پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم): براى شهادت حسین (علیه السلام)، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى‌شود.

رسانه منجی - امام زمان

امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شباهت‌های بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهت‌های آن حضرت با حضرت شعیب (علیه السلام) می‌پردازیم.

1- حضرت شعيب (عليه السلام) قوم خود را به سوي خدا دعوت كرد تا اينكه عمرش طولاني و استخوانهايش كوفته شد سپس از نظرشان غايب گشت ـ تا آنجا كه خدا خواسته بود ـ و دوباره به صورت جواني به آنها بازگشت. اين را فاضل مجلسي (عليه السلام) در مجلد پنجم بحار از اميرالمومنين (عليه السلام) روايت كرده است.[1]

حضرت قائم (عليه السلام) نيز با وجود طول عمر، به صورت جواني ظاهر مي‌شود كه كمتر از چهل سال دارد. در بحارالانوار از حضرت ابي عبد الله الصادق (عليه السلام) آمده كه: آنكه از چهل سال بيشتر داشته باشد، صاحب اين امر نيست. [2]

2- حضرت شعيب (عليه السلام)، چنانكه در حديث نبوي آمده، از محبت خداوند آنقدر گريست تا ديدگانش از بين رفت، خداي عزوجل چشمانش را باز گرداند، دوباره گريست تا آنكه نابينا شد، باز خداوند ديدگانش را بينا كرد و باز هم گريست تا كور شد، بار ديگر خداوند بينايي را به او باز گرداند. [3]

در زيارت ناحيه مقدسه نیز از حضرت قائم (عليه السلام) خطاب به جدش امام حسين (عليه السلام)، چنين آمده است: و لابكين عليك بدل الدموع دما؛ و به جاي اشک بر تو خون مي‌گريم.

3- حضرت شعيب (عليه السلام) به قوم خود گفت: «بقية الله خير لكم ان كنتم مومنين».

حضرت قائم (علیه السلام) نیز مي‌گويد: من بقية الله در زمين و خليفه خدا و حجت او بر شما هستم، پس هيچ مسلماني بر او سلام نمي‌كند، مگر اينكه چنين مي‌گويد: السلام عليک يا بقية الله في ارضه. و چون شماره يارانش به يک عقد كه ده هزار نفر است رسيد، خروج مي‌كند. پس در زمين هيچ معبودي جز خداوند عزوجل باقي نمي‌ماند، بتها و اصنام و غير آنها نابود مي‌شود و آتش در آنها مي‌افتد و اين امر پس از غيبتي طولاني خواهد بود تا خداوند معلوم سازد چه كسي در غيبت ايمان مي‌آورد و اطاعت مي‌كند. [4]

4- تکذیب کنندگان حضرت شعيب (عليه السلام) به آتشي كه از ابري كه بر آنها سايه افكنده بود، بيرون آمد، سوختند، چنانكه خداوند عزوجل مي‌فرمايد: «فكذبوه  فاخذهم عذاب يوم الظلة انه كان عذاب يوم عظيم» [5]؛ پس او را تكذيب كردند و آنگاه عذاب روز سايبان (ابر صاعقه خيز) آنان را فرو گرفت كه همانا آن عذاب روز بزرگي بود.

حضرت قائم (عليه السلام) نيز تمام بتها و معبودهاي غير خدا در زمان ظهورش خواهد سوخت.

 

 

 

پي‌نوشت‌ها:

[1]. مجلسی، بحار الانوار، 12، ص 385

[2]. مجلسی، بحارالانوار، 52، ص319

[3]. مجلسی، بحار الانوار، 12،ص380

[4]. ابن بابویه، كمال الدين، 1، ص331

[5]. سوره شعراء، آيه 189

امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شباهت‌های بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهت‌های آن حضرت با حضرت سلیمان (علیه السلام) می‌پردازیم.

1- حضرت داوود، حضرت سليمان (عليه السلام)، را جانشين و خليفه خود قرار داد در حالي كه هنوز به سن بلوغ نرسيده بود.

در حديثي از امام نهم حضرت جواد (عليه السلام) آمده كه فرمود: خداوند تبارک و تعالي به داوود وحي فرمود كه سليمان را خليفه خود سازد، در حالي كه كودک بود و چوپاني گوسفندان مي‌كرد، عباد و علماي بني‌اسرائيل اين مطلب را انكار كردند، پس خداوند تعالي وحي فرمود كه: عصاهاي آن افراد را بگير و عصاي سليمان را نيز بگير و آنها را در اتاقي بگذار و در آن اتاق را به مهر خودشان مهر كن و چون فردا شود، عصاي هر كس برگ برآورده و ميوه داده بود او خليفه است، پس داوود اين مطلب را به آنها خبر داد، گفتند: ماراضي و تسليم شديم. [1]

خداوند متعال نیز، حضرت قائم (عليه السلام) را خليفه خود قرار داد و حال آنكه كودكي تقريبا پنج ساله بود. آن حضرت در زمان حيات پدرش به سوالات سعد بن عبدالله قمي پاسخ گفت.

2- حضرت سليمان (عليه السلام) گفت: «هب لي ملكا لا ينبغي لاحد من بعدي» [2]؛ پروردگارا به من ملكي عنايت كن كه براي هيچ كس بعد از من شايسته نباشد.

از نظر كيفيت و چگونگي، چه اينكه سلاطين جهان ـهمان طور كه متعارف است ـ حكومتشان آميخته به جور و فساد است، ولي سليمان مي‌خواست حكومتش آن طور نباشد و نيز سلطنت و حكومت پادشاهان و امراي زمين تنها بر انسانهاست ولي حكومت سليمان بر جن و انس و پرندگان بود، خداوند عزوجل مي‌فرمايد: «و حشر لسليمان جنوده من الجن و الانس و الطير فهم يوزعون» [3]؛ و لشكريان سليمان از جن و انس و پرندگان برايش گرد آمدند.

خداوند متعال به حضرت قائم (عليه السلام)، نیز ملک و حكومتي عنايت خواهد فرمود كه براي احدي از اولين و آخرين ـ از نظر كميت و كيفيت ـ مانندش نبوده، اما كميت: براي اينكه آن حضرت ما بين شرق و غرب را مي‌گيرد ـ چنانكه در حديث آمده است.

3- خداوند متعال، باد را مسخر حضرت سليمان (عليه السلام)، قرار داده بود، خداي عزوجل مي‌فرمايد: «فسخرنا له الريح تجري بامره رخاء حيث اصاب» [4]؛ پس باد را به تسخير او در آورديم تا به نرمي هر كجا خواهد به فرمان او جريان يابد.

همچنین نقل شده که خداوند متعال، باد را به خدمت حضرت قائم (عليه السلام) در می‌آورد. چنانكه در حديثي كه در كمال الدين روايت شده که امام صادق (عليه السلام) فرموده: پس خداوند تبارک و تعالي، بادي برانگيزد كه در هر بيابان ندا كند: اين مهدي است كه به قضاوت داوود و سليمان (عليه السلام) قضاوت مي‌كند و بيّنه نمي‌خواهد. [5]

4- حضرت سليمان (عليه السلام) مدتي از قومش غايب شد، چنانكه این مساله را رئيس المحدثين شيخ صدوق در كتاب كمال الدين ضمن حديثي روايت كرده است.

حضرت قائم (عليه السلام) غيبتش طولاني‌تر از سليمان است.

5- آفتاب برای حضرت سليمان (عليه السلام ) بازگشت.

همچنین در احوال حضرت قائم (عليه السلام) چنین نقل شده که آن حضرت،  آفتاب و ماه را مي‌خواند و آنها او را پاسخ مي‌دهند.

6- حضرت سليمان (عليه السلام) حشمة الله بود. حضرت قائم (عليه السلام) نيز حشمة الله است.

 

 

پي‌نوشت‌ها:

[1]. ابن بابویه، كمال الدين، 1 / 156

[2]. سوره ص، آيه 35

[3]. سوره نمل، آيه 17

[4]. سوره ص، آيه 36

[5]. ابن بابویه، كمال الدين، 2 / 671

امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شباهت‌های بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهت‌های آن حضرت با حضرت داوود (علیه السلام) می‌پردازیم.

1-  خداوند متعال، حضرت داوود (عليه السلام) را در زمين، خليفه خود ساخت و فرمود: «يا داود انا جعلناک خليفة في الارض» [1]؛ اي داوود ما تو را در زمين خلافت داديم.

حضرت قائم (عليه السلام) را نيز خداوند، خليفه خود در زمين نمود و فرمود « امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء و يجعلكم خلفاء الارض» [2]؛ آيا چه كسي (جز خداوند) دعاي مضطر را به اجابت مي‌رساند و گرفتاري را برطرف مي‌سازد و شما را خلفاي زمين قرار مي‌دهد؟

در دعايي از حضرت امام رضا (عليه السلام) چنين آمده است: «ادفع عن وليک و خليفتک...» [3]

2- خداوند آهن را برای حضرت داوود (عليه السلام)، نرم كرد. در قرآن آمده: «و النا له الحديد» [4]؛ و آهن را برايش نرم ساختيم.

خداوند متعال، آهن را براي حضرت قائم، نیز نرم كرده است، چنانكه در بعضي از كتابها از محمد بن زيد كوفي از امام صادق (عليه السلام) مروي است كه فرمود: «مردي از عمان به خدمت حضرت صاحب الزمان (عليه السلام) مي‌آيد و عرض مي‌كند: آهن براي داوود نرم شد، اگر تو هم مانند او (معجزه) بياوري تصديقت مي‌كنيم. پس آن حضرت، معجزه داوود را به او نشان مي‌دهد، ولي آن شخص منكر مي‌شود، پس حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، عمود آهنيني به گردن او مي‌اندازد كه هلاک مي‌شود و مي‌فرمايد: اين سزاي كسي ا ست كه آيات خدا را دروغ انگارد».

3- سنگ با حضرت داوود (عليه السلام ) ، سخن گفته و او را چنین صدا می‌زد: اي داوود، مرا بگير و جالوت را با من به قتل برسان.

علم و شمشير حضرت قائم نیز او را صدا زده و مي‌گويند: اي ولي خدا، خروج كن و دشمنان خدا را به قتل برسان.

تمام اين روايات را شيخ صدوق در كتاب كمال الدين و تمام النعمه آورده است

همچنین در روايتی چنین آمده كه: سنگ در زمان ظهور آن حضرت هنگامي كه كافري زير آن پنهان مي‌شود، مومن را صدا مي‌زند و مي‌گويد: اي مومن، زير من كافري هست، او را بكش، پس مومن مي‌آيد و آن كافر را مي‌كشد.

4- حضرت داوود (عليه السلام)، جالوت را كشت.

حضرت قائم (عليه السلام) نیز دجال را ـ كه از جالوت بدتر است ـ مي‌كشد.

5- حضرت داوود (عليه السلام) به الهام در ميان مردم حكم مي‌كرد.

حضرت قائم (عليه السلام) نیز به حكم داوود، قضاوت خواهد كرد و در قضاوت کردن، از بينه و شاهد نمي‌پرسد و نيازي به آن ندارد.

6- نوشته‌ای از آسمان بر حضرت داوود (عليه السلام) نازل شد كه مهري از طلا بر آن بود. در آن نوشته سيزده مسئله بود كه خداوند متعال به داوود وحي كرد: اينها را از پسرت سليمان بپرس، اگر آنها را پاسخ داد او خليفه بعد از تو است. پس داوود هفتاد كشيش و هفتاد حبر را فرا خواند و آنها را نشاند، سليمان را نيز در حضور آنها نشاند و گفت: اي پسرم به من بگو نزديكترين اشياء چيست و دورترين اشياء و مانوس‌ترين اشياء و موحش‌ترين اشياء و زيباترين و زشت‌ترين اشياء و كمترين اشياء و بيشترين اشياء كدام است؟ دو بر پاي مانده و قائم چيست؟ و دو مختلف چيست؟ و دو متباغض و كينه توز كدام است؟ و آن چيست كه هرگاه مرد بر آن نشيند، آخرش پسنديده است؟ آن چييست كه هرگاه مرد بر آن نشيند، آخرش مذموم است؟

سليمان گفت: نزديكترين اشياء، آخرت، دورترين اشياء، هر چيزي كه از امور دنيا از دست برود، مانوس‌ترين اشياء، ايمان بعد از كفر، زشت‌ترين اشياء، كفر بعد از ايمان، كمترين اشياء، يقين و بيشترين اشياء، شک است، آن دو بر پاي مانده آسمان و زمين است، دو مختلف، شب و روز است و دو متباغض، مرگ و زندگي است، آنچه هرگاه انسان بر آن سوار شود، عاقبتش نيک و پسنديده است، حلم و بردباري بر غضب است، آنچه هرگاه انسان بر آن نشيند، عاقبتش مذموم است، تندي و غضب است.

(راوي گويد:) چون مهر از نوشته برداشت، تمام اين پاسخها مطابق در آمد... پس كشيشها و احبار پرسيدند: آن چيست كه اگر صالح شود، همه چيز انسان، صالح ميشود و اگر فاسد شود، همه چيز انسان، فاسد مي‌گردد؟ فرمود: دل. پس به خلافتش رضا دادند.

حضرت قائم(عليه السلام) نيز نوشته‌اي با مهر طلايي به همراه دارد، كه در کتاب كمال الدين از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: گويي قائم (عليه السلام) را بر منبر كوفه مي‌نگرم كه يارانش سيصد و سيزده تن ـبه عدد اصحاب بدر ـ پيرامونش هستند و آنهايند صاحبان پرچم‌ها و آنهايند حكمرانان الهي در زمين بر خلايقش، تا اينكه از قباي خود نوشته‌اي بيرون آورد كه با مهري زرين مهمور باشد، پيماني از رسول الله (صلي الله عليه و آله)، پس مانند گوسفندان بي‌زبان از دور و برش پراكنده مي‌شوند و كسي از آنها باقي نماند، مگر وزير و يازده نقيب ـچنانكه با موسي بن عمران (عليه السلام) باقي ماندندـ پس در زمين مي‌گردند ولي راهي جز او نمي‌يابند، پس به خدمتش باز مي‌گردند. [5]

 

 

 

پي‌نوشت‌ها:

[1]. سوره ص، آيه 17

[2]. سوره نمل، آيه 62

[3]. کفعمی، البلد الامين، 81

[4]. سوره سباء، آيه 10

[5]. ابن بابویه، كمال الدين، 2 / 672

[6]. مجلسی، بحار الانوار، 52 / 326

 

امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شباهت‌های بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهت‌های آن حضرت با حضرت دانیال (علیه السلام) می‌پردازیم.

حضرت دانيال (عليه السلام) از بني‌اسرائيل مدتي غايب بود و در چاهي بزرگ او را با شيري درنده زنداني كرده بودند تا آن شير او را طعمه خود سازد، پس خداوند تعالي او را حفظ كرد و به يكي از پيغمبران بني‌اسرائيل دستور داد كه غذا و آبش را ببرد و به دلیل غیبت او، گرفتاري پيروانش شدت یافت.

حضرت قائم (عليه السلام) نیز از نظر ما غايب مانده و با غيبتش گرفتاري ما بسيار شده است. دشمنان آن حضرت قصد كشتنش را داشتند ولي خداوند آن حضرت را به وسیله غیبت، حفظ و حراست فرمود.

امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شباهت‌های بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهت‌های آن حضرت با حضرت خضر (علیه السلام) می‌پردازیم.

1- خضر (عليه السلام)، خداوند عمرش را طولاني نموده و اين موضوع نزد شيعه و سني مسلم است و روايات بسياري بر آن دلالت دارد. از جمله:

در بحارالانوار به نقل از مناقب از داوود رقي روايت شده كه گفت: دو تن از برادرانم به قصد زيارت مسافرت كردند، يكي از آن دو از شدت تشنگي بي‌تاب شد به طوري كه از الاغ خود به زمين افتاد و ديگري نيز دچار زحمت گرديد ولي از جاي برخاست و نماز خواند و به درگاه خدا و پيغمبر و اميرالمومنين و امامان (عليهم السلام) استغاثه كرد و يک يک آنها را نام برد تا به نام جعفر بن محمد (صلي الله عليه و آله) رسيد و شروع به التماس كردن و صدا زدن آن حضرت کرد. ناگاه مردي را ديد که به بالينش ايستاده و مي‌گويد: جريان تو چيست؟ ماجراي خود را برايش بازگو كرد. آن مرد، قطعه چوبي به او داد و گفت: اين را بين دو لب او (دوست از حال رفته) بگذار. همين كار را كرد؛ ناگهان ديد او چشمش را گشود و برخاست و نشست و اصلاً تشنگي احساس نمي‌كند. رفتند تا قبر مطهر را زيارت كردند. چون به سوي كوفه مراجعت كردند، آن كسي كه دعا كرده بود به مدينه سفر كرد و بر امام صادق (عليه السلام) وارد شد؛ آن حضرت فرمود: بنشين. حال برادرت چگونه است؟ آن چوب كجاست؟ عرض كرد: اي آقاي من، وقتي برادرم به آن حال افتاد، خيلي غمناک شدم و هنگامي كه خداوند روح او را باز گرداند از خوشحالي چوب را فراموش كردم. حضرت صادق (عليه السلام) فرمود: ساعتي كه تو در غم برادرت فرو رفتي، برادرم خضر نزد من آمد. به دست او براي تو قطعه چوبي از درخت طوبي فرستادم. سپس آن حضرت به خادم خود رو كرد و گفت: برو آن عطردان را بياور. خادم رفت و آن را آورد، حضرت آن را گشود و همان قطعه چوب را بيرون آورد و به آن شخص نشان داد تا آن را شناخت. سپس دوباره آن را به جاي خود بازگرداند. [1].

حضرت قائم (عليه السلام) نيز خداوند عمرش را طولاني قرار داده، بلكه از بعضي روايات استفاده مي‌شود كه حكمت اينكه عمر خضر طولاني شده، اين است كه دليلي بر طول عمر قائم (عليه السلام) باشد.

شيخ صدوق قدس سره در كتاب كمال الدين در حديثي طولاني از حضرت امام صادق (عليه السلام) نقل كرده كه آن حضرت فرمود:

«بنده صالح، خضر (عليه السلام) را خداوند عمر طولاني عنايت فرمود نه به خاطر نبوتي كه برايش تقدير كرده باشد يا كتابي كه بر او نازل فرمايد و نه آييني كه شرايع ديگر را نسخ نمايد و نه براي امامتي كه بندگان خود را به اقتداي به او ملزم سازد و نه اطاعتي كه بر او فرض فرمايد؛ بلكه چون در علم خداوند تبارک و تعالي  گذشته بود كه عمر قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف) در دوران غيبت طولاني خواهد شد، تا آنجا كه بندگان او باور نكنند و آن عمر طولاني را انكار نمايند؛ خداوند عمر بنده صالح (خضر) را بدون سبب طولاني ساخت مگر به علت استدلال به وسيله آن بر عمر قائم (عليه السلام) و تا اينكه دليل و برهان معاندين را قطع نمايد كه مردم را بر خداوند حجتي نباشد».[2]

همچنین در كتاب كمال الدين از امام رضا (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: «خضر (عليه السلام) از آب حيات آشاميده پس او زنده است و نمي‌ميرد تا در صور دميده شود و البته او نزد ما مي‌آيد و بر ما سلام مي‌كند، صدايش شنيده مي‌شود ولي خودش ديده نمي‌گردد و او هر جا كه نامش به ميان آيد حاضر مي‌شود، پس هر كه از شما او را ياد كرد بر او سلام كند، او هر سال در مراسم حج حاضر است، تمام مناسک را انجام مي‌دهد و در عرفه وقوف دارد، پس بر دعاي مومنين، آمين مي‌گويد و خداوند وحشت قائم ما را در هنگام غيبتش به وسيله او به انس مبدل مي‌سازد و تنهائيش را به او بر طرف مي‌نمايد. [3]

2- نام خضر (عليه السلام) بليا است و بعضي اسم‌هاي ديگري گفته‌اند. علت اينكه خضر ناميده شده ـ چنانكه از شيخ صدوق آمده ـ اين است كه بر چوب خشكي نمي‌نشست مگر اينكه سبز مي‌شد و نيز گفته شده كه هرگاه نماز می‌گذارد، اطرافش سبز مي‌شد. [4] و گفته‌اند براي اينكه او در سرزمين سفيدي بود كه به يكباره تكان خورد و از پي او سبز شد.

در نجم الثاقب روايت كرده كه حضرت قائم  به هر سرزميني كه بگذرد، سبز و پرگياه مي‌شود و آب از آنجا مي‌جوشد و چون از آنجا برود، آب فرو مي‌رود و زمين به حال خود بر مي‌گردد.[5]

3- خضر (عليه السلام) مامور به علم باطن بود. چنانكه به موسي (عليه السلام) گفت: «انک لن تستطيع معي صبرا. و كيف تصبر علي ما لم تحط به خبرا»، همانا تو هرگز همراه من صبر نتواني كرد و چگونه صبر نمائي بر آنچه نسبت به آن علم و احاطه ندراي؟

حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف) نيز مامور به علم باطن است.

4- خضر (عليه السلام) وجه كارهايش آشكار نشد مگر بعد از آن كه خودش فاش كرد.

حضرت قائم (عليه السلام) نيز وجه غيبتش آن طور كه بايد مكشوف نمي‌شود مگر بعد از ظهور،

5- خضر (عليه السلام) هر سال در مراسم حج شركت مي‌كند و تمام مناسک را انجام مي‌دهد .

حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف) نيز هر سال در مراسم حج شركت مي‌كند و مناسکش را به جاي مي‌آورد.

 

 

 

پي‌نوشت‌ها:

[1]. مجلسی، بحار الانوار، 47/138

[2]. ابن بابویه، كمال الدين، 2 / 357

[3]. ابن بابویه، كمال الدين، 2 / 390

[4]. ابن بابویه، كمال الدين، 2 / 391

[5]. نجم الثاقب، 84 .

امام زمان (عجل الله نعالی فرجه الشریف)، شباهت‌های بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهت‌های آن حضرت با حضرت آصف (علیه السلام) می‌پردازیم.

1- حضرت آصف (عليه السلام) علمي از كتاب را داشت.

حضرت قائم (عليه السلام) نیز علوم كتاب نزدش هست .

2- خداوند آصف را مدتي طولاني از قومش غايب كرد، چنانكه در کتاب كمال الدين شیخ صدوق، مروي است .

خداوند متعال حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف)،  را نیز مدتي طولاني از نظرها غايب ساخته است.

3- با غیبت آصف، ابتلا و گرفتاري بني‌اسرائيل سخت و شديد شد .

با غيبت حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف)، نیز  گرفتاري و ابتلاي مومنين شدت يافته است.

امام زمان (عجل الله نعالی فرجه الشریف)، شباهت‌های بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهت‌های آن حضرت با حضرت آدم (علیه السلام) می‌پردازیم.

خداوند آدم را خليفه خود در تمام زمين قرار داد و او را وارث آن ساخت و چنين فرمود: « اني جاعل في الارض خليفه» [1] ، همانا من در زمين جانشيني قرار مي‌دهم.

خداوند حضرت حجت (عليه السلام) را نيز وارث زمين و خليفه خود در زمين قرار خواهد داد، چنانكه از حضرت ابي عبدالله الصادق (عليه السلام) مروي است كه در تفسير آيه: «وعد الله الذين امنوا منكم و عملو الصالحت ليستخلفنهم في الارض» [2]، فرمود: او قائم و اصحابش مي‌باشند و هنگام ظهورش در مكه در حالي كه دست بر صورت مي‌كشد، مي‌گويد: « الحمد لله الذي صدقنا وعده و اورثنا الارض ...» [3]؛ سپاس خداوندي كه وعده‌اش را درباره ما راست گردانيد و زمين را به ميراث ما در آورد.

در حديث مفصلی آمده كه: حضرت مهدی، خروج مي‌كند در حالي كه ابري بالاي سرش سايه افكنده و در آن منادي چنین ندا مي‌كند: اين مهدي خليفه خداست، از او پيروي كنيد.

گريه آدم (عليه السلام)

از پيامبراکرم (صلي الله عليه و آله) آمده كه فرمود: آدم (عليه السلام) آنقدر بر فراق بهشت گريست تا اينكه اشک از دو گونه‌اش مانند آبراه جاري شد. [4]

از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه آيه‌ای نازل شده كه بر اساس آن خداوند تمام اسمها را به آدم تعليم فرمود. [5]

و اما قائم عجل الله فرجه؛ خداوند آنچه به آدم آموخت به او نيز آموخته و اضافه بر آن هم مطالب ديگري آموخته است، چه اينكه آدم بيست و پنج حرف از اسم اعظم را آموخته بود ـ چنانچه در حديث آمده ـ و پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هفتاد و دو حرف از آن را آموخت و تمام اموري كه خداوند متعال به پيامبرش داده، به اوصياي آن حضرت تا حضرت قائم نيز داده است.

در خبر صحيحي ثقه الاسلام كليني از حضرت امام صادق (عليه السلام) روایت کرده كه آن حضرت، فرمود: آن علمي كه بر آدم (عليه السلام) نازل شد، ديگر برداشته نشد و هيچ عالمي نیست مگر اينكه علمش را به ارث گذاشته است، زمين بدون عالم باقي نمي‌ماند. [6]

آدم (عليه السلام) زمين را با عبادت خدا زنده كرد، پس از آنكه جنيان با كفر و طغيانشان آن را ميرانده بودند.

قائم (عليه السلام) نيز زمين را با دين خدا و عبادت و عدالت و برپايي حدودش زنده خواهد كرد، بعد از مردن آن به كفر و معصيت اهل زمين.

در بحارالانوار از حضرت ابوجعفر باقر (عليه السلام) درباره آيه: «یحي الارض بعد موتها» [7]، زمين  را پس از مرگ آن زنده مي‌سازد، آمده كه فرمود: خداوند عزوجل به وسيله قائم (عليه السلام ) زمين را بعد از مرگش زنده گرداند و منظور از مرگ آ، كفر اهل آن مي‌باشد كه كافر در حقيقت مرده است. [8]

در وسائل الشیعه درباره آيه: «يحيي الارض بعد موتها» آمده كه حضرت ابو ابراهيم موسي بن جعفر (عليه السلام) فرمود: خداوند متعال، زمین را به وسيله باران احيا نمي‌كند، بلكه خداوند مرداني بر مي‌انگيزد كه عدالت را زنده مي‌كنند و زمين به خاطر احياي عدالت زنده مي‌شود و به درستي كه اگر يک حد در زمين  بر پا شود، سودمندتر از چهل روز باران است. [9]

 

 

پي‌نوشتها:

[1]. سوره بقره، آيه 30

[2]. سوره نور، آيه 55

[3]. تفسير البرهان، 3/146 سوره زمر، 74

[4]. بحار الانوار، مجلسی، 11/204

[5]. بحار الانوار، مجلسی، 101/320

[6]. كافي، کلینی، 1 / 223

[7]. سوره روم، آيه 19

[8]. بحار الانوار، مجلسی، 51/54

[9]. وسائل الشيعه، حر عاملی، 18/308

امام زمان (عجل الله نعالی فرجه الشریف)، شباهت‌های بسیاری با انبیای گذشته دارند، در اینجا، به بیان شباهت‌های آن حضرت با حضرت الیاس (علیه السلام) می‌پردازیم.

الياس (عليه السلام )، خداوند عمرش را ـ همچون خضر (عليه السلام) ـ طولاني ساخته است ، حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف)، نيز خداوند تعالي عمرش را طولاني نموده است.

الياس (عليه السلام)ـ مانند خضر (عليه السلام) ـ هر سال به حج مي‌رود و در آنجا با هم ملاقات مي‌كنند. دليل بر اين معني اينكه در تفسير امام حسن عسكري (عليه السلام) چنین آمده: پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به زيد بن ارقم فرمود: اگر مي‌خواهي شر آنها (كفار و منافقين) به تو نرسد و نيرنگشان در تو كارگر نيافتد، هرگاه صبح كردي، بگو: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم»؛ به خداوند پناه مي‌برم از شيطان رانده شده. به درستي كه خداوند تو را از شر آنها حفظ مي‌كند كه آنها شيطان هستند كه بعضي از آنها به بعضي ديگر وحي مي‌كنند.) و اگر مي‌خواهي خداوند تو را از غرق شدن و سوختن و دزد، در امان بدارد، هرگاه صبح كردي، بگو: «بسم الله ما شاء الله لا يصرف السوء الا الله، بسم الله ما شاء الله لا يسوق الخير الا الله، بسم الله ما شاء الله مايكون من نعمة فمن الله، بسم الله ما شاء الله لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم، بسم الله ما شاء الله و صلي الله علي محمد و آله الطيبين». چرا كه هر كس هنگامي كه صبح كند، سه  مرتبه اين جملات را بگويد، از غرق شدن و سوختن و دزد، محفوظ ماند و هر آنكه سه مرتبه در شب اين كلمات را بخواند، تا صبح از غرق شدن و سوختگي و دزد ايمن خواهد بود  و خضر و الياس هر سال در مراسم حج همديگر را ملاقات مي‌كنند و وقتي از هم جدا مي‌شوند، با اين كلمات جدا مي‌شوند و اين شعار شيعيان من است و با اين شعار، دشمنان من از دوستانم جدا مي‌شوند، هنگام خروج قائم آنها. [1]

حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف) نيز هر سال به حج مي‌رود. [2]

الياس (عليه السلام) از قومش فرار كرد و از نظرشان غايب شد، هنگامي كه مي‌خواستند او را بكشند.

حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف) نيز از قوم خود فرار كرد و از ديده مردم غايب شد هنگامي كه مي‌خواستند آن حضرت را بكشند.

الياس (عليه السلام)، هفت سال غايب شد.

حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف) هم معلوم نیست تا كي غيبتش ادامه خواهد داشت.

الياس (عليه السلام) در كوه دشواري سكونت كرد.

حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف) نیز در حديث علي به مهزيار اهوازي مروي در كمال الدين و بحارالانوار و تبصره الولي و غير اينها آمده كه فرمود: «پدرم ابو محمد (عليه السلام) به من سفارش كرد كه مجاورت نكنم قومي را كه خداوند بر آنها غضب كرده و لعنتشان نموده و براي آنان در دنيا و آخرت ننگ و خواري است و براي آنها عذاب دردناكي است و مرا دستور فرمود كه از كوهساران جز دشوار آنها و از بلاد جز جاهاي پست را برنگزينم و خداوند ـ مولاي شما ـ  تقيه را آشكار فرمود و آن را بر من گماشت، پس من در تقيه‌ام تا روزي كه اجازه داده شود، خروج نمايم. عرض كردم: اي آقاي من اين امر كي خواهد بود؟ فرمود: هرگاه بين شما و راه كعبه، فاصله و جدايي افتاد و آفتاب و ماه جمع شدند و كواكب و ستارگان آنها را در ميان گرفتند...» [3]

الياس (عليه السلام)، خداوند متعال به دعايش، يونس پيغمبر را در حالي كه كودک بود بعد از چهارده روز از فوتش زنده كرد ـ چنانكه در حديث آمده ـ [4]

حضرت قائم (عليه السلام) نيز خداوند متعال به بركتش و به دعايش، مردگان بسياري را زنده خواهد كرد، پس از گذشت سالها از مرگشان. از جمله اصحاب كهف و بيست و پنج نفر از قوم موسي ـ كه به حق قضاوت مي‌كنند و با آن عدالت مي‌نمايند ـ و يوشع بن نون، وصي حضرت موسي و مومن آل فرعون و سلمان فارسي و ابودجانه انصاري و مالک اشتر، كه در بحارالانوار و غير آن از امام صادق (علیه السلام) روايت شده است. [5]

الياس (عليه السلام)؛ را خداوند به آسمان برد.

الياس (عليه السلام )؛ به فرياد دردمندان مي‌رسد و گمشدگان مضطر را در بيابانها و دشتها راهنمايي مي‌كند و خضر آنها را در جزاير درياها فريادرسي مي‌نمايد. اين مطلب را مجلسي (ره) در كتاب حيات القلوب نقل كرده است.

حضرت قائم (عليه السلام) نيز به دردمندان رسيدگي مي‌كند و گمشدگان را هدايت مي‌نمايد و در خشكي و دريا ـ بلكه در زمين و آسمان ـ به فرياد بيچارگان مي‌رسد و اين است فضل الهي كه به هر كه بخواهد عنايت مي‌كند.

الياس (عليه السلام)، به اذن خداي تعالي، برايش از آسمان مائده آمد، چنانكه در تفسير برهان و غير آن از انس روايت شده كه گفت:

پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از قله كوهي صدايي شنيد كه مي‌گفت: خدايا مرا از امت رحمت شده آمرزيده شده قرار ده. پيغمبر (صلي الله عليه و آله) به آنجا رفت، ناگاه ديد پيرمرد فرتوتي هست كه قامتش سيصد ذراع مي‌باشد، هنگامي كه رسول خدا را  ديد با او معانقه كرد سپس گفت: من هر سال يكبار غذا مي‌خورم و حالا وقت آن است. ناگاه مائده‌اي از آسمان فرود آمد و هر دو از آن خوردند، او الياس (عليه السلام) بود. [6]

حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشریف) نيز برايش مائده از آسمان نازل شد.[7]

 

 

 

پي‌نوشت:

[1]. تفسير العسكري، 5ج  چاپ جديد، ج 19

[2]. در بيان اين كه از آثار نيكي كه به وسيله دعا حاصل مي‌شود تاسي به آن حضرت است و عمري آن جناب را كنار بيت الله الحرام ديده بود كه چنين دعا مي كرد: اللهم انجز لي ما وعدتني، خدايا وعده‌اي كه به من داده‌اي تحقق بخش و در تاييد اين مطلب روايتي است در كمال الدين از عبيد بن زراره كه گفت: شنيدم امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمود: مردم امامشان را نمي‌يابند پس او به موسم (حج) حاضر مي‌شود و آنان را مي‌بيند ولي آنها او را نمي‌بينند.(مولف)

[3]. تبصره الولي، 781 .

[4]. و گفته‌اند: آنكه خداوند به دعاي الياس زنده‌اش كرد، اليسع بوده است

[5]. بحار الانوار، 53 / 90.

[6]. البرهان، 4 / 33 .

[7]. بحار الانوار، 52 / 67

پروفسور ماربين، فیلسوف و شرق شناس آلماني، با اشاره به مساله ظهور یک منجی در آخرالزمان، چنین می‌گوید:

 «از جمله مسائل بسيار مهم اجتماعي كه همواره مي‌تواند موجب اميدواري و رستگاري گردد، همانا اعتقاد به وجود يک حجت در هر عصر و انتظار ظهور است.»

 

 

منبع:

(کتاب سیاست اسلامی، نوشته ماربین)

سایت یاران مهدی

اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان که نامش «مهدى» و از اولاد پیامبر اسلام است، مورد اتّفاق همه فرقه‌هاى اسلامى است. صاحب کتاب «عون المعبود» که شرح کتاب «سنن ابى‌داوود»، است، مى‌نویسد:

«بدان که در طول اعصار، مشهور بین همه اهل اسلام، این است که حتماً، در آخرالزمان، مردى از اهل بیت (علیهم السلام) ظهور مى‌کند که دین را یارى و عدل را آشکار مى‌کند… نامش، مهدى است و عیسى، بعد از مهدى یا هم زمان با مهدى، نزول و او را در کشتن دجال یارى و در نماز به او اقتدا مى‌کند. احادیث مربوط به مهدى را عدّه اى از بزرگان آورده اند، از آن جمله است، ابوداوود، ترمذى، ابن ماجه، بزار، حاکم، طبرانى، ابویعلى. سند این احادیث، برخى، صحیح و برخى دیگر، حسن و یا ضعیف است».[۱]

یکى دیگر از علماى اهل سنّت مى‌نویسد:

«روایات فراوانى درباره مهدى، وارد شده به حدّى که به حدّ تواتر مى‌رسد. این امر، در میان علماى اهل سنّت شیوع دارد، به گونه‌اى که از جمله معتقدات آنان به شمار مى‌آید.»

نیز یکى دیگر از علماى اهل سنّت نوشته است:

«احادیث مهدى (علیه السلام) به طرق گوناگون و متعدّد، از صحابه نقل و بعد از آنان، از تابعان، نقل شده است، به گونه‌اى که مجموع آنها، مفید علم قطعى است. به همین دلیل، ایمان به ظهور مهدى، واجب است، همان گونه‌اى که این وجوب، در نزد اهل علم ثابت بوده و در عقائد اهل سنت و جماعت، مدوّن شده است».[۲]

ابن کثیر نیز در کتاب «البدایه و النهایه» مى‌گوید:

«مهدى، در آخرالزمان مى‌آید و زمین را پر از عدل و قسط مى‌کند، همان‌گونه که پر از جور و ظلم شده است. ما، احادیث مربوط به مهدى را در جلد جداگانه‌اى، گرد آوردیم، همان‌گونه که ابوداوود در سنن خود، کتاب جداگانه‌اى را به آن اختصاص داده است».[۳]

از این مطالب که از بزرگان اهل سنّت نقل شد، معلوم مى‌شود که مسئله مهدویّت و اعتقاد به ظهور مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جزء عقاید ثابت اهل سنّت و جماعت است و احادیث مربوط به ظهور آن حضرت، در میان آنان، به حدّ تواتر رسیده است.

کتابهاى متعدّد و متنوعى درباره  ظهور آن حضرت از سوى علماى اهل سنّت تألیف شده است به گونه‌اى که شیخ محمّد ایروانى در کتاب الإمام المهدی مى‌نویسد:

«اهل سنّت، کتابهاى متعدّدى در گردآورى روایات مربوط به امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و این که در آخرالزمان شخصى به اسم مهدى ظهور خواهد کرد، نوشته اند. تا حدّى که من اطلاع دارم، اهل سنّت، بیش از سى کتاب در این باره تألیف کرده اند».[۴]

هر چند این مسئله، مورد اتّفاق اهل سنّت و شیعه است، امّا تعداد انگشت شمارى از اهل سنّت، احادیث مربوط به امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ضعیف مى‌انگارند. مثلاً، ابن خلدون در تاریخ خود، این احادیث را ضعیف مى‌شمارد [۵] و یا رشید رضا (مؤلف تفسیر المنار) در ذیل آیه سى و دوم سوره توبه، به ضعیف بودن احادیث مربوط به مهدویت اشاره مى‌کند.[۶] البتّه، این دو، دلیلى بر ادعاى خود نیاورده‌اند و تنها به مطالبى واهى استناد کرده‌اند. سخنان آن دو، توسط برخی دیگر از علماى اهل سنّت، به شدت ردّ شد و در تألیفات علماى شیعه نیز به آن دو پاسخ داده شده است.

خود ابن خلدون، در بیان عقیده مسلمانان در مورد امام مهدى (علیه السلام) مى‌نویسد:

«مشهور بین همه اهل اسلام، این است که حتماً، در آخرالزمان، مردى از اهل بیت (علیهم السلام) ظهور مى‌کند که دین را حمایت و عدل را آشکار مى‌کند و مسلمانان از او پیروى مى‌کنند و او بر ممالک اسلامى استیلا مى‌یابد. آن شخص، مهدى نامیده مى‌شود» [۷]

بنابراین، ضعیف شمردن احادیث از سوى وى خدشه‌اى بر اتّفاق نظر اهل سنّت در مورد ظهور امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وارد نمى‌کند؛ زیرا، این اعتقاد، ناشى از کثرت احادیثى است که از طرق عامه نقل شده است. ما، در زیر، به ذکر برخى از کسانى که از این گونه احادیث را در کتابهاى خود آورده‌اند، مى‌پردازیم، هر چند، تقریباً، مى‌توان ادعا کرد که تمام کتابهاى معتبر حدیثى اهل سنّت، حدّاقل، چند مورد از احادیث امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ذکر کرده‌اند.

۱- ابن سعد (متوفى ۲۳۰ هـ)

۲- ابن ابى شیبه (متوفى ۲۳۵ هـ)

۳- احمد بن حنبل (متوفى ۲۴۱ هـ)

۴- بخارى (متوفى ۲۷۳ هـ)

۵- مسلم (متوفى ۲۶۱ هـ)

6 ابن ماجه (متوفى ۲۷۳)

۷- ابوبکر اسکافى (متوفى ۲۷۳ هـ)

۸- ترمذى (متوفى ۲۷۹ هـ)

۹- طبرى (متوفى ۳۸۰)

۱۰- ابن قتیبه دینورى (متوفى ۲۷۶)

۱۱- بربهارى (متوفى ۳۲۹)

۱۲- حاکم نیشابورى (متوفى ۴۰۵)

۱۳- بیهقى (متوفى ۴۵۸)

14خطیب بغدادى (متوفى ۴۶۳)

۱۵- ابن اثیر جزرى (متوفى ۶۰۶).[۸]

اوصاف امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از دیدگاه اهل سنّت:

اوصافى که در کتابهاى اهل سنّت براى امام مهدى (علیه السلام) ذکر شده، بر گرفته از احادیثى است که آنان از پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) نقل مى‌کنند و در کلیات، با اوصاف ذکر شده در کتابهاى علماى شیعه، فرقى ندارد. در این قسمت، به ذکر چند روایت از کتابهاى حدیثى اهل سنت، اکتفا مى‌کنیم:

۱- عن النبى (صلى الله علیه و آله) أَنّه قال: لا تذهب الدنیا حتّى یملک العرب رجلٌ من أهل بیتى یواطىء اسمه اسمی.[۹] دنیا به پایان نمى‌رسد، مگر آن که مردى از اهل بیت من که اسمش اسم من است، مالک عرب شود.

۲- عن النبى (صلى الله علیه و آله): «لا تقوم الساعهُ حتّى تملأ الأرض ظلماً و جوراً و عدواناً ثم یخرج من أهل بیتى مَن یملأها قسطاً و عدلا کما ملئت ظلماً و جوراً.[۱۰] قیامت بر پا نمى‌شود تا این که زمین پر از ظلم و جور و دشمنى شود و سپس از اهل بیت من، شخصى ظهور مى‌کند که زمین را پر از عدل و قسط مى‌کند همان‌گونه که پر از ظلم و جور شده بود».

۳- عبدالله بن مسعود از پیامبر (صلى الله علیه و آله) نقل مى‌کند که آن حضرت فرمود:

و لم یبق من الدنیا یوم لطول الله ذالک الیوم حتّى یبعثَ فیه رجلا منّى أوْ من أهل بیتی یملأ الارض قسطاً و عدلا کما ملئت ظلماً و جوراً.[۱۱] اگر از دنیا، فقط یک روز باقى بماند، خداوند، آن روز را طولانى مى‌کند تا در آن روز، مردى از من یا از اهل بیت من، مبعوث شود و زمین را پر از قسط و عدل کند، همان‌گونه که پر از ظلم و جور شده بود.

مهدویّت از دیدگاه اهل سنّت با مهدویّت از دیدگاه شیعه، چه فرقى دارد؟

همان‌گونه که گفته شد، اهل سنّت، بالاتفاق، به مهدویّت معتقد هستند و به دلیل وجود روایتهاى متواتر، ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخرالزمان را جزء اعتقادات قطعى خود مى‌دانند، امّا اهل سنت، برخلاف شیعه امامیه که معتقدند، امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرزند امام حسن عسکرى (علیه السلام) است و هم اکنون نیز زنده و غائب است، به چند گروه تقسیم مى‌شوند:

عدّه‌اى از اهل سنّت، مدعى هستند که مهدى، همان عیسى بن مریم است و در این مورد، به خبرى واحد که از انس بن مالک نقل شده است، استناد مى‌کنند.[۱۲]

تعداد اندکى نیز مدعى هستند که مهدى، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است. آنان به خبر واحدى استناد مى‌کنند که در کنزالعمال ذکر شده است.[۱۳]

عده‌اى نیز معتقدند، مهدى از اولاد امام حسن مجتبى است و نه امام حسین (علیهما السلام).[۱۴]

گروهى مى‌گویند، پدر امام مهدى، هم نام پدر پیامبر اسلام است و چون نام پدر حضرت محمد (صلى الله علیه و آله) عبدالله بود، پس مهدى بن حسن عسکرى (علیه السلام) نمى‌تواند مهدى موعود باشد. مستند این احتمال هم باز خبرى است که در کنزالعمال ذکر شده است.[۱۵]

جمعى از آنان، همانند امامیه معتقدند، که امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اولاد پیامبر (صلى الله علیه و آله) و فاطمه (سلام الله علیها) است و حضرت عیسى نیز به هنگام ظهور امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به یارى او خواهد شتافت و در نماز به آن حضرت اقتدا خواهد کرد، چنان که در روایتهاى متعدد آمده است.

از ام سلمه نقل شده که رسول خدا (صلى الله علیه و آله)فرمود: المهدى من عترتى من ولد فاطمه.[۱۶] مهدى، از عترت من و از فرزندان فاطمه است.

جابر بن عبدالله از پیامبر (صلى الله علیه و آله) نقل مى‌کند که حضرت عیسى به هنگام ظهور مهدى نزول خواهد کرد.[۱۷]

عبدالله بن عمر مى‌گوید: «المهدى الذى ینزل علیه عیسى بن مریم و یصلى خلفه عیسى (علیه السلام).[۱۸] مهدى، کسى است که عیسى بن مریم بر او نزول مى‌کند و پشت سر او نماز مى‌خواند».

این گروه، حدیثى را که مى‌گوید: «مهدى، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است»، قبول نمى‌کند. ذهبى مى‌گوید: تفرد به محمّد بن الولید مولى بنى هاشم و کان یضع الحدیث.[۱۹]این حدیث را تنها محمّد بن ولید، آزاد کرده بنى هاشم گفته است. و او، جاعل حدیث بود.

البته این گروه نیز تولّد حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و غیبت او را قبول ندارند. ابن حجر چنین ادعا مى‌کند: «همه مسلمانان غیر از امامیه، معتقدند که مهدى غیر از حجت است؛ چون، غیبت یک شخص، آن هم با این مدّت طولانى، از خوارق عادات است…».[۲۰]

در پاسخ گروه اخیر باید گفت: اوّلا، روایات نبوى متعدّدى وجود دارد که امامان دوازده‌گانه را با نامهاى آنان به طور روشن معرفى کرده‌اند، پس سخن او، باطل است.

از ابن عباس روایت شده که شخصى یهودى به نام نعثل، نزد رسول خدا (صلى الله علیه و آله) آمد و سؤالهاى بسیارى را مطرح کرد. او، از اوصیا نیز پرسید. حضرت در پاسخ فرمود: «نخستین وصىّ من على (علیه السلام) و پس از او، حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) و امامان نه‌گانه از فرزندان اویند». نعثل پرسید: «نام آنان چیست؟». حضرت، نام تک تک امامان را تا امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شمردند.[۲۱]

رسول خدا، در پاسخ جابر بن عبدالله انصارى که از ائمه بعد از على (علیه السلام) سوال کرده بود، فرمود: «بعد از على (علیه السلام)، حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) امام هستند، سپس سید العابدین در زمان خودش، على بن الحسین (علیه السلام)، سپس محمّد بن على الباقر(علیه السلام). تو، او را خواهى دید. وقتى او را دیدى، سلام مرا به او برسان. سپس جعفر بن محمّد الصادق (علیه السلام)، سپس موسى بن جعفر الکاظم (علیه السلام)، سپس على بن موسى الرضا (علیه السلام)، سپس محمّد بن على الجواد (علیه السلام)، سپس على بن محمّد النقى (علیه السلام)، سپس حسن بن علىّ الزکىّ (علیه السلام) و پس از او، قائم بالحق مهدى امت من، (م ح م د بن حسن صاحب زمان (علیه السلام) امام است. او، زمین را پر از قسط و عدل مى‌کند، همان‌گونه که پر از ظلم و جور شده است».[۲۲]

ثانیاً، شواهد تاریخى و گزارشهاى بسیارى وجود دارد که ولادت آن حضرت و ایام کودکى او را نقل کرده‌اند. براى نمونه، چند مورد از اقوال اهل سنّت نقل مى‌شود:

۱- حافظ سلیمان حنفى مى‌گوید: «خبر معلوم نزد محقّقان و موثقان، این است که ولادت قائم در شب پانزدهم شعبان (۲۵۵٫ ق) در شهر سامرا واقع شده است».[۲۳]

۲- خواجه محمّد پارسا، در کتاب فصل الخطاب گفته است: «یکى از اهل بیت ابو محمد بن عسکرى است که فرزندى جز ابوالقاسم که قائم و حجت و مهدى و صاحب الزمان نامیده مى‌شود، باقى نگذاشت. او، در نیمه شعبان سال ۲۵۵ هجرى متولّد شد. مادرش، نرجس نام دارد. او هنگام شهادت پدرش، پنج سال داشت».[۲۴]

۳- ابن خلکان در وفیات الأعیان مى‌نویسد: «ابوالقاسم محمّد فرزند حسن عسکرى فرزند على هادى فرزند محمّدجواد…. دوازدهمین امام از ائمه دوازده‌گانه شیعه است که به «حجت» معروف است… ولادت او، روز جمعه، نیمه شعبان سال ۲۵۵ هـ.ق است».[۲۵]

۴- ذهبى نیز در سه کتاب از کتابهایش، به ولادت امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره کرده و در کتاب العبر و در حوادث سال ۲۵۶ هـ. ق مى‌نویسد: «در این سال، محمّدبن حسن بن على الهادى فرزند محمّدجواد فرزند على الرضا فرزند موسى الکاظم فرزند جعفر الصادق علوى حسینى، به دنیا آمد. کنیه‌اش، ابوالقاسم است و رافضیان، او را الخلف الحجه، مهدى، منتظر و، صاحب الزمان مى‌نامند. و او، آخرین امام از ائمه دوازده‌گانه است».[۲۶]

۵- خیر الدین زرکلى (متوفى ۱۳۹۶ هـ. ق) از علماى معاصر اهل سنّت نیز در کتاب أعلام مى‌نویسد: «او، در سامراء به دنیا آمد و هنگام وفات پدرش، پنج سال داشت و گفته شده که در شب نیمه شعبان سال ۲۵۵ به دنیا آمده و در سال ۲۶۵ هـ. ق غایب شده است».[۲۷]

آیه الله العظمى صافى، دام عزه، در کتاب مهدویت، بیش از هفتاد و هفت نفر از علماى اهل سنت را نام مى‌برد که هر یک، به نحوى، ولادت آن حضرت را بیان کرده‌اند.[۲۸]

بنابراین، اگر برخى از اهل سنّت مى‌گویند: «حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به دنیا نیامده است.»، ادعایى بى‌اساس است که حتّى با گفته‌ها و نوشته‌هاى بزرگان خودشان نیز سازگار نیست.

شاید برخى از اهل سنّت همانند ابن حجر هیثمى، طولانى بودن عمر را دلیل بر عدم ولادت امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بدانند، ولى باید گفت، خدایى که قادر است عیسى بن مریم را زنده نگه دارد تا به مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اقتدا کند و یونس را در شکم ماهى محافظت کند و یا به نوح پیامبر، نهصد و پنجاه سال عمر بدهد، آیا قدرت ندارد به امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عمر طولانى عنایت کند؟[۲۹] خود اهل سنت نیز به زنده بودن عیسى، خضر، صالح، و… معتقدند.

نتیجه این که ولادت حضرت مهدى، امرى است مسلّم و قطعى و خود اهل سنّت هم به آن واقفند و عوامل و انگیزه‌هاى دیگرى وجود دارد که نمى‌گذارد حق را بازگو کنند و حقانیت شیعه و وجود امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ثابت کنند.

رسول رضوی- مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه

 

 

منابع:

[1]. عون المعبود، (شرح سنن ابى داود)، ج ۱۱، ص ۳۶۲ (به نقل از الطریق الى المهدى المنتظر، سعید ایوب، ص ۱)

[2]. نظم المتناثر فى الحدیث المتواتر، ص ۲۲۶٫ (به نقل از الطریق الى المهدى المنتظر، ص ۹۱)

[3]. البدایه و النهایه، ج ۶، ص ۲۸۱٫

[4]. الإمام المهدى (علیه السلام)، شیخ محمد باقر ایروانى، ص ۱۱٫

[5]. تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۱۹۹٫

[6]. تفسیر المنار، ج ۱۰، ص ۳۹۳، ج ۹، ص ۴۹۹ ـ ۵۰۷٫

[7]. تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۵۵۵، فصل ۵۲٫

[8]. در مورد کسانى که به ذکر احادیث مربوط به امام مهدى (علیه السلام) پرداخته‌اند، به: المهدی المنتظر فی الفکر الاسلامى، ص ۲۶ ـ ۲۹ مراجعه شود.

[9]. مسند احمد، ج ۱، ص ۳۷۷، ح ۳۵۶۳; الصواعق المحرقه، ص ۲۴۹٫

[10]. مسند احمد، ج ۳، ص ۳۶، ح ۱۰۹۲۰; کنزالعمال، ج ۱۴، ص ۲۷۱، ح ۳۸۶۹۱٫

[11]. سنن ابى داود، ج ۴، ص ۱۰۶ و ۱۰۷، ح ۴۲۸۲٫

[12]. سنن ابن ماجه، کتاب الفتن، ح ۴۰۲۹٫

[13]. کنزالعمال، ج ۱۴، ص ۲۶۴، ح ۳۸۶۶۳٫

[14]. اطنار المنیف، ابن قیم جوزى، ص ۱۵۱ (به نقل از الامام مهدى، میلانى، ص ۲۱).

[15]. کنزالعمال، ج ۱۴، ص ۲۶۸، ح ۳۸۶۷۸٫

[16]. السنن الوارده فی الفتن و غوائلها و الساعه و أشراطها، عثمان بن سعید المقرى، ج ۵، ص ۱۰۵۷، نشر دارالعاصمه، ریاض، چاپ اوّل، ۱۴۱۶هـ.

[17]. همان، ج ۶، ص ۱۲۳۷٫

[18]. الفتن، ج ۱، ص ۳۷۳، نعیم بن حماد المروزى، مکتبه التوحید، قاهره، چاپ اوّل، ۱۴۱۲٫

[19]. الصواعق المحرق، ابن حجر هیثمى، ج ۲، ص ۴۷۸، مؤسسه الرساله، بیروت، چاپ اوّل، ۱۹۹۷٫

[20]. همان، ج ۲، ص ۴۸۲٫

[21]. اصول کافى، ثقه الاسلام کلینى، ترجمه سید جواد مصطفوى، ج ۱، نشر فرهنگ اهل البیت.

[22]. الاحتجاج، احمد بن على طبرسى، تحقیق ابراهیم بهادرى و…، ج ۱، ص ۱۶۸، انتشارات اسوه، چ دوم، سال ۱۴۱۶٫ نیز درباره احادیثى که نام ائمه (علیهم السلام) را ذکر کرده‌اند، به صحیح مسلم، ج ۶، ص ۳ و ۴، باب الاماره، رجوع شود.

[23]. ینابیع الموده، شیخ سلیمان قندوزى حنفى، ص ۱۷۹٫

[24]. همان مدرک.

[25]. وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج ۴، ص ۵۶۲٫

[26]. العبر فى خبر من غبر، ج ۳، ص ۳۱٫

[27]. الاعلام، ج ۶، ص ۸۰٫

[28]. امامت و مهدویت، ج ۲، ص ۵۶ ـ ۲۴۱، چاپ بهمن، نوبت اول.

[29]. به بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۹۹ ـ ۱۰۲ رجوع شود.

%ب ظ، %24 %833 %1394 ساعت %19:%بهمن
صفحه5 از10

برترین مطالب