در این سوره، دو آيه پیرامون مهدویت وجود دارد که عبارتند از آيات 15 و 16
«فلا اقسم بالخنّس- الجوار الكنّس».
سوگند به ستارگاني كه باز ميگردند، حركت ميكنند و از ديدهها پنهان ميشوند.
هاني گويد:
از امام باقر (عليه السلام) معني اين آيه شريفه را پرسيدم، حضرت فرمود:
«مراد از خُنّس، امامي است كه برگشت كند از غيبت سال 260 هجري پس ظاهر ميشود مانند ستاره (درخشان) شهاب ثاقب.
اعتقاد به امام دوازدهم از اصول عقايد شيعيان است و تمام شيعيان درباره وجود شريف ايشان با استناد به احاديث و تاريخ و برهانهاي عقلي باور و يقين دارند. فرقة ضاله بهائيت منشعب از بابيت است و بابيت فرزند يكي از جريانات فكري شيعه به نام شيخيه ميباشد. در مسلک شيخيه، اصلي وجود دارد، مبني بر اينكه بايستي در هر عصري يک شيعه كامل كه از آن به عنوان ركن رابع ياد ميشود وجود داشته باشد كه رابطه فيض بين امام و امت باشد. سيد علي محمد باب كه جواني جاهطلب بود، مدتي در شهر مقدس كربلا در مكتب سيد كاظم رشتي رئيس و اعلم علماي مسلک شيخيه تحصيل نمود و بعد از مرگ استاد، ادعاي ركنيت و ذكريت و مقام موهوم باب امام زمان (عليه السّلام) نمود. وي در يكي از كتابهايش مينويسد:
«فرض است بر مقام رحمت خداوند عالم كه از جانب حجت خود عبدي را با حجت وافيه، منتخب و اظهار فرمايد تا آنكه سبيل اختلافات را به نقطة وحدت برساند.»[1]
وي با اين جملات، ضرورت وجودي باب امام زمان را متذكر شده و در چند صفحه بعد مينويسد: «امر كه به اينجا ختم شد، از سبيل فضل امام غائب (عجل الله تعالي فرجه الشريف) عبدي از عبيد خود را از بحبوحه اعجام و اشراف منتخب از براي حفظ دين فرموده و علم توحيد و حكمت حقه كه اعظم خيرات است به او عطا فرموده... »[2]
و در همان كتاب صريحا از امام زمان نام ميبرد: ... الحسن بن علي و الحسين... و الحسن بن علي و الحجة القائم محمد بن الحسن صاحب الزمان... [3]
سيد باب در اين مرحله هنوز در لباس اسلام بوده و پيرو آئين تشيع. پس امام زمان او همان امام زمان شيعيان است. مانند هر شيعه معتقد به مقام ائمه، بوده است خود را كوچكتر از مقام ولايت و امامت دانسته و ميگويد:
بحق خداونديكه آل الله را بولايت مطلقه ظاهر فرموده، كه وجود من و صفات من و كلماتيكه از لسان و قلم من جاري شده و باذن الله خواهد شد معادل يک حرف از ادعيه اهل عصمت (عليهم السّلام) نخواهد شد. لاجل آنكه ايشان در موارد مشيت الله سكني دارند و ماسواي ايشان در اثر فعل ايشان مذكورند.[4]
اما طي چهار سال رفته رفته لحن سيد محمد علي شيرازي تغيير ميكند و خود را امام غايب و همان مهدي موعود (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ميداند. سيد باب در نوشتههاي آخر خود و ميرزا حسينعلي نوري در نوشتههاي اول خود، روايات مربوط به مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را با تفسيرها و تاويلات مضحک به خودشان تطبيق ميكردند. اين بحث تا سالهاي آخر عمر، ميرزا حسينعلي بهاء الله وجود داشته است، اما وقتي ادعاي نبوت و الوهيت و خدايي كرد. اين عقيده سد راه او قرار گرفته بود، فلذا آنرا منكر شد و اين اعتقاد را از مجعولات شيعه عنوان كرد.
عبدالبهاء پسر حسينعلي نوري در مورد امام زمان ميگويد:
اين قصور از اصل در عالم جسم وجود نداشته است بلكه حضرت امام ثاني عشر در ضمير غيب بود اما در عالم جسد تحققي نداشت بلكه بعضي از اكابر شيعيان در آن زمان محض محافظه ضعفاي ناس چنين مصلحت دانستند كه آن شخص موجود در چيز غيب را چنان ذكر نمايند كه تصور شود در ضمير جسم است.[5]
ميرزا بها آنقدر نادان است و يا مردم را نادان فرض كرده كه در يک كتاب در مورد امام زمان مينويسد: جميع فرق اثني عشر، نفس موهوم را كه اصلا وجود نبوده مع عيال و اطفال موهومه در مدائن موهومه محل معين نمودن و ساجد او بودند.[6]
در صفحات ديگر ضمن تقبيح مذهب شيعه كه آنرا حزب ميخواند، در داشتن عقيده به موجوديت امام زمان ميگويد: به تواتر رواياتي نقل نمودند كه هر نفسي قائل شود با اينكه موعود متولد ميشود، كافر است و از دين خارج. اين روايات باعث شد كه جمعي را من غير مقصر و جرم شهيد نمودند، تا آنكه نقطه اولي، روح ماسويه فداه از فارس از صلب شخصي معلوم متولد شدند و دعوي قائمي نمودند.[7]
بايد از جناب بها و پسرش عباس عبدالبها پرسيد:
اگر امام زمان، موهوم بوده و يا در ضمير غيب و در عالم جسم و جسد، وجود نداشته است. چرا سيد باب و ميرزا حسينعلي بهاء اسم و رسم آن را در كتابهاي خود ذكر ميكنند و ادعاي مهدويت مينمايند و در آغاز كار، خود را مهدي معرفي كرد. بنابراين بايد گفت بنيان گذاران بابيت و بهائيت با استفاده از زمينه و بستر موجود در ميان مسلمانان و اعتقادي كه آنان به امام زمان داشتند خود را مهدي ناميدند و بعد كه مدعي نبوت و خدايي شدند منكر مهدويت شدند، پس امام زمان آنان هيچ ربطي به امام زمان ما شيعيان ندارد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مزدوران استعمار در لباس مذهب، سيد ضيا الدين روحاني.
2. تاريخ جامع بهائيت، بهرام افراسيابي.
پينوشتها:
[1] . شيرازي، سيد عليمحمد، صحيفة عدليه، منتشره از سوي بابيه مقيم تهران، بي تا، بيجا، ص 7.
[2] . همان، ص 13.
[3] . همان، ص 27.
[4] . شيرازي، علي محمد، صحيفة عدليه، ص 10.
[5] . سليماني اردكاني، عزيز الله، مصابيح هدايت.
[6] . اقتدارات، مجموعة الواح و نوشته هاي بهاء الله، مطبعة سنگي، چ1310، ص 244.
[7] . همان، ص 269.
پاسخ:
از آياتي كه درباره اطاعت از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و به تبع ايشان، اطاعت از امامان معصوم (عليهم السلام) وارد شده، چنين ميتوان استفاده كرد كه براي پيروي از اين بزرگواران بايد به نكاتي توجه كامل داشت:
دوري از گناهان و برطرف نمودن زنگار گناهان از قلب
از دستورات آنها پيروي كردن
در برابر آنها خضوع داشتن
ايمان داشتن به خداوند متعال
پرهيزگار و متقي بودن
با هم دوستي و اتحاد داشتن و...
آياتي كه در اين زمينهها وارد شده، عبارتند از: «آل عمران، 32و132؛ نساء، 59؛ مائده، 92؛ انفال، 1؛ نور، 56 و...»
همچنين در روايتي از امام باقر (عليه السلام) ميخوانيم:
«شيعه ما نيست، مگر كسي كه تقوا و اطاعت خداوند را كند و نميتوان اين شيعيان را شناخت، مگر به وسيله تواضع و خشوع و اداي امانت و زيادي ذكر خداوند متعال در وجود آنها».
در روايتي ديگر، امام صادق (عليه السلام) ميفرمايند: «شيعيان ما اهل ورع و اجتهاد و كوشش و اهل وفا و امانت و اهل زهد و عبادتند، در شبانه روز پنجاه و يک ركعت نماز به جاي ميآورند، شب ]براي راز و نياز و نماز شب[ بيدار ميشوند، در روز روزه ميگيرند و زكات اموالشان را ميپردازند و حج خانه خدا را بجا ميآورند و از هر فعل حرامي اجتناب ميكنند.»[1]
مسأله صبر و انتظار براي ظهور و انقلاب جهاني حضرت مهدي )عجل الله تعالي فرجه الشريف) از جمله مسائلي است كه دشمنان و مخالفان آن، گاه در صدد تحريف آن برميآيند و آن را به عكسِ مفهوم حقيقي نشان ميدهند؛ براي رهايي از دام چنين شبهاتي؛ نخست لازم است با مفهوم حقيقي انتظار آشنا شويم.
انتظار، معمولا به حالت كسي گفته ميشود كه از وضع موجود ناراحت و براي ايجاد وضع بهتر و مطلوبي در تلاش است؛ مانند تاجري كه از وضع آشفته و نابسامان بازار، ناراحت و ناراضي و در انتظار فرو نشستن بحران اقتصادي و بهبود بازار است، در انتظار، دو حالت مثبت و منفي است. 1. عدم رضايت و بيگانه بودن با وضع موجود
2. تلاش براي ايجاد وضعي بهتر و مطلوبتر.
مسأله انتظارِ انقلاب و حكومت عدل حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نيز از همين قبيل است. فردي كه ظهور را انتظار ميكشد، از وضع موجود ناراحت و ناراضي و خواهان وضعي بهتر است.
اين دو حالت، سرچشمه دو عملكرد است: يكي اين كه، هرگونه همكاري و هماهنگي با عوامل ظلم و فساد و تباهي را ترک كند و ديگر اين كه از نظر جسمي و روحي؛ مادّي و معنوي، خود را براي شكل گرفتن وضع و انقلابي جديد آماده كند.
انتظار نه تنها موجب خمودي و خاموشي، تحمل فساد و آلودگي در جامعه نميشود؛ بلكه عاملي محرک است. در حقيقت، در اين مفهوم نوعي مبارزه با وضع موجود و نوعي تغيير تاكتيک در مبارزه با دشمن نهفته است.[2]
براي آشنايي بيشتر با چهره يک منتظر حقيقي، به اين روايات توجه كنيد.
رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمود: انتظار فرج بهترين عبادت است.
علي بن حسين (عليه السلام) فرمود: اي اباخالد، خداوند اهل زمان غيبت را ـ كساني كه به امامتش اعتقاد دارند و منتظر ظهورش هستند ـ در آن زمان به منزله مجاهد، با شمشير، پيش روي رسول الله قرار داد. اينان مخلص حقيقي و شيعه واقعي و دعوت كنندگان به دين خدا در نهان و آشكارند.
علي بن حسين (عليه السلام) فرمود: كسي كه در عصر غيبت قائم ما، بر ولايت ما ثابت و پايدار باشد، خداوند پاداش هزار شهيد، همچون شهداي بدر و اُحُد را به او اعطا خواهد كرد.
امام صادق (عليه السلام): منتظر امام دوازدهم، همچون كسي است كه پيشاپيش رسول خدا (صلي الله عليه و آله) شمشيرش را كشيده است و از او حمايت مي كند.[3]
تعبيراتي كه در اين روايات به چشم ميخورد، حاكي از اين است كه انتظار ظهور و انقلاب جهاني حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) توأم با مرحلهاي ويژه از جهاد وسيع و دامنهدار است. اين نوع انتظار، آخرين شكل از مبارزه با دشمن است. در اين روايات، از انتظار به ريخته شدن خون در راه خدا، جنگيدن زير خيمه رسول الله و حضرت ولي عصر و بالاترين عبادت تعبير شده است. ولي اگر انتظار را به معناي تحريف شدهاش بگيريم، هر انسان سست ايمان و ضعيفي ميتوانست در صف منتظران باشد و حال آنكه سيماي منتظران در قرآن به گونهاي ديگر توصيف شده است.
قرآن ميفرمايد: «وعد الله الذين امنوا منكم و عملوا الصـلحـت ليستخلفنّهم في الأرض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكّننّ لهم... و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمناً...» (نور، 55) خداوند به كساني از شما كه ايمان آوردهاند و كارهاي شايسته كردهاند، وعده داده است كه حتماً آنان را (حكم ران و) جانشين روي زمين قرار دهد؛ همانگونه كه به پيشينيان آنها خلافت روي زمين را بخشيد؛ و دين و آييني را كه براي آنان پسنديد، به سودشان مستقر خواهد ساخت و ترسشان را به ايمني و آرامش مبدل ميكند...»
در روايات آمده است كه اين آيه درباره حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نازل شده است.[4]
آيه فوق، مهدي و يارانش را به عنوان كساني كه داراي ايماني مستحكم و عمل صالح هستند، معرفي ميكند.
با اين تعريفها و توصيفهايي كه در قرآن و روايات از شخص منتظر شده است، ميفهميم كه او فردي داراي ايمان راسخ و استوار است و هرگز از كنار گناه و فساد به راحتي نميگذرد. (نور، 55) اكنون به معاني استنباط شده از منتظر در روايات توجه كنيد:
الف. صبر و تحمل حزن و اندوهِ دوري از آن وجود مقدس و نازنين
ب. آمادگي و فراهم كردن امكانات؛ به گونهاي كه هرگاه از ظهور حضرت آگاهي يافت، فوراً بتواند خود را به آن حضرت برساند و به ايشان خدمت و فرمانبرداري كند
ج. نااميد نشدن از تحقق ظهور آن حضرت
د. منتظر فرمان جهاد امام عصر براي جنگيدن با دشمنان اسلام و حمايت از دين خدا بودن
ه. اقتدا كردن به آن حضرت، قبل از ظهور و قيامش، با بيزاري جستن از دشمنانش و اظهار مودت و دوستي به امامان شيعه و دوستانشان [5] و پيرو و نايب امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) يعني فقيه جامع الشرايط زمان شدن
شخصِ منتظر، داراي چنين حالات و روحياتي است و هرچه زمان فرج و ظهور نزديکتر شود، كوشش خود را براي مبارزه با فساد و تباهي و يا حفظ خويشتن از آلودگي با شوق و اشتياق بيش تري دنبال ميكند.
پينوشتها:
[1]. ميزان الحكمه، محمّد ريشهري، ج 2، ص 1538، ح 9931ـ9933، دارالحديث، تفسير الميزان، ج 3، ص 157.
[2]. پيام قرآن، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران، ج 9، ص 444 ـ 452، نشر مدرسة الامام اميرالمؤمنين (عليه السلام).
[3]. بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 52، ص 122 ـ 150، داراحياءالتراث العربي.
[4]. بحارالانوار، علامه مجلسي (رحمه الله)، ج 51، ص 54.
[5]. ر.ک: بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 52، باب فضل انتظار الفرج، ص 122 ـ 150، داراحياء التراث العربي.
[6]. جهت آگاهي بيشتر ر.ک: پيام قرآن، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران، ج 9، ص 441 ـ 450، نشر مدرسة الامام اميرالمؤمنين.
پاسخ:
آری، مرحوم شيخ صدوق (رحمة الله عليه) به سندش از امام زين العابدين (عليه السلام) نقل كرده كه آن حضرت، فرمودند:
«تمتد الغيبة بولي الله الثاني عشر من اوصياء رسول الله و الائمة بعده (عليهم السلام). يا ابا خالد ان اهل زمان غيبته القائلين بامامته و المنتظرين لظهوره افضل من اهل كل زمان، لان الله تبارک و تعالي اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفة ما صارت به الغيبة عندهم بمنزلة المشاهدة …[1]
آن گاه غيبت به ولي خداي عزوجل دوازدهمين از اوصياي رسول خدا و امامان بعد از او امتداد مييابد، اي ابا خالد، همانا اهل زمان غيبت او كه به امامتش قائلند و منتظر ظهور او ميباشند، افضل از اهل هر زمان هستند؛ زيرا خداوند تبارک و تعالي به آنها چنان عقل و فهم و معرفتي داده كه غيبت نزد آنان به منزله حضور و مشاهده است ...
پينوشت:
[1]. ابن بابویه، كمال الدين، ص 319؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 36، ص 386.
منبع: موعود شناسي و پاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني، انتشارات مسجد مقدس جمكران
پاسخ:
مرحوم شیخ صدوق (رحمة الله عليه) به سند خود از امام باقر (عليه السلام) روايت كرده كه آن حضرت، فرمودند:
«ياتي علي الناس زمان، يغيب عنهم امامهم فيا طوبي للثابتين علي امرنا في ذلک الزمان ان ادني ما يكون لهم من الثواب ان يناديهم الباري جل جلاله فيقول عبادي امائي آمنتم بسري و صدقتم بغيبي فابشروا بحسن الثواب مني ...» [1]زماني بر مردم بيايد كه امامشان از آنها غايب گردد، پس خوشا به حال كساني كه بر امر ما در آن زمان ثابت قدم باشند. همانا كمترين ثوابي كه براي آنها در نظر گرفته شده اين است كه خداوند باري جل جلاله ميفرمايد:
اي بندهها و كنيزان من، به سّر من ايمان آورديد و غيب مرا تصديق كرديد، بشارت باد شما را به حسن ثواب از جانب من ...
پينوشتها:
[1]. ابن بابویه، كمال الدين، ص 330؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 145، ح 66.
منبع: موعود شناسي و پاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني، انتشارات مسجد مقدس جمكران
عرصه سياست و اجتماع، مهمترين ميدان بروز و ظهور بايستههاى انتظار و مؤثرترين زمينه در جهت تحقق اهداف امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عصر غيبت و قبل از قيام ايشان است. بعضى از وظايف و بايستههاى سياسى و اجتماعى منتظران امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عبارت است از:
الف. مبارزه و امر به معروف و نهى از منكر
علاقهمندان و ياوران حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، هيچگاه نبايد سيره و روش پيامبراکرم (صلى الله عليه و آله) و اهلبيت آن حضرت را فراموش كنند؛ بلكه بايد همواره آن را در نظر داشته و آماده پيوستن به قيام جهانى حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشند و در عين حال خود عليه ظلم و ستم و فساد، مبارزه كنند.
رسول گرامى اسلام فرمودند: «لا يزالونَ قومٌ من امّتى يُقاتلون على الحقّ ظاهرين الى يوم القيامة»؛ «همواره گروهى از امت من تا روز رستاخيز، پيروزمندانه در راه حق نبرد مىكنند».
در روايات به نمونهاى از منتظران و شيعيان واقعى امام در عصر غيبت اشاره شده كه عليه ظلمت و فساد قيام مىكنند و راه امامان خود را تداوم مىبخشند و جانشين ولىعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در روى زمين هستند.
امام صادق (عليه السلام) در این باره مىفرمايند: «فيَجعَلُ اللّه قم و اهلَها قائمين مقام الحجّة»؛ «خداى تبارک و تعالى، قم و اهل قم را قائم مقام حجّت قرار مىدهد» و نيز «قم به اين جهت قم ناميده شده كه اهل آن در محضر قائم آل محمّد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گرد مىآيند و با او قيام مىكنند و از يارى او منحرف نمىشوند».
2. حق خواهى و حق مدارى
تاريخ، صحنه حضور و نزاع دو گروه حقّ و باطل و دو انديشه طغيانگرى و حقگرايى است؛ راه حقّ و صلاح، راه پيامبران و صالحان و راه باطل و كفر، راه شياطين و سردمداران زر و زور و تزوير است. اين دو گروه و نبرد ميان آنها، هميشه در جامعه بوده و همه منتظران واقعى امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بايد پيرو و طرفدار حق و مخالف و دشمن باطل باشند. با ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)،جهان شاهد مصاف نهايى حق و باطل و پيروزى و غلبه حق به رهبرى آن حضرت خواهد بود و منتظران ظهور نيز در هر حال بايد براى چنين مصافى آماده باشند و خود نيز بايد حق و حق خواهى را محور و مدار برنامهها و فعاليتهايشان قرار دهند.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) در اين زمينه مىفرمايند: «لا تَزالُ طائفة مِن امّتى على الحَقّ ظاهرين حتّى يأتى امرُ اللّه»؛ «گروهى از امت من همواره حق را آشكار مىكنند تا فرمان خدا (امر ظهور) فرا رسد».
حضرت على (عليه السلام) نيز مىفرمايند: «واللّه ما يكونُ ما تأملون حتّى يهلِك المبطلون و يضمحلّ الجاهلون و يأمن المتّقون ...»؛ «به خدا سوگند! آنچه آرزو مىكنيد، تحقّق نمىيابد، مگر هنگامى كه باطل از بين رود و نادانها نابود شوند و پرهيزگاران، آرامش خود را باز يابند ...».
3. استقامت و ايستادگى در سختىها
«انتظار ظهور»، يكى از بزرگترين عوامل پايدارى، استقامت و مقاومت در برابر سختىها و مشكلات عصر غيبت است. انتظار مسلمانان- به ويژه شيعيان- را در برابر ظلمها، فسادها، زورگويىها و انواع بلاها و سختىها، ثابت و پا برجا نگه مىدارد و به آنان دل و جرأت مىدهد تا در برابر تهديدها، تطميعها و سختگيرىهاى دشمنان اسلام، خود را نبازند و از هيچ چيز و هيچ كس نهراسند.
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله) به مسلمانان صدر اسلام فرمودند: «بعد از شما قومى خواهد آمد كه پاداش هر يک از آنها، برابر پاداش پنجاه نفر از شما است». گفتند: اى رسول خدا! مگر نه اين است كه ما در حضور شما، در بدر و احد و حنين شركت كرديم و قرآن در ميان ما نازل شد؟! فرمود: «اگر آنچه بر آنها روى خواهد داد، بر شما روى مىداد؛ شما نمىتوانستيد چون آنها صبر و شكيبايى را پيشه خود سازيد».
آن حضرت در موضعی دیگر، فرمود: «... برادران من كسانى هستند كه در آخرالزمان مىآيند و نديده، به من ايمان مىآورند ... استقامت هر يک از آنها در دين خود، از كندن خارهاى گَوَن در شب تاريک و به دست گرفتن آتش گداخته، سختتر است.
آنها مشعلهاى هدايتند كه خداوند آنان را از فتنههاى تيره و تار، نجات مىبخشد» .
امام حسين (عليه السلام) نيز در اين باره مىفرمايند:
«... امّا الصابر فى غيبته على الاذى و التكذيب، بمنزلة المجاهد بالسيف بين يدى رسول اللّه»؛ «... كسانى كه در زمان غيبت او در مقابل آزار و تكذيب، استقامت مىكنند، مانند كسانى هستند كه در حضور رسول خدا، شمشير زدهاند».
4. كسب آمادگى براى ظهور
امام صادق (عليه السلام) نيز فرموده است: «هر يک از شما بايد براى خروج حضرت قائم [سلاحى] مهيّا كند- هر چند يک تير باشد- خداى تعالى هرگاه بداند كسى چنين نيتى دارد، اميد آن است كه عمرش را طولانى كند تا آن حضرت را درک كند [و از ياران و همراهانش قرار گيرد]».
پس براى ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و يارى آن حضرت، بايد در هر لحظهاى آماده بود و خود را مهيّا نگه داشت و اين شامل آمادگى نظامى، جسمانى و ... مىشود؛ اما مهمتر از همه آمادگى فكرى، علمى و سياسى در عصر غيبت است.
5. اتحاد و همدلى
مهمترين چيزى كه در عصر غيبت واجب است، يكپارچگى و اتحاد شيعيان و پاىبندى به عهدشان با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. هرگونه اخلال در صفوف متحد منتظران، منافى با وظايف دينى آنان و كمك به دشمنان آن حضرت است.
امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در توقيع معروف خود به شيخ مفيد (رحمة الله علیه) مىنويسد: «ولو انّ اشياعنا- وفقهم الله لطاعة- على اجتماع من القلوب فى الوفاء بالعهد عليهم لما تأخّر عنهم اليمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا على حق المعرفة منهم بنا»؛ «اگر شيعيان ما- كه خداوند به اطاعت خويش موفقشان بدارد- در وفا به پيمانى كه با ما دارند، يكپارچه مىشدند، هرگز از ميمنت ملاقات ما محروم نشده و ظهور ما به تأخير نمىافتاد و البته سعادت حضور در محضر ما، با معرفتى حقيقى هر چه زودتر نصيبشان مىشد».
6. رعايت حقوق ديگران
از مهمترين امور در زندگى محبّان و منتظران قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، رعايت حقوق برادران و مسلمانان و كمک به آنان است. انسان منتظر، نمىتواند به گونهاى زندگى كند كه حقوق ديگران بر عهدهاش باشد و در عين حال خود را دوستدار و منتظر مهدى موعود بداند؟!
امام باقر (عليه السلام) به جابر جعفى فرمود: «اى جابر! آيا كسى كه ادعاى تشيّع مىكند، براى او اين قول كه دوست اهل بيت هستم، كافى است؟! سوگند به خدا، شيعه ما نيست، مگر كسى كه پرهيزگار بوده و اطاعت از خداوند كند. شيعيان ما را به اين صفات بشناسيد: تواضع، خشوع، امانتدارى، بسيار در ياد خدا بودن ...
اى جابر! به ولايت و دوستى ما، جز از راه عمل و پرهيزگارى نمىتوانى برسى».
به همين جهت امام صادق (عليه السلام) وظايف شيعيان را در رابطه با برادران مسلمان خود، چنين معرّفى مىكند: آنچه را براى برادر مسلمانت دوست بدارى كه براى خودت دوست مىدارى؛ از خشمگين كردن برادر مسلمان دورى كنى و آنچه را كه مورد رضايتش است، انجام دهى و اوامرش را اطاعت كنى؛ چشم و راهنما و آيينه او باشى و ... وقتى چنين كردى، دوستى خود را، به دوستى او و دوستى او را به دوستى خود پيوند دادهاى».
نتيجه اينكه علاقهمندان و ياران امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بايد كاملًا خود را وظيفهشناس و پايبند به اسلام و متعهّد و مسئول بدانند و همواره مراقب احوال و كارهاى خود باشند و از انحرافات دورى جسته و پناه به خدا ببرند و مو به مو احكام اسلام را عمل نمايند تا شايستگى سربازى آن حضرت را پيدا كنند.
7. اطاعت از نايبان امام
عصر غيبت، دوران پنهان زيستى امام و عدم دسترسى به او است؛ در اين صورت براى اخذ احكام و تعاليم دينى و عمل به وظايف و تكاليف سياسى، اجتماعى و عقيدتى، بايد به نايبان عام آن حضرت مراجعه كرد و به ولايت و رهبرى آنان گردن نهاد. فقها و علما، به عنوان جانشينان امام معصوم (عليه السلام)، راهبران جامعه و هاديان امت و محل رجوع مردم هستند و احكام دينى را با اجتهاد و تفقه خود، به آنان ابلاغ مىكنند.
امروزه بحثی مطرح است و آن این است که راز محبوب شدن فرد در یک جامعه چیست؟
ممکن است در این باره نظریات گوناگونی مطرح شود که برخی زیبایی و جمال را راز محبوبیت فرد بدانند، گروهی قدرت و توان جسمی را نشانه محبوبیت شخص در جامعه، همچون قهرمانان بدانند، دستهای دیگر احسان و مهربانی و گذشت و عطوفت را ریشه محبوبیت فرد قلمداد نمایند و قومی نیز کمال علمی انسان را باعث جلب محبت دیگران به او بدانند؛ چنان که نسبت به عالمان و نخبگان علمی این گونه ابراز محبتها دیده میشود و یا قدرت ایمان و معنویت و وصل به معدن عظمت الهی را علت اصلی محبتها و محبوبیتها بشمارند که البته در فرهنگ دین مخصوصا قرآن بر این نظریه تأکید شده است؛ اما ما شیعیان، امامی داریم که هم جمال دارد و هم کمال، هم صورت زیبا و نورانی دارد و هم سیرت پر بار و نورانی، هم دست خدمت و مهربانی بر خلق دارد و هم ایمان عمیق و سرشار از معنویت به سرمنشأ معدن عظمت، خدای جلیل و جمیل. آنچه پیش رو دارید، نگاهی است به گوشههایی از زیباییهای ظاهری حضرت مهدی (علیهالسلام).
1- زیبا روی نورانی
مهدی صاحب الزمان (علیهالسلام) از معدود انسانهایی است که از نهایت زیبایی صورت و اندام برخوردار است، تا آنجا که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درباره آن حضرت، فرمودند: «اَلْمَهْدِیُّ طَاوُوسُ اَهْلِ الْجَنَّةِ عَلَیْهِ جَلَابِیبُ النُّورِ؛[1] مهدی طاووس اهل بهشت است که جامههایی از نور او را در بر گرفته است.»
درباره چهره آن حضرت، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «اَلْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی وَجْهُهُ کَالْقَمَرِ الدُّرِّیِّ اللَّوْنُ لَوْنٌ عَرَبِیٌّ؛[2] مهدی از نسل من است. سیمایش چون ماه تابان و رنگش عربی (گندمگون) است.»
و امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) فرمودند: «حَسَنُ الْوَجْهِ، حَسَنُ الشَّعْرِ یَسِیلُ شَعْرُهُ عَلَی مِنْکَبیْهِ وَ نُورُ وَجْهِهِ یَعْلُو سَوَادَ لِحْیَتِهِ؛[3] زیبا چهره و زیبا موی است و موی او بر شانههایش فرو ریخته و درخشندگی چهرهاش بر سیاهی محاسنش غلبه میکند.»
2- خال زیبای صورت
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «اَکْحَلُ الْعَیْنَیْنِ کَثُّ اللِّحْیَةِ عَلَی خَدِّهِ الْاَیْمَنِ خَالٌ؛ [4]دیدگان مبارکش سرمه کشیده، محاسن مبارکش پرمو و بر گونه راست او یک خال است.»
همچنین امام علی (علیهالسلام) فرمودند: «مهدی دیدگانی مشکی، موهایی پر پشت، چهرهای چون ماه تابان، پیشانی باز و درخشان، خالی [بر گونه راست] و نشانی [چون مهر نبوت در میان دو کتف] دارد.» [5]
3- قامت موزون
علامت دیگر برای زیبایی یک فرد، اندام موزون و قد و قامت متناسب اوست که حضرت مهدی (علیهالسلام) از این نعمت نیز برخوردار است.
امام صادق (علیهالسلام) در این باره فرمودند: «لَیْسَ بِالطَّوِیلِ الشَّامِخِ وَ لَا بِالْقَصِیرِ اللَّازِقِ بَلْ مَرْبُوعُ الْقَامَةِ مُدَوَّرُ الْهَامَةِ وَاسِعُ الصَّدْرِ صَلْتُ الْجَبِینِ مَقْرُونُ الْحَاجِبَینِ عَلَی خَدِّهِ الْاَیْمَنِ خَالٌ کَاَنَّهُ فُتَاتُ الْمِسْکِ عَلَی رَضْراضَةِ الْعَنْبَرِ؛ [6] مهدی، بلند قامت متکبر و کوتاه قامت چسبیده [به زمین کوتوله] نیست، بلکه میان قامت است، سیمایی گرد، سینهای فراخ، پیشانی باز و ابروانی به هم رسیده دارد و خالی بر گونه راست اوست؛ چون دانه مشک که بر قطعه عنبر ساییده شده است.»
4- چهره جوان و تغییر ناپذیر
از نشانههای دیگری که باعث زیبایی چهره آن حضرت شده است، این است که بعد از قرنها به سر بردن در غیبت کبری، هنگامی که ظهور میکند، به صورت جوانی است که سیمای جوانی از آن نمایان است و گذشت زمان آن اندام زیبا را پیر و فرسوده نکرده است.
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «اِنَّهُ مِنْ اَعْظَمِ الْبَلِیَّةِ اَنْ یَخْرُجَ اِلَیْهِمْ صَاحِبُهُمْ شَاباًّ وَ هُمْ یَحْسَبُونَهُ شَیْخا کَبِیرا؛ [7]از امتحانات بزرگ [خداوندی] است که صاحبشان به صورت جوانی ظاهر میشود، در حالی که آنها او را پیری کهنسال تصور میکنند.»
در حدیث دیگر فرمودند: «در صاحب الزمان نشانی از حضرت یونس هست و آن اینکه بعد از غیبتش، به صورت جوانی ظاهر میشود.»[8]
امام هشتم (علیهالسلام) نیز فرمودند: «عَلَامَتُهُ اَنْ یَکُونَ شَیْخَ السِنِّ شَابَّ الْمَنْظَرِ حَتَّی اِنَّ النَّاظِرَ اِلَیْهِ لَیَحْسَبُهُ ابْنَ اَرْبَعِینَ سَنَةً اَوْ دُونَهَا وَ اِنَّ مِنْ عَلَامَتِهِ اَنْ لَا یَهْرَمَ بِمُرُورِ الْاَیَّامِ وَ اللَّیَالِی عَلَیْهِ حَتّی یَأْتِیَ اَجَلُهُ؛ از نشانههای او سیمای جوانی او در سن کهولت است که هر کس او را ببیند، او را چهل ساله یا کمتر تصور میکند و از نشانههای او این است که با گذشت روزها و شبها پیر نشود تا اجلش فرا رسد.»
5- قدرت بدنی وصف ناپذیر
یک رهبر جهانی علاوه بر اندام متناسب و زیبا باید از قدرت بدنی متناسب نیز برخوردار باشد. حضرت مهدی (علیهالسلام) را هم وراثت یاری میکند که دارای بدن و قدرت حیدرگونه میباشد و هم دست قدرت و عنایت الهی پشت سر او است و به او توان تصرف تکوینی در موجودات را داده است. در این باره امام صادق (علیهالسلام) فرمودند:
«اِنَّ الْقَائِمَ اِذَا خَرَجَ کَانَ فِی سِنِّ الشُّیُوخِ وَ مَنْظَرِ الشَّبَابِ قَوِیاًّ فِی بَدَنِهِ لَوْ مَدَّ یَدَهُ اِلَی اَعْظَمِ شَجَرَةٍ عَلَی وَجْهِ الْاَرْضِ لَقَلَعَهَا وَلَوْ صَاحَ بِالْجِبَالِ تَدَکْدَکَتْ صُخُورُهَا لَا یَضَعُ یَدَهُ عَلَی عَبْدٍ اِلَّا صَارَ قَلْبُهُ کَزُبُرِ الْحَدِیدِ؛ قائم (علیهالسلام) هنگامی که ظهور میکند، در سن کهولت خواهد بود، ولی با سیمای جوانی و نیروی بدنی قوی که اگر دستش را به سوی قویترین درخت روی زمین بکشد، از ریشه بر میکند و اگر بر کوهها بانگ بزند، سنگهایش فرو ریزد. دستش را بر هیچ بندهای نمیگذارد، جز آنکه قلبش چون قطعه آهن محکم و استوار میگردد.»
از این روایت، ولایت تکوینی حضرت، بر جهان هستی به خوبی نمودار میشود. در روایت دیگری علاوه بر قدرت تکوینیِ دست آن حضرت، به قدرت تکوینی نگاه و چشمانش نیز اشاره شده است. امیر مؤمنان (علیهالسلام) در این باره میفرماید: «یُؤْمِی لِلطَّیْرِ فَیَسْقُطُ عَلَی یَدِهِ وَ یَغْرِسُ قَضِیبا فِی الْاَرْضِ فَیَخْضَرُّ وَ یُورِقُ؛ به مرغ نگاه [یا اشاره] میکند، به دست مبارکش میافتد. چوبی را در زمین میکارد، سبز میشود و برگ میآورد.»
6- دو علامت دیگر
امام علی (علیهالسلام) فرمودند: «بِظَهْرِهِ شَامَتَانِ شَامَةٌ عَلَی لَوْنِ جِلْدِهِ و شَامَةٌ عَلَی شِبْهِ شَامَةِ النَّبِیِّ؛ در پشت او دو خال [و دو علامت] است که یکی به رنگ پوستش و دیگری شبیه خال [و مهر[ پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) است.»
همچنین امام باقر (علیهالسلام) فرمودند: «بِالْقَائِمِ عَلَامَاتٌ... شَامَةٌ تَحْتَ کِتْفِهِ الْاَیْسَرِ، تَحْتَ کِتْفَیْهِ وَرَقَةٌ مِثْلُ الاْآسِ؛ در وجود قائم علامتهایی هست... خالی [شبیه مهر نبوت] زیر شانه چپش میباشد و زیر هر دو شانهاش برگی مثل برگ آس است.»
7- بوی خوش
از نشانههای دیگر آن حضرت، بوی عطر جانفزایی است که از آن وجود نازنین به مشام میرسد؛ همانگونه که از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)، استشمام میشد و در حدیث معروفی، نقل شده: وقتی امام حسن و امام حسین و امیر مؤمنان (علیهمالسلام) به ترتیب وارد شدند، بوی پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را متوجه شدند. حضرت مهدی (علیهالسلام) نیز وارث چنین کسی است.
امام رضا (علیهالسلام) فرمودند: «وَ تَکُونُ رایِحَتُهُ اَطْیَبَ مِنْ رَایِحَةِ الْمِسْکِ؛ بوی خوش او از بوی خوش مشک معطرتر است.»
ابی نعیم محمد بن احمد انصاری از کامل بن ابراهیم که از گروه مفوّضه بود، نقل میکند که میگوید: نزد امام حسن عسکری (علیهالسلام) رفتم و با خود گفتم: وارد بهشت نمیشود، مگر کسی که عقیده من را داشته و سخن من را بگوید. بعد از سلام و برخی مسائل نزد دَرِی نشستم که پرده بر آن آویخته بود، «فَجَاءَتِ الرِّیحُ فَکَشَفَتْ طَرَفَهُ فَاِذَا اَنَا بِفَتیً کَاَنَّهُ فِلْقَةُ قَمَرٍ مِنْ اَبْنَاءِ اَرْبَعَ سِنِینَ اَوْ مِثْلِهَا…؛ پس باد آمد و پرده را کنار زد، ناگهان کودکی چهارساله یا شبه آن همچون پاره ماه دیدم.»سپس ادامه میدهد:
او گفت: ای کامل بن ابراهیم! از این سخن او تنم لرزید و به من الهام شد که بگویم: «لبیک یا سیدی؛ بلی ای آقای من!»پس فرمود: آمدهای نزد حجت خدا که از او بپرسی: آیا جز کسی که هممسلک توست، بهشت میرود؟ عرض کردم: بلی، قسم به خدا! پس فرمود: در این صورت بهشتیان خیلی اندک خواهند بود. قسم به خدا! حقّیها داخل بهشت نمیشوند. عرض کردم: ای آقای من! حقّیها کیستند؟ فرمود: گروهی که [خیال میکنند] علی را دوست میدارند و به حق او قسم یاد میکنند، در حالی که حق و فضل و برتری او را نمیدانند…. سپس پرده دوباره به حال خود برگشت؛ به گونهای که من قدرت کنار زدن آن را نداشتم.
امام حسن عسکری (علیهالسلام) نگاهی متبسّمانه به من کرد، آن گاه فرمود: «چرا نشستهای در حالی که حجت خدا از حاجت قلبی و درونیت خبر داد و فهماند که حجت بعد از من کیست!» پس من بیرون آمدم و از آن روز به بعد او (حضرت مهدی علیهالسلام) را ندیدم.»
پینوشت:
[1]. روزگار رهایی، کامل سلیمان، ترجمه علی اکبر مهدیپور، نشر آفاق، چاپ سوم، ۱۳۷۶، ج ۱، ص ۱۲۲؛ منتخب الاثر، صافی گلپایگانی، ص ۱۴۷؛ ینابیع المودة، ج ۳، ص ۱۶۴؛ ر. ک: مکیال المکارم، محمد تقی موسوی اصفهانی، مؤسسة الامام المهدی، ۱۴۰۴ ق، ج ۱، ص ۶۷٫
[2]. روزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۲۱؛ منتخب الاثر، ص ۱۸۵؛ کشف الغمة، ج ۳، ص ۲۵۹؛ مکیال المکارم، ص ۶۷٫
[3]. بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، دار احیاء التراث، ج ۵۱، ص ۳۶؛ روزگار رهایی، ج ۱، ص۱۲۳٫
[4]. روزگار رهایی، ج۱، ص ۱۲۲؛ منتخب الاثر، ص ۱۶۶٫
[5]. روزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۲۲؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۵۱؛ منتخب الاثر، ص ۱۸۶٫
[6]. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳ و ۱۹، روزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۲۸٫
[7]. روزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۲۶؛ منتخب الاثر، ص ۲۵۸٫
[8]. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۷؛ روزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۲۶؛ منتخب الاثر، ص ۲۸۵٫
منبع: ماه نامه مبلغان – شماره ۷۴
پاسخ:
وجود حضرت مهدي (عليه السلام)، همانند ولادت آن حضرت را زا راههاي مختلفی ميتوان به اثبات رسانيد كه يكي از آنها، راه تواتر است. اين راه را با ذكر مقدماتي به اثبات ميرسانيم:
مقدمه اول:
در منطق ارسطويي خبر متواتر، به خبر جماعت كثير با كيفيتي تفسير شده كه محال است بر كذب و دروغ توافق كرده باشند. از اين تعريف استفاده ميشود كه خبر متواتر دو ركن دارد:
الف: اخبار جماعت بسيار.
ب: جماعت به حدي باشد كه اجتماعشان بر كذب محال باشد.
در مورد احاديثي كه دلالت بر وجود امام مهدي عليه السلام دارد ركن اول به حس و وجدان ثابت است زيرا به گوش خود شنيده و به چشم خود اخبار بسياري كه دلالت بر وجود حضرت مهدي عليه السلام دارد ديده ايم .
در مورد ركن دوم نيز ادعاي بداهت بر آن شده است و لذا در منطق ارسطويي خبر متواتر، يكي از قضاياي ششگانه بديهي شمرده شده است.
مرحوم شهيد صدر (رحمة الله عليه) معتقد است كه سبب پديد آمدن يقين در قضيه متواتر و تجربي حساب احتمالات است، نه آنچه منطق ارسطويي ميگويد كه قضيه متواتر از بديهيات اوليه همانند «كل اعظم از جزء» است. در مورد يک خبر، اولين شخصي كه شناخته شده نيست از آن خبر ميدهد درصدي از احتمال مطابقت با واقع در آن است و همينطور نفر دوم و سوم و ... تا به حدي خبرها ميرسد كه احتمال مطابقت با واقع به حدي قوي ميشود كه احتمال مخالفت با واقع ضعيف يا معدوم ميگردد و لذا انسان در مفاد آن خبر به يقين ميرسد.
مقدمه دوم:
در مورد خبر متواتر، لازم نيست كه هر يک از خبردهندگان، ثقه و عادل باشند، بلكه همين كه كذب و تعمد آنها بر دروغ ثابت نشود، كافي است در حصول علم و يقين به خبر از راه تواتر.
مقدمه سوم:
تواتر بر سه قسم است:
الف: تواتر لفظي:
در این نوع تواتر، محور مشترک در تمام خبرها، لفظ خاصي است. همانند حديث: «من فسر القرآن برايه، فليتبوء مقعده من النار»، «کسی که قرآن را با رای و نظر خود تفسیر کند، جایگاهش، آتش خواهد بود»
ب: تواتر معنوي:
در این تواتر، محور مشترک تمام خبرها، قضيهاي معنوي و محدود است، همانند حديث كساء.
تواتر اجمالي:
در این نوع از تواتر، محور مشترک در تمام خبرها و لازمه التزامي، قضيه است. همانند خبر از شجاعت اميرالمومنين (عليه السلام) كه گر چه قضايا مختلف است ولي همگي در يک لازمه مشترک هستند و آن شجاعت امام اميرالمومنين (عليه السلام) است. در مورد موضوع وجود و ولادت امام مهدي (عليه السلام) نيز ميتوانيم از اين طريق به يقين برسيم. لذا جاي اين نيست كه روايات اين موضوع مورد بررسي سندي قرار گيرد؛ زيرا با مراجعه به ابواب مختلف مناسب با موضوع ميتوان يقين به ولادت و وجود امام مهدي (عليه السلام) از راه حساب تراكم احتمالات پيدا كرد به جهت اينكه همگي در يک خبر اشتراک نظر دارند كه همان ولادت و وجود امام مهدي (عليه السلام) است.
منبع:
موعود شناسي و پاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني، انتشارات مسجد مقدس جمكران
پاسخ:
در مصادر حديثي شيعه، ابوابي به چشم ميخورد با روايات فراوان كه هر كدام دلالت صريح يا ضمني يا التزامي بر ولادت و وجود امام مهدي (عليه السلام) دارد و تعداد زيادي از آنها صحيح السند است.
اينک تنها به اين ابواب به صورت فهرستوار اشاره ميكنيم:
حجت بر خلق تنها توسط امام قائم است. در ذيل اين باب دهها روايات وجود دارد كه برخي از سندهای آنها صحيح است.[1]
ائمه اركان زمين هستند. [2]
براي هر زماني هدايتگري است. [3]
ائمه، واليان امر خدايند. [4]
امام، مايه حيات مردم است. [5]
احاديث غيبت:
دهها روايت در مصادر حديثي وجود دارد كه دلالت بر اصل غيبت دارد و تعداد بسياري از آنها صحيح السند است. رواياتي كه مرحوم شیخ كليني و ديگران در كتابهاي حديثي خود نقل كردهاند. [6]
ابن فارس ميگويد: ماده (غيب) اصل صحيحي است كه دلالت بر مستور بودن شيء از چشمها دارد. [7]
فيومي ميگويد: ماده غيبت به معناي دور شدن شيء است ... [8]
احاديثي كه دلالت بر وجود دو غيبت براي حضرت مهدي (عليه السلام) دارد (ده حديث).
احاديثي كه دلالت دارد بر اينكه غيبت او طولاني است (نود و يک حديث).
رواياتي كه دلالت بر علت غيبت دارد (هفت حديث).
روايتي كه دلالت بر فوايد وجود و انتفاع مردم در عصر غيبت از حضرت دارد (هفت حديث).
رواياتي كه دلالت بر طول عمر او دارد (سيصد و هيجده حديث).
رواياتي كه دلالت دارد بر اينكه او دائما در سن جواني است (هشت حديث).
رواياتي كه بر فضيلت ايمان به آن حضرت در عصر غيبت دلالت دارد. (بيست و سه حديث).
پينوشتها:
[1]. کلینی، كافي، ج 1، ص 177، ح 1 و 2 و 4 و ...؛ ابن بابویه، كمال الدين، ج 1، ص 220.
[2]. کلینی، كافي، ج 1، ص 197، ح 2.
[3]. کلینی، كافي، ج 1، ص 191 و 192، ح 1 و 2 و 3.
[4]. کلینی، كافي، ص 193، ح 6.
[5]. کلینی، كافي، ص 203، ح 2.
[6]. کلینی، كافي، ج 1، ص 336، ح 4 و 8 و 10 و 15 و 18؛ ابن بابویه، كمال الدين، ج 2، ص 480.
[7]. ابن فارس، معجم مقاييس اللغه، ماده غيب.
[8]. کفعمی، مصباح المنير، ماده غيب.
منبع: موعود شناسي و پاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني، انتشارات مسجد مقدس جمكران
پاسخ:
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در حديثي صحیح و متواتر، فرمودند:
«انی تارک فيكم خليفتين ]و فی بعض النسخ، الثقلین[ كتاب الله، حبل ممدود ما بين السماء و الارض او ما بين السماء الي الارض و عترتي اهل بيتي و انهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض» [1]
«همانا من دو جانشين ]و در بعضی نقلها به جای جانشین، دو گوهر گرانبها، آمده است[ را در ميان شما ميگذارم، كتاب خدا، ريسمان كشيده شده مابين آسمان و زمين يا مابين آسمان تا زمين و عترتم، اهلبيتم و همانا اين دو از يكديگر جدا نميشوند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.»
گویا در اين حديث پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايند: كتاب خدا و عترت من تا قيامت از يكديگر جدا نميشوند، مطابق اين گفتار، اگر زماني، عِدلِ كتاب، كه همان عترت است در روي زمين نباشد، لازم ميآيد كه اين دو از يكديگر جدا شده باشند و اين با ظاهر حديث مخالف است
ابن حجر مكي از علمای بزرگ اهلسنت، ميگويد:
«در آن دسته از احاديثي كه سفارش به اهل بيت شده به اين نكته اشاره شده كه تا روز قيامت، زمين خالي از اهل بيتي كه اهليت هدايت دارند، نخواهد بود، همانگونه كه كتاب عزيز چنين است و لذا اهل بيت، امان براي اهل زمين معرفي شدهاند و نيز در روايات به نقل از رسول خدا، آمده است: « در هر قوم و دستهاي عدولي از اهل بيت من است». [2]
حافظ سمهودي ميگويد:
«از اين حديث –ثقلين- استفاده ميشود كه هر در زمان بايد فردي از اهل بيت كه سزاوار تمسک به اوست تا روز قيامت موجود باشد تا امر به تمسكي كه در روايت به آنها شده، معنا پيدا كند؛ همانگونه كه كتاب عزيز چنين است و لذا اهل بيت، امان اهل زمين معرفي شدهاند كه هر گاه از روي زمين بروند، زمين نيز نابود خواهد شد». [3]
همين معنا از علامه مناوي از علمای اهل سنت، در شرح جامع الصغير سيوطي نیز رسيده است[4].
نتيجه اينكه از حديث ثقلين كه مورد اتفاق بين شيعه و سني بوده و از احاديث متواتر است به خوبي استفاده ميشود كه در هر زمان، امام معصومي از عترت پيامبر (صلي الله عليه و آله) و اهل بيت معصوم او بايد موجود باشد، امامي كه اهليت براي اقتدا و تمسک را داشته باشد كسي كه خود به هدايت مطلق رسيده و از ضلالت به دور است و لذا ميتواند ديگران را نيز به هدايت مطلق رسانده و از مطلق ضلالت گمراهي دور كند. چنين شخصي در اين زمان غير از حضرت مهدي (عليه السلام) نيست .
پينوشتها:
[1]. مسند احمد، ج 5، ص 181.
[2]. ابن حجر مکی، الصواعق المحرقه، ص 90
[3]. سمهودی، جواهر العقدين .
[4]. مناوی، فيض القدير، ج 3، ص 15.
منبع: موعود شناسي و پاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني، انتشارات مسجد مقدس جمكران