مقالات
طول عمر و جوانی امام زمان چگونه با آیه «وَ مَن نُعَمِّرهُ نُنَکِّسهُ فِی الخَلقِ» سازگاری دارد؟
پاسخ:
آيه مزبور [1] در حقيقت يک ناموس طبيعي و قانون الهي را توضيح ميدهد يعني افراد انسان مطابق سير طبيعي پس از آنكه به سر حدّ تكامل جسمي رسيدند، تدريجاً نيروهاي خود را يكي پس از ديگري از دست داده و به ضعف و ناتواني روز اول بازگشت ميكنند، اين «منحني» ضعف و قدرت يک قانون عمومي براي تمام موجودات زنده است و همگي روي سير طبيعي و معمولي اين سرنوشت را خواهند داشت، ولي در موضوع طول عمر امام زمان (عليه السلام) با اينكه يک سلسله مطالعات علوم طبيعي چنين طول عمري را طبق موازين علمي امري كاملاً ممكن معرّفي ميكند، در عين حال بايد اعتراف كرد كه اين طول عمر فعلاً جنبه استثنائي دارد، به عبارت ديگر، عمر هزار ساله و بيشتر براي انسان مطابق اصول علمي امروز به هيچ وجه محال نيست، به دليل اينكه دانشمندان علوم طبيعي براي طولاني ساختن عمر انسان همواره مشغول مطالعاتي هستند و به ما نويد ميدهند كه روزي موفق شوند از طرق علمي حداكثر طول عمر انسان را به مراتب افزايش دهند اين خود نشانه امكان و معقول بودن چنين طول عمري است.
ولي نميتوان انكار كرد كه فعلاً چنين طول عمري جنبه استثنائي دارد و هنوز انسان از طرق معمولي موفق به آن نشده است، بنابراين خداوند براي اصلاح جامعه بشريّت يكي از بندگان برگزيده خود را طول عمر فوقالعادهاي داده كه در موقع معيّني قيام كند و جهاني را مملو از عدالت گرداند و خداوند متعال به خاطر اين مصلحت مهم يكي از سنّتهاي طبيعي و مادي را تغيير داده است كه عبارت است از پير نشدن اجزاي بدن يكي از اوليايش و عمر طولاني پيدا كردن همان طور كه طبق مصلحتي آتش را بر ابراهيم سرد و گلستان كرد و يا شتري را از دل كوه خلق كرد.
پر واضح است آيه مزبور كه نظر به افراد معمولي و عادّي دارد شامل حال چنين فردي نخواهد شد كه وضع او يک وضع فوقالعاده است و از جريانهاي معمولي بر كنار ميباشد، خلاصه همان خدائي كه برخلاف وضع عادّي چنين عمر طولاني را به آن حضرت داده و به صورت فوقالعاده او را زنده نگاه داشته، از عوارض طول عمر كه ضعف و ناتواني و بازگشت به قهقرا است نيز حفظ مينمايد و اين مطلب با آيه مزبور كه نظر با فرد عادّي و معمولي دارد هيچگونه منافاتي نخواهد داشت. [2]
منابع:
[1]. سوره يس، آيه 68.
[2]. مأخذ: كتاب پرسشها و پاسخهاي مذهبي، ج 1، ص 302، انتشارات نسل جوان.
چگونه ممکن است فردیبر خلاف قانون طبیعی زندگی دنیا، هزاران سال عمر کند و جوان بماند؟
پرسش درباره طول عمر حضرت مهدى و توجيهات مختلف در اين زمينه، همواره و از سوى افراد و گروههاى مختلف مطرح بوده است. اين مسئله را مىتوان از چشم اندازهاى مختلفى بررسى و از نظر علمى و تجربى، منطقى و عقلى، قرآنى، تاريخى و روايى بررسى نمود و طول عمر حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ساير معمّرين را اثبات كرد.
براى اثبات اين انگاره، ابتدا دلايل مختلفى بر امكان يا وقوع «طول عمر» ارائه مىگردد؛ سپس اين مسئله در مورد حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تطبيق داده مىشود.
ابتدا گفتنى است كه براى مدت زندگى انسان، حدّى كه تجاوز از آن محال باشد، تعيين نشده است.
از طرف ديگر، پيرى معلول گذشت زمان نيست؛ بلكه معلول اختلالاتى است كه در اعضاى بدن حادث مىشود. چه بسا اگر اختلالى در اعضاى بدن يک فرد رخ ندهد، امكان دارد تا سالهاى متمادى با بدنى سالم و شاداب، زندگى كند.
پس بايد روشن شود كه مسئله طول عمر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، هرگز امرى بعيد يا غير قابل قبول نيست و علم و دانش، نه تنها عمر طولانى را محال نمىداند؛ بلكه امكان آن را نيز به اثبات مىرساند. از نظر معارف اسلامى نيز، اين امر جزو مسلّمات؛ بلكه حتى بديهيات است.
برخى از دلايل مهم اثبات «طول عمر» حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شرح زير است:
يک. از لحاظ علمى و تجربى
علوم امروز، امكان طول عمر را تأييد كرده و كوشش بشر را در اين راه، نتيجهبخش، موفقيتآميز و لازم مىشناسد و براى طول عمر، حد و اندازهاى معلوم نمىكند.
تقليل مرگ و ميرها و طولانى شدن عمر، وارد مرحله عملى شده و با سرعت رو به تكامل است و حد متوسط عمر از 47 سال به 74 سال رسيده است.
در اين زمينه مىتوان نظر علوم مختلف را چنين تبيين كرد:
الف. زيست شناسان مىگويند: اگر اختلالات و آسيبهايى كه به انسان مىرسد و موجب كوتاهى عمر او مىشود، رفع گردد، عمر او به دويست سال خواهد رسيد. برخى مىگويند: انسان بايد سيصد سال عمر كند؛ اينكه مىبينيم هفتاد يا هشتاد سال عمر مىكند، بر اثر آن است كه عضوى از او فرسوده مىشود و به عضوهاى ديگر سرايت مىكند .
بر اساس نظر دانشمندان، پيرى جز فرسوده شدن سلولهاى بدن نيست و اگر روزى بشر بتواند سلولهاى بدن انسان را جوان نگه دارد، خواهد توانست به راز طول عمر دست يابد و از عمرى دراز برخوردار گردد. از نظر دانش جديد، جسم انسان براى ساليانى دراز، داراى قابليت حيات و بقا است. دانشمندانى كه نظريات آنان مورد اعتماد است، مىگويند: همه بافتهاى اصلى در جسم انسان و حيوان، تا بىنهايت قابليت دارد و از اين جهت كاملًا ممكن است كه انسانى هزاران سال زنده بماند؛ البته مشروط به اينكه عوارضى بر او عارض نشود كه ريسمان حيات او را پاره كند.
ب. در قوانين طبيعى، در مورد مقدار عمر طبيعى بشر، هيچ اصل ثابت و غير قابل تغييرى وجود ندارد. به همين دليل، دانشمندان علوم تجربى، همواره در حال مطالعه و آزمايشند و مىكوشند تا متوسط طول عمر انسان را افزايش دهند.
بدون شک اگر مقدار عمر طبيعى انسان، داراى اصول ثابت و غير قابل تغيير بود، اين مطالعات و آزمايشها، به معنا و مفهومى نداشت. دانشمندان با تحقيقاتى كه به عمل آوردهاند. موفق شدهاند عمر برخى از حشرات را تا نهصد برابر عمر طبيعى آن، افزايش دهند. اگر اين قضيه روزى در مورد انسان به حقيقت بپيوندد، عمر هزار ساله براى انسان، امرى پيش پا افتاده خواهد بود.
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم عالم كامل و هم عامل به قوانين و پديدههاى الهى است و اين دو در سايه تقدير الهى، ديرزيستى و سالم زيستى را به همراه داشته است.
دو. امكان منطقى و عقلى
حكما و فلاسفه گفتهاند: بهترين دليل بر امكان هر چيزى، واقع شدن آن چيز است. همين كه طول عمر در ميان پيشينيان روى داده و تاريخ، افراد زيادى را به ما نشان مىدهد كه عمرى دراز داشتهاند، خود دليل روشنى است بر اينكه طول عمر، از ديدگاه عقل، امرى ممكن است و بنابراين طول عمر حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) امكانپذير است.
خواجه نصير الدين طوسى مىگويد: «طول عمر مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اتفاق افتاده و محقق شده است؛ چون چنين است؛ بعيد شمردن طول عمر در مورد مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جهل محض است» .
علامه طباطبايى نيز مىنويسد: «هيچ قاعده و برهان عقلى وجود ندارد كه بر محال بودن طول عمر دلالت كند. به همين جهت نمىتوانيم، طول عمر را انكار كنيم».
سه. طول عمر از نظر اديان
مسئله طول عمر تا حدودى مورد پذيرش اديان قرار گرفته و آنها از عمر بسيار طولانى جمعى از افراد بشر خبر دادهاند. تورات فعلى، در سِفر تكوين (اصحاح 5، 9 و 11) و ... افرادى از پيغمبران و ديگران را نام برده و عمرهاى طولانى هر يک را- كه متجاوز از چهارصد، ششصد، هفتصد، هشتصد و نهصد بوده- به صراحت بيان داشته است.
علاوه بر اين معتقدند: «ايليا»، زنده بوده و به آسمان برده شده است.
اديان باستانى ديگر (مثل زرتشتى و بودايى) نيز از عمرهاى طولانى جمعى از افراد بشر، خبر دادهاند و همه قائل به طول عمر؛ بلكه بقاى حيات اشخاص تا اين زمان هستند.
مسيحيان نيز معتقدند: حضرت عيسى پس از قتل، زنده شد و تا كنون زنده است.
چهار. تجربه تاريخى
نظر تاريخ نيز به عنوان يكى از دلايل امكان طول عمر، مطرح مىباشد.
در طول تاريخ، فراوان بودهاند كسانى كه مدت زمان بسيار طولانى و غير عادى زندگى كرده و در تاريخ به «معمّرين» مشهور شدهاند. بر اين اساس اگر مسئله «طول عمر» در تاريخ زندگى بشر اتفاق افتاده باشد- اگر چه در مواردى نه چندان زياد- تكرار موارد يا مورد مشابه آن، امرى طبيعى، معقول و قابل تحقق و پذيرفتنى خواهد بود. فلاسفه مىگويند: بهترين دليل، براى امكان چيزى، واقع شدن آن است.
روشن است كه نقل تاريخى- به ويژه نقل متواتر و مشهور- سبب يقين و باور مىگردد. اين نقل، يكى از راههاى حصول علم و يقين و يكى از مهمترين منابع اطلاعات بشر است. منابع روايى و كتابهاى تاريخى، افراد زيادى از «معمّرين» را نام برده و شرح نسب و احوال زندگى و فرزندان و حوادث حيات آنان را ثبت كردهاند. اينان معمولًا عمرهايى بسيار دراز داشتهاند؛ مانند:
1. آدم عليه السلام: 930 تا 1000
2. شيث بن آدم: 912 تا 1000 سال
3. انوش بن شيث: 950 سال
4. ذوالقرنين: 3000 سال
5. طهمورث: 1500 سال
6. سطيع كاهن: 600 سال
7. مهلائيل: 895 سال
8. سلمان فارسى: 250 سال
9. ادريس عليه السلام: 965 سال
10. اسماعيل عليه السلام: 137 سال
11. اسحاق عليه السلام: 180 سال
12. يردبن مهلائيل: 962 سال
13. متوشلح (متوشالح): 969 سال و ... .
پنج. قرآن و روايات
در دين اسلام، امكان عمر طولانى، يكى از مسائل مورد اتفاق است و آيات بسيارى در قرآن هست كه امكان طول عمر زياد را يادآورى مىكند و در تفاسير و كتابهاى روايى نيز آمده است.
قرآن به صراحت از عمر طولانى نوح عليه السلام خبر مىدهد: وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عاماً؛ «به راستى نوح را به سوى قومش فرستاديم؛ پس در ميان آنان 950 سال درنگ كرد».
عموم مسلمانان اتفاق دارند كه عيسى و بلكه خضر و ادريس و الياس نيز زنده هستند و عيسى (عليه السلام) در آخرالزمان به زمين خواهد آمد و به حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در نماز اقتدا خواهد كرد.
قرآن درباره عيسى (عليه السلام) مىفرمايد:
«وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابن مَرْيَمَ رسول اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ ... وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً. بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ ...»؛ «گفته ايشان- كه ما مسيح عيسى بن مريم، رسول خدا را كشتيم- صحيح نيست، زيرا آنها نه او را كشتند و نه به دار آويختند؛ بلكه [امر] بر آنها مشتبه شد ... او يقيناً كشته نشده؛ بلكه خدا او را به سوى خود بالا برده است».
در روايات زيادى نيز به زنده بودن عيسى و بازگشت او در آخرالزمان و همراهىاش با مهدى موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، اشاره شده است؛ به عنوان نمونه: «كيف انتم اذا نزل ابن مريم فيكم و امامكم منكم»؛ چگونه خواهيد بود هنگامى كه عيسى بن مريم در ميان شما فرود آيد و پيشواى شما (مهدى) از خودتان باشد؟»
علاوه بر اين در روايات طول عمر دجّال نيز مطرح شده است:
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: «دجّال زنده است و غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود».
شش. اعجاز و قدرت الهى
يكى از راههاى مهم اثبات امكان «طول عمر»، «اعجاز» و قدرت الهى است.
با توجه به نصوص معتبر روايى، حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، با قدرت الهى زنده است و در ميان مردم به حيات خود ادامه مىدهد، همان خدايى كه آتش را براى ابراهيم سرد و وسيله سلامتى قرار مىدهد، عيسى و خضر را پس از قرنها زنده نگهمىدارد؛ مىتواند مهدى موعود را نيز با قدرت بىكران خود، زنده نگهدارد.
علامه طباطبائى نيز از مسئله «طول عمر» به عنوان «خرق عادت» ياد كرده، مىنويسد:
«نوع زندگى امام غايب را به طريق خرق عادت مىتوان پذيرفت. البته خرق عادت، غير از محال است و از راه علم، هرگز نمىتوان خرق عادت را نفى كرد؛ زيرا هرگز نمىتوان اثبات كرد كه اسباب و عواملى كه در جهان كار مىكنند، تنها همانها هستند كه ما آنها را ديدهايم و مىشناسيم و ديگر اسبابى- كه ما از آنها خبر نداريم، يا آثار و اعمال آنها را نديدهايم يا نفهميدهايم- وجود ندارد.
از اين رو ممكن است در فردى و يا افرادى از بشر، اسباب و عواملى به وجود آيد كه عمرى بسيارى طولانى- هزار يا چندين هزار ساله- براى ايشان تأمين نمايد».
در هر صورت؛ پيغمبر اکرم (صلى الله عليه و آله) خبر داده و ائمه معصومين نيز بشارت دادهاند كه حضرت حجت، فرزند امام حسن عسكرى، همان كسى است كه در بامداد روز نيمه شعبان سال 255 ه. ق عالم را به نور جمال خود منوّر ساخته است.
او بعد از غيبت بسيار طولانى، ظهور نموده و جهان را پر از عدل و داد مىكند.
با توجه به اينكه اين بشارتها قطعى، مسلّم و متواتر است و خداوند نيز بر هر كارى قادر و توانا است؛ ديگر جاى شبهه و شک و ترديد نيست.
امام صادق (عليه السلام) هم فرموده است:
«در نظرتان شگفت نيايد كه خداوند، عمر صاحب اين امر را طولانى كند؛ همچنان كه عمر نوح را طولانى نمود».
امام حسن مجتبى عليه السلام نيز فرموده است:
«فرزند نهم از فرزندان برادرم حسين (عليه السلام)؛ خداوند عمرش را در غيبتش طولانى كند، سپس به قدرت خود آشكار سازد، به صورت جوانى كه كمتر از چهل سال داشته باشد».
منبع:
کتاب، سفيران و جانشينان امام در عصر غيبت
سفیر اول امام زمان که بود و چه موقعیتی داشت؟
پاسخ:
سفير اول امام مهدي (عليه السلام)، ابو عمرو عثمان بن سعيد عمروي نام داشت. او به جهت شناخته نشدن به شغل روغن فروشي روي آورد. در مصادر تاريخي سخن از سال ولادت و وفات او به ميان نيامده است و تنها اسم او براي اولين بار به عنوان وكيل خاص امام هادي (عليه السلام) برده شده است .
او بعد از شهادت امام هادي (عليه السلام) وكيل خاص از طرف امام عسكري (عليه السلام) شد. آن حضرت نيز او را در مناسبتهاي مختلف مورد مدح و ستايش خود قرار ميداد. از جمله آن كه در حق او فرمود: «هذا ابو عمرو الثقة الامين، ثقة الماضي و ثقتي في المحيي و الممات، فما قاله لكم فعني يقوله و ما ادي اليكم فعني يوديه»
اين ابو عمرو ثقه و امين و مورد اطمينان گذشتگان و مورد اطمينان من در حيات و بعد از حيات من است، هر آن چه براي شما ميگويد و آنچه به شما ميرساند از جانب من ميباشد.» [1]
در مجلسي كه او با چهل نفر از شيعيان امام عسكري (عليه السلام) بودند، حضرت فرزند خود مهدي را به او نشان داد و بر امامت و غيبت او تصريح نمود، و درباره وكالت او فرمود: «هر آن چه عثمان (بن سعيد) ميگويد، قبول كنيد ...» [2]
هنگام شهادت امام عسكري (عليه السلام) در سال 260 هجري، در تغسيل حضرت حاضر بود و تمام امور ايشان را به عهده داشت. [3]
ممكن است كه اين عمل را اين گونه توجيه نماييم كه او در ظاهر، عمل تغسيل را انجام داده تا امر بر حاكمان ظلم مشتبه گردد و گر نه مطابق برخي روايات امر تغسيل و تكفين امام بر عهده امام است.
عثمان بن سعيد بعد از شهادت امام عسكري (عليه السلام) به تصريح آن حضرت و نص امام مهدي (عليه السلام) هنگام ورود قميها به سامرا، سفير اول آن حضرت شد و از آن موقع به انجام وظايف خود پرداخت، تا آنكه وقت وفاتش رسيد. فرزندش ابو جعفر محمد بن عثمان متولي تجهيز او شد و در جانب غربي بغداد به خاک سپرده شد. [4]
بعد از وفات عثمان بن سعيد از ناحيه مقدسه نامهاي صادر شد و حضرت در آن نامه با تسليت به فرزندش محمد او را به سفارت خود منصوب گردانيد. [5]
پينوشتها:
[1]. الغيبة، طوسي، ص 354؛ مجلسی، بحارالانوار، ج51 ، ص344.
[2]. مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 346، ح1.
[3]. الغيبة، طوسي، ص356.
[4]. مجلسی، بحارالانوار، ج51، ص350، ح3.
[5]. الغيبة، طوسي، ص361؛ كمال الدين، ص510؛ مجلسی، بحارالانوار، ج51، ص348.
منبع: موعود شناسي و پاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني، انتشارات مسجد مقدس جمكران
آیا موضوع غیبت امام زمان ساخته دست عثمان بن سعید است؟
پاسخ:
برخي ميگويند موضوع غيبت امام زمان (عليه السلام) ساخته برخي از اصحاب خصوصا عثمان بن سعيد (نايب اول امام زمان عليه السلام) است
در حالی که بر اساس روایات شیعه، اولین كسانی كه به موضوع غيبت امام زمان (عليه السلام) اشاره كردهاند، شخص رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله) و سپس امير المومنين (عليه السلام) و ساير امامان بودهاند. آنان غيبت حضرت مهدی را پيش بيني كرده و وقوع آن را به مردم گوشزد كردهاند.
به عنوان نمونه، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در این باره میفرمایند:
«سوگند به خدايي كه مرا براي بشارت برانگيخت، قائم فرزندان من بر طبق عهدي كه به او ميرسد غايب ميشود، به طوري كه بيشتر مردم خواهند گفت: خداوند به آل محمد نيازي ندارد و ديگران در اصل تولد او شک ميكنند، پس هر كس زمان غيبت را درک كرد بايد دينش را نگهداري كند ...» [1]
اصبغ بن نباته نیز از اميرالمومنين (عليه السلام) نقل كرده كه فرمود:
«آگاه باشيد كه آن جناب به طوري غايب ميشود كه شخص نادان خواهد گفت: خدا به آل محمد احتياجي ندارد. [2]
امام صادق (عليه السلام) هم میفرمایند:
«اگر خبر غيبت امام خود را شنيديد، انكار نكنيد.» [3]
لذا موضوع غيبت امام زمان (عليه السلام) آن چنان بين شيعيان شايع و رايج بود كه شعرا در شعرهايشان و مولفان در كتابهای خود، به آن پرداختهاند. از جمله كساني كه قبل از ولادت امام زمان (عليه السلام) در مورد غيبت حضرت مهدي (عليه السلام) تاليف داشتهاند عبارتند از:
1- علي بن حسن بن محمد طائي طاطري از اصحاب موسي بن جعفر (عليهماالسلام) [4]
2- علي بن عمر اعرج كوفي از اصحاب موسي بن جعفر (عليهما السلام) [5]
3- ابراهيم بن صالح از اصحاب موسي بن جعفر (عليهما السلام) [6]
4- حسن بن علي بن ابي حمزه معاصر امام رضا (عليه السلام) [7]
5- عباس بن هشام ناشري اسدي از اصحاب امام رضا (عليه السلام ) [8]
6- علي بن حسن بن فضال از اصحاب امام هادي و عسكري (عليهماالسلام) [9]
7- فضل بن شاذان نيشابوري از اصحاب آن دو امام (عليهماالسلام) [10]
پينوشتها:
[1]. اثباة الهداية، ج 6، ص386.
[2]. اثباة الهداية، ج 6، ص393.
[3]. اثباة الهداية، ج 6، ص350.
[4]. رجال نجاشي، ص193.
[5]. رجال نجاشي، ص194.
[6]. رجال نجاشي، ص28.
[7]. رجال نجاشي، ص28.
[8]. رجال نجاشي، ص215.
[9]. رجال نجاشي، ص195.
[10]. همان.
منبع: موعود شناسي و پاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني، انتشارات مسجد مقدس جمكران