پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم): براى شهادت حسین (علیه السلام)، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى‌شود.

مراسم ختم قرآن کریم در قم

به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت امام حسین علیه‌السلام.به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت امام حسین عل

همایش جهانی مهدویت و انتظار

اولی الی بیست دوم بهمن ماه 1393 - سالن همایش های بن المللی صداوسیما.اولی الی بیست دوم بهمن ماه 1393

ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان امام حسین علیه‌السلام بر تمام مسلمین جهان تسلیت باد

ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان امام حسین علیه‌السلام بر تمام مسلمین جهان تسلیت باد.ایام سوگواری سر

  • مراسم ختم قرآن کریم در قم

  • همایش جهانی مهدویت و انتظار

  • ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان امام حسین علیه‌السلام بر تمام مسلمین جهان تسلیت باد

اخبار مرکز

  • مراسم ختم قرآن کریم در قم
    مراسم ختم قرآن کریم در قم نوشته شده در %ق ظ, %24 %393 %1394 %08:%تیر
    به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت امام حسین علیه‌السلام.به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت امام حسین علیه‌السلام.به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت امام حسین علیه‌السلام.به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت امام حسین علیه‌السلام.به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت امام حسین علیه‌السلام.به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت امام حسین علیه‌السلام.به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت امام حسین علیه‌السلام.به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت امام حسین علیه‌السلام.به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت امام حسین علیه‌السلام.به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت امام حسین…
  • رونوشت از همایش جهانی مهدویت و انتظار
    رونوشت از همایش جهانی مهدویت و انتظار نوشته شده در %ق ظ, %12 %265 %1394 %05:%خرداد
    اولی الی بیست دوم بهمن ماه 1393 - سالن همایش های بن المللی صداوسیما.اولی الی بیست دوم بهمن ماه 1393 - سالن همایش های بن المللی صداوسیما.اولی الی بیست دوم بهمن ماه 1393 - سالن همایش های بن المللی صداوسیما.اولی الی بیست دوم بهمن ماه 1393 - سالن همایش های بن المللی صداوسیما.اولی الی بیست دوم بهمن ماه 1393 - سالن همایش های بن المللی صداوسیما.اولی الی بیست دوم بهمن ماه 1393 - سالن همایش های بن المللی صداوسیما.اولی الی…

برترین مطالب

رسانه منجی - صفحه اصلی

اهمیت امامت در قرآن

شيعه دوازده امامي يگانه مذهبي است كه بر سنت اصيل اسلام واقعي استوار مانده و عقيده دارد كه اسلام مكتب جامع و جاويد است و براي تمام اعمال و اخلاق و عقايد انسان از ساده‌ترين مسائل مثل خوردن و خوابيدن گرفته تا عالي‌ترين مسائل مثل مبدا و معاد دستور و برنامه دارد. به عقيده شيعه چنين مكتبي امكان ندارد در مسأله مهمی مثل رهبري و امامت و تعيين جانشين براي پيامبر، سكوت اختيار كند و يا انتخاب چنين منصبي را به عهده انسان‌هاي معمولي بگذارد.

اين عقيده صحيح را قرآن و سنت و عقل تاييد مي‌كند. در اين مقاله، به شواهد قرآني بسنده و به نمونه‌هايي از آيات قرآني اشاره مي‌كنيم و تفصيل آن‌ را به منابع مربوطه ارجاع مي‌دهيم .

اول:

آيه «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام ديناً» [1] در كنار آيه شريفه «يا ايّها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربّك و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و الله يعصمک من الناس...» [2] با توجه به شأن نزول آنها كه در حجة الوداع نازل شده و پيامبر (صلي الله عليه و آله) صريحاً علي بن ابيطالب (عليه السلام) را به عنوان مولا و سرپرست مسلمين معرفي كردند، جاي شک و ترديد باقي نمي‌گذارد كه حق با مذهبي است كه امام منصوص را اطاعت و تبعيّت مي‌كند.

در منابع مهم تفسيري ذيل اين دو آيه، قرائن و شواهد متعددي بر نصب علي (عليه السلام)  وارد شده است كه در اين مقال نمي‌گنجد لذا در اين قسمت به ذكر نمونه‌اي بسنده مي‌شود

جويني از علمای اهل‌سنت، در كتاب فرائدالسمطين چنین نقل مي‌كند كه در زمان خلافت عثمان در مسجد رسول‌اللّه (صلي الله عليه و آله)، مجلسي با شركت بيش از دويست تن از جمله سعد بن ابي وقاص، عبدالرحمن بن عوف، طلحه، زبير، مقداد، ابوذر، امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) و ابن عباس و... تشكيل شده بود كه قريش و انصار هر يک فضايل خود را يادآور مي‌شدند. اما امام علي (عليه السلام)، كناري نشسته و ساكت بود. لذا جمعيت از او خواستند تا فضايل خود را يادآور شود. آن حضرت، شماري از فضائل اهل بيت (عليهم السلام) و فضيلت‌هاي خويش را بر شمرد و از آنان تصديق و گواهي خواست و آنان گواهي دادند.

از جمله فرمود: ای مردم، شما را به خدا سوگند مي‌دهم آيا مي‌دانيد آيات «انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون» و «ام حسبتم ان تتركوا و لما يعلم الله الذين جاهدوا منكم و لم يتخذوا من دون الله و لا رسوله و لا المؤمنون وليجة»، در شان چه کسی نازل شده‌اند؟

مردم گفتند: يا رسول‌الله اين آیات، مخصوص برخي از مومنان است يا شامل همه آنها می‌شود؟

اينجا بود كه خداوند پيامبرش را امر فرمود، تا سرپرستان آنان را در امور، براي آنان معرفي كند. همانگونه كه نماز و زكات و حج را معرفي كرده است و امر فرمود تا مرا در غدير خم نصب كند. لذا فرمود: «من كنت مولاه فهذا علي مولاه اللهم وال من والاه ...» در آن هنگام، سلمان برخاست و گفت:  يا رسول‌اللّه اين چه ولايتي است؟

پیامبر فرمود: همان ولايتي كه من دارم... آنگاه اين آيه نازل شد «اليوم اكملت لكم...» سپس، ابوبكر و عمر برخاستند و گفتند: يا رسول‌الله، آیا اين آيه مخصوص علي (عليه السلام) است؟

پیامبر فرمود: بلي مخصوص علي (عليه السلام) و ديگر اوصياء من تا روز قيامت است.

سپس گفتند: يا رسول‌اللّه، اوصیای خود بعد از علی را به ما معرفي فرما.

حضرت فرمود: علي (عليه السلام) سپس فرزندم حسن (عليه السلام) و سپس حسين (عليه السلام) و...[3]

چنانكه در منابع متعدد اهل سنت از پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله) روايت شده كه فرمودند: وصي و جانشين بعد از من علي بن ابيطالب (عليه السلام) است و بعد از او دو فرزندم حسن و حسين و 9 امام ديگر از صلب حسين که در پي هم مي‌آيند... يعني وقتي حسين از دنيا رفت پسرش علي، بعد پسرش محمد، بعد پسرش جعفر، بعد پسرش موسي، بعد پسرش علي، بعد پسرش محمد، بعد پسرش علي، بعد حسن، سپس حجت بن الحسن اينها امامان دوازده گانه‌اند به تعداد نقباي بني اسرائيل[4]

دوم: «يا ايّها الَّذين آمنُوا أطيعُوا اللَّه وَ اَطيعُوا الرَسولَ وَ اُولي الأمرِ مِنْكُمُ، فَاِنْ تَنَازَعْتُمْ في شيء فَرُدُّوهُ الي اللّه» [5]

آيه شريفه، ابتدا دستور به اطاعت مطلق و بي‌چون و چرا از خدا را داده و سپس با همان لحن و سياق، دستور اطاعت از پيامبر را صادر مي‌كند. شكي نيست كه خداوند معصوم مطلق و بري از خطاء و گناه و سهو است. پس دستوراتش همواره صحيح و هميشه مطاع است. حال از اينكه قرآن عين همين اطاعت را براي پيامبر از مردم خواسته است معلوم مي شود که پيامبر هم كاملا معصوم است چنانكه در آيه ديگر هم چنین دستور داده و فرموده: «وَ اَطيعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكم تُرحَمون» [6] در این آیه، بدون تكرار لفظ «اطيعوا»،  اطاعت پيامبر، عين اطاعت خداوند شمرده شده است.

قرآن کریم، در قدم سوم مؤمنين را به اطاعت مطلق و بي‌چون و چرا، از اولوالامر فرا مي‌خواند كه معلوم مي‌شود اولوالامر نیز معصومند و هيچگاه دستور به گناه و ناصواب نمي‌دهند و گرنه اطاعت مطلق از آنها صحيح نبود. چنانكه قرآن در ساير موارد كه پاي خطا و اشتباه در ناحيه مطاع متصور است، اطاعت را مقيد مي‌كند مثلا در مورد احترام و اطاعت پدر و مادر مي‌فرمايد: «وَ وَصينا الأنسانَ بِوالِدَيهِ حُسناً وَ اِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بي ما لَيْسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ فَلا تُطِعْهُما» [7]

تا اينجاي استدلال فخر رازي از علماي مشهور اهل سنت ما را همراهي مي‌كند. اما اينكه اولوالامر معصوم، چه كساني هستند، حق اين است كه آنها اهل بيت (عليهم السلام) و امامان دوازده گانه از فرزندان پيامبر خاتم هستند.

چرا که اولا:

حاکم حسکانی از علمای اهل‌سنت، در حديث منزلت [8] مي گويد: اين همان حديث منزلت است كه شيخ ما ابوحازم حافظ مي‌گفت: من آن را به پنج هزار سند تخريج كرده‌ام. پس در اعتبار حديث، ترديدي نيست و محدّثان بزرگ مانند ابن عساكر آن را از صحابه بسياری، روايت كرده‌اند.[9]

ثانیا:

حاكم نيشابوري در مستدرک خود درباره حدیث اطاعت، چنین نقل مي‌كند [10] که اين حديث به طور واضح بر واجب الاطاعة بودن علي (عليه السلام) مانند خود پيامبر و عصمت علي (عليه السلام) دلالت داشته و مضمون آن آيه اولي الامر است و در واقع حديث، مفسر آيه شريفه است.

ثالثا:

همانگونه كه فخر رازي با استدلال به اين نتيجه رسيد كه اولوالامر بايد معصوم باشند [11]، شیعه هم همين عقيده را دارند. از طرفي اهل‌سنت، تنها پيامبر را معصوم مي‌دانند اما شیعه، علاوه بر پيامبر، ائمه دوازده‌گانه را نیز معصوم مي‌دانند. بنابراين اجماع قائم است بر این كه غير از پيامبر و ائمه اهل‌بيت، معصومي كه مصداق اولوالامر باشد، وجود ندارد.[12]

توضيح اينكه، عده‌اي مي‌گويند: عصمت شرط امامت نيست و عده‌اي  هم مي‌گويند: عصمت شرط امامت است.  قول اول با آيه شريفه اولوالامر و به اقتضاي سخن و تفسير فخر رازي باطل شد. پس حق منحصر در قول دوم مي‌شود يعني امام بايد معصوم باشد و تمام كساني كه عصمت را شرط امامت مي‌دانند اجماعاً و اتفاقاً علي بن ابي طالب را امام مي‌دانند.[13]

در اينجا به چند نمونه ديگر از آيات قرآني كه مسأله نصب و معرفي امامت و حقانيت مذهب اهل بيت را مي‌رساند اشاره نموده و در ذيل هر كدام، منابع مهم اهل سنت را كه دلالت آيات را پذيرفته‌اند ذكر مي‌كنيم.

1-  «... فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علي الكاذبين» [14] زمخشري مي‌گويد: این آيه كريمه قوي‌ترين دليل بر فضيلت اصحاب كساء است.[15]

آلوسي نیز مي‌گويد: دلالت آيه كريمه بر فضيلت آل پيامبر(عليهم السلام)كه آل الله هستند، براي هيچ مؤمني قابل ترديد نيست...[16]

در صحيح مسلم [17] و سنن ترمذي [18] و مسند احمد بن حنبل [19] وارد شده كه پيامبر (صلي الله عليه و آله) علي (عليه السلام) و فاطمه (عليها السلام) و حسن (عليه السلام) و حسين (عليه السلام) را با خود به صحراي مباهله آوردند، در اين آيه از علي (عليه السلام) تعبير به نفس پيامبر شده و ابتهال و دعا خواندن كار مشترک پيامبر و اهل بيتش بوده كه در نزول لعنت بر كاذبين مؤثر بوده است.

2- «انما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً» [20] اين آيه عصمت اهل بيت را بيان مي‌كند و بدیهی است که تا شخص معصوم در عالم وجود داشته باشد، نوبت به غير معصوم در ولايت و امامت و رياست مذهب نمي‌رسد.

 

 

پی‌نوشتها

[1]. مائده:3.

[2]. مائده:67.

[3]. ابراهيم بن محمد جويني، فرائد السمطين، بيروت، مؤسسه المحمودي للطباعة و النشر، ج1، ص312.

[4].  فرائد السمطين، تحقيق شيخ محمد باقر محمودي، بيروت، موسسه المحمودي، چاپ اول، 1400 هـ ، ج 2، ص 134. ايضاً سبط ابن جوزي، تذكرة الخواص، بيروت، مؤسسه اهل البيت، 1401 هـ ، ص 327. ايضاً سليمان قندوزي، ينابيع المودة، اسلامبول، مطبعه اختر، 1301 هـ ، ص 444، باب 77.

[5]. نساء:59.

[6]. آل عمران:32.

[7]. عنكبوت:8.

[8]. حاکم حسکانی، در تفسير آيه اولي الامر آورده به اسناد خويش از مجاهد چنین روايت كرده که این آيه كريمه در مورد اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) نازل گرديده است، آنجا كه رسول اللّه (صلي الله عليه و آله) در مدينه وي را جانشين خويش قرار داد آنگاه علي (عليه السلام) فرمود: مرا بر زنان و كودكان جانشين قرار مي‌دهي؟ پيامبر  (صلي الله عليه و آله) فرمود: آيا نمي‌پسندي كه نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسي باشي؟ «اخلفني في قومي» در ميان قوم من جانشينم باش و اصلاح كن. اينجا بود كه آیه: «اولي الامر منكم» در حق علي (عليه السلام) نتزل شد. حاكم حسكاني، شواهد التنزيل، مؤسسه الطبع و النشر، ج 2، ص 190.

[9]. همان، ص 195.

[10].  حاکم نیشابوری چنین نقل می‌کند که پيامبر  (صلي الله عليه و آله) فرمود: «كسي كه مرا اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده و كسي كه مرا معصيت كند، خدا را معصيت كرده و كسي كه علي (عليه السلام) را اطاعت كند، مرا اطاعت كرده و كسي كه علي (عليه السلام) را معصيت كند، مرا معصيت كرده است»، حاكم نيشابوري، المستدرك علي الصحيحين، مؤسسه طبع و نشر، ج 3، ص 195.

[11]. فخر رازي، تفسير، تهران، دارالكتب العلمية، چاپ دوم، سطر 2، ج 10، ص 144.

 [12]. حلي، كشف المراد، تحقيق آيت الله سبحاني، انتشارات مؤسسه امام صادق (عليه السلام) ، چاپ اول، ص 188.

[13]. كشف المراد، تحقيق استاد حسن زاده، جامعه مدرسين قم، چاپ چهارم، ص 367.

[14]. آل عمران:61.

[15]. جار الله زمخشري، تفسير الكشاف، بيروت، دار الكتاب العربي، ج 1، ص 370.

[16]. آلوسي، روح المعاني، بيروت، دار احياء التراث العربي، ج 3، ص 189.

[17]. صحيح مسلم، كتاب فضايل الصحابه باب فضايل علي بن ابيطالب، مؤسسه عز الدين للعبادة و النشر، ج 5، ص 23، حديث 32.

[18]. سنن ترمذي، دارالفكر، ج 5، ص 565.

[19]. مسند احمد بن حنبل، بيروت، دار صادر، ج 1، ص 185.

[20]. احزاب:33.

%ب ظ، %23 %739 %1394 ساعت %16:%آبان

ویژگی و جایگاه امامت در روایات پیامبر و اهل بیت

در روایات پیامبر اکرم و اهل‌بیت (علیهم السلام) به جایگاه، ويژگى‌ها، شرايط و وظايف امام و امت در برابر يكديگر توجه فراوانی شده است. در اینجا به بیان گوشه‌اى از اين روايات كه قطراتى از درياى بيكران معارف اهل‌بيت (علیهم السلام) است، مى ‏پردازيم.

امامت ركن ديانت‏

در روايتی از پيامبر اعظم (صلى الله عليه و آله)، عدم شناخت و پيروى امام مساوى با جاهليت و بى‌‏دينى تلقى شده است. آن حضرت می‌فرمایند: «من مات و هو لايعرف امامه مات ميتة جاهليه»[1]

«كسى كه بميرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است».

همچنین از آن حضرت وارد شده که می‌فرمایند: «هر كس بدون داشتن امام بميرد به مرگ جاهلیت مرده است».[2]

 

امام راهنماى خدا در ميان خلق‏

امام صادق (عليه السلام)، می‌فرمایند: «الامام علم بين الله و بين خلقه فمن عرفه كان مؤمنا و من انكره كان كافرا»[3]

«امام راهنماى ميان خدا و آفريدگان اوست. هر كه او را بشناسد، مؤمن است و هر كه منكرش شود، كافر است».

مفاد اين روايت با آنچه از پيامبر نقل شد، كاملًا هماهنگ و هم آوا است.

 

امامت حق، شرط قبولى اعمال‏

از منظر روايات، پيروى و اطاعت از امام حق تأثير مستقيم در پذيرش اعمال صالح دارد.

امام صادق (عليه السلام) می‌فرمایند: «اگر بندگان، پيشواى ستمگر را كه از جانب خدا نيست به زمامدارى گيرند، خداوند كارهاى شايسته‌اى را كه انجام مى‌دهند، نخواهد پذيرفت»[4].

راز اين نكته آن است كه عمل نيک در حكومت باطل عمدتاً به رفتارى شخصى و عزلت جويانه تبديل شده و به قطرات آبى در بيابان خشک مى ‏ماند كه به زودى مى‌خشكد و در مقابل نظام حاكم عملًا در جهت بسط فساد و تباهى مى‏‌كوشد. اما در پرتو امام بر حق و پيروى از او اعمال صالح جايگاه مناسب خود را در اجتماع بازيافته و بسط و گسترش مى‏يابند و چون جريانى جارى و پر مايه همه جا را سيراب مى‌كنند.

از اين رو امام باقر (عليه السلام) می‌فرمایند: «خداوند تبارك و تعالى فرموده است: بى‌گمان هر شهروندى در اسلام كه ولايت پيشواى ستمگر غيرالهى را بپذيرد، عذابش خواهم كرد».[5]

افزون بر آنچه گذشت نصوص روايى آموزه‌هاى فراوان ديگرى دارند كه به جهت اختصار تنها به ذكر عناوين پاره‏اى از آنها اشاره مى‌شود

1- امامت مايه كمال دين است

2- امامت، بنيان اسلام است

3- امامت، ريشه همه خوبى‌هاست

4- امامت، جامع وحدت و رشته پيوند امور است

5- امامت، نور الهى است

6- امامت، راه خدا است

7- امامت، نيازى گريزناپذير است

8- امامت، برتر از نبوت است

9- امامت، راز پايدارى زمين است

10- خداشناسى و امام‏شناسى پيوندی ناگسستنى دارند. و ...[6]

اكنون جهت حسن ختام در ميان انبوه روايات وارد شده، به فرازهايى چند از روايتى طولانى از امام رضا (عليه السلام) اشاره مى‏ كنيم

آن حضرت می‌فرمایند: همانا امامت، زمام دين و نظام مسلمانان و صلاح دنيا و عزت مؤمنان است. امامت، بنيان اسلام بالنده و شاخه برافراشته آن است. به وسيله امام، نماز، زكات، روزه، حج و جهاد جامه عمل مى ‏پوشد. صدقات و غنايم گردآورى مى‌شود. حدود و احكام به اجرا در مى‏آيد و از مرزها پاسدارى مى‏گردد. امام، حلال خدا را آزاد و حرام خدا را ممنوع مى‏گرداند. حدود الهى را به پا مى‌دارد. از دين خدا پاسدارى مى‌كند و با حكمت و اندرز و حجت رسا مردم را به سوى دين خدا فرا مى‏خواند.

امام، خورشيد تابنده‏اى است كه با آنكه در افق قرار دارد و دست كسى به او نمى ‏رسد. اما جهان را به نور خود نور باران می‌کند. امام، ماه تابان، چراغ نور افشان، ستاره راهنما در شدت تاريكى‌ها در گذر كويرها و آبادى‏ها و گرداب درياهاست.

امام، آب گورا براى تشنه كامان و نشانگر راه هدايت و نجات دهنده از گمراهى است. امام، همچون آتشى بر بلندى مى‏ماند كه گرما جويان را حرارت بخشد و راه نجات را از هلاكت باز نمايد. پس آن كه از او بگريزد به هلاكت گرفتار آيد.

امام، براى مردم همدمى است، رفيق. پدرى است، مهربان. برادرى است، دلسوز و مادرى است، خدمتگذار فرزند خردسال خويش و پناه بندگان در گرفتارى‏هاى وحشتناک است

امام، امين خدا در ميان خلق، حجت خدا بر بندگان، جانشين خدا در سرزمين‏ها، دعوت كنده به سوى او و پاس دارنده احكام و محُرّمات الهى است.

امام، گسسته از گناهان و پيراسته از عيب‏ها است. دانش به او اختصاص يافته و با حلم و خويشتن‏دارى شناخته شده. او نظام دين، عزّت مؤمنان، سبب خشم منافقان و نگونسارى كافران است.

امام، يگانه روزگار خويش است. كسى همطراز او نباشد. دانشمندى با او برابرى نكند و وى را بديل، نظير و مانندى نباشد ...[7].

 

 

 

منابع:

[1] . محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 8، ص 10 و ج 23، ص 76.

[2] . متقی هندی، كنزالعمال، ص 464.

[3] . محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 23، ص 88.

[4] . تفسیر نور الثقلين، ج 4، ص 104.

[5] . محمد بن یعقوب، کلینی، اصول كافى، ج 1، ص 376.

[6] . جهت آگاهى بيشتر ر.ک. محمدمحمدى رى‌شهرى، ميزان الحكمه با ترجمه فارسى، ج 1، ص- 206 238، قم، دارالحديث، ويرايش سوم، 1377 ه. ش.

[7] . محمد بن یعقوب، کلینی، اصول كافى، ج 1، كتاب الحجة، باب نادر جامع فى فضل الامام و صفاته، ج 1، صص 290- 283، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت (عليهم السلام).

%ب ظ، %23 %733 %1394 ساعت %16:%آبان

مفهوم و جایگاه امامت

پس از رحلت پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله)، مهمترين بحثي كه در جامعه نوپاي اسلامي مطرح شد، موضوع خلافت و جانشيني رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بود. گروهي بر اساس آرای بعضي از بزرگان صحابه پيامبر (صلي الله عليه و آله)، خلافت ابوبكر را پذيرفتند و گروه ديگر، معتقد شدند كه جانشين پيامبر، بنابر تعيين آن حضرت، امام علي (عليه السلام) است. در زمان‌هاي بعد دسته اول به عامّه (اهل سنّت و جماعت) و گروه دوم به خاصّه (تشيع) معروف گرديدند. هر چند واژه تشیع و پیروان این گروه در زمان خود رسول خدا نیز وجود داشت و ان حضرت نیز آن‌ها را مورد تایید و تمجید خود قرار داده بود.[1]

نكته قابل توجه اينكه اختلاف شيعه و سنّي تنها در شخص جانشين پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) نيست. بلكه در ديدگاه هر يک از این دو گروه، «امام» معني و مفهوم و جايگاه ويژه‌اي دارد كه اين دو مذهب را از يكديگر متمايز مي‌كند.

براي روشن شدن موضوع، معناي امام و امامت را بررسي مي‌كنيم تا تفاوتِ ديدگاه‌ها آشكار گردد.

«امامت» در لغت به معني پيشوايي و رهبري است و «امام» كسي است كه سرپرستي يک گروه را در مسيري مشخص به عهده مي‌گيرد و در اصطلاحِ علم دين، امامت به گونه‌هاي مختلفی تفسير شده است.

به نظر اهل سنّت، امامت حاكميتي دنيوي (و نه منصبي الهي) است كه از رهگذر آن جامعه مسلمين، سرپرستي و اداره مي‌گردد و از آنجا كه هر جمعيتي نياز به پيشوا و بزرگي دارند، جامعه مسلمين نيز، پس از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله)، بايد براي خود رهبري برگزيند و چون براي اين گزينش راه و رسم ويژه‌اي در دين ترسيم نشده است، انتخاب جانشين پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله)، مي‌تواند از راههاي مختلفی همچون رجوع به آرای اكثريت مردم يا بزرگان آن‌ها يا وصيت خليفه پيشين و يا حتي كودتا و غلبه نظامي باشد.

ولي شيعه كه امامت را ادامه نبوّت و امام را حجّت خدا در ميان خلق و واسطه فيض او به مخلوقات مي‌داند، معتقد است كه «امام» تنها به تعيين الهي انتخاب و از زبان پيامبر (صلي الله عليه و آله) که پيام آور وحي است، معرفي مي‌گردد. اين اعتقاد از جايگاه رفيع و بلند امامت در تفكر شيعي نشات می‌گیرد كه امام را نه تنها سرپرست و مدير جامعه مسلمين كه بيان كننده احكام الهي و مفسّر قرآن كريم و راهبر راه سعادت مي‌داند. به بيان ديگر در فرهنگ شيعه، امام، مرجع امور مردم در دو بخش دين و دنياست نه آنگونه كه اهل سنّت معتقدند كه تنها وظيفه خليفه، حكومت داري و اداره دنياي مردم باشد.

 

 

 

نياز به امام

پس از روشن شدن ديدگاه‌ها، بجاست به اين سؤال پاسخ دهيم كه با وجود قرآن و سنّت پيامبر (صلي الله عليه و آله)، چه نيازي به امام و رهبر ديني آن‌گونه كه شيعه معتقد است، وجود دارد؟

براي ضرورت وجود امام، دليل‌هاي فراواني بيان شده است که ما در این‌جا تنها به يک بيان ساده، اكتفا مي‌كنيم.

همان دليلي كه نياز به پيامبر را بيان مي‌كند، بيانگر نياز مردم به «امام» نيز هست. زيرا از سويي، اسلام آخرين دين و حضرت محمّد (صلي الله عليه و آله)، آخرين پيامبر خداست. بنابراين، اسلام بايد پاسخگوي تمام نيازهاي بشر تا قيامت باشد. از سوي ديگر، قرآن كريم، اصول و كليات احكام و معارف الهي را بيان كرده است و تبيين و توضيح آن به پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) واگذار شده است.[2]

روشن است كه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) به عنوان رهبر مسلمين، مطابق نيازها و ظرفيت جامعه اسلامي زمان خود، به بيان آيات الهي پرداخته است و لازم است براي او جانشينان لايقي باشد كه همچون او متصل به درياي بيكران علم خدا باشند تا آنچه را پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله)، تبيين نفرموده است، بيان كنند و نيازهاي جامعه مسلمين را در هر زمان، پاسخ گويند.

در روايتي كه شيعه و سنّي از پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله)، نقل كرده‌اند، آمده است:

«اِنّي تارِكٌ فيكُمُ الثَّقَلَينِ كِتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتي؛ ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلّوُا بَعْدي اَبَداً...[3]

به راستي كه من دو چيز گرانبها در ميان شما باقي مي‌گذارم، قرآن و اهل‌بيتم. تا وقتي به اين دو چنگ بزنيد، هرگز پس از من گمراه نخواهيد شد.»

طبق اين حديث، هيچ زماني خالي از حضور عترت پيامبر در كنار قرآن، نخواهد بود.

همچنين امامان معصوم (عليهم السلام)، نگهبان ميراث به جا مانده از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) و نيز مبين و مفسّر حقيقي قرآن كريم هستند تا دين خدا دستخوش تحريفِ غرض ورزان و دشمنان قرار نگيرد و اين سرچشمه زلال تا قيامت، پاك و پاكيزه باقي ماند.

به علاوه، «امام» به عنوان انسان كامل و الگوي جامعي در همه ابعادِ انساني است و بشر نياز جدّي به چنين نمونه‌اي دارد كه با دستگيري و هدايت او، آن‌گونه كه در خور كمال انساني اوست، تربيت گردد و در پرتو راهنمايي‌هاي اين مربي آسماني از انحراف‌ها و دام‌هاي نفس سركش خود و شيطان‌هاي بيروني محفوظ بماند.

از مطالب فوق روشن شد كه نياز مردم به امام، يک نياز حياتي است و برخي از وظايف امام به شرح زير است:

رهبري و اداره امور جامعه (تشكيل حكومت)

حفظ دين و آئين پيامبر از تحريف و بيان صحيح قرآن

تزكيه نفوس و هدايت معنوي مردم   [4]

 

 

 

پي نوشت ها:

[1]. قال رسول الله: شیعة علی هم الفائزون یوم القیامة.

[2]. قرآن كريم خطاب به پيامبر اسلام، فرموده است: «ما قرآن را بر تو فرستاديم تا آنچه را بر مردم نازل شده است براى ايشان بيان كنى». سوره نحل، آيه 44

[3]. بحارالانوار، ج 2، ص 100.

[4]. گفتنى است كه «تشكيل حكومت» توسط امام معصوم وابسته به زمينه‌ها و شرايط آن است ولى ساير وظايف، حتى در زمان غيبت، انجام مى گيرد. اگرچه در زمان ظهور امام و حضور آشكارش در ميان مردم، ملموس و عينى است. نكته ديگر اينكه آنچه در اين بخش گفته شد نياز مردم به امام در حيات معنوى آنهاست و اما نيازِ مجموعه عالم به «وجود امام» در بحث «فوائد امام غايب» خواهد آمد.

%ب ظ، %23 %732 %1394 ساعت %16:%آبان

مفهوم و جایگاه امامت از منظر امام رضا

برای درک معنا ، مفهوم و جایگاه امام و مقام امامت،شایسته است به روایت نسبتا مفصلی که از امام رضا (علیه السلام) در این زمینه نقل شده نظری بیفکنیم.

عبد العزيز بن مسلم گويد: ما در ايام على بن موسى الرضا (علیه السلام)، در مرو بوديم. در آغاز ورود خود، روز جمعه در مسجد جامع گرد آمديم و در موضوع امر امامت كه مورد اختلاف فراوان مردم بود گفتگو كرديم و من حضور سيد خود امام رضا (علیه السلام)، شرفیاب شدم و بررسي‌هاى مردم را در امر امامت به عرض آن حضرت رسانيدم. آن حضرت، تبسمى كرد و فرمود: اى عبد العزيز، اين مردم نادانند و از رأى و دين خود فريب خورده‏اند... بدان، آيا مى‏دانند قدر و موقعيت امامت را در ميان امت تا اختيار و انتخاب آنان در آن روا باشد؟

به راستى امامت اندازه‏اى فراتر و مقامى والاتر و موقعى بالاتر و آستانى منيع‏تر و عمقى فروتر از آن دارد كه مردم با عقل خود بدان رسند يا با رأى و نظر خود آن را درک كنند يا به انتخاب خود امامى بگمارند.

امامت مقامى است كه حضرت ابراهيم (علیه السلام)، پس از آنكه مقام نبوت و خلت را پا بر جا كرد، بدان رسيد. اين امامت، سومين درجه و فضيلتى بود كه خداي متعال، آن حضرت را بدان مشرف كرد و نامش را به وسيله آن بلند نمود...به راستى امامت زمام دين و نظام مسلمين و عزت مؤمنين است.

امامت بنياد پاک اسلام و شاخه با بركت آن است. به وسيله امامت، نماز، روزه، زكاة، حج و جهاد درست مى‏شوند. غنيمت و صدقات بسيار مى‏گردند. حدود و احكام اجرا شده و مرزها و نواحى كشور مصون مى‏شوند.

امام حلال و حرام خدا را بيان مى‏كند و حدود خدا را بر پا مى‏دارد و از دين خدا دفاع مى‏كند و با حكمت و پند نيک و دليل رسا به راه خدا دعوت مى‏نمايد.

امام مانند آفتاب در عالم طلوع می‌كند و بر افق قرار می‌گيرد كه دست و ديده مردم بدان نرسد. امام ماه تابنده، چراغ فروزنده، نور بر افروخته و ستاره رهنما در تاريكى شبها و بيابانهاى تنها و گرداب درياها است. امام آب گوارایى است براى تشنگى و رهبر به حق و نجات بخش از نابودى است.

امام چون آتشى است بر تپّه براى سرمازدگان و دليلى است در تاريكى‏ها كه هر كه از آن جدا شود هلاک گردد.

امام ابرى است بارنده، بارانى است سيل‌آسا، آفتابى است فروزان و آسمانى است سايه بخش و زمينى است گسترده و چشمه‏اى است جوشنده و غدير و باغ است.

امام پدرى است مهربان و برادرى است دلسوز و پناه بندگان خدا است در موقع ترس و پيشامدهاى بد. امام امين خداى عز و جل است در ميان خلقش و حجت او است بر بندگانش و خليفه او است در بلادش و دعوت‏كننده به سوى خداى عز و جل و دفاع‏كننده از حقوق خداست.

امام كسى است كه از گناهان پاک و از عيوب بر كنار است. به دانش مخصوص و به حلم و بردبارى موسوم است. نظام دين و عزت مسلمين و خشم منافقين و هلاك كفار است.

امام يگانه روزگار خود است. كسى با او برابر نيست و دانشمندى با او برابری نمی کند. جايگزينی و مانند و نظيری ندارد. بدون تحصيل، مخصوص به فضل است. كيست كه‏ به حق شناسائى امام برسد يا بتواند او را انتخاب كند؟

هيهات هيهات. خردها درباره‏اش گمراهند و خاطرها در گمگاه. عقلها سرگردان و چشمها نابینا. بزرگان در برابرش كوچكند و حكيمان در حيرت و بردباران كوته‏نظر و هوشمندان گيج و نادان و شعرا لال و گنگ و ادباء درمانده و سخندانان بى‏زبان شرح يک مقامش نتوانند و وصف يكى از فضائلش را ندانند. همه به عجز معترفند. چگونه توان كنهش را وصف كرد و اسرارش فهميد؟

چطور كسى به جاى او ايستد و حاجت مربوط به او را برآورد؟ نه، چطور؟ از كجا؟

او در مقام خود اخترى است كه بر افروزد و از دسترس دست‏يازان و وصف واصفان فراتر است. انتخاب بشر كجا به اين پايه رسد؟ عقل كجا و مقام امام كجا؟

كجا چنين شخصيتى يافت شود؟ ...».[1]

 

 

منبع:

[1]. محمد بن یعقوب کلینی، اصول الكافي، ج‏1، ص 198

%ب ظ، %23 %729 %1394 ساعت %16:%آبان

معرفت امام برابر با معرفت خدا

معرفت و شناخت امام معصوم، در اسلام تا آن اندازه اهمیت دارد که در پاره‌ای از روایات، شناخت و معرفت امام، مساوی با شناخت خداوند متعال قرار داده شده است. این مساله آن چنان حائز اهمیت است که در برخی روایات دیگر،حتی قدم از این نیز فراتر گذاشته شده و چنین بیان شده که اصلا معرفت و عبادت خدا بدون معرفت به امام معصوم، ممکن و میسر نخواهد بود و گویا امام پل ارتباطی میان مولی و عبد برای شناخت مولی و عبادت اوست. چنان‌چه در فرازی از زیارت جامعه کبیره چنین وارد شده که (بنا عرف الله و بنا عبد الله)، به واسطه شناخت و اطاعت از اهل بیت (علیهم السلام) است که خدا شناخته و عبادت می‌شود. مفهوم این کلام این است که بدون شناخت و تبعیت از امام معصوم، شناخت و عبادت خدا نیز ممکن نخواهد بود. یا به عبارت دیگر کسی که به امام زمان خویش معرفت ندارد، نمی‌تواند خدای خویش را آن‌گونه که هست شناخته و عبادت نماید و اصلا عبادت وی، بدون اطاعت از امامی که خود خداوند متعال، انسان را ملزم به اطاعت از او نموده، پذیرفته نبوده و آثار تربیتی، اخلاقی و انسان‌سازی عبادت را نیز در پی نخواهد داشت.

حال جهت روشن‌تر شدن بیشتر این موضوع، در ادامه روایت دیگری را در همین زمینه بیان کرده و توضیح می‌دهیم.

در روایتی از سیدالشهداء، حضرت ابا عبدالله الحسین(علیه السلام)، خطاب به اصحابشان آمده است:

«أيها الناس إن الله جل ذكره ما خلق العباد إلا ليعرفوه فإذا عرفوه عبدوه فإذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة ما سواه. فقال له: يابن رسول الله! بأبي أنت و أمي، فما معرفة الله؟ قال: معرفة أهل كل زمان إمامهم الذي يجب عليهم طاعته». [1]

ای مردم، همانا خداوند بندگان را خلق نکرد مگر برای اینکه او را بشناسند؛ زیرا هنگامی که او را شناختند، او را عبادت خواهند کرد و هنگامی که او را عبادت کنند، از عبادت و اطاعت غیرخدا بی‌نیاز خواهند شد. بدین معنا که نفع شناخت و عبادت خدا به خود بندگان باز خواهد گشت.

سپس شخصی سؤال کرد: ای فرزند رسول خدا! پدر و مادرم به فدایت، معرفت خدا چیست؟

امام فرمودند: اینکه مردم هر زمانی، امامی را که اطاعتش بر آنها واجب است، بشناسند.

بزرگان ما مثل شیخ صدوق [2]، ابوالفتح کراجکی [3]، علامه مجلسی [4] و دیگران در توضیح این روایت که چگونه سائل از معرفت «الله» سؤال کرد ولی امام حسین (علیه السلام)، در پاسخ او، از معرفت امام معصوم (علیه السلام) جواب داد؛ فرموده‌اند: زیرا امام از جانب خداوند متعال برای هدایت خلق به سوی خدا نصب گردیده و واسطه بین خدا و خلق می‌باشد؛ در نتیجه کسی که معرفت به امام معصوم (علیه السلام) پیدا نکند، هرگز خدا را نخواهد شناخت.

نتیجه عملی معرفت

بنابر آنچه بیان شد، می‌گوییم: با توجه به این که از یک طرف مامور به تحصیل معرفت امام (علیه السلام)، هستیم و از طرف دیگر بین معرفت و اطاعت، تأثیر و تأثر متقابل وجود دارد ، لذا هرچه معرفت بیشتر باشد، اطاعت نیز بیشتر می‌شود و هرچه اطاعت بیشتر باشد معرفت نیز بیشتر خواهد شد. به عبارت دیگر شناخت امام، همان شناخت خدا و در نتیجه، اطاعت از امام، همان اطاعت از خدا، خواهد بود.

 

 

 

منابع:

[1]. ابن بابویه، علل الشرایع، ج1، ب9

[2]. ابن بابویه، علل الشرایع، ج1، ص9

[3]. ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص151

[4]. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج23، ص83

%ب ظ، %23 %728 %1394 ساعت %16:%آبان

فلسفه امامت از منظر قرآن و روایات

اعتقاد شيعه بر آن است كه تمام مقامات پيامبر اکرم (صلي الله عَليهِ وَ آله)، غير از مقام نبوت و رسالت و جواز تعدد زوجات و برخی خصائص آن حضرت مثل وجوب خواندن نماز شب، براي دوازده امام معصوم (عليهم السلام) نيز ثابت است و اين اعتقاد از ضروريات مكتب شيعه به شمار ميآيد.[1]

مهمترين مقامات و اهداف مشترك پيامبر اکرم (صلي الله عَليهِ وَ آله) و امامان اهل بیت (عليهمالسلام) عبارتند از:

1. تبيين مفاهيم قرآن

2. داوري در منازعات

3. ارشاد و هدايت انسان‌ها

4. اتمام حجت بر بندگان

5. برقراري امنيت و عدل

حال با توجه به اين اهداف و قبل از بيان تفصيلي آنها، ميتوان به ضرورت و نياز به وجود امام (عليه السلام )، پي برد. زيرا اهداف و آرمان‌های ياد شده از ضرورتهاي حيات دنيوي و اخروي انسان ميباشد كه رسيدن به آن‌ها بدون وجود امام، غير ممكن است. لزوم وجود رهبر در يك جامعه تا حدي است كه اگر دسترسي به امام عادل امكان نداشته باشد، وجود امام هر چند غیر عادل، از اصل نبود امام و حاکم، بهتر است. زيرا فقدان امام به هرج و مرج اجتماعي و سلب امنيت همگاني منجر ميشود كه پيآمدهاي تلخ آن به مراتب از پيآمدهاي ناگوار وجود امام و پيشواي غير عادل، بدتر است.

از اين رو امیرالمومنین (عليهالسلام )، ميفرمايند:

لا بّد للناس من امير برّاً او فاجراً [2]

«مردم به پيشوا و امیر نيازمندند. خواه عادل آن امیر عادل باشد و خواه فاسق.

 

ضرورت وجود امامت و قاعده لطف :

مفاد قاعده لطف، كه يكي از قواعد كلامي مورد قبول متكلمان عدليه است، اين است كه هر فعلي كه در سعادت مكلفان مؤثر است، مقتضاي عدل و حكمت خداوند است. نبوت از مصاديق بارز اين قاعده است و از ديدگاه متكلمان اماميه، امامت نيز حكم نبوت را دارد و از مصاديق قاعده لطف است. مرحوم سيد مرتضي در توضيح اين مطلب چنین مينگارد:

هر عاقلي كه از شيوه زندگي اجتماعي و عادات مردم آگاه است، ميداند كه هر گاه در ميان مردم، رهبري با تدبير و قدرتمند وجود داشته باشد، ظلم و تباهي از بين رفته و يا دست كم مردم به رعايت عدل و انصاف نزديکتر خواهند شد و هر گاه چنين رهبري وجود نداشته باشد، امر برعكس خواهد شد. پس واجب است كه خدا مكلفان را از آن محروم نسازد.[3]

حال در ادامه به توضيح فلسفه و اهداف امامت می‌پردازیم:

1. تبيين مفاهيم قرآني

يكي از وظايف پيامبر  اکرم  (صلي الله عَليهِ وَ آله)، تبيين معاني و مفاهيم قرآن كريم بود. خداوند متعال خطاب به آن حضرت ميفرمايد:

«و انزلنا اليك الذكرَ لتُبَيّن للناسِ ما نزل اليهم»[4]

ما قرآن را بر تو نازل كرديم تا آن چه بر مردم نازل شده را برايشان تبيين نمایی.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيز در حديث معروف و متواتر ثقلين،  عترت خود را ملازم و همراه با قرآن قرار داده و فرموده است:

اني تاركٌ فيكم الثقلين؛ كتاب الله و عترتي.

من دو شي، گرانبها در ميان شما باقی ميگذارم که یکی كتاب خدا و دیگری اهل بیتم است.بدین معنا که فهم حقايق قرآن بايد با راهنمايي عترت (عليهم السلام) باشد. چنان‌چه تأويل قرآن را جز خدا و راسخان در علم نميدانند.‌ قرآن كريم ميفرمايد:

«و ما يعلم تأويله الا الله و الراسخون في العلم»[5]

در روايات آمده است كه ائمه معصومين (عليهم السلام)، راسخان در علم ميباشند.[6]

2. داوري در منازعات

يكي از اهداف نبوت داوري در اختلافات و منازعات بوده است.

خداوند در این‌باره ميفرمايد:

فبعث الله النبيّينَ مبشّرين و منذرين و اَنزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختفلوا فيه»[7]

خدا پيامبران بشارت دهنده و بيم دهنده را برانگيخت و كتاب را به حق با آنان نازل كرد تا در اختلافات مردم داوري كنند.

نكته جالب توجه در اين آيه شريفه آن است كه خدا در این آیه، داوري کردن را به كتاب نسبت داده است. زيرا معيار داوري همان احكام الهي است كه كتاب دربرگيرنده آنهاست.

بديهي است اختلافات و نزاع ها به زمان پيامبر اختصاص ندارد ليكن از آنجا كه حل اين اختلافات به وجود افراد برگزيده از جانب خدا نياز دارد، ‌پس از ختم نبوت نيز اين ضرورت وجود دارد و در نتيجه وجود امام بسان پيامبر، امري ضروري است.

3. ارشاد و هدايت انسانها

ارشاد و هدايت انسانها در زمينه عقايد، احكام ديني و مسائل اخلاقي و اجتماعي يكي ديگر از اهداف رسالت پيامبران الهي است.

خداوند ميفرمايد:

«لقَد مَنّ الله علي المُؤمنين اِذْ بَعَثَ فيهم رسولاً من انفسهم يَتْلُوا عليهم آياته و يزكيّهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبلُ لفي ضلالٍ مبينٍ»[8]

خداوند بر مؤمنان منت نهاد؛ زيرا از خود آنان رسولي را در ميان آنها برانگيخت تا آيات الهي را بر آنان فرا خواند، آنان را تزكيه نمايد و كتاب و حكمت را به آنان بياموزد. اگرچه آنان پيش از اين در گمراهي آشكار بودند.

اين هدف نيز از ويژگيهاي نبوت نيست و به انسانهايي كه در عصر پيامبر زندگي ميكردند اختصاص ندارد. بنابراين، اگر تعليم و ارشاد و هدايت بشر كاري بايسته و لازم بوده است، اين بايستگي و لزوم در مورد امامت نيز موجود است.

4. اتمام حجت بر بندگان

يكي از اهداف رسالت پيامبران، اتمام حجت از جانب خداوند بر بندگان است.

قرآن کریم در اينباره ميفرمايد:

«رسلاً مبشرين و منذرين لئلا يكونَ للناس علي الله حجة بعد الرسل»[9]

]خداوند متعال[، پيامبراني بشارت دهنده و بيم دهنده را برانگيخت تا پس از فرستادن رسولان، مردم بر او حجتی ]بهانه‌ای[، نداشته باشند.

اين امر نيز اختصاص به زمان خاصي ندارد، از اينرو امیرالمومنین (عليهالسلام) فرموده است:

لا تخلوا الارض من قائمٍ بحجةٍ اما ظاهراً او خائفاً مغموراً لئلا تبطل ححج الله و بيناته ...يحفظ الله بهم حججه و بيناته اولئك خلفاء الله في ارضه و الدعاة‌ الي دينه[10]

زمين از حجت خدا خالي نخواهد بود. آن حجت يا آشكار و مشهود است و يا خائف و پنهان، تا حجتها و دلائل الهي باطل نگردد... خدا به وسيله آنها حجتها و دلائل خود را حفظ ميكند... آنان جانشينان خدا در زمين و دعوت كنندگان به دين او ميباشند.

5. برقراري امنيت و عدل

از اهداف ديگر نبوت برقراري عدل و امنيت اجتماعي است.

قرآن کریم در این زمینه، ميفرمايد:

«لقد ارسلنا رُسلنا بالبيناتِ و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط»[11]

رسولان خود را با دلايل فرستاديم و كتاب و ميزان را با آنان نازل كرديم تا مردم به قسط پايدار گردند.

اين هدف نيز از ويژگيهاي نبوت نبوده و به انسانهاي گذشته اختصاص ندارد، بلكه از نيازهاي هميشگي بشر است. در نتيجه تحقق بخشيدن به آن يك آرمان الهي است كه پس از نبوت از طريق امامت تحقق ميپذيرد.

حضرت امام علي (عليهالسلام)، درباره اهداف حكومت ديني كلامي دارد كه بيانگر فلسفه امامت از جنبه سياسي و حكومتي آن است. آنجا كه ميفرمايد:

اللهم انك تعلم انه لم يكن الذي كان منّا منافسه في سلطان و لا التماس شي من فُضُولِ الحطام ولكن لنردا المعالم في دينك و نُظْهِرُ الاصلاح في بلادك فَيَأمَنَ المظلومون من عبادك و تقام المعطّله من حدودك[12]

خدايا! تو ميداني كه آن چه را انجام داديم انگيزه مسابقه در كسب سلطنت و به دست آوردن متاع پست دنيوي نبود، بلكه به خاطر اين بود كه نشانههاي از بين رفته دينت را باز گردانيم و اصلاح و آبادي را در شهرها و روستاها آشكار سازيم،‌ تا بندگان مظلومت، امنيت يابند و قوانين و حدود تعطيل شده، برپا گردد.

جهت مطالعه بيشتر در این موضوع می‌توانید به منابع ذیل مراجعه فرمایید

1. راه و راهنما شناسي، آيت الله محمد تقي مصباح يزدي.

2. عقايد استدلالي، جلد2،‌ علی رباني گلپايگاني.

3. آموزش كلام اسلامي جلد2، محمد سعيديمهر.

4. درسهايي از علم كلام جلد2، دكتر طاهري.

5. الهيات و معارف اسلامي، آيت الله شیخ جعفر سبحاني.

 

 

 

منابع:

[1] . مصباح يزدي، محمد تقي، راه و راهنما شناسي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ دوم،‌ سال 1379، ج5، ص 203.

[2] . نهج البلاغه، خطبه40.

[3] . سيد مرتضي، الذخيره في علم الكلام، ص 410.

[4] . نحل/ 44.

[5] . آل عمران/ 7.

[6] . کلینی، اصول كافي، ‌كتاب حجة باب الراسخين في العلم، ج1.

[7] . بقره/ 213.

[8] . آل عمران/ 164.

[9] . نساء/ 165.

[10] . صبحي صالح، نهج البلاغه،‌ كلمات قصار، شماره 139.

[11] . حديد/ 25.

[12] . نهج البلاغه، خطبه 131.

%ب ظ، %23 %727 %1394 ساعت %16:%آبان