مقالات
منظور از «امام زمان» در حدیث معرفت، کیست و مصادر این حدیث کدام است؟
پاسخ:
ما شيعيان معتقد هستيم كه مراد پيامبر از «امام زمان» در اين حديث معروف و متواتر «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهلية»، که به حدیث معرفت یا من مات، مشهور است، امام معصوم (عليه السلام) است كه متصدي منصب امامت در عصر خود ميباشد و از امام علي (عليه السلام) شروع و به حجة بن الحسن العسكري (عليهما السلام) ختم ميشود.
علامه حلي در این زمینه ميفرمايد:
«بين شيعه و سني مشهور و متفق عليه است كه مراد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از واژه امام آنجا که فرمودند: من مات و لم يعرف امام زمانه، مات ميتة الجاهلية، امام زمان و قائم منتظر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است.[1]
اما بعضي از برادران اهل سنت آن را به معاني ديگري تفسير كردهاند از جمله اینکه
الف: گفته اند مراد از« امام زمان» در حديث پيامبر قرآن كريم است.
ولي چنين معنايي درست نيست. زيرا اگر مراد از قرآن تنها وجود آن است، شكي نيست كه به اين مقدار هيچ مسلماني نسبت به آن جاهل نخواهد بود و اگر مراد، معرفت محتواي قرآن به نحو كامل و اطلاع بر آن باشد، اين معرفت از قدرت بسياري از مردم خارج است. ما چطور مي توانيم از يک كارگر و كشاورز بخواهيم كه با محتواي قرآن كاملا آشنا شوند و مفاهيم عميق قرآن را دريافت كنند، همان مفاهيمي كه فهم آن بسيار دقيق و محتاج به مقدمات فراواني ميباشد و اگر نتوانست به عمق مفاهيم قرآن برسد در هنگام مرگ به مرگ زمان جاهليت از دنيا رفته باشد؟ پس چنين معنايي قطعا مراد نيست.
ب: گفته اند مراد از «امام زمان» حاكمان ميباشند.
ولي چنين معنايي هم درست نيست و جواب اين نظريه هم اين است كه حاكمان فراوان و مختلف هستند و اختلافات اساسي دارند چگونه متوجه شويم كه كدام يک مراد خداوند متعال هستند؟ و چطور ممكن است خداوند چنين تكليفي از انسان بخواهد؟ پس اين معني هم درست نيست.
و اما پاسخ سؤال دوم
بايد گفت اين حديث در مهمترين مصادر روايي شيعه و سني وارد شده است البته اين روايت در اين مصادر با اندكي تغيير در الفاظ وارد شده است.
اما منابع اهل سنت:
1. مسند احمد ج 4 صفحه 96
2. ابن ابي الحديد في شرح نهج البلاغه ج 9 ص147
3. طبقات ابن سعد ج 5 ص 144
4. معجم الاوسط طبراني ج 1 ص 175 و 227.
5. كنز العمال متقي هندي ج 1 حديث 464
6. مصنف ابي شيبه جلد 15 ص 38.
7. تاريخ كبير بخاري ج 6 ص 445/ 2943.
8. مسند احمد ج 3/446.
9. كشف الاسرار ج 2 ص 252/1636.
10. مسند ابي داوود ص 259.
11. تفسير ابن كثير ج 1 ص 517.
12. شرح المقاصد تفتازاني ج 2 ص 275.
اما مصادر اهل شيعه: كه بسيار فراوان است از جمله:
1- الايضاح ص 75.
2- اعلام الوري ج 2 ص 253.
3- الثاقب في المناقب 495.
4- البحار ج 23 ص 76.
و مرحوم علامه اميني در الغدير ج 10 ص 358 تا 360 اين مصادر را جمع آوري كرده است.
منابع:
[1]. النافع يوم الحشر، ص 117
آیا امام زمان در جزیرهای به نام خضرا، سکونت دارد؟
پاسخ:
در قرآن كريم در اين باره آيهاي وجود ندارد؛ ولي رواياتي كه درباره مكان و مسكن حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، وارد شده، چند دسته است:
1. برخي از آنها محل خاصي را تعيين نميكند و جايگاه و مكان حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را در بيابانها و كوهها معرفي ميكند. حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، ميفرمايد: «فرزند مهزيار! پدرم امام حسن (عليه السلام) از من پيمان گرفت... و فرمان داد كه براي سكونت، كوههاي سخت و سرزمينهاي خشک و دور دست را برگزينم». [1]
2. دستهاي دیگر از روايات، منطقه خاصي را به عنوان سكونت آن حضرت تعيين ميكنند که از جمله میتوان به مدينه و پيرامون آن، مكّه و پيرامون آن، مانند «رضوي» و «ذي طوي» اشاره نمود. چنان كه امام باقر (عليه السلام) ميفرمايد: «امام زمان (عليه السلام) را غيبتي است در بعضي از درهها و به منطقه «ذي طوي» اشاره كرد.»[2]
3. برخي از روايات ديگر نيز مانند دسته اول جايگاه خاصي را نام نميبرد ولي از وي به عنوان فردي كه با مردم حشر و نشر دارد و به گونه ناشناس زندگي ميكند، نام برده است. [3]
به نظر ميرسد، اصل اولي كه با عقل و عرف سازگار است، زندگي به شيوه عادي و معمولي است؛ زيرا اين گونه زندگي حساسيت برانگيز نيست و براي حضرت نيز، آسانتر و طبيعيتر است. البته اين منافات ندارد كه آن حضرت در بيشتر وقتها، و يا در روزگار ويژه، در مكّه و مدينه حضور داشته باشد. طبيعي است كه گاهي شرايطي پيش آيد كه زندگي معمولي خطرآفرين شود و با فلسفه غيبت منافات داشته باشد. در اين صورت، دوري گزيدن از جامعه ضروري مينمايد.
4. در آيات قرآن و نيز روايات، درباره جزيره خضراء چيزي يافت نشد. علامه مجلسي (رحمه الله) در بحارالانوار بابي دارد به نام «باب نادر در ذكر كسي كه امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را در غيبت كبري ديده است»؛ در اين باب مطالبي را به نقل از رسالهاي كه مشهور به قصه جزيره خضراء است آورده و سپس خود وی آن قصه و روایت را نقد ميكند. در اين باره ميتوانيد به كتاب مهدي موعود، ترجمه جلد 13 بحارالانوار، تأليف آقاي علي دواني و جزيره خضراء افسانه يا واقعيت، علامه سيد جعفر مرتضي عاملي، مراجعه كنيد.
پينوشتها:
[1]. ر.ک: بحارالانوار، مرحوم مجلسي، ج 52، ص 12، داراحياءالتراث العربي.
[2]. همان، ص 341.
[3]. همان، ص 154.
چگونه میتوان به صحت توقیعات رسیده از امام زمان، اطمینان کرد؟
پاسخ:
توقيع در لغت چنين معنا شده است: «الحاق چيزي در آن» [1] و در اصطلاح به نامهها و نوشتههايي كه از ائمه هدي (علیهم السلام) رسيده گفته ميشود.
توضيح اين كه، احاديثي كه از معصومين (علیهم السلام) به ما رسيده است، در يک تقسيم بندي به دو دسته مشافههاي (احاديثي كه از طريق گفت و شنود افراد با امام به ما رسيده) و مكاتبهاي (احاديثي كه از طريق دست نوشته امام يا سؤال و جواب كتبي افراد با امام به ما رسيده) تقسيم ميشوند. به پاسخهاي كتبي امام به سؤالاتي كه از ايشان شده است، توقيع گفته ميشود بنابراين، توقيعات از جمله احاديث مكاتبهاي هستند. حديث مكاتب ميتواند مصاديقي از انواع حديث صحيح، حسن، موثق و ضعيف باشد.[2]
بنابراين توقيعاتي كه از امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به ما رسيده، بخشي از روايات مكاتبهاي هستند كه در كتب روائي ما وجود دارد و راه اطمينان به آنها مثل راه اطمينان به ساير روايات است.
در واقع توقيعات هم رواياتي هستند مثل ساير روايات. اما اين كه چگونه به روايات اطمينان ميكنيم و از كجا معلوم رواياتي كه اكنون در دست ماست واقعا از ائمه (علیهم السلام) صادر شده باشند و از كجا معلوم كه آنها جعلي و ساختگي نيستند، نكتهاي است كه از همان ابتدا مورد توجه بوده و براي همين تلاش بر اين بوده كه نام تمام راوياني كه در سلسله نقل روايت قرار دارند، ذكر شود؛ يعني هنگام نقل روايت اگر مستقيما از ائمه نقل ميكردند، ميگفتند: از فلان امام شنيدم يا فلان امام اين طور فرمود و اگر از يک راوي نقل ميكردند كه او مستقيما از امام شنيده بود، ميگفتند: از فلان راوي نقل ميكنم و او از امام روايت ميكند و باز هم اگر واسطههاي بيشتري از راويان در ميان بودند، نام يكايک آنها را به ترتيبي كه در سلسله نقل حديث قرار دارندف ذكر ميكردند و سپس نام امام را.
اكثر روايات ما چنين هستند كه اصطلاحا به اين دسته روايات «مسند» گفته ميشود.[3]
اين تا حدي مشكل را حل ميكند ولي باز هم سؤالي باقي ميماند كه از كجا معلوم اين راوياني كه در سلسله سند قرار دارند مورد اعتماد و راستگو باشند؟
براي اين كه چنين مشكلي حل شود، علم رجال به وجود آمد. اين علم به طور جدي و دقيق به حل اين مشكل پرداخته است. در اين علم احوال تک تک راويان را مورد بررسي قرار ميدهند كه آيا ميتوان به چنين شخصي در نقل روايت اعتماد كرد يا خير؟ كاملترين كتابي كه در اين علم تا كنون نگاشته شده و به بررسي مبسوط احوال راويان پرداخته معجم رجال الحديث آيت الله العظمي خوئي است. البته اولين كساني كه به نگارش اين علم پرداختهاند يا هم عصر راويان يا قريب العهد آنان بودهاند و چون از علماي بزرگ و مشهور بودهاند؛ مثل شيخ طوسي ميتوان به گفته آنان در مورد راويان اعتماد كرد.
پس ما براي اطمينان به رواياتي كه در منابع روائي وجود دارد، بايد ابتدا ببينيم آيا سلسله راويان حديث تا معصوم متصل هستند يا نه؛ يعني حديث را از جهت اسناد بررسي كنيم. اگر متصل نبودند آن حديث ضعيف است و نميتوان به طور كامل به آن اطمينان نمود، مگر در شرايط خاصي (مثل اين كه صاحب آن كتابي كه حديث در آن است گفته باشد احاديث اين كتاب همگي مورد اعتماد هستند و خود صاحب كتاب هم شخص موثقي باشد و شرائط ديگري از اين قبيل). اما اگر سلسله راويان تا زمان معصوم متصل بود، بايد تک تک راويان از حيث وثاقت و مورد اعتماد بودن بررسي شوند، اگر همه آنان مورد تأييد باشند و بتوانيم به آنها اعتماد كنيم در چنين صورتي اگر همه آنها شيعه اثني عشري و عادل باشند، اصطلاحا به چنين روايتي «صحيحه» گفته ميشود. ولي اگر همه راويان آن عادل باشند، اما حداقل يكي از راويان در اين سلسله سند، مذهبش شيعه نيست به اين روايت موثقه گفته ميشود.[4] و ما به اين هر دو دسته ميتوانيم اعتماد كنيم چون به هر حال همه راويان آنها مورد تأييد و مورد اعتماد هستند. اما اگر در سلسله سند حتي يک نفر راوي غير ثقه (غير قابل اعتماد)باشد، اين روايت ضعيف و غير قابل استناد خواهد شد.
بررسي سند و تحقيق در مورد اعتبار و صحت روايت كار هر كسي نيست، بلكه تنها كساني ميتوانند از عهده اين كار برآيند كه بر اين علوم مسلط باشند و مقدمات آن را طي كرده باشند و در علم رجال متخصص باشند.
پس ما يا بايد خودمان در علم رجال متخصص باشيم يا به متخصصين در اين علم اعتماد و اطمينان كنيم و از آنان پيروي كنيم تا بتوانيم روايات صحيح را تشخيص داده و به آنها عمل كنيم.
پينوشتها:
[1]. خليل بن احمد، كتاب العين، ج 2، ص 176.
[2]. نک: مامقاني، عبدالله، مقياس الهدايه في علم الدراية، ج 1، ص283، انتشارات آل البيت چاپ اول 1411؛ مؤدب، سيد رضا، علم الحديث، انتشارات احسن الحديث.
[3]. با استفاده از مطالب كتاب المدخل الي علم الرجال و الدرايه، نوشته سيد محمد حسيني قزويني، ص 205، چاپ اول، انتشارات موسسه ولي عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، قم، سال 1424.
[4]. همان، ص 199.
آیا صحیح است که پس از ظهور، برخی اصحاب ائمه و برخی علمای شیعه، رجعت میکنند؟
پاسخ:
در برخي از ادله ديني آمده است كه مومنين راستين و پاكباخته ميتوانند براي جهاد در ركاب مقدس امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به دنيا آيند و در اين راه مقدس شربت شهادت نوشند. در دعاي عهد نيز اين آرمان بزرگ به عنوان يكي از خواستههاي شيعيان آن حضرت آمده است: «اللهم ان حال بيني و بينه الموت الذي جعلته حتما مقضيا فاخرجني من قبري موتزرا كفني شاهرا سيفي مجردا قناتي ملبيا دعوه الداعي في الحاضر و البادي».
پروردگارا! اگر مرگ ميان من و او فاصله انداخت مرا از قبر خويش بيرون آر درحالي كه كفن به تن كرده با سلاحي آماده...».
هر چند نمیتوان به طور قطع و یقین، افرادی را که مشمول این مساله میشوند معرفی و تعیین نمود.