واژه «رجعت» در کتاب هاي لغت، به معني برگشت آمده است. هر چند برخي بزرگان لغت، اين معنا را با تعبير متفاوتي نوشتهاند.
معناي اصطلاحي آن، اعتقاد به بازگشت دو گروه از مردگان مؤمن محض و کافر محض پس از ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است تا مؤمنان از برپايي حکومت جهاني عدل شاد شوند و کافران عذاب بکشند.
رجعت از مباحث مهم اعتقادي شيعه است و در طول قرنها، دهها کتاب به شکل مستقل يا موردي به این موضوع، پرداختهاند، ولي اين اعتقاد نيز مانند برخي باورهاي ديگر شيعه، دستخوش مشکلاتي بوده است. به ويژه ديدگاه علماي اهل سنت، به اختلاف در اين موضوع دامن زده است. «رجعت از جمله مسائل شرعي است و عقل را مثل هميشه راهي به اثبات آن نيست. البته دلايل شرعي بسياري براي اثبات آن وجود دارد». [1]
پيشينه بحث
قدمت اين بحث به اديان پيش از اسلام باز مي گردد، ولي به يقين، بحث رجعت، از شمار موضوعهايي است که پيامبر اسلام و ائمه معصومین (علیهم السلام)، از آن به تفصيل سخن گفتهاند. در همين زمينه، نوشتههاي فراواني نيز به چشم ميخورد. کتاب سليم بن قيس هلالي، جزو نخستينهاست. با توجه به تاريخ نگارش آن ميتوان ادعاي کرد، اين اعتقاد از دهههاي نخست تاريخ اسلام، مطرح بوده است. [2]
از مجموعه آيات و روايات به دست ميآيد که رجعت، عالمي است با ويژگيهاي خاص خود که نه دقيقاً مثل دنياست و نه مثل آخرت. در عين حال بزرخ هم نيست. اگر چه رجعت در همين دنياي مادي و با اين ويژگيها رخ خواهد داد، مقياسهايي که در آن روز بزرگ به وقوع خواهد پيوست، آن را به کلي از شکل حيات در زمان ما جدا ميکند. بيشک، امروز تبيين زواياي آن، کاري بس مشکل خواهد بود. [3]
مهمترين پرسشي که در برابر اين عقيده مطرح ميشود، اين است که هدف از رجعت پيش از رستاخيز عمومي انسانها چيست؟
با توجه به آنچه از روايات استفاده ميشود، اين موضوع جنبه همگاني ندارد، بلکه به مؤمنان نيکوکاري اختصاص دارد که در يک مرحله عالي از ايمان قرار دارند. چنين به نظر ميرسد که بازگشت مجدد کفار و ستمگران به زندگي دنيا به منظور تکميل يک حلقه تکاملي گروه اول و چشيدن کيفر دنيوي گروه دوم است. به تعبير ديگر، گروهي از مؤمنان خالص که در مسير تکامل معنوي با موانع و محدوديتهايي در زندگي خود روبه رو شدهاند و تکامل آنها ناتمام مانده است به اين جهان باز گردند و به سير تکاملي خود ادامه دهند. آنها بايد شاهد و ناظر حکومت جهاني حق و عدالت باشند و در بناي اين حکومت شرکت جويند؛ زيرا شرکت در تشکيل چنين حکومتي، بزرگترين افتخار است. به عکس، گروهي از منافقان افزون بر کيفر خاص در رستاخيز، بايد مجازاتهايي در اين جهان ببينند و تنها راه آن رجعت است.
امام صادق (عليه السلام) در حديثي ميفرمايند: «ان الرجعة ليست بعامة و هي خاصة لايرجع الا من محض الايمان محضاً او محض الشرک محضاً»؛ رجعت عمومي نيست، بلکه جنبه خصوصي دارد. تنها، گروهي بازگشت ميکنند که ايمان خالص يا شرک خالص دارند.
اين احتمال نيز وجود دارد که بازگشت اين دو گروه در آن مقطع خاص تاريخ بشر، به عنوان دو درس بزرگ و دو نشانه مهم از عظمت خدا و مسئله رستاخيز (مبدأ و معاد) براي انسانهاست تا با مشاهده آن به اوج تکامل معنوي و ايمان برسند و از هيچ نظر کمبودي نداشته باشند.
نويسنده: رقيه نديري
پينوشتها :
[1]. ميرزا حسن بن عبدالرزاق لاهيجي، سر محزون در اثبات رجعت، انتشارات نور، ولايت بنياد نيمه شعبان، مسجد آيت الله انگجي، تبريز، 1384، ص38.
[2]. خدا مراد سليميان، بازگشت به دنيا در پايان تاريخ، مؤسسه فرهنگي انتظار نور، وابسته به دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، ج4، 1387، ص 26.
[3]. همان، ص 37.
منبع: اشارات شماره 123
در دعاهاي بسياري كه از سوي امامان معصوم (علیهم السلام) صادر شده است، مضاميني از خداوند در خواست گرديده كه در آن، مفهوم رجعت نهفته است. مضاميني همچون، درخواست زنده شدن پس از مرگ، جهاد در ركاب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شهادت زير پرچم آن حضرت و... در این مقاله قصد داریم تا برخی از مضامینی را که در ارتباط با بحث رجعت در ادعیه ماه مبارک رمضان وارد شده، نقل نماییم.
1- درخواست حج و جهاد
در كتاب اقبال الاعمال در ميان دعاهايي كه در هر شب ماه رمضان خوانده ميشود، از ابوبصير روايت شده است كه امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«در شبهاي ماه رمضان، پس از مغرب، اين چنين براي رفتن به حج دعا كن؛ تا آنجا كه ميفرمايد: و از تو ميخواهم كه به وسيله من با دشمنانت و دشمنان پيامبرت كارزار كني!» [1]
و به نقل از محمد بن ابي قره چنين آورده است:
«و از تو ميخواهم كه مردن مرا، كشته شدن در راه خودت، به همراه اوليائت و زير پرچم پيامبرت قرار دهي و از تو ميخواهم كه به وسيله من با دشمنانت و دشمنان پيامبرت، كارزار كني!» [2]
اين دعا، درخواستي است از خداي متعال كه آن را در دنيا به انجام رساند، نه در آخرت و چنين چيزي نخواهد بود، مگر در رجعت و زير پرچم حق و در سايه حكومت حقّة آن حضرت.
2- درخواست ظهور و پيروزي
در دعاي افتتاح كه در هر شب ماه رمضان خوانده ميشود، به نقل از سكوني چنين نقل شده كه، از احمد بن عثمان بغدادي درخواست كردم كه دعاهاي ماه رمضان را كه عمويش ابوجعفر محمد بن عثمان عمري ـ نايب خاص امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ميخواند برايم بياورد. دفتري بيرون آورد كه جلدي سرخ رنگ داشت. من دعاهاي بسياري از آن استنساخ نمودم كه از آن جمله «دعاي افتتاح» بود .در اين دعاي شريف، پس از حمد و ثناي خدا، صلوات بر امامان (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است:
«... و ما را به واسطه او، بر دشمنانت و دشمنان ما پيروز گردان، اي پروردگار راستين، آمين! پروردگارا! ما حكومت ارجمندي را از تو آرزومنديم كه به وسيله آن، اسلام و مسلمين را عزّت بخشي، نفاق و منافقين را خوار گرداني و ما را در آن، از دعوتكنندگان به سوي خود و پيشوايان راهت قرار دهي و به آن وسيله، كرامت دنيا و آخرت را به ما عنايت فرمايي! پروردگارا! ما از نبودن پيامبرمان و غيبت وليّمان و بسياري دشمنانمان و كمي افرادمان و همپشتي مردم زمانه بر ضدّمان به تو شكايت ميكنيم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و ما را بر اين سختيها ياري ده با پيروزياي كه در آن شتاب نمايي و يارياي كه شكستناپذيرش سازي و فرمانرواي راستيني كه پديدش آري...» [3]
3- درخواست شهادت همراه امام (علیه السلام)
در اقبال الاعمال، همچنين در ميان دعاهاي اين ماه مبارک، آمده است:
«و به ما توفيق كشته شدن در راه خودت را عنايت فرما!» [4]
4- درخواست ياري دين خدا
امام صادق (علیه السلام) در دعايي، پس از درخواست مطالبي، چنين ميفرمايند:
«... و مرا از آناني قرار ده كه براي دينت از ايشان ياري ميخواهي و ديگران را جايگزين من نساز!» [5]
5- درخواست ياري و همراهي امام (علیه السلام)
درباره درود فرستادن بر پيامبر (علیه السلام) در اول هر روز ماه رمضان نقل شده است:
«پروردگارا! حكومت آنان ـ ائمة اطهار (علیهم السلام)، را در زمين استواري بخش و ما را از افراد و پيروان و ياران و ياوران راستين ايشان در پنهان و آشكار قرار ده!» [6]
از جلمه دعاهايي كه در شب دوم ماه رمضان خوانده ميشود، اين دعا ميباشد:
پروردگارا! شكيبايي خاندان محمد (علیه السلام) را به من ارزاني دار و مرا چنان قرار ده كه چشم به راه حكومت آنان باشم و مرا از ياران و كمکكاران ايشان در دنيا و آخرت گردان!» [7]
در ضمن دعاهايي كه ويژه سيزدهم ماه رمضان است، دربارة تمسک به ولايت پيامبر و امامان (علیهم السلام) فرموده است:
«پروردگارا! من به تو نزديک ميشوم با فرمانبرداري از آنان و پذيرش ولايت ايشان و سر فرود آوردن در برابر برتريهايي كه به آنان دادهاي، با خشنودي و بيآنكه انكار كنم يا در مورد آنچه در كتابت نازل كردهاي، تكبّر ورزم!»
و در ادامه، درخواست ميشود:
«و مرا و پدرم و فرزندانش و فرزندان مرا از كساني قرار ده كه او را ياري ميدهند و در دنيا و آخرت از او ياري ميجويند.» [8]
و در صحيفه سجاديه به نقل از امام زين العابدين (علیه السلام) چنين آمده است:
«و اين كه مردن مرا، كشته شدن در راه خودت، به همراه اوليائت و زير پرچم حق از خاندان محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله) قرار دهي، در حالي در اين ميدان به پيش بروم و به آن پشت ننمايم و مرا از كساني قرار دهي كه به وسيله آنان، با دشمنان خود و دشمنان آل محمد (صلی الله علیه و آله) پيكار ميكني!» [9]
و در كتاب اقبال الاعمال در ميان دعاهاي روز هجدهم چنين آمده است:
«پروردگارا! ما را با دستان او (صاحب الزّمان) به مسير هدايت و راه بزرگ رهنمون شو و بر پيروي از او و اداي حقش توانايمان ساز و در ميان ياران و ياوران او محشورمان كن كه تو شنونده دعايي!10» [10]
اميرمؤمنان (علیه السلام) در دعاي روز نوزدهم چنين فرمودند:
«خداوندا! مرا در شمار زندگاني قرار ده كه از رزق تو برخوردارند، همانان كه به دست سركشان (دشمنان) و زير پرچم حق و بيرق هدايت به شهادت ميرسند و اين در حالي باشد كه من در راه ياري آنان گام برميدارم و به پيش ميروم، بيآنكه پشت به دشمن كنم يا ترديدي به وجود آورم و در آن هنگام، به تو پناه ميبرم از گناهي كه اعمال را نابود ميسازد!11» [11]
از جمله دعاهاي امام زين العابدين (علیه السلام) در روز نوزدهم ماه رمضان نيز چنين است:
«خداوندا! از تو ميخواهم كه بر محمد و آل محمد درود بفرستي و مردان مرا، كشته شدن در راه خودت و به همراه دوستانت و زير پرچم حق از خاندان پيامبرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله) قرار دهي و اين در حالي باشد كه من بر دشمنان تو هجوم برم و پشت به دشمن ننمايم و مرا از كساني قرار ده كه به وسيله آنان با دشمنان خود و دشمنان پيامبرت پيكار ميكني!» [12]
هم چنين به نقل از آن حضرت (علیه السلام) اين گونه آمده است:
«و مرا از كساني قرار ده كه به وسيله آنان دينت را ياري ميدهي و توسط آنان با دشمنانت پيكار مينمايي، در صفي كه درباره اهل آن، در كتابت چنين فرمودهاي: «گويي بنايي ريخته شده از سُربند» و اين در حالي است كه من در ميان دوست داشتنيترين آفريدگانت نزد تو و دوست داشتنيترين سرزمينها نزد تو باشم و ريختن خون مشركين و ناكثين و قاسطين و مارقين و نابذين و كافرين و مبدّلين را روزي من كن و رجاي خود را در دل من پا بر جا نما و گامهايم را استوار ساز!» [13]
پينوشتها:
[1]. سيد بن طاووس، اقبال الاعمال، ص 24.
[2]. همان، ص 58.
[3]. همان.
[4]. همان، ص 61.
[5]. همان.
[6]. همان، ص 97.
[7]. همان، ص 118.
[8]. همان، ص 144.
[9]. صحيفة سجاديه، ص 431.
[10]. اقبال الاعمال، ص 165.
[11]. همان، ص 170.
[12]. همان، ص 189.
[13]. همان، ص 193.
منبع: ماهنامه موعود، شماره 91
با توجه به جايگاه برجسته رجعت در آموزههاي شيعه، عالمان و محدثان اين مذهب از ديرباز به اين موضوع توجهي ويژه داشته و کتابها و رسالههاي متعددي در اين زمينه تأليف کردهاند که متأسفانه بسياري از آنها در گذر زمان از بين رفته و تنها نامي از آنها در کتابهاي رجال و فهرست باقي مانده است.[1]
شيخ آقا بزرگ تهراني در کتاب خود، سي کتاب را که در ادوار مختلف رجعت نوشته شدهاند، معرفي کرده است.[2]
برخي از مهمترين کتابهاي نوشته شده در زمينه رجعت که منتشر شده و اکنون در اختيار ماست عبارتند از:
الف): الرجعـة، اثر ميرزا محمد مؤمن بن دوست محمد حسيني استرآبادي (شهيد مکه در سال 1088 ق.) تحقيق: فارس حسّون کريم، چاپ دوم: قم، انوارالهدي، 1417 ق. در اين کتاب، پس از مقدمهاي کوتاه در زمينة لزوم رجوع به امامان در همه امور و تسليم شدن در برابر آنها، بيش از صد روايت در زمينه موضوع رجعت آمده است.
ب): الإيقاظ من الهجعـة بالبرهان علي الرجعـة [3]، شيخ محمد بن حسن حرّ عاملي (م 1104 ق.)، در اين کتاب که در سال 1075 ق. تأليف شده است، بيش از 170 روايت، دهها آيه و دلايل و قرائن ديگر براي اثبات رجعت اقامه شده است.
ج): رجعت، محمد باقر مجلسي (م 1111 ق.) در اين کتاب که به زبان فارسي نگاشته شده است، چهارده روايت در زمينه ظهور امام مهدي و موضوع رجعت، ارائه شده است. گفتني است، علامه مجلسي (رحمة الله علیه) در کتاب بحارالأنوار نيز به تفصيل به موضوع رجعت پرداخته و حدود دويست روايت در اين زمينه نقل کرده است. [4]
د) الشيعـة و الرجعـة، اثر محمدرضا طبسي نجفي (م 1405 ق.) چاپ اول، نجف اشرف، المطبعـة الحيدريـة، 1375 ق. در اين کتاب که در سال 1375 ق، تأليف شده است، پس از بيان مباحث مقدماتي، در ضمن چند فصل، جايگاه رجعت در قرآن، ادعيه، زيارات، اجماع فقها و کلمات بزرگان بررسي شده است. در نخستين فصل اين کتاب، 174 آيه قرآن که در روايات به موضوع رجعت تأويل يا تفسير شدهاند، به همراه روايات مربوط ارائه شده است.
در سالهاي اخير نيز کتابهايي در اين زمينه تأليف شده است که از آن جمله ميتوان به آثار زير اشاره کرد:
1- رجعت يا دولت کريمه خاندان وحي، محمد خادمي شيرازي، چاپ دوم، قم، مؤلف، 1411 ق.
2- رجعت از ديدگاه عقل، قرآن، حديث، حسن طارمي، چاپ نهم، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1383.
3- رجعت يا بازگشت به جهان، محمدرضا ضميري، چاپ اول: تهران، موعود، 1378.
4- بازگشت به دنيا در پايان تاريخ، خدا مراد سليميان، چاپ اوّل، قم، بوستان کتاب، 1384.
5- الرجعـة أو العودة إلي الحياة الدنيا بعد الموت، چاپ اوّل: قم، مرکز الرسالـة، 1418 ق.
ماهنامه موعود شماره 91
آنچه در بحث رجعت، از روايات اهل بيت (عليهم السلام) استفاده ميشود اين است که:
اولا، رجعت همانند معاد عمومي و همگاني نيست، بلکه مخصوص کساني است که ايمان محض و خالص يا کفر محض و خالص دارند .
امام صادق (عليه السلام) در این باره فرمودهاند: «ان الرجعه ليست و بعامه و هي خاصه لايرجع إلا من محض الايمان محضا أو محض الشرک محضاً» [1]
«رجعت عمومي نيست بلکه جنبه خصوصي دارد. تنها گروهي بازگشت ميکنند که ايمان خالص يا شرک خالص دارند».
ثانیا، رواياتي که اشاره به بازگشت افراد به طور خصوص دارد .
از امام صادق (عليه السلام) نقل شده که فرمود: «نخستين کسي که زمين براي او شکافته ميشود و به زمين باز ميگردد، حسين بن علي (عليهما السلام) است».[2]
همچنین از آن حضرت نقل شده که فرمود «نخستين کسي که به دينا رجعت ميکند، حسين بن علي (عليهما السلام) است، او به قدري حکومت ميکند که از کثرت سن، ابروهايش روي ديدگانش ميريزد.» [3]
رجعت بانوان
در عصر ظهور، يک گروه از ياوران حضرت مهدي (عليه السلام)، زناني هستند که خداوند به برکت ظهور امام زمان (عليه السلام) آنها را زنده خواهد کرد تا بار ديگر به دنيا رجعت نموده و در رکاب حضرت مهدي (عليه السلام) قرار گیرند. برخي با نام و نشان از زنده شدنشان خبر داده شده و برخي ديگر فقط از آمدنشان سخن به ميان آمده است .
در منابع معتبر اسلامي نام سيزده زن ذکر شده که به هنگام ظهور قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زنده خواهند شد و در لشکر امام زمان (عليه السلام) به مداواي مجروحان جنگي و سرپرستي بيماران خواهند پرداخت. [4]
پينوشت :
[1]. مجلسی، بحار الانوار، ج 53، ص 39.
[2]. الزام الناصب، ج 2، ص 360.
[3]. مجلسی، بحارالأنوار، ج 53، ص 46.
[4]. دلائل الامامة، طبري، ص 314.
منبع: کتاب غيبت کبري
مقدمه
نشانههاي ظهور از جذابترين و پر طرفدارترين بخشهاي معارف مهدوي است. اختصاص بخش عمدهاي از روايات مهدويت به اين موضوع، بهترين گواه بر اين مسئله است. اين جذابيت از سويي باعث افزايش اقبال عمومي به اين مسئله و در نتيجه اصل انديشه مهدويت ميشود، اما از سوي ديگر، افزون بر ايجاد زمينه مناسب براي ورود خرافات، طمع شيادان را براي جعل و تحريف روايات دو چندان ميکند. از اين رو، نظر به فقدان پژوهشهاي مستند در اين زمينه، شايسته است با انجام تحقيقات مبتني بر اصول و قواعد فهم حديث و با جداسازي احاديث صحيح از ضعيف و مطالب مستند از غير مستند، علاوه بر پالايش معارف مهدويت از خرافات، زمينههاي سوء استفاده از اين موضوع از ميان برداشته شود. بر اين اساس، در اين نوشتار کوشيده خواهد شد تا ابعاد مختلف حادثه قيام يماني که از نشانههاي مهم ظهور امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، به صورت مستند بررسي شود.
پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و تکريم اهل يمن از ديرباز:
از پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در اين خصوص چنين روايت شده است:
«مَن أحَبّ أهل اليَمَن فَقَد أحَبَّني وَ مَن أبغَضَ أهلَ اليَمَن فَقَد أبغَضَني» [1]
کسي که اهل يمن را دوست بدارد، مرا دوست داشته و کسي که با اهل يمن دشمني ورزد، با من دشمني ورزيده است.
و نيز فرمودهاند:
«رجالُ أهلَ اليَمَن ألايمانُ يمانيُّ وَ الحِکمَة يَمانيّة» [2]
مردمان يمن با فضيلتترند. ايمان و حکمت يمني است.
آنان يمن را از آن روي تکريم و تعظيم مينمودند که مهد پرورش انسانهاي وارسته و پارسايي چون اويس قرني بوده است، هم چنان که در آخرالزمان اهل يمن عليه پلشتيها و تباهيها بپا خواهند خاست و در راه اقامه دين الهي و گسترش معنويت، مجاهدت خواهند کرد. رسول گرامي اسلام، به هنگام اعزام معاذ بن جبل به يمن به وي فرمودند:
«بعَثتُک إلي قَومٍ رَقيقَةٌ قلوبُهم يُقتِلونَ عَلي الحقّ مَرّتين» [3]
تو را به سوي مردمي فرستادم که قلبهايشان رقيق است و بر سر حق دو بار جنگ ميکنند.
جابر بن عبدالله انصاري، در روايت ديگري از پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) چنين روايت ميکند: گروهي از سرزمين يمن بر پيامبر (صلی الله علیه و آله) وارد شدند، آن حضرت فرمود: «قومٌ رقيقَة قلوبُهم راسخٌ ايمانُهم و منهُم المَنصُور يخرُجُ في سَبعين الفاً ينصُرُ خلَفي و خَلفَ وَصيّي» [4]
مردم سرزمين يمن قلبهايي رقيق و ايمانهايي استوار دارند. منصور که با هفتاد نفر قيام ميکند و جانشين من و جانشين وصي مرا ياري ميدهد، از آنهاست.
از آنجا که چنين حادثهاي براي پيشوايان گذشته رخ نداده، منظور پيامبر گرامي اسلام (صلی الله علیه و آله) از جانشين وصي ايشان، کسي جز امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نخواهد بود. بر اين اساس اهل يمن در آخرالزمان، زمينه سازان ظهور و ياري کنندگان آخرين وصي پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) خواهند بود. رهبري نهضتِ زمينه سازان يمن، بر عهدۀ شخصي است که روايات از او با نام «يماني» يا «قحطاني» ياد کردهاند.
يماني در آينه روايات و تاريخ :
اصل ظهور مردي از سرزمين يمن در آخرالزمان، مسلّم است و روايات متعددي نيز برآن دلالت ميکنند که برخي از آنها معتبرند. اين روايات،از پيامبراکرم (صلی الله علیه و آله)، امام علي (علیه السلام)، امام باقر (علیه السلام)، امام صادق (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) و نيز تعدادي از صحابه همچون عمار ياسر نقل شده است؛ مثلاً امام صادق (علیه السلام) در روايت صحيحهاي در پاسخ به اين سؤال که فرج شيعيان شما چه زماني خواهد بود، فرمودند:
«... و ظهر الشّامي وَ أقبَل اليمانيُّ و تَحَرّک الحَسَنيّ خرَج صاحِبُ هذا الامر مِنَ المدينَةِ الي مَکّة» [5]
... هنگامي که شامي ظاهر شود و يماني آشکار گردد و حسني جنبش خود را آغاز کند، صاحب اين امر از مدينه به سمت مکه برود.
از نخستين کتابهاي روايي که اين روايات را ذکر کردهاند، ميتوان به «مختصر اثبات الرجعة» از فضل بن شاذان، «کافي»، «الغيبة» نعماني، «کمال الدين و تمام النعمة»، «الغيبة» و «امالي» شيخ طوسي و در منابع اهل سنت به «صحيح بخاري»، «صحيح مسلم» و «الفتن» نعيم بن حماد اشاره کرد. بيگمان تعدد اين روايات و قديمي بودن منابع آن و نيز وجود احاديث معتبر در ميان مجموعه اين روايات، جاي هيچ گونه ترديدي در اصل اين مسئله باقي نخواهد گذاشت. اين مسئله آن قدر مسلم بوده که در طول تاريخ، افراد مختلفي با عنوان قحطاني (يماني) دست به قيام زدهاند.
دلايل متعددي به موضوع يماني و کندوکاو درباره ابعاد مختلف اين شخصيت و زواياي زندگي و جنبش او اهميت بخشيده است، از جمله:
1. تعداد زيادي از روايات در ميان مجموعه احاديث علائم الظهور، فقط حدود پنج پديده را به شکل مستقل، نشانههاي ظهور بر شمردهاند. بعضي از اين پنج نشانه، در اندکي از روايات جاي خود را به نشانههاي ديگري ميدهند، اما معمولاً در اصل پنج شماري آن نشانهها، تغييري ايجاد نميشود. تأکيد پيشوايان معصوم (عليهم السلام) بر اين علائم که در برخي روايات از آنها با عنوان علائم حتمي تعبير شده و جداسازي آنها از ساير نشانههاي ظهور، دليل بر اهميت اين نشانههاست که توجه ويژهاي را ميطلبد. يماني يکي از اين نشانههاست که معمولاً در زمرۀ پنج علامت ياد شده، به شمار ميرود. امام صادق (علیه السلام) در اين باره فرمودهاند:
«خَمسُ قبلَ قيام القائم اليَمانيّ وَ السُّفيانيّ وَ المُنادي مِن السَّماء و خَسفٌ بِالبيداء وَ قتلُ النّفس الزّکيّة» [6]
پيش از قيام قائم پنج نشانه رخ خواهد داد: يماني، سفياني، نداي آسماني، فرو رفتن [سپاه سفياني] در سرزمين بيداء و کشته شدن نفس زکيه.
2. قيام يماني، فضيلت محور و اصلاحگر است و روايات، بر کمک به او تأکيد کردهاند. بيگمان جانبداري از اين حرکت ارزشي و تقويت آن، زماني امکان پذير خواهد بود که اين شخصيت و جزئيات مربوط به جنبش او تا حد ممکن شناسايي شود.
3. وجود ويژگيهاي مثبت در شخصيت يماني و تکريم و تجليلي که در کلمات پيشوايان دين از او شده، ميتواند انگيزهاي براي وسوسه شيادان و فرصت طلباني باشد که براي جلب عواطف و احساسات مذهبي مردم، از آن استفاده کنند. لذا، اين احتمال همواره وجود داشته است که افرادي خود را يماني معرفي کنند و از اين رهگذر، عواطف، احساسات و امکانات مردم را به سوي خود جلب کنند و چه بسا با اين عنوان تا تشکيل حکومت نيز پيش بروند. از اين رو، بجاست تا در حد ممکن جزئيات اين حادثه بر اساس اصول علمي شناسايي شود تا بتوان در مقام تعيين مصداق، مدعيان دروغين را از يماني واقعي شناسايي کرد، دست کم اين معيار براي تشخيص مدعيان دروغين کفايت ميکند و همين مقدار، اهميت کندوکاو پيرامون اين موضوع را به خوبي مينمايد.
4. از ديگر ثمرات اين بحث اثبات آن است که امامان معصوم قيامهاي اصلاح طلبانهاي را در عصر غيبت تأييد کردهاند. پيشوايان معصوم از يماني و جنبش او جانبداري کردهاند. بنابراين، ميتوان گفت که از نظر معصومان در عصر غيبت، جنبشهاي نظامي تأييد شده نيز وجود دارند. بنابراين، ديدگاه معروفي که حرکتهاي اصلاحي را در عصر غيبت محکوم به شکست و بر خلاف ميل و ارادۀ پيشوايان ديني ميداند، پذيرفتني نيست، و در صورت وجود رواياتي که اين انديشه را تأييد ميکنند، بايد آنها را به صورتي که با روايات يماني جمع پذير باشد، تأويل کرد.
حتمي يا غير حتمي بودن جنبش يماني
يکي از تقسيمات معروف نشانه هاي ظهور که ريشه در روايات دارد، تقسيم علائم به حتمي و غير حتمي است. نشانههاي حتمي، حتماً پيش از ظهور تحقق مييابند،اما در نشانههاي غير حتمي احتمال عدم تحقق نيز وجود دارد. آيا جنبش يماني نيز از نشانههاي حتمي ظهور است، يا غير حتمي؟ در ميان مجموعه احاديثي که نشانههاي ظهور را به حتمي و غير حتمي تقسيم کردهاند،در دو روايت به حتمي بودن قيام يماني تصريح شده است. شيخ نعماني روايت اول را به سند خود و در کتاب الغيبة، از امام صادق (علیه السلام) چنين نقل کرده است:
«النّداءُ منَ المَحتوم و السّفيانيّ منَ المَحتوم و اليَمانيّ منَ المَحتوم وَ قتلُ النَّفس الزَّکيَّة مِنَ المَحتوم وَ کفّ يَطلَعُ مِنَ السَّماء منَ المَحتوم» [7]
نداي آسماني از نشانههاي حتمي است و سفياني و يماني و کشته شدن نفس زکيه و کف دستي که از افق آسمان نمايان ميشود نيز از نشانههاي حتمي هستند.
پينوشتها:
[1]. شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص541، باب50، ح2.
[2]. شيخ کليني، روضة الکافي، ص63، ح27.
[3]. احمد بن حنبل، المسند، ج5، ص235.
[5]. نعماني، الغيبة، ص58، باب2، ح1.
[6]. روضة الکافي، ص183، ح285، (سند اين روايت به صورت زير است: محمد بن يحيي، عن احمد بن محمد، عن بن محبوب، عن يعقوب السراج. درباره وثاقت محمد بن يحيي نک: نجاشي، رجال،ص353. درباره وثاقت احمد بن محمد نک: همان، ص82. درباره وثاقت ابن محبوب نک: شيخ طوسي، رجال، ص334. درباره وثاقت يعقوب السراج نک: نجاشي، رجال، ص451).
[7]. نعماني، الغيبة، ص357، باب14، ح11، (اين حديث ضعيف است به دليل وجود عبيدالله بن موسي و...) نک: علي نمازي، مستدرکات علم رجال الحديث، ج5، ص196.
بر اساس روايات، علائم ظهور حضرت حجت بن الحسن (عليه السلام) به دو دسته تقسيم مىشوند.
يكى علائم حتميّه و ديگرى علائم غير حتميّه. علائم حتميه، يعنى نشانههايى كه به طور حتمى و قطعى ظهور امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) پس از تحقق آنها به وقوع خواهد پيوست و نشانههاى غير حتمى، حوادثى هستند كه در صورت بروز و آشكار شدن، از علائم ظهور حضرت بقيه الله (ارواحنا فداه)، خواهد بود و خروج سفيانى يكى ازچند نشانهاى است كه از ظهور حضرت ولى عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حکايت خواهد کرد.
در بین دانشمندان اسلامى اتفاق نظر است كه دليل شهرت او به سفيانى به خاطر نسبت داشتن با ابوسفيان است چرا كه وى از تبار ابوسفيان است همانگونه كه فرزند هند جگر خوار نيز مىباشد.[1] از اميرالمومنين (علیه السلام) نقل شده است كه فرمودند:
«يخرج ابن آكلة الاكباد من الوادى اليابس و هو رجل ربعه و و حش الوجه، صنخم الهامة بوجه أثر الجدرى اذا رأيته حسبته أعور اسمه عثمان و ابوه عنبسه و هو من ولدا ابى سفيان حتى يأتى أرض (قرار و معين ) فيستوى على منبرها» [2]
فرزند هند جگرخوار از وادى يابس (دره خشک) خروج مىكند. او مردى است چهارشانه و بدقيافه، داراى سرى بزرگ که بر صورت او اثر آبله پيدا است. وقتى او را مىبينى، پندارى كه يک چشم دارد. نام او عثمان و پدرش عنبسه است.
او از فرزندان ابوسفيان است. وارد سرزمين قرار و معين (با آرامش و آبى گوارا) مىشود و بر بالاى منبر آنجا قرار مىگيرد. [3]
البته درباره نام او و پدرش روايات ديگرى نيز وجود دارد. درباره خصائص اخلاقى او رواياتى نقل شده است كه نشانگر خباثت اوست به عنوان نمونه به روايتى از اميرالمومنين (عليه السلام) اشاره مىكنيم که میفرمایند: «انه ملعون فى السماء ملعون فى الارض، اشدّ خلق الله و اكثر خلق الله ظلما» [3]
او (سفيانى) در آسمان و زمين مورد لعنت است. از جهت ظلم و ستم شديدترين و بيشترين ظلمها را مرتكب مىشود.
در روايتى از رسول خدا (صلّى الله عليه و آله) نقل شده است كه فرمودند: «يخرج رجل يقال له: السفيانى فى عمق دمشق و عامّه من يتبعه من كلب فيقتل حتى يبقر بطون النساء و يقتل الصبيّان» [4]
مردى از ميان دمشق خروج خواهد كرد كه به او سفيانى مىگويند. بيشترين كسانيكه از او تبعيت مىكنند از قبيله بنىكلاب هستند (نژاد سفيانى از ناحيه مادرش نيز به آنها منتهى مىشود) پس كشتارى مىكند تا جايى كه شكم زنان را مىدرد و كودكان را به قتل مىرساند. در رواياتى نيز نقل شده است كه سفيانى از سرزمينهاى غربى خواهد آمد و شايد بيانگر اين مطلب باشد كه در غرب آموزش مىبيند.
«يقبل سفيانى من بلاد روم متنصرا فى عنقه صليب و هو صاحب القوم» [5]
سفيانى درحاليكه رهبرى گروهى را به عهده دارد؛ مانند شخصى نصرانى صليب بر گردن دارد و از سرزمين روميان رو مىآورد.
بحت مربوط به خروج سفيانى بسيار كامل و مفصّل است و در كتابهاى مربوط نقل شده است كه به بعضى از آنها اشاره مىشود. كتاب مهدى منتظر تأليف حضرت آيت الله حاج شيخ محمد جواد خراسانى (رحمه الله) و همچنين عصر ظهور تأليف حجت الاسلام والمسلمین على كورانى.
پینوشتها:
[1]. عصر ظهور (على كورانى) صفحه 16
[2]. بحارالانوار (علامه مجلسى) جلد52، ص 20
[3]. حياة الامام المهدى (عليه السلام) صفحه 272(باقر شريف القرشى)
[4]. يوم الخلاص، صفحه 670 (كامل سليمان)
[5]. الغيبة صفحه 462 (شيخ طوسى )
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شباهتهای بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهت آن حضرت با حضرت یونس (علیه السلام) میپردازیم.
شيخ صدوق (رحمه الله) به سند خود از محمد بن مسلم روايت كرده كه گفت:
«بر حضرت ابوجعفر محمد بن علي الباقر (عليه السلام) وارد شدم، ميخواستم از قائم آل محمد (صلي الله عليه و آله) از آن حضرت سوال كنم كه آغاز سخن كرد و فرمود: اي محمد بن مسلم، به درستي كه در قائم آل محمد (صلي الله عليه و آله) از پنج پيغمبر شباهت هست؛ يونس بن متي، يوسف بن يعقوب، موسي، عيسي و محمد (صلوات الله عليهم اجمعین)، اما شباهت از يونس بن متي اينكه پس از غيبت در قيافه جواني در سن پيري به سوي قومش بازگشت. [1]
پينوشت:
[1]. ابن بابویه، كمال الدين، 1 / 327
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شباهتهای بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهت آن حضرت با حضرت یوشع (علیه السلام) میپردازیم.
1- منافقان امت پس از وفات حضرت موسی، با حضرت يوشع (عليه السلام) جنگ كردند. چنانچه منافقان اين امت با حضرت قائم(عليه السلام) نیز جنگ خواهند كرد.
2- نقل شده که روزی خورشید برای حضرت يوشع (عليه السلام) بازگشت. چنانچه در روایت است که حضرت قائم (عليه السلام) نیز با مهر و ماه سخن ميگويد و آنها را صدا ميزند و آنها به او پاسخ ميدهند ـ علامه مجلسي در بحارالانوار از حضرت امام باقر (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: قائم (عليه السلام) سيصد و نه سال زمامداري ميكند ـ همان قدر كه اهل كهف در غارشان به سر بردند ـ زمين را پر از عدل و قسط خواهد كرد چنانكه پر شده باشد از ظلم و ستم، پس خداوند براي او شرق و غرب زمين را فتح خواهد نمود و مردم را خواهد كشت تا اينكه جز دين محمد (صلي الله عليه و آله) باقي نماند، شيوه سليمان بن داوود را پيش خواهد رفت و خورشيد و ماه را صدا ميزند و او را پاسخ ميدهند و زمين براي او نور ديده شود و به او وحي ميآيد كه به امر خداوند به وحي عمل ميكند. [1]
پينوشت:
[1]. مجلسی، بحار الانوار، 52 / 390
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شباهتهای بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهت آن حضرت با حضرت یعقوب (علیه السلام) میپردازیم.
1- خداوند ـ پس از مدتي طولاني ـ پراكندگي حضرت يعقوب (عليه السلام) را جمع فرمود و فراهم آورد. چنانچه خداوند متعال پريشاني و پراكندگي حضرت قائم (عليه السلام) را نيز پس از مدتي درازتر جمع خواهد ساخت.
2- حضرت يعقوب (عليه السلام) براي يوسف آنقدر گريست تا اينكه چشمانش از اندوه سفيد شد در حالي كه خشم خود را فرو ميبرد. [1].
حضرت قائم (عليه السلام) نیز براي جدش حسين (عليه السلام) گريسته (و ميگريد) و در زيارت ناحيه فرموده است: «و لابكينّ عليک بدل الدموع دماً»؛ به جاي اشک بر تو خون ميگريم[2].
3- حضرت يعقوب (عليه السلام) منتظر فرج بود و ميگفت: «لا تياسوا من روح الله انه لا يياس من روح الله الا القوم الكافرون» [3]؛ از رحمت خداوند نااميد نشويد كه همانا كسي جز گروه كافران از رحمت خداوند مايوس نشود.
حضرت قائم (عليه السلام) نيز منتظر فرج است، چنانكه روايات شاهد بر اين معني است.
پينوشتها:
[1]. سوره يوسف، آيه 84
[2]. مجلسی، بحار الانوار، 101/320
[3]. سوره يوسف، آيه 87
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شباهتهای بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهت آن حضرت با حضرت هود (علیه السلام) میپردازیم.
1- نام هود (عليه السلام) عابر است و نوح (عليه السلام) ظهورش را بشارت داد.
در كتاب كمال الدين از امام صادق (عليه السلام) آمده كه فرمود:
«هنگامي كه وفات نوح شد، شيعيان و پيروان خود را فرا خواند و گفت: بدانيد كه پس از من غيبتي خواهد بود كه طاغوتها ظاهر ميشوند و البته خداوند عزوجل به وسيله قيام كنندهاي از فرزندانم كه هود ناميده ميشود بر شما گشايشي ميرساند. او هيبت و سكينه و وقار دارد و در خلقت و اخلاق شبيه من است و خداوند هنگام ظهور او دشمنان شما را به وسيله باد هلاک ميكند. پس پيوسته منتظر و مراقب ظهور قيام هود بودند تا اينكه مدت بر آنها طولاني شد و دل بيشترشان را قساوت گرفت. سپس خداوند متعال آن را در قرآن چنين توصيف كرده است: «ما تذر من شيء اتت عليه الا جعلته كالترميم» [1]؛ بر هيچ چيزي نگذشت مگر آنكه آن را همچون استخوان خاک شده ساخت. آنگاه غيبت بر او واقع شد تا اينكه صالح (عليه السلام) ظاهر گشت» [2].
قائم (عليه السلام) را نيز با تمام خصوصيات؛ پدران بزرگوارش مژده دادهاند و غيبت و ظهورش را بيان فرمودهاند.
خداوند عزوجل كافرين را به وسيله هود (عليه السلام) هلاک كرد و باد عظيم را بر آنها فرستاد چنانكه خداوند ميفرمايد: «اذ ارسلنا عليهم الريح العقيم ما تذر من شيء اتت عليه الا جعلته كالرميم» [3]؛ كه بر آنان تندبادي بيباران فرستاديم كه بر هيچ چيزي نگذشت مگر اينكه آن را همچون استخوان خاک شده ساخت.
حضرت قائم (عليه السلام) نيز چنان است كه خداوند متعال به وجود او جمعي از كافرين را به وسيله باد سياهي نابود ميكند.
پينوشتها:
[1]. سوره ذاريات، آيه 41 و 42
[2]. ابن بابویه، كمال الدين، 1/135
[3]. سوره ذاريات، آيه 41 و 42