مقالات
سلمان فارسی در دوران رجعت
در اين مقاله به معرفي جايگاه سلمان فارسي، اين صحابي ايراني پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در عصر ظهور ميپردازيم. در روايات متعددي از حضرت سلمان به عنوان يکي از رجعت کنندگان؛ يعني کساني که در عصر ظهور دوباره به جهان باز ميگردند تا امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ياري کنند و آن دوران خوش را دريابند، ياد شده است.
در يکي از اين روايات که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است، در اين باره چنين ميخوانيم: به همراه قائم -درود خدا بر او باد- بيست و هفت نفر مرد از پشت کوفه خارج ميشوند؛ پانزده نفر از قوم موسي همان کساني که به حق راهنمايي و به آن داوري ميکردند؛ هفت نفر از اصحاب کهف، يوشع بن نون [وصي حضرت موسي]، سلمان، ابودجانه انصاري، مقداد و مالک اشتر. آنها در پيشگاه او ياران و حاکمان خواهند بود». [1]
در روايت مفصلي که سلمان از پيامبر گرامي اسلام (صلی الله علیه و آله) نقل کرده است، آن حضرت، پس از معرفي همه جانشينان خود از امام علي (علیه السلام) تا امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خطاب به سلمان ميفرمايد: «اي سلمان! به درستي که تو او را در خواهي يافت و هم چنين همه کساني که مانند تو هستند و کساني که ولايت او را پذيرفته و به معرفت او دست يافتهاند. [در اين جا سلمان ميگويد:] شکر خدا را به جاي آوردم و گفتم: آيا من تا زمان او عمر خواهم کرد؟ پس، آن حضرت اين سخن خداي تعالي را خواند: «پس آن گاه که وعده [تحقق] نخستين آن دو فرا رسد، بندگاني از خود را که سخت نيرومندند بر شما ميگماريم تا ميان خانهها[يتان براي قتل و غارت شما] به جست و جو در آيند و اين تهديد تحقق يافتني است. پس[از چندي] دوباره شما را بر آنان چيره ميکنيم و شما را با اموال و پسران ياري ميدهيم و [تعداد] نفرات شما را بيشتر ميگردانيم». [2]
سلمان ميگويد: [در اين هنگام] گريه و شوق من فزوني گرفت و گفتم: اي پيامبر خدا! آيا اين [موضوع] عهدي از سوي شماست؟
پس فرمود: آري به خدايي که مرا به حق فرستاد، اين بر عهدي است از سوي من، علي، فاطمه، حسن،حسين، نُه [امام جانشين]، همه کساني که از ماو با ما هستند و در راه ما ستمي ديدهاند. سوگند به خدا، بيترديد در آن زمان، ابليس و سپاهيان او و [هم چنين] همه کساني که ايمان خالص يا کفر خالص داشتهاند، براي او (امام مهدي) حاضر ميشوند تا [ستمگران] قصاص شوند و به مجازات خود برسند. پروردگارت به هيچ کس ستم نميکند. آن چه گفتم تأويل اين آيه است که: «و خواستيم بر کساني که در آن سرزمين فرودست شده بودند، منت نهيم و آنان را پيشوايان [مردم] گردانيم و ايشان را وارث [زمين] کنيم و در زمين قدرتشان دهيم [و از طرفي] به فرعون و هامان و لشکريانشان آن چه را که از جانب آنان بيمناک بودند، بنمايانيم». [3]
سلمان ميگويد: «از پيشگاه آن حضرت برخاستم در حالي که هيچ نگران نبودم که من مرگ را ديدار کنم، يا مرگ مرا». [4]
در مورد آياتي که پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در ابتداي اين روايت شريف به آنها استناد ميکنند، بايد گفت که اين آيات در ابتداي سوره اسرا و پس از اشاره به ماجراي بنياسرائيل وارد شده است. در آيه قبل از اين دو آيه چنين ميخوانيم: «و در کتاب [آسمانيشان] به فرزندان اسرائيل خبر داديم که: «قطعاً دوباره در زمين فساد خواهيد کرد و قطعاً به سر کشي بسيار بزرگي بر خواهيد خاست». [5]
آيات ياد شده از جمله آياتي هستند که در روايات اهل بيت عصمت و طهارت (علیهم السلام) به هنگام گفت و گو از موضوع رجعت به آن ها استشهاد شده است. [6]
نويسنده:ابراهيم پور حسين
پينوشتها:
[1]. شيخ مفيد الارشاد، ص 365، بحارالأنوار، ج 52، ص 346، ح 92.
[2]. سوره اسرا (17)، آيات 5و6.
[3]. سوره قصص (28)، آيه 5.
[4]. محمد بن جرير طبري، دلائل الامامة، ص 447-450، ح 424، سيد هاشم بحراني، البرهان في تفسيرالقرآن، ج 4، ص 533، بحارالأنوار، ج 25، ص 7 و 8، ح 9.
[5]. سوره اسراء (7)، آيه 4.
[6]. ر.ک: دلائل الامامة، ص 539، ح 522، البرهان، ج4، ص 531-537.
منبع:نشريه موعود،شماره 106
تاریخچه رجعت
با توجه به مستندات تاريخي ميتوان براي عقيده رجعت در بستر تاريخ، سه دوره را در نظر گرفت:
الف) دوره پيدايش عقيده رجعت
اعتقاد به رجعت همزمان با نزول آيات قرآن در مکه، در «سورههاي نمل، انبيا، اسرا و ...» مطرح و سپس در سورههاي مدني «بقره، نور و ...» دنبال شده است و قرآن اين عقيده را تحت عناوين «خروج، حشر، إحيا و ...» براي پيروان خودش بيان نموده است.
پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) براي افرادي چون اميرالمؤمنين (عليه السلام)، امام حسين (عليه السلام)، عمّار ياسر Tبريد أسلمي، سلمان فارسي و ... آيات مربوط به رجعت را قرائت و بعضي از مصاديق رجعت کنندگان را معرفي مينمودند.
در زمان اميرالمؤمنين (عليه السلام)، به دليل عدم اطلاع خلفا از معارف ديني، جوگيری از نوشتن احاديث نبوي، رواج يافتن اجتهاد صحابه، محيط خفقانزا و تاريکي به وجود آمده بود، ولي حضرت امير (عليه السلام) در حدي که شرايط اجتماعي و اعتقادي جامعه نو پاي اسلامي اجازه ميداد، سعي کردند روايات و احاديثي که از طرف پيامبر اکرم در تفسير رجعت وارد شده و به بعضي از اصحاب آن حضرت گفته شده بود، براي مسلمانان شرح و تفسير نمايند.
در اين ميان کساني که ظرفيت شنيدن اين گونه معارف را نداشتند به انکار رجعت روي آوردند؛ اولين منکر رجعت، عبدالله بن ابي بکر يشکري، معروف به «ابن الکوا» از سران خوارج بود و با امير المؤمنين (عليه السلام) در مورد روايات رجعت مناظره کرد. [1]
در زمان امام حسين (عليه السلام) هم زمينه بيان اينگونه معارف فراهم نبوده است. فقط در کربلا هنگام تقابل دو گروه حق و باطل، امام حسين (عليه السلام) براي تسلّي و دلجويي اصحاب خود به نقل از جد بزرگوارشان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) رجعت را مطرح و تبيين نموده و آنان را به رجعت خود و اصحاب بشارت دادند:
«فَأبشِرُوا (بِالجَنَّة) فَوَاللهِ لَئِن قَتَلُونا فَإنّا نُرَدُّ عَلَی نَبّيِّنا ثُمَّ نمکُثُ ماشاءَالله تَعالَی، فَأکُونُ أوّلَ مَن يَنشَقُّ الأرضُ عَنهُ ... .»؛ [2] «بشارت باد شما را به بهشت، به خدا قسم اگر کشته شويم، به سوي پيامبر خويش برميگرديم. سپس فرمودند: پس آن مقدار که خداوند بخواهد در قبر خواهيم ماند و من اولين کسي خواهم بود که رجعت ميکند ... »
اين وضعيت تا پايان عصر امام سجاد (عليه السلام) (95ه ق) ادامه داشت.
ب) دوره رشد و بالندگي عقيده رجعت (95 تا 260 ه .ق)
با توجه به انحرافات خلفاي سهگانه و خستگي مردم از درگيريهاي داخلي (مارقين، ناکثين، قاسطين)، و جوسازيهاي بني اميه بر عليه معارف ديني، مردم از خاندان وحي فاصله گرفتند و بخشي از معارف ديني را به فراموشي سپردند. [3]
در عصر امام باقر (عليه السلام)، به دليل زمينهسازيهاي امام سجاد (عليه السلام) در نشر معارف دين، آثار نهضت عاشورا و نفرت عمومي از هيئت حاکمه اموي، امام با درايت و بصيرت، جنبش علمي دامنهداري را پايهگذاري نمودند، که در زمان امام صادق (عليه السلام) به اوج رشد و بالندگي خود رسيد و اگر فعاليت فرهنگي اين دو امام همام عليهماالسلام نبود، امروز از معارف اسلام ناب محمدي خبري نبود. در ابتداي امامت امام باقر (عليه السلام) گروهي به نام «قَدَريه» [4] به انکار عقيده رجعت پرداختند.
همچنين، صاحبان قدرت، انديشه انکار رجعت را موافق با رفتار و اهداف خودشان يافتند، در نتيجه از آن حمايت نموده و معتقدين به آن را مورد اذيّت و آزار قرار ميدادند. لذا امام باقر (عليه السلام) به شاگردانشان سفارش ميکردند که از بردن اسم رجعت خودداري نموده و با احتياط درباره آن سخن بگويند.[5]
امام صادق (عليه السلام) نيز اعتقاد به رجعت را به عنوان يکي از ويژگيهاي فکري و فصل مميّز شيعه معرفي نموده و از منکران آن برائت جستند، لذا اعتقاد به رجعت يک فکر سياسي فعّال و مخالف با ظلم و ستم دستگاه خلافت به شمار ميرفته و معتقدان به آن به عنوان مجرمان سياسي قابل تعقيب بوده و شهادت آنها در هيچ دادگاهي قابل قبول نبودهاست.[6]
در زمان امام کاظم (عليه السلام) به دليل فشار و اختناق، از مباحث فکري و مناظرات فقهي و کلامي که در عصر امام صادق (عليه السلام) رايج بود، ديگر خبري نبود.
در عصر امام رضا (عليه السلام)، مأمون پس از تحميل مقام ولايت عهدي، جلسات بحث و مناظره تشکيل ميداد و امام هم از اين فرصتها براي نشر فرهنگ اسلام، استفاده مينمودند، يکي از مناظراتي که ايشان با مأمون داشتهاند، بحث رجعت است. [7]
از امام جواد (عليه السلام)، به دليل شدت فشارهاي دستگاه خلافت، اثري در مورد رجعت ديده نشده است. ولي عدهاي از شيعيان مثل فضل بن شاذان نيشابوري، [8] احمد بن داوود جرجاني، محمد بن مسعود عياشي و ...، با توجه به روايات ائمهي گذشته و با تشويق ائمه معاصر، کتابهاي مستقلي را درباره رجعت به رشته تحرير در آوردهاند. [9]
امام هادي و امام عسکري و خود امام مهدي (عليهم السلام) نيز با توجه به اهميّت و نقش سازنده رجعت در پايداري و استقامت شيعيان، اين عقيده قرآني را در قالب دعا و زيارتنامه بيان نمودهاند و با اين کار، اعتقاد به رجعت را نهادينه ساختند.
ج) دوره گسترش و تکامل (260 ه ق به بعد)
علماي شيعه به پيروي از امامان معصوم (عليهم السلام) در جهت گسترش و بالندگي اين عقيده، تلاش فراواني انجام دادند و با مناظرات علمي [10] و يا نوشتن کتاب و مقاله و با استفاده از آيات و روايات، اين عقيده نوراني را همراه با برهان و استدلال براي مردم بيان کردند. به موازات آن از طرف اهل سنت اين عقيده به شدت انکار شد و معتقدان به آن را به کفر، فسق، کذب، اهل هوي، بدعت و ... متهم شدند.
پينوشتها:
[1]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 72 / شيخ طوسي، رجال، ص 75 .
[2]. همان، ج 53، ص 62 .
[3]. مسعودی، مروج الذهب، ج 3، ص 31 و 36 .
[4]. قدريه، قائل به جبر و عدم اختيار انسان بودند. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در مورد آنها میفرمايند: «القَدَرية مَجوسُ هذِهِ الأمّة»؛ «قدريه مجوس اين امت هستند». همچنين امام باقر (عليه السلام) در بياني، 3 بار در مورد اين گروه فرمودند: «قدريه رجعت را انکار ميکند»؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 67 و 72 .
[5]. همان، ص 39 .
[6]. همان، ص 132 .
[7]. شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا (عليه السلام)، ج 1، ص 218 .
[8]. فضل بن شاذان از اصحاب امام جواد (عليه السلام)، امام هادي و امام عسکري (عليهم السلام)، کتابهايي به نام اثبات الرّجعه، الرّجعه و... تحرير کردهاست. جرجاني که از رجال اهل سنت بوده کتابهايي چون الرجعه را تأليف کردهاست.
[9]. شيخ طوسی، الفهرست، ص 212 .
[10]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 63 / شيخ صدوق، معانی الأخبار، ص 366 .
آثار اعتقاد به رجعت در زندگی مومنان
اعتقاد به رجعت، آثار مهم و موثری در زندگی افرادی دارد که به این مساله اعتقاد دارند. در این جا به برخی از این آثار، اشاره مینماییم
اميد و حرکت
اعتقاد به رجعت و بازگشت به دنيا در زمان دولت کريمه، نقش مهمي را در نشاط ديني و اميد به حضور در حکومت جهاني حضرت مهدي (عليه السلام) ايفا ميکند. زيرا ممکن است افرادي که تمام عمر خود را در انتظار ظهور ايشان سپري کردهاند، دچار يأس شوند! اما اگر شرايط بازگشت آنها به دنيا و حضور در محضر آخرين امام فراهم باشد، در اميدواري ايشان نقش به سزايي خواهد داشت.
ايجاد روحيه استقامت براي مؤمنان
انساني که آينده را روشن ببيند، به راحتي ميتواند مشکلات زودگذر را تحمل کرده و استقامت کند، لذا ائمه اطهار (عليهم السلام) مؤمنان را به صبر و بردباري دعوت نموده، با وعده رجعت در زندگي در سايه دولت کريمه اهلبيت (عليهم السلام) آنان را اميدوار ميکردند. امام حسين (عليه السلام) در شب عاشورا اصحابشـان را با رجعت تسلّي داده و به صبر و بردباري امر نمودند. در زيارتنامههاي ائمه اطهار (عليهم السلام) و دعاها، اين امر بسيار مشهود است و سفارش به خواندن آنها، ما را به اين هدف راهنمايي ميکند.
تسکين دل مؤمنان
آنان که دلشان از ظلم ظالمان در طول تاريخ پر از درد شدهاست، با رجعت و انتقام تسکين و التيام پيدا ميکند.[1] زيرا انسان مظلوم وقتي با چشم خود ببيند که انتقامش گرفته شده دردهايش بهبود پيدا ميکند. اگرچه در قيامت از ظالمان به طور کامل انتقام گرفته خواهد شد.
مَولايَ، فَإن أدرِکني المَوتُ، قبلَ ظهورِکَ ... أن يجعَلَ لي کَرَّةً في ظُهورِکَ وَ رَجعَةً في ايّامکَ
إن شاء الله
پينوشتها:
[1]. مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص44
ادله وقوع رجعت در روایات
روايات در يک تقسيمبندي به «واحد» و «متواتر» تقسيم ميشوند. منظور از خبر واحد، روايتي است که به سر حدّ يقين نرسيده باشد، در حاليکه مراد از خبر متواتر، روايتي است که در اثر کثرت نقل آن، يقيني شده و جاي هيچگونه ابهامي در آن وجود نداشته باشد. پس از روشن شدن اين دو اصطلاح، بايد گفت که اخبار و رواياتي که از ائمه معصومين (عليهم السلام) در موضوع رجعت نقل شده، آن قدر فراوان است که به طور قطعي ميتوان متواتر بودن آنها را پذيرفت. در اينباره اظهار نظر برخي کارشناسان احاديث را مرور ميکنيم:
مرحوم مجلسي ميگويد: «اگر مثل اين روايات [روايات رجعت] متواتر نباشد پس در چه چيزي ميتوان ادعاي تواتر نمود.» [1]
مرحوم علّامه طباطبايي ميفرمايد: «همانا روايات رجعت، متواتر معنوي است و اگر بعضي از اين روايات، قابل خدشه و مناقشه هم باشد، ضرري به تواتر آنها نميرساند.» [2]
مرحوم شيخ حر عاملي مينويسد: «هيچ شکي نيست که احاديث رجعت به حد تواتر معنوي رسيده است، زيرا موجب يقين هستند؛ براي هر کسي که قلب خويش را از هر شبههاي و تقييدي پاک کند.» [3]
محدث جزايري در شرح تهذيب ادعا کرده که 620 حديث پيرامون رجعت ديده است.[4]
براي آشنايي اجمالي و مختصر با روايات، لازم است که آنها را دستهبندي کرده و مفاد هر دسته را اجمالاً بررسي کنيم:
الف) رواياتي که رجعت را به عنوان يک عقيده حق و لازم در رديف ساير معارف و اعتقادات اسلام ذکر ميکند.
ب) رواياتي که آيات مربوط به «رجعت» را تفسير ميکنند. علامه مجلسي بيش از 125 آيه را همراه با روايت ذکر نمودهاند.
ج) رواياتي که رجعت کنندگان را معرفي ميکند. مرحوم شيخ حر عاملي بيش از 170 روايت را در اين زمينه گردآوري کرده است که ذکر آنها در محدودهي اين مقاله نميگنجد.
پينوشتها:
[1]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 123 .
[2]. طباطبايی، الميزان، ج 2، ص 107 .
[3]. حر عاملي، الايقاظ، ص 33 .
[4]. قزويني خراسانی، بيان الفرقان، ج 5، ص 288 .