تاريخ اسلام نشانگر آن است كه افراد بسياري به خاطر دستيابي به قدرت و يا به خاطر هدف شخصي خاصي از عنوان مقدس «مهدي موعود» سوء استفاده كردهاند، اين سوء استفاده از همان قرن اول هجرت آغاز شد و در دورة خلافت عباسيان (از سال 132 هجري قمري به بعد) به اوج خود رسيد. البته اين موضوع نه تنها به اصل مطلب و قيام با شكوه حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشریف) آسيبي نميرساند، بلكه بيانگر اصالت و واقعيت آن است، چرا كه اوصاف، ويژگيها و نشانههاي ظهور آن حضرت و دستاوردهاي ممتاز انقلاب جهاني او در همه ابعاد كمالات انساني آن چنان از نظر آيات و روايات روشن است كه همة اين افرادي كه ادّعاي مهدويّت يا بابيّت كردهاند، به يك صد هزارم، اين امتيازات و نشانهها دست نيافتهاند، بلكه به عكس به فساد و انحراف دامن زده و بر نابسامانيها افزودهاند.
از آنجا كه مسألة مهدي موعود و قيام و انقلاب جهاني او و اين كه آن حضرت پس از ظهور، سراسر جهان را كه پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد ميكند، به طور مكرّر از زبان پيامبر اسلام (صلي الله و عليه و آله) و امام علي (عليه السلام) و همه امامان (عليهم السلام) ذكر شده و از امور قطعي انكار ناپذير است. از همان قرن اوّل، سوء استفاده از اين نام و ادعاي دروغين مهدويت آغاز شد يعني عدّهاي خود را همان مهدي موعود دانسته و يا جمعيتي به مهدي موعود بودن شخصي اعتقاد پيدا كردند، با اين كه آن شخص چنين ادّعايي را نداشت، بلكه آن را انكار ميكرد.
يكي از انگيزههاي پديد آمدن اين دين سازان اين بود كه آنها تصوّر ميكردند بايد به دنبال هر دورة ظلم و طغيان بي حد و مرز، رادمرد نجات بخشي بيايد و مردم را از يوغ ستمها نجات بخشد، مثلاً مردم مسلمان از ظلم بنياميّه ، سپس بني عباس و ... به ستوه آمده بودند و از مهدي موعود كه در روايات به عنوان مصلح كل و منجي جهان بشريّت ياد شده، تصويري عالي در ذهن داشتند، از اين رو زمينه براي پذيرش مهدي موعود، فراهم بود، بر همين اساس رندان سودجود از اين زمينة موجود، سوء استفاده كرده و به اغفال مردم پرداختند، و يا احياناً از روي ناآگاهي به قصد قربت دست به اين كار ميزدند به اين اميد كه خود را از ساية شوم و هولناك ظلم و ستم طاغوتها، نجات دهند، ولي در تشخيص مهدي موعود حقيقي، خطا ميكردند.
به هر روي بر اثر انگيزههاي گوناگون، از اعتقاد و احساسات پاك مردم سوء استفاده كرده، و گروههايي به دنبال مهديهاي ساختگي پديدار شدند.
نمونههايي از مدعيان دروغين مهدويت
از جمله كسانيكه به دروغ ادّعاي بابيّت و نيابت خاصّه نمودهاند ميتوان از:
ابو محمّد حسن شريعي نام برد.
او نخستين كسي است كه به دروغ و افترا ادّعاي بابيّت و سفارت از جانب امام زمان (عجّل الله تعالي فرجه الشّريف) كرد.
جماعتي از علماء از ابو محمّد تلعكبري از ابوعلي ابن همام نقل كرده اند كه كنيه شريعي، ابو محمّد بود. تلعكبري گفت: گمان دارم نام وي حسن بود. او از اصحاب امام علي النّقي و بعد از آن حضرت، از ياران امام حسن عسكري (عليهما السلام) بشمار ميآمد. او اوّل كسي است كه مدّعي مقامي شد كه خداوند براي او قرار نداده و شايستة آن هم نبود و نيز نخستين كسي است كه در اين خصوص بر خدا و حجّتهاي پروردگار دروغ بست و چيزهائي به آنان نسبت داد كه شايستة مقام والاي آنان نبود و آنها از آن بيزار بودند، از اينرو شيعيان هم او را ملعون دانسته و از وي دوري جستند و توقيعي از امام زمان (عجّل الله تعالي فرجه الشّريف) در خصوص لعن او و دوري از وي از ناحية مقدّسة آن حضرت بيرون آمد. ابو محمّد تلعكبري گفت: بعد از آن عقيدة به كفر و الحاد از او آشكار گشت.[1]
همچنين «ابو محمّد عبيدالله مهدي» در نيمة دوّم قرن سوّم شروع به دعوت نمود، در سال 297 هجري با كمك يارانش به حكومت رسيد. خود را اميرالمؤمنين خواند و شهر «مهديّه» را در شمال آفريقا ساخت، وي پايه گذار حكومت «فاطميين» در آفريقاي شمالي است كه تا اواخر قرن پنجم ادامه داشت و در سال 344 هجري قمري وقات يافت.
همچنین «محمّد بن عبدالله بن تومرت» كه در نيمة اوّل قرن ششم در آفريقا قيام نمود، مريدان او بنام «الموحّدين» مشهور شدند، او رسماً خود را «مهدي موعود» مي خواند و كتاب «تنقيح الموطأ» در اصلاح و تكميل كتاب «موطأ مالك بن انس» نگاشت. او مردي بود كه از هر وسيله براي پيشرفت خود استفاده ميكرد، سرانجام به فرمانروائي مراكش و برخي نواحي شمال آفريقا رسيد. جانشينانش حدود يك قرن بر شمال آفريقا و قسمتي از « اسپانيا» حكومت داشتند.
« مهدي كُرد»(Mehdi kord) يكي ديگر از مدّعيان مهدويّت است. در قرن 11 زمان «سلطان محمّد چهارم» پادشاه عثماني، جواني يهودي بنام اسحاق (Eshaqh) خود را منجي يهود خواند ، عدّهاي از يهوديان اطرافش را گرفتند.
در همين وقت پسر يكي از شيوخ كردستان خود را «مهدي اسلامي» (Mehdi Islami) خواند و چندين هزار كُرد را به دور خود جمع نمود. به دستور سلطان عثماني هر دو را گرفته به دربار فرستادند، آنها با ديدن عظمت دستگاه توبه كردند و از نديمان او شدند.
همچنين «ميرزا غلام احمد قادياني» كه از اهالي «قاديان» بخشي از «ايالت پنجاب» هند است، ادّعاي مهدويّت نمود.
او در سال 1250 به دنيا آمد، پس از تحصيل در نزد استاد و مدّتي خدمت در دستگاه انگليسيها خود را «مجدّد اسلام در قرن 14» ناميد، (آن زمان هندوستان مستعمرة انگلستان بود) كتاب «براهين احمديه» را در آخرين سالهاي قرن 13 تأليف نمود، سپس خود را مهدي موعود و مسيح معهود خواند. وي حدود هشتاد كتاب و رساله نوشت. از جمله نوشتههايش «البشري»، «سرّالخلافه» ، «ازاله الأوهام» و «المواهب الفيوضات» را ميتوان نام برد.
از اصول فكريش كه در كتاب «ترياق القلوب» نوشتة خودش آورده: «اطاعت كامل از حكومت انگليس و منع مبارزه و جهاد مردم هند براي آزادي و استقلال است». او در سال 1326 هـ .ق درگذشت و در قاديان به خاك سپرده شد.
«محمّد بن احمد بن عبدالله سوداني» نيز از جمله مدّعيان مهدويّت است.
او در آغاز جواني جزو دراويش بود، تظاهر به زهد و تقوي مي كرد ولي به عللي از ميان دراويش به خواري و خفّت رانده شد، همين براي او عقده و انگيزة داعية مهدويّت گرديد. او در زماني اين ادّعا را سرداد كه محيط آشفته و فشار حكّام ستمگر انگليسي و مصري مردم سودان را مستعدّ انقلاب كرده بود.
لغو سريع بردگي، اقتصاد آنجا را ناتوان و فلج ساخته بود، اين بود كه به محض نداي قائميّت او، در آغاز قرن 14 در مدّت كوتاهي عامّة مردم سودان به دورش جمع شدند، با عمّال حكومت انگليس و پادشاهان مصر مبارزه كرد. در غالب، آنها پيروز شدند و جمعي از افسران ارشد انگليسي از قبيل «كلنل هيكس» (Kolonel Hiks) و «ژنرال گردن»(Gorden) را با سپاهيانش به قتل رسانيد. مثلاً در جنگ با «هيكس» از 11 هزار سرباز 300 نفر زخمي و نيمه جان براي «هيكس» باقي گذارد. او و مريدانش كه «درويشان» نام داشتند تمام سودان را تصرّف كردند و دولت «گلادستون» (Gladestun) را سخت به زحمت انداختند ولي در اوج پيروزي، اجل گريبانش را گرفت و پس از تب شديدي از دنيا رفت.
وي بساط مهدويّت خود را به تقليد از دوران رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) ترتيب داد. همسرش را عايشه، امّ المؤمنين نام نهاد و به اطرافيانش لقب ابوبكر، عمر، حسّان بن ثابت و خالد بن وليد بخشيد. پس از او جانشينش از نيروي انگليس شكست خورد و دوباره سودان به دست انگليس افتاد. انگليسيها از شدّت خشم جسد «محمّد احمد» را از قبر بيرون آورده و جمجمهاش را به انگلستان فرستادند. بعضي ميگويند هنوز جمجماش در موزة بريتانيا موجود است.
افراد ديگري نيز همچون «علي محمّد شيرازي»، «سيّد محمّد جونپوري هندي»، «محمّد حسين مشهدي» و «محمّد بن علي سنوسي» مدّعي مهدويّت شدهاند. عوامل مختلفي موجب چنین ادعایی در طول تاریخ شده که غالبا نتيجه دسيسههاي سياسي بوده، يا اينكه، مدّْيان ميخواستهاند از عقيدة مردم سوء استفاده كنند و زمام حكومت را در دست بگيرند و يا عوامل بيگانه بودهاند كه از اين طريق اطّلاعات لازم را از كشورها تهيّه ميكردند تا بدين وسيله حاكم شوند و منافعی بدست آورند.
بايد دانست كه طرفداران يا تحريك كنندگان اين افراد براي آنها رواياتي نيز جعل كردهاند تا در نظر مردم عمل آنها را مطابق روايات بنمايند يا كارهائي را انجام دادهاند كه با روايات رسيده در مورد مهدي (عجّل الله تعالي فرجه الشّريف) مطابقت كند. مثلاً «ابن تومرت» (Ibn_ e_ tumert) كه نامش «امغار» (Amghar) بود، آن را به «محمّد » تغيير داد و «محمّد احمد» تقليدي از زمان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) را ايجاد كرد، «مهدي بنگالي» (Mehdi Bangali) به مكّه رفت تا از آنجا دعوت خود را آغاز كند و «علي محمّد شيرازي» به «ملاّ حسين بشروئي» دستور داد تا با پرچمهاي سياه از خراسان حركت كند و « قدوس» چون به مقبرة شيخ طبرسي قدس سّره رسيد پشت به آن داده آيه : «بقيّة الله خيرُ لكم...» را خواند.[2]
سيّد علي محمد باب و مسلك بابيّت
مسلك بابيگري در قرن سيزدهم قمري (نوزدهم ميلادي) توسط فردي به نام سيد علي محمد پديد آمد. وي در اول محرم سال 1325 يا 1236 (1820 ميلادي) در شيراز متولد شد و در بيست و هفتم شعبان سال 1266 در تبريز به جرم ارتداد به دار آويخته شد.
بابيه او را «حضرت اعلي» و « نقطه اولي» لقب دادهاند. وي تحصيل ابتدايي و آموزش اندكي عربي را در شيراز گذراند. سپس پنج سال در بوشهر اقامت گزيد و به تجارت ـ كه پيشه پدري او بودـ اشتغال داشت. در همان ايام كه نوجواني بيش نبود، دست به كارهاي غير متعارف ميزد و به اوراد و طلسمات كه حرفه رمالان و افسونگران بود سخت علاقهمند بود. در هواي بسيار گرم تابستان بوشهر هنگام بلندي آفتاب، بر بالاي بامي ميايستاد و براي تسخير آفتاب اوراد ميخواند و حركات مرتاضان هندي را تقليد ميكرد.
پس از بازگشت از بوشهر به شيراز، كار و كسب را رها كرد و براي كسب علم و سير و سياحت رهسپار عراق و حجاز گرديد و در كربلا در سلك شاگردان سيد محمد كاظم رشتي (1203-1259ق) درآمد. سيد كاظم رشتي كه از شاگردان شيخ احمد احسايي بود درباره ائمه طاهرين (عليهم السلام) افكار و عقايد غلو آميزي داشت و آنان را مظاهر تجسم يافته خدا يا خدايان مجسم ميانگاشت و ميگفت: بايد در هر زماني يك نفر ميان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشریف) و مردم، باب و واسطه فيض روحاني باشد.
اين گونه عقايد توجه سيد علي محمد را به خود جلب كرد، و از مريدان خاص وي گرديد، و از همانجا بود كه فكر دعوي بابيت در ذهن او راه يافت. پس از فوت سيد كاظم رشتي، در سال 1260 ق سيد علي محمد نخست ادعاي ذكريت و بعد ادعاي بابيت (يعني باب علوم و معارف خدا و راه اتصال به مهدي) و سپس ادعاي مهدويت نمود و به تدريج ادعاي ثبوت و شارعيت كرد و مدعي وحي و دين جديد گرديد و بالأخره اين ادعا را به ادعاي نهايي ربوبيت و حلول الوهيت در خود پايان داد.
سرگذشت سيد باب پس از دعوي بابيت
در آغاز امر هيجده تن از شاگردان سيد كاظم رشتي كه نزد بابيان به حروف حي (ح8، ي10) مشهورند به باب ايمان آوردند، و هر كدام در نقطهاي به تبليغ مسلك بابيگري پرداخته، جمعي را به آيين او درآوردند، خود باب نيز از عراق به مكه رفت و در آنجا دعوي مهدويت خود را آشكار ساخت. سپس به بوشهر بازگشت و در آنجا اقامت گزيد. فعاليت بابيان، علماي شيعه و نيز حكومت قاجار را نگران ساخت. از اين رو به دستور حكمران فارس، باب را از بوشهر به شيراز منتقل كردند، ولي او دست از فعاليتهاي تبليغي خود برنداشت، لذا به دستور حاكم شيراز مجلس مناظرهاي بين او و علماي شيعه ترتيب داده شد، و او از عقايد خود اظهار ندامت كرد. وي را به مسجد بردند و او در جمع مردم دعاوي خود را تكذيب و استغفار كرد. اما پس از چندي بار ديگر همان ادعا را تكرار و تبليغ مي كرد. از اين رو، او را دستگير و زنداني كردند، و پس از مدتي از شيراز به اصفهان منتقل گرديد و از آنجا وي را به آذربايجان بردند و در قلعه چهريق ـ نزديك ماكوـ زنداني كردند. (1263 ق).
سپس از آنجا وي را به تبريز بردند و در حضور ناصر الدين ميرزا (وليعهد ناصر الدين شاه) در مجلس علما محاكمه كردند و سرانجام به جرم ارتداد از دين و افساد در ميان مؤمنين به دار آويخته شد. (1266 ق).
ميرزا حسينعلي بهاء و مسلك بهائيت
ميرزا حسينعلي در سال 1233 ق در دهكدهاي از توابع نور مازندران متولد شد و در حوالي سال 1310ق در عكا در اثر بيماري درگذشت و در همانجا به خاك سپرده شد. تحصيلات مقدماتي و خواندن و نوشتن و مقداري عربي را ـ طبق سنت رايج زمان ـ آموخت. سپس به خدمت دولت در سمت منشيگري و ديوان درآمد، و پس از چندي به حلقات درويشان پيوست و مانند آنها زلف و گيسوي بلند گذاشت و لباس قلندري برتن كرد. با ظهور غوغاي باب، ميرزا حسينعلي و برادر ناتنیش يحيي صبح ازل و تني چند از خاندانش به باب پيوستند، و پس از اعدام باب، يحيي صبح ازل دعوي جانشيني او را كرد.
ميرزا حسينعلي در آغاز تسليم او شد، اما پس از مدتي رقابت با برادر را آغاز كرد و نخست ادعاي «من يظهره اللهي» ـ كه در سخنان باب آمده بود كرد و به تدريج بر ادعاهاي خود افزود تا به ادعاي رسالت و شارعيت و حلول خدا در او رسيد و خود را الهيكل الاعلي ناميد (انا الهيكل الاعلي) و مدعي شد كه سيد علي محمد باب زمينه ساز و مبشر ظهور وي بوده است.
سفارتخانههاي خارجي ـ خصوص روس ـ با صراحت از برادرش حمايت ميكردند و دولت را از تصميم شديد عليه آنها تهديد ميكردند. سرانجام با فشار علماي اسلامي و مسلمانان ، حكومت وقت مجبور شد در سال 1269 ق آن دو را با جمعي از پيروان آنها به بغداد تبعيد كند. عراق در آن زمان ـ بسان بسياري از مناطق اسلامي ـ تحت حكومت مركزي عثماني اداره ميشد.
پس از مدتي كه كشمكش ميان دو برادر بر سر رهبري بابيان و درگيري طرفداران آنان بالا گرفته بود، دولت عثماني هر دو را به دادگاه كشاند، و دادگاه حكم تبعيد آن دو را دو نقطه دور دست و جدا از هم صادر كرد، از اين رو، يحيي صبح ازل با خاندان و پيروانش به قبرس و حسينعلي بهاء و طرفدارانش به عكا در سرزمين فلسطين اسكان داده شدند، ولي تكفير و تبليغ عليه يكديگر را هرگز رها نكردند.
در اين ايام بود كه اطرافيان صبح ازل به فرقه «ازليه» و پيروان ميرزا حسينعلي به فرقه «بهائيه» ناميده شدند و آنهايي كه به اين دو برادر ملحق نشدند، به نام قبلي «بابي» باقي ماندند. سرانجام در اين كشمكش ميرزا حسينعلي كه بيشتر مورد حمايت ايادي استعمار بود غلبه يافت و ازليه به دست فراموشي سپرده شدند.
عباس افندي و شوقي افندي
پس از مرگ ميرزا حسينعلي همه چيز راه فراموشي و سكوت پيش گرفت. بابيها كمكم محو و فراموش ميشدند و بهاييها در حالت صبر و انتظار به سر ميبردند، تا اينكه پسر ارشد ميرزا حسينعلي به نام عباس افندي كه عبدالبهاء لقب گرفت، به تجديد آن پرداخت. وي در سال 1844 م. متولد و در سال 1921م. به اروپا مسافرت كرد و به جاي روسيه به انگلستان و سپس آمريكا رابطه ويژهاي برقرار كرد و در جريان جنگ جهاني اول (1914) خدمات زيادي براي انگلستان انجام داد و پس از پايان يافتن جنگ، به پاس اين خدمات، طي مراسمي لقب (sir) و نشان نايت هود (knight Hood) كه بزرگترين نشان خدمتگذاري به انگليس است، به وي اعطا شد، بدين صورت بهائيگري به عنوان ستون پنجم و يكي از ابزار سياست استعماري انگليس ـ و نيز آمريكا ـ مبدل شد. از پيروان عباس افندي به «بابيه بهائيه عباسيه» تعبير ميشود. پس از مرگ عبدالبهاء رهبري بهائيان به دست شوقي افندي ـ نوه دختري ميرزا حسينعلي ـ افتاد كه تا سال 1957 م . ادامه يافت. پس از مرگ او، گروه نه نفري بيت العدل ـ كه مركز آن در حيفاي اسراييل قرار دارد ـ بهائيان و بهائيگري را اداره ميكند، هر چند در واقع دستهاي مرموز استعمار دستاندركاران بهائيتند.
نوشتههاي ميرزا حسينعلي
در ميان نوشتههايي كه از پراكنده گوييهاي ميرزا حسينعلي بهاء جمع آوري شده، دو اثر از ديدگان بهاييان به گونهاي به عنوان كتاب شريعت و وحي تلقي مي شود: يكي كتاب «ايقان» به زبان فارسي كه به گمان آنان در بغداد بر او وحي شده است، و ديگري كتاب «اقدس» به زبان عربي مخلوط و دست و پا شكسته كه ميپندارند در عكا بر او نازل شده است (و يا خود كه تجسمي از خداوند بود بر خود نازل نمود!) مكاتيب يا نوشتههاي ديگر بيمحتوا به نامهاي كلمات مكنونه، هفت وادي، كتاب مبي، سؤال و جواب و امثال آن نيز به او نسبت داده شده است.
دعوي الوهيت ميرزا حسينعلي
در كتاب اقدس (ص 1) خود را منبع وحي و تجلي خدا معرفي كرده، مدعي ميشود كه خداوند خلقت و تدبير جهان را به او سپرده است و در كتاب مبين (ص 229) ميگويد: لا اله الا انا المسجون الفريد! و در كتاب ايام تسعه (ص 50) درباره روز تولد خود مي گويد: «فيا حبذا هذا الفجر الذي فيه ولد من لم يلد و لم يولد» او در كتاب ادعيه محبوب (ص123) بهائيان در دعاي سحر مي خوانند: الهي تو را به حق ريش جنبانت قسم مي دهم...! در يكي از قصايد ميرزا حسينعلي آمده است: كل الالوه من رشح امري تالهت و كل الربوب من طفح حكمي تربت.
ادعاي نسخ شريعت اسلام
عقيده عمومي بهائيان اين است كه با ظهور باب و بهاء شريعت اسلام الغا گرديد و دوره رسالت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) سپري شده است، و اين دوره، دوران زمامداري جمال اقدس الهي و آيين اوست. ولي بعد از او نيز خداوند بارها بر زمين هبوط و تجلي خواهد كرد، به اعتقاد آنان پس از حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) نخست باب و پس از او حسينعلي بهاء به عنوان ظهور الهي به عالم آمدند و لااقل تا هزار سال ديگر ظهور الهي در عالم نخواهد بود.
پينوشتها:
[1] . مهدي موعود، ص 697.
[2] . تلخيص تاريخ نبيل، صفحة 328، 360؛ موج انتظار، ص 103.
[3] . به نقل از سايت خبرگزاري آيندة روشن.
آسیب شناسی مهدویت و انتظار به عنوان یکی از مهمترین مباحث، ریشه در عدم درک صحیح از این پدیده الهی به عنوان آرمان و هدف دارد. بنابراین به جاست که این آسیبها بررسی گردد و راههای رفع این آسیبها نیز مطرح شود.
چکیده
مقاله حاضر با عنوان آسیبشناسی اجتماعی فرهنگ انتظار با نگاهی به مفاهیم انتظار و مهدویت و ارائه تعریفی از آسیب و لزوم تبیین آسیبشناسی فرهنگ انتظار، بعد اجتماعی این مسئله را بررسی نموده و آسیبهای زیر را به همراه ریشهها، پیامدها و راههای درمان آنها مطرح میسازد.
نامعقول جلوه دادن مهدویت، تحریف مهدویت، اعتقاد به حل معجزه آسای امور، ارائه چهرهای خشن توأم با قتل و خونریزی، بحث درباره امور بیهوده وغیرضروری، شتابزدگی در تحقق ظهور، تعیین وقت ظهور، تطبیق ناصحیح افراد وحوادث بر علائم ظهور، گرایش شدید به ملاقات امام زمان (عجل الل)، امیدواری بدون عمل، واسطه نمودن امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در نیازهای مادی، مدّعیان دروغین مهدویت و نیابت خاصه و عامه، عدم پیروی از ولایت فقیه و نواب عام، عدم توجه به ایجاد معیارهاى شخصیتى براى پذیرش فرهنگ مهدویت و ضعف و ناکارآمدى روشها در کانونهاى دینى.
مقدمه
انتظار به معنی چشم به راه بودن است وچشم به راه بودن وقتی است که انسان ببیند کاری که باید به کمال نهایی خویش برسد، نرسیده است. اگر یک انسان معمولی، منتظر و چشم به راه باشد ممکن است اهمیت ندهیم ولی وقتی ببینیم چند نفر از افراد برجسته و عالم و عادل چشم به راه چیزی مهم هستند مسئله برای ما نیز تفاوت پیدا میکند چه رسد به آنکه ببینیم انبیا و ائمه هدی (علیهم السلام) اظهار میکنند ما منتظر فرج هستیم و بالاتر از همه میبینیم خداوند در هفت جای قرآن میفرماید: منتظر باشید من هم منتظرم. بنابراین مسئله انتظار آنقدر مهم است که دانشمندان عالم باید آن را بحث نموده و با تشریح آن برای مردم انتظار را اصلی ترین مسئله روز جهان قرار دهند.
نکته جالب این است که آسیبشناسی مهدویت و انتظار نیز به عنوان یکی از مهمترین مباحث، ریشه در عدم درک صحیح از این پدیده الهی به عنوان آرمان و هدف دارد. بنابراین به جاست که این آسیبها بررسی گردد و راههای رفع این آسیبها مطرح شود. مسلما آنچه در این مجال اندک بیان میگردد دربرگیرنده همه موارد نمیباشد، با این حال فرصت پیش آمده از سوی همایش بین المللی دکترین مهدویت را مغتنم شمرده و گامی هر چند قاصر در این راه برخواهیم داشت.
مهدویت و انتظار
امید به آینده که شالوده اصلی زندگی بشر است شالوده مهدویت هم هست. مهدویت یعنی هدایت به آینده بهتر، یعنی دستگیری و هدایت به سوی آیندهای که نیاز فطری انسان است. اگر کسی به اعتقاد مهدویت برسد، انسانی خوشبخت در زمان حال خواهد بود. انسانی که از آرامش کامل نسبت به تضادهای فعلی برخوردار خواهد بود، تابع محیط نخواهد بود و انفعال و تسلیم و تطمیع و ترس در او راه نخواهد یافت.
اعتقاد به مهدویت امری القائی و تلقینی و یا صرفا یک تئوری نیست، بلکه ریشه در یکی از ویژگیهای ذاتی وفطری انسان یعنی امید دارد و مذاهب به این نیاز فطری عام پاسخ دادهاند. امید به انسان نیرو و به زندگیش جهت میدهد و او را در مسیر نیل به اهدافش یاری میکند و ناملایمات و سختیها را هموار ساخته و احساس کفایت و توانمندی او را تقویت میکند و در نهایت انسان امیدوار میتواند با شناخت بهتر توانمندیهای خود از زندگی لذت ببرد. در مقابل این افراد انسانهای مأیوس و ناامید قرار دارند، یاس و ناامیدی بر خلاف امید و امیدواری نگرشهای انسان را نسبت به خود و تواناییهایش، نسبت به دیگران و نسبت به زندگی منفی میسازد و اثر نامطلوبی بر نحوه نگرش و تفکر انسان و تعامل او با محیط بیرونش بر جای میگذارد.
به طوری که انسان ناامید احساس بیارزشی و پوچی میکند، قدر لحظات زندگی را نمیشناسد و از چیزی لذت نمیبرد و پر واضح است که چنین فردی تمایلی به تلاش و حرکت نداشته باشد. بی هدف، سرگردان، مقلد و منفعل باشد.[۱] امیدواری و پایداری انسان در کنترل ترسها و تردیدها و ناکامیها از موضوعات مهم در غلبه یافتن بر ناملایمات است. چنانچه نگرشهای امیدوارانه مقابلهای در زندگی وجود داشته باشد به فرد کمک میکند تا توانمندیهای روان ـ عاطفی و اجتماعی خود را در موقعیتهای مختلف به کار گیرد.
ترسیم درست از جایگاه مهدویت در دنیای امروز و بررسی زوایای مختلف نیازهای این دوران به این اندیشه مترقی، با هدف ارائه راه حلی جهت رفع مشکلات و دردهای جدید و در عین حال پیچیده و پنهان جوامع بشری، مهمترین مسئولیت عالمان و نخبگانی است که به اصلاح انسان متجدد میاندیشند و خواستار فرجامی نیکو و پایانی نشاط بخش برای او هستند.
انسان معاصر، امروز بیش از هر زمان دیگری به درک صحیح از مهدویت محتاج است و اگر پیوند عمیق و ارتباط محکم میان انسان امروزی با دین الهی، انجام نشود یقینا سقوط معنوی و به دنبال آن سقوط مادی و بازگشت به عصر آغازین پیدایش بشر در انتظار انسان است. از آنجا که انسان در دو عالم درونی و بیرونی زندگی میکند، بنابراین دشمنان و موانعی که سلامت حیات او را تهدید میکنند، در دو سنگر بیرونی و درونی برای مبارزه با او پنهان شدهاند. اندیشه و خرد میتواند موانع بیرونی را شناسائی کند و با از بین بردن یا کاستن آنها، مشکلات ظاهری زندگی مثل بیماری سخت، حوادث، فقر،جهل و…را ازبین برده یا کاهش دهد و راه زندگی سعادت آمیز وخوشبختی انسان را هموار سازد. اما اگر این پیشرفت همراه با پیشرفت درونی انجام نگیرد، ارزشی نخواهد داشت وبشر را به جلو نخواهد برد.[۲]
پیشرفت باطنی هم جز با استمداد از دین و شریعت الهی حاصل نخواهد شد. بنابراین انسان در عصر معاصر نیاز بیشتری به دین دارد، چرا که حرکت ظاهر و باطن باید همراه، همگون، متناسب و موزون شکل گیرد، در نتیجه پیشرفتهای سریع قرن اخیر، پیوند محکم تر بشر با آموزههای دینی را لازم میآورد. پیشرفت بشر وقتی مفید خواهد بود که نتیجهاش منفعت رسانی به تمام جوامع باشد و البته این منفعت جز در سایه اخلاق دینی و معنویت رخ نمینماید و هنگامی تمدن مادی به نفع همگان و نه یک گروه خاص خواهد بود که در سایه مهدویت، در جهت عدالت و احترام به حقوق دیگران، جای گیرد. با پیشرفت تکنولوژی، همه انسانها ساکنان دهکده کوچک جهانی شدهاند و به یکدیگر نزدیکند. این نزدیکی در منظر مهدویت، سبب مواجه شدن افراد با حقوق و وظایف زیادی میشود.[۳]
هر امر مهمی به نسبت اهمیتش، در معرض خطرها و آسیبهایی است. مقوله مهم مهدویت هم با اثرات بسیار حیات بخش و بهجت زای خود که کمترین آنها، امید به آینده و سر فرو نیاوردن در مقابل حوادث، ستمها و سختیهاست، از این قاعده مستنثی نیست. مهدویت با همه ابعاد وسیع و فراگیرش همان گونه که میتواند در امیدبخشی و فعالیت منتظران واقعی نقشی موثر و بسزا داشته باشد، در صورتی که به خوبی درک نشود و آسیبهای احتمالی آن که ریشههای تاریخی دارند، شناسائی نشوند میتواند به بیمسئولیتی و خمودی و رکود بینجامد و جامعه را از نتایج درخشان این مفهوم والا محروم سازد. آنچه بدنبال طرح آن هستیم؛ آسیبهایی است که پیش از ظهور و در دوران غیبت رخ مینماید. سخن از آسیبهای دیگر مانند آنچه در مقابل جریان قیام مهدوی رخ مینماید، فرصتی دیگر میطلبد.
آسیبهای اجتماعی فرهنگ انتظار
آسیب، عاملى است که سبب اختلال، ناهنجارى و آفت در پدیدهها مىشود و آسیبشناسى به معناى بازشناسى اختلالهاى مفهومى و مصداقى بحث است. این اختلالها ممکن است در اثر ناکارآمد بودن و ضعف روشهاى پیامرسانى و یا محتواى پیام باشد. بعضى از عوامل به صورت مستقیم در ایجاد این اختلالها دخیل بوده (مثل ضعف در محتوا) یا ممکن است به جهت عواملى غیرمستقیم این مسئله رخ داده باشد. به هرحال باید هم اختلالها بازشناسى شود و هم علل ایجاد این اختلالها، که به مجموع اینها آسیبشناسى گویند.[۴]
برداشت غلط از مفهوم انتظار و مهدویت باعث میشود که بسیاری از افراد به جای استفاده صحیح و ارتقاء به افقهای بی کران این پدیده والا، برعکس در قعر مشکلاتی ناشی از این اشتباه فاحش گرفتار گردند که نه تنها زندگی آنها وجامعه را تباه میکند بلکه معنای مهدویت و انتظار را در دیدگاه دیگران و به خصوص غیر معتقدان به این مفهوم را دارای چالشهای اساسی مینماید. برخی از این آسیبها که به نتایج غیر قابل انتظاری میانجامد، عبارتند از:
1- نامعقول جلوه دادن مهدویت
مهدویت امروز با تهدیدهای جدی مواجه است.علاوه بر تهدیدهای خارجی که در قالب تهاجم تبلیغاتی برنامه ریزی شده از طریق رسانههای مزدور استکبار و صهیونیسم در حال انجام است، از داخل نیز تهدیدهای سنگینی وجود دارد که آگاهانه یا ناآگاهانه، تفکر مترقی و ارزشمند مهدویت را زیر سوال ببرد تا آن را در افکار عمومی نامعقول جلوه دهد. میتوان در یک قضاوت ظاهربینانه، تهدیدهای داخلی را ناآگاهانه و از روی عوامی و سادهلوحی یا عشق افراطی ارزیابی کرد، اما این احتمال را به هیچ وجه نمیتوان نادیده گرفت که این جریان حتی اگر ناآگاهانه باشد، توسط دستهای مرموزی دامن زده میشود. دستهای مرموزی که اهداف همان جریان منحرف قبل از انقلاب را دنبال میکنند و منافع عناصر پشت پرده این جریانات با رشد و باروری تفکر صحیح مهدویت بشدت در تضاد است.[۵]
جعل اخبار دروغ، استناد به خواب وخیال، تبیین غیر عقلانی و عوامانه تفکر مهدویت و آلوده کردن مراسم و جشنهای مربوط به آن با اقدامات غیر شرعی، از جمله عناصر این تهدیدها هستند. این اقدامات سطحی موجب میشود تفکر مترقی و ارزشمند مهدویت بصورت غیرعقلانی طرح شود و هرگز نتواند در لایههای تحصیل کرده صاحب تفکر و موثر جامعه و جهان نفوذ کند. چنین وضعیتی، زمینه را برای موثر واقع شدن تبلیغات دشمنان خارجی مهدویت فراهم میسازد و به پیشرفت آنها در راه باطلی که در پیش گرفتهاند کمک میکند.[۶]
2- تحریف مهدویت
تحریف به معنای عوض کردن معنای مطلب است، بطوری که در ذهن افراد به صورت دیگری جلوهگر شود و یک داوری مخرب درباره آن صورت پذیرد. مقام معظم رهبری در این باره میفرمایند: «بنده سندی دیدم که در آن بزرگان و فرماندهان استعمار توصیه میکنند که ما باید کاری کنیم که این عقیده به مهدویت، به تدریج از بین مردم زائل شود. آن روز استعمارگرهای خارجی، قضاوتشان این بود که تا وقتی عقیده به مهدویت در بین مردم رایج است، نمیتوانیم اینها را درست بگیریم. وقتی نتوانستند این عقیده را از مردم بگیرند، سعی میکنند آن را در ذهن مردم خراب کنند. خراب کردن این عقیده چگونه است؟ به این صورت که بگویند: آقا میآید همه کارها را درست میکند. این، خراب کردن عقیده است. این، تبدیل کردن موتور محرک، به یک چوب لای چرخ است؛ تبدیل یک داروی مقوی به یک داروی مخدر و خواب آور است.»[۷]
دیدگاههای انحرافی در مورد انتظار که آثار اجتماعی مخربی نیز در پی دارند، بیشتر مشتمل بر موارد زیر است:
الف) برخی انتظار فرج را در دعا برای فرج، امر به معروف و نهی از منکرهای جزئی منحصر دانسته و بیشتر از آن، وظیفهای برای خویش قائل نیستند.
ب) گروهی دیگر، حتی امر به معروف و نهی از منکرهای جزئی را نیز برنمیتابند. چون معتقدند در دوران غیبت، کاری از آنها بر نمیآید و تکلیفی به عهده ندارند، و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خود، هنگام ظهور، کارها را اصلاح میکند.
ج) پندار گروه سوم چنین است که جامعه بایستی به حال خود رها شود و کاری به فساد آن نباید داشت تا زمینه ظهور ـ که دنیایی پر از ظلم و فساد است ـ فراهم آید.
د) گروه چهارم، انتظار را چنین تفسیر میکنند: نه تنها نباید جلوی مفاسد و گناهان را گرفت، بلکه بایستی به آنها دامن زد تا زمینه ظهور حضرت مهدی هر چه بیشتر فراهم گردد.
ه ) دیدگاه پنجم، هر حکومتی را به هر شکل، باطل و برخلاف اسلام میداند و معتقد است هر اقدامی برای تشکیل حکومت در زمان غیبت، خلاف شرع و مخالف نصوص و روایات معتبر است. به این استدلال که در روایات آمده است: هر عَلَم و پرچمی قبل از ظهور قائم، طاغوت است[۸]
در این زمینه میتوان به مسئله رسوخ اباحیگری در بین کسانی که برداشتی غلط از این پدیده دارند، اشاره نمود. مقام معظم رهبری به بهترین نحو این تفکر را توصیف فرموده اند: « برداشت گروهی از مردم، از مهدویت و قیام و انقلاب مهدی موعود این است که صرفا ماهیت انفجاری دارد، فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها و تبعیضها و اختناقها و حق کشیها و تباهیها ناشی میشود. نوعی سامان یافتن است که معلول پریشان شدن است. آنگاه که صلاح به نقطه صفر برسد، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل یکه تاز میدان گردد، جز نیروی باطل نیروئی حکومت نکند، فرد صالحی در جهان یافت نشود، این انفجار رخ میدهد و دست غیب برای نجات حقیقت از آستین بیرون میآید.
پس هر اصلاحی محکوم است زیرا هر اصلاح یک نقطه روشن است و تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست دست غیب ظاهر نمیشود. اینجاست که گناه هم فال است و هم تماشا، هم لذت و کامجوئی است و هم کمک به انقلاب مقدس نهائی. این گروه طبعا به مصلحان و مجاهدان با نوعی بغض و عداوت مینگرند، زیرا آنان را از تاخیر اندازان ظهور و قیام مهدی موعود میشمارند. برعکس اگر خود هم اهل گناه نباشند در عمق ضمیر و اندیشه با نوعی رضایت به گناهکاران مینگرند، زیرا اینان مقدمات ظهور را فراهم میآورند. این نوع برداشت از ظهور و قیام مهدی موعود و این نوع انتظار فرج را که منجر به نوعی تعطیلی در حدود و مقررات اسلامی میشود و نوعی اباحیگری است، به هیچ وجه با موازین اسلامی و قرآنی وفق نمیدهد.[۹]
مواردی همچون قانع بودن به وضع موجود و عدم کوشش برای تحقق وضعی برتر، عقب ماندگی توده مردم، تسلّط بیگانگان و زبونی در مقابل آنها (نبودن استقلال و آزادی)، ناامیدی و پذیرش شکست در حوزه فرد و اجتماع، ناتوانی دولت و نابسامانی کشور، فراگیر شدن ستم و انفعال و بیتحرّکی در مقابل ظلم، قبول ذلّت و بدبختی در حوزه فرد و اجتماع، تنبلی و بیمسئولیتی، مشکلتر ساختن حرکت و قیام امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، تعطیلی محتوای بسیاری از آیات و روایات مانند: امر به معروف و نهی از منکر، سیاست داخلی و خارجی، چگونگی برخورد با کفار و مشرکان، دیه، حدود، دفاع از محرومان عالم و… را میتواند از پیامدهای این نظریات برشمرد.[۱۰]
با دقت در موارد انحرافی مطرح شده میتوان گفت کوته فکری و عدم بصیرت کافی نسبت به دین، انحرافات اخلاقی، انحرافات سیاسی، عدم نیاز به مقدمات و زمینهسازی، عدم ریشه کنی کامل فساد به غیر از امام زمان، توجیه وسیله توسط هدف، عدم فهم صحیح روایتهای مربوط به ظلم و جور آخرالزمان و عدم فهم روایات بطلان هر عَلَمی قبل از ظهور، منشأ برداشتهای انحرافی گفته شده است.[۱۱]
3- اعتقاد به حل معجزه آسای امور
برخی هر گونه مبارزه و مجاهدت را از حضرت نفی میکنند و صرفا به دنبال حل معجزه آسای امورند و مهربانی حضرت را به معنای عدم اجرای هر گونه کیفری میدانند. این تفکر انحرافی در زمان خود اهلبیت نیز وجود داشت، چرا که وقتی نزد امام رضا (علیه السلام) سخن از حضرت قائم مطرح شد. حضرت فرمودند: شما امروز سبکبالتر از آن زمانید. قائم که قیام کند، جز عرق ریختن و خواب (از فرط خستگی و مجاهدتهای پی در پی) روی زینها نیست.[۱۲]
پیامدهای این دیدگاه را میتوان عدم آمادگی و کوشش برای زمینهسازی ظهور و امید کاذب که بسیاری از افراد را در انجام وظایف سست میکند، بیان نمود. منشاء این آسیب مهم اجتماعی فرهنگ انتظار نیز در مواردی همچون: معجزه آسا پنداشتن همه امور، عدم درک عمیق مهربانی حضرت که با حکمت توأم است و عدم نگاه جامع به دین (صریح آیات و روایات و سیره اهلبیت) دانست.
4- ارائه چهرهای خشن توأم با قتل و خونریزی:
این مطلب که با روح آیات و رسالت پیامبران و اوصیاسازگاری ندارد، دارای پیامدهائی همچون ایجاد دلزدگی و نفرت نسبت به امام، ترس و خوف از حضرت و عدم پذیرش امام به عنوان پدری مهربان و ناامیدی از انجام اعمال صالح به جهت ترس از عدم پذیرش توسط امام، با این تصور که اکثریت کشته خواهند شد و حضرت اعمال او را نیز نخواهد پذیرفت، میباشد.نتیجه اینکه نفرت و خشونت و یأس، باعث عدم انگیزه برای درک و حتی تأمل درباره حضرت و راه و مرام او میگردد. ریشه این انحراف خطرناک در عدم بصیرت کافی و نگاه جامع به دین و عدم بررسی استدلالی و سندی روایات، قابل جستجوست.
5- بحث درباره امور بیهوده و غیر ضروری:
یکی دیگر از انحرافات در مقوله مهدویت، پرداختن به مباحثی است که هیچ ثمرهای ندارد. مسکن، ازدواج، همسر، تعداد همسران، تعداد فرزندان و… از مباحثی هستد که اذهان افراد را به خود مشغول ساخته و از مباحث مهم باز داشته است. معرفت امام، وظیفه ما نسبت به امام، تبیین و ترسیم استراتژی آینده و ارائه آن برای زمینهسازی و فراهم آوردن شرایط ظهور و… مسایلی است که پرداختن به آن اهمیت فراوانی دارد.
پیامدهای این انحراف مهم اجتماعی را میتوان در مواردی همچون بازماندن از مباحث مهم، کاربردی و ضروری و بستر سازی برای ورود خرافات و سخنان بی دلیل و غیر مستند که در نتیجه، سوداگران برای مطرح کردن خویش یا فریفتن مردم از بازار گرم این مباحث بهره میجویند، بیان نمود.
ریشه این انحراف عواملی مانند عدم تشخیص وظیفه دینی.، هوای نفس که در عوامفریبی بروز مییابد، توهم و خیالپردازی که زمینه داستان سراییهایی چون جزیره خضرا و… است، عدم بررسی سندی و استدلالی روایات (چنانکه تأمل و بررسی، به خوبی جزیره خضرا را نفی میکند و با نفی آن، بطلان وجود هزاران فرزند برای حضرت یا تطبیق خضرا بر مثلث برمودا، کاملا روشن میگردد) و عدم تبیین و روشنگری اندیشمندان و عالمان دینی، میباشد.
6- شتابزدگی در تحقق ظهور
یکی دیگر از آسیبها، عجله داشتن در تحقق امر ظهور است. شتابزدگی در این امر، در روایات ما بسیار نکوهش شده است: امام جواد (علیه السلام) فرمود: در دوران غیبت، شتابزدگان در امر ظهور هلاک میشوند و امام صادق (علیه السلام) فرمود: شتاب مردم برای این کار، آنها را هلاک ساخت. خداوند به جهت شتاب مردم، شتاب نمیکند. برای این امر مدتی است که باید پایان پذیرد. اگر پایانش فرا رسد، آن را ساعتی پیش و پس نیفکنند.
پیامدهای این شتابزدگی و تعجیل در تحقق امر ظهور و در ابعاد فراگیر اجتماعی آن مواردی همچون ناسپاسی و اعتراض و عدم رضایت به مصلحت الهی، رویکرد به منحرفان و مدعیان دروغین مهدویت، یأس و ناامیدی در اثر عدم تحقق ظهور، شک و تردید، دست به اقدام ناشایست زدن، استهزا و تمسخر آیات و روایات و معتقدان به غیبت و ظهور، میباشد.
ریشههای این انحراف را میتوان در موارد زیر خلاصه نمود: عدم درک جایگاه مصلحت و حکمت الهی، عدم تسلیم نسبت به اراده خدا، بیطاقتی و بیظرفیتی و عدم صبر در سختیها، اذیتها و طعنههای دشمنان، تنها خود را معیار دیدن و ملاک دانستن پایان عمر و زندگی خود نه سیر تاریخ.
۷- تعیین وقت ظهور
یکی دیگر از آسیبها، تعیین وقت ظهور است. چرا که حکمت الهی بر این است که وقت ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر بندگان مخفی بماند. لذا احدی نمیتواند زمانی برای ظهور تعیین کند. مفضل بن عمر گوید: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: آیا ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وقت معینی دارد که مردم آن را بدانند؟ فرمودند: این چنین نیست که خداوند برای آن وقتی تعیین کرده باشد که شیعیان ما آن را بدانند. ای مفضل، برای آن وقتی تعیین نمیکنم. وقتی هم نمیشود برای آن معین کرد. آنکه برای ظهور ما وقتی تعیین کند، خود را در علم خداوند شریک دانسته و مدعی شده که از اسرار خداوند آگاه است.
فضیل از امام باقر (علیه السلام) پرسید: آیا برای این امر وقتی معیّن است؟ آن حضرت سه مرتبه فرمود: آنان که وقتی برای آن تعیین میکنند، دروغ میگویند.
در برخی روایات، علت عدم تعیین وقت، چنین بیان شده است: امام جواد (علیه السلام) فرمودند: اگر برای این امر وقتی تعیین شود دلها را قساوت میگیرد و توده مردم از اسلام بر میگردند. بگویید: چه زود است! چقدر نزدیک است! تا دل مردم آرام گیرد و فرج نزدیک شود.
پیامدهای این انحراف بزرگ را در عواملی مثل ایجاد یأس و ناامیدی به سبب عدم تحقق ظهور در وقت تعیین شده، ایجاد بدبینی نسبت به اصل ظهور، ایجاد بدبینی به شخصیت امام در اثر عدم تحقق ظهور، قساوت قلبها و برگشتن مردم سست ایمان از دین، میتوان جستجو نمود. ریشه یابی این انحراف نشان میدهد که اموری از قبیل تعجیل و شتاب کردن در امر فرج، عوامفریبی در اثر هوی و هوس، توهم و خیال پردازی و عدم تطبیق صحیح آثاری که بر اثر قدرتهای روحی و ریاضتها بهدست میآورند. یعنی چیزهایی را در آینده پیشبینی میکنند، امّا در تطبیق آنها اشتباه نموده و خیال میکنند ظهور است، لذا وقتی تعیین میکنند، در این زمینه موثرند.
8- تطبیق ناصحیح افراد و حوادث بر علائم ظهور
عدهای با خواندن یا شنیدن چند روایت در علایم ظهور، آنها را بر افراد یا حوادثی تطبیق میدهند. البته خودِ تطبیق روایات بر حوادث، آفت و آسیب نیست، بلکه آفت، مطالب و ادعاهایی است که افرادی به صرف خواندن یک یا دو روایت و بدون بررسی آیات و روایات و مطالب تاریخی و قدرت تشخیص صحیح و سقیمِ روایات مطرح میکنند، یعنی بدون داشتن تخصص به اظهار نظر میپردازند. این تذکر لازم است که در روایات، تشخیص مؤلّفهها و علایم سپاه حق و باطل به عهده علمای راستین گذاشته شده است؛ همانها که در عصر غیبت کبرا به عنوان نواب عام عهده دار امور گشتهاند.
پیامدهای این تطبیق ناصواب را میتوان مواردی همچون تعیین وقت ظهور، شتابزدگی در تحقق ظهور، نومیدی و یأس در اثر عدم اتفاق ظهور و بیاعتقادی افراد نسبت به اصل ظهور به دلیل عدم تحقق تطبیقهای مطرح شده و تشکیک افراد در اصل ظهور و روایات، بیان کرد.
ریشه این انحراف را در عواملی همچون توهم زدگی، هوی و هوس و مشکل مطرح سازی خود، دخالت افراد غیر متخصص در مطالب کاملا فنّی و تخصصی و عدم روشنگری کافی توسط علما از دو دیدگاه عدم تبیین علایم حتمی و غیر حتمی و نداشتن عکسالعمل مناسب در مقابل مدّعیان، میتوان جستجو نمود.
9- گرایش شدید به ملاقات امام زمان
از آسیبهایی که در عصر غیبت برای منتظران اتفاق میافتد، مدعیانی هستند که بیدلیل یا به سادهترین اتفاق، ادعای ملاقات میکنند، یا کسانی که تمام وظیفه خویش را رسیدن به دیدار حضرت میپندارند و از باقی وظایف غافل شده و افراد را تنها به این عمل، به عنوان برترین وظیفه، فرا میخوانند.
پیامدهای این گرایش شدید به ملاقات امام زمان مواردی مانند یأس و ناامیدی در اثر عدم توفیق دیدار، توهم گرایی و خیالپردازی، رویکرد به شیّادان و مدّعیان مهدویت، نیابت و مدّعیان ملاقات، دور ماندن از انجام وظایف اصلی، به دلیل اهتمام بیش از اندازه و غیر متعادل به دیدارو بدبینی به امام به علت عدم دیدار، میباشد.
ریشه این انحراف دامنگیر بیشتر در سه عامل عدم بصیرت و آگاهی نسبت به دین و نشناختن وظایف اصلی و فرعی، توهم و خیالپردازی و هوای نفس، قابل جستجو میباشد.
10- امیدواری بدون عمل
برخی گمان میکنند که تنها اعتقاد به اهل بیت و محبّت امام زمان کافی است. این افراد میپندارند که در قبال گناهشان عذابی نخواهد بود. این توهم که در قرآن و روایات مردود شمرده شده است، تمنّی یا امید کاذب نام دارد. چنین کسانی چون اهل کتاب فکر میکنند و تصور میکنند همین که نام دین و مذهب را بر خود نهادهاند، اهل سعادت هستند و عذاب نخواهند شد. متأسفانه، برخی افراد در قالب سخن یا شعر و بدون توجه به جایگاه و ضوابط توسل و شفاعت اهل بیت ایجاد کننده یا تقویت کننده این آسیب و طرز تفکرند.
پیامدهای این امید کاذب مواردی مهم همچون عمل نکردن به وظایف فردی و اجتماعی (واجبات، محرمات و…)، انتظار منفی و عدم اقدام عملی و انجام وظیفه در قبال امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و توهم بیجا (رضایت از خویشتن و عملکرد خود)، میباشد.
ریشه این انحراف اجتماعی در عواملی مانند تفاوت نگذاشتن میان امید و رجای واقعی با خیالپردازی و آرزوگرایی و عدم شناخت جایگاه آن، هوای نفس به عنوان ریشة توجیهات، عدم شناخت خدایِ مهربان و حکیم که خداوند گرچه مهربان است، حکیم و عادل هم است و دیدگاه احساسی و غیر منطقی نسبت به ائمه و عدم درک قهر و مهر آنان میباشد.
11- واسطه نمودن امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در نیازهای مادی
برخی، ائمه و امام زمان را صرفا برای دنیا و منافع آن و رسیدن به جاه و منصب میخواهند. حتی اگر برای ظهورش دعا میکنند، صرفاً برای خویش و مطامع دنیوی است و اگر امام، بنا به دلایلی، به آنها توجه نکند، با امام به دشمنی برمیخیزند که طلحه و زبیرها در طول تاریخ بسیار بوده و خواهند بود. اما آنچه به عنوان آسیب در اینجا مطرح میگردد و بیشتر حالت عمومی دارد، نگاهی است که بسیاری نسبت به امام دارند. توسّل به امام و خواستن حوایج دنیوی و واسطه ساختن امام به درگاه پروردگار عظیم، امری است صحیح و مورد تأکید روایات، اما امام را صرفاً برای این امور خواستن، نشانه عدم درک درست از جایگاه امام در نظام هستی است و متاسفانه باید گفت نشانه این است که هنوز عطش واقعی نسبت به ظهور پیدا نشده است و آمادگی بشر هنوز تحقق نیافته است.
پیامدهای این دیدگاه در دو مورد زیر قابل تحقیق است: دشمنی و ستیز با امام و کم اعتقادی یا بیاعتقادی به امام در اثر عدم تحقق خواستههای پایان ناپذیر و گاه بیمصلحت. ریشه این واسطه جوئی صرف از امام زمان ناشی از عدم درک جایگاه امام و خود محوری و خودخواهی، میباشد.
12- مدّعیان دروغین مهدویت و نیابت خاصه و عامه
در هر عصری عدهای به دروغ، ادّعای مهدویت نموده یا دیگران چنین نسبتی به آنان دادهاند و بدین وسیله فرقههایی ایجاد کردهاند. چه در دوره غیبت صغرا و چه در دوره غیبت کبرا، کسانی بودهاند که نیابت خاصه یا وکالت امام را به دروغ، ادعا میکردهاند. البته ادعاهای این افراد به صورتهای متفاوتی، ارائه شده است: مهدویت، نیابت خاصه، وکالت، بابیت یا… افرادی که مدعیاند هر موقع بخواهند امام را میتوانند ببینند، مشکلات بهواسطه آنان حل میشود، آنها واسطه و باب میان مردم و امام هستند، پیامی را از امام آوردهاند یا پیامی را برای امام میبرند و نیابت عامه که عدهای خود را به جای علمای ربّانی، مراجع عظام تقلید و فقها و… معرفی میکنند با این که در این دوران، عقل و نقل، وظیفه همه را روشن ساخته است و آن، مراجعه به علما و فقها است.
پیامدهای این انحراف عظیم که آثار بیشمار تاریخی واجتماعی برجای گذاشته است عواملی مانند گمراهی مردم، دوری از مسیر اهلبیت، به بازی گرفته شدن دین و اختلافات دینی در اثر متابعت از فرقههای انحرافی، میباشد.
ریشه چنین تقلب ودروغ بزرگ را میتوان در مواردی همچون مشکلات روحی و روانی، عقده خود کم بینی، هیستری و مطرح کردن خود، نفسانیات و مشکلات اخلاقی و ضعف ایمان، توهم و خیالپردازی، هوی و هوس و خواستههای دنیوی و جاه و مقام، جهل و ناآگاهی، سکوت اندیشمندان و عالمان یا به موقع و مناسب تصمیم نگرفتن، مشکلات سیاسی، تأثیر اَیادی اجانب مثل فریفتن محمد علی باب و عدم معرفت به جایگاه و شأن امام و جانشینی ایشان، بیان نمود.
13- عدم پیروی از ولایت فقیه و نواب عام
یکی دیگر از آسیبهایی که وحدت جامعه اسلامی را خدشهدار ساخته و زمینه را برای فعالیت دشمنان دین و مهدویت (به صورتهای مختلف مانند دشمنی روشن و بیواسطه، فرقهسازی، مدعیان و…) فراهم میآورد، عدم پیروی از نوّاب عام امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است با آن که اطاعت از این بزرگواران، در عقل و نقل تأکید شده است.
پیامدهای این عدم اطاعت در مواردی همچون گمراهی و ضلالت، پراکندگی افراد و عدم وحدت در سایه رهبری واحد و شکست پذیر بودن در مقابل دشمن و عدم مقاومت، قابل ذکر است.
ریشه این آسیب مهم اجتماعی وسیاسی نیز در مواردی همچون عدم بصیرت کافی در دین، توجه نکردن به دلایل عقلی و نقلی، توهم پیروی مستقیم و بیواسطه از امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، توقع نیابت خاصه در عصر غیبت کبرا، هوی و هوس و اغراض سیاسی و شیطنتهای استکبار، میتوان پیدا نمود.
14- عدم توجه به ایجاد معیارهاى شخصیتى براى پذیرش فرهنگ مهدویت:
از جمله پیشنیازهاى لازم، قبل از هرگونه فعالیت در زمینه گسترش این فرهنگ، ایجاد زمینه و ظرف مناسب براى پذیرش آن است. به بیان دیگر فرد، نخست باید از نظر شخصیتى مستعد و آماده پذیرش این پیام باشد. به نظر مىرسد براى ایجاد یک بستر مناسب و مستعد براى پذیرش پیام، قبل از هر گونه فعالیت مهدوى، باید به پرورش احساسهاى متعالى چون حس خداپرستى پرداخت.
15- ضعف و ناکارآمدى روشها در کانونهاى دینى:
یکى از آسیبهای مهم درحوزه فعالیتهاى مهدویت، ضعف و ناکارآمدى کانونهاى دینى و مذهبى است. این ضعف به ویژه در بخش صلاحیتهاى عاطفى و مهارتى، به اتخاذ روشهاى نامناسب در تبلیغ مهدویت منجر مىشود. آیا به راستى کانونهاى دینى از آمادگى لازم شناختى، مهارتى و عاطفى براى تبیین این فرهنگ به گونهاى مطلوب برخوردارند و آیا در این بیست و چند سال که همه امکانات فرهنگى کشور در اختیار کانونها قرار گرفته است این کانونها توانستهاند، متناسب با شرایط رشدى و عاطفى و با ادبیات نوجوان و جوان براى ارتقاى بینش و معرفت مهدوى نوجوانان و جوانان و ایجاد روحیه انتظار در آنان گامى مؤثر و کارشناسانه و هماهنگ بردارند؟
به نظر مىرسد از جمله پرسشهاى اساسى که درباره فعالیت کانونها بعد از انقلاب باید بدان پاسخ داده شود، عبارتند از: چه آموزشهایى براى ارتقاى سطح معرفتى جامعه در زمینه مهدویت داشتهاند؟ براى انجام آموزشهاى مؤثر به چه میزان به تربیت نیروهاى آشنا به فرهنگ مهدویت و آشنا به اصول تعلیم و تربیت روشمند، پرداختهاند؟ چه راهکارها و راهبردهاى مؤثرى براى نهادینه کردن ارزشهاى مهدویت، با توجه به مراحل رشد و ادبیات خاص هر دوره، توسط متولیان کانونها مورد استفاده قرار گرفته است؟ از چه ابزار و وسایل کمک آموزشى براى نهادینه کردن این فرهنگ بهره جستهاند؟ آیا تا به حال، کار تحقیقى کارشناسانهاى براى یافتن بهترین روشها براى نشان دادن چهرهاى زیبا و امیدبخش از آینده حکومت جهانى حضرت صورت گرفته است؟ آیا تا به حال کار آمارى براى سنجش میزان آمادگى جامعه براى پذیرش حضرت و حکومت جهانى وى صورت گرفته است؟و مهمتر از همه اینکه، آیا اصلاً دغدغه گسترش این فرهنگ در میان مسئولان کانونها وجود داشته یا خیر؟
میتوان گفت ریشه بسیاری از آسیبهای فوق، دیوارى است که میان دو نسل کشیده شده است و سخنان آنان توسط هم شنیده نمىشود. در واقع، گسستى میان پیام دهندگان با گیرندگان پیام ایجاد شده که مانع رسیدن پیام مىگردد. علت این گسست این است که پیامهاى دینى از جمله پیامهاى مهدویت، بدون توجه به نیازهاى مخاطبان تهیه و فراهم گردیده است.
منابع:
[1]. آقائى، پورسید و همکاران، درسنامه تاریخ عصر غیبت، قم: مرکز جهانى علوم اسلامى، ۱۳۷۹٫
[2]. پور طباطبائی، سیدمحمد، در جستجوی قائم، قم: انتشارات آستان مقدس صاحب الزمان، ۱۳۷۰
[3]. حکیمی، محمدرضا، خورشید مغرب: تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۴
[4]. خمینی، سید روح الله (امام)، صحیفه نور، ج۲۱: تهران، انتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، ۱۳۷۸
[5]. رحمانى یزدى، على، نقد باورهاى غلط تربیتى، تهران: انتشارات مشهور، ۱۳۷۹
[6]. طبسی، نجمالدین، نهی از قیام در بوته تحلیل روایی، قم: فصلنامه انتظار، شماره ۵، زمستان ۱۳۷۲
[7]. طبسی، نجمالدین، درنگی در قتلهای آغازین، قم: فصلنامه انتظار، شماره۶، بهار ۱۳۷۳
[8]. قاسمی، محمدعلی، نقد و بررسی روایات نافی حکومت و قیام در عصر غیبت، قم: فصلنامه انتظار، شماره۷، تابستان ۱۳۷۳
[9]. کریمى، عبدالعظیم، تربیت آسیبزا، تهران: انتشارات انجمن اولیاء و مربیان، ۱۳۷۴
[10]. مرتضی عاملی، جعفر، جزیره خضراء، افسانه یا واقعیت، ترجمه ابوالفضل طریقهدار، قم: فصلنامه انتظار، شمارههای ۱ و ۲ و ۳ و ۴، زمستان ۱۳۷۱، پاییز ۱۳۷۲
[11]. مکارم شیرازی، ناصر، حکومت جهانی مهدی(عج)، قم: انتشارات نسل جوان، ۱۳۸۰
[12]. میرآقائی، سیدجلال، جهان اسلام: مشکلات وراهکارها، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ۱۳۸۰
برگرفته از سایت :المهدویه
منتظران حضرت مهدي (عليه السلام) کسانی هستند که در دوران انتظار شكوهمند خود از ابعاد عقيدتي و عملي انتظار غافل نیستند. در اينجا به بيان این ابعاد میپردازیم.
ابعاد عقيدتي
1. بُعد توحيد
انسان منتظر همواره چشم به راه فرجي است كه به قدرت مطلقه الهي تحقق خواهد يافت. منتظران بايد هميشه متوجّه درگاه كبرياي الهيباشند و روي دل به سوي خدا كنند و از پيشگاه لايزال طلب گشايش و فرج نمايند. نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) در روایتی میفرمایند: «افضل اعمال امتي انتظار الفرج من اللَّه؛ [1] بهترين اعمال امّت من، انتظار فرج است از نزد خداي عزيز و جليل».
2. بُعد نبوّت
امام مهدي (عليه السلام) از اهل بيت پيامبراکرم (صلي الله عليه و آله) است، او دوازدهمين وصي و جانشين پيامبراکرم (صلي الله عليه و آله) است آنگاه كه ظاهر گردد و پرچم پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) را در دست گيرد و به سنّت پيامبراکرم (صلي الله عليه و آله) عمل كند و شخص منتظر خود را مسئول عمل به سنّت پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) از طريق اهل بيت (عليهم السلام) ميداند و در حاكميّت سنّت رسول الله (صلي الله عليه و آله) تلاش ميكند.
امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: هر كسي از شما در حال انتظار ظهور حاكميّت دين خدا درگذرد، مانند كسي است كه خدمت قائم باشد و در خيمه او... نه بلكه مانند كسي است كه در ركاب قائم بجنگد نه به خدا سوگند بلكه مانند كسي كه در ركاب پيامبراکرم (صلي الله عليه و آله) شهيد شده باشد. [2]
3. بُعد قرآن
امر مهم ديگري كه هر منتظري بايد متوجّه آن باشد، كتاب خدا، قرآن كريم است. امام مهدي (عليه السلام) زنده كننده همه احكام قرآن است و منتظران در احياء احكام قرآن و علوم قرآني در ابعاد مختلف آن، تلاش کرده و خود عمل كننده به آن هستند.
4. بُعد امامت
در احاديث و تعاليم ائمه طاهرين (عليهم السلام) تأكيد شده است بر اين كه در عصر غيبت راه امامان را بپيمائيد و از تعاليم و احكام آنان پيروي كنيد و از قرار گرفتن در خط مخالفان آنان، تبری و بيزاري جوييد و اصل تولي و تبري را در شئون زندگي خود، حاكم كنيد تا از منتظران واقعي باشيد.
5. بُعد عدل
انتظار يعني چشم به راه امامي داشتن كه تصميم دارد جهان را از عدل و داد، مملو سازد. پس از آن كه ظلم و جور همه امور را فرا گرفته است و شخصي كه در انتظار عدل است، به عدل روي ميآورد و به رعايت آن مقيّد بوده و براي حاكميّت آن جهاد ميكند.
6. بُعد معاد
انتظار موعود روابطي بسيار عميق با اصل اعتقادي معاد دارد و بدينسان مينگريم كه انتظار شاخص منوّر ابعاد عقايد حقّه است تا او نيايد و حكومت عدل را در جهان برپا ندارد، عمر جهان به سرنميرسد و قيامت برپا نميگردد.
ابعاد عملي مكتب
1. بُعد دينداري
از ويژگيهاي انسان منتظر، دينداري است. انسان در دوران غيبت بايد مواظب دين خود و دينداري و صحت اعمال خود باشد.
امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: براي صاحبالامر غيبتي طولاني است در اين دوران هر كسي بايد تقوي پيشه سازد و به دين حق تمسک بجويد. [3]
2. بُعد پارسايي
منتظر علاوه بر تدين و تقوي بايد پارسا باشد و خود را چنان كه آن پيشوا دوست دارد بسازد.
امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: هر كس در شمار اصحاب قائم باشد، بايد چشم به راه باشد و پارسايي پيش گيرد و كردار با ورع داشته باشد. [4]
3. بُعد تقيّد مكتبي
انسانيّت و رعايت ارزش انسان تنها و تنها در تعاليم امام علي (عليه السلام) و آل علي (عليهم السلام) جلوهگر است. پيامبراکرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: خوشا به حال منتظراني كه به حضور قائم برسند آنان كه پيش از قيام او نيز پيرو اويند با دوست او عاشقانه دوستند و موافق و با دشمن او خصمانه دشمنند و مخالف. [5]
4. بُعد امر به معروف و نهي از منكر
يكي از تكاليف عمده ديني امر به معروف و نهي از منكر است با اين دو عمل است كه احكام و فرائض الهي برقرار ميماند. انسان منتظر نميتواند در اين باره بيتفاوت باشد. در حديثي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است: «طوبي لمن ادرک قائم اهل بيتي و هو مقتدٍ به قبل قيامه» شاخص مهم اين اقتداء انجام فريضه امر به معروف و نهي از منكر است.
5. بُعد اخلاق اسلامي
انسان منتظر بايد داراي اخلاق اسلامي باشد و جامعه اسلامي بايد مظهر اخلاق اسلامي باشد امام صادق (عليه السلام) فرموده است: هر كس خوش دارد در شمار اصحاب قائم باشد بايد در عصر انتظار مظهر اخلاق نيک اسلامي باشد چنين كسي اگر پيش از قيام قائم (عليه السلام) از دنیا رود، پاداش او مانند كساني باشد كه قائم را درک كنند و به حضور او برسند؛ پس در دينداري و تخلق به اخلاق اسلامي بكوشيد و در حال انتظار ظهور حق به سر بريد اين (كردار پاک و افكار تابناک) گوارا باد بر شما اي گروهي كه رحمت خدا شامل حال شماست. [6]
6. بُعد آمادگي نظامي
مسلمان بايد هميشه آمادگي نظامي و نيروي سلحشوري داشته باشد تا به هنگام طلايع حق به صف پيكار گران مهدي (عليه السلام) بپيوندد.
امام صادق (عليه السلام) فرموده است: هر كه از شما براي خروج قائم، اسلحه تهيه كنيد اگر چه يک نيزه چون وقتي كه خداوند متعال ببيند كسي به نيّت ياري مهدي (عليه السلام) اسلحه تهيه كرده است، اميد است عمر او را دراز كند تا ظهور را درک نمايد و از ياوران مهدي (عليه السلام) باشد. [6]
7. نگهبان ايمان
در روزگار غيبت امام (عليه السلام) و طولاني شدن عصر انتظار، ممكن است شبهههائي در ذهن برخي بيايد با شياطين پنهان و آشكار به سست كردن پايههاي اعتقادي كساني به ويژه جوانان برخيزند انسان منتظر بايد در رفع شبهات و روشن كردن پوچي آنها بكوشد. در احاديث و تعاليم از اهميّت ايمان در عصر غيبت به گونههايي عجيب ياد شده است و منتظران مؤمن داراي مقام و منزلت شمشير زنان در ركاب پيامبراکرم (صلي الله عليه و آله) دانسته شدهاند از اين بالاتر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آنان را برادران خود خوانده است.
8. انتظار، تمرين و رياضت
منتظران با اخلاص در مرحله تربيت نفس و خودسازي به امر ديگر پرداخته و آن دور بودن از رفاه و تن پروري است امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: درباره خروج قائم خيلي عجله داريد هان! به خدا سوگند او جامه مويين ميپوشد و نان جوين ميخورد و روزگار قيام او روزگار به كار بردن شمشير است و (جنگ با فاسدان و مفسدان و جباران) و نيز مرگ در سايه شمشير. او شبانگاهان به دردمندان و نيازمندان سرميزند و روزها به نبرد در راه دين ميپردازد. [8]
9. انتظار عدل و احسان
انسان منتظر بايد در گسترش عدل و احسان بكوشد و در معاملات و حقوق و قوانين خود عدالت را عملي سازد اگر چنين نباشد صدق اينگونه مردم در انتظار از كجا نمودار خواهد گشت؟
10. انتظار شناخت و موضع
هر عقيدهاي كه انسان در هر بارهاي دارد بايد از روي شناخت و بصيرت باشد اين مسئله در عصر غيبت بيشتر از وقتهاي ديگر اهميّت پيدا ميكند.
دختر رُشيد هَجَري شيعه معروف ميگويد: به پدرم گفتم: اي پدر، چه بسيار در عبادت خدا رنج ميبري و كوشش ميكني؟ در پاسخ گفت: دخترم، بعد از ما مردمي ميآيند كه بصيرت و شناختي كه در دين دارند از اين كوششها و رنجها افضل است. [9]
11. تحمّل و پايداري
انسانی که به درستي حق و راه حق را بشناسد، در راه آن پايداري ميكند. امام جعفر صادق (عليه السلام) از پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله) روايت كرده: پس از شما مردمي خواهند آمد كه به يک تن از آنان اجر پنجاه تن از شما را خواهند داد، اصحاب گفتند: اي پيامبر! ما در جنگهاي بدر و اُحُد و حُنيَن با تو بودهايم و درباره ما آياتي نازل شده است؛ اين چگونه خواهد بود؟ پيامبراکرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: شما اگر در شرايطي كه آنان قرار ميگيرند، قرار بگيريد آن تحمّل و شكيبائي را كه آنان دارند نخواهيد داشت. [10]
انسان در عصر غيبت بايد داراي شناختي درست و بصيرتي درخشان باشد تا بتواند اعتقاد حق را حفظ كند.
12. پيروي از خط رهبر
هنگام غيبت امام، بايد از آداب و احكام امامان پيشين پيروي كرد و راه را چنانكه آنان فرمودهاند پیمود.
امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: هرگاه زمان غيبت فرا رسيد به دستور امامان پيشين چنگ زنيد تا امام آخرين ظهور كند هرگاه روزي رسيد كه امامي از آل محمّد (صلي الله عليه و آله) در ميان خود نداشتيد، همان اماماني را كه دوست ميداشتيد، دوست بداريد و همان كسان را كه دشمن ميداشتيد، دشن بداريد و همواره در خط رهبري و ولايت حقه، جاي داشته باشيد و صبح و شام در حالت انتظار به سر ببريد تا خداوند ستاره هدايت شما را طالع سازد؛ تا خداوند صاحب دين را برساند. [11]
13. انتظار، بسيج عمومي
انتظار، يک بسيج عمومي است. مكتب تشيع علوي در عصر انتظار، پيرواني ميخواهد که از نظر قدرتهاي ايماني و روحي و نيروهاي بدني و سلاحي و تمرينهاي عملي و نظامي و پرورشهاي اخلاقي و اجتماعي و سازماندهيهاي سياسي همواره هميشه آماده باشند.
14. انتظار و ضد انتظار
نميتوان پذيرفت كه دين اسلام و ائمه طاهرين (عليهم السلام)، صبر بر ظلم و ترک امر به معروف و نهي از منكر را براي مسلمين تجويز كرده باشند. ديني كه ميگويد همه كارهاي خير و جنگ در راه خدا در مقايسه با امر به معروف و نهي از منكر مانند آب دهاني است در برابر دريايي موج خيز. امر به معروف و نهي از منكر كردن نه اجل كسي را نزديک ميكند و نه روزي كسي را ميكاهد و از همه اينها افضل و برتر گفتن سخن درباره عدل است در نزد حاكم جابر و ستمگر.
15. نقش نيروهاي مردمي
حضور نيروهاي مردمي در تشكيل حكومت امام مهدي (عليه السلام) از احاديث و تعاليم دين گرفته شده است و اين امر قابل توجّه است و منتظران در تلاشند تا نيروهاي مردمي را براي حاكميّت حكومت حضرت مهدي (عليه السلام)، آماده كرده و خود در صف مقدّم مبارزه باشند.
امام مهدي (عليه السلام) از مردم ياري ميطلبد. يكي از ياران خود را ميخواهد و به او ميفرمايد: به نزد مردم مكّه برو و بگو: اي مكيان؛ من فرستاده مهدي هستم. مهدي ميگويد: ما خاندان رحمت هستيم. ما ذريه محمّد (صلي الله عليه و آله) و از سلاله پيامبرانيم. ظالمان به ما ستم كردند و بر ما جفا روا داشتند و از هنگام درگذشت پيامبر تا امروز حق ما را از ما ستاندند؛ اكنون من از شما ياري ميطلبم. به ياري من بشتابيد. [12]
16. حضور شيعه در صحنه
شيعه بايد همواره حضور اعتقادي و اجتماعي خويش را تشكيلات سياسي و نظامي يعني در واقع حضور شيعي خويش را در صحنه تاريخ نگاه دارد تا سرانجام به هنگام ظهور در محل جريان اصلي خود قرار گيرد.
هنگامي كه قائم قيام كند، خداوند شيعيان را از همه شهرها نزد او گرد ميآورد. [13]
هنگامي كه قائم قيام كند، خداوند هر عيبي و نقصي را از شيعيان برطرف ميكند و دلهاي آنان را همچون پارههاي فولاد ميگرداند و قدرت هر مرد از آنان را به اندازه قدرت چهل مرد قرار ميدهد و آنگاه آنان حاكمان و فرمانروايان زمين و سران بزرگوار جهان خواهند بود. [14]
17. پرهيز از يأس و مبارزه با آن
لازم است كه منتظران حكومت توحيد و عدل از هيچ امري و عاملي به ويژه از طول كشيدن عصر غيبت و فزون شدن قدرت كاذب قدرتمندان جهان يأس به دل راه ندهند. «انتظروا الفرج و لاتياسوا من روح اللَّه فان احب الاعمال الي اللَّه انتظار الفرج؛ [15] چشم به راهِ رسيدن فرج باشيد و از كاركشايي و آسايش رساني الهي نوميد مباشيد زيرا كه بهترين اعمال انتظار رسيدن فرج و گشايش است از سوي خدا».
18. استقامت و شكيبائي
توصيه به صبر براي انسان منتظر به معناي لزوم شكيبائي است در مورد غيبت امام و براي رفع دغدغه خاطر و نفي تزلزل است. [16] «انتظار الفرج بالصبر عبادة؛ [17] چشم به راه فرج داشتن با صبر و بردباري عبادت است».
منابع
[1]. مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص128.
[2]. مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص126.
[3]. مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص135.
[4]. مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص140.
[5]. مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص130.
[6]. مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص140.
[7]. مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص366.
[8]. مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص354.
[9]. مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص130.
[10]. مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص131.
[11]. مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص133.
[12]. مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص307.
[13]. مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص291.
[14]. مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص37.
[15]. مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص122.
[16]. خلاصهاي از كتاب «خورشيد مغرب» اثر محمد رضا حکیمی، از ص 338 تا 398.
[17]. مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص145.
براى بیان كردن فرهنگ انتظار باید مؤلفههاى انتظار بیان گردد زیرا در پرتو بیان مؤلفهها و ویژگىهاى فرهنگ انتظار، مىتوان به فرهنگ انتظار پى برد از اینرو ضرورت نكات اصولى كه فرهنگ انتظار بر آن استوار است بیان گردد:
1. در تفكر شیعى، انتظار موعود به عنوان یک اصل مسلم اعتقادى مطرح است و در بسیارى از روایات بر ضرورت انتظار قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تصریح شده است كه به عنوان مثال روایات زیرا را بیان مىكنیم:
امام صادق (علیه السلام) به اصحاب خود فرمودند:
«آیا شما را خبر ندهم به آنچه خداى صاحب و عزت و جلال، هیچ عملى را جز به آن سه از بندگان نمىپذیرد؟ گفتم چرا. فرمود: گواهى دادن به این كه هیچ شایستهى پرستش جز خداوند نیست و این كه محمد (صلى الله علیه و آله) بنده و فرستاده اوست و اقرار كردن به آنچه خداوند به آن امر فرموده و ولایت ما و بیزارى از دشمنانمان و تسلیم شدن به آنان و پرهیزگارى و تلاش و مجاهدت و اطمینان و انتظار قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)» ]1]
شیخ صدوق نیز از عبدالعظیم حسنى روایت مىكند كه:
«روزى بر آقایم محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن ابى طالب (علیهم السلام) وارد شدم و مىخواستم كه دربارهى قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آن حضرت سؤال كنم كه آیا همان مهدى، است؟ حضرت خود سخن را آغاز كرد و فرمود: اى ابوالقاسم! به درستى كه قائم از ماست و اوست مهدى كه واجب است در (زمان) غیبتش انتظار كشیده شود و در ظهورش اطاعت گردد و او سومین امام از فرزندان من است».[2]
2. از اصول فرهنگ انتظار اعتقاد قلبى به ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و منتظر مؤمن باید یقین داشته باشد به این كه حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه امام دوازدهم و فرزند بلاواسطه امام حسن (علیه السلام) است از روزى كه متولد شده است تا كنون به همین بدن عنصرى زنده و باقى است و روزى ظاهر مىشود و جهان را پر از عدل مىكند. و ظهور آن حضرت روز معینى ندارد كه مردم بدانند بلكه احتمال دارد همین امسال اتفاق بیفتد و احتمال هم دارد سالهاى بسیار تأخیر بیفتد.
3. در این فرهنگ همان طور كه ایمان به مفهوم واقعى خود عبارت از علم و عمل، عقیده و تلاش و اعتراف و كوشش مىباشد، انتظار نیز مفهومى است با اصالت و سازنده و از عالىترین مكتبهایى است كه مىتواند جامعهى اسلامى را در راه پیشرفت و تكامل جلو ببرد و به كلیهى تلاشها ارزش و اصالت بخشد.
4. در فرهنگ انتظار، منتظران چه فرد باشد و یا جامعه و یا امت در حال عبادت و پرستش به سر مىبرند كه روحش عمل بلكه برترین عمل است و به بیان امام على (علیه السلام) همانند مجاهد تلاشگرى است كه در راه خدا و احیاى سنتهاى اسلامى در پرتو اعتقاد راسخ انتظارش، در خون خود مىغلطد.[3
انتظار در اعتقاد تشیع داراى محتوائى اصلاحگر، تحرک آفرین، و تعهدآورى است كه عالىترین و ارجمندترین نوع بندگى حق تعالى و در نتیجه برترین عمل و نیكوترین تلاش و جنبش مى باشد.[4]
5. در فرهنگ انتظار كسى كه در چمنزار تكلیف قدم مىگذارد و از نظر قلبى منتظر مى شود در عمل هم به بایدها و نبایدها شرع مقدس احترام مى گذارد. صفات بد را از خود دور مىكند و خود را به صفات خوب آراسته مىكند و دلیل بر این مطلب فرمودهى امام صادق (علیه السلام) است كه مىفرماید:
«هركس خوش دارد، در شمار اصحاب قائم باشد، باید در عصر انتظار، مظهر اخلاق نیک اسلامى باشد. چنین كسى اگر پیش از قیام قائم درگذرد، پاداش او همانند كسانى باشد كه قائم را درک كنند و به حضور او برسند، پس (در دیندارى و تخلق به اخلاق اسلامى) بكوشید...».[5]
6. در امر انتظار، اصل اعتقادى بسیار مهم «معاد» همواره حضور دارد. این حضور در سه جهت نمودار است:
جهت اول: اینكه مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به هنگام ظهور، ستمگران را كیفر مىدهد و ظالمان را به سزاى اعمال خود مى رساند، و مؤمنان را عزیز مى دارد، و رحمت الهى را به سزاواران مىچشاند و این خود نمونهاى است از چگونگى معاد و رستاخیز.
جهت دوم: اینكه به هنگام ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گروهى از پاكان و پلیدان به جهان باز مىگردند و به تعبیر قرآن كریم «و یوم نحشر من كل أمه فوجا» و این خود قیامت صغرایى است و نشانهاى است براى قیامت كبرى.
جهت سوم: اینكه ظهور مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از «اشراطِ ساعت» است، یعنى علائم قیامت. یكى از علائم و نشانههاى حتمى قیام قیامت و فرا رسیدن رستاخیز، ظهور مهدى است. مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیش از قیامت مى آید، و تا او نیاید و حكومت عدل را در جهان برپاى ندارد، عمر جهان به سر نمىرسد، و قیامت برپا نمىگردد.[6]
7. كسب آمادگى نظامى براى ظهور حضرت
یكى از فرهنگهاى انتظار كه به تصریح روایات، در دوران غیبت بر عهدهى شیعیان و منتظران فرج قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كسب آمادگىهاى نظامى و مهیا كردن تسلیحات مناسب هر عصر براى یارى و نصرت امام غائب است. چنانكه در روایتى كه نعمانى از امام صادق (علیه السلام) نقل كرده، آمده است:
«باید هر یک ازشما براى خروج قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسلحه تهیه كند، اگر چه یک نیزه، چون وقتى خداوند ببیند كسى به نیّت یارى مهدى اسلحه تهیه كرده است، امید است عمر او را دراز كند تا ظهور را درک نماید و از یاوران مهدى باشد».[7]
انتظار صحیح و آثار آن انتظار صحیح و سازنده «بهترین عمل نزد خداوند»[8] و «با فضیلتترین عبادت است»[9] و انسان منتظر «از اهل هر زمان فاضل ترند».[10]
با توجه به مفهوم اصلی «انتظار»، معنی روایات متعددی كه دربارهی پاداش و نتیجهی كار منتظران نقل شده بخوبی درک میشود.
اكنون میفهمیم چرا منتظران واقعی گاهی همانند كسانی شمرده شدهاند كه در خیمهی حضرت مهدی (علیه السّلام) یا زیر پرچم او است، یا كسی كه در راه خدا شمشیر میزند یا به خون آغشته شده یا شهید گشته است.
آیا اینها مراحل مختلف و درجات مجاهده در راه حق و عدالت نیست كه متناسب با مقدار آمادگی و درجهی انتظار افراد است؟ یعنی همانطور كه میزان فداكاری مجاهدان راه خدا و نقش آنها با هم متفاوت است، انتظار و خود سازی و آمادگی نیز درجات كاملاً مختلفی دارد كه هر كدام از اینها با یكی از آنها از نظر «مقدمات» و «نتیجه» شباهت دارد، هر دو جهادند و هر دو آمادگی میخواهند و خودسازی. كسی كه در خیمهی رهبر چنان حكومتی قرار گرفته یعنی در مركز ستاد فرماندهی یک حكومت جهانی است، نمیتواند یک فرد غافل و بیخبر و بیتفاوت بوده باشد، آنجا جای هر كس نیست، جای افرادی است كه بحق شایستگی چنان موقعیت پر اهمیتی را دارند.
منابع:
[1] ـ النعمانى، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص 200، ح 16.
[2] ـ صدوق، ابوجعفر محمد بن على بن الحسین، كمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 377، ح 1
[3] ـ عن امیر المؤمنین(علیه السلام): «المنتظر لامرنا كالمتشحط بدمه فى سبیل الله»، منتخب الاثر، ص 496، لطف الله صافى گلپایگانى.
[4] ـ قال رسول الله(صلى الله علیه وآله): «افضل اعمال امتى انتظار فرج من الله عزوجل».
[5] ـ بحار الانوار، ج 52، ص 140.
[6] ـ محمد رضا حكیمى، خورشید مغرب، ص 369.
[7] ـ النعمانى، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص 320، ح 10، محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج 52، ص 366.
[8] ـ محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ج 52، ص 126.
[9] ـ معجم احادیث الامام المهدى(عج)، تألیف و نشر مؤسسه المعارف الاسلامى، ج 1، ص 268.
[10] ـ لطف الله صافى گلپایگانى، منتخب الاثر، ف 2، ب 24، ح 1.
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شباهتهای بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهت آن حضرت با حضرت موسی (علیه السلام) میپردازیم.
1- دوران حمل حضرت موسي (عليه السلام) مخفي بود.
حضرت قائم (عليه السلام) نيز همين طور، دوران حملش مخفي بود.
2- همانگونه که ولادت حضرت موسي (عليه السلام) مخفيانه انجام شد.
ولادت حضرت قائم (عليه السلام ) نيز مخفيانه انجام شد.
3- حضرت موسي (عليه السلام) از قومش دو غيبت داشت كه يكي از ديگري طولانيتر بود، غيبت اول از مصر بود و غيبت دوم هنگامي كه به سوي ميقات پروردگارش رفت، مدت غيبت نخستين بيست و هشت سال بود، چنانكه در روايت شيخ صدوق در كمال الدين به سند خود از عبدالله بن سنان آمده كه گفت: شنيدم، حضرت ابي عبدالله الصادق (عليه السلام) ميفرمود:
«در قائم (عليه السلام) سنتي از موسي بن عمران هست. عرضه داشتم: سنتي كه از موسي بن عمران در او هست چيست؟ فرمود: مخفي بودن ولادتش و غيبت از قومش. گفتم: موسي بن عمران (عليه السلام) چند وقت از قوم و اهلش غايب بود؟ فرمود: بيست و هشت سال. [1] و مدت دومين غيبت چهل شب بود، خداوند متعال فرموده: «فَتَمَّ ميقات ربه اربعين ليلة» [2]؛ كه ميقات (وعدهگاه) پروردگارش چهل شب به پايان رسيد.
حضرت قائم (عليه السلام) نيز دو غيبت داشته که يكي از ديگري طولانيتر است.
4- خداوند تعالي با حضرت موسي (عليه السلام) سخن گفت و چنين فرمود: «اني اصطفيتک علي الناس برسالاتي و بكلامي فخذما اتيتک و كن من الشاكرين» [3]؛ همانا من به وسيله رسالتها و كلام خودم تو را بر مردم برتري دادم پس آنچه به تو دادم بگير و از سپاسگزاران باش.
حضرت قائم (عليه السلام) نيز همين طور، خداوند متعال با او سخن گفت هنگامي كه آن حضرت را به سراپرده عرش بالا بردند، چنانكه در بحارالانوار از حضرت ابو محمد عسكري (عليه السلام) آمده كه فرمود: هنگامي كه پروردگار من مهدي اين امت را به من موهبت فرمود، دو فرشته فرستاد، او را به سراپرده عرش بردند تا اينكه او را در پيشگاه خداوند عزوجل نگه داشتند، از جانب خداوند خطاب آمد: مرحبا به تو اي بنده من؛ براي ياري دينم و آشكار نمودن امر و راهنمايي بندگانم، (برگزيده شدهاي) سوگند خوردهام كه به (خاطر) تو بگيرم و به (راه) تو بدهم و به تو ببخشايم و به تو عذاب كنم. [4]
5- حضرت موسي (عليه السلام) از قوم خود و ديگران از ترس دشمنانش غايب شد، خداوند عزوجل ميفرمايد: «فخرج منها خائفا يترقب» [5]؛ پس از آن (ديار) ترسان و نگران بيرون رفت.
حضرت قائم (عليه السلام) نيز از ترس دشمنان از قومش و غير آنها غايب شد.
6- وقتی حضرت موسي غايب شد، قومش در منتهاي رنج و فشار و مشقت و ذلت واقع شدند، كه دشمنانشان پسران آنها را ميكشتند و زنانشان را زنده ميگذاشتند. حضرت قائم (عليه السلام) نيز شيعيانش و دوستانش در زمان غيبتش در منتهاي سخن و فشار و ذلت ميافتند (تا خداوند كساني را كه ايمان آوردهاند، پاک كند و كافرين را هلاک سازد)[6]
در كمال الدين از حضرت باقر (عليه السلام) در بيان شباهت حضرت قائم (عليه السلام) به جمعي از پيغمبران آمده است كه فرود: و اما روش موسي (عليه السلام) ترس مداوم و طول غيبت و پنهان بودن ولادت و رنج و زحمت شيعيان بعد از او بر اثر آزار و خواري كه از دشمنان ببينند تا آنگاه كه خداي عزوجل ظهور حضرتش را اجازه دهد و او را ياري كند و بر دشمنش تاييد نمايد».[7]
7- حضرت موسي (عليه السلام) هنگامي كه قومش در بيابان سرگردان و گم شدند و در آن حال سالها به سر بردند، هرگاه فرزندي بر ايشان متولد ميشد، پيراهني بر او بود به قامت خودش ـ مانند پوست بدنـ اين را طبرسي در مجمع البيان نقل كرده است. [8]
برای شیعیان حضرت قائم (عليه السلام)، در عصر ظهور هم همين امر خواهد بود، چنانكه در كتاب المحجه از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمود : وقتي قائم ما بپاخيزد زمين به نور پررودگارش روشن ميگردد و بندگان از نور خورشيد بينياز ميشوند و شب و روز يكسان ميگردد و مرد در زمان آن حضرت هزار سال عمر كند و هر سال برايش پسري متولد شود و دختري برايش متولد نگردد، پيراهني به قامت او ميپوشاند و هر چه بزرگتر شود آن پوشش نيز بزرگتر ميگردد و به هر رنگي كه بخواهد ميشود. [9]
8- بنياسرائيل منتظر قیام حضرت موسي (عليه السلام)، بودند. چون كه به آنها خبر داده شده بود كه فرج آنها به دست او است.
حضرت قائم (عليه السلام) نيز شيعيانش منتظرش هستند، زيرا كه به آنها خبر دادهاند كه فرجشان به دست آن حضرت است.
9- خداوند متعال درباره حضرت موسي (عليه السلام) ميفرمايد: «و لقد اتينا موسي الكتاب فاختلف فيه» [10]؛ ما به موسي كتاب را داديم پس در آن اختلاف شد.
طبرسي در مجمع البيان گفته: منظور اين است كه قومش در آن اختلاف كردند. يعني در صحت كتابي كه بر او فرود آمد.[11]
حضرت قائم (عليه السلام) نيز همين طور، در كتابي كه با اوست ـ كه امير المومنين (عليه السلام) جمع كرده روايتي است كه در روضه كافي به سند خود از حضرت ابوجعفر باقر (عليه السلام) درباره آيه «و لقد آتينا موسي الكتاب فاختلف فيه» [12]؛ ما به موسي كتاب را داديم پس در آن اختلاف شد، آمده كه آن حضرت فرمود: در آن اختلاف كردند همچنان كه اين امت در كتاب اختلاف نمودند و در كتابي كه با قائم هست نيز اختلاف خواهند كرد تا جايي كه مردم بسياري، آن را منكر خواهند شد، كه آنها را پيش ميكشد و گردنشان را ميزند. [13]
10- خداوند متعال به حضرت موسي (عليه السلام) عصايي عنايت فرمود و آن را معجزه آن جناب قرار داد.
حضرت قائم (عليه السلام) نیز به همان عصا اختصاص يافته است، چنانكه در كمال الدين از حضرت ابو جعفر باقر (عليه السلام) آمده كه فرمود: عصاي موسي از آن آدم بود، سپس به شعيب رسيده بود و آنگاه به موسي بن عمران رسيد، آن عصا نزد ما است و من آن را پيشتر ديدهام، سبز رنگ است به همان وضعي كه از درختش گرفته شده و اگر استنطاق شود، سخن ميگويد، براي قائم ما (عليه السلام) آماده شده، به وسيله آن همان كارها را انجام دهد كه موسي انجام ميداد و هر چه مامور شود انجام ميدهد و هر كجا افكنده شود، با زبان خود نيرنگهاي دشمنان را بر ميگيرد.[14]
11- حضرت موسي (عليه السلام) با ترس از مصر فرار كرد، خداوند عزوجل به نقل از او ميفرمايد: «ففررت منكم لما خفتكم» [15]؛ پس آنگاه كه از (كيفر) شما بيمناک شدم از شما گريختم.
حضرت قائم (عليه السلام) نیز از ترس اشرار، از شهرها گريخت و در بيابانهاي بيآب و علف مسكن گزيد، با وجود اين به نزد مردم ميآيد و در ميان آنها راه ميرود و از احوالشان با خبر ميشود درحالي كه آنها حضرتش را نميشناسند.
12- خداوند قارون، دشمن حضرت موسي (عليه السلام) را به زمين فرو برد چنانكه خداوند عزوجل ميفرمايد: «فخسفنا به و بداره الارض» [16]؛ پس او و خانهاش را در زمين فرو برديم.
حضرت قائم (عليه السلام) نيز خداوند متعال دشمنانش ـ لشكر سفياني ـ را به زمين فرو خواهد برد.
13- حضرت موسي (عليه السلام) چون دستش را بر ميآورد، ميدرخشيد و سفيدي آن بينندگان را خيره ميساخت ... . [17]
حضرت قائم (عليه السلام) نیز نورش ميدرخشد تا جايي كه مردم از نور آفتاب و ماه بينياز شوند.
14- برای حضرت موسي (عليه السلام) از سنگ، دوازده چشمه جوشيد.
در بحار به نقل از نعماني به سند خود از حضرت ابو جعفر باقر (عليه السلام) آمده كه فرمود: هرگاه قائم (عليه السلام) ظهور نمايد، با پرچم رسول الله و انگشتري سليمان و سنگ و عصاي موسي قيام خواهد كرد، پس دستور ميدهد كه منادي آن حضرت اعلام كند كه هيچ كس از شما آب و غذا و علوفه بر ندارد. اصحاب آن حضرت ميگويند: ميخواهد ما و چهارپايانمان را از گرسنگي و تشنگي بكشد! پس آن حضرت حركت ميكند اصحاب هم در خدمتش حركت ميكنند و اولين منزلي كه فرود ميآيد به سنگ ميزند از آن غذا و آب و علوفه بيرون ميآيد، پس از آن ميخورند و ميآشامند و چهار پايان را نيز علوفه ميدهند تا در پشت كوفه به نجف برسند. [18]
15- فرعون برای رسیدن به حضرت موسي (عليه السلام) افراد بسياري را كشت، ولي آنچه خدا خواست همان شد.
فرعونهاي زمان ائمه اطهار (عليهم السلام) نیز به منظور قتل حضرت قائم چه بسيار از فرزندان پيغمبر را كشتند.
16- خداوند متعال در یک شب امر موسي (عليه السلام) را اصلاح فرمود.
خداوند متعال امر حضرت قائم (عليه السلام) را نیز در يک شب اصلاح خواهد كرد. چنانكه در كمال الدين از حضر امام جواد (عليه السلام) در وصف حضرت قائم (عليه السلام) روايت شده كه فرود: و به تحقيق كه خداوند تبارک و تعالي امر او را در يک شب اصلاح خواهد كرد، همچنان كه امر كليم خود موسي (عليه السلام) را در يک شب اصلاح خواهد كرد.
17- خداوند متعال به منظور امتحان قوم موسی، ظهور آن حضرت را تاخير انداخت تا كساني كه گوساله پرسيتدند از كساني كه خداي عزوجل را پرستيدند جدا شوند.
خداوند متعال ظهور حضرت قائم (عليه السلام) را نيز به همين منظور به تاخير انداخته است.
پينوشتها:
[1]. ابن بابویه، كمال الدين، ج1، ص340
[2]. سوره اعراف، آيه 142
[3]. سوره اعراف، آيه 144
[4]. مجلسی، بحار الانوار، ج51 / 27
[5]. سوره قصص، آيه 21
[6]. سوره آل عمران، آيه 141
[7]. ابن بابویه، كمال الدين، ج1 / 327
[8]. محمع البيان، 1 / 117
[9]. المحجه، 184 ـ 185
[10]. سوره هود، آيه 110
[11]. مجمع البيان، 5 / 198
[12]. سوره هود، آيه 110 .
[13]. کلینی، روضه كافي، 287
[14]. ابن بابویه، كمال الدين، 2 / 673
[15]. سوره شعرا، آيه 21
[16]. سوره قصص، آيه 81
[17]. سوره اعراف، آيه 108
[18]. مجلسی، بحار الانوار، 52 / 351 و الغیبة، نعماني، 238
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شباهتهای بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهت آن حضرت با حضرت عیسی (علیه السلام) میپردازیم.
1- حضرت عيسي (عليه السلام ) فرزند بهترين زنان زمانش ميباشد.
حضرت قائم (عليه السلام) نيز فرزند بهترين زنان زمانش ميباشد.
2- حضرت عيسي (عليه السلام): در شكم مادر تكلم كرده و تسبيح ميگفت، چنانكه این مطلب را فاضل مجلسي در حاشيه مجلد پنجم بحار از ثعلبي از طريق عامه روايت كرده است.
حضرت قائم (عليه السلام) نيز در شكم مادر سخن گفته است.
3- حضرت عيسي (عليه السلام) در كودكي در گهواره سخن گفت.
حضرت قائم (عليه السلام) نيز در كودكي در گهواره سخن گفت، كه چند روايت بر آن دلالت ميكند
4- خداوند حكمت و ويژگيهاي نبوت را در كودكي به حضرت عيسي (عليه السلام)، عنايت فرمود.
همچنین خداوند حكمت و ويژگيهاي امامت را در كودكي به حضرت قائم (عليه السلام) عنايت كرد.
5- خداوند متعال حضرت عيسي (عليه السلام) را به سوي خود بالا برد.
چنانچه حضرت قائم (عليه السلام) را نيز به سوي خود بالا برد.
6- مردم درباره حضرت عيسي (عليه السلام) اختلاف كردند.
چنانچه مردم درباره حضرت قائم (عليه السلام) نيز اختلاف كردند.
امام صادق (عليه السلام) در بيان وجه شباهت حضرت حجت (عليه السلام) به حضرت عيسي (عليه السلام) میفرماید: «يهود و نصاري اتفاق كردند بر اينكه عيسي كشته شده ولي خداوند عزوجل آنها را تكذيب كرد و فرمود: «و ماقتلوه و ما صلبوه و لكن شبه لهم» [1]؛ او را نكشتند و به دار نياويختند ولي امر بر آنان مشتبه شد.
غيبت قائم (عليه السلام) نيز همين طور است كه عاقبت، اين امت آن را انكار خواهد كرد به خاطر طولاني شدن آن. بعضي هدايت نشوند و خواهند گفت: اصلا" متولد نشده و بعضي ديگر خواهند گفت: متولد شده و مرده و كساني كفر ميورزند چون ميگويند: يازدهمين نفر از ماعقيم بوده و برخي سركش خواهند شد به اينكه امامت را به سيزده نفر و بيشتر سرايت دهند و ديگراني خداي عزوجل را معصيت كنند به اينكه بگويند: روح قائم (عليه السلام) در كالبد ديگري وارد شده و او سخن از زبان آن حضرت ميگويد.
7- حضرت عيسي (عليه السلام) به اذن خداوند متعال مرده زنده ميكرد، خداوند عزوجل از زبان او در قرآن چنين آورده: (و احيي الموتي باذن الله) [2]؛ و به اذن خداوند مردگان را زنده ميكنم و خطاب به او فرموده: (و اذتخرج الموتي باذني) [3]؛ و آنگاه كه تو مردگان را به اذن من از خاک بر آوري.
حضرت قائم (عليه السلام) نيز مردگان را زنده ميكند به اذن خداي تعالي و دليل بر آن روايات بسياري است .
به عنوان مثال، از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه هر گاه قائم (عليه السلام) ظهور كند، مردي از آذربايجان، استخوان پوسيدهاي در دست گرفته و به خدمت آن جناب ميآيد و ميگويد: اگر تو حجت خدا هستي، دستور بده اين استخوان به نطق در آيد. پس به دستور حضرت، استخوان به نطق آمده، ميگويد: من هزار سال است كه در عذاب هستم و اميدوارم با دعاي تو خداوند متعال مرا از عذاب خلاص فرمايد. پس آن مرد خواهد گفت: اين سحر است. آنگاه به فرمان آن حضرت به دار آويخته ميشود و تا هفت روز بالاي دار فرياد ميزند: اين جزاي كسي است كه معجزه امام را به سحر نسبت دهد، سپس ميميرد.
8- حضرت عيسي (عليه السلام) فرمود: «انبئكم بما تاكلون و ما تدّخرون في بيوتكم» [4]؛ من به شما خبر ميدهم از آنچه در خانههايتان ذخيره ميكنيد.
حضرت قائم (عليه السلام) نیز بر اساس روایات متعدد، بر تمام احوال و كارهاي ما مطلع است
پينوشتها:
[1]. سوره نساء، آيه 157
[2]. سوره آل عمران، آيه 49
[3]. سوره مائده، آيه 110
[4]. سوره آل عمران، آيه 49
در این سوره چهار آيه پیرامون مهدویت وجود دارد که عبارتند از آيات 20ـ 24ـ 64ـ102
«و يقولون لولا أنزل عليه آية من ربي فقل انما الغيب لله فانتظروا إنى معكم من المنتظرين».[1]
مىگويند: چرا معجزهاى از پروردگارش بر او نازل نمىشود؟ بگو، غيب (و معجزات) براى خدا (و به فرمان او) است. شما در انتظار باشيد؛ من هم با شما از منتظرانم.
يحيى بن ابوالقاسم، گويد: امام جعفر صادق (عليه السلام) در تفسير اين آيه فرمود: «مراد از (الغيب)، حجت قائم (عليه السلام) میباشد». [2]
«حتى اذا اخذت الارض زخرفها و ازينت و ظن اهلها أنهم قادرون عليها أتها أمرنا ليلا او نهارا». [3]
تا زمانى كه روى زمين زيبايى خود را (از آن) گرفته و تزيين مىگردد و اهل آن مطمئن مىشوند كه مىتوانند از آن بهرهمند گردند (ناگهان) فرمان ما شب هنگام يا در روز (براى نابودى آن) فرا مىرسد.
مفضل بن عمر از امام صادق (عليه السلام) پيرامون اين آيه شريفه، روايتى نقل مىكند كه حضرت فرمود: «يعنى قيام حضرت مهدى (عجل الله تعالي فرجه الشریف) با شمشير مىباشد». [4]
«لهم البشرى فى الحياة الدنيا و في الاخرة.» [5]
در زندگى دنيا و آخرت شاد (و مسرور) هستند
از امام باقر (عليه السلام) درباره تفسير اين آيه آمده: «به اين دسته از مؤمنين مژده و بشارت به قيام حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف) و ظهورش داده مىشود و همين طور بشارت قتل دشمنانشان و نجات و رستگارى در آخرت و ورود در جمع آل محمد (عليهم السلام) در كنار حوض كوثر مىدهند».[6]
«قل فانتظروا إنى معكم من المنتظرين» [7]
بگو شما انتظار بكشيد، من نيز با شما انتظار مىكشم.
امام هشتم حضرت رضا (عليه السلام) فرمود:
«به راستى كه انتظار فرج (قائم)، خود فرج است». [8]
پينوشت:
[1]. يونس آيه 20
[2]. الف ) ينابيع الموده ص 424 - ب ) بحار الانوار ج 51 ص 52 - ج ) غايه المرام ص 734
[3]. يونس ايه 24
[4]. غايه المرام ص 734
[5]. يونس آيه 64
[6]. تفسير صافي ج 2 ص 410
[7]. يونس آيه 102
[8]. الف) تفسير صافي ج 2 ص 428 - ب ) الميزان ج 10 ص 572 - ج ) تفسير فرات ابن ابراهيم كوفي ص 193
پاسخ:
از آياتي كه درباره اطاعت از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و به تبع ايشان، اطاعت از امامان معصوم (عليهم السلام) وارد شده، چنين ميتوان استفاده كرد كه براي پيروي از اين بزرگواران بايد به نكاتي توجه كامل داشت:
دوري از گناهان و برطرف نمودن زنگار گناهان از قلب
از دستورات آنها پيروي كردن
در برابر آنها خضوع داشتن
ايمان داشتن به خداوند متعال
پرهيزگار و متقي بودن
با هم دوستي و اتحاد داشتن و...
آياتي كه در اين زمينهها وارد شده، عبارتند از: «آل عمران، 32و132؛ نساء، 59؛ مائده، 92؛ انفال، 1؛ نور، 56 و...»
همچنين در روايتي از امام باقر (عليه السلام) ميخوانيم:
«شيعه ما نيست، مگر كسي كه تقوا و اطاعت خداوند را كند و نميتوان اين شيعيان را شناخت، مگر به وسيله تواضع و خشوع و اداي امانت و زيادي ذكر خداوند متعال در وجود آنها».
در روايتي ديگر، امام صادق (عليه السلام) ميفرمايند: «شيعيان ما اهل ورع و اجتهاد و كوشش و اهل وفا و امانت و اهل زهد و عبادتند، در شبانه روز پنجاه و يک ركعت نماز به جاي ميآورند، شب ]براي راز و نياز و نماز شب[ بيدار ميشوند، در روز روزه ميگيرند و زكات اموالشان را ميپردازند و حج خانه خدا را بجا ميآورند و از هر فعل حرامي اجتناب ميكنند.»[1]
مسأله صبر و انتظار براي ظهور و انقلاب جهاني حضرت مهدي )عجل الله تعالي فرجه الشريف) از جمله مسائلي است كه دشمنان و مخالفان آن، گاه در صدد تحريف آن برميآيند و آن را به عكسِ مفهوم حقيقي نشان ميدهند؛ براي رهايي از دام چنين شبهاتي؛ نخست لازم است با مفهوم حقيقي انتظار آشنا شويم.
انتظار، معمولا به حالت كسي گفته ميشود كه از وضع موجود ناراحت و براي ايجاد وضع بهتر و مطلوبي در تلاش است؛ مانند تاجري كه از وضع آشفته و نابسامان بازار، ناراحت و ناراضي و در انتظار فرو نشستن بحران اقتصادي و بهبود بازار است، در انتظار، دو حالت مثبت و منفي است. 1. عدم رضايت و بيگانه بودن با وضع موجود
2. تلاش براي ايجاد وضعي بهتر و مطلوبتر.
مسأله انتظارِ انقلاب و حكومت عدل حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نيز از همين قبيل است. فردي كه ظهور را انتظار ميكشد، از وضع موجود ناراحت و ناراضي و خواهان وضعي بهتر است.
اين دو حالت، سرچشمه دو عملكرد است: يكي اين كه، هرگونه همكاري و هماهنگي با عوامل ظلم و فساد و تباهي را ترک كند و ديگر اين كه از نظر جسمي و روحي؛ مادّي و معنوي، خود را براي شكل گرفتن وضع و انقلابي جديد آماده كند.
انتظار نه تنها موجب خمودي و خاموشي، تحمل فساد و آلودگي در جامعه نميشود؛ بلكه عاملي محرک است. در حقيقت، در اين مفهوم نوعي مبارزه با وضع موجود و نوعي تغيير تاكتيک در مبارزه با دشمن نهفته است.[2]
براي آشنايي بيشتر با چهره يک منتظر حقيقي، به اين روايات توجه كنيد.
رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمود: انتظار فرج بهترين عبادت است.
علي بن حسين (عليه السلام) فرمود: اي اباخالد، خداوند اهل زمان غيبت را ـ كساني كه به امامتش اعتقاد دارند و منتظر ظهورش هستند ـ در آن زمان به منزله مجاهد، با شمشير، پيش روي رسول الله قرار داد. اينان مخلص حقيقي و شيعه واقعي و دعوت كنندگان به دين خدا در نهان و آشكارند.
علي بن حسين (عليه السلام) فرمود: كسي كه در عصر غيبت قائم ما، بر ولايت ما ثابت و پايدار باشد، خداوند پاداش هزار شهيد، همچون شهداي بدر و اُحُد را به او اعطا خواهد كرد.
امام صادق (عليه السلام): منتظر امام دوازدهم، همچون كسي است كه پيشاپيش رسول خدا (صلي الله عليه و آله) شمشيرش را كشيده است و از او حمايت مي كند.[3]
تعبيراتي كه در اين روايات به چشم ميخورد، حاكي از اين است كه انتظار ظهور و انقلاب جهاني حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) توأم با مرحلهاي ويژه از جهاد وسيع و دامنهدار است. اين نوع انتظار، آخرين شكل از مبارزه با دشمن است. در اين روايات، از انتظار به ريخته شدن خون در راه خدا، جنگيدن زير خيمه رسول الله و حضرت ولي عصر و بالاترين عبادت تعبير شده است. ولي اگر انتظار را به معناي تحريف شدهاش بگيريم، هر انسان سست ايمان و ضعيفي ميتوانست در صف منتظران باشد و حال آنكه سيماي منتظران در قرآن به گونهاي ديگر توصيف شده است.
قرآن ميفرمايد: «وعد الله الذين امنوا منكم و عملوا الصـلحـت ليستخلفنّهم في الأرض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكّننّ لهم... و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمناً...» (نور، 55) خداوند به كساني از شما كه ايمان آوردهاند و كارهاي شايسته كردهاند، وعده داده است كه حتماً آنان را (حكم ران و) جانشين روي زمين قرار دهد؛ همانگونه كه به پيشينيان آنها خلافت روي زمين را بخشيد؛ و دين و آييني را كه براي آنان پسنديد، به سودشان مستقر خواهد ساخت و ترسشان را به ايمني و آرامش مبدل ميكند...»
در روايات آمده است كه اين آيه درباره حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نازل شده است.[4]
آيه فوق، مهدي و يارانش را به عنوان كساني كه داراي ايماني مستحكم و عمل صالح هستند، معرفي ميكند.
با اين تعريفها و توصيفهايي كه در قرآن و روايات از شخص منتظر شده است، ميفهميم كه او فردي داراي ايمان راسخ و استوار است و هرگز از كنار گناه و فساد به راحتي نميگذرد. (نور، 55) اكنون به معاني استنباط شده از منتظر در روايات توجه كنيد:
الف. صبر و تحمل حزن و اندوهِ دوري از آن وجود مقدس و نازنين
ب. آمادگي و فراهم كردن امكانات؛ به گونهاي كه هرگاه از ظهور حضرت آگاهي يافت، فوراً بتواند خود را به آن حضرت برساند و به ايشان خدمت و فرمانبرداري كند
ج. نااميد نشدن از تحقق ظهور آن حضرت
د. منتظر فرمان جهاد امام عصر براي جنگيدن با دشمنان اسلام و حمايت از دين خدا بودن
ه. اقتدا كردن به آن حضرت، قبل از ظهور و قيامش، با بيزاري جستن از دشمنانش و اظهار مودت و دوستي به امامان شيعه و دوستانشان [5] و پيرو و نايب امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) يعني فقيه جامع الشرايط زمان شدن
شخصِ منتظر، داراي چنين حالات و روحياتي است و هرچه زمان فرج و ظهور نزديکتر شود، كوشش خود را براي مبارزه با فساد و تباهي و يا حفظ خويشتن از آلودگي با شوق و اشتياق بيش تري دنبال ميكند.
پينوشتها:
[1]. ميزان الحكمه، محمّد ريشهري، ج 2، ص 1538، ح 9931ـ9933، دارالحديث، تفسير الميزان، ج 3، ص 157.
[2]. پيام قرآن، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران، ج 9، ص 444 ـ 452، نشر مدرسة الامام اميرالمؤمنين (عليه السلام).
[3]. بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 52، ص 122 ـ 150، داراحياءالتراث العربي.
[4]. بحارالانوار، علامه مجلسي (رحمه الله)، ج 51، ص 54.
[5]. ر.ک: بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 52، باب فضل انتظار الفرج، ص 122 ـ 150، داراحياء التراث العربي.
[6]. جهت آگاهي بيشتر ر.ک: پيام قرآن، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران، ج 9، ص 441 ـ 450، نشر مدرسة الامام اميرالمؤمنين.
عرصه سياست و اجتماع، مهمترين ميدان بروز و ظهور بايستههاى انتظار و مؤثرترين زمينه در جهت تحقق اهداف امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عصر غيبت و قبل از قيام ايشان است. بعضى از وظايف و بايستههاى سياسى و اجتماعى منتظران امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عبارت است از:
الف. مبارزه و امر به معروف و نهى از منكر
علاقهمندان و ياوران حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، هيچگاه نبايد سيره و روش پيامبراکرم (صلى الله عليه و آله) و اهلبيت آن حضرت را فراموش كنند؛ بلكه بايد همواره آن را در نظر داشته و آماده پيوستن به قيام جهانى حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشند و در عين حال خود عليه ظلم و ستم و فساد، مبارزه كنند.
رسول گرامى اسلام فرمودند: «لا يزالونَ قومٌ من امّتى يُقاتلون على الحقّ ظاهرين الى يوم القيامة»؛ «همواره گروهى از امت من تا روز رستاخيز، پيروزمندانه در راه حق نبرد مىكنند».
در روايات به نمونهاى از منتظران و شيعيان واقعى امام در عصر غيبت اشاره شده كه عليه ظلمت و فساد قيام مىكنند و راه امامان خود را تداوم مىبخشند و جانشين ولىعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در روى زمين هستند.
امام صادق (عليه السلام) در این باره مىفرمايند: «فيَجعَلُ اللّه قم و اهلَها قائمين مقام الحجّة»؛ «خداى تبارک و تعالى، قم و اهل قم را قائم مقام حجّت قرار مىدهد» و نيز «قم به اين جهت قم ناميده شده كه اهل آن در محضر قائم آل محمّد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گرد مىآيند و با او قيام مىكنند و از يارى او منحرف نمىشوند».
2. حق خواهى و حق مدارى
تاريخ، صحنه حضور و نزاع دو گروه حقّ و باطل و دو انديشه طغيانگرى و حقگرايى است؛ راه حقّ و صلاح، راه پيامبران و صالحان و راه باطل و كفر، راه شياطين و سردمداران زر و زور و تزوير است. اين دو گروه و نبرد ميان آنها، هميشه در جامعه بوده و همه منتظران واقعى امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بايد پيرو و طرفدار حق و مخالف و دشمن باطل باشند. با ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)،جهان شاهد مصاف نهايى حق و باطل و پيروزى و غلبه حق به رهبرى آن حضرت خواهد بود و منتظران ظهور نيز در هر حال بايد براى چنين مصافى آماده باشند و خود نيز بايد حق و حق خواهى را محور و مدار برنامهها و فعاليتهايشان قرار دهند.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) در اين زمينه مىفرمايند: «لا تَزالُ طائفة مِن امّتى على الحَقّ ظاهرين حتّى يأتى امرُ اللّه»؛ «گروهى از امت من همواره حق را آشكار مىكنند تا فرمان خدا (امر ظهور) فرا رسد».
حضرت على (عليه السلام) نيز مىفرمايند: «واللّه ما يكونُ ما تأملون حتّى يهلِك المبطلون و يضمحلّ الجاهلون و يأمن المتّقون ...»؛ «به خدا سوگند! آنچه آرزو مىكنيد، تحقّق نمىيابد، مگر هنگامى كه باطل از بين رود و نادانها نابود شوند و پرهيزگاران، آرامش خود را باز يابند ...».
3. استقامت و ايستادگى در سختىها
«انتظار ظهور»، يكى از بزرگترين عوامل پايدارى، استقامت و مقاومت در برابر سختىها و مشكلات عصر غيبت است. انتظار مسلمانان- به ويژه شيعيان- را در برابر ظلمها، فسادها، زورگويىها و انواع بلاها و سختىها، ثابت و پا برجا نگه مىدارد و به آنان دل و جرأت مىدهد تا در برابر تهديدها، تطميعها و سختگيرىهاى دشمنان اسلام، خود را نبازند و از هيچ چيز و هيچ كس نهراسند.
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله) به مسلمانان صدر اسلام فرمودند: «بعد از شما قومى خواهد آمد كه پاداش هر يک از آنها، برابر پاداش پنجاه نفر از شما است». گفتند: اى رسول خدا! مگر نه اين است كه ما در حضور شما، در بدر و احد و حنين شركت كرديم و قرآن در ميان ما نازل شد؟! فرمود: «اگر آنچه بر آنها روى خواهد داد، بر شما روى مىداد؛ شما نمىتوانستيد چون آنها صبر و شكيبايى را پيشه خود سازيد».
آن حضرت در موضعی دیگر، فرمود: «... برادران من كسانى هستند كه در آخرالزمان مىآيند و نديده، به من ايمان مىآورند ... استقامت هر يک از آنها در دين خود، از كندن خارهاى گَوَن در شب تاريک و به دست گرفتن آتش گداخته، سختتر است.
آنها مشعلهاى هدايتند كه خداوند آنان را از فتنههاى تيره و تار، نجات مىبخشد» .
امام حسين (عليه السلام) نيز در اين باره مىفرمايند:
«... امّا الصابر فى غيبته على الاذى و التكذيب، بمنزلة المجاهد بالسيف بين يدى رسول اللّه»؛ «... كسانى كه در زمان غيبت او در مقابل آزار و تكذيب، استقامت مىكنند، مانند كسانى هستند كه در حضور رسول خدا، شمشير زدهاند».
4. كسب آمادگى براى ظهور
امام صادق (عليه السلام) نيز فرموده است: «هر يک از شما بايد براى خروج حضرت قائم [سلاحى] مهيّا كند- هر چند يک تير باشد- خداى تعالى هرگاه بداند كسى چنين نيتى دارد، اميد آن است كه عمرش را طولانى كند تا آن حضرت را درک كند [و از ياران و همراهانش قرار گيرد]».
پس براى ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و يارى آن حضرت، بايد در هر لحظهاى آماده بود و خود را مهيّا نگه داشت و اين شامل آمادگى نظامى، جسمانى و ... مىشود؛ اما مهمتر از همه آمادگى فكرى، علمى و سياسى در عصر غيبت است.
5. اتحاد و همدلى
مهمترين چيزى كه در عصر غيبت واجب است، يكپارچگى و اتحاد شيعيان و پاىبندى به عهدشان با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. هرگونه اخلال در صفوف متحد منتظران، منافى با وظايف دينى آنان و كمك به دشمنان آن حضرت است.
امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در توقيع معروف خود به شيخ مفيد (رحمة الله علیه) مىنويسد: «ولو انّ اشياعنا- وفقهم الله لطاعة- على اجتماع من القلوب فى الوفاء بالعهد عليهم لما تأخّر عنهم اليمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا على حق المعرفة منهم بنا»؛ «اگر شيعيان ما- كه خداوند به اطاعت خويش موفقشان بدارد- در وفا به پيمانى كه با ما دارند، يكپارچه مىشدند، هرگز از ميمنت ملاقات ما محروم نشده و ظهور ما به تأخير نمىافتاد و البته سعادت حضور در محضر ما، با معرفتى حقيقى هر چه زودتر نصيبشان مىشد».
6. رعايت حقوق ديگران
از مهمترين امور در زندگى محبّان و منتظران قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، رعايت حقوق برادران و مسلمانان و كمک به آنان است. انسان منتظر، نمىتواند به گونهاى زندگى كند كه حقوق ديگران بر عهدهاش باشد و در عين حال خود را دوستدار و منتظر مهدى موعود بداند؟!
امام باقر (عليه السلام) به جابر جعفى فرمود: «اى جابر! آيا كسى كه ادعاى تشيّع مىكند، براى او اين قول كه دوست اهل بيت هستم، كافى است؟! سوگند به خدا، شيعه ما نيست، مگر كسى كه پرهيزگار بوده و اطاعت از خداوند كند. شيعيان ما را به اين صفات بشناسيد: تواضع، خشوع، امانتدارى، بسيار در ياد خدا بودن ...
اى جابر! به ولايت و دوستى ما، جز از راه عمل و پرهيزگارى نمىتوانى برسى».
به همين جهت امام صادق (عليه السلام) وظايف شيعيان را در رابطه با برادران مسلمان خود، چنين معرّفى مىكند: آنچه را براى برادر مسلمانت دوست بدارى كه براى خودت دوست مىدارى؛ از خشمگين كردن برادر مسلمان دورى كنى و آنچه را كه مورد رضايتش است، انجام دهى و اوامرش را اطاعت كنى؛ چشم و راهنما و آيينه او باشى و ... وقتى چنين كردى، دوستى خود را، به دوستى او و دوستى او را به دوستى خود پيوند دادهاى».
نتيجه اينكه علاقهمندان و ياران امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بايد كاملًا خود را وظيفهشناس و پايبند به اسلام و متعهّد و مسئول بدانند و همواره مراقب احوال و كارهاى خود باشند و از انحرافات دورى جسته و پناه به خدا ببرند و مو به مو احكام اسلام را عمل نمايند تا شايستگى سربازى آن حضرت را پيدا كنند.
7. اطاعت از نايبان امام
عصر غيبت، دوران پنهان زيستى امام و عدم دسترسى به او است؛ در اين صورت براى اخذ احكام و تعاليم دينى و عمل به وظايف و تكاليف سياسى، اجتماعى و عقيدتى، بايد به نايبان عام آن حضرت مراجعه كرد و به ولايت و رهبرى آنان گردن نهاد. فقها و علما، به عنوان جانشينان امام معصوم (عليه السلام)، راهبران جامعه و هاديان امت و محل رجوع مردم هستند و احكام دينى را با اجتهاد و تفقه خود، به آنان ابلاغ مىكنند.
منتظر واقعی شرایطی دارد که بدون دارا بودن آن شرایط هرگز نمیتواند مدعی انتظار امام عصر باشد
اولین شرط انتظار؛ معرفت است. تا انسان میهمان خود را نشناسد و از خصوصیات خوب او مطلع نباشد، منتظر او نخواهد شد. تنها هنگامی انسان در انتظار کسی مینشیند که او را خوب بشناسد. اما اگر انسان کسی را نشناسد و لو بداند که آن شخص خواهد آمد، برایش اهمیتی نخواهد داشت و منتظر او نخواهد ماند. در مورد انتظار امام زمان هم، چنین است. کسانی که آن حضرت را نمیشناسند، مانند کفار و یا اهل ادیان دیگر، هرگز انتظار او را نمیکشند، اما کسانی که او را میشناسند و ارزش او را میشناسند و مقام او را میدانند، منتظر او میمانند.
کسانی که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نمیشناسند، اگر چه به ظاهر مسلمان باشند چنانچه در این حال بمیرند در حال جاهلیت از دنیا رفتهاند. چنانکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میته جاهلیه؛ هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مردن جاهلیت از دنیا رفته است» [1]
محبت به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، وظیفه دیگری است که منتظران آن حضرت باید در خود ایجاد کنند و آن را افزایش دهند. بدیهی است که تا انسان از میهمان خویش، خوشش نیاید و نسبت به او محبت نداشته باشد، هر چند هم که او را بشناسد، نمیتواند واقعا منتظر آمدن او باشد. اگر انسان از میهمان خود بدش بیاید چگونه میتواند، منتظر قدم او باشد و خود را برای پذیرایی از او آماده کند؟ پس تا محبت به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در وجود انسان شکل نگرفته و شعله ور نشده باشد، نمیتواند به وظایف منتظران واقعی عمل نماید. محبت به امام زمان وظیفهای است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز به دستور خدا از ما خواسته است. آنجا که در قرآن کریم می فرماید: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی» [2]
ایجاد سنخیت با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سومین شرط از شرایط یک منتظر واقعی است.
منتظران واقعی وضعیت روحی و فکری و عملی خود با به گونهای سامان میدهند که سنخیت کاملی با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داشته باشند. آیا میتوان منتظر قدوم کسی بود و با او مشابهت و سنخیت نداشت؟
آیا میتوان محبت کسی را داشت اما با او هیچ سنخیت و مشابهتی نداشت؟
ایجاد سنخیت با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از طریق تقویت ایمان و تقوا و فضایل اخلاقی و درجات معنوی حاصل میشود و تنها در این صورت است که میتوان ادعای محبت به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را داشت. در صورتی که انسان رفتارش مطابق میل امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد، شعله محبت او در دلش زبانه خواهد کشید و عشق آن حضرت او را به فریاد خواهد آورد و دوریش را بر او سخت و ناگوار خواهد ساخت.
دعا برای تسریع در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف):
منتظر واقعی هر لحظه انتظار محبوب را میکشد و از خدا میخواهد که هر چه زودتر او را برساند بنابراین دعای فراوان برای فرج آن حضرت از وظایف همیشگی منتظر آن حضرتش میباشد. دعای برای تسریع در فرج امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مورد توصیه آن حضرت نیز میباشد.
یکی دیگر از شرایط منتظر واقعی، ارتباط با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شکلهای مختلف است.
اگر انسان منتظر محبوب خویش را نیابد، سعی میکند عدم دوری محبوب خویش را از طریق دیگری مانند تلفن و نامه جبران نماید تا اگر به ملاقات او موفق نشده است لا اقل ارتباط ضعیفی با او داشته باشد. همچنین منتظر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وقتی موفق به زیارت آن حضرت نمیشود، از طریق خواندن دعای ندبه، زیارت آل یاسین، دعای عهد که از طرف بزرگان بسیار توصیه شده است و نیز از طریق رفتن به مسجد مقدس سله و جمکران ارتباط خود را با آن حضرت حفظ میکند.
در نتیجه اگر ما هم میخواهیم از اصحاب و یاران آن حضرت باشیم، باید به این امور اهتمام ورزیم. در این رابطه به راهکارهای زیر توجه فرمایید:
ارتباط معنوی خود را با خدای متعال تقویت کنید
نمازهای یومیه را در اول وقت و حتی المقدور به جماعت بخوانید
سعی کنید در نماز حضور قلب داشته باشید و همیشه خود را در محضر خداوند متعال بدانید
از هر گونه گناه و معصیتی اجتناب کنید
بدانید که هر هفته، نامه اعمال شما به حضور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عرضه میشود و مورد بررسی قرار میگیرد
با مطالعه کتابهایی که درباره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، آگاهی و شناخت خود را در این زمینه تعمیق و گسترش بخشید.
منابع:
[1]. مجلسی، بحارالانوار، ج 32، ص 331.
[2]. سوره شوری، آیه23.