مقالات
آیا در روایات به مساله رجعت و چگونگی آن اشاره شده است؟
پاسخ:
رجعت از جمله امور اعتقادي است كه با روايات صحيح [1] و متواتر [2] به اثبات رسيده و با صراحت ميتوان گفت در مورد هيچ يک از معارف ديني به اندازه رجعت، روايات صريح و روشن وارد نشده است.
علامه مجلسي پس از نقل نزديک به دويست روايت دربارة رجعت مينويسد:
«چگونه ممكن است كسي كه به حقانيت ائمه اطهار (علیهما السلام) ايمان دارد، در چيزي ترديد كند كه به صورت متواتر، نزديک به دويست روايت صريح از آنها نقل شده است. رواياتي كه چهل و اندي از بزرگان مورد اعتماد و علماي اعلام در افزون بر پنجاه مورد از تأليفهاي خود، آنها را آوردهاند، بزرگاني چون ثقة الاسلام كليني، محمد بن بابويه (شيخ صدوق)، ابو جعفر طوسي (شيخ طوسي)، سيد مرتضي، نجاشي، كشّي، علي بن ابراهيم، سليم هلالي، شيخ مفيد و... »[3]
شيخ حر عاملي نيز در كتاب خود پس از آن كه بيش از 170 روايت در اين باره نقل ميكند، مينويسد:
اينها بخشي از حديثهايي است كه من در اين زمان ـ با وجود كمي فرصت براي جستوجوي كامل و كمبود كتابهاي مورد نياز در اين زمينه ـ بدانها دست يافتم. بيترديد اين احاديث از حد تواتر معنوي فراتر است. احاديثي كه در ديگر ابواب اين كتاب آمده و خواهد آمد نيز بر اين موضوع دلالت دارد. عقل محال ميداند كه بگوييم تمام راويان اين احاديث به اتفاق اقدام به دروغگويي و نسبت ناروا كردهاند يا اين كه همه اين احاديث جعل شدهاند، يا اين كه رواياتي كه در اين زمينه به ما نرسيده بيش از رواياتي است كه به ما رسيده است. كاش ميدانستم كدام عاقل است كه همه راويان اين موضوع را دروغگو ميپندارند؛ گواهي همه بزرگاني كه در كتابهاي معتبر خود بر درستي اين روايات گواهي دادهاند، رد ميكنند و روايتهايي صريحي را كه در اين زمينه وارد شدهاند تأويل ميكنند. در حالي كه اين روايات از رواياتي كه در زمينه تعيين هر يک از امامان وارد شده است، بيشتر و از نظر دلالت صريحتر و واضحتر است. در هيچ يک از مسائل راجع به اصول و فروع [دين] به اندازه اين موضوع، دلايل، آيات و روايات يافت نميشود. [4]
رواياتي را كه در اثبات رجعت به آنها استدلال شده است، به دو دسته ميتوان تقسيم كرد: نخست، رواياتي كه به صراحت از رجعت سخن گفتهاند و دوم، رواياتي كه به همانندي رويدادهايي كه در امتهايي پيشين رخ داده با رويدادهايي كه در امت اسلام رخ خواهد داد، اشاره كردهاند و از آنها استفاده ميشود كه چون در امتهاي گذشته بازگشت به دنيا روي داده است، اين رويداد در امت اسلام هم اتفاق خواهد افتاد.
در اينجا به نمونههايي از هر يك از دو دسته روايات اشاره ميكنيم:
الف) رواياتي كه به صراحت از رجعت سخن گفتهاند: برخي از رواياتي كه دربارة رجعت از پيشوايان دين نقل شده، به شرح زير است:
1. امام صادق (علیه السلام)در روايتي، ظهور قائم (علیه السلام)، رجعت و رستاخيز را در يک راستا و از مصداقهاي روزهاي خدا دانسته است و ميفرمايد:
«روزهاي خدا سه تايند: روزي كه قائم به پا ميخيزد، روز رجعت و روز رستاخيز».[5]
2. آن حضرت در روايت ديگري كساني را كه به رجعت ايمان ندارند، از خود طرد ميكند و ميفرمايد:
«كسي كه به رجعت ما اعتقاد ندارد از ما [اهل بيت] نيست.» [6]
3. در حديث ديگري كه علامه مجلسي آن را از كتاب صفات الشيعه شيخ صدوق نقل ميكند، امام صادق (علیه السلام)، ايمان به رجعت را يكي از شروط هفتگانه ايمان دانسته است و ميفرمايد:
«هر كس به هفت چيز اقرار كند، از اهل ايمان خواهد بود. آن حضرت، يكي از هفت چيز را ايمان به رجعت برشمرد.»
4. در روايتي مشابه كه در همين كتاب از امام رضا (علیه السلام) نقل شده است، آن حضرت، ايمان به يگانگي خدا، ايمان به رجعت و ايمان به روز جزا را از ويژگيهاي شيعيان اهل بيت (علیهما السلام) بر شمرده است و ميفرمايد:
«هر كس به يگانگي خدا... و رجعت اقرار كند... و به معراج و سؤال و جواب در قبر و... جزا و حساب [روز قيامت] ايمان داشته باشد، مؤمن راستين و از شيعيان ما خاندان است.» [8]
ب) رواياتي كه به همانندي امت اسلام با امتهاي پيشين اشاره كردهاند: عالمان و محدثان شيعه افزون بر اين دسته از روايات كه در آنها به صراحت از رجعت ياد شده است، به دستهاي ديگر از روايات نيز براي اثبات رجعت استدلال كردهاند.
در اين دسته از روايات كه معمولاً از پيامبر گرامي اسلام نقل شده است، بر اين نكته تأكيد شده كه همه آنچه در امتهاي پيشين رخ داده است، بيهيچ كم و كاست، در امت اسلام هم رخ خواهد داد. از آنجا كه آيات قرآن، اخبار و گزارشهاي تاريخي از وقوع رجعت در امتهاي پيشين خبر دادهاند، با توجه به اين روايات ميتوان گفت كه در امت اسلام هم رجعت رخ خواهد داد.
بنابراين، شيوه استدلال به اينگونه روايات چنين خواهد بود: چون پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) فرمودهاند: همه حوادثي كه در امتهاي پيشين روي داده است، بدون كمترين تفاوت در امت اسلام هم رخ خواهد داد» ما ميدانيم كه در امتهاي پيشين رجعت رخ داده است، نتيجه ميگيريم كه در امت اسلام هم رجعت واقع خواهد شد. [9]
برخي از اين گونه روايات به شرح زير است:
1. امام صادق (علیه السلام) از پدرش و او از پدرانش نقل ميكند كه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود:
«همه آن چه در امتهاي پيشين رخ داده است، بيهيچ كم كاست در اين امت هم واقع ميشود.» [10]
2. امام رضا (علیه السلام) در پاسخ مأمون كه از ايشان درباره رجعت پرسيده بود، به همين روايت پيامبر استدلال ميكند و ميفرمايد:
«همانا رجعت حق است و در امتهاي پيشين رخ داده است و قرآن نيز از وقوع آن خبر ميدهد. رسول خدا ـ درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد ـ نيز فرمود: در ميان اين امت نيز همه آنچه در امتهاي پيشين رخ داده است بيهيچ تفاوت رخ خواهد داد».[11]
يادآوري اين نكته ضروري است كه احاديث يادشده در مقام بيان قانوني عام و فراگير بوده و با استناد به آنها ميتوان بر وقوع حوادثي مشابه با رويدادهايي كه در امتهاي پيشين رخ داده است، در امت اسلام استدلال كرد. مگر آنكه نسبت به حادثة خاصي، دليل قطعي بر مشابهت نداشتن اين امت با امتهاي گذشته در دست باشد. مثلاً در امتهاي گذشته، عذابهاي جمعي و گروهي (مانند مسخ) [12] به وقوع پيوسته و قرآن شريف برخي از اين عذابها را گزارش كرده است، ولي بنا به تصريح قرآن، در پرتو وجود پيامبر گرامي در ميان امت اسلامي و نيز به بركت استغفار در پيشگاه خدا، اينگونه عذابها از اين امت برداشته شده است:
]ولي] تا تو در ميان آنها هستي، خدا بر آن نيست كه ايشان را عذاب كند و تا آنان طلب آمرزش ميكنند، خدا عذاب كننده ايشان نخواهد بود.[13]
بنابراين، قانون يادشده جز در مواردي كه دليل قطعي بر تخصيص آن داريم، به قوت و استواري خود باقي است. از آنجا كه بازگشت به دنيا در امتهاي گذشته روي داده است و در اين امت نيز دليل بر نفي آن نداريم، با استناد به اين قانون ميتوانيم اصل رجعت را اثبات كنيم. گذشته از اينكه دلايل و شواهدي نيز بر قطعي بودن آن در دست است. [14]
رجعت در دعاها و زيارتها
دعاها و زيارتهاي نقل شده از معصومان (علیهما السلام)، مجموعهاي ارزشمند از معارف اسلامي به شمار ميآيند و بسياري از آموزههاي ناب اسلامي را ميتوان از دل آنها به دست آورد. يكي از آموزههاي مهم مكتب تشيع كه در دعاها و زيارت نامههاي مأثور به آن توجه شده، موضوع رجعت يا بازگشت به دنياست.
1. در ابتداي «دعاي عهد» كه از امام صادق (علیه السلام) روايت شده، به صراحت به موضوع بازگشت به دنيا در عصر ظهور اشاره و تأكيد شده است كه هر كس چهل روز اين دعا را بخواند، از رجعتكنندگان خواهد بود:
هر كس چهل بامداد، خدا را با اين دعا بخواند، از ياوران قائم ما خواهد بود. پس اگر پيش از [ظهور] قائم از دنيا برود، خداي تعالي او را از قبرش خارج ميسازد [تا قائم را ياري دهد]. [15]
در ادامه اين دعا نيز دعاكننده از خداوند ميخواهد كه اگر مرگ بين او و امام مهدي (علیه السلام) فاصله انداخت، او را زنده سازد تا بتواند، ياري دهنده آن حضرت باشد.
بار خدايا، اگر مرگي كه آن را بر تمام بندگانت قضاي حتمي قرار دادهاي، ميان من و او جدايي افكند، مرا از قبرم برانگيز در حاليكه كفنم را تنپوش خود قرار دادهام، شمشيرم را از نيام بركشيدهام، نيزهام را به دست گرفتهام و دعوتكنندهاي را كه در شهر و صحرا بانگ ميآورد، لبيک ميگويم.[16]
2. در زيارت جامعه كبيره كه از امام هادي (علیه السلام) روايت شده است و يكي از جامعترين، پرمحتواترين زيارتهاي ائمه به شمار ميآيد، در موارد متعددي از رجعت سخن به ميان آمده است. از جمله در بخشي از اين زيارت ميخوانيم:
«و من... به [جايگاه شما] اقرار ميكنم به بازگشت شما ايمان دارم، رجعت شما را تصديق ميكنم و امر شما را انتظار ميكشم.» [17]
در بخشي ديگر از همين زيارت چنين آمده است:
«خداوند تا زماني كه زندهام پيوسته مرا بر [پذيرش] سرپرستي شما، دوستي شما و دين شما پايدار بدارد... و مرا از كساني قرار دهد كه از شما پيروي ميكنند، راه شما را ميپويند، به هدايت شما راهبري ميشوند، در شمار شما محشور ميشوند، در رجعت شما [به دنيا] باز ميگردند، در دولت شما حاكميت مييابند و هنگام بازگشت شما اقتدار پيدا ميكنند. [18]
3. در زيارت «آل ياسين» كه از ناحيه مقدسه امام عصر (علیه السلام) نقل شده است، خطاب به ائمه معصومين (علیه السلام) چنين ميخوانيم:
«... رجعت شما [امامان] حق است و هيچ ترديدي در آن نيست. روزي كه ايمان كسي كه پيش از آن ايمان نياورده يا به هنگام ايمان كار نيكي انجام نداده است، براي او سودي نخواهد داشت.» [19]
در ادعيه و زيارتهاي زير نيز ميتوان آثار اعتقاد به رجعت را مشاهده كرد:
زيارت اربعين امام حسين (علیه السلام) [20]
زيارتي ديگر از زيارتهاي امام حسين (علیه السلام) [21]
زيارت حضرت ابوالفضل (علیه السلام) [22]
زيارت رجبيه [23]
دعاي روز سوم شعبان [24]
زيارت حضرت قائم (علیه السلام) در سرداب مقدس [25]
دعاي روز دحوالارض و... [26]
پينوشتها:
[1]. علماي شيعي از قرن ششم به بعد برخيشرط حجيّت را عدالت راويها و برخي وثاقت آنان دانستهاند كه بر اساس همين عقيده روايات را به چهار قسم تقسيم ميكنند: صحيح، حسن، موثق و ضعيف. «روايت صحيح» در نظر اماميّه آن است كه از نظر سند به وسيله راويان عادل و امامي مذهب به معصوم اتصال پيدا كند. «روايت حسن» آن است كه به وسيله راوي امامي و خوش نام به امام برسد، بيآنكه تصريح به عدالت، و وثاقت آنها شده باشد. «روايت موثّق» آن است كه توسط راوي غيرامامي ولي ثقه و قابل اعتماد، به امام برسد. «روايت ضعيف» آن است كه شروط سهگانه فوق را نداشته باشد. ناصر مكارم شيرازي با همكاري جمعي از اساتيد و محققان حوزه علميه قم، دايرة المعارف فقه مقارن، چاپ اول، قم، مؤسسة الامام علي بن ابي طالب (علیه السلام)، 1385، ج1، ص 175.
[2]. بر اثر فاصله زماني ميان اكثر امّت اسلامي با حضرات معصمين (علیه السلام)، روايات، توسط واسطههاي متعددي به آنان ميرسد و هر چه فاصله ميان مردم و معصوم بيشتر شود، واسطهها بيشتر خواهند بود. اصطلاحاً به هر واسطهاي طبقه ميگويند. «خبر متواتر» آن است كه در هر يک از طبقات، گروهي وجود داشته باشند كه تباني آنان بر كذب و جعل خبر عادتاً امكانپذير نباشد و لذا تواتر يقين آور است. تواتر بر سه قسم است: اوّل: «تواتر لفظي» و آن عبارت است از خبري كه تمام راويان آن با الفاظ يكسان، از آن خبر دهند. دوم: «تواتر معنوي» كه همه از مدلول تضمّني يا التزامي واحدي خبر ميدهند. سوم: «تواتر اجمالي» كه عبارت است از اطمينان به صدور يكي از خبرها به نحو اجمال، بدون اين كه آن خبر مشخص باشد هر چند آن اخبار اشتراكي در محتوا نداشته باشند. همان، ص 173
[3]. مجلسی، بحارالانوار، ج 53، صص 122 و 123.
[4]. الإيقاظ من الهجع بالبرهان علي الرجع، صص 391 و 392.
[5]. مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 63، ح 53.
[6]. همان، ص 92، ح 101.
[7]. همان، ص 121، ح 161.
[8]. همان.
[9]. ر.ک: شیخ صدوق، الإعتقادات، مندرج در مجموعه مصنفات الشيخ المفيد، ج 5، ص 62.
[10]. شیخ صدوق، كمال الدين و تمام النعم، ج 2، ص 576؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج 28، ص 10، ح 15.
[11]. مجلسی، بحارالأنوار، ج 53، ص 59، ح 45.
[12]. ر.ک: سورة بقره (2)، آية 65 و سورة اعراف (7)، آية 166.
[13]. ر.ک: سورة انفال (8) و آية 33.
[14]. رجعت از ديدگاه عقل، قرآن، حديث، صص 47 و 48.
[15]. مجلسی، بحارالأنوار، ج 53، ص 95، ح 111؛ ج 102، ص 111.
[16]. همان.
[17]. شیخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 373؛ شیخ عباس قمی، مفاتيحالجنان.
[18]. مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 92، ح 99.
[19]. مجلسی، بحارالأنوار، ج 99، ص 82؛ شیخ عباس قمی، مفاتيح الجنان.
[20]. مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 92، ح 100.
[21]. همان، ص 94، ح 104.
[22]. همان، ح 105.
[23]. همان، ح 106.
[24]. همان، ح 107.
[25]. همان، ص 95، ح 108.
[26]. همان، ص 99، ح 118. براي مطالعه بيشتر در اين باره ر.ک: الإيقاظ من الهجع بالبرهان علي الرجع، صص 319-301.
منبع: ماهنامه موعود شماره 91
رجعت در فرهنگ شیعی به چه معناست؟
پاسخ:
شيعه اماميه معتقد است كه پس از ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) و تشكيل حكومت عدل الهى در سرتاسر جهان، گروهى از اولياى الهى و دوست داران خاندان رسالت و برخى از معاندان و دشمنان خاندان وحى كه از دنيا رفتهاند، به دنيا باز مىگردند.
اولياى الهى و صالحان با ديدن حاكميت حق و عدل و گسترده گيتى، شادمان مىشوند و نيز پرتويى از ثمرات ايمان و اعمال صالح خود را در دنيا مشاهده مىنمايند. معاندان و دشمنان اهل بيت (عليهم السلام) نيز بخشى از جزاى اعمال ناشايست خود را در اين دنيا مشاهده كرده و به كيفر آن خواهند رسيد.
و این همان رجعت است
آیا در قرآن و روایات به رجعت امام حسین در عصر ظهور اشاره شده؟
پاسخ:
«رجعت» را كه عبارت است از «بازگشت گروهى از مؤمنان خالص و طاغيان و كفار بسيار شرور بعد از ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در آستانه رستاخيز» [1] بايد از جمله امورى دانست كه اعتقاد بدان خاصه پيروان مكتب تشيع است و از جانب امامان بزرگوار شيعه (علیهم السلام)، تأكيدات فراوانى بر اعتقاد بدان وارد گرديده است؛ تا بدانجا كه در حديثى از امام جعفر صادق (علیه السلام)، عدم ايمان به آن، همسنگ و هموزن انكار ايشان قرار داده شده و كسانى را كه بدين موضوع اعتقاد ندارند، خارج از دايره «امامت و ولايت»، معرفى فرمودهاند:
«از ما نيست كسى كه ايمان به رجعت نداشته باشد...» [2]
بايد دانست؛ امر رجعت اگر چه در ابتدا براى ما آدميان - كه محصور در حصار ماديات هستيم - شگفتآور و عجيب به نظر مىرسد و به همين دليل گاهى در اين امر شک و ترديد مىنماييم و حتى زمانى هم پا را فراتر نهاده و به انكار آن مىپردازيم !ولى اگر عقل معادانديش را كه با حجابهاى هوى و هوس پوشيده نشده باشد، به كار گيريم و در اين امر كمى انديشه كنيم؛ خواهيم ديد كه بنا به چندين و چند دليل عقلانى، وقوع رجعت، جاى هيچگونه استبعاد و شگفتى ندارد. همچنین اگر در آيات قرآن كريم، غور و بررسى نماييم؛ بدين نكته پى مىبريم كه در اين كتاب آسمانى، دهها آيه وجود دارد كه هر يک به نوعى اثبات كننده موضوع رجعت مىباشند و نه تنها آيات قرآن كريم كه احاديث و روايات بسيارى را در كتب معتبر حديثى مىتوان مشاهده كرد كه بر وقوع رجعت تأكيد دارند.
اما همان طور كه از تعريف رجعت كه در صدر اين نوشتار ذكر شد، برمىآيد، رجعت يعنى اعتقاد به بازگشت «مؤمنان خالص» و «كفار و ظالمان خالص»، آنانكه در طول حيات دنيوى خود جزو رهبران و سردمداران ايمان و كفر محسوب مىشدهاند و بدين ترتيب در مىيابيم كه امر رجعت تنها شامل عدهاى از انسانها مىشود و نه همه آنها! همانطور كه در حديثى از امام جعفر صادق (علیه السلام)، مىخوانيم كه فرمود:
«رجعت عمومى نيست بلكه جنبه خصوصى دارد؛ تنها گروهى بازگشت مىكنند كه ايمان خالص يا شرك خالص دارند.» [3]
مطابق اين حديث شريف از جمله كسانى كه در هنگامه رجعت به اين عالم برمىگردند، كسانى هستند كه در ايمان، خالص و ناب بودهاند و به تعبير رساتر، امام مؤمنان و مولاى صالحان و مقتداى پرهيزگاران گرديدهاند، كه يكى از آنها سالار شهيدان و سرور آزادگان حضرت ابا عبداللَّهالحسين (علیه السلام)، است، كه در برخى از آيات قرآن كريم و نيز تعداد كثيرى از روايات و احاديث به رجعت آن حضرت تصريح گرديده است و آن را امرى حتمىالوقوع دانستهاند، كه ذيلاً به دو نمونه از آيات قرآن كريم و تعدادى از روايات اسلامى كه در خصوص رجعت آن حضرت وارد شده است اشاره مىنماييم:
الف) رجعت امام حسين (علیه السلام) در قرآن كريم:
همانطور كه قبلاً گفتيم در قرآن كريم پيرامون مسئله رجعت و نيز رجعت حسين بن على (علیه السلام)، آيات فراوانى وجود دارد تا بدانجا كه گفتهاند: «در قرآن 18 آيه صريح در باب رجعت است» [4] از جمله اين آيات، آيات ششم و هفتم از سوره مباركه نازعات مىباشد: «در آن روز كه زلزلههاى وحشتناک همه چيز را به لرزه درمىآورند و به دنبال آن حادثه دومين رخ مىدهد»
اين دو آيه شريفه اشاراتى دارند به حوادثى كه قبل از وقوع قيامت و رستاخيز روى مىدهند كه از جمله آنها زلزلهاى وحشتناک است كه همه چيز را درهم ريخته و نظام جهان را دگرگون مىسازد.
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)، در (تأويل) اين آيه شريفه فرمودهاند:
«لرزاننده حسين بن على (علیه السلام)، و حادثه دومين، على بن ابيطالب (علیه السلام)، است. نخستين فردى كه (در رجعت) قبر او شكافته شده (و از آن بيرون مىآيد) و خاک را از سر مىزدايد، حسين بن على (علیه السلام) است.[5]
در اين زمينه بايد به آيه 6 از سوره مباركه اسراء نیز اشاره كرد، كه خداوند عزيز در اين آيه مىفرمايد:
«آنگاه شما را روبهروى آنها قرار داده و بر آنها غلبه دهيم و به مال و فرزندان نيرومند، مدد بخشيم و عده جنگجويان شما را بسيار گردانيم. »
اين آيه شريفه نيز طبق روايتى كه از امام جعفر صادق (علیه السلام)، وارد گرديده، به موضوع رجعت امام حسين (علیه السلام)، اشاره دارد، چرا كه آن حضرت فرمود: اول كسى كه به دنيا برمىگردد؛ حضرت امام حسين (علیه السلام)، و اصحاب او و يزيد و اصحاب او خواهند بود. پس همه ايشان را بكشد مثل آنكه ايشان كشتهاند. چنانچه حق تعالى فرموده است: «ثم رددنا لكم...» [6]
باز در روايت ديگرى امام صادق (علیه السلام)، در تأويل همين آيه میفرمايد: «... ثم رددنا لكم الكره عليهم» اشاره است به خروج امام حسين (علیه السلام)، با هفتاد نفر از اصحابش... و به مردم گويند كه اين حسين است كه بيرون آمده است تا مؤمنان شک در او نكنند و بدانند كه دجال و شيطان نيست و حضرت قائم در آن وقت در ميان ايشان باشد... »[7]
با توجه به دو آيه فوقالذكر اين نكته به دست مىآيد كه امر رجعت و نيز رجعت امام حسين (علیه السلام)، از نظر اين كتاب آسمانى، امرى شدنى خواهد بود و به همين دليل جاى شگفتى در آن وجود ندارد.
ب) رجعت امام حسين (علیه السلام)، در روايات:
يكى از منابع چهارگانه فقه اسلامى، حديث و سنت است و به همين خاطر براى اثبات بعضى از احكام، قواعد و اعتقادات دينى ناگزير از رجوع به احاديث و سنن منقول از پيامبراکرم (صلی الله علیه و آله)، و ائمه اطهار (علیهم السلام)، هستيم، كه اين مطلب درباره «رجعت» نيز صادق است. يعنى براى پى بردن به كم و كيف رجعت، در كنار استدلال به قرآن كريم و عقل، بايد از احاديث و روايات نيز بهره گرفت.
بايد دانست درباره امر رجعت و حوادث پيرامون آن، روايات و احاديث فراوانى در كتب روایى و حديثى مضبوط است تا جايى كه «شيخ حر عاملى در كتاب الايقاظ من الهجعه بالبرهان على الرجعه، 600 حديث [درباره رجعت] روايت كرده است.» [8] ولى از آنجا كه بحث ما پيرامون رجعت امام سوم (علیه السلام)، است، فقط به برخى از رواياتى كه در آنها به رجعت آن حضرت تصريح گرديده مىپردازيم.
روايت اول:
قطب راوندى و ديگران از جابر از امام محمد باقر (علیه السلام)، روايت كرده است كه حضرت امام حسين (علیه السلام)، در صحراى كربلا، پيش از شهادت فرمودند: «... اول كسى كه زمين شكافته مىشود و از زمين بيرون مىآيد من خواهم بود و بيرون آمدن من موافق مىافتد با بيرون آمدن اميرالمؤمنين و قيام قائم ما...» [9]
اين روايت كه علامه مجلسى نیز آن را در حقاليقين آورده است بر اين نكته تصريح مىفرمايد كه اولين رجعت كننده در هنگامه رجعت، امام حسين (علیه السلام)، است و در اين مورد، احاديث فراوانى نقل گرديده كه نمونهاى از آن را قبلاً و در شرح آيات سوره مباركه نازعات نيز ذكر كرديم.
روايت دوم:
...عياشى از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)، روايت كرده است كه اول كسى كه به دنيا برمىگردد حضرت امام حسين (علیه السلام)، است و اصحاب او و يزيد و اصحاب او، پس همه ايشان را بكشد مثل آن كه ايشان را كشتهاند. [10]
در اين روايت علاوه بر آنچه قبلاً بدان اشاره نموديم يعنى اولويت امام حسين (علیه السلام)، در رجعت، به رجعت اصحاب آن حضرت و نيز مخالفان و دشمنان ايشان هم اشاره گرديده و همانطور كه ملاحظه مىشود تصريح گرديده كه در واقعه رجعت، گوئى صحنه حماسه آفرين عاشورا بار ديگر تكرار گرديده و مجدداً مقاتلهاى بين آن حضرت و سپاه يزيد درمىگيرد كه سرانجام و عاقبت آن، پيروزى و غلبه سپاه امام (علیه السلام)، بر سپاه كفر است و در واقع انتقام فجايع حادثه عاشورا از يزيديان گرفته مىشود.
البته اين انتقامگيرى از ظالمان و ستمگران، تنها منحصر به واقعه عاشورا نبوده، بلكه مطابق روايتى كه از امام كاظم (علیه السلام)، وارد شده، در هنگامه رجعت بسيارى از مؤمنان از دشمنان خود، طلب حقوق پايمال شده خويش را مىنمايند و علاوه بر آن از عدهاى از دشمنان خود، انتقام مىگيرند :
«...ارواح مؤمنان با ارواح دشمنان ايشان به سوى بدنها برمىگردند تا حق خود را از ايشان استيفاء كنند. هر كه ايشان را عذاب و شكنجه كرده باشد، انتقام از او بكشند و... » [11]
روايت سوم :
... از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام)، روايت گرديده كه اول كسى كه در رجعت برخواهد گشت حضرت امام حسين (علیه السلام)، خواهد بود و آن مقدار پادشاهى خواهد كرد كه از پيرى، موهاى ابروهاى او بر روى ديدهاش آويخته شود. [12]
مطابق اين روايت و روايات مشابه ديگر، در هنگامه رجعت براى برخى از ائمه (علیهم السلام)، دورانى است كه در طى آن در پهنه گيتى به حكمرانى پرداخته و حكومت مىنمايند، كه از جمله آنها امام حسين (علیه السلام)، است كه دوران حاكميت آن حضرت بسيار طولانى خواهد بود.
بايد دانست كه از اين روايت استفاده مىشود كه فاصله بين قيام حضرت صاحب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و رجعت تا وقوع رستاخيز و برپا شدن قيامت، فاصلهاى طولانى خواهد بود كه در اين فاصله همانطور كه گفتيم عدهاى از اولياى الهى حكومت مىكنند و دنيا، روزگارى سرشار از صلح و صفا را به خود خواهد ديد. دورانى كه نشانى از ظلم و ستم وجود ندارد و «نيكان به ديدن دولت ائمه (علیهم السلام) خوشحال شده و ديدههاى ايشان روشن مىگردد...»[13]
از آنچه گفتيم نتيجه گرفته مىشود كه اولاً امر رجعت، امرى حتمى الوقوع است و ثانياً اين امر منحصر به برخى از صلحا و اشقيا مىشود و نه همه آنها، كه از آن جملهاند، امام حسين (علیه السلام)، كه نخستين مراجعت كننده به دنيا است و پس از انتقامگيرى از پديدآورندگان فاجعه عاشورا و گستردن صلح و صفا و آرامش در عرصه گيتى، مدت بسيارى را به اداره امور عالم و حاكميت بر جهان بشريت مىپردازند.
پینوشتها :
[1]. تفسير نمونه ج15، ص555.
[2]. علامه مجلسى، حقاليقين، ج2، ص2.
[3]. تفسير نمونه ج15، ص560.
[4]. حسين عماد زاده، منتقم حقيقى، ص481.
[5]. فضائل و سيره امام حسين (علیه السلام)، در كلام بزرگان، عباس عزيزى، ص69.
[6]. حق اليقين ج2، ص12
[7]. حقاليقين ج2، ص16
[8]. حسين عماد زاده، منتقم حقيقى، ص482.
[9]. علامه مجلسى، حقاليقين، ج2، ص7.
[10]. همان، صص12- 11.
[11]. همان، ص7.
[12]. همان
[13]. همان، ص10.
درباره رجعت چه دیدگاههایی وجود دارد؟
در مورد رجعت در اين دنيا ديدگاههای مختلفی وجود دارد که در اینجا به آنها اشاره میشود:
1- برخی معتقدند، رجعت همانند تمثلاتى است براى ارواح مومنين و ائمه اهل بيت (عليهم السلام) كه از دنيا رفتهاند و دوباره روح آنان ظهور كرده و با بازگشت به این جهان، تصرفاتى در اين عالم خواهند نمود.
اين تفسير گر چه به برخى از فلاسفه از قبيل مرحوم شاه آبادى و رفيعى قزوينى نسبت داده شده ولى با ظواهر ادله سازگارى ندارد.
2- برخی دیگر معتقدند که مقصود از رجعت، ظهور امام زمان (عليه السلام) و رجوع آن حضرت به مردم به جهت اقامه توحيد و عدل است.
اصل اين معنا گر چه صحيح است ولى اطلاق رجعت بر آن خلاف ظاهر ادله است.
3- دسته سوم هم معتقدند: مقصود از رجعت رجوع اتوه (علیهم السلام) به همراه عدهاى از اموات به اين دنيا به جهت مصالحى خاص در عصر حكومت حضرت مهدى (عليه السلام) است. قائلین به این قول با استناد به روایات اهل بیت (علیهم السلام)، رجعت مومنترین مومنان و کافرترین کفار را حتمی شمردهاند.
اين قول راى مشهور در میان شیعه و موافق ظواهر ادله مىباشد.