مقالات
آیات مهدویت در سوره توبه
در این سوره سه آيه پیرامون بحث مهدویت وجود دارد که عبارتند از آيات 3-33- 36
«و أذان من الله و رسوله الى الناس يوم الحج الا كبر» [1]
و اين اعلامى از ناحيه خدا و پيامبرش به (عموم) مردم در روز حج اكبر (روز عيد قربان) است.
امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) فرمودند: «اين حج بزرگ، هنگام ظهور قائم ماست، كه مردم را به سوى خود دعوت كند». [2]
«هو الذى أرسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله و لوكره ا لمشركون» [3]
او كسي است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاده تا او را بر همه آيينها غالب گرداند، هر چند مشركان، كراهت داشته باشند.
ابن بصير و سماعه هر دو از امام صادق (عليه السلام) روايت مىكنند كه آن حضرت، فرمود:
«به خدا سوگند، تأويل اين آيه تا ظهور قائم (عليه السلام) صدق نمىكند، زمانى كه حضرت قائم ظاهر شود، مشركى باقى نخواهد ماند، مگر آن كه خروج او را كراهت داند و مشركى باقى نماند مگر آن كه نابود مىشود تا جائى كه اگر كافرى در شكم سنگ سختى باشد، آن سنگ گويد، اى مؤمن در شكم من كافرى مستقر است، مرا بشكن و او را بكش. [4]
«إن عده الشهور عندالله اثتا عشر شهرأ فى كتاب الله يوم خلق السموات و الارض» [5]
تعداد ماهها نزد خداوند در كتاب (آفرينش) الهى از آن روز كه آسمانها و زمين را آفريده، دوازده ماه است.
داود بن كثير از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه آن حضرت، فرمود:
«منظور از «عدة الشهور»، در اين آيه، اينها هستند:
ا- اميرالمؤمنين على بن ابی اطالب (عليه السلام).
2- حسن بن على (عليه السلام).
3- حسين بن على (عليه السلام).
4- على بن الحسين (عليه السلام).
5- محمد بن على (الباقر) (عليه السلام).
6- جعفر بن محمد (الصادق) (عليه السلام).
7- موسى بن جعفر (الكاظم) (عليه السلام).
8- على بن موسى (الرضا) (عليه السلام).
9- محمد بن علي (الجواد) (عليه السلام).
10- على بن محمد (الهادى) (عليه السلام).
11- حسن بن على (العسكرى) (عليه السلام).
12- حجت بن الحسن (المهدى) (عليه السلام).
سپس حضرت فرمود: اى داود آيا مىدانى نام آنان از چه زمانى بوده است؟ عرض كردم: خدا و رسولش و شما مىدانيد. حضرت فرمود: دو هزار سال قبل از اين كه خداوند متعال آدم را خلق نمايد.» [6]
«و قاتلوا المشركين كافة كما يقاتلونكم كافة» [7]
و با مشركان (به هنگام نبرد) دسته جمعى پيكار كنيد، همان گونه كه آنها دسته جمعى با شما پيكار مىكنند.
زراره مىگويد: از امام باقر (عليه السلام) تأويل اين آيه را پرسيدند و حضرت فرمود: «موقع تأويل اين آيه نرسيده، هر كس قيام قائم ما را درک كند و آن جناب را ببيند، تأويل آن را مىبيند و دين محمد (صلي الله عليه و آله) تا جائى كه شب و روز است، گسترش مىيابد، به گونهاى كه در پشت زمين مشركى نباشد. همانگونه كه خداوند فرموده است. [8]
پينوشتها:
[1]. توبه، آيه 3.
[2]. الف ) بحار الانوار ج 51 ص 55 - ب) اثبات الهدي ج 7 ص 99.
[3]. توبه آيه 33.
[4]. الف ) ينابيع الموده ص 423 - ب ) بحار الانوار ج 51 ص 50 - ج ) غايه المرام ص 732.
[5]. توبه آيه 36.
[6]. تفسير برهان ج 2 ص 123.
[7]. توبه بخشي از آيه 36.
[8]. ينابيع الموده ص 423.
عدم تنافی انتصابی بودن مقام امامت با حدیث یوم الدار
شيعيان معتقدند كه امامت يک منصب الهي و تابع تشريع و نصب الهي است، به گونهاي كه حتّي شخص پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم نقش استقلالي در تعيين جانشين خود نداشت، بلكه وظیفه پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) بر اساس آیه ابلاغ [1] تنها ابلاغ فرمان خدا بود و بس یعنی معرفی امیرالمومنین (علیه السلام) به عنوان امام و جانشین آن حضرت.
بنابر اين از ديدگاه شيعه، چنين رياستي هنگامي مشروع خواهد بود كه از طرف خداي متعال بوده و امام داراي علم خدادادي باشد تا بتواند حقايق دين را با همه ابعاد و حقايقش بيان كند و داراي ملكه عصمت باشد تا تحت تأثير انگيزههاي نفساني و شيطاني واقع نشود و مرتكب تحريف عمدي در دين نگردد، همچنین نقش تربيتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را به عهده گرفته و افراد مستعد را به عاليترين مدارج كمال برساند و در صورت مساعد بودن شرايط اجتماعي، متصّدي حكومت و تدابير امور جامعه شده و قوانين اجتماعي سالم را اجرا نموده و حق و عدالت را گسترش دهد.
حال با توجه به اين اعتقاد كه امامت مقام و منصبی الهي بوده كه تابع تشريع و نصب الهي است، اين سوال به ذهن تبادر ميكند كه پس چرا رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در جريان انذار بستگان نزديک خود، فرمود: نخستين كسي كه دعوت مرا بپذيرد، او برادر، وزیر، وصي و جانشين من خواهد بود؟
در پاسخ به این سوال میگوییم، اگر چنان چه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مأموريت داشته كه همزمان با رسالت خود، خلافت و جانشيني اميرمؤمنان را نيز به امّت اعلام و معرّفي نمايد، در اجراي اين مأموريت مهم، لحاظ سه جهت از سوي آن حضرت لازم و ضروري مينمود،
زيرا آن حضرت از يک طرف بيم داشت كه مبادا مردم اين كار را حمل بر نظر شخصي وي نموده و از پذيرفتن آن سر باز زنند
از سوي ديگر بر اساس آيه 125 سوره نحل مأموريت داشت كه در دعوت زباني فنون زبان را به كار ببرد يعني در هر جا به مقتضاي فهم و استعداد شنونده سخن بگويد [2]
از سوي سوّم با علم خدادادي خويش به روشني ميدانست كه در جريان دعوت خويشاوندان نزديک جز علي كسي ديگر به او پاسخ مثبت نخواهد داد.
شايد رسول خدا به خاطر رعايت اين سه جهت، مسئله جانشيني خويش و امامت امام علي (علیه السلام) را به اين بيان و تعبير مطرح نموده است، زيرا با اين تعبير و بيان است كه آن حضرت هم جانشين تعيين شده از طرف خدا را براي امّت اعلام و معرّفي نموده است و هم رفع اتهام از خويش مبني بر اعمال نظر شخصي نموده و هم حجّت را بر بستگان نزديک خود تمام نموده و زبان اعتراض آنها را مبني بر اين كه چرا يكي از بزرگان قوم را به عنوان جانشين خود انتخاب نكردي، بسته است.
[1]. سوره مائده، آیه 67
[2]. سوره نحل، آیه 125، «ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ»
عدم اختصاص مقام امامت به ظالمین
وقتي حضرت ابراهيم (عليه السلام) از مقام عبدالله بودن به مقام نبوت و رسالت برانگيخته شد، خداوند متعال پس از امتحانات فراوان و آزمايشات گوناگون وي را به مقام امامت منصوب فرمود. آن حضرت پس از اينكه به اين مقام رسيد از خداوند متعال درخواست چنين مقامي را براي ذريّه خود كرد: «وَ إِذِ ابْتَلَي إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» [1]
چون حضرت ابراهيم (عليه السلام) را پروردگارش به اموري مهم بيازمود و او همه آنها را به شكل كامل به انجام رسانيد، خداي سبحان به او فرمود: من تو را امام و پيشوا قرار دادم. حضرت ابراهيم، درخواست كرد از دودمانم نيز پيشواياني قرار ده، خداوند فرمود: عهد و پيمان من به ظالمین نميرسد.
در بازشكافي مفهوم تبعيض نژادي كاملاً به اين معنا پي خواهيم برد كه تبعيض نژادي در موردي صادق است كه فرد يا افرادي صرفاً به دليل انتساب به نژادي خاص بر ديگراني كه از كمالات و شايستگيهاي بيشتر برخوردارند، ترجيح داده شوند. همان كاري كه برخي عالمان قوم يهود در مورد قوم يهود انجام ميدادند. ولي اگر ترجيح در يک قوم و خانواده به دليل وجود لياقت و شايستگي باشد، اين اصلاً تبعيض نژادي نخواهد بود، بلكه عين عدالت است.
براي بررسي موارد فوق به تبيين مسايل ذيل ميپردازيم:
وقتي كه حضرت ابراهيم (عليه السلام) چنين درخواستي كرد، خداوند متعال در جواب وي چنين فرمود: «قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» [2] عهد و پيمان من به ستمگران نميرسد.
با اين بيان، خداوند به يک نكته بسيار مهم تصريح فرمود و آن اینكه، ظلم و ستم و بيدادگري در همه انواع و در هر جا و از هر كسي سبب محروميّت از مقام والاي پيشوايي مردم (امامت) ميشود. از اين آيه ميتوان چنين استنباط كرد كه صرف عصمت براي دريافت مقام شامخ امامت كافي نيست، بلكه شرايط ديگري همچون ابتلاء و موفقيّت در آزمونهاي مهم، لازم است. با توجه به اين كه عصمت داراي مراتب است و عصمت عالي شرط نيل به مقام عالي نبوت و رسالت و امامت و مانند آن است»[3]
همچنين طبق آيه «لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ» [4] چنين استفاده ميشود كه مقام امامت را خداوند به خاطر صبر و يقين به آيات الهي به آنها اعطاء كرده است.[5]
همچنین از عبارت «إِنِّي جَاعِلُك» آيه ابتلاء (124 بقره) اين مطلب مهم به دست ميآيد كه امامت مقامي است رفيع و از مناصب الهي كه اين مقام بايد از طرف خداوند متعال تعيين شود و منشاء امامت وراثت نيست، لياقت است. لياقتها با شعار ثابت نميشود بلكه با پيروزي در امتحانات الهي ثابت ميگردد.[6]
با توجه به آن چه گفته شد، قرار گرفتن امامت در ذريّه حضرت ابراهيم (عليه السلام) تبعيض نژادي نيست. چون اگر قرار بود خداوند تبعيض نژادي قائل شود، مسلماً به امام و پيامبر خود حضرت ابراهيم چنين نميگفت: «كه اگر كسي هم از ذريّه تو ظالم باشد باز هم نميتواند به اين مقام نايل شود. پس اگر كسي ظالم حتي به نفس خود هم باشد نميتواند امام شود و اينكه اين امامان شريف به اين مقام نائل شدهاند به خاطر پاكي و مطهر بودن آنهاست نه اينكه از ذريّه پاک حضرت ابراهيم هستند».[7]
پس روشن ميشود كه قرار گرفتن مقام امامت در ذريّه حضرت ابراهيم (عليه السلا) به خاطر پاكي و لياقت اين افراد است، نه اينكه تبعيض نژادي باشد چون با توجه به قسمت آخر آيه ابتلاء «لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» مسلماً افرادي هم در ذريّه ايشان بودند كه ظالم به حساب آيند ولي آنها را امام قرار نداده است. حال آن كه اگر بنا بر تبعيض نژادي بود ميبايست حتي ستمگران از ذريّه ابراهيم (عليه السلام) هم به مقام امامت برسند.
اما در مورد بخش دوم سئوال بايد چنين گفت كه: (با حفظ مسائل و مقدمات گفته شده در قبل) امامت در حقيقت مقام رفيع الهي و از مناصب الهي است و بايد از طرف خداوند منصوب شود.
خداوند چون عالم مطلق است و بر همه چيز از ازل تا ابد آگاه است و به سرنوشت تمامي موجودات از ابتدا تا انتها اطلاع دارد و چون امامت به خاطر قاعده لطف الهي واجب است، وجود داشته باشد، لازم است خداوند اماماني را تعيين كنند و خداوند بر اساس معيارها و قواعدي كه در مباحث قبلي بيان شد تمام موجودات را بررسي كرده و به آن آگاهي دارد كه از ميان تمام موجودات فقط اين تعداد از افراد هستند كه تمام شرايط لازم و از جمله سرافراز بيرون آمدن از امتحانات و ابتلائات الهي را دارند.
پس خداوند آنها را تعيين و به مردم به شيوههاي مختلف معرفي كرده است و اگر كسي غير از اين تعداد ممكن بود چنين مقامي را داشته باشد، حتماً خداوند او را به عنوان امام معرفي ميكرد.
پس نتيجتاً امامان بر اساس روايات و از جمله روايت جابر بن عبدالله انصاري از پيامبر (صلي الله عليه و آله) 12 نفرند كه اولين آنها امام علي (عليه السلام)، سپس، امام حسن (عليه السلام)، سپس، امام حسين (عليه السلام) و 9 تن ديگر از فرزندان آن حضرت، هستند.
منابع و پاورقی:
[1]. بقره، 124.
[2]. بقره، 124.
[3]. جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي قرآن کريم (وحي و نبوت در قرآن)، قم، نشر اسراء، 1384ش، ج3، ص220.
[4]. سجده، 24.
[5]. طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه موسوي همداني، انتشارات اسلامي، 1380ش، ج1، ص422.
[6]. قرائتي، محسن، تفسير نور، انتشارات در راه حق، چاپ دوم، 1376ش، ج1، ص253.
[6]. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، 1380ش، ج4، ص923.
اثبات مقام امامت از طریق انجام معجزه
معجزه كاري است بر خلاف مجاري طبيعت كه با اتكاء به قدرت الهي انجام ميگيرد و داراي دو علامت است.
اولا از راه تعليم و تعلّم حاصل نميشود.
ثانيا مغلوب عامل ديگري واقع نميگردد.[1]
مرحوم آيت الله خويي در اين مورد ميفرمايد: معجزه عبارت است از دليلي كه براي اثبات مقام ارائه ميگردد. اين مقام، چه مقام نبوت باشد و يا امامت، دليل بر صدق مدعا را معجزه ميگويند كه به عنايت الهي صادر شده باشد.[2]
پس معجزه همانطور كه گذشت عبارت است از دليل و برهان بر اثبات يک مقام الهي. بيگمان امامان معصوم (عليهم السّلام) نيز براي اثبات مقام الهي خود در مواردي كه صلاح ميديدند از خود معجزاتي نشان ميدادند. ذيلا به چند مورد، اشاره ميگردد:
از اصبغ بن نباته نقل شده است كه روزي درمحضر اميرالمؤمنين (عليه السّلام) بودم، عدهاي از اصحاب، كه از آن جمله ابوموسي اشعري، عبدالله بن مسعود، انيس بن مالك، ابوهريره و... وارد شدند، به آن حضرت گفتند: از معجزاتي كه خداوند به شما اختصاص داده است به ما نشان دهيد. حضرت فرمود: شما چگونه هستيد و اين چه سؤالي است كه شما كرديد...، خداوند فرموده است: «اگر كسي بعد از حجت، ايمان نياورد، به عذاب سخت گرفتار خواهد شد... سپس آنان گفتند: يا اميرالمؤمنين، ما به خدا و رسولش ايمان آورديم و به او توكل ميكنيم و بعد حضرت فرمود: به نام خدا و بركات او با من برخيزيد و ما با آن حضرت برخاستيم. درجايي بوديم كه هيچگونه آبي در آنجا نبود، در همان حال ناگهان در برابر خود باغ سرسبزي كه نهرهايي از آب در آن جاري بود را مشاهده كرديم. به امام علي (عليه السّلام) عرض كرديم: يا اميرالمؤمنين، به خدا قسم اين نشانه امامت است و غير آن را نيز به ما نشان دهيد. حضرت فرمود: اين مرا كافي است و خداوند نيكو وكيل است...[3]
همچنین از قطب الدین رواندي نقل شده است كه روزي ابوصلاح كناني به خانه امام باقر (عليه السّلام) مي رود، در را كوبيده، كنيز و خدمتكار امام (عليه السّلام) مي آيد. در اين هنگام دست به سوي او برده و اهانتي ميكند. در اين زمان امام (عليه السّلام) از خانه صدا ميزند و ميفهماند كه ديوار خانه مانع از ديدار آن حضرت نميگردد. وقتی او وارد خانه میشود، به حضرت ميگويد: به خدا قسم اين كار از روي بياعتنايي و قصد اهانت نبود. بلكه ميخواستم بر يقينم بيافزايم. امام (عليه السّلام) فرمود: اگر گمان داري كه اين در و ديوار وسيلهاي حائل بين من و شما ميشود، پس فرق ميان من و شما چه خواهد بود. و بپرهيز كه ديگر عملي اينگونه ناشايست به جا نياوري.[4]
در خصوص معجزات حضرت زهرا (سلام الله علیها) بايد گفت: صدّيقه طاهره (سلام الله عليها) در عين اينكه نبي و امام نميباشد. ولي جزء حجج الهي بوده، فعل، قول و تقرير او حجت است. در طول زندگي آن حضرت نيز نشانهها و علاماتي از آن حضرت ظاهر گرديده است. از جمله:
ابن عباس ميگويد: روزي پيامبر اكرم (صلّي الله عليه و آله) وارد خانه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) شد در حالی که حسنين (عليهم السّلام) در خواب بودند. آنها پس از اندکی بيدار شدند و در اين هنگام امام علي (عليه السّلام) وارد شد، رسول خدا (صلّي الله عليه و آله) رو به طرف آسمان نموده فرمودند: خدايا، اينها اهلبيت من هستند، هر پليدي را از آنان دور گردان. در اين حال حضرت زهرا (سلام الله علیها) در خلوتگاه رفت و دو ركعت نماز خواند، پس دست به سوي آسمان برافراشت و گفت: الهي و سيّدي، اينک محمد (صلّي الله عليه و آله) پيغمبر تو و علي (عليه السّلام) پسر عموي پيغمبرت و حسن و حسين فرزند زاده پيغمبرت هستند. خدايا مائدهاي (نعمت) آسماني بر ما بفرست، چنانچه كه بر بنياسرائيل فرستادي و آنها خوردند و ناسپاسي كردند، كه ما از ايمان آورندگانيم.
ابن عباس ميگويد: به خدا قسم، هنوز سخن فاطمه (سلام الله علیها) تمام نشده بود كه قدحي بزرگ كه بوي آن نيكوتر از مشک و عنبر بود، نمايان شد. فاطمه آن را گرفته نزد پيامبر (صلّي الله عليه و آله) و علي (عليه السّلام ) گذاشت و چون علي (عليه السّلام) به آن نگاه كرد، فرمود: اي فاطمه، اين را از كجا آوردهاي، در حالي كه چيزي نزد شما نبود؟ رسول خدا (صلّي الله عليه و آله) فرمود: يا ابالحسن، ميل كن و سؤال نكن، شكر خدا را كه فرزندي به ما روزي گردانيده است مانند مريم دختر عمران، هر گاه كه ذكريا (عليه السّلام) به محراب عبادت بر او وارد ميشد، نزد او روزي مييافت...[5]
منابع:
[1]. مصباح يزدي، محمد تقي، راه و راهنما شناسي، دفتر انتشارات اسلامي، چ دوم، 1379، ص 60.
[2]. خوئي، ابوالقاسم، البيان، قم، چاپ حوزه علميه، 1394 هـ .ق، ج1، ص 45.
[3]. مجلسي، محمد باقر، بيروت، مؤسسة الوفاء، بحار، ج 42، ص 54،
[4]. قمي، شیخ عباس، منتهي الامال، انتشارات هجرت، 1371، ج 2، ص 199.
[5]. محلاتي، ذبيح الله، رياحين الشريعه، تهران، دارالكتب اسلاميه، ج 1، ص 130.