعجاز خویش را به ایرانیان می‌نمایند و پس از آن ایشان با حضرتش بیعت می‌کنند. سفیانی که علاوه بر شام، عراق و شبه جزیره عربستان به بخش‌هایی از ایران نیز لشکرکشی کرده، اوّلین شکست خود را از خراسانی و در منطقه استخر (حوالی شیراز) از خراسانی تجربه می‌کند و اندکی پس از ظهور (تنها پنج روز) بخش قابل توجهی از سپاه خود را که در بیابانی میان مکه و مدینه است از دست می‌دهد. این سپاه برای مبارزه با امام و ممانعت از اقدامات پس از ظهور از مدینه به مکه گسیل داشته شده بودند. جبرییل مأمور نابود کردن و به زمین فرستادن این لشکر است. از این سپاه تنها دو یا سه نفر ملقب به بشیر و نذیر زنده می‌مانند که شرح ماجرا را به اطلاع امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و سفیانی می‌رسانند.

پس از این دو شکست، سپاه سفیانی به طور مداوم از سپاهیان امام که هر لحظه بر تعدادشان افزوده می‌شود، شکست می‌خورد تا اینکه در حوالی دریاچه طبریه، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و سفیانی در مقابل هم قرار می‌گیرند. به رغم تمام جنایات و فجایعی که سفیانی در این مدت به بار آورده بود، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که مظهر رحمت الهی است و بسان رسول اکرم ملقب به عنوان ممتاز «رحمة للعالمین» است، سفیانی را به خیمه خویش فراخوانده و با چنان ملایمت و مهربانی با او ملاقات و صحبت می‌کنند که او از کرده خویش پشیمان شده و تصمیم به تسلیم شدن می‌گیرد. او با یک دنیا ندامت به خیمه و خرگاه خویش باز می‌گردد، اما فرماندهان سپاه، او را دوباره وادار به نبرد با سپاهیان امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می‌کنند و او را به بدفرجامی باز می‌گردانند.

بازگشت مسیح و پایان بخشیدن به جریان سفیانی

در این مقطع و پیش از بسته شدن پرونده سفیانی، حضرت مسیح (علیه السلام) به زمین باز می‌گردد. بازگشت او مقارن با یکی از وعده‌های نماز است. او در حالی که همچنان آب وضوی او خشک نشده به عنوان وزیر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان سپاهیان امام، قرار گرفته و در نماز، به ایشان اقتدا می‌نماید. سفیانی در نبرد با امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شکست می‌خورد و پرونده او برای همیشه بسته می‌شود. لازم به ذکر است غربیان و یهودیان در این نبرد به یاری سفیانی می‌شتابند که هیچ ثمری برای او نخواهد داشت.

جنگ با یهود و فتح کامل خاورمیانه

بنابر روایات متعددی که ذیل آیات آغازین سوره بنی‌اسراییل بیان شده، دومین شکست جدی یهودیان در طول تاریخ به دست یاوران امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود. این مطلب را در منابع اهل تسنن نیز می‌توان یافت. برای نمونه: «قیامت برپا نشود تا اینکه بین مسلمانان و یهودیان جنگی رخ دهد که مسلمانان همه آنان را به هلاکت رسانند؛ به گونه‌ای که اگر شخصی یهودی در پشت درخت یا صخره‌ای پنهان شود آن درخت و صخره به صدا در آمده و می‌گوید: ای مسلمان، یک یهودی در پناه من مخفی شده، او را هلاک کن....»

این جنگ متفاوت با جنگهای معمولی خواهد بود به نحوی که نباتات و جمادات نیز به یاری یاران امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهند آمد تا به ظلمها و جنایات پایان ناپذیر یهود خاتمه بخشند. با تسلط بر فلسطین و مناطق اطراف آن در این مقطع، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر منطقه خاورمیانه مسلط می‌شوند.

دعوت جهانی

با استقرار حکومت مهدوی در منطقه خاورمیانه، اقدامات تبلیغی برای رساندن فرهنگ اصیل اسلامی به تمام مناطق جهان آغاز می‌شود. حضرت مسیح (علیه السلام) مأمور رساندن این پیام به گوش مسیحیان و پیروان خویش را برعهده دارند. در پی این اقدامات تبلیغی، غربیان که تاب حکومت عدل جهانی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ندارند به جنگ با ایشان می‌پردازند.

10ـ نبرد اوّل با اهل کتاب و غربیان تا صلح با غرب

درباره زمان آغاز و مدت این نبرد در روایات مطلبی یافت نشد امّا با توجه به شواهد و قرائن می‌توان آن را در ماه‌های آغازین پس از ظهور تصور کرد. زیرا ایشان در مدتی کمتر از سه ماه بر خاورمیانه مسلط می‌شوند و پیش از آن با صیحه جبرییل همگان با شخصیت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اهداف و برنامه‌های ایشان آشنا شده‌اند. در برخی از روایات نیز، سرآغاز این نبرد، پناه بردن بازمانده سپاه سفیانی به غرب بیان شده است. ظاهرا در این ماجرا غربیان، حضرت مسیح (علیه السلام) را میانجی خویش قرار می‌دهند و قرارداد صلحی میان دو طرف برای مدت هفت سال برقرار می‌گردد.

11ـ نبرد دوم با غرب و شکست آنان

غربیان تنها با گذشت نه ماه، دو یا سه سال (به اختلاف روایات) از عقد این قرارداد صلح، آن را نقض می‌کنند و با سپاهی متشکل از هشتاد پرچم (شاید کنایه از کشور باشد) و نزدیک به یک میلیون سرباز به مسلمانان حمله ور می‌شوند. به رغم حضور این خیل سپاه جهانی در منطقه فلسطین، که با همراهی برخی از اعراب با غربیان ادامه می‌یابد به نفع مسلمانان و سپاه ظهور خاتمه می‌یابد. متاسفانه به غلط برخی نبرد قرقیسیا را معادل اسلامی آرماگدون درنظر می‌گیرند. با نگاه دقیقتر می‌توان ادعا کرد غربیان با در نظر گرفتن نبرد نهایی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با روم و غرب، داستان آرماگدون را ساخته‌اند یا در منابع آسمانی تحریف ناشده‌ای که به طور محرمانه و مخفیانه در اختیار دارند از این نبرد اطلاع یافته‌اند و حقایق مربوط به آن را برای خویش تحریف کرده‌اند.

12ـ  شورش دجال و کشته شدن او

ماجرای دجال با اوصاف خاص او مطلبی است که غالبا در منابع اهل سنت آمده است و در منابع شیعی معمولا به بیان کلیات و مطالب اجمالی درباره این موضوع اکتفا شده است. منابع مسیحیان نیز به وفور درباره دجال و اقدامات او سخن گفته‌اند تا جایی که در حال حاضر، آنان به دنبال یافتن مصداق یا مصداقهای آن هستند. در منابع مسیحیان، مسیح نبی (علیه السلام) را قاتل دجال معرفی کرده‌اند و در منابع اسلامی نیز گاه ایشان و گاه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را کُشنده دجال بیان نموده‌اند.دجال شخصیت، جریان یا ابزاری است که عده‌ای را در دوره آخرالزمان به خویشتن فریفته می‌سازد و زمینه کفر و ناسپاسی جمعیت بسیاری را فراهم می‌آورد.

 

13ـ نبرد با یأجوج و مأجوج

یأجوج و مأجوج دو شخصیت یا امتی بوده‌اند که ذوالقرنین در قرآن کریم از آنان با عنوان مفسد فی الارض یاد کرده است. ماجرای این دو در دوره بعد از ظهور و پس از جریان دجال، تکرار می‌شود که از حیث گستره و طرفهای درگیر و دیگر ویژگی‌ها کاملاً متفاوت با آن خواهد بود. فتنه این دو نیز به دست امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برچیده می‌شود.

14ـ نبرد با ابلیس و مرگ او

ابلیس پس از آنکه در ماجرای خلقت حضرت آدم (علیه السلام) سجده نکرد و از درگاه الهی رانده شد، درصدد انتقام از این مخلوق تازه خداوند بر آمد. او با توجه به معرفتی که به خداوند داشت به عزت او قسم خورد که به جز مخلَصان، دیگر انسانها را گمراه کند و برای همین امر از خداوند تا روز قیامت مهلت خواست. خداوند تا موعد مشخصی (یوم الوقت المعلوم) به او مهلت داد. در روایات متعددی که ذیل این آیه آمده، آن موعد مشخص را ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیان نموده‌اند. پس از ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) طی نبردی، ابلیس به همراه اعوان و انصار جنی و انسیش در برابر امام و یارانشان صف آرایی می‌کنند. نتیجه این نبرد نیز شکست شیطان و یاران اوست و در پایان این جنگ، ابلیس در مسجد کوفه به دست امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کشته می‌شود. از همین روست که نوع مشکلات و آزارهایی که دوستداران و پیروان و مبلغان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوره غیبت از شیاطین جن و انس می‌بینند به مراتب بیش از دیگران است.

15ـ حکومت جهانی

با حذف موانع بیرونی دریافت و فهم حقیقت، زمینه هدایت بشریت فراهم می‌شود. دوره استقرار حکومت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ویژگی‌هایی منحصر به فرد دارد. در این دوره حداقل 309 ساله، انسانها از سویی با تمام مشکلات و بحران‌هایی که در دوره‌های مختلف و به خصوص آخرالزمان و آستانه ظهور با آن مواجه بوده‌اند، وداع می‌کنند و از سویی تمام آمال و آرزوهایی را که همواره در دل می‌پرورانده‌اند را به دست می‌آورند. این حل مشکلات و تحقق آرزوها در تمام عرصه‌های علمی، فرهنگی، امنیتی، طبیعی و ... به منصه ظهور می‌رسد.

16ـ وفات مسیح

حضرت مسیح (علیه السلام) که در دوره اوّل زندگی خویش بی‌همسر و بی‌خانمان می‌زیست، پس از بازگشت در دوره ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ازدواج می‌کند و در دوره استقرار و پس از سالها وزارت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دار دنیا را وداع می‌گوید و مراسم تدفین او را امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) انجام می‌دهند. ایشان در طول دوره دوم حیات خویش نقشی بسزا در ترویج اسلام و رهبری امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان اهل کتاب و به خصوص مسیحیان ایفا می‌کنند.

17ـ وفات امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

روایات و گزارشهای متفاوتی از وفات و یا شهادت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به دست ما رسیده که با توجه به برخی روایات دیگر که به نقل از معصومین آمده که همه ما با شهادت از دنیا می‌رویم، می‌توان روایات شهادت آن حضرت را قوی‌تر و صحیح‌تر دانست. پس از این واقعه عظیم، رجعت اهل بیت علیهم السلام آغاز می‌گردد.

18ـ رجعت

دوره‌ي رجعت که در منابع گاه از آن به عنوان ضروریات مکتب تشیع یاد می‌شود، دوره ای است که اطلاعاتی بسیار اجمالی درباره آن به دست ما رسیده است. با استفاده از مبانی و مستندات قرآنی و روایی متعددی می‌توان اجمال مربوط به دوره رجعت را اثبات نمود امّا درباره جزییات این دوره طولانی مدت که در روایات گفته شده هرکس نوه هزارم خویش را می‌بیند و سیدالشهدا چنان عمر می‌کنند که ابروهای ایشان روی چشمهایشان می‌افتد، نمی‌توان با قطعیت صحبت نمود. امام حسین (علیه السلام) اوّلین رجعت کننده است که به تدفین امام عصر (علیه السلام) می‌پردازند. پس از ایشان، حضرت امیر (علیه السلام) و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز به دنیا باز می‌گردند.

19ـ مقدمات قیامت

همان طور که خلقت در شش مرحله و به تعبیر قرآن کریم شش روز اتفاق افتاد، پایان خلقت خاکی نیز طی چند مرحله خواهد بود. پس از وفات آخرین حجت الهی بنا بر برخی روایات، چهل روز جهان در نوعی ابهام و سردرگمی طی طریق خواهد نمود. در پی دمیدن اوّل اسرافیل در صور خویش، ابتدا همه انسانها می میرند و دیگر موجودات نیز جان خویش را از دست می‌دهند. جان همه را عزراییل و جان او را اسرافیل می‌گیرد و او نیز با اراده الهی می‌میرد و طی مدتی خداوند تنها حیِّ عالم خواهد بود. پس از آن خداوند اسرافیل را زنده نموده و او مجددا در صور خویش می‌دمد و همه خلایق از اوّل تا آخر زنده می‌شوند و صحنه قیامت برپا می‌شود.

%ب ظ، %14 %738 %1394 ساعت %16:%اسفند

 براى بیان كردن فرهنگ انتظار باید مؤلفه‌هاى انتظار بیان گردد زیرا در پرتو بیان مؤلفه‌ها و ویژگى‌هاى فرهنگ انتظار، مى‌توان به فرهنگ انتظار پى برد از اینرو ضرورت نكات اصولى كه فرهنگ انتظار بر آن استوار است بیان گردد:

1. در تفكر شیعى، انتظار موعود به عنوان یک اصل مسلم اعتقادى مطرح است و در بسیارى از روایات بر ضرورت انتظار قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تصریح شده است كه به عنوان مثال روایات زیرا را بیان مى‌كنیم:

امام صادق (علیه السلام) به اصحاب خود فرمودند:

«آیا شما را خبر ندهم به آنچه خداى صاحب و عزت و جلال، هیچ عملى را جز به آن سه از بندگان نمى‌پذیرد؟ گفتم چرا. فرمود: گواهى دادن به این كه هیچ شایسته‌ى  پرستش جز خداوند نیست و این كه محمد (صلى الله علیه و آله) بنده و فرستاده اوست و اقرار كردن به آنچه خداوند به آن امر فرموده و ولایت ما و بیزارى از دشمنانمان و تسلیم شدن به آنان و پرهیزگارى و تلاش و مجاهدت و اطمینان و انتظار قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)» ]1]

شیخ صدوق نیز از عبدالعظیم حسنى روایت مى‌كند كه:

«روزى بر آقایم محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن ابى طالب (علیهم السلام) وارد شدم و مى‌خواستم كه درباره‌ى  قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آن حضرت سؤال كنم كه آیا همان مهدى، است؟ حضرت خود سخن را آغاز كرد و فرمود: اى ابوالقاسم! به درستى كه قائم از ماست و اوست مهدى كه واجب است در (زمان) غیبتش انتظار كشیده شود و در ظهورش اطاعت گردد و او سومین امام از فرزندان من است».[2] 

2. از اصول فرهنگ انتظار اعتقاد قلبى به ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و منتظر مؤمن باید یقین داشته باشد به این كه حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه امام دوازدهم و فرزند بلاواسطه امام حسن (علیه السلام) است از روزى كه متولد شده است تا كنون به همین بدن عنصرى زنده و باقى است و روزى ظاهر مى‌شود و جهان را پر از عدل مى‌كند. و ظهور آن حضرت روز معینى ندارد كه مردم بدانند بلكه احتمال دارد همین امسال اتفاق بیفتد و احتمال هم دارد سالهاى بسیار تأخیر بیفتد.

3. در این فرهنگ همان طور كه ایمان به مفهوم واقعى خود عبارت از علم و عمل، عقیده و تلاش و اعتراف و كوشش مى‌باشد، انتظار نیز مفهومى است با اصالت و سازنده و از عالى‌ترین مكتب‌هایى است كه مى‌تواند جامعه‌ى  اسلامى را در راه پیشرفت و تكامل جلو ببرد و به كلیه‌ى  تلاش‌ها ارزش و اصالت بخشد.

4. در فرهنگ انتظار، منتظران چه فرد باشد و یا جامعه و یا امت در حال عبادت و پرستش به سر مى‌برند كه روحش عمل بلكه برترین عمل است و به بیان امام على (علیه السلام) همانند مجاهد تلاشگرى است كه در راه خدا و احیاى سنتهاى اسلامى در پرتو اعتقاد راسخ انتظارش، در خون خود مى‌غلطد.[3 

انتظار در اعتقاد تشیع داراى محتوائى اصلاحگر، تحرک آفرین، و تعهدآورى است كه عالى‌ترین و ارجمندترین نوع بندگى حق تعالى و در نتیجه برترین عمل و نیكوترین تلاش و جنبش مى باشد.[4]

5. در فرهنگ انتظار كسى كه در چمن‌زار تكلیف قدم مى‌گذارد و از نظر قلبى منتظر مى شود در عمل هم به بایدها و نبایدها شرع مقدس احترام مى گذارد. صفات بد را از خود دور مى‌كند و خود را به صفات خوب آراسته مى‌كند و دلیل بر این مطلب فرموده‌ى  امام صادق (علیه السلام) است كه مى‌فرماید:

«هركس خوش دارد، در شمار اصحاب قائم باشد، باید در عصر انتظار، مظهر اخلاق نیک اسلامى باشد. چنین كسى اگر پیش از قیام قائم درگذرد، پاداش او همانند كسانى باشد كه قائم را درک كنند و به حضور او برسند، پس (در دیندارى و تخلق به اخلاق اسلامى) بكوشید...».[5] 

6. در امر انتظار، اصل اعتقادى بسیار مهم «معاد» همواره حضور دارد. این حضور در سه جهت نمودار است:

جهت اول: اینكه مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به هنگام ظهور، ستمگران را كیفر مى‌دهد و ظالمان را به سزاى اعمال خود مى رساند، و مؤمنان را عزیز مى دارد، و رحمت الهى را به سزاواران مى‌چشاند و این خود نمونه‌اى است از چگونگى معاد و رستاخیز.

جهت دوم: اینكه به هنگام ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گروهى از پاكان و پلیدان به جهان باز مى‌گردند و به تعبیر قرآن كریم «و یوم نحشر من كل أمه فوجا» و این خود قیامت صغرایى است و نشانه‌اى است براى قیامت كبرى. 

جهت سوم: اینكه ظهور مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از «اشراطِ ساعت» است، یعنى علائم قیامت. یكى از علائم و نشانه‌هاى حتمى قیام قیامت و فرا رسیدن رستاخیز، ظهور مهدى است. مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیش از قیامت مى آید، و تا او نیاید و حكومت عدل را در جهان برپاى ندارد، عمر جهان به سر نمى‌رسد، و قیامت برپا نمى‌گردد.[6]

7. كسب آمادگى نظامى براى ظهور حضرت

یكى از فرهنگ‌هاى انتظار كه به تصریح روایات، در دوران غیبت بر عهده‌ى  شیعیان و منتظران فرج قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كسب آمادگى‌هاى نظامى و مهیا كردن تسلیحات مناسب هر عصر براى یارى و نصرت امام غائب است. چنانكه در روایتى كه نعمانى از امام صادق (علیه السلام) نقل كرده، آمده است: 

«باید هر یک ازشما براى خروج قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)  اسلحه تهیه كند، اگر چه یک نیزه، چون وقتى خداوند ببیند كسى به نیّت یارى مهدى اسلحه تهیه كرده است، امید است عمر او را دراز كند تا ظهور را درک نماید و از یاوران مهدى باشد».[7]

انتظار صحیح و آثار آن انتظار صحیح و سازنده «بهترین عمل نزد خداوند»[8] و «با فضیلت‌ترین عبادت است»[9] و انسان منتظر «از اهل هر زمان فاضل ترند».[10] 

با توجه به مفهوم اصلی «انتظار»،‌ معنی روایات متعددی كه درباره‌ی پاداش و نتیجه‌ی كار منتظران نقل شده بخوبی درک می‌شود.

اكنون می‌فهمیم چرا منتظران واقعی گاهی همانند كسانی شمرده شده‌اند كه در خیمه‌ی حضرت مهدی (علیه السّلام) یا زیر پرچم او است، یا كسی كه در راه خدا شمشیر می‌زند یا به خون آغشته شده یا شهید گشته است.

آیا اینها مراحل مختلف و درجات مجاهده در راه حق و عدالت نیست كه متناسب با مقدار آمادگی و درجه‌ی انتظار افراد است؟ یعنی همانطور كه میزان فداكاری مجاهدان راه خدا و نقش آنها با هم متفاوت است، انتظار و خود سازی و آمادگی نیز درجات كاملاً مختلفی دارد كه هر كدام از اینها با یكی از آنها از نظر «مقدمات» و «نتیجه» شباهت دارد، هر دو جهادند و هر دو آمادگی می‌خواهند و خودسازی. كسی كه در خیمه‌ی رهبر چنان حكومتی قرار گرفته یعنی در مركز ستاد فرماندهی یک حكومت جهانی است، نمی‌تواند یک فرد غافل و بی‌خبر و بی‌تفاوت بوده باشد، آنجا جای هر كس نیست، جای افرادی است كه بحق شایستگی چنان موقعیت پر اهمیتی را دارند.

 

 

منابع:

[1] ـ النعمانى، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص 200، ح 16.

[2] ـ صدوق، ابوجعفر محمد بن على بن الحسین، كمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 377، ح 1

[3] ـ عن امیر المؤمنین(علیه السلام): «المنتظر لامرنا كالمتشحط بدمه فى سبیل الله»، منتخب الاثر، ص 496، لطف الله صافى گلپایگانى.

[4] ـ قال رسول الله(صلى الله علیه وآله): «افضل اعمال امتى انتظار فرج من الله عزوجل».

[5] ـ بحار الانوار، ج 52، ص 140.

[6] ـ محمد رضا حكیمى، خورشید مغرب، ص 369.

[7] ـ النعمانى، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص 320، ح 10، محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج 52، ص 366.

[8] ـ محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ج 52، ص 126.

[9] ـ معجم احادیث الامام المهدى(عج)، تألیف و نشر مؤسسه المعارف الاسلامى، ج 1، ص 268.

[10] ـ لطف الله صافى گلپایگانى، منتخب الاثر، ف 2، ب 24، ح 1.

%ب ظ، %11 %723 %1394 ساعت %16:%اسفند

امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شباهت‌های بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهت‌ آن حضرت با حضرت نوح (علیه السلام) می‌پردازیم.

1- نوح شيخ الانبيا است. از امام صادق و امام هادي (عليهما السلام) روايت است كه حضرت نوح (عليه السلام) دو هزار و پانصد سال عمر كرد.

حضرت قائم (عليه السلام) نیز شيخ الاوصيا است (البته بنا به روايت كافي) که در نيمه شعبان سال دويست و پنجاه و پنج هجري متولد شد. [1]

از امام زين العابدين (عليه السلام) روايت است كه فرمود: در قائم روشي از آدم و از نوح هست و آن طول عمر مي‌باشد. [2]

2- حضرت نوح (عليه السلام) زمين را با سخن خود از كافرين پاک كرد و گفت: پروردگارا بر روي زمين، دياري از كافران بر جاي مگذار. [3]

حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز زمين را با شمشير از لوث وجود كافرين پاک مي‌گرداند تا جايي كه هيچ اثري از آنها باقي نماند.

3- حضرت نوح (عليه السلام) نهصد و پنجاه سال صبر كرد، چنانكه خداوند مي‌فرمايد: «فلبث فيهم الف سنة الا خمسين عاما فاخذهم الطوفان و هم ظالمون»؛ پس در ميان آنان هزار سال منهاي پنجاه سال به سر برد، آنگاه طوفان آنان را فرو گرفت، در حالي كه ايشان ستمكار بودند.

حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز از اول امامتش تا كنون  صبر كرده است.

4- هر كه از نوح، تخلف جست هلاک شد همچنین هر كه از قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز تخلف جويد هلاک مي‌شود. [4]

5- خداوند متعال، فرج نوح (عليه السلام) و اصحابش را آنقدر به تاخير انداخت تا اينكه بيشتر  معتقدين به آن حضرت از او برگشتند.

خداوند متعال، فرج حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نيز آنقدر به تاخير مي‌اندازد كه بيشتر معتقدين به آن حضرت از او بر مي‌گردند. [5]

6- حضرت ادريس (عليه السلام) به ظهور نوح (عليه السلام) بشارت داد.

خداوند متعال نیز به فرشتگان خود، ظهور حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)  را بشارت داد و پيغمبر و امامان (عليه السلام) بلكه پيغمبران گذشته ظهورش را بشارت دادند.

7- نداهاي نوح (عليه السلام) به شرق و غرب عالم مي‌رسيد  و اين يكي از معجزات آن حضرت بود ـ چنانكه در كتاب زبده التصانيف آمده  است.

قائم (عليه السلام) نيز هنگام ظهور، بين ركن و مقام مي‌ايستد و فريادي بر مي‌آورد و مي‌گويد: اي نقبا و سرداران من، و اي خواص من و اي كساني كه خداوند پيش از ظهور، آنان را بر روي زمين براي ياري من ذخيره كرده، با خواست و رغبت به سوي من آييد. پس صداي آن حضرت (عليه السلام) به آنها مي‌رسد در حالي كه در محرابها و بر فرشها و رختخوابهايشان باشند و با يک فرياد، همه صداي او را مي‌شنوند و هر يک از آنها به گوشش مي‌رسد و به سوي آن صدا اجابت مي‌كنند و يک چشم بر هم زدن نمي‌گذرد كه همگي آنها بين ركن و مقام قرار مي‌گيرند.

چنانكه در حديث مفضل از امام صادق (عليه السلام) آمده است. [6]

 

 

پي‌نوشتها:

[1]. ابن بابویه، كمال الدين، 2/430

[2]. کلینی، اصول كافي، 1/514

[3]. ابن بابویه، كمال الدين، 1/322

[4]. در بحار الانوار از پيامبراکرم (صلي الله عليه و آله) مروي است كه فرمود: قيامت بر پا نخواهد شد مگر اينكه قائم از ما بپاخيزد و آن هنگامي است كه خداوند به او اجازه دهد، هر كس از او پيروي كند نجات يابد و هر آنكه از او تخلف جويد هلاک گردد. اي بندگان خدا، خدا را خدا را، كه به سوي او بياييد هر چند بر روي برف و يخبندان باشد كه او خليفه خدا و خليفه من است.

[5]. ابن بابویه، كمال الدين، 2 / 385

[6]. مجلسی، بحار الانوار ، 53 / 7

امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شباهت‌های بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهت‌ آن حضرت با حضرت موسی (علیه السلام) می‌پردازیم.

1- دوران حمل حضرت موسي (عليه السلام) مخفي بود.

حضرت قائم (عليه السلام) نيز همين طور، دوران حملش مخفي بود.

2- همانگونه که ولادت حضرت موسي (عليه السلام) مخفيانه انجام شد.

ولادت حضرت قائم (عليه السلام ) نيز مخفيانه انجام شد.

3- حضرت موسي (عليه السلام) از قومش دو غيبت داشت كه يكي از ديگري طولاني‌تر بود، غيبت اول از مصر بود و غيبت دوم هنگامي كه به سوي ميقات پروردگارش رفت، مدت غيبت نخستين بيست و هشت سال بود، چنانكه در روايت شيخ صدوق در كمال الدين به سند خود از عبدالله بن سنان آمده كه گفت: شنيدم، حضرت ابي عبدالله الصادق (عليه السلام) مي‌فرمود:

«در قائم (عليه السلام) سنتي از موسي بن عمران هست. عرضه داشتم: سنتي كه از موسي بن عمران در او هست چيست؟ فرمود: مخفي بودن ولادتش و غيبت از قومش. گفتم: موسي بن عمران (عليه السلام) چند وقت از قوم و اهلش غايب بود؟ فرمود: بيست و هشت سال. [1] و مدت دومين غيبت چهل شب بود، خداوند متعال فرموده: «فَتَمَّ ميقات ربه اربعين ليلة» [2]؛ كه ميقات (وعده‌گاه) پروردگارش چهل شب به پايان رسيد.

حضرت قائم (عليه السلام) نيز دو غيبت داشته که يكي از ديگري طولاني‌تر است.

4- خداوند تعالي با حضرت موسي (عليه السلام) سخن گفت و چنين فرمود: «اني اصطفيتک علي الناس برسالاتي و بكلامي فخذما اتيتک و كن من الشاكرين» [3]؛ همانا من به وسيله رسالت‌ها و كلام خودم تو را بر مردم برتري دادم پس آنچه به تو دادم بگير و از سپاسگزاران باش.

حضرت قائم (عليه السلام) نيز همين طور، خداوند متعال با او سخن گفت هنگامي كه آن حضرت را به سراپرده عرش بالا بردند، چنانكه در بحارالانوار  از حضرت ابو محمد عسكري (عليه السلام) آمده كه فرمود: هنگامي كه پروردگار من مهدي اين امت را به من موهبت فرمود، دو فرشته فرستاد، او را به سراپرده عرش بردند تا اينكه او را در پيشگاه خداوند عزوجل نگه داشتند، از جانب خداوند خطاب آمد: مرحبا به تو اي بنده من؛ براي ياري دينم و آشكار نمودن امر و راهنمايي بندگانم، (برگزيده شده‌اي) سوگند خورده‌ام كه به (خاطر) تو بگيرم و به (راه) تو بدهم و به تو ببخشايم و به تو عذاب كنم. [4]

5- حضرت موسي (عليه السلام) از قوم خود و ديگران از ترس دشمنانش غايب شد، خداوند عزوجل مي‌فرمايد: «فخرج منها خائفا يترقب» [5]؛ پس از آن (ديار) ترسان و نگران بيرون رفت.

حضرت قائم (عليه السلام) نيز از ترس دشمنان از قومش و غير آنها غايب شد.

6- وقتی حضرت موسي غايب شد، قومش در منتهاي رنج و فشار و مشقت و ذلت واقع شدند، كه دشمنانشان پسران آنها را مي‌كشتند و زنانشان را زنده مي‌گذاشتند. حضرت قائم (عليه السلام) نيز شيعيانش و دوستانش در زمان غيبتش در منتهاي سخن و فشار و ذلت مي‌افتند (تا خداوند كساني را كه ايمان آورده‌اند، پاک كند و كافرين را هلاک سازد)[6]

در كمال الدين از حضرت باقر (عليه السلام) در بيان شباهت حضرت قائم (عليه السلام) به جمعي از پيغمبران آمده است كه فرود: و اما روش موسي (عليه السلام) ترس مداوم و طول غيبت و پنهان بودن ولادت و رنج و زحمت شيعيان بعد از او بر اثر آزار و خواري كه از دشمنان ببينند تا آنگاه كه خداي عزوجل ظهور حضرتش را اجازه دهد و او را ياري كند و بر دشمنش تاييد نمايد».[7]

7- حضرت موسي (عليه السلام) هنگامي كه قومش در بيابان سرگردان و گم شدند و در آن حال سالها به سر بردند، هرگاه فرزندي بر ايشان متولد مي‌شد، پيراهني بر او بود به قامت خودش ـ مانند پوست بدنـ اين را طبرسي در مجمع البيان نقل كرده است. [8]

برای شیعیان حضرت قائم (عليه السلام)، در عصر ظهور هم همين امر خواهد بود، چنانكه در كتاب المحجه از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمود : وقتي قائم ما بپاخيزد زمين به نور پررودگارش روشن مي‌گردد و بندگان از نور خورشيد بي‌نياز مي‌شوند و شب و روز يكسان مي‌گردد و مرد در زمان آن حضرت هزار سال عمر كند و هر سال برايش پسري متولد شود و دختري برايش متولد نگردد، پيراهني به قامت او مي‌پوشاند و هر چه بزرگتر شود آن پوشش نيز بزرگتر مي‌گردد و به هر رنگي كه بخواهد مي‌شود. [9]

8- بني‌اسرائيل منتظر قیام حضرت موسي (عليه السلام)، بودند. چون كه به آنها خبر داده شده بود كه فرج آنها به دست او است.

حضرت قائم (عليه السلام) نيز شيعيانش منتظرش هستند، زيرا كه به آنها خبر داده‌اند كه فرجشان به دست آن حضرت است.

9- خداوند متعال درباره حضرت موسي (عليه السلام) مي‌فرمايد: «و لقد اتينا موسي الكتاب فاختلف فيه» [10]؛ ما به موسي كتاب را داديم پس در آن اختلاف شد.

طبرسي در مجمع البيان گفته: منظور اين است كه قومش در آن اختلاف كردند. يعني در صحت كتابي كه بر او فرود آمد.[11]

حضرت قائم (عليه السلام) نيز همين طور، در كتابي كه با اوست ـ كه امير المومنين (عليه السلام) جمع كرده روايتي است كه در روضه كافي به سند خود از حضرت ابوجعفر باقر (عليه السلام) درباره آيه «و لقد آتينا موسي الكتاب فاختلف فيه» [12]؛ ما به موسي كتاب را داديم پس در آن اختلاف شد، آمده كه آن حضرت فرمود: در آن اختلاف كردند همچنان كه اين امت در كتاب اختلاف نمودند و در كتابي كه با قائم هست نيز اختلاف خواهند كرد تا جايي كه مردم بسياري، آن را منكر خواهند شد، كه آنها را پيش مي‌كشد و گردنشان را مي‌زند. [13]

10- خداوند متعال به حضرت موسي (عليه السلام) عصايي عنايت فرمود و آن را معجزه آن جناب قرار داد.

حضرت قائم (عليه السلام) نیز به همان عصا اختصاص يافته است، چنانكه در كمال الدين از حضرت ابو جعفر باقر (عليه السلام)  آمده كه فرمود: عصاي موسي از آن آدم بود، سپس به شعيب رسيده بود و آنگاه به موسي بن عمران رسيد، آن عصا نزد ما است و من آن را پيشتر ديده‌ام، سبز رنگ است به همان وضعي كه از درختش گرفته شده و اگر استنطاق شود، سخن مي‌گويد، براي قائم ما (عليه السلام) آماده شده، به وسيله آن همان كارها را انجام دهد كه موسي انجام مي‌داد و هر چه مامور شود انجام مي‌دهد و هر كجا افكنده شود، با زبان خود نيرنگ‌هاي دشمنان را بر مي‌گيرد.[14]

11- حضرت موسي (عليه السلام) با ترس از مصر فرار كرد، خداوند عزوجل به نقل از او مي‌فرمايد: «ففررت منكم لما خفتكم» [15]؛ پس آنگاه كه از (كيفر) شما بيمناک شدم از شما گريختم.

حضرت قائم (عليه السلام) نیز از ترس اشرار، از شهرها گريخت و در بيابانهاي بي‌آب و علف مسكن گزيد، با وجود اين به نزد مردم مي‌آيد و در ميان آنها راه مي‌رود و از احوالشان با خبر مي‌شود درحالي كه آنها حضرتش را نمي‌شناسند.

12-  خداوند قارون، دشمن حضرت موسي (عليه السلام) را به زمين فرو برد چنانكه خداوند عزوجل مي‌فرمايد: «فخسفنا به و بداره الارض» [16]؛ پس او و خانه‌اش را در زمين فرو برديم.

حضرت قائم (عليه السلام) نيز خداوند متعال دشمنانش ـ لشكر سفياني ـ را به زمين فرو خواهد برد.

13- حضرت موسي (عليه السلام) چون دستش را بر مي‌آورد، مي‌درخشيد و سفيدي آن بينندگان را خيره مي‌ساخت ... . [17]

حضرت قائم (عليه السلام) نیز نورش مي‌درخشد تا جايي كه مردم از نور آفتاب و ماه بي‌نياز شوند.

14- برای حضرت موسي (عليه السلام) از سنگ، دوازده چشمه جوشيد.

در بحار به نقل از نعماني به سند خود از حضرت ابو جعفر باقر (عليه السلام) آمده كه فرمود: هرگاه قائم (عليه السلام)  ظهور نمايد، با پرچم رسول الله و انگشتري سليمان و سنگ و عصاي موسي قيام خواهد كرد، پس دستور  مي‌دهد كه منادي آن حضرت اعلام كند كه هيچ كس از شما آب و غذا و علوفه بر ندارد. اصحاب آن حضرت مي‌گويند: مي‌خواهد ما و چهارپايانمان را از گرسنگي و تشنگي بكشد! پس آن حضرت حركت مي‌كند اصحاب هم در خدمتش حركت مي‌كنند و اولين منزلي كه فرود مي‌آيد به سنگ مي‌زند از آن غذا و آب و علوفه بيرون مي‌آيد، پس از آن مي‌خورند و مي‌آشامند و چهار پايان را نيز علوفه مي‌دهند تا در پشت كوفه به نجف برسند. [18]

15- فرعون برای رسیدن به حضرت موسي (عليه السلام) افراد بسياري را كشت، ولي آنچه خدا خواست همان شد.

فرعون‌هاي زمان ائمه اطهار (عليهم السلام)  نیز به منظور قتل حضرت قائم چه بسيار از فرزندان پيغمبر را كشتند.

 16- خداوند متعال در یک شب امر موسي (عليه السلام) را اصلاح فرمود.

خداوند متعال امر حضرت قائم (عليه السلام) را نیز در يک شب اصلاح خواهد كرد. چنانكه در كمال الدين از حضر امام جواد (عليه السلام) در وصف حضرت قائم (عليه السلام) روايت شده كه فرود: و به تحقيق كه خداوند تبارک و تعالي امر او را در يک شب اصلاح خواهد كرد، همچنان كه امر كليم خود موسي (عليه السلام) را در يک شب اصلاح خواهد كرد.

17- خداوند متعال به منظور امتحان قوم موسی، ظهور آن حضرت را تاخير انداخت تا كساني كه گوساله پرسيتدند از كساني كه خداي عزوجل  را پرستيدند جدا شوند.

خداوند متعال ظهور حضرت قائم (عليه السلام) را نيز به همين منظور به تاخير انداخته است.

 

 

پي‌نوشتها:

[1]. ابن بابویه، كمال الدين، ج1، ص340

[2]. سوره اعراف، آيه 142

[3]. سوره اعراف، آيه 144

[4]. مجلسی، بحار الانوار، ج51 / 27

[5]. سوره قصص، آيه 21

[6]. سوره آل عمران، آيه 141

[7]. ابن بابویه، كمال الدين، ج1 / 327

[8]. محمع البيان، 1 / 117

[9]. المحجه، 184 ـ 185

[10]. سوره هود، آيه 110

[11]. مجمع البيان، 5 / 198

[12]. سوره هود، آيه 110 .

[13]. کلینی، روضه كافي، 287

[14]. ابن بابویه، كمال الدين، 2 / 673

[15]. سوره شعرا، آيه 21

[16]. سوره قصص، آيه 81

[17]. سوره اعراف، آيه 108

[18]. مجلسی، بحار الانوار، 52 / 351 و الغیبة، نعماني، 238

امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شباهت‌های بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهت‌ آن حضرت با حضرت عیسی (علیه السلام) می‌پردازیم.

1- حضرت عيسي (عليه السلام ) فرزند بهترين زنان زمانش مي‌باشد.

حضرت قائم (عليه السلام) نيز فرزند بهترين زنان زمانش مي‌باشد.

2- حضرت عيسي (عليه السلام): در شكم مادر تكلم كرده و تسبيح مي‌گفت، چنانكه این مطلب را فاضل مجلسي در حاشيه مجلد پنجم بحار از ثعلبي از طريق عامه روايت كرده است.

حضرت قائم (عليه السلام) نيز در شكم مادر سخن گفته است.

3- حضرت عيسي (عليه السلام) در كودكي در گهواره سخن گفت.

حضرت قائم (عليه السلام) نيز در كودكي در گهواره سخن گفت، كه چند روايت بر آن دلالت مي‌كند

4- خداوند حكمت و ويژگي‌هاي نبوت را در كودكي به حضرت عيسي (عليه السلام)، عنايت فرمود.

همچنین خداوند حكمت و ويژگي‌هاي امامت را در كودكي به حضرت قائم (عليه السلام) عنايت كرد.

5- خداوند متعال حضرت عيسي (عليه السلام) را به سوي خود بالا برد.

چنانچه حضرت قائم (عليه السلام) را نيز به سوي خود بالا برد.

6- مردم درباره حضرت عيسي (عليه السلام) اختلاف كردند.

چنانچه مردم درباره حضرت قائم (عليه السلام) نيز اختلاف كردند.

امام صادق (عليه السلام) در بيان وجه شباهت حضرت حجت (عليه السلام) به حضرت عيسي (عليه السلام) می‌فرماید: «يهود و نصاري اتفاق كردند بر اينكه عيسي كشته شده ولي خداوند عزوجل آنها را تكذيب كرد و فرمود: «و ماقتلوه و ما صلبوه و لكن شبه لهم» [1]؛ او را نكشتند و به دار نياويختند ولي امر بر آنان مشتبه شد.

غيبت قائم (عليه السلام) نيز همين طور است كه عاقبت، اين امت آن را انكار خواهد كرد به خاطر طولاني شدن آن. بعضي هدايت نشوند و خواهند گفت: اصلا" متولد نشده و بعضي ديگر خواهند گفت: متولد شده و مرده و كساني كفر مي‌ورزند چون  مي‌گويند: يازدهمين نفر از ماعقيم بوده و برخي سركش خواهند شد به اينكه امامت را به سيزده نفر و بيشتر سرايت دهند و ديگراني خداي عزوجل  را معصيت كنند به اينكه بگويند: روح قائم (عليه السلام) در كالبد ديگري وارد شده و او سخن از زبان آن حضرت مي‌گويد.

7- حضرت عيسي (عليه السلام) به اذن خداوند متعال مرده زنده مي‌كرد، خداوند عزوجل از زبان او در قرآن چنين آورده: (و احيي الموتي باذن الله) [2]؛  و به اذن خداوند مردگان را زنده مي‌كنم و خطاب  به او فرموده: (و اذتخرج الموتي باذني) [3]؛ و آنگاه كه تو مردگان را به اذن من از خاک بر آوري.

حضرت قائم (عليه السلام) نيز مردگان را زنده مي‌كند به اذن خداي تعالي و دليل بر آن روايات بسياري است .

به عنوان مثال، از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه هر گاه قائم (عليه السلام) ظهور كند، مردي از آذربايجان، استخوان پوسيده‌اي در دست گرفته و به خدمت آن جناب مي‌آيد و مي‌گويد: اگر تو حجت خدا هستي، دستور بده اين استخوان به نطق در آيد. پس به دستور حضرت، استخوان به نطق آمده، مي‌گويد: من هزار سال است كه در عذاب هستم و اميدوارم با دعاي تو خداوند متعال مرا از عذاب خلاص فرمايد. پس آن مرد خواهد گفت: اين سحر است. آنگاه به فرمان آن حضرت به دار آويخته مي‌شود و تا هفت روز بالاي دار فرياد مي‌زند: اين جزاي كسي است كه معجزه امام را به سحر نسبت دهد، سپس مي‌ميرد.

8- حضرت عيسي (عليه السلام) فرمود: «انبئكم بما تاكلون و ما تدّخرون في بيوتكم» [4]؛ من به شما خبر مي‌دهم از آنچه در خانه‌هايتان ذخيره مي‌كنيد.

حضرت قائم (عليه السلام) نیز بر اساس روایات متعدد، بر تمام احوال و كارهاي ما مطلع است

 

 

 

پي‌نوشت‌ها:

[1]. سوره نساء، آيه 157

[2]. سوره آل عمران، آيه 49

[3]. سوره مائده، آيه 110

[4]. سوره آل عمران، آيه 49

صفحه1 از2

برترین مطالب