پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم): براى شهادت حسین (علیه السلام)، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى‌شود.

مقالات

شباهتهای امام زمان به حضرت اسماعیل

امام زمان (عج الله نعالی فرجه الشریف)، شباهت‌های بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهت‌های آن حضرت با حضرت اسماعیل (علیه السلام) می‌پردازیم.

الف: خداوند به ولادت اسماعيل (عليه السلام) بشارت داد، آنجا که فرمود: «فبشرناه بغلام حليم»[1]؛ پس او را به پسر بردباري مژده داديم.

خداوند به ولايت و قيام قائم (عجل الله تعالي فرجه) نيز بشارت داده است.

ب: اسماعيل (عليه السلام) فرزندی بود که چشمه زمزم از زمين برايش جوشيد.

برای حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه) نيز آب از سنگ زمخت، خواهد جوشيد ـ چنانكه در بحث شباهت آن حضرت به موسي (عليه السلام) خواهد آمد ـ و چندين بار نيز آب از زمين براي آن بزرگوار جوشيده است. چنانكه در بحارالانوار از كتاب تنبيه الخاطر از اجل علي بن ابراهيم عريضي علوي حسيني از علي ابن علي فرزند نما منقول است كه گفت: «حسن بن علي فرزند حمزه اقساسي در خانه شريف علي بن جعفر فرزند علي مدايني علوي براي ما تعريف كرد كه پير مردي در كوفه بود كه به زهد و پارسايي و عبادت و عزلت موصوف بود و پيوسته در پي آثار و اخبار نيكان مي رفت. در يكي از روزها كه من در مجلس پدرم بودم ديدم اين پيرمرد براي پدرم سخن مي گويد و پدرم خوب گوش مي دهد.

پيرمرد مي‌گفت : شبي در مسجد جعفي ـ كه مسجدي قديمي و در بيرون كوفه است ـ بودم، شب به نيمه رسيده بود و من در آنجا براي عبادت خلوت داشتم كه ناگاه سه نفر داخل مسجد شدند و چون به وسط حياط مسجد رسيدند يكي از آنها به زمين نشست، سپس دست خود را به چپ و راست روي زمين كشيد كه آبي جوشيد و از آنجا بيرون زد. آنگاه وضو گرفت و به آن دو نفر هم اشاره كرد آنها نيز وضو گرفتند، سپس جلو ايستاد و آن دو نفر به او اقتدا كردند من هم رفتم به او اقتدا كردم و نماز خواندم.

پس از آنكه نماز را سلام داد و آن را بجاي آورد، وضع او مرا مبهوت كرد و آب بيرون آوردنش را بزرگ شمردم، از يكي از آن دو نفر كه سمت راست من بود پرسيدم: اين كيست؟ به من گفت: اين صاحب الامر فرزند امام حسن عسكري (عليه السلام) است، پيش رفتم و دست هاي مبارک حضرت را بوسيدم و عرضه داشتم: يابن رسول الله، درباره شريف عمر فرزند حمزه چه مي‌فرمايي آيا او برحق است؟ فرمود: خير، ولي بسا كه هدايت شود و پيش از مرگ مرا مي‌بيند.

راوي مي‌گويد: اين حديث جالب را نگاشتيم و مدتي از اين قضيه گذشت با اينكه شريف عمر فرزند حمزه وفات يافت و شنيده نشد كه او امام زمان (عليه السلام) را ديده باشد. روزي با آن پيرمرد زاهد در جايي ملاقات نمودم و جرياني كه گفته بود به يادش انداختم و از او ـ به طور ايراد ـ پرسيدم: مگر شما نگفتيد شريف قبل از مرگش حضرت صاحب الامر را ـ كه به او اشاره نمودي ـ خواهد ديد. پيرمرد گفت: از كجا دانستي كه او آن حضرت را نديده است؟ بعد از آن روزي شريف ابوالمناقب پسر شريف عمر فرزند حمزه را ديدم  و درباره پدرش با او گفتگو كردم.

شريف ابوالمناقب گفت: در يكي از شبهايي كه پدرم در بستر مرگ قرارداشت نزد او بودم. آخر شب نيروي بدني پدرم تحليل رفته و صدايش ضعيف شده و درها به روي ما بسته بود، ناگهان مردي بر ما وارد شد كه هيبت او ما را گرفت و آمدنش را با وجود بسته بودن درها مهم تلقي كرديم  ولي توجهي نداشتيم كه از وي سوال كنيم. آن مرد كنار پدرم نشست و مدتي آهسته با وي گفتگو كرد و پدرم مي گريست. سپس برخاست و رفت و چون از ديدگان ما غايب شد، پدرم به سختي تكان خورد و گفت: اين شخص كه نزد من بود كجاست؟ گفتيم: از همانجا كه آمده بود بازگشت و جريان را به او گفتيم، سپس از او پرسيديم: اين شخص كه بود؟ گفت: اين صاحب الامر (عليه السلام) بود، پس از آن سختي بيماريش عود كرد و بيهوش شد [3].

ج: اسماعيل (عليه السلام) گوسفند چراني مي كرد.

حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه) نيز اين برنامه را خواهد داشت، در حديث مفضل از امام صادق (عليه السلام) چنین آمده: و قسم به خداي مفضل گويا مي نگرم او را كه داخل مكه شده و جامه پيغمبر (صلي الله عليه و آله)  را پوشيده و عمامه زردي به سر نهاده و نعلين وصله شده پيغمبر را به پا كرده و و عصاي آن حضرت را به دست گرفته چند بز لاغر را مي‌راند و با اين وضع مي‌رود تا به خانه كعبه مي‌رسد، در آن هنگام كسي نيست كه او را بشناسد او در سن جواني آشكار مي گردد [4].

د: اساعيل (عليه السلام) تسليم امر خداي عزوجل بو‌د. او گفت: «يا ابت افعل ما تومر ستجدني ان شاء الله من الصابرين» [5]؛ اي پدر آنچه امر مي شوي انجام ده ان شاء الله مرا از صابرين خواهي يافت.

حضرت قائم (عليه السلام) نيز تسليم امر الهي است.

 

 

 

پي‌نوشت‌ها:

[1]. سوره صافات، آيه 101

[2].  بحار الانزار، 52/16

[3].  بحار الانوار، 52/55

[4].  بحار الانوار، 52/55

[5].  بحار الانوار، 53/6

مهدویت از دیدگاه دین‌پژوهان و اسلام‌شناسان غربی

آنچه در پی می‌آید ترجمه‌ای است از مقالهٔ Messianism (مهدویت) که در دائرة المعارف دین جلد 9 صفحه 469 الی 481 ویراسته میرچا الیاده توسط شرکت انتشاراتی مک میلان نیویورک آمریکا در سال 1987 به چاپ رسیده است. طبیعتا دیدگاه دانشمندان و دین‌شناسان غربی نسبت ‌به ویژگی‌های حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تا حدود زیادی متاثر از متون و شخصیت‌هایی است که با جایگاه عصمت، مبانی غیبت، تاریخ زندگی ایشان و به طور کلی دیدگاه شیعهٔ دوازده امامی نسبت ‌به آن حضرت، آشنایی کاملی نداشته‌اند، همچنان که در قسمت کتاب‌شناسی این مقاله ملاحظه می‌شود، در اکثر برداشت‌ها کتب غیراصلی و دست دوم، ملاک قضاوت بوده‌اند و نویسندهٔ بخش سوم مقاله (مهدویت در اسلام) در ابتدای کتاب‌شناسی خود تذکر می‌دهد که هیچ مطالعهٔ جامعی را در خصوص کل موضوعات مربوط به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نهضت‌های تاریخی نیافته، تنها دو کتاب را می‌تواند به عنوان منابعی مهم در خصوص ظهور اولیه، سابقه و توسعه دیدگاه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در نهضت‌های شیعه، معرفی نماید. اول، کتاب «آغاز مهدویت‏» اثر ژان اولاف بلیج فلدت و دوم، کتاب «مهدویت در اسلام: ایده مهدی در شیعه دوازده امامی‏» اثر عبدالعزیز ساشادینا.

واضح است که منظور اصلی از ترجمه این مقاله و سایر مقالاتی که در دائرة المعارف‌های معتبر غربی در مورد حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به قلم بزرگ‌ترین دین‌شناسان و اسلام شناسان غربی نگارش یافته، صرفا آشنایی با دیدگاه و نگرش آنان نسبت‌به آن وجود عزیز است نه تایید کامل عقاید و کج فکری‌های آن دانشمندان، لذا ترجمه این نوع مقالات می‌تواند زمینه‌ای برای شناخت هر چه دقیق‌تر عقاید بزرگان شیعه‌شناسی غرب در مورد حضرت فراهم آورد تا این شناخت، خود مبنایی برای تبلیغ صحیح و شناساندن شخصیت‌حقیقی آن امام عزیز به مردم و اندیشمندان دیار غرب باشد. ان شاء الله .

(مترجم)

این نوشتار، مشتمل بر سه مقاله است:

1) نگاه اجمالی

2) مسیحا باوری در دین یهود

3) مهدویت در اسلام

مقاله اول مروری بین فرهنگی بر مفهوم و عقیدهٔ مسیحا باوری در ادیان مختلف، به ویژه در مسیحیت، ارائه می‌نماید. دو مقالهٔ بعدی به مسیحا باوری در سنت‌ یهود و [مهدویت در] اسلام می‌پردازند.

1) نگاه اجمالی

واژه مسیحا باوری از کلمه مسیح گرفته شده که ترجمهٔ واژهٔ عبری mashiah (تدهین شده) است و در اصل به پادشاهی دلالت می‌کرد که سلطنت او با مراسم مسح با روغن، مقدس اعلام می‌شد. در کتب مقدس یهود (کتب عهد عتیق)، mashiah همیشه برای اشاره به پادشاه وقت اسرائیل به کار رفته است: در مورد طالوت نبی (باب 12 آیات 3 - 5 و باب 24 آیات 7 - 11)، داوود نبی (باب 19، آیات 22 - 21)، سلیمان نبی (کتاب وقایع ایام 2 . باب 6، آیه 42)، یا پادشاه به طور کلی (کتاب مزامیر: باب 2، آیه 2؛ باب 18، آیه 50؛ باب 20، آیه 6؛ باب 28، آیه 8؛ باب 9، آیه 84؛ باب 38، آیه 89؛ باب 51، آیه 89، باب 17، آیه 132). اما در دورهٔ بین دو عهد، این واژه به پادشاه آینده اطلاق می‌شد که انتظار می‌رفت پادشاهی اسرائیل را اصلاح کند و مردم را از شر تمام شیاطین نجات دهد.

در عین حال، اگر چه در پیشگویی‌های پیامبران در خصوص پادشاه آرمانی آینده، از واژهٔ مسیح استفاده نشده است، اما آن‌ها را از زمرهٔ از همین نوع پیش‌بینی‌های مربوط به معادشناسی تلقی کرده‌اند. این متون عبارتند از کتاب اشعیای نبی باب 9، آیات 1 – 6؛ باب 11، آیات 1 – 9؛ کتاب می‌کاه نبی باب 5 آیات 2 - 6، کتاب زکریای نبی باب 9، آیه 9، و برخی از مزامیر «شاهانه‏» مانند کتاب مزامیر داود باب 2، 72 و 110. سابقه این مفهوم اخیر در مکاتب سلطنتی خاور نزدیک باستانی یافت می‌شود که در آن پادشاه نقش ناجی مردم خود را ایفا می‌کرد و انتظار می‌رفت که هر پادشاه جدید حاصلخیزی، ثروت، آزادی، صلح و سعادت را برای سرزمین خود به ارمغان آورد. نمونه‌های آن را می‌توان هم در مصر و هم در بین النهرین یافت. دانشمند فرانسوی، ادوارد دورم [1] در کتاب خود تحت عنوان (1910) برخی از متونی را ذکر کرده است که چنین انتظاراتی را تحت عنوان «پادشاه مسیح‏» مطرح کرده‌اند [. همچنین مراجعه کنید به: پادشاهی، مقاله‌ای در بارهٔ پادشاهی در سرزمین مدیترانهٔ باستانی].

یهودیت:

در یهودیت مربوط به دورهٔ بین دو عهد، امیدهای مربوط به مسیح موعود در دو جهت‌شکل گرفت. یکی از آن‌ها ملی و سیاسی بود که در مزامیر منسوب [2] به سلیمان (باب‌های 17 و 18) با بیش‌ترین وضوح مطرح شده است . در اینجا این مسیح ملی، فرزند داوود است . او با خرد و عدل حکومت‌خواهد کرد؛ قدرت‌های بزرگ جهان را شکست‌خواهد داد، مردم خود را از قید حکومت‌بیگانه رها خواهد ساخت و سلطنتی جهانی وضع خواهد کرد که در آن مردم در صلح و سعادت زندگی خواهند کرد. همین آرمان شاهانه در توصیف حکومت‌شمعون در کتاب اول مکابیان [3] باب 14، آیه 3؛ مطرح شده که بیانگر پیشگویی‌های کتب عهد عتیق در مورد مسیح موعود است.

برخی اسناد جعلی، به ویژه وصیت‌نامه لیوای [4]، از مسیح کشیش نیز سخن می‌گویند که قرار است صلح و علم خداوند را برای مردم خود و جهان به ارمغان آورد. امت قمران [5] حتی منتظر دو فرد تدهین شده بودند، یک کشیش و یک پادشاه، اما اطلاع زیادی از وظایف آنها در دست نیست.

مسیر دوم این شکل‌گیری مهمتر از همه در کتاب حبشی زبان مکاشفات خنوخ نبی (کتاب اول خنوخ) و در کتاب دوم اسدرا [6] (که کتاب چهارم عزرا هم نامیده می‌شود) یافت می‌شود. تمرکز اصلی آن بر عبارت پسر انسان است. این عبارت در عهد عتیق عمدتا جهت اشاره به انسان (کتاب مزامیر داود باب 8، آیه 5، باب 80، آیه 18، [نسخه انگلیسی باب 80، آیه 17] و چندین بار هت‌خطاب به پیامبر، در کتاب فر قیال نبی) به کار رفته است. در رؤیائی که در کتاب دانیال باب 7، ثبت‌شده است، این عبارت در آیه 13 برای اشاره به «موجودی شبیه انسان‏» به کار رفته که برخلاف چهار حیوان معمول، مظهر چهار قدرت بزرگ در جهان قدیم است و بر نقش مهم اسرائیل در روز قیامت دلالت می‌کند.

در کتب مکاشفات مذکور، پسر انسان شخصیتی غیرمادی، کمابیش الهی و ازلی است که در حال حاضر در بهشت پنهان است. وی در آخرالزمان، ظاهر می‌شود تا در باب رستاخیز مردگان در میان جهانیان قضاوت کند. مؤمنین از سلطهٔ شیاطین رها می‌شوند و او برای همیشه در صلح و عدالت بر جهان حکومت‌خواهد کرد. در این کتب اغلب از او به عنوان «شخص برگزیده‏» یاد شده، تنها گاهی «شخص تدهین شده‏»، یعنی مسیح موعود، نامیده می‌شود. آشکار است که تفسیر سورهٔ 13 باب 7 کتاب دانیال، «پسر انسان‏» را به یک شخص اطلاق می‌کند نه چیزی که مورد مقایسه قرار گیرد. مشکل در این‌جاست که تا چه حد این متون به قبل از مسیحیت تعلق دارند. کتاب دوم اسدرا قطعا بعد از سقوط بیت المقدس در سال 70 میلادی نوشته شده است و بخشهایی از کتاب اول خنوخ که در آن اشاراتی به پسر انسان شده، در لابلای قسمتهای آرامی [7] زبان همان نوشته‌ای که در قمران یافت‌شده، وجود ندارد. از سوی دیگر، به نظر می‌رسد عهد جدید همین تفسیر سوره 13، باب 7، کتاب دانیال را مفروض گرفته است.

مسیحیت:

مسیحیت اولیه بسیاری از نظرات یهودیت را در خصوص مسیح موعود پذیرفته، آنها را در مورد عیسی مسیح به کار می‌برد. مسیح موعود در زبان یونانی به Christos، یعنی مسیح، ترجمه شده است، بدین وسیله عیسی مسیح را با امیدهای مسیحایی یهودیت ‌یکسان تلقی کرده است. انجیل متی تفسیر این عبارت را در کتاب اشعیای نبی باب 9، آیه 1 (نسخه انگلیسی باب 9، آیه 2) «کسانی که در تاریکی راه می‌پیمایند، شاهد نور عظیم خواهند بود»، در عیسی مسیح متحقق دانسته است (انجیل متی باب 4، آیات 14 - 18). نقل شده که کتاب میکاه نبی باب 5، آیه 1 (نسخهٔ انگلیسی باب 5 آیه 2) تایید می‌کند که مسیح در بیت اللحم به دنیا می‌آید (انجیل متی باب 2، آیه 6). آیه 9 از باب 9 کتاب زکریای نبی به عنوان پیش بینی ورود عیسی مسیح به بیت المقدس تفسیر شده است (انجیل متی باب 21، آیه 5) و اگر داستانی که انجیل متی روایت کرده صحیح باشد، به معنی آن است که عیسی مسیح خواسته است‌خود را مسیح موعود معرفی کند.

آیه 7 باب 2 مزامیر («تو پسر من هستی») در ارتباط با غسل تعمید عیسی مسیح نقل شده یا حداقل تلویحا به آن اشاره دارد (انجیل متی، باب 3، آیه 17، انجیل مرقس باب 1، آیه 11، انجیل لوقا باب 3، آیه 22). (اما مسیح موعود در یهودیت پسر خدا تلقی نمی‌شد). از کتاب مزامیر داود باب 110، آیه 1 برای اثبات این امر استفاده می‌شود که مسیح موعود نمی‌تواند پسر داوود باشد (انجیل متی باب 22، آیه 44) ، بخشهای دیگر باب 10 مزامیر داود مؤید تفسیر باب 5، 6 و 7 کتاب عبدانیان است. اما عهد جدید، مسیحا باوری سیاسی مذکور در مزامیر سلیمان را رد می‌کند. عیسی مسیح از قبول پادشاهی خودداری کرد (انجیل یوحنا، باب 6، آیه 15)، او در برابر پیلات [8] اعلام کرد: «پادشاهی من متعلق به این جهان نیست» (انجیل یوحنا باب 18، آیه 26). با وجود این او را متهم نمودند که ادعای «پادشاهی یهود» را نموده است (انجیل یوحنا باب 19، آیه 19).

با این حال، اگر چه عهد جدید تصریح می‌کند مسیح موعود پسر خداست، اما از عنوان «پسر انسان» نیز استفاده می‌کند. طبق اناجیل، عیسی مسیح این عبارت را در مورد خود به کار می‌برد که در چند مورد احتمالا فقط به معنی «انسان» یا «این بشر» بوده است (انجیل مرقس باب 2، آیه 10، انجیل متی باب 11، آیه 8، و نظیر آن، انجیل متی باب 8، آیه 20 و نظیر آن). در چند متن به آمدن پسر انسان در آخر الزمان اشاره شده است (انجیل متی باب 24، آیه 27، باب 24، آیه 37، انجیل لوقا باب 18، آیه 18، باب 18، آیه 23، باب 18، آیه 69، انجیل متی باب 10، آیه 23، انجیل مرقس باب 13، آیه 26)، اینها حاکی از همان تفسیر دانیال باب 7، آیه 13 کتاب دانیال نبی هستند که در کتاب اول خنوخ و کتاب دوم اسدرا نیز آمده است اما حاوی عنصر دیگری هم هستند که به موجب آن، عیسی مسیح است که برای بار دوم به عنوان قاضی جهانیان باز می‌گردد.

گروه سوم منابع مطرح کننده «پسر انسان»، اشاره‌ای تلویحی به رنج و مرگ مسیح دارند که گاه احیای او را نیز مطرح می‌کنند (انجیل مرقس باب 8، آیه 31؛ باب 9، آیه 9؛ باب 9، آیه 31؛ باب 10، آیه 33؛ باب 14، آیه 21; باب 14، آیه 21; باب 14، آیه 41; انجیل لوقا باب 22، آیه 48 و غیره). این آیات، دیدگاه رنج مسیح را مطرح می‌کنند که در مسیحا باوری یهود کاملا ناشناخته نیست اما هرگز ارتباطی به پسر انسان ندارد. (اگر پسر انسان یهود، گاه «بندهٔ خدا» توصیف شده باشد فصل مربوط به رنج‌بنده، در کتاب اشعیای نبی باب 53 هرگز در مورد او صدق نمی‌کند). در انجیا یوحنا، پسر انسان در بیشتر موارد خدائی است که به صورت پادشاه و قاضی توصیف شده، و ضمنا موجودی ازلی در بهشت نیز تلقی می‌شود. (انجیل یوحنا باب 1، آیه 51؛ باب 3، آیه 23؛ باب 8، آیه 28)؛ کتاب عبرانیان باب 2، آیات 6 - 8 باب 8 مزامیر داود را که در آن «پسر انسان» در اصل به معنی «انسان» بوده، اشاره به عیسی مسیح می‌داند، در نتیجه مفهومی معاد شناختی به این عبارت می‌بخشد.

با یکسان تلقی کردن بندهٔ رنجدیده در کتاب اشعیای نبی باب 53 با عیسی مسیح، ویژگی جدیدی در مسیحا باوری عهد جدید مطرح شد. در انجیل مرقس باب 9، آیه 12 آمده است که «در بارهٔ پسر انسان نوشته‌اند که باید رنجهای فراوانی را متحمل گردد و به گونه‌ای تحقیرآمیز با او رفتار شود» (مقایسه کنید با کتاب اشعیای نبی باب 53، آیه 3). کتاب اعمال رسولان باب 8، آیه 32؛ مصداق آیات 7 - 8 باب 53 کتاب اشعیای نبی را صریحا عیسی مسیح می‌داند و در کتاب اول پطرس باب 2، آیات 22 - 24 ذکر شده یا اشاره شده که بخشهایی از کتاب اشعیای نبی باب 53 به او اشاره دارند. به نظر می‌رسد که این یکسان‌انگاری، خلقت آغازین عیسی مسیح (یا احتمالا ظهور کلیسای اولیه) باشد.

بنابراین، مسیح‌شناسی عهد جدید از ویژگیهای بسیار فراوانی بهره می‌گیرد که بر گرفته از مسیحا باوری یهود است. در عین حال، بعد جدیدی را هم به آن می‌افزاید و آن، این دیدگاه است که اگر چه مسیح قبلا به شخصه امیدهای مسیحا باوری را تحقق بخشیده است، اما قرار است که باز گردد تا این امیدها را به تحقق نهایی‌شان برساند.

مسیحا باوری (مهدویت) در اسلام. عقایدی مشابه بازگشت مجدد مسیح را می‌توان در اسلام نیز یافت، که احتمالا ناشی از تاثیر مسیحیت است. اگر چه قرآن خداوند را قاضی روز قیامت می‌داند، روایات اسلامی پس از آن، حوادث مقدماتی خاصی را قبل از آن روز معرفی می‌کند. نقل شده که محمد گفته است اگر فقط یک روز از عمر جهان باقی مانده باشد به قدری طولانی می‌شود که فرمانروایی از اهل بیت پیامبر بتواند تمام دشمنان اسلام را نابود کند.

این فرمانروا مهدی نام دارد، یعنی «کسی که به حق هدایت‌شده است ». روایات دیگر می‌گویند او جهان را پرا از عدل و داد می‌کند همان گونه که در حال حاضر پر از گناه است که انعکاس واضح مکتب سلطنتی قدیم است. برخی مهدی را همان مسیح (به عربی، عیسی) می‌دانند که قرار است ‌با ظهور خود قبل از آخر زمان، دجال (فریبکار)، مسیحای دورغین یا ضد مسیح را نابود کند. این روایات به وسیلهٔ بنیانگذاران سلسله حاکمان جدید و سایر رهبران سیاسی یا مذهبی و به ویژه در میان شیعه، به کار گرفته شده‌اند. آخرین نمونهٔ آن رهبر شورشیان، محمد احمد سودانی بود که از سال 1883 به طور موقت نفوذ انگلستان بر این منطقه را از بین برد.

نهضتهای «بومی پرست‌گرا» [9] . به دلایلی مفهوم مسیح باوری برای توصیف چند فرقه «بومی‌پرست» در نقاط مختلف جهان که در پی نزاع بین مسیحیت استعمارگر و ادیان بومی به وجود آمده‌اند، به کار رفته است. اما به پیروی از ویتوریو لانترتاری [10] (1965)، باید بین نهضتهای مسیحا باوری و نهضتهای پیامبران تمایز قائل شد. او می‌گوید «عیسی» ناجی منتظر است و «پیامبر» کسی است که آمدن کسی را که قرار است‌ بیاید اعلام کند. خود پیامبر پس از رحلت می‌تواند «مسیحا» باشد و انتظار رود که به عنوان یک ناجی باز گردد، یا اینکه، خود پیامبر با استناد به یک اسطورهٔ مسیحایی سابق، خود را پیامبر مسیحا اعلام کند (پاورقی ص 242).

نمونهٔ این گونه نهضتها در تمام نقاط بومی جهان مشهود است . در همین قرن شانزدهم، امواج پی در پی قبایل توپی [11] در برزیل، در جستجوی «سرزمین بدون شیطان» که مبتنی بر مسیحا باوری بود، به ساحل بائیا [12] رفتند. گفته شده مهاجرت دیگری از این قبیل برای یافتن «سرزمین ابدیت و آرامش جاودانی» منجر به ظهور عقیدهٔ الدورادو [13] در بین مردم اسپانیا گردیده است. مهاجرتهای مشابهی در قرنهای بعد به رهبری نوعی پیامبر رخ داده که به عنوان «خدای انسان گونه» [14] یا «نیمه خدا»[15] توصیف شده و منظور از آن جادوگران قبایل بومی است که برای بومیان، رهبران مذهبی و صور تناسخ یافتهٔ قهرمانان بزرگ اسطوره‌ای در سنت‌بومی و اعلام کنندگان دوران تجدید تلقی می‌شدند.

نهضت رقص ارواح در غرب امریکا در سال 1869 به وسیلهٔ فردی به نام وودزیواب [16] شکل گرفت، او رؤیاهایی می‌دید که از طریق آن روح بزرگ اعلام می‌کرد به زودی فاجعهٔ بزرگی کل جهان را می‌لرزاند و سفیدپوستان را نابود می‌کند، سرخپوستان زنده می‌شوند و روح بزرگ در دورانی بهشتی بین آنها زندگی می‌کند . پسر وودزیواب، واوکا [17] (جان ویلسون [18] )، در سال 1892 روابطی با مورمونها برقرار کرد و آنها او را مسیحای سرخپوستان و پسر خدا تلقی کردند.

در منطقهٔ کنگو در افریقا، سیمون کیمبانگو [19] ، که در هئیت مبلغان باپیتست‌ بریتاینا [20] پرورش یافته بود، در سال 1921 به عنوان پیامبر، بر مردم خود ظهور کرد. تبلیغ او آمیخته‌ای از عناصر مسیحی و بومی بود. او برکناری قریب الوقوع حاکمان بیگانه، روش زندگی جدید برای آفریقائیان و آمدن عصر طلایی را پیش‌بینی نمود . او و جانشینش، آندره ماتسوا [21] ، هر دو تصور می‌کردند که پس از مرگ به عنوان ناجی مردم خود باز می‌گردند. چندین نهضت مشابه دیگر از این قبیل در سایر نقاط افریقا معروف است.

اوایل قرن بیستم، ملانزی و گینه نو شاهد ظهور آئین‌هایی معروف به آیین‌های دینی کشتی‌های باری بودند. عقیدهٔ رایج در میان تمام آنها این بود که یک کشتی غربی (یا حتی هواپیما)، با سرنشینان سفید پوست، از راه خواهد رسید و برای بومیان ثروت به همراه خواهد آورد، همزمان با آن مردگان زنده می‌شوند و دوران شادی به دنبال آن خواهد آمد. برخی پیامبران این فرقه‌ها صورت تناسخ یافتهٔ ارواح تلقی می‌شدند. همچنین مراجعه کنید به مدخل: .Cargo Cults به نظر می‌رسد تمام این جنبشها در بین افراد تحت‌ستم شکل گرفته، بیانگر آرزوی آنها برای آزادی و شرایط بهتر زندگی است. شرایطی که مسیحیت در آن ظهور کرد قطعا، تا حدودی به همین شکل بوده است.  به مدخل‌های منجی‌گرایی و احیاء و تجدید نیز مراجعه کنید. [22]

کتاب شناسی

اثر قابل قبول در خصوص اوایل مسیحاباوری در یهودیت، کار زیگموند مونیکل [23] تحت عنوان «او که می‌آید» (آکسفورد، 1956) است.

مقالهٔ کارستن کولپه [24] تحت عنوان Huios Tou Anthropou، در فرهنگ خداشناسی عهد جدید، ویرایش گرهارد کتیل  [25](گرند رپیدز: میک، 1972)، مسالهٔ پسر انسان را به خوبی مطرح می‌کند. به اثر رولین کرن [26] تحت عنوان Vorfragen zur Christologic، جلد 3Tubingen) ، 1982 - 1978) و پسر انسان: تفسیر و تاثیر دانیال (لندن، 1979) اثر موریس کیسی  [27]نیز مراجعه کنید. مهدویت در اسلام اخیرا توسط اثر حوا لازواروس - یافه [28] در کتاب وی به نام برخی از ابعاد دینی اسلام (لیدن، 1981)، صص 48 - 57، و نیز در مهدویت نخستین (لیدن، 1985) اثر ژان اولاف بلیچ فلدت [29] مورد بحث قرار گرفته است. در زمینهٔ اسلام، به مقالهٔ اینجانب تحت عنوان «برخی ابعاد دینی خلافت‏»، در کتاب سلطنت مقدس (لیدن، 1959) نیز مراجعه کنید. ادگار بلاشه برخی مشاهدات اولیه را در rodoxiemusulmane پ te پ he پ Lemessianismedonsl پاریس، 1903) ارائه می‌کند. بررسی جامع نهضتهای منجی‌گرا را می‌توان در ادیان ستمدیده (نیویورک، 1965) اثر ویتوریو لانترناری یافت. اثر لانترناری حاوی کتاب‌شناسی خوبی است. [30]

نویسنده: بهروز جندقی

 

 

پی‌نوشت‌ها:

[1]. Edourd Dhorme

[2]. Pesudepigraphic

= Psuedepigrapha بخشی از کتاب مقدس که جزو عهد عتیق منظور شده ولی از کتب رسمی آسمانی و مورد قبول پروتستانها نیست، مثل کتاب امثل سلیمان و غیره. نوشته‌های مشکوک عهد عتیق که به بعضی از انبیاء منسوب است اما صحت این انتساب معلوم نیست. (مترجم - واژه‌نامهٔ ادیان، دکتر گواهی).

[3]. = Maccabees لقب خانواده‌ای از میهن‌پرستان یهود که در زمان حکومت آنتوکیوس چهارم علیه سلطهٔ یونانیان قیام کردند و یهودیه را از سلطهٔ بیگانگان آزاد ساختند (مترجم - واژه‌نامهٔ ادیان).

[4]. = Levi پسر سوم حضرت یعقوب نبی وجد لاویانها (مترجم - همان).

[5]. Qumran

[6]. تلفظ لاتین و یوناین عزراء (مترجم).

[7]. = Aramaic زبان آرامی (یکی از زبانهای سامی ثمالی که حضرت عیسی و پیروانش به آن تکلم می‌کردند و زبان کشور کهن آرام و سرزمین‌های مجاور آن بود) [مترجم].

[8]. Pilate

[9]. Nativistic Movements

[10]. Vittorio Lanternari

[11]. Tupi

[12]. = Bahia ایالت‌ساحلی واقع در شرق برزیل [مترجم].

[13]. El Dorado

[14]. Man - God

[15]. Demi - God

[16]. Wodziwob

[17]. Woroka

[18]. John Wilson

[19]. Simon Kimbangu

[20]. British Baptist Mission

[21]. Andre Matswa

[22]. Millenarianismand Revivaland Renewal

[23]. Sigmund Mowinckel

[24]. Carsten Colpe

[25]. Gerhard Kiule

[26]. Rollin Kearn

[27]. Maurice Casey

[28]. Havalazarus - Yafeh

[29]. Jan - Olaf Bliche - Feldt

[30]. نویسنده: هلمه رینگ گرن.

اعترافات علمای اهل‌سنت پیرامون امام زمان

روایاتی که درباره ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، در منابع اهل‌سنت وارد شده به قدری ثابت و متقن است که علمای اهل‌سنت را وادار به پذیرفتن آن احادیث و اقرار به صحت و تواتر  برخی از آنها نموده است تا جایی کهذابن حجر عسقلانی متوفای 852هـ.ق که از بزرگترین و متعصب‌ترین علمی اهل‌سنت است، درباره روایتی که توصیف یکی از وقایع زمان ظهور امام مهدی (علیه السلام)، را می‌کند، تصریح به تواتر نموده است.

إبن حجر عسقلاني می‌گوید: «تواترت الأخبار بأن المهدي من هذه الأمة و أن عيسي يصلي خلفه.» [1]

روايات متواتري وجود دارد كه امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، از امت اسلامي است و حضرت عيسي (عليه السلام) هم پشت سر او نماز مي‌خواند.

همچنین سيوطي متوفای 911هـ.ق  نیز مانند همین مطلب را نقل کرده و می‌گوید: «هذا من أعجب العجب، فإن صلاة عيسي خلف المهدي ثابتة في عدة أحاديث صحيحة بإخبار الرسول صلي الله عليه و سلم.» [2]

اين از  أعجب عجائب است. نماز خواندن عيسي پشت سر مهدي، در تعدادي از أحاديث صحيحه كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) خبر داده، ثابت شده است.

از طرفی بحث منجی و مهدویت به قدری در بین اهل‌سنت، ضروری و قابل توجه است که  برخي از علماي ایشان، ايمان به خروج حضرت مهدي‏ (عليه السلام) را واجب دانسته و برخي ديگر منکر آن را کافر به حساب آورده‏اند:احمد بن محمّد بن صديق متوفای 1380 هـ.ق مي‏گويد:

 «الإيمان بِخُروجِه واجب و اعتقاد ظهوره تصديقاً لخبر الرسول مُحتم»

«ايمان به خروج مهدي واجب، و اعتقاد به ظهور او به جهت تصديق پيامبر (صلي الله عليه وآله)، حتمي و ثابت است...». [3]

تا جايي  كه فقيه شافعي ابن حجر تصريح کرده که انکار مهدي اگر موجب انکار سنت از اصل و اساس گردد، سبب کفر مي‏شود و هر کس چنين کند، قتلش واجب است و اگر انکار، تنها به جهت عناد و دشمني با ائمه اسلام است نه سنت، لازم است که او را تعزير آشکار و اهانت نمود تا دست از اين کار بردارد...».[4]

 

 

 

 

منابع:

[1]. فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج 6، ص 358

[2]. الحاوي للفتاوي للسيوطي، ج 2، ص 167

[3]. الحاوي للفتاوي للسيوطي، ج 2، ص 167

[4]. البرهان، ص 178

%ق ظ، %08 %380 %1394 ساعت %08:%آبان

اعتقاد به مهدویت در ادیان مختلف

بر اساس مطالعات و بررسى‏هاى صورت گرفته در متون دينى مذاهب مختلف و باورها و اعتقادات اقوام و ملل جهان، اعتقاد به ظهور «منجى و مصلح جهانى» و باورداشت آينده‏اى روشن و مطلوب، عقيده‏اى عمومى و فراگير است و اختصاص به يك يا دو مذهب ندارد.

تمامى اديان ابراهيمى و بيشتر مذاهب موجود، معتقد و منتظر آمدن «نجات دهنده‏اى» در واپسين دوره از تاريخ هستند كه در آن عصر طلايى، جامعه جهانى، آكنده از صلح و صفا، معنويت و نورانيت و قسط و عدالت خواهد بود. كاستى‏ها و دشوارى‏ها، زدوده شده و رذايل و ناراستى‏ها از بين خواهد رفت.

انسان‏ها به مراحل بالاى كمال و تعالى معنوى و مادى دست يافته، از نعمت و بركات بى‏شمار بهره‏مند خواهند شد. مسئله عقيده به ظهور يك رهبر الهى و آمدن نجات دهنده‏اى در آخرالزمان، به قدرى اصيل و ريشه‏دار است كه در اعماق دل ملّت‏ها و پيروان همه اديان الهى و تمام اقوام و ملل جهان جا گرفته است تا جايى كه در طول تاريخ بشريت، انسان‏ها در فراز و نشيب‏هاى زندگى، با يادآورى ظهور چنين رهبر مقتدرى، پيوسته خود را از يأس و نااميدى دور كرده و در انتظار ظهور «مصلح موعود جهانى» در پايان جهان، لحظه شمارى مى‏كنند.

نامهاى موعود در بعضى از كتاب‏هاى اديان و ملل مختلف چنين است:

1. «صاحب»، در صحف ابراهيم‏

2. «قائم»، در زبور سيزدهم

3. «قيد مو»، در تورات‏ به لغت تركوم

4. «ماشيح» (مهدى بزرگ)، در تورات عبرانى‏

5. «مهميد آخر»، در انجيل‏

6. «سروش ايزد»، در زمزم‏ زرتشت

7. «بهرام»، در ابستاق زند و پازند

8. «بنده يزدان»، در زند و پازند

9. «لند بطاوا»، در هزارنامه هنديان‏

10. «خوراند» در جاويدان‏

11. «خجسته» (احمد)، در كندرال‏ فرنگيان

12. «خسرو» در كتاب مجوس‏

13. «پرويز»، در كتاب‏ برزين آذر فارسياب‏

14. «فردوس اكبر»، در كتاب‏ قبروس روميان‏

15. «كلمةالحق»، در صحيفه آسمانى‏

16. «صمصام الاكبر»، در كتاب كندرال

17. «بقية اللَّه»، در كتاب دوهر

18. «قاطع»، در كتاب‏ قنطره

19. «سوشيانس»، در كتاب‏ زند و هومومن يس‏ (زرتشتيان)

20. «منصور» در كتاب‏ ديد براهمه

21. «ايستاده» (قائم)، در كتاب‏ شاكمونى

22. «ويشنو»، در كتاب‏ ريگ ودا

23. «فرخنده» (محمد)، در كتاب‏ وشن جوك

24. «راهنما» (هادى و مهدى)، در كتاب‏ پاتيكل

25. «پسر انسان»، در عهد جديد (اناجيل) و ...

البته اعتقاد به وجود «منجى موعود» (مهدويت)، يك عقيده اصيل اسلامى است كه ريشه قرآنى دارد و احاديث متواترى -به ويژه در منابع معتبر روايى شيعه- درباره آن وارد شده است.

به عبارت دقيق‏تر اين باورداشت در بين اسلام و مذهب شيعه، ملموس‏تر، يقينى‏تر و روشن‏تر است و يكى از اركان مهم اعتقادى آن به شمار مى‏رود.

با اين حال اين حقيقت معهود و انديشه اصيل، ريشه در كهن‏ترين آموزه‏هاى آسمانى و فرهنگ‏هاى بشرى دارد.


فوتوريسم (آينده‏گرايى)

توجّه ويژه به آينده و چشمداشت تغيير و تحوّلى ژرف در آتيه، با تعابير و اصطلاحات مختلفى -چون فوتوريسم و فلسفه تاريخ- تبيين شده است. «فوتوريسم» (Futurism)؛ يعنى، اعتقاد به دوره آخرالزمان و انتظار ظهور منجى غيبى و مصلح جهانى و بزرگ.

فوتوريسم عقيده‏اى است كه در كيش‏هاى آسمانى زوراستر يانسيم (مذهب زرتشت)، جودائيسم (مذهب يهود) و سه مذهب عمده مسيحيت (كاتوليك، پروتستان و ارتودوكس) و به طور كلى در ميان مدعيان نبوّت، به مثابه يک اصل مسلّم قبول شده و همگى بالاتفاق، بشارت ظهور چنین مصلحى را داده‏اند. در اين راستا دو مذهب عمده اسلام -تشيّع و تسنّن- هم در ظهور يک «مهدى» در دوران واپسين زمان اتفاق نظر دارند.

بر اين اساس فوتوريسم، يكى از مسائلى است كه در بحث‏هاى تئولوژيک تمام مذاهب آسمانى، درباره آن گفت و گو شده است.

«دارمستتر» طى كنفرانسى مى‏گويد: «مى‏دانيد كه محمد چگونه شريعت خود را بنيان نهاد؟ وقتى كه او ظهور كرد، در عربستان علاوه بر شرک ملى باستانى، سه ديانت بيگانه موجود بود (آيين يهود، ديانت عيسوى و كيش زرتشت).

نكته مشتركى كه در اين سه ديانت يافت مى‏شد، عبارت بود از: اعتقاد به يك وجود فوق الطبيعه كه بايستى در آخرالزمان ظهور كند و نظم و عدالت را به جهان باز آرد و مقدمه خلود و سعادت دائم انسان را فراهم سازد».

بشاراتى كه در اين باره در كتاب‏هاى آسمانى مقدس و كتب مدعيان نبوت وارد شده، بى‏شمار است؛ از جمله: زبور، زند، حكى، صفيناه، اشعياء، شاكمونى (هندو)، انجيل متى، ديد و پاتكيل (هند)، جاماسب، انجيل يوحنا، دانيال‏ و ...

در اينجا به بعضى از اين باورها و اعتقادات اشاره مى‏شود:

1. در كتاب معروف‏ زند، آمده است: «پس از پيروزى ايزدان و برانداختن تبار اهريمنان، عالم كيهان به سعادت اصلى خود رسيده، آدميان بر تخت نيک بختى خواهند نشست».

2. در كتاب‏ جاماسب نامه‏ از زرتشت نقل مى‏كند: «مردى بيرون آيد از زمين تازيان ... مردى بزرگ سر و بزرگ تن و بزرگ ساق و بر آيين نياى خويش و با سپاه بسيار، روى به ايران نهد و آبادانى كند و زمين را پر از داد كند» .

زرتشتيان، منتظر سه موعود هستند كه هر يک از آنان به فاصله هزار سال از ديگرى، ظهور خواهند كرد (هوشيدَر، هوشيدِر ماه و سوشيانس). از نظر اينان  «در آخرين هزاره از عمر جهان، از خاندان بهروز خداپرست و پرهيزكار، آخرين آفريده اهورامزدا، متولّد مى‏شود. در سى سالگى امانت رسالت به وى واگذار شده و به واسطه نشانه متوقف شده خورشيد در وسط آسمان، ظهور او به عالميان بشارت داده خواهد شد. از ظهور وى، اهريمن و ديو دروغ، نيست و نابود گردد.

ياران آن موعود -كه از جاودانان هستند-  قيام مى‏كنند و همراه وى خواهند بود تا مردگان برخيزند و جهان معنوى روى نمايد».

3. در آيين بودا، انديشه منجى موعود، با مفهوم ميتريه (مهربان) تبيين شده است. بوداييان او را آخرين بودا از بودايان زمينى مى‏دانند كه هنوز نيامده است؛ اما خواهد آمد تا همه انسان‏ها را نجات دهد. در بعضى از كتاب‏ها آمده است:

«پنج هزار سال پس از آخرين بودا، آفتاب آموزه‏هاى بودايى افول مى‏كند ... [پس‏] يك راهنما خواهد بود. او براى مردم رفاه و بهروزى مى‏آورد. آن‏گاه كه‏ چنين فضايى بهشت گون فراهم آمد، ميتريه از آسمان نزول مى‏كند؛ بودايى خويش را به كمال مى‏رساند و درمه را به فرهيختگان مى‏آموزد» .

4. يهوديان در انتظار طولانى، باور به آمدن مصلح (مسيحا يا ماشيح) دارند.

به نظر آنان روزى «مسيحا» خواهد آمد و سرزمين بنى‏اسرائيل (ارض موعود) را به آبادانى خواهد كشاند .

5. مسيحيان معتقدند: سرانجام روزى خواهد آمد كه عيسى مسيح، بار ديگر بازگشته، جهان را به سعادت خواهد رساند و مسيحيان را نجات خواهد داد.

در كتاب مقدّس از آمدن مسيح، با عنوان «تحقّق ملكوت خدا» ياد شده است.

در انجيل متى‏ مى‏گويد: «چون فرزند انسان در جلال خود خواهد آمد؛ با جميع ملائكه مقدسه بر كرسى بزرگى خود قرار خواهد گرفت. همه قبايل نزد وى جمع خواهند شد و آنها را از همديگر جدا خواهد كرد؛ چنان كه شبانى ميش‏ها را از بزها جدا مى‏كند ...».

در انجيل لوقا آمده است: «پس بايد كه بسته باشد كمرهاى شما و افروخته باشد چراغ‏هاى شما و مانند آن كسانى باشيد كه آقاى خود را انتظار مى‏كشند؛ كى از عروسى باز آيد كه چون آيد و در زند، دفعتاً در را گشايند. خوشا به حال آن نوكران كه چون آقا آيد، آنها را بيدار يابد و من با شما مى‏گويم: به درستى كمر خود را بسته، آنها را نشانيد و نزدشان آمده، آنان را خدمت خواهد كرد».

6. در كتاب‏ باسک ‏-يكى از كتاب‏هاى هندويان-  آمده است: «دور دنيا تمام شود به پادشاه عدلى كه در آخرالزمان كه پيشواى ملائكه و پريان و آدميان باشد.

و حق و راستى با او باشد و آنچه در دريا و زمين‏ها و كوه‏ها، پنهان باشد، همه را به دست آورد و از آسمان‏ها و زمين آنچه باشد، خبر دهد و از او بزرگ‏تر كسى به دنيا نيايد».

7. «شاكمونى» - پيغمبر هندويان-  در كتاب مذهبى خود مى‏گويد: «پادشاهى دولت دنيا به فرزند سيّد خلايق دو جهان «كشن» بزرگوار تمام شود و او كسى باشد كه بر كوه‏هاى مشرق و مغرب دنيا حكم براند و بر ابرها شود و دين خدا، يک دين شود و دين خدا زنده گردد».

8. در كتاب وشن جوک (از كتاب هندوها) چنين آمده است: «سرانجام دنيا، به كسى برگردد كه خدا را دوست دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او فرخنده و خجسته باشد».

9. در كتاب ديگرى به نام «ديد» آمده است: «پس از خرابى دنيا، پادشاهى در آخرالزمان پيدا شود كه پيشواى خلايق باشد و نام او منصور باشد و تمام عالم را بگيرد و به آيين خود آورد».

در آيين هندو، موعود نجات بخش موسوم به «كالكى» (Kalki)، در پايان آخرين دوره زمانى از ادوار چهارگانه جهانى؛ يعنى، «كالى‏گه» ظهور خواهد كرد.

بنابر تفكر هندويى جهان از چهار دوره رو به انحطاط تشكيل شده است.

در چهارمين دوره (عصر كالى) فساد و تباهى سراسر جهان را فرا مى‏گيرد، زندگانى اجتماعى و معنوى به نازل‏ترين حدّ خود مى‏رسد و موجبات زوال نهايى را فراهم مى‏سازد. اين عصر كالى يوگه است كه بنا بر باورهاى هندويى‏ ما اكنون در آن به سر مى‏بريم‏. در پايان چنين دوران سياهى، آخرين و دهمين تجلّى «ويشنو» (موسوم به كالكى) سوار بر اسبى سفيد و به هيأت انسان ظهور خواهد كرد. وى سراسر جهان را سواره و با شمشيرى آخته و رخشان در مى‏نوردد تا بدى و فساد را نابود كند. با نابود كردن جهان، شرايط براى آفرينش نو مهيا مى‏شود تا در مهايوگاى‏آتى، ديگر بار عدالت و فضيلت ارزش يابد.

10. ديدگاه اسلام نيز درباره «منجى موعود» تحت انديشه مهدويت، مطرح است ...

نتيجه آنكه در تمامى دين‏هاى الهى و نيز بسيارى از مكاتب بشرى و مسلک‌هاى مختلف، اين باور وجود دارد كه ستم و شرّ و بدبختى، نخواهد پاييد و بالاخره عرصه گيتى، شاهد خيزش كسى خواهد بود كه غلبه نهايى عدل، نيكى و آسايش را به ارمغان خواهد آورد. مى‏توان نتايج و آموزه‏هاى زير را از اين باور برداشت كرد:

الف- اصل وجود «منجى و مصلح موعود»، امرى پذيرفته شده است.

ب- ظهور و قيام اين نجات دهنده بزرگ، در برهه‏اى حساس از زمان خواهد بود.

ج- تغيير و تحوّلات فراوانى در جهان (قبل و بعد از ظهور) روى خواهد داد.

د- ريشه شرّ و فساد و ظلم بركنده شده و پليدى‏ها و اهريمنان نابود خواهند شد.

ه- جهان رو به عمران و آبادانى خواهد گذشت و طبيعت و زندگى طراوت و حلاوتى ويژه خواهد يافت.

و- در آن زمان، يكتاپرستان، ستمديدگان و فرودستان نجات يافته و حاكمان و سروران روى زمين خواهند شد.

ز- خير و نيكى و تقوا در جهان حاكم شده و آيين حق و يكتاپرستى، همگانى و فراگير خواهد شد.

ح- بيشتر مؤلّفه‏هاى اين «قيام آسمانى» در اديان يكسان است و ما تنها شاهد تعابير و الفاظ مختلف از آن واقعه و يا اسامى متعدد «يک منجى خاص» هستيم.

در واقع همه اينها، يک نفر است؛ چنان كه گفته‏اند: سوشيانت مزديسنان، به منزله كريشناى برهمنان، بوداى پنجم بوادائيان، مسيح يهوديان، فارقليط عيسويان و مهدى مسلمانان است‏.

 

%ق ظ، %08 %351 %1394 ساعت %07:%آبان

برترین مطالب