مقالات
آیه انذار چگونه بر وجود مقدس امام زمان، دلالت میکند؟
از ديدگاه قرآن
خداوند متعال خطاب به پيامبرش كرده ميفرمايد:
«انما انت منذر و لكل قوم هاد» [1]؛ همانا تو بيم دهندهاي و براي هر قومي هدايتگري است.
از آيه فوق به وضوح استفاده ميشود كه براي هر قومي در هر عصر و زمان هدايت كنندهاي است به حق و حقيقت و اين مقتضاي ربوبيت خداوند است و نيز استفاده ميشود كه زمين هيچ گاه از هادي به حق خالي نميگردد خواه نبي باشد يا غير نبي. زيرا اطلاق آيه حصر مصداق هادي در انبيا را نفي مي كند همانگونه كه زمخشري در ذيل آيه شريفه فوق به آن اشاره كرده است، در غير اين صورت لازم مي آيد در عصرهايي كه از نبي خالي است حجت و هادي بشر وجود نداشته باشد.
طبري در تفسير خود در ذيل آيه فوق از ابن عباس به سند صحيح نقل كرده :لما نزلت «انما انت منذر و لكل قوم هاد» وضع (صلي الله عليه و آله) يده علي صدره، فقال : انا المنذر و لكل قوم هاد و اومیء بيده الي منكب عليّ، فقال انت الهادي يا علي، بک يهتدي المهتدون بعدي [2] ؛ هنگامي كه آيه «انما انت منذر و لكل قوم هاد» نازل شد، پيامبر (صلي الله عليه و آله) دست خود را بر سينه گذاشت و فرمود: من منذرم و براي هر قومي هادي است. آن گاه اشاره به شانه علي (عليه السلام) نمود و فرمود: تنها به واسطه تو است كه هدايت شوندگان بعد از من هدايت ميگردند.
حاكم نيشابوري به سند صحيح از امام علي (عليه السلام) در ذيل آيه فوق نقل كرده كه فرمود: رسول الله المنذر و انا الهادي. [3] رسول خدا منذر و من هاديم.
كليني به سند صحيح از امام باقر (عليه السلام) در تفسير آيه فوق نقل كرده كه فرمود: رسول الله (صلي الله عليه و آله) المنذر و لكل زمان هاد يهديهم الي ما جاء به نبي الله ... (4)؛ رسول خدا (صلي الله عليه و آله) منذر و براي هر زماني امام و هادي است كه مردم را به آنچه پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) آورده دعوت ميكند....
و نيز از امام باقر (عليه السلام) نقل كرده كه در ذيل آيه فوق فرمود؛ رسول الله (صلي الله عليه و آله) المنذر و علي الهادي، اما و الله ما ذهبت منا و ما زالت فينا الي الساعة [5]؛ رسول خدا (صلي الله عليه و آله) منذر و علي هادي است. آگاه باش به خدا سوگند كه آيه از ما بيرون نخواهد رفت و دائما در بين ما است تا روز قيامت.
پينوشتها:
[1]. سوره رعد، آيه 7.
[2]. جامع البيان، ج 13، ص 142.
[3]. مستدرک حاكم، ج 3، ص 129.
[4]. كافي، ج 1، ص 191.
[5]. كافي، ج 1، ص 192.
منبع: موعود شناسي و پاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني، انتشارات مسجد مقدس جمكران
شرایط تحقق حکومت مهدوی
تحقق حکومت عدل الهی امام زمان (علیه السلام) که گستره آن جهان را پوشش خواهد داد نیاز به شرایطی دارد که خداوند تبارک و تعالی در قرآن به دو رکن آن اشاره نموده است:
«وعدالله الذین آمنوا منکم و عملواالصالحات...» (سوره مبارکه نور). با توجه به این آیه خداوند متعال شرایط را ایمان و عمل صالح ذکر می نماید.
شرط اول تحقق حکومت مهدوی : ایمان کامل مردم به خداوند و غیب
ایمان یعنی باور عمیق به خدای متعال، انبیاء الهی، کتب الهی، ملائک و... البته ایمانی که در رفتار انسان اثر گذاشته و رفتارهای او را الهی نماید. انسانی که به خداوند ایمان داشته باشد در زندگی او اثر گذاشته و به غیر خدا توکل نمیکند. از هیچ قدرتی هراس نداشته و همه چیزش با خدا و برای خداست.
ایمان واقعی دارای شرایطی است که خداوند در قرآن ذکر نموده و به آن اشاره مینماییم:
الف- «إنما المؤمنون الذین إذا ذکر الله وجلت قلوبهم و إذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا و علی ربهم یتوکلون» (انفال4-2).
مؤمنان آنان هستند که وقتی ذکری از خدا شود دلهاشان لرزان می شود و چون آیات الهی بر آنان تلاوت شود بر ایمانشان افزوده میشود و در هر کار به خدای خود توکل نموده، نماز میخوانند و انفاق میکنند. آنها براستی اهل ایمانند.
ب- «انما المؤمنون الذین أمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم فی سبیل الله أولئک هم الصادقون» (حجرات).
مؤمنان کسانی هستند که به خدا و رسول او ایمان آوردند و بعدا هیچگاه شک و ریبی به دل راه ندادند و در راه خدا با جانشان جهاد کردند اینان به حقیقت راستگو هستند.
ویژگیهای مؤمنین:
1- ایمان به خدا و رسول
در روایت نقل شده است: ایمان، اعتقاد به قلب، اقرار به زبان و عمل با جوارح است. یعنی آثار ایمان باید در قلب و زبان و عمل انسان مشاهده شود. در روایت دیگری نقل شده است که «لا ایمان بلا عمل». ایمان بدون عمل امکان ندارد. زمانی ایمان واقعی است که آثار آن در عمل مشاهده گردد.
2- هنگام ذکر خدا ترسان هستند
«وجل» یعنی همیشه احترام و عظمت خدا را حفظ نموده و گناه نمیکنند. ولی وقتی نام خدا برده میشود، میلرزند که آنچنان که شایسته الهی است بندگی نکردهاند.
3- وقتی آیات الهی برایشان خوانده میشود ایمانشان زیاد میگردد
درحقیقت جان آنان ظرف الهی شده و آیههای قرآن آنان را پله پله بالا میبرد.
4- فقط بر خدا توکل مینمایند
در تمام امور بر قدرت لایزال الهی تکیه نموده و هیچ نیرویی غیر خدا را مؤثر نمیدانند. در حدیث قدسی خدای متعال میفرماید: «اگر کسی در کاری به من توکل نماید، تمام جن و إنس جمع شوند و بخواهند او را گرفتار کنند او را نجات خواهم داد، ولی اگر بر من توکل نکنند، اگر تمام انسانها و موجودات جمع شوند که او را نجات دهند من او را ذلیل میکنم».
توکل به خدا آثاری در زندگی بشر دارد که بدانها اشاره خواهیم نمود:
الف- انسان در صحنههای سیاسی از هیچ قدرتی جز خدا نمیترسد و با توکل به او با دشمن ستیز خواهد کرد.
ب- در صحنه اقتصادی با اعتقاد به رزاقیت الهی و توکل بر او ضمن حفظ اطمینان نفس خویش به راههای انحرافی برای جلب روزی متوسل نخواهد شد.
پ- در زندگی فردی با اعتقاد به اینکه خدای متعال او را کفایت مینماید بدون استرس و اضطرابهای روانی زندگی خویش را ادامه خواهد داد و زندگی آرامی خواهد داشت.
ت- در صحنههای کاری و اجتماعی با امید به آینده، قوی و پرشدت عمل خواهد کرد.
5- اهل نمازند
نماز ستون دین و رابطه بین انسان و خداست. خداوند در قرآن میفرماید: «أقم الصلوة لذکری» نماز را به یاد من بپا دارید. ذکر و یاد خدا قلب انسان را مطمئن مینماید. وقتی قلب انسان مطمئن شد، تربیت شده خداوند میشود. «یا أیتها النفس المطمئنه إرجعی إلی ربک راضیة مرضیة». انسانی که تربیت الهی شد، وارد در بندگی خدا میشود و بنده خدا وارد بهشت خواهد شد چرا که: «فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی». نماز، انسان لایق و سعادتمند بهشت تربیت مینماید. از سویی دیگر نماز انسان را از زشتیها و پلیدیها باز می دارد چرا که: «إن الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر»
6- روحیه بخشندگی دارند
خداوند متعال اولین گام ارتباط با اجتماع را بخشندگی و انفاق بیان مینماید. انفاق از همه نعمتهایی که خداوند متعال به انسان داده است؛ نعمت پول و آبرو و علم و...
7- استقامت در ایمان دارند
مؤمنان کسانی هستند که در ایمانشان استقامت دارند. ایمان آنها موسمی و فصلی نیست بلکه در تمام شرایط سخت و آسان و در همه جا ایمان خود را حفظ مینمایند. بعضی افراد در منافع و تقسیم غنائم جزء مؤمنین اند ولی در میدان جنگ و کارزار هزاران بهانه میآورند. مؤمنین جزء کسانی هستند که تا آخرین نفس همراه علی (علیه السلام) هستند و در وسط راه نه جزء خوارج میشوند و نه معاویه و نه جزء طلحه و زبیر.
8- مجاهده با مال و جان در راه خدا
مؤمنین کسانی هستند که با مال و جان در راه خدا مجاهده مینمایند. هرچه را دارند در راه دوست فدا مینمایند. مقصدشان راه خداست و برای خدا حاضرند از بهترینها که جان و مال است بگذرند.
شرط دوم تحقق حکومت مهدوی: عمل صالح
بعد از اندیشهسازی و ساختن باورهای عمیق دینی در افراد، گام مهم دوم برای تحقق حکومت مهدوی، عمل صالح است. که در اینجا به چند نکته اشاره میگردد.
1- «عملوا الصالحات» یعنی صد در صد اعمالشان صالح است. حتی یک عمل غیر صالح هم انجام نمیدهند. راندمان عمل باید بسیار بالا باشد.
2- عمل صالح فقط به نماز و روزه و زکات و خمس و... نیست. بلکه هر عملی که برای خدا و در راه خدا باشد صالح است. حتی مطالعه و تدریس و شستن لباس اگر برای خدا و هدف الهی باشد، عمل صالح است.
3- عمل صالح نیز مقدماتی دارد که به بعضی از آنها اشاره میگردد:
الف- اندیشه ایمانی که شرح آن گذشت
ب- لقمه حلال: «کلوا من الطیبات واعملوا صالحا».
اگر انسان غذای حلال نخورد، به سمت و سوی عمل صالح کشیده نخواهد شد. ساماندهی کارها و ایجاد اشتغال سالم، سرگرم شدن مردم به شغلهای کلیدی و اسلامی و مولد، واگذاری کارها و امور به افراد متخصص و متعد، به وجود آورنده فضای عمل صالح است.
برنامه های حکومت مهدوی
خداوند متعال در آیه مبارکه بیان نموده است که اگر شرایط حکومت محقق شود سه چیز به ترتیب به مردم عنایت مینماید که جزء برنامهها و شالوده و زیربنای حکومت مهدوی است.
1- «لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم». واگذاری خلافت و حاکمیت به امام زمان (علیه السلام) و شیعیان مخلص.
اولین گام برای حکومت صالحان این است که حاکمیت و رهبری، مسئولیتها و مدیریتها به شیعیان سپرده شود. زیرا بدون قدرت حاکمه سیطره عدالتی بر جامعه و اجرای عدالت به هیچ وجه امکان ندارد. در حکومتی که در رأس هرم آن امام زمان (علیه السلام) قرار دارد، وزرا، فرمانداران، کشورداران، مدیران و همه مسئولین از نیروهایی هستند که مورد تأیید و توجه امام زمان (علیه السلام) بوده و با این برنامه، طرحها و برنامههای ولایی در جامعه اجرا خواهد شد.
2- «لیمکنن لهم دینهم الذی إرتضی لهم». آیین شیعه اثنی عشری (قانون).
قانون حکومت مهدوی، قانون ثقلین است. قانونی که تلفیقی از قرآن و عترت است و صاحب نظران آن خدای متعال، رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله)، ائمه اطهار و امام زمان (علیه السلام) میباشند. هرم دوم بعد از قدرت حاکمه و حاکمیت، قانون و برنامههایی است که باید در جامعه اجرا گردد. و قانونی که در جامعه مهدوی اجرا میشود قانون ولایت است. «الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا».
ویژگیهای قانون ولایت
الف- اکرام و احترام شخصیت انسانی
حضرت علی (علیه السلام) برای پیرمرد یهودی که از کارافتاده بود و گدایی میکرد، توصیه کردند که از بیت المال حقوق پرداخت شود.
ب- تأمین مایحتاج و ضرورتهای زندگی مردم
حضرت علی (علیه السلام) در دوران پنج ساله خلافت ظاهری آب شرب کوفه را تأمین نمود. خزینه بیت المال را مالامال از دینار نمود. ایجاد اشتغال و تأمین مسکن نیز از برنامههای دیگر مولا بود.
پ- اجرای عدالت به معنای واقعی
3- «لیبدلنهم من بعد خوفهم أمنا». امنیت.
از مسائل و پیش نیازهای مهم جامعه و حکومت موفق وجود امنیت در جنبههای مختلف است. امنیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، علمی و... عامل رشد و ارتقای جامعه و افراد جامعه است.
امنیت نظامی
تحت سیطره کشورهای استعماری بودن و تهدیدهای نظامی را تحمل کردن، عامل فلج کنندهای است که در دولت و جامعه رکود ایجاد مینماید. قدرت مانور نظامی بالا و وجود امنیت نظامی در منطقه و کشور، حداقل دست طمع ابرقدرتهای جهان را قطع خواهد کرد. منافع ملی به غارت نخواهد رفت و کشور روی پای خویش خواهد ایستاد. و در این صورت است که رئیس جمهور و مسئولین مملکتی را غربیها و استعمارگران انتخاب نمیکنند. اگر امروزه آمریکا در مقابل انرژی هستهای مقاومت میکند خود میداند که از این رهگذر چه ضررهایی متوجه او خواهد شد. لذا برای تأمین امنیت باید دستاوردهای نظامی و امنیتی را بالا برد.
امنیت اقتصادی
در بعد اقتصادی باید جامعه دارای امنیت باشد. امنیت اقتصادی یعنی انسان قدرت اداره یک زندگی آرام و اقتصادی را داشته باشد، ربا در جامعه اسلامی نباشد، قرض الحسنه سنت جا افتادهای باشد، رشوه نباشد و در آن دزدی و سرقت و اختلاس جایگاهی نداشته باشد.
امنیت علمی
ایجاد فضای باز علمی و تحقیق و اکتشاف و اختراع و ارائه رأی و نظر، پرورش نیروهای نخبه و توانمند، بها دادن به نیروهای فعال و توانمند علمی، تقسیم جایگاههای علمی به افراد لایق و... در جامعه اسلامی امنیت علمی ایجاد خواهد کرد و در این فضاست که علم و تکنولوژی پیشرفت خواهد کرد.
امنیت فردی و اجتماعی
امنیت فردی و اجتماعی و آرامش اجتماعی، با وجود عدالت در جامعه، دفع نیروهای هرزه، ضد دین و ضد اسلام میسر خواهد بود.
امنیت سیاسی، فضای باز انتقادهای سیاسی و نظرات و... امنیت قضایی، امنیت راهها و... از دیگر آثار حکومت مهدوی خواهد بود.
اهداف حکومت مهدوی
مهمترین هدف حکومت مهدوی همان هدف خلقت است. خداوند متعال در قرآن هدف خلقت را بندگی بیان مینماید: «و ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون» و هدف حکومت مهدوی نیز همان است: «یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا».
اگر جامعهای به جامعه بندگی تبدیل شود به اوج قله رستگاری رسیده است. چون در آن جامعه هدف فقط خداست و در جامعه بندگی است که دعاها مستجاب است. انسان دارای قدرتهای الهی است. انسان بهشتی شده و همه به یک مقصد حرکت مینمایند.
برنامه دولت کریمه
«الذين ان مكناهم فىالارض اقاموا الصلوة و اتوا الزكوة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و لله عاقبة الامور»[1]
اينها (ياران خدا) كسانى هستند كه هرگاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم، نماز بر پا مىدارند و زكات مىپردازند و امر به معروف و نهى از منكر مىكنند و پايان همه كارها از آن خداست.
در اين آيه، سخن از برنامههاى عملى ياوران خداست كه اگر در زمين قدرت پيدا كنند، اجراى احكام الهى را سرلوحه برنامههاى خود قرار مىدهند و با بر پايى نماز به خودسازى مىپردازند و با پرداخت زكات مشكل اقتصادى جامعه را، حل مىكنند و با امر به معروف و نهى از منكر از جامعهاى سالم و خداپسند برخوردار مىگردند.
در اينجا به بررسى آيه فوق مىپردازيم:
1. موقعيت آيه:
قبل از اين آيه، خداوند مطالبى درباره دفاع از مظلومان در برابر ظالمان و قدرت خود بر يارى آنها را بيان كرده، سپس در فايده دفاع مىفرمايد: اگر دفاع نباشد، عبادتگاهها و مساجدى كه در آن ياد خدا مىشود، از بين مىرود و در پايان تاكيد مىكند كسانى كه خدا را يارى مىكنند، خداوند نيز آنها را يارى مىكند. چون او قوى و نفوذ ناپذير است و هنگامى كه با يارى خداوند پيروز و حاكم زمين شوند، اجراى احكام الهى را سرلوحه برنامه خود قرار مىدهند و دين الهى را حاكميت مىبخشند.
2. برنامه عملى ياوران خدا:
اينها پس از پيروزى، همچون خودكامگان، غرور مستى و دنياطلبى را شيوه خود نمىكنند تا اينكه خود طاغوت جديدى شوند، بلكه زندگى صالحانه توام با اصلاح خود و جامعه را به ارمغان مىآورند و بدين طريق حكومت مورد رضايتخداوند را فراهم مىسازند. برنامههاى اصلى اينها در سه امر خلاصه مىشود:
الف) بر پا داشتن نماز: اولين برنامه حكومت مورد پسند خداوند، حاكميت توحيد و ايجاد روح معنويت و تزكيه نفس است كه راه را براى كمال نفسانى انسان هموار مىكند. البته، مراد نمازى است كه به خاطر رعايت تمام شرايط ظاهرى و معنوى، انسان را از فحشا و منكرات باز دارد و مقبول حضرت حق، جل و علا، واقع شود. چنين نمازى اطاعت، خشيت و تقواى الهى را در همه شئون زندگى فراهم مىسازد و نتيجه آن كاميابى و رستگارى است.
چنانكه مىفرمايد:
«و من يطع الله و رسوله و يخش الله و يتقه، فاولئک هم الفائزون.» [2]
هركس خدا و رسولش را اطاعت كند و از خدا بترسد و پرهيزگارى پيشه كند؛ پس آنها رستگارانند.
ب) پرداخت زكات: پرداخت زكات از دو جنبه ارزشمند است:
1. همدلى و همراهى با مردم و زدودن فقر و اصلاح اقتصادى در جامعه:
2. زدودن حرص، بخل و مال پرستى از وجود انسانها و جايگزينى روح ايثار و همدردى؛ تا بخل در درون انسانهاست راه سعادت و رستگارى به روى آنها بسته است:
«و من يوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون».|[3]
و هر كس جان خود را از بخل حفظ كند، او رستگار است.
بنابراين، پرداخت زكات هم وسيلهاى براى رستگارى و كمال نفسانى است و هم عدالت اجتماعى را گسترش مىدهد. امام صادق (عليهالسلام)، مىفرمايد:
«زكات براى اين قرار داده شده تا ثروتمندان امتحان شوند، و كمكى براى فقرا باشد. اگر مردم زكات اموال خود را مىپرداختند، هيچ مسلمانى فقير و محتاج نبود و مردم با اين زكاتى كه خدا براى [استفاده] فقرا واجب كرده، بىنياز مىشدند و مردم، فقير، محتاج، گرسنه و عريان نمىشوند مگر به خاطر گناه ثروتمندان... سوگند مىخورم به كسى كه مردم را خلق كرد و روزى را گسترش داد، هيچ مالى در خشكى و دريا تلف نمىشود مگر به خاطر ترک زكات... و محبوبترين مردم به خدا كسى است كه در بخشندگى سخىترين مردم باشد، و سخىترين مردم كسى است كه در آنچه كه خداوند از اموالش بر مؤمنان واجب كرده، بخل نورزد»[4]
در حكومت صالحان، زكات، هم به همان صورتى كه خداوند واجب كرده، پرداخت مىشود و هم به مصارف واقعى خودش مىرسد و در نتيجه هم نفس انسان پاک مىشود و هم اقتصاد سالمى بر جامعه حكمفرما مىگردد.
ج) امر به معروف و نهى از منكر:
يكى ديگر از وظايف ياوران دين خدا در زمان حكومتخود ترويج تمام خوبيها و اوامر الهى در ميان همه افراد است و تمام كوشش آنها زدودن بديها و گناهان در جامعه است. در چنين حكومتى اسلام و مسلمين چنان عزيز و كفار و منافقان چنان ذليلند كه صالحان به خاطر اطاعت از فرمان خدا و ترک معصيت تمسخر نمىشوند و تعدى به حقوق ديگران و معصيت علنى خداوند، رخت برمىبندد.
در چنين جامعهاى، هر انسانى خود را در برابر ديگران مسئول مىبيند، بنابراين با بهترين وجه ممكن، بر اساس دستورهاى خداوند، در رشد و شكوفايى جامعه كوشش مىكند و مسلم است كه در چنين موقعيتى، جايى براى تسلط اشرار باقى نمىماند.
3. مصاديق آيه:
هر حكومتى كه توحيد و نفى شرک را اساس خود قرار دهد و در خودسازى و اجراى احكام دين و اصلاح جامعه كوشا باشد، اين حكومت از مصاديق آيه محل بحث مىشود. در بعضى روايات، اهل بيت (عليهمالسلام) اين آيه را با خود منطبق دانسته و گفتهاند: «نحن هم». [5] ما همين گروه هستيم.
امام صادق) عليه السلام)، در روايتى كه در ذيل آيه مزبور وارد شده مىفرمايد:
«فهذه لآل محمد الى آخر الآية، و المهدى و اصحابه يملكهم الله مشارق الارض و مغاربها و يظهر الدين و يميت الله به و باصحابه البدع و الباطل كما امات الشقاة الحق، حتى لايرى اين الظلم و يامرون بالمعروف و ينهون عنالمنكر». [6]
اين آيه تا آخر آن درباره آل محمد و مهدى و اصحاب اوست كه مشرقها و مغربهاى زمين را تصاحب مىكند و دين پيروز مىشود و خداوند به وسيله او و اصحابش، بدعتها و باطل را مىميراند، همانطور كه اشقيا، اهل باطل را از بين بردند، به گونهاى كه ظلم در هيچ جا ديده نمىشود و امر به معروف و نهى از منكر مىكنند.
بنابراين، مصداق كامل اين آيه، در زمان ظهور حضرت مهدى (عليهالسلام)، تحقق مىيابد. همانطور كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله)، نيز مىفرمايند:
«يفرج الله بالمهدى عن الامة بملا قلوب العباد عبادة و يسعهم عدله، به يمحق الكذب و يذهب الزمان الكلب و يخرج ذل الرق من اعناقكم». [7]
خداوند به وسيله مهدى براى اين امت گشايش ايجاد مىكند و دلهاى بندگان را از عبادت پر مىكند و عدلش را همه جا مىگستراند و به وسيله او دروغ ريشهكن مىشود و دوران سختسپرى مىشود و ذلتبندگى از گردنهاى شما خارج مىشود.
يكى از برنامههاى مهم حكومتحضرت مهدى (عليهالسلام)، فقرزدايى كامل از جامعه به وسيله اجراى عدالت، و زدودن حرص و طمع از دلهاى مردم است. در روايتى از اهل سنت اين برنامه اينگونه تشريح شده است:
«بشارت باد بر شما، مهدى ! مردى از قريش كه از خاندان من است، در اختلاف و سستى مردم خروج مىكند، پس از آن زمين را پر از قسط و عدل مىكند همانطور كه از ظلم و جور پر شده است. ساكنان زمين و آسمان از او راضى هستند، و ثروتها به صورت صحيح و مساوى تقسيم مىشود. دلهاى امت محمد از بىنيازى پر مىشود، و عدالتش چنان گسترده مىشود كه آن حضرت منادى را مامور مىكند كه ندا دهد:
چه كسى به من نياز دارد؟ اما غير از يک نفر كه درخواست مال مىكند هيچ كس به سراغ او نمىآيد. منادى به او مىگويد: پرده خانه كعبه را بياور تا از اموال به تو بدهم. آن شخص پرده خانه كعبه را مىآورد، منادى مىگويد: من فرستاده مهدى هستم تا مالى را به تو بدهم و سريع مال را به او مىدهد اما قدرت حمل آن را ندارد، بنابراين مقدارى از آن را كم مىكند تا بتواند آن را حمل كند. پس از آن كه بيرون مىآيد از كار خود پشيمان مىشود و مىگويد: من حريصترين امت محمد هستم. همه مردم براى گرفتن اين مال دعوت شدند، اما غير از من همگى آن را رها كردند، بنابراين، اموال را به منادى بر مىگرداند، ولى منادى مىگويد: ما چيزى را كه عطا كنيم پس نمىگيريم...» [8]
آرى، در چنين دولت كريمهاى، اسلام و مسلمين عزيز هستند، نفاق و اهل آن خوار و ذليلند، مردم به اطاعتخداى متعال دعوت مىشوند، و كرامت و بزرگوارى در دنيا و آخرت نصيبشان مىشود.
اين حكومت، حكومتى است قرآنى و خداپسند كه ارزشهاى دينى بارور مىشود، مشكلات زندگى فردى و اجتماعى از بين مىرود، انسان از پوچى نجات مىيابد و در يک كلمه انسان به هدف آفرينش رهبرى مىشود.
«اللهم انا نرغب اليک فى دولة كريمة، تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله و تجعلنا فيها من الدعاة الى طاعتک و القادة الى سبيلک و ترزقنا بها كرامة الدنيا و الآخرة».[9]
عبدالرسول هاديان شيرازى
پىنوشتها:
1. سوره حج، آيه 41.
2.سوره نور، آيه 52.
3. سوره حشر، آيه9؛ سوره تغابن، آيه 16 .
4. الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائلالشيعة، ج5، باب1، از ابواب ما تجب فيه الزكاة، حديث6، ص4.
5. العروسى، عبد على بن جمعه، نورالثقلين، ج3، ص506.
6. همان.
7. المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج51، ص75.
8. المتقىالهندى، علاءالدين، كنز العمال، ج14، صص262-261، حديث38653.
9. بخشى از دعاى افتتاح.
نیم نگاهی به معجزات حضرت مهدی
قبل از ورود به بحث در ابتدا لازم است كه اشارهاى هر چند مختصر، به معنا و تعریف معجزه داشته باشیم.
محقّق خویى، در تعریف معجزه مىنویسد:
معجزه، در اصطلاح، این است كه مدعى منصبى از مناصب الهى، براى اثبات صحت ادعایش، كارى را انجام دهد كه خارق قوانین طبیعى است و دیگران از انجام دادن آن عاجزند.[1]
چون خداوند، بعد از خاتم انبیا حضرت محمد (صلى الله علیه و آله) امامان معصوم (علیهم السلام) را مجریان شریعت و جانشینان طریقت آن حضرت و حجّت خویش در روى زمین قرار داده تا راه هدایت را بر مردم هموار كنند و از آن جا كه همواره در طول تاریخ، مدعیان دروغین نبوّت و امامت، واقعیّت را بر مردم مشتبه مىكردند و مردم را به گمراهى و ضلالت مىكشاندند، لازم است كه راهى براى شناخت امام و حجّت، قرار داده شود. این راه و علامت، همان است كه در اصطلاح متكلمان، «معجزه» خوانده مىشود و در اصطلاح قرآن، «بیّنه» و «آیه» نامیده مىشود. خداوند مىفرماید:
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ...» [2]
ما، رسولان خود را با دلائل روشن (معجزه) فرستادیم و با آنان، كتاب و میزان نازل كردیم تا مردم قیام به عدالت كنند.
در روایتى از امام صادق (علیه السلام) درباره علت اعطاى معجزه از سوى خداوند، سوال شد، حضرت، در جواب فرمودند: «معجزه، علامتى است از طرف خداوند كه آن را فقط به انبیا و رسل و امامان اعطا مىكند تا صدق آنان از دورغ دروغگو شناخته شود.».[3]
حال، با توجّه به این كه جمیع مسلمانان، به جواز كرامت اولیاى خدا عقیده دارند ـ چنان كه تفتازانى مىگوید: «جمهور مسلمانان، به جواز كرامت اولیاى خدا معتقد هستند[4]» ـ پس انجام دادن معجزات و كرامات از سوى امامان معصوم (علیه السلام) ـ و از جمله امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ـ كه حجتهاى خداوند بر روى زمین و وارثان زمین هستند، امر عجیبى نیست. با مراجعه به كتابهاى تاریخى و روایى و ورق زدن صفحات آن، مشاهده مىكنیم كه معجزات و كرامات فراوانى از سوى آنان به وقوع پیوسته است.
بعد از این مقدمه باید گفت، معجزات آن حضرت، دو دسته است:
الف) معجزاتى كه آن حضرت در دوران تولّد و كودكى و غیبت، انجام دادهاند.
1ـ تولّد بدون ظاهر شدن آثار حمل
از امام حسن عسكرى (علیه السلام) نقل شده كه به حكیمه، دختر امام جواد (علیه السلام) فرمود: امشب، به خانه ما بیا زیرا، امر مهمّى رخ خواهد داد. حكیمه پرسید: چه اتفاقى؟ امام (علیه السلام) فرمود: قائم آل محمد امشب به دنیا خواهد آمد. حكیمه پرسید: از چه كسى؟ امام (علیه السلام) فرمود: از نرجس.
حكیمه خاتون مىگوید: به نزد نرجس رفتم و به او، فرزند بزرگوارى را بشارت دادم، در حالى كه هیچ اثر حملى در او مشاهده نكردم. [5]
چنین معجزهاى، در مورد حضرت موسى (علیه السلام) هم بیان شده است. در مادر او، یوكابد، هیچ آثار حملى ظاهر نبود[6] و تا روزى كه موسى (علیه السلام) به دنیا آمد، كسى نفهمید كه او حامله است.
2ـ قرآن خواندن در بدو تولّد
هنگامى كه امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مادر تولّد شد، ایشان را به امام حسن عسكرى (علیه السلام) دادند. آن حضرت، وى را در آغوش گرفت و فرمود: «قرآن بخوان.». امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شروع به قرآن خواندن كرد.[7]
3ـ شفاى مریض لاعلاج
محمّد بن یوسف نقل مىكند، به مرضى دچار شدم كه پزشكان از علاج آن ناامید شدند. نامهاى به حضرت امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشتم و از آن حضرت، طلب شفا كردم. ایشان در جواب نوشتند: «ألبسک الله العافیة» خداوند، بر تو لباس عافیّت بپوشاند. مدّتى نگذشت كه شفا پیدا كردم و وقتى پزشكان از این ماجرا مطلع شدند، گفتند: «این شفا و عافیت، به یقین، از جانب خداوند بوده است.».[8]
4ـ طلا شدن سنگریزه
یكى از اهالى مدائن مىگوید: به همراه رفیقم، به حج مىرفتیم. در نزدیكى موقف، فقیرى به سوى ما آمد. ما به او جواب ردّ دادیم. سپس به سوى جوانى خوش سیما كه ردایى پوشیده بود رفت. او، سنگى از روى زمین برداشت و به فقیر داد. شخص فقیر، مدّت زیادى در حق او دعا مىكرد. در این هنگام، آن جوان غائب شد. ما به نزد مرد فقیر رفتیم و گفتیم: «واى بر تو! آیا براى گرفتن یک سنگ، این قدر دعا مىكنى؟» ناگهان در دست او سنگى از طلا دیدیم كه در حدود بیست مثقال مىشد. وقتى در مورد آن جوان از اهل مكّه و مدینه سوال كردیم، گفتند: «چنین شخصى از علویان است و هر سال با پاى پیاده به حج مىآید.».[9]
5ـ خبر دادن از غیب
از پسر مهزیار نقل شده كه در سفرى با كشتى همراه پدرم بودم و مال زیادى به همراه او بود. پدرم، دچار بیمارى سختى شد و گفت: «من، در حال مردن هستم.». و در مورد آن اموال، وصیت كرد كه آن ها را به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بدهم. از این وصیّت تعجّب كردم، ولى مطمئن بودم كه پدرم بیهوده سخن نمىگوید. با خود گفتم: «اگر امر برایم روشن شد، مانند دوران امام حسن عسكرى (علیه السلام) به وصیّت عمل مىكنم و الّا آن را صدقه مىدهم.».
مدّتى در عراق بودم تا این كه فرستادهاى از جانب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمد و مشخصّات مال و محلّ مخفى كردن آن را گفت و حتّى بعضى از مشخّصاتى را كه خودم هم نمىدانستم، بیان كرد و من هم مال را به او دادم.[10]
ب) معجزاتى كه امام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به هنگام ظهور انجام خواهد داد.
امام صادق (علیه السلام) مىفرماید: «هیچ معجزهاى از معجزات انبیا نیست مگر این كه خداوند آن را به دست حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) براى اتمام حجّت، بر دشمنان ظاهر خواهد كرد.».[11]
بنابراین، معجزات آن حضرت به دوره قبل از غیبت و غیبت، ختم نمىشود و به هنگام ظهور نیز آن حضرت براى معرّفى حقانیّت خویش و اتمام حجّت بر دشمنان و منكران، معجزاتى را انجام خواهند داد.
منابع:
[1]. آلاء الرحمن فى تفسیر القرآن، ص 3، (به نقل از: إیضاح المراد فى شرح كشف المراد، ص 345، ربانّى گلپایگانى).
[2]. الحدید: 25.
[3]. مجلسی، بحارالأنوار، ج 11، ص 71.
[4]. الإلهیات من شرح المواقف، تحقیق على ربانى گلپایگانى، ص 132.
[5]. مدینه المعاجز، سیدهاشم بحرانى، ج 8، ص 10 و 26، مؤسسه معارف اسلامى، چاپ اوّل، 1416 هـ ق.
[6]. قصص قرآن یا تاریخ انبیاء، هاشم رسولى محلاتى، ج 2، ص 46، انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ پنجم، 1407 هـ ق.
[7]. تبصره الولى، سیدهاشم بحرانى، ج 18.
[8]. مجلسی، بحارالأنوار، ج 51، ص 297، کلینی، اصول كافى، ج 1، ص 519.
[9]. کلینی، اصول كافى، ج 1، ص 332؛ بحرانی، مدینه المعاجز، ج 8، ص 71.
[10]. الغیبه، شیخ طوسى، ص 282، مؤسسه معارف اسلامى، قم، چاپ اوّل، 1411.
[11]. منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر، لطف الله صافى، ص 312، مكتبه الصدر، چاپ سوم.