پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم): براى شهادت حسین (علیه السلام)، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى‌شود.

مقالات

رجعت از دیدگاه قرآن

رجعت به معناي رجوع افراد به دنيا در موارد متعددي در قرآن آمده است، که در این مقاله به برخي از آنها اشاره مي‌کنيم:

1- خداوند متعال مي‌فرمايد: «ألم تر الي الذين خرجوا من ديارهم و هم ألوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثم أحياهم»؛[1]

«آيا نديديد کساني را که از ترس مرگ از ديار خود بيرون رفتند که هزاران تن بودند، خدا فرمود: بميريد؛ همه مردند، سپس آنان را زنده کرد»

در تفاسير آمده است: آنان هفتاد هزار خانواد بودند. هر سال در ميان آنان مرض طاعون مي‌آمد، اغنيا به جهت ثروتشان از آن شهر بيرون مي‌رفتند و فقيران به دليل ضعف و ناتواني بيرون نمي‌رفتند. از همين رو اغنيا را طاعون نمي‌گرفت و تنها فقيران بودند که به اين مرض مبتلا مي‌شدند. ضعيفان مي‌گفتند: اگر ما نيز با اغنيا خارج مي‌شديم به اين مرض مبتلا نمي‌گشتيم. هم چنين اغنيا مي‌گفتند: اگر ما نيز در شهر مي‌مانديم به اين مرض مبتلا مي‌شديم. لذا قرار گذاشتند که قبل از آمدن طاعون همگي از آن ديار خارج شوند. قبل از وارد شدن طاعون همه از ديار خارج شده و در کنار شط دريايي فرود آمدند. آنان به محض آن که اثاث خود را بر زمين نهادند، خداوند متعال جانشان را گرفت و مدتي به اين حالت بودند تا اين که يکي از انبياي بن‌اسرائيل به نام «حزقيل» بر آنان گذر نمود و با مشاهده اين حال عرض کرد: خدايا! اگر ممکن است آنان را زنده گردان تا شهرهايت را آباد و فرزنداني متولد سازند که با عابدان، تو را عبادت کنند. خداوند به او وحي فرستاد: آيا دوست داري که آنان را زنده کنم؟ عرض کرد: آري. خداوند آنان را زنده کرد و بعد از مدتي نيز به مرگ‌هاي طبيعي از دنيا رفتند. [2]

2- خداوند متعال مي‌فرمايد: «فقلنا اضربوه ببعضها و کذلک يحي الله الموتي و يريکم آيانه لعلکم تعقلون » [3]

«پس دستور داديم که پاره‌اي از اعضاي آن گاو را بر بدن کشته زنيد تا ببينيد که اين گونه خداوند مردگان را زنده خواهد فرمود و قدرت کامل خويش را آشکار خواهد ساخت شايد شما به خرد درآييد».

مفسران نقل مي‌کنند: مردي از بني‌اسرائيل يکي از نزديکانش را کشت تا ارث تا او را صاحب شود. يهود ميل داشتند که قاتلش را بيابند؛ خداوند متعال به آنان امر نمود که گاوي ذبح کنند و قسمتي از بدنش را به بدن مقتول زنند تا زنده گردد و از قاتل خبر دهد. بعد از جدال و نزاع فراوان، گاو مورد نظر را پيدا کرده و آن را ذبح نمودند و برخي از اعضاي گاو را به بدن مقتول زدند، او را زنده يافتند و با سؤال از او به قاتل، پي بردند. [4]

3- خداوند متعال ميفرمايد: «و إذ قلتم يا موسي لن نؤمن لک حتي نري الله جهره فأخذتکم الصاعقة و أنتم تنظرون - ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون» [5]

«به ياد آريد وقتي که گفتيد: اي موسي ما به تو نمي آوريم، مگر آن که خدا را آشکار ببينيم، پس صاعقه سوزان بر شما فرود آمد و آن را به چشم خود مشاهده کرديد. سپس شما را بعد از مرگ برانگيختيم، باشد که خدا را شکر گزاريد »

آيه، مربوط به گروهي از تابعين حضرت موسي (عليه السلام) است که از او درخواست ديدن خداوند را نمودند، که اين خواسته سبب نزول عذاب و مرگ آنان شد، ولي باز خداوند آنان را زنده نمود. [6]

4- خداوند متعال مي‌فرمايد: «أو کالذي مر علي قرية و هي خاوية علي عروشها قال أني يحيي هذه الله بعد موتها فأماته الله مائة عام ثم بعثه» [7]

«يا به مانند آن که به دهکده‌اي گذر کرد که خراب و ويران شده بود، گفت: به حيرتم که خداوند چگونه اين مردگان را دوباره زنده خواهد کرد، پس خداوند او را صد سال ميراند و سپس زنده‌اش کرد»

اکثر مفسران چنين نقل مي‌کنند که يکي از انبياي الهي در سفري بر دهکده‌اي گذر کرد که مرگ بر تمام اهالي آن سايه افکنده بود؛ با ايماني که به قدرت مطلق خداوند داشت، در دلش سؤال نمود، کيست که اين مردگان را بعد از توقف طولاني مبعوث گرداند؟ در آن هنگام خداوند جانش را گرفت و بعد از صد سال که اجزاي جسدش پراکنده شده بود، برانگيزانيد و نيز کيفيت حشر دابه‌اش را به او نشان داد تا اين که در عمل، حشر و نشر را ببيند و به معاد اطمينان قلب حاصل کند.[8]

5- خداوند از حضرت عيسي (عليه السلام) حکايت مي کند که فرمود: «و أحي الموتي بإذن الله» [9]

«من مرده را زنده مي‌کنم به اذن خداوند»

سيوطي نقل مي‌کند: عيسي (عليه السلام) دوستش عارز را زنده نمود و نيز حيات را به فرزند پيرزني بازگرداند و دختري را زنده کرد. هر سه بعد از زنده شدن در قيد حيات بودند و فرزنداني نيز از خود به يادگار گذاشتند [10]

طبري مي‌گويد: «حضرت عيسي (عليه السلام) مردگان را با دعايش زنده مي‌کرد و خداوند نيز استجابت مي‌نمود». [11]

6- خداوند متعال مي‌فرمايد: «و يوم نحشر من کل أمة فوجا ممن يکذب بآياتنا فهم يوزعون» [12] «و اي رسول! يادآور روزي را که از هر قومي يک دسته را که آیات ما را تکذيب مي‌کنند، برانگيزانيم ...»

در آيه شريفه قرائني هست که مي‌تواند شاهد حمل آيه بر رجعت باشد نه قيامت.

الف): کلمه (من کل امة)؛ از هر امتي، با توجه به اینکه مي‌دانيم معاد مربوط به همه بشر و امت‌ها است.

ب): کلمه ( فوجا)؛ دسته‌اي. زيرا استغراق با نکره بودن کلمه سازگاري ندارد.

7- خداوند متعال مي‌فرمايد: «قالوا ربنا أمتنا اثنتين و أحييتنا اثنتين فاعترفنا بذنوبنا فهل الي خروج من سبيل» [13]

«در آن حال کافران گويند: پروردگارا تو ما را دوبار ميراندي و باز زنده کردي تا به گناهان خود اعتراف کرديم. آيا اينک ما را راهي است که از اين عذاب دوزخ باز آييم؟»

در کيفيت استدلال به اين آيه درباره رجعت گفته شده که اماته، عبارت است از سلب حيات از موجود داراي حيات و اين به تنهايي با رجعت سازگاري دارد.

وقوع حوادث امت‌هاي پيشين در اين امت:

در رواياتي که شيعه و اهل سنت آن را نقل کرده‌اند، مشاهده مي‌کنيم که پيامبر اکرم (صلي الله و عليه و آله) خبر از وقوع حوادثي مي‌دهد که در امت‌هاي پيشيين نيز رخ داده است.

در صحيح بخاري از ابوسعيد خدري از پيامبراکرم (صلي الله و عليه و آله) روايت شده که آن حضرت فرمود: «لتتبعن سنن من کان قبلکم شبرا و بشبر و ذراعا بذارع» [14]؛

«به طور حتم شما از سنت‌هاي کساني که پيش از شما بوده‌اند، پيروي خواهيد کرد. وجب به وجب و ذراع به ذراع.

هم چنين شيخ صدوق (رحمه الله علیه) از پيامبراکرم (صلي الله و عليه و آله) روايت کرده که فرمود: « کل ما کان في الأمم السالفه فانه يکون في هذه الأمه مثله، حذوا النعل بالنعل، و القذه بالقذه». [15]

«هر آنچه در امت‌هاي پيشين بوده، همانند آن در اين امت نيز خواهد بود بدون کم و زياد»

بديهي است، رجعت از حوداث مهمي است که در تاريخ امت‌هاي پيشين رخ داده است؛ چنان که قرآن کريم درباره قوم يهود و بني‌اسرائيل مواردي را ذکر نموده است، لذا به مقتضاي حديث نبوي مزبور، رجعت در امت اسلامي نيز واقع خواهد شد. امام رضا (عليه السلام) در پاسخ سؤال مأمون عباسي درباره رجعت، به حديث نبوي مزبور استدلال کرده است. [16]

 

 

پي‌نوشت‌ها:

[1]. سوره بقره، آيه 243.

[2]. سیوطی، درالمنثور، ج 1، ص 311؛ جامع البيان، ج 2، 797 ؛ کشاف، ج1، ص 286.

[3]. سوره بقره، آيه 73.

[4]. ثعلبي، قصص الانبياء، ص 204 و 207؛ سیوطی، درالمنثور، ج 1، ص 79؛ جامع البيان، ج 1، ص 509.

[5]. سوره بقره، آيات 55 و 56.

[6]. کشاف، ج 1، ص 27؛ جامع البيان، ج 1، ص 415؛ سیوطی، درالمنثور ، ج 1، ص 70 و ...

[7]. سوره بقره، آيه 259 .

[8]. کشاف، ج1، ص 295؛ در المنثور، سیوطی، ج 1، ص 331؛ جامع البيان، ج 3، ص 40 .

[9]. سوره آل عمران، آيه 49.

[10]. تفسير الجلالين، ج 1، ص 73 .

[11]. جامع البيان، ج 3، ص 375 .

[12]. سوره نمل، آيه 83 .

[13]. سوره غافر، آيه 11 .

[14]. صحيح بخاري، محمد بن اسماعیل بخاری، ج 9، ص 112؛ کتاب الاعتصام بقول النبي

[15]. کمال الدين و تمام النعمة، شیخ صدوق، ص 576 .

[16]. بحار الانوار، مجلسی، ج 53، ص 59، ح 45.

منبع: کتاب غيبت کبري

%ق ظ، %27 %325 %1394 ساعت %06:%اسفند

رجعت از اصول دین است یا اصول مذهب

يكى از آرزوهاى ديرينه بشر، گسترش عدالت ‏به معناى واقعى در سرتاسر گيتى است و اين اميد و آرزو به شكل نوعى اعتقاد در اديان الهى تجلى نموده است. در طول تاريخ كسانى كه مدعى تحقق اين ايده شدند، طرحها ريختند و چاره‏ها انديشيدند، ولى، نتوانستند بشر خسته‌دل را اميدى بخشند. آرى انديشه ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) تنها چراغ فروزانى است كه مى‏تواند تاريكي‌ها و غبار خستگى را از انسان دور كند. روزى كه او مى‏آيد و حكومت واحد جهانى تشكيل مى‏دهد، انحراف و بى‏عدالتي‌ها را محو مى‏سازد و ابرهاى خودخواهى و نفاق را كنار مى‏زند تا بشر لذت و زيبايى زندگى واقعى را در سايه حكومت اهل بيت (علیهم السلام) و پياده شدن همه احكام الهى با تمام وجود احساس كند. در آستانه اين ظهور نورانى، حوادث شگفت‏انگيزى اتفاق مى‏افتد كه يكى از آنها بازگشت گروهى از مؤمنان واقعى براى درک و تماشاى عظمت و شوكت جهانى اسلام خواهد بود. البته عده‏اى از كافران بدطينت نيز در اين ميان پيش از آخرت به دنيا بر مى‏گردند تا به سزاى پاره‏اى از اعمال ننگين خويش برسند. بازگشت گروهى از مؤمنان خالص و كافران ستمگر به اين جهان پيش از قيامت رجعت ناميده مى‏شود. اعتقاد به رجعت‏ يكى از اعتقادات مسلم «شيعه‏» است و ساير مذاهب اسلامى به چنين امرى اعتقاد ندارند. از اين روى پيوسته رجعت‏ يكى از موضوعات كلامى مورد اختلاف شيعه و سنى بوده است.

انديشمندان اسلامى كتب و مقالاتى گرانمايه‌ای در اين موضوع نگاشته‏اند، كه هر يک از سبكى ويژه برخوردار است. برخى به سبک روايى محض، برخى ديگر در پاسخ به شبهات و دلائل مخالفان و ...

جايگاه رجعت در اعتقادات شيعه

اعتقاد به رجعت و بازگشت نخبگان امت، پيش از قيامت، به دنيا، از ويژگى خاصى برخوردار است و در منابع اسلامى اهميت آن با بيانات گوناگونى مطرح شده است. در برخى روايات روز رجعت را يكى از روزهاى الهى كه عظمت و قدرت الهى در آن متجلى خواهد شد، برشمرده‏اند.

امام صادق (علیه السلام) در این باره می‌فرمایند: «روزهاى الهى سه تاست، روزى كه قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام خواهد كرد و روز رجعت و روز قيامت».

منظور از «روزهاى خدا» چيست؟

مرحوم علامه طباطبائى در اين زمينه مى‏فرمايد:

«اينكه ايام خاصى به خدا نسبت داده مى‏شود با اينكه همه روزها متعلق به خداست، نكته‏اش اين است كه در آن روزهاى خاص، امر خدا چنان ظهورى مى‏يابد كه براى هيچ كس ديگرى اين ظهور پيدا نمى‏شود. مثل مرگ در آن موقعى كه تمام اسباب دنيوى از تاثير گذارى مى‏افتد و قدرت و عظمت الهى ظهور و بروز مى‏كند. ايشان در ادامه احتمال ديگرى را در تفسير «ايام‏الله‏» بيان مى‏كند كه ممكن است مقصود اين باشد كه نعمتهاى الهى در آن روز ظهور خاصى مى‏يابند، كه آن ظهور براى غير او نخواهد بود، مثل روز نجات حضرت ابراهيم (علیه السلام) از آتش.

پس منظور از «ايام‏الله‏»، روزهايى است كه امر الهى اعم از نعمت‏ يا نقمت، عزت و ذلت ظهور تام مى‏يابد. [1]

آرى رجعت و بازگشت انسانهايى كه سالها پيش از دنيا رفته‏اند، حكايت از قدرت و عظمت الهى دارد و در آن روز اين عظمت و شوكت الهى براى همگان آشكار مى‏شود و يا در آن روز نعمتهاى خداوند شامل مؤمنان برجسته و نخبه شده و آنان را براى مشاهده ظهور امام عصر (عجل‏الله تعالى فرجه الشريف) و غلبه مظلومان بر زور مداران به اين دنيا بر مى‏گرداند و از طرفى هم با بازگشت كافران سيه دل، آنان را بر سر خاك ذلت و خوارى خواهد نشاند.

امام صادق(علیه السلام) يكى از ويژگيهاى شيعه بودن را اعتقاد به رجعت‏شمرده و مى‏فرمايد: «از ما نيست كسى كه ايمان به رجعت ما نداشته باشد و نيز متعه ما را حلال نشمرد.» [2]

چرا كه در آن روزگار، رجعت ‏يكى از معتقدات ويژه شيعه محسوب مى‏شد، بطورى كه ساير مذاهب آن را يكى از نقاط امتياز شيعه از ساير مكاتب قلمداد مى‏كردند.

آن حضرت در حديث ديگرى، يكى از شرايط ايمان را اعتقاد به رجعت ‏برشمرده و مى‏فرمايند:

«هر كس به هفت چيز اعتقاد داشته باشد، مؤمن است و در ميان آن هفت چيز ايمان به رجعت را ذكر فرمودند». [3]

لازمه چنين سخنى آن است كه ايمان كامل زمانى حاصل ميشود كه علاوه بر اعتقاد به توحيد و ...، اعتقاد به رجعت نيز وجود داشته باشد. بر اين اساس بر هر شيعه‏اى اين اعتقاد ضرورى است، از سوى ديگر اين اميد را در دل خويش زنده نگه مى‏دارد كه اگر پيش از ظهور منجى عالم بشريت از دنيا برود، خداوند وى را براى نصرت دين خويش و درک لقاى آن حضرت، به دنيا بر مى‏گرداند.

حال سؤال اين است كه اعتقاد به رجعت از اصول دين است ‏يا اصول مذهب؟

قبل از پاسخ دادن به اين سؤال مى‏بايست نخست مفهوم و تصوير روشنى از آن دو واژه به دست آوريم تا بتوانيم به پاسخ سؤال فوق برسيم.

همانطور كه مى‏دانيم دين در يک تقسيم‏بندى به اصول دين و فروع دين تقسيم مى‏شود و منظور از اصول دين، در اين تقسيم، هر گونه اعتقاد معتبر دينى است كه مربوط به بينش و شناخت ‏خدا و جهان و انسان مى‏شود و فروع دين منظور احكام عملى است كه وظايف فردى و اجتماعى پيروان آن دين را بيان مى‏كند. به عبارت ديگر منظور از اصول دين، اساسى‏ترين و زيربنايى‏ترين امور اعتقادى است، در مقابل ساير امور اعتقادى كه نسبت‏ به آنها جنبه تبعى و فرعى دارند، آن اصول عبارتند از: توحيد، نبوت و معاد - كه اديان الهى در سه اصل فوق مشتركند - اين اصول در حقيقت پاسخى به روشن‏ترين سؤالات فكرى انسانند و طبيعى است كه انكار هر يک از اين سه اصل موجب خروج از دين و اثبات كفر است.

اما اصول مذهب عبارت از اين است كه گاهى پيروان يک مكتب كه در اصول بنيادى دين با يكديگر مشتركند، برداشتها و تلقيات مختلفى از دستورات و پيامهاى دينى دارند، كه موجب پيدايش روشهاى مختلفى در دين مى‏شود. اين برداشتها و طرز تفكر خاص از مكتب - با حفظ اصول و وجوه اشتراک - را اصول مذهب مى‏گويند. عدم اعتقاد به اين اصول موجب خروج از دين نمى‏شود، بلكه موجب خروج از آن طرز تفكر و برداشت‏خاص مى‏شود.

اعتقاد به رجعت از اصول دين نيست و معتقد نبودن به آن هم موجب كفر و خروج از دين نيست، بلكه از اصول ‏مذهب اماميه است. بطورى كه اعتقاد به اصل رجعت گروهى از مؤمنان و كافران، به دنيا پيش از قيامت، ضرورى است هر چند كه باور داشتن جزئيات مسائلى كه در رجعت اتفاق مى‏افتد، لازم و ضرورى نيست.

به هر حال اعتقاد به رجعت همسنگ اعتقاد به صراط و ميزان است.

مرحوم «شبر» در اين باره مى‏گويد:

اصل رجعت‏حق است و شبهه‏اى در آن نيست و عدم اعتقاد به آن موجب خروج از جرگه مؤمنان و شيعيان مى‏شود. چرا كه رجعت از امور ضرورى مذهب شيعه بوده و رواياتى كه در مورد صراط و ميزان و غير آن دو به دست ما رسيده است، از جهت تعداد و نيز صحت مدارک و وضوح دلالت، افزونتر از روايات رجعت نيست .

با آنكه اعتقاد به صراط و ميزان و جز آنها ضرورى است، اما، بايد توجه داشت كه اختلاف و بينشهاى متفاوت در جزئيات مساله رجعت، ضررى به اصل آن نمى‏زند، همانطور كه برداشتهاى متفاوت در ويژگيهاى صراط و ميزان در اصل آن خدشه وارد نمى‏سازد»[4]

آنگاه ايشان ادامه مى‏دهند كه ايمان به رجعت‏بطور كلى واجب و لازم است.

نتيجه آنكه مساله رجعت از ضروريات مذهب و مكتب تشيع است، كه اعتقاد به آن (بدون در نظر گرفتن جزئيات) ضرورى است، هر چند اعتقاد به جزييات مانند اينكه چه كسانى رجعت مى‏كنند و يازمان آن چه موقعى است و ... لازم نيست. ولى بايد توجه داشت كه اعتقاد به آن، در درجه اعتقاد به توحيد و نبوت و معاد، نيست.

 

 

 

پى‏نوشتها:

[1]. تفسير الميزان ج 12، ص18-19، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، بيروت، علامه سيد محمد حسين طباطبايى

[2]. مجلسی ،بحارالانوار، ج‏53 ، ص 92 و 121

[3]. همان منبع

[4]. حق‏اليقين، ج 2، ص 35، چاپ منشورات اعلمى، عبدالله شبر

محمد رضا ضمیری، ماهنامه موعود

%ق ظ، %27 %304 %1394 ساعت %06:%اسفند

حکومت موعود و رجعت سید الشهدا (علیه السلام)

رجعت در لغت به معنی بازگشت و در اصطلاح، بازگشت گروهی از مومنان ‏خالص و عده‌ای از  منافقان فاجر پیش از قیامت به این جهان است. اعتقاد به رجعت از باورهای مسلم و ‏تردیدناپذیر شیعه است که بر آیات قرآن و احادیث معصومین (علیهم السلام) استوار می ‌باشد. [1]

رجعت در دوران حکومت موعود آخرالزمان اتفاق خواهد افتاد و خداوند عده‌ای از مردگان را ‏با همان اندام و صورتی که بودند، زنده کرده و به دنیا بر می‌گرداند. به گروهی از آنان عزت ‏می‌دهد و گروهی را ذلیل خواهد کرد و حق مظلومان را از ستم گران می‌گیرد.

وقتی قائم ‏قیام کرد، خداوند همه اذیت کنندگان به مومنین را زنده می‌کند تا به مجازات دنیوی برسند ‏و دادگری مومنان به ظهور می‌رسد.[2]

دلایل عقلی اعتقاد به رجعت:

علامه سید محمدحسین طباطبایی، در تفسیر شریف المیزان، ‏به مساله رجعت و اعتقاد شیعه بدان و نظر عقلی مخالفان آن اشاره کرده و با دلایل عقلی ‏به رد نظریه مخالفان می‌پردازد. از جمله می‌گوید:

«چیزی که از قوه به فعلیت ‏درآمده، دیگر محال است بالقوه شود، مطلبی است صحیح ولیکن قبول نداریم که مساله ‏مورد بحث ما از این باب باشد. برای این که مورد فرض او با مورد فرض ما مختلف است، مورد ‏فرض او کسی است که عمر طبیعی خود را کرده و به مرگ طبیعی از دنیا رفته باشد که ‏برگشتن او به دنیا مستلزم آن امر محال است و اما مرگ اخترامی که عاملی غیر طبیی از ‏قبیل قتل و یا مرض باعث آن شود، برگشتن انسان بعد از چنین مرگی به دنیا مستلزم ‏هیچ محذور و اشکالی نیست چون ممکن است بعد از آن که به مرگ غیر طبیعی از دنیا ‏رفته و در زمانی دیگر مستعد کمالی شود که در زمانی غیر از زمان زندگی موجود و ‏فراهم باشد و بعد از مردن دوباره زنده شود تا آن کمال را به دست آورد. و یا ممکن است اصل استعدادش مشروط باشد به این که مقداری در برزخ زندگی کرده ‏باشد. چنین کسی بعد از مردن و دیدن برزخ، دارای آن استعداد می‌شود و دوباره بدنیا ‏بر می‌گردد که آن کمال را به دست آورد که در هر یک از این دو فرض، مساله رجعت و ‏برگشتن به دنیا جایز است و مستلزم محذور محال نیست.»[3]

‏آیات رجعت در قرآن و روایات ائمه (علیهم السلام):

‏از جمله آیاتی که در قرآن به مساله رجعت دلالت دارد، عبارت است از «و یوم نحشر من کل امة ‏فوجا ممن یکذب بایانتا» (نمل 831) و آن روز که از هر امتی گروهی از کسانی را که آیات ‏ما را تکذیب کرده محشور می‌گردانیم پس آنان نگاه داشته می‌شوند تا همه به هم ‏بپیودند. همچنین آیه «ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما یاتکم مثل الذین خلوا من قبلکم» ‏‏(بقره 214)، آیا پنداشتید که داخل بهشت می‌شوید و حال آن که دچار سختی و زیان ‏شدند و به (هول و) تکان درآمدند تا جایی که پیامبر (خدا) و کسانی که با وی ایمان آورده ‏بودند، گفتند: یاری خدا کی خواهد بود؟ هشدار که یاری خدا نزدیک است.‏

این آیه می‌فهماند آنچه در امتهای گذشته رخ داده در این امت نیز رخ خواهد داد و یکی ‏از آن وقایع، مساله رجعت و زنده شدن مردگانی است که در زمان ابراهیم و موسی و ‏عیسی و عزیز و ارمیا و غیر ایشان اتفاق افتاده، باید در این امت نیز اتفاق بیفتد. [4]

همچنان که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هم کلامی دارند که به طور اجمالی این مفهوم را می ‌فهماند: به آن خدایی که جانم به دست اوست که شما مسلمانان با هر سنتی که در ‏امتهای گذشته جریان داشته، رو به رو خواهند شد و آن چه در آن امتها جریان یافته مو به مو ‏در این امت نیز جریان خواهد یافت به طوری که نه شما از آن سنتها منحرف می‌شوید و نه ‏آن سنتها که در بنی‌اسرائیل بود، شما را نادیده می‌گیرد. [5]

آیاتی چون آیه 10 سوره ‏مومن و آیه 260 سوره بقره و آیه 6 اسرا از دیگر آیات مبین مساله رجعت هستند.

و اما از جمله روایاتی که بر مساله رجعت دلالت دارند، روایتی است از حضرت امام صادق (علیه السلام) که می‌فرماید: ‏

هنگام رجعت کسانی که مومن خالص و کافر خالص هستند، زنده می‌شوند و به دنیا ‏بر می‌گردند. [6]در مورد حضرت ولیعصرذ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز آمده است: در روز ظهور عده‌ای از ظالمان به ‏اذن خدا از قبورشان زنده و مجازات می‌شوند از این رو، حضرت را یگانه منتقم ‏خون سالار شهیدان امام حسین (علیه السلام) خوانده‌اند و در دعای ندبه آمده است: «این الطالب ‏بدم المقتول بکربلا، این المنصور علی من اعتدی علیه و افتری...» کجاست طالب خون ‏حسین (علیه السلام) که در کربلا کشته شد؟ کجاست آن یاری شده تا یاری کند کسانی را که ‏حقشان پایمال شده است؟

‏رجعت کنندگان:

در مورد کسانی که در دوران حکومت جهانی موعود آخرالزمان رجعت خواهند کرد، دو ‏دسته روایت نقل شد.

دسته اول به طور کلی از کسانی یاد می‌کند که یا کافر خالصند و ‏یا مومن خالص. از این رو می‌توان نام بسیاری را در آن میان جای داد.

اما در مورد دسته سوم ‏روایات که شخصاً نام افراد ذکر شده است، می‌توان از پیامبران، حضرت اسماعیل و ‏حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)، امیرالمومنین (علیه السلام) امام حسین (علیه السلام)، سایر امامان معصوم (علیهم السلام) و ‏جمعی از اصحاب با وفای پیامبر اسلام چون سلمان، مقداد، جابربن عبدالله انصاری، مالک ‏اشتر، مفضل بن عمر و نیز اصحاب کهف و برخی دیگر نام برد. نخستین رجعت کننده در روزگار ظهور حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حضرت امام حسین (علیه السلام) ‏است.

امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: نخستین کسی که زمین برای او شکافته می‌شود و ‏به روی زمین رجعت می‌کند، حسین بن علی است و به قدری حکومت می‌کند که از کثرت ‏سن، ابروهایش روی دیدگانش می‌ریزد. [8]

 

 

پی‌نوشتها:

‏‏[1]. یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) علیرضا رجالی تهرانی، ص257.

‏‏[2]. حضرت مهدی فروغ تابان ولایت، محمد محمدی اشتهاردی، ص 119 و 117.

‏‏[3]. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج2، ص61-160.

‏‏[4]. همان، ص 161.

‏‏[5]. مجلسی ،بحارالانوار، ج53، ص127.

‏‏[6]. اثباه الهداه، ج7، ص157.

‏‏[7]. الزام الغاصب، شیخ علی یزدی حائری، ج2، ص360.‏‏

[8]. مجلسی، بحارالانوار،  ج53، ص46

%ب ظ، %21 %803 %1394 ساعت %18:%اسفند

اعتقاد به رجعت در ادعیه و زیارات

در اين مقاله بنا داريم، به بيان عقيده‌ رجعت در ادعيه و زيارات ماثوره از معصومین، بپردازيم که به اختصار به چند نمونه از آن‌ها اشاره مي‌کنيم:

1- زيارت جامعه‌ کبيره

«مُعتَرفٌ بِکم مُؤمِن بإيابکم، مُصَدِّقٌ بِرَجعَتِکم، منتظرٌ لأمرِکُم» [1]

به شما ايمان دارم، بازگشت شما را باور دارم، رجعت شما را تصديق مي‌کنم، امر شما را انتظار مي‌کشم.

2- زيارت آل يس

«و أنَّ رَجعتَکم حقٌّ لا رَيبَ فيها» [2]

همانا رجعت شما حق است و ترديدي در آن نيست.

3- زيارت حضرت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله)

«إنّي لَمِن القائِلينَ بِفَضلِکُم، مُقِرٌّ بِرَجعَتِکُم، لا اُنکِرُ للهِ قدرةً و لا أزعَمُ إلّا ما شاء اللهُ» [3]

من به مقام والاي شما معتقدم، به رجعت شما باور دارم و قدرت خدا را انکار نمي‌کنم و جز مشيّت حضرت پروردگار چيزي را اراده نمي‌کنم.

4- زيارت امام حسين (عليه السلام)

«فَمَعَکُم مَعَکُم لا مَعَ عَدُوِّکُم، إنّي مِن المؤمنينَ بِرَجعَتِکُم» [4]

آن روز من با شمايم، حتماً با شما هستم، نه با دشمن شما، من به رجعت شما باور دارم.

5- زيارت وارث

«أَنّي بکم مؤمنٌ و بإيابکم مُوقن» [5]

من به شما ايمان دارم و بازگشت شما را يقين دارم.

6- زيارت حضرت بقيّه الله (عليه السلام) در روز نيمه‌ شعبان

«و أَن يَجعَل لي کَرَّةً في ظهورِک و رَجعةً في ايّامک» [6]

به خداي تبارک و تعالي متوسل مي‌شوم و از او مي‌خواهم که براي من بازگشتي در ظهور شما و رجعتي در روزگار شما قرار دهد.

7-  دعاي عهد

«أللّهمَّ إن حالَ بَيني و بَينه الموت ... فَأَخرِجني مِن قبري مؤتَزِراً کَفَني، شاهراً...» [7]

خداوندا اگر مانع شد ميان من و ايشان، آن مرگي که قرار داده‌اي ... پس مرا از قبرم بيرون بياور در حالي‌که کفنم را به خود پيچيده‌ام ... .

 

 

پي‌نوشت‌ها:

[1]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 102، ص 131 .

[2]. همان، ج 102، صص 82 و 94؛ طبرسي، الاحتجاج، ج 2، ص 494 .

[3]. همان، ج 100، ص 189 .

[4]. ابن قولويه، کامل الزيارات، ص 218 .

[5]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 101، ص 200 .

[6]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 102، ص 118 .

[7]. محمد تقی اصفهانی، مکيال المکارم، ج 2، ص 235 .

%ب ظ، %21 %793 %1394 ساعت %18:%اسفند

برترین مطالب