مقالات
رابطه محبت به امام عصر و انتظار فرج
انتظار، حالتی است نفسانی که آمادگی برای آنچه انتظارش را میکشیم، از آن بر میآید. ضد انتظار، یاس و ناامیدی است. هر قدر که انتظار، شدیدتر باشد، آمادگی و مهیا شدن قویتر خواهد بود. همانطور كه اگر مسافری داشته باشی که در انتظار مقدمش به سر میبری؛ هر چه هنگام آمدنش نزدیکتر شود، مهیا شدنت، فزونی مییابد، بلکه از شدت انتظار چه بسا خواب از دیدگانت ربوده میشود.
همانطور که «مراتب انتظار»، از این جهت، متفاوت است، «از جهت محبت» نسبت به کسی که در انتظارش هستی نیز مراتبش، متفاوت میشود. پس هر چه محبت، شدیدتر و دوستی بیشتر باشد، مهیا شدن برای محبوب، زیادتر میشود . [1]
انتظار، آماده باش و تحصیل آمادگیهای لازم است برای آنچه که مورد نظر است، انتظار، آماده باشی در سایه صبر و مقاومت است. امام صادق (علیه السلام) فرموده است:
من دین الائمة انتظار الفرج بالصبر [2]؛ یکی از نشانههای دین امامان، انتظار فرجی است که به صبر حاصل آید.
در زمان غیبت، دشمنان، تمامی نقشهها و طراحیهای شیطانی خود را به میدان میآورند تا رهزنی کنند و ایمان پیروان آن عزیز را نشانه روند. تنها کسانی میتوانند به دام آنان گرفتار نیایند که در سه حیطه «شناخت»، «عاطفه» و «رفتار»، آماده باشند؛ زیرا، اینها، سه حوزه وجودی انسان را در بینش، و گرایش و عمل، شکل میدهند.
عن الرضا، عن آبائه (علیهم السلام) قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله):
«افضل اعمال امتی انتظار فرج الله عزوجل» [3] و «افضل اعمال امتی انتظار الفرج من الله عزوجل» [4].
امام رضا (علیه السلام) از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل میفرمایند که برترین اعمال امت من، انتظار فرج از ناحیه خداوند عزوجل است.
«انه سال عنه رجل: ای الاعمال احب الی الله عزوجل . قال: انتظار الفرج .» [5]
مردی از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) پرسید: «کدامین اعمال، نزد خداوند عزوجل، محبوبتر است؟ حضرت فرمودند: «انتظار فرج.»
«قال امیر المؤمنین (علیه السلام): انتظروا الفرج و لا تیاسوا من روح الله؛ فان احب الاعمال الی الله عزوجل انتظار الفرج»[6] ؛ در همین باره، حضرت علی (علیه السلام) فرمودهاند: خود را آماده فرج سازید و منتظر فرج باشید و در این مسیر از خدا، ناامید و مایوس نگردید؛ زیرا که محبوبترین «اعمال» نزد خداوند عزوجل، انتظار فرج و کسب آمادگی برای فرج و حکومت مهدی (علیه السلام) است.»
در این حدیث، حضرت، از یاس و ناامیدی، پرهیز میدهند تا طولانی بودن غیبت و مشکلات آن دوران، توان را از منتظران نرباید و آنان را در صف منتظران پابرجا بدارد.
حضرت علی (علیه السلام) فرمودهاند: خود را آماده فرج سازید و منتظر فرج باشید و در این مسیر از خدا، ناامید و مایوس نگردید؛ زیرا که محبوبترین «اعمال» نزد خداوند عزوجل، انتظار فرج و کسب آمادگی برای فرج و حکومت مهدی (علیه السلام) است.»
با توجه به این روایات، معلوم میشود که انتظار، تنها، یک «حالت روحی» نیست، بلکه احوال روحی جریان یافته و شکل گرفتهای است که به اقدام و عمل میانجامد. از همین رو است که «افضل الاعمال» و «احب الاعمال» فرمودهاند و آن، در سایه صبر و استقامت باید باشد و به دور از هرگونه یاس و ناامیدی.
آری، اینگونه انتظار و آمادگی را در دوران غیبت، مشق یاوران مهدی دانستهاند و آن را نصیب مهدییاوران، شمردهاند. پیامبر اکرم به حضرت علی (علیهماالسلام) میفرماید:
یا علی: آگاه باش که بالاترین مردم، به لحاظ یقین؛ گروهی هستند که در آخر الزمان خواهند بود و با توجه به این که پیامبر را درک نکردهاند و با او نبودهاند و حجت و امام هم، از آنان غایب بوده است، در عین حال، از روی نوشته بر کاغذ سفید ایمان آوردهاند. [7]
در حدیث دیگر میفرمایند:
«افضل العبادة انتظار الفرج» ؛ برترین عبادت، انتظار فرج است. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میفرمایند: «افضل عبادة المؤمن انتظار فرج الله.» [9]
اینسان است که مهدییاوران عصر غیبت، در شب دیجور و سختیها، ایمان گرانسنگ خویش را پایهگذاری میکنند و ثابت قدم میمانند و از برترین اعمال، با وجود سختتر بودنش، بهره مییابند؛ زیرا، «افضل الاعمال احمزها» [10]؛ برترین اعمال، سختترین آنها است.
همانطور که «مراتب انتظار» متفاوت است، «از جهت محبت» نسبت به کسی که در انتظارش هستی نیز مراتبش، متفاوت میشود. پس هر چه محبت، شدیدتر و دوستی بیشتر باشد، مهیا شدن برای محبوب، زیادتر میشود .
در زمان غیبت، دشمنان، تمامی نقشهها و طراحیهای شیطانی خود را به میدان میآورند تا رهزنی کنند و ایمان پیروان آن عزیز را نشانه روند. تنها کسانی میتوانند به دام آنان گرفتار نیایند که در سه حیطه «شناخت»، «عاطفه» و «رفتار»، آماده باشند؛ زیرا، اینها، سه حوزه وجودی انسان را در بینش، و گرایش و عمل، شکل میدهند.
امام صادق (علیه السلام) در ذیل آیه شریفه صد و پنجاه و هشتم سوره مبارکه انعام «آیات پروردگارت ظاهر گردد، برای کسی که از پیش ایمان نیاورده باشد، یا با ایمانش، خیری حاصل نکرده باشد، ایمان آوردنش سودی ندارد» فرمود: «منظور از آن روز، هنگام خروج قائم منتظر از ما خاندان است.»[11]
از اینگونه روایات به دست میآید که وظایف دوران غیبت، باید با ایمان و عمل خیر، رقم بخورد و در غیر این صورت، هیچ فایدهای نخواهد داشت .
در دوران غیبت، «ایمان و عمل» به کار آید و آمادگی میآفریند و منتظران را در حال آماده باش نگه میدارد. اگر این آمادگیها، در سه محور شناخت و عاطفه و رفتار نباشد، در وقت خروج و قیام حضرت، نه تنها سودی به همراه نخواهد داشت، بلکه از بعض روایات چنین به دست میآید که چه بسا اینگونه افراد، پس از ظهور، در گروه مخالفان و دشمنان قرار گیرند و عدهای که شبیه به خورشیدپرستان و ماهپرستان بودهاند، از پیروان آن نازنین باشند. [12]
پینوشتها:
[1]. مکیال المکارم، ج 2، ص 235 و 236 .
[2]. بحار الانوار، ج 52، ص 122، ح 1 .
[3]. بحارالانوار، ج 52، ص 122، ح 1 .
[4]. همان، ص 128، ح 21 .
[5]. همان، ص 122، ح 3 .
[6]. همان، ص 123، ح 7 .
[7]. همان، ص 124، ح 12 .
.[8] همان، ح 11 .
[9]. همان، ص 131، ح 33 .
[10]. بحارالانوار، ج 70، ص 191، ج 82، ص 229 و ج 85، ص 332 و ج 78، ص 69 .
[11]. بحارالانوار، ج 52، ص 149، ح 76 .
[12]. الغیبة، نعمانی، ص 424 .
شباهتهای امام زمان به حضرت زکریا
از جمله شباهتهای امام زمان به انبیا، شباهتهای آن حضرت به حضرت زکریا است.
به عنوان مثال، فرشتگان الهی حضرت زكريا (عليه السلام)، را ندا كردند در حالي كه او به نماز ايستاده بود.
نقل شده که خداوند متعال، نیز حضرت قائم (عليه السلام) را مورد خطاب قرار داده و همچنين فرشتگان در هر شب قدر او را ندا ميكنند و جبرئيل هم هنگامي كه با آن حضرت بيعت ميكند، دست بر دست آن حضرت مينهد و ميگويد: بيعت براي خدا.
اين خبر را مرحوم قطب الدین راوندي در کتاب الخرائج و الجرائح از حضرت ابو جعفر باقر (عليه السلام) آورده است و در حديث مفضل كه در کتاب شریف بحار از امام صادق (عليه السلام) روايت شده که جبرئيل به آن حضرت عرض ميكند: اي سرور من؛ فرمانت پذيرفته و دستورت اجرا ميشود.
همچنین زكريا (عليه السلام) در مصيبت حضرت ابيعبدالله الحسين (عليه السلام) سه روز گريه كرد
حضرت قائم (عليه السلام) نيز تمام عمر و در همه زمانش بر آن حضرت ميگريد، چنانكه در زيارت ناحيه مقدسه از آن حضرت چنین نقل شده « لاندبنک صباحا و مساء و لابكين عليک بدل الدموع دما» [1]؛ شب و روز بر تو ندبه ميكنم و به جاي اشک بر تو خون ميگريم.
پينوشت:
[1]. مجلسی، بحار الانوار، 101، 320
شباهت امام زمان با جرجیس نبی
از جمله شباهتهای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با انبیا، شباهت آن حضرت در زنده کردن مردگان به جرجیس نبی است.
خداوند متعال، مردگاني را به دعاي جرجیس زنده كرد، چنانكه در کتاب شریف بحارالانوار آمده كه زني به خدمت جرجیس نبی آمد و گفت: «اي بنده صالح، گاوي داشتيم كه با آن امرار معاش ميكرديم و آن مرده است. جرجيس به او گفت: اين عصا را بگير و آن را بر گاوت قرار ده و بگو كه جرجيس ميگويد به اذن خداوند برخيز، پس چون آن زن اين كار را كرد؛ آن گاو زنده شد و آن زن به خداوند ايمان آورد. [1]
همچنین نقل شده که خداوند متعال، مردگان را به دعای حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف) زنده خواهد كرد.
البته این احتمال هم وجود دارد که رجعت برخی از صلحا و کفار پس از ظهور آن حضرت نیز به دعای آن حضرت باشد.
پينوشت:
[1]. مجلسی، بحار الانوار، 14 / 447
امام عصر از منظر هانری کربن
تاریخ دانش شرقشناسى عموما با تحریفها، كتمان حقایق و نوعى بىانصافى همراه بوده است. اما در این میان گاهى برخى چهرههاى شاخص شرقشناسى، در مواجهه با منطق مستحكم برخى اندیشههاى شرقى، شیفته آنها شده، به آن گرایش و میل باطنى و ایمان قلبى یافتهاند. پرفسور «هانرى كربن»، ایرانشناس مشهور فرانسوى از جمله اروپاییانى است كه در دوران زندگى علمى خود، در پى گذر از اندیشههاى وجود شناختى اندیشورانى همچون «هایدگر» و «ادموند هوسرل»، با حكمت شرقى شیعى آشنایى حاصل كرده و به دنبال مطالعات چندین ساله، به وجود مبارک امامعصر، (عجل الله تعالى فرجه الشریف) و معنویت بىبدیل سایر ائمه شیعه، (علیهمالسلام) تمایل قلبى و یقین عینى و عقلانى یافته است.
در این گفتار كوتاه بر آنیم تا با مرورى سریع در برخى آثار او، میزان عشق و علاقه او را به آن امام همام مورد بررسى قرار دهیم. پیش از ورود به محور اصلى بحث در این نوشتار، یادآور مىشویم كه در چند سال گذشته و در پى انتشار یادنامهاى از كربن - از سوى یكى از شاگردان او در ایران و اروپا - برخى از اندیشمندان داخلى نسبت به این خاور شناس منصف اروپایى از در بىانصافى وارد شده و مع الاسف پارهاى اشتباهات وى را در آثارى كه از خود به جا گذارده، بهانه حمله شدید به او قرار دادهاند؛ غافل از اینكه صرف توجه كربن به مساله وجود امام عصر و تحلیل شایسته او از وجه معنوى غیبت و ظهور آن امام همام، فى نفسه داراى آثار ارزشمندى بوده كه از چشم این گروه منتقدان به دور مانده است.
فى المثل در حالى كه در همین سال گذشته برخى، مفهوم ولایت باطنى و هدایت تكوینى ائمه اطهار (علیهمالسلام) را زیر سؤال برده، یا عنوان انسان كامل و قطب عالم امكان را براى حضرت قائم حاصل سرقت ادبى شیعیان از عارفان اهلسنت قلمداد كردند! پرفسور كربن در كتاب تاریخ فلسفه اسلامى خود كه قریب سى و اندى سال پیش به رشته تحریر در آمده است، با ارائه تحلیلى تاریخی، نحوه انتقال مفاهیم عرفانى را از لسان ائمه اطهار به آثار عرفانى اهل سنت مورد بررسى قرار داده و ثبوت نقش وساطت فیض را براى وجود مقدس امام غایب به اثبات میرساند.
مرحوم علامه سیدمحمدحسین طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) در مقدمه كتاب خود با عنوان «ظهور شیعه» كه در واقع متن گفتگوها و مكاتبات ایشان با پرفسور هانرى كربن است، به همین حساسیت ویژه كربن به حقایق مذهب تشیع اشاره كرده و ضمن ارایه متن گفتگوهاى خود با او از این نكته یاد مىكند كه در این مجلس آقاى دكتر كربن، مذاكره را ادامه داده و گفتند: امسال موقعى كه اروپا بودم، در «ژنو» كنفرانسى در موضوع «امام منتظر» به عقیده شیعه دادم و این مطلب براى اندیشمندان اروپایى كه حضور داشتند كاملا تازگى داشت.
كربن خود در یكى از پرسشهایى كه از محضر مرحوم علامه به عمل آورده به همین حقیقت براى بار دیگر اشاره كرده است.
او خطاب به علامه مینگارد: مطلب اساسى تصور امام غایب، چه اثرى در تفكر فلسفى و اخلاق و روى هم رفته تمام زندگى معنوى شیعیان دارد؟
آیا با تعمق جدیدى در این تصور اساسی، مذهب تشیع نمیتواند در دنیاى امروزه یک غذاى جدید روحى براى احیاى فلسفه و مبدا نیرویى براى زندگى معنوى و اخلاق ببخشد.
نیرویى كه تا كنون در تقدیر مانده است؟ به اعتقاد كربن در كتاب ارزشمند «تاریخ فلسفه اسلامى"» بىشک، فكر شیعه از آغاز كار فلسفهاى را تقویت كرد كه از سنخ فلسفه نبوى بود و با دین نبوى انطباق كامل داشت.
كربن به درستى این نكته را مورد توجه قرار داده كه فلسفه نبوى اصولا فلسفهاى مربوط به آخرالزمان است.
به گفته او فلسفه نبوى مستلزم اندیشهاى است كه نه به وسیله سابقه تاریخى محصور مىشود، نه با كلمات و الفاظى كه با تعلیم و در قالب عقاید جزمى و تغییر ناپذیر محصور باشد محدود میگردد و نه در افقى كه منابع و قوانین و منطق استدلالى آن افق را حد بندى كند مشخص میشود. آری! فكر شیعه متوجه «انتظار» است، اما انتظار نه از طریق ظهور شریعتى نو، بلكه از راه تجلى كامل كلیه معنى پنهانى یا معنى روحانى منزلات آسمانی. انتظار این ظهور، در انتظار، «امام غایب»، امام زمان، ممثل شده است.
به عقیده كربن، مفهوم ولایت در این دوران طولانى انتظار، على الاصول همان هدایت ارشادى امام است كه «اسرار» اصول عقاید را میآموزد. این مفهوم از سویى شامل مفهوم معرفت است و از سوى دیگر واجد معنى محبت؛ یعنى معرفتى كه فى نفسه متمركز و نیرومند است. اگر این گفته كربن را بپذیریم، تشیع از این زاویه دید، همان عرفان اسلامی است.
كربن در بخشهاى مختلف آثار خود بارها بر این نكته تاكید دارد كه این مسائل، در اساس علم «كلام» اهل سنت مورد بحث قرار نگرفته، چرا كه از حیطه قدرت آنها بالاتر بوده است.
كربن بر خلاف بسیارى از اندیشمندان معاصر كه مفهوم انسان كامل یا ولایت، قطب و قطب الاقطاب را زاییده اندیشه عارفانى همچون محى الدین عربى (ابن عربی) میدانند، بر این عقیده پا میفشارد كه اگر از تفسیر حقوقى یا فقهى محض شریعت پا را فراتر بگذاریم و به نوعى معراج باطنى كه اساس تفكر شیعه است، قائل شویم، گویى تشیع و تصوف دو نام براى یک حقیقتند.
كربن در رسالهاى خطاب به مرحوم علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) به این نكته اشاره دارد كه فریدالدین عطار، در حالى كه هنوز سنى بوده، تذكرة الاولیاء خود را با شرح حال امام پنجم یعنى حضرت باقر (علیهالسلام) شروع كرده است.
همچنان كه در كتاب «تاریخ فلسفه اسلامی»، مینویسد: در حقیقت از آغاز اسلام، صوفیان شیعى مذهب بودند، در گروه كوفه، شیعهاى به نام عبدک، نخستین كسى بود كه صوفى خوانده شد. بنا به تحقیقات عمیق كربن درباره سخنان ائمه (علیهمالسلام) – به ویژه خطبههاى توحیدى نهج البلاغه و جوامع روایى شیعه - مفهوم ولایت اصولا از طرف خود امامان شكل گرفته و مبانى نظرى عرفان از سوى ائمه (علیهمالسلام) فى الجمله مورد قبول بوده است.
از این نظر وقتى صفحات كتاب ابن عربى را مطالعه میكنیم، مطالبى میبینیم كه گویى یک مؤلف شیعى مذهب نوشته است.
كربن مینویسد: همچنان كه مفهوم «ولایت» از شیعیان است، همچنان نیز تردیدى نیست كه در تصوف، اساس مفاهیم «قطب» و «قطب الاقطاب» از شیعیان میباشد. بنابراین ملامتهایى كه از سوى ائمه شیعه نسب به غیر شیعیان و صوفیان اهل سنت وارد شده است، در واقع اعتراضى است به غصب مقام ولایت و نقش شیخ كه نقش امام غائب را، «غصبا» تصرف كرده و نیز اعتراضى است به شیفتگى به لامذهبى كه كاهلى جاهلانه و فسق و هرزگى اخلاقى را تایید میكرده است.
كربن در بخشى از كتاب تاریخ فلسفه اسلامى خود ضمن نقل روایتى مشهور از نبى مكرم اسلام (صلى الله علیه و آله) كه در آن آمده است اگر تنها یک روز به پایان جهان باقى مانده باشد، خداوند آن روز را چندان طولانى خواهد كرد تا مردى از ذریه من كه نامش نام من و كنیه اش كنیه من خواهد بود، ظهور كند. او زمین را از هماهنگى و عدل پر خواهد ساخت، چنانكه تا آن هنگام از خشونت و جور، پر شده است؛ به تفسیر این روایت پرداخته و مینویسد: روزى كه چنین طولانى خواهد شد، زمان غیبت است و این حدیث صریح، طنین خود را در همه قرون و در تمام مراتب شعور و ضمیر شیعه منعكس ساخته است.
كربن با باور به این اعتقاد كه این ظهور، واقعیت و پیروزى تاویل؛ یعنى حقیقت دین را آشكار خواهد كرد و به نوع بشر مجال خواهد داد تا وحدت و یگانگى خود را به دست آورد، بر این نكته تاكید دارد كه ظهور امام، مستلزم قلب ماهیت دل مردمان است و كمال روز افزون این ظهور به ایمان پیروان امام وابسته و راه آن چگونگى عمل آنان میباشد.
البته انتقادى كه به كربن وارد است، غفلتى است كه از وجه مسلحانه و قیام بالسیف حضرت حجت از خود نشان داده است. لیكن این حقیقت مورد اشاره او را هم نمىتوان انكار كرد كه «جلوه یا عدم جلوه امام بر اشخاص، به شایستگى آنان بستگى دارد.»
كربن در تحلیلى جالب توجه مینویسد: جلوه ظهور او بر مردم، همان مفهوم تهذیب و تجدید عالم روحى آنان است و بالنتیجه همان مفهوم عمیق اندیشهاى است كه شیعه از غیبت و ظهور امام دارد. مردم شایستگى خود را براى دیدن امام از بین میبرند، آنگاه خود بین امام و خویشتن حجاب میگردند، زیرا وسیله و آلت تجلى و مشاهده آن را یعنى معرفتى را كه از راه قلب حاصل میشود از دست مىدهند، یا آن را فلج ساخته و از قدرت و كار میاندازند.
پس تا وقتى كه مردم مستعد شناسایى و معرفت امام نگردند، سخن گفتن از ظهور امام غایب هیچ معنى نخواهد داشت.
اگر گفته كربن را بپذیریم دیگر ظهور امام واقعهاى نیست كه روزى ناگهان به وقوع بپیوندد، بلكه امرى است كه روز به روز در ضمیر و وجدان شیعیان مؤمن رخ مىدهد.
در این حالت عقیده به عدم تحرک و مخالفت با ترقى كه در اسلام تشریعى - یعنى فقه - غالبا مورد نكوهش قرار گرفته است در هم مىشكند و معتقدان به آن امام همام، در جنبش صعودى دوره ولایت كشیده میشوند.
در واقع كربن ظهور امام (علیهالسلام) را به معرفت قلبى شیعیان منوط مىداند. معرفتى كه از نوع معرفت شهودى و باطنى است. همو در جاى دیگر - رساله عالم مثال - به نوعى دیگر به همین حقیقت اشاره دارد. موضوع بحث كربن در رساله «عالم مثال»، جهان واسطهاى است كه ما بین عالم مجردات تام و نفوس متعلق به ماده قرار میگیرد.
همان عالمى كه شهود عارفان و حكماى اشراق در آن عالم صورت میگرفته است.
كربن در بخش دیگرى از كتاب تاریخ فلسفه اسلامى، شیعیان را میان دو حد محصور میداند. حد اول همان «یوم المیثاق» یا «روز الست» است، كه حیات مادى بشر به آن مسبوق بوده و حد دوم ظهور امام عصر، است كه اینک در غیبت به سر میبرد. زمان فعلى كه به نام امام غائب است، زمان غیبت اوست.
به همین جهت «زمان او» با رمز و علامتى دیگر مشخص میشود و غیر از آن زمانى است كه براى ما علامت و رمز تاریخ محسوب میگردد.
كربن در بخش دیگرى از نوشتههاى خود به بیان تفاوت عقیده مسیحیان به حضرت عیسى بن مریم (علیهماالسلام) پرداخته و پس از اذعان به این نكته كه امامان همه نور و حقیقت واحدى هستند كه در دوازده شخص متمثل شدهاند مینویسد: وقتى نسبت لاهوت و ناسوت را در شخص امامان در نظر بگیریم، میبینیم مساله به هیچ روى شبیه به اتحاد اقنومى در طبیعت نیست. امامان، ظهورات و تجلیات الهى هستند.
سخن درباره گفته هاى هانرى كربن اندكى به درازا كشید، گرچه نقل همه سخنان او در این باره و در این فرصت میسر نشد.
منابع:
[1]. طباطبایی، سید محمد حسین، ظهور شیعه، انتشارات فقیه و كانون خدمات فرهنگى الست، 1360.
[2]. كربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، دكتر اسدالله مبشری، انتشارات امیركبیر، 1361.
[3]. همان، عالم مثال، ترجمه سید محمد آوینی، فصلنامه نامه فرهنگ، شماره مسلسل 10 و 11، تابستان و پاییز 1372 مرکز اطلاع رسانی امام مهدی