پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم): براى شهادت حسین (علیه السلام)، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى‌شود.

مراسم ختم قرآن کریم در قم

به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت امام حسین علیه‌السلام.به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت امام حسین عل

همایش جهانی مهدویت و انتظار

اولی الی بیست دوم بهمن ماه 1393 - سالن همایش های بن المللی صداوسیما.اولی الی بیست دوم بهمن ماه 1393

ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان امام حسین علیه‌السلام بر تمام مسلمین جهان تسلیت باد

ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان امام حسین علیه‌السلام بر تمام مسلمین جهان تسلیت باد.ایام سوگواری سر

  • مراسم ختم قرآن کریم در قم

  • همایش جهانی مهدویت و انتظار

  • ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان امام حسین علیه‌السلام بر تمام مسلمین جهان تسلیت باد

اخبار مرکز

  • مراسم ختم قرآن کریم در قم
    مراسم ختم قرآن کریم در قم نوشته شده در %ق ظ, %24 %393 %1394 %08:%تیر
    به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت امام حسین علیه‌السلام.به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت امام حسین علیه‌السلام.به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت امام حسین علیه‌السلام.به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت امام حسین علیه‌السلام.به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت امام حسین علیه‌السلام.به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت امام حسین علیه‌السلام.به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت امام حسین علیه‌السلام.به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت امام حسین علیه‌السلام.به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت امام حسین علیه‌السلام.به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت امام حسین…
  • رونوشت از همایش جهانی مهدویت و انتظار
    رونوشت از همایش جهانی مهدویت و انتظار نوشته شده در %ق ظ, %12 %265 %1394 %05:%خرداد
    اولی الی بیست دوم بهمن ماه 1393 - سالن همایش های بن المللی صداوسیما.اولی الی بیست دوم بهمن ماه 1393 - سالن همایش های بن المللی صداوسیما.اولی الی بیست دوم بهمن ماه 1393 - سالن همایش های بن المللی صداوسیما.اولی الی بیست دوم بهمن ماه 1393 - سالن همایش های بن المللی صداوسیما.اولی الی بیست دوم بهمن ماه 1393 - سالن همایش های بن المللی صداوسیما.اولی الی بیست دوم بهمن ماه 1393 - سالن همایش های بن المللی صداوسیما.اولی الی…

برترین مطالب

رسانه منجی - صفحه اصلی

روش حکومت جهانی حضرت مهدی

سه دوران مشخّص در مورد انقلاب جهانی حضرت مهدى (عليه السلام) ذکر شده است که عبارتند از

1ـ دوران آمادگى و انتظار و نشانه هاى ظهور

2ـ دوران تحقّق انقلاب و مبارزه با ظلم و فساد

3ـ دوران حكومت حقّ و عدالت

تصوّر اين كه، جهانى به وجود آيد خالى از تبعيض‌ها و اختلاف‌هاى طبقاتى، و صف‌بندي‌هاى مفسده آفرين، خالى از جدائي‌ها و پراكندگي‌ها، خالى از جنگ و خونريزى و تجاوز و خالى از خنده‌هاى مستانه استعمارگران، و ناله‌هاى محرومان به زنجير كشيده شده است.

راستى چه دل انگيز و آرام بخش و نشاط آفرين است!

ولى مسلّماً همان قدر كه ترسيم چنين جهانى در افق خيال آسان است، از نظر عمل فوق‌العاده مشكل و طاقت فرساست، ولى به هر صورت بشريّت ناگزير است چنين راهى را بپيمايد و به آن واقعيّت عينى دهد كه در غير اين صورت راهى جز تباهى و نابودى ندارد. خطوط اصلى نظامات چنين جامعه‌اى در روايات اسلامى با اشاراتى كوتاه و پرمعنى ترسيم شده و با اين كه عباراتى است كه از سيزده يا دوازده قرن پيش به دست ما رسيد، كاملا زنده و تازه است.

و در اينجا به چند قسمت حسّاس آن اشاره مى‌كنيم:

پيشرفت برق آساى علوم در عصر مهدى (عليه السلام)

هيچ برنامه انقلابى بدون يک جهش فكرى و فرهنگى، پايا و پويا نخواهد بود و رشد و تكامل لازم را نخواهد يافت، لذا، بدون شک نخستين گام در تحقّق بخشيدن به چنين هدفى، اقدام به يک انقلاب فرهنگى است كه افكار را از دو سو به حركت در آورد. از طرفى، در زمينه علوم و دانش‌هايى كه مورد نياز يک جامعه آباد و آزاد و سالم است (اين از نظر مادّى و روبنائى).و از سوى ديگر، در زمينه آگاهى به اصول يک زندگى صحيح انسانى آميخته با ايمان در جهت معنوى و زير بنائى.

در حديثى از امام صادق (عليه السلام) چنين مى‌خوانيم: «العلم سبعة و عشرون حرفاً فجميع ما جائت به الرّسل حرفان، فلم يعرف النّاس حتّى اليوم غير الحرفين، فاذا قام قائمنا اخرج الخمسة والعشرين حرفاً فبثّها فى النّاس و ضمّ اليها الحرفين، حتّى يبثّها سبعة و عشرين حرفاً» [1]، علم و دانش بيست و هفت حرف (بيست و هفت شعبه و شاخه) است، تمام آن چه پيامبران الهى براى مردم آوردند دو حرف بيش نبود و مردم تا كنون جز آن دو حرف را نشناخته‌اند، امّا هنگامى كه قائم ما قيام كند بيست و پنج حرف (بيست و پنج شاخه و شعبه) ديگر را آشكار مى‌سازد و در ميان مردم منتشر مى‌سازد و دو حرف را به آن ضميمه مى‌كند تا بيست و هفت حرف كامل و منتشر گردد.

اين حديث به روشنى جهش فوق‌العاده علمى عصر انقلاب مهدى (عليه السلام) را مشخّص مى‌سازد كه تحوّلى به ميزان بيش از 12 برابر نسبت به تمام علوم و دانش‌هايى كه در عصر همه پيامبران راستين به بشريّت اعطا شد، پيش مى آيد و درهاى همه رشته‌ها و همه شاخه‌هاى علوم مفيد و سازنده به روى انسان‌ها گشوده مى‌شود و راهى را كه بشر طىّ هزاران سال پيموده به ميزان 12 برابر در دوران كوتاهى مى‌پيمايد.

چه جهشى از اين بالاتر و سريعتر!

حديث ديگرى كه از امام باقر (عليه السلام) نقل شده که معنى حديث فوق را تكميل مى‌كند، آن جا كه مى‌گويد: «اذا قام قائمنا وضع يده على رؤوس العباد، فجمع بها عقولهم و كملت بها احلامهم»[2] ، هنگامى كه قائم ما قيام كند، دستش را بر سر بندگان مى‌گذارد و عقول آنها را با آن كامل و افكارشان را پرورش داده تكميل مى كند.

و به اين گونه در پرتو ارشاد و هدايت مهدى (عليه السلام) و در زير دست عنايت او مغزها در مسير كمال به حركت در مى آيند، و انديشه‌ها شكوفان مى‌گردند و تمام كوته بينى‌ها و تنگ نظري‌ها و افكار پست و كوتاه كه سرچشمه بسيارى از تضادها و تزاحم ها و برخوردهاى خشونت آميز اجتماعى است بر طرف مى‌گردد. مردمى بلند نظر، با افكارى باز و سينه‌هائى گشاده و همّتى والا و بينشى وسيع، پرورش مى‌يابند كه بسيارى از مشكلات اجتماعى را در روح خود حل مى‌كنند و جهانى از صلح و صفا مى‌سازند.

و امروز نيز هر گونه اصلاح اجتماعى، در هر مقياسى، بستگى به اين دگرگونى فكرى و انقلاب روحى دارد.

 

 

 

منابع:

[1]. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 336.

[2]. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 328.

%ق ظ، %11 %365 %1394 ساعت %07:%آبان

چگونگی مانوس کردن کودکان با امام زمان

يكي از مسائل مربوط به تربيت در بحث انتظار، اين است كه «چه كسي را مي‏خواهيم تربيت كنيم؟» در كار تربيتي و آموزشي ـ كه آموزش ابزاري است براي كار تربيت ـ پيوسته صحبت از اهداف مي‏شود و امروزه هدفهاي رفتاري بيشتر مورد توجه است. اين كه مشخص شود چه رفتاري مورد انتظار است كه در نهايت فرد به آن برسد. اگر بخواهيم دانستن را كه يك امر پنهاني است به رفتار كه امري آشكار است تبديل كنيم، بايد فعلش را طوري ادا كنيم كه آن فعل با گفتن يا نوشتن، قابل مشاهده باشد؛ هر چند اين تبديل اهداف رفتاري گام خوبي است و در جهت اين كه در تربيت و در آموزش به كجا مي‏رسيم و به چه سمتي قدم بر مي‏داريم، بسيار مؤثر و سازنده است؛ ولي در عين حال انتقادهاي بسيار بزرگي به آن وارد است. و آن اين كه در تعريف رفتاري افراد نمي‏توان بسياري از ابعاد شخصيتي‏شان را در قالب ريخت؛ بنابراين حد ميانه‏اي را بايد در نظر گرفت؛ يعني بايد از يك طرف اهداف كلي را در نظر گرفت و از طرف ديگر اهداف رفتاري را، تا آن اهداف رفتاري در حقيقت به ما نشان بدهد كه به كجا مي‏خواهد برسد و به كجا بايد برسد.

ما، در تربيت نسل منتظر، هر دو مقوله را احتياج داريم تا ويژگيهاي شخصيتي شخص منتظر را بيان كنيم.

وجود مقدس امام زمان (علیه السلام) در نفس امر، در واقعيت خودش و در تكوين عالم جايگاهي دارد كه اگر كسي منتظر او باشد يا نباشد، خود او وجود مستقلي براي عالم دارد و آن وجود خليفة‏اللهي خداوند در عالم است؛ بقية‏اللّه‏ روي زمين است؛ امان اهل زمين است. خداوند، زمين را به وسيله او پر از عدل و داد مي‏كند.

حال ما انسانها نسبت به او چه موضع و موقعيتي بايد داشته باشيم. در حقيقت انتظار از آن ماست؛ او منتظَر است، ما منتظِريم.


مفهوم انتظار

انتظار به معناي تربيتي يعني چه؟ و چه ويژگيهايي دارد و چگونه مي‏بايد تحقق پيدا كند؟

انتظار يك صفت و ويژگي است كه بايد در خودمان بپرورانيم و تجربه كنيم و مورد بحث قرار دهيم. در حقيقت انتظار، يك هديه الهي است براي ما انسانها؛ يعني خداوند به بعضي از انسانها اين توفيق را عنايت كرده كه آگاه باشند كه امامي در پس پرده غيبت است و آگاه باشند كه بايد منتظر او باشند و خود اين مسئله، اولين صفت انسان منتظر را مي‏سازد.

ويژگيهاي انسان منتظر

1- انديشيدن به آينده

يكي از ويژگيهاي انسان منتظر اين است كه به واقعه‏اي كه در آينده اتفاق خواهد افتاد، ايمان دارد. اين موضوع را اگر شما با اين رويكرد ملاحظه كنيد كه اگر در وجود انسان اين قابليت بود كه بتواند وقايع آينده را پيش‏بيني كند، چه مي‏شد. يا مثلاً در آمريكا اگر عده‏اي مي‏دانستند چنين اتفاقي خواهد افتاد، خودشان را آماده اين اتفاق مي‏كردند.[1] خداوند دو هديه بزرگ به ما كرامت فرموده است: نخست اين كه قيامت را وعده داده است و ديگر اينكه ظهور موعود را مطرح كرده است. آينده‏اي را به نام عصر ظهور پيش‏بيني كنيم كه در آن، شيعيان منتظر دوازدهمين حجت الهي، حضرت مهدي‏اند. بنابراين يكي از ويژگيهاي تربيتي انسان منتظر اين است كه به آينده‏اي با وقايع و ويژگيهاي خاص مي‏انديشد.

2- آمادگي

دومين ويژگي انسان منتظر، آمادگي است؛ يعني نسل منتظر، كودك و نوجوان و جوان ما بايد بداند كه در عصر ظهور چه كاره است و داراي چه نقشي است. انسان منتظر بايد آمادگي كارگزاري حكومت جهاني را داشته باشد. امام زمان (علیه السلام) به نيرو و آدمي نياز دارد كه بتواند با پديده‏ها و شرايط مواجه شود. اين امر كه افراد، در دوران غيبت قابليتها و تخصصهاي خودشان را گسترش ندهند، با مفهوم انتظار، تطابق ندارد.

3- اميد به آينده جهان

يكي ديگر از ويژگيهاي نسل منتظر، اميدواري و نگرش مثبت به آينده جهان است. اگر ما خودمان را در اين شرايط ببينيم، تصور كنيم كه منتظر دادگستر و عدل‏گستر جهان هستيم، در راستاي اين اهداف تلاش خواهيم كرد. ادياني كه موعودگرا نيستند، يك نگرش كاملاً منفي و يأس‏آور نسبت به جهان دارند. اگر اميد به آينده نباشد، انسان دچار افسردگي خواهد شد. اگر به آينده جهاني بينديشيم كه به حکمرانان ظالم اداره مي‏شود، احساس نااميدي و خطر خواهيم كرد و سرنوشت جهان را بسيار تأسف‏آور و نگران كننده خواهيم ديد.

4- جهاني شدن

چهارمين ويژگي كه براي نسل منتظر مي‏توان در نظر گرفت؛ اين است كه انسان از خويشتن و از خودش بيرون بيايد و جهاني شود. اصلاً يكي از ويژگيهاي انتظار اين است كه انسانها را از درون خودشان بيرون بياورد تا از پرداختن به مسائل جزئي زندگي خودشان دوري كنند. خود محوري براي جامعه بسيار خطرناک است. كسي كه درخت را از خيابان مي‏كند و در منزل خويش مي‏كارد، انديشه اين آدم در حقيقت، از خودش و خانه خودش فراتر نمي‏رود. و خود محوري يعني اين كه خود را در حد خودش و خانه خودش ببيند. هر چيزي، در خانه او معنا دارد؛ در درون خانه او ارزش دارد؛ فراتر از خانه خودش نمي‏انديشد؛ به شهر نمي‏انديشد؛ به كشور نمي‏انديشد؛ انگار فقط همين نسل است و بس.

انتظار، انسان را از خانه خود بيرون مي‏آورد و جهاني مي‏كند. اصلاً ما مي‏خواهيم نسل منتظر را تربيت كنيم؛ نه فقط يك شهروند. اگر بخواهيم يك نوجوان را تربيت كنيم بايد بتوانيم او را با انتظار و مفهوم آن آشنا كنيم. بايد به او بفهمانيم كه تو براي خودت و در چارچوبه خودت زندگي نمي‏كني؛ بايد به جهان بينديشي، به حكومتي كه بر جهان حاكم است.

خوشبختانه در رگه‏هايي كه با عنايت خود امام (علیه السلام) در وجود جوانان، به‏وجود آمده، كاملاً ديده مي‏شود كه مثلاً دانشجوي مهندسي اينگونه مي‏انديشد كه من بايد پاسخگوي امام زمانم باشم؛ امامي كه حكومت جهاني برقرار خواهد كرد. حال اگر ايشان را درک كردم كه به مقصود رسيده‏ام؛ در غير اين‏صورت نيز باز پاسخگوي او هستم و براي تحقق حكومتش تلاش كرده‏ام. او از عمل و حاصل عمل ما آگاه است.

و از آن طرف، متأسفانه در دستگاهها و ادارات ما برخي از افراد، گويا با همين رئيس كه بالاي سرشان است مواجهند؛ مثلاً مي‏گويند، آقا تا وقتي در اين اداره وضعيت اينگونه است، من مانند شمعك كار مي‏كنم؛ يعني شعله‏ور نمي‏شوم. اين حرف در حقيقت حرف آدمي است كه گويي رئيس او همين كسي است كه بالاي سرش است. نسل منتظر نبايد اينگونه باشد. او بايد پاسخگوي امام زمانش باشد؛ يعني هر كس كه منتظر است: كارمند، دانشجو، طلبه، پزشک و... بايد امام زمان (علیه السلام) را بالاي سرش ببيند، نه رئيس و وزير و رئيس‏جمهور و... را.

علاوه بر مسئله پيش گفته، مسئله نياز به وليّ و مرشد است. كسي كه به او عشق بورزيم و او را از صميم دل دوست بداريم و به گونه‏اي عمل كنيم كه گويي ذرّه ذرّه عمل ما با هدايت او انجام مي‏گيرد.

5- زيستن با ياد او

ما بايد اين آرزو را داشته باشيم كه اگر توفيق زيارت ايشان حاصل شد، چگونه زيستن و چگونه مردن را از او بپرسيم. نسل منتظر بايد منتظر لحظه‏اي باشد كه وقتي امامش را مي‏بيند، صراط مستقيم را با تمام اجزاي آن از امام بخواهد؛ منتها اين كار احتياج به آمادگي دارد. «... فزت و ربّ الكعبة...»[2] جمله‏اي نبود كه علي (علیه السلام) در هنگام ضربت خوردن به ذهنشان رسيده باشد؛ امام سراسر عمرشان با اين جمله زيسته بودند و منتظر اين لحظه بودند؛ لحظه رهايي از دنياي تنگ و تاريك به سوي جوار الهي.

ما بايد به نسل منتظر بياموزيم، از امامي كه در پس پرده غيبت است چگونه استفاده كند. نوجوانان ما بايد لحظه به لحظه از امام زمان (علیه السلام) بهره بگيرند. من در تمامي مراحل درس و زندگي‏ام هرگاه توكل به خدا كردم و پشت سرش «يا مهدي أدركني»[3] گفتم؛ يعني از او هم به عنوان وليّ و امامم كمك خواستم، راههايي را در مقابلم باز كرد. هر نعمتي كه نصيب همه ما و بنده شده، از بركت ياري طلبيدن از امام زمان(علیه السلام) است. اين را من به نوجوانان و جوانان منتقل مي‏كنم. لحظه‏اي نباشد كه از ياد امامشان غافل باشند. اينها نكاتي است كه ما بايد كودكان و نوجوانان و كودكان و فرزندانمان يادآوري كنيم كه همين الان از امام كمك بخواهند و او كمک مي‏كند و كمكش را در درازمدت خواهند ديد، نه اين كه بگوييم امروز كه كمك بخواهند، فردا ياري مي‏بينند.

بنابراين، يكي از ويژگيهاي نسل منتظر اين است كه در همه اعمالش توجه به امام زمان (علیه السلام) دارد؛ ازدواج، تحصيل، غذا خوردن و...

اگر بخواهيم نسل امروز را تربيت كنيم، بايد هدفهاي رفتاري و تربيتي ما اين ويژگيها را داشته باشد.


روشهاي تربيت نسل منتظر

بحث بر سر اين است كه روش تربيتي ما چگونه باشد؟ چه روشهايي مي‏تواند فرد را به اينجا برساند؟

1- فضاسازي

اولين و مهمترين نكته كه بايد تحقق پيدا كند، اين است كه فرد از اطرافيانش ياد بگيرد كه وجود امام زمان (علیه السلام) مسئله‏اي جدي است؛ شوخي‏بردار نيست و سستي و سهل‏انگاري در آن راه ندارد. از نظر من، تربيت يعني فضاسازي.

ما در تربيت نمي‏توانيم آدمها را تک به تک تربيت كنيم؛ اگر تربيت صحيح خواسته باشيم، بايد فضا ايجاد كنيم. افراد وقتي در فضاي خاصي قرار بگيرند، مطابق آن فضا حركت خواهند كرد.

خيلي از چيزها احتياج به ارائه كار مستقيم ندارد. يكي از دوستان پاكستاني را دعوت كرديم براي وليمه حج؛ ايشان گفتند: غذاهاي شما خيلي بدمزه است؛ يعني غذاهاي شما فلفل ندارد؛ طعم ندارد. من به اين موضوع فكر مي‏كردم كه چطور شده ما به چنين غذاهايي عادت كرده‏ايم و پاكستانيها و هنديها به آن غذاهاي تند عادت كرده‏اند. اين سؤالي است كه خيلي از روانشناسان پرسيده‏اند.

اينها يك تعليم و تربيت پنهان است كه از طريق فضاهايي كه ايجاد مي‏شود، شكل مي‏گيرد. بعضي پدر و مادرها، در مورد درس خواندن بچه‏هاي‏شان مشكل دارند. هر چه آنان را امر به اين كار مي‏كنند، آنان سر باز مي‏زنند. مشكل اينجاست كه آنان مي‏خواهند بچه را به طور مستقيم وادار به درس خواندن كنند. يكي از راهها اين است كه حالت خانه را مثل كتابخانه كنند؛ كاري كه خود بنده سالها است كه در زندگي انجام مي‏دهم. ساعت شش بعد ازظهر، ناگهان چهره خانه عوض مي‏شود و هيچ‏كس بلند حرف نمي‏زند. تلويزيون و راديو خاموش است و هر كس گوشه‏اي مي‏نشيند و كتاب مي‏خواند و هر كس وارد شود، گويي فضا به او مي‏گويد كه آقا كتاب دستت بگير و برو وبنشين بخوان. تنهاكاري كه در اينجا انجام مي‏دهم، مديريت است. به احدي نمي‏گويم بخوان. اگر كاري خلاف خواندن انجام دهد، به او مي‏گويم ساكت؛ الان هنگام بلند حرف زدن نيست و... اين فضا واقعا بچه را مجبور به درس خواندن مي‏كند. در تربيت، فضا سازي مهم‏تر از كار مستقيم فردي است. فضاها با انسان صحبت مي‏كنند.

در مسئله تربيت نسل منتظر نيز اين نكته بسيار مهم است؛ بسيار مهم‏تر از پيامهاي مستقيمي است كه مي‏خواهيم به افراد بدهيم. يكي از فاكتورهاي مهم در فضاسازي اين است كه وجود مبارك حضرت را جدي بگيريم و كوچك‏ترين شوخي و سهل‏انگاري به اين موضوع وارد نكنيم؛ مانند مسئله قرائت قرآن. دستور الهي به ما مي‏گويم: «و إذا قري‏ء القرآن فاستمعوا له...»[4] هنگامي كه قرآن خوانده مي‏شود، به آن گوش فرا دهيد...

2- گوشزد كردن اهميت مسأله

شوخي و خنده جزء زندگي ما است؛ حتي در مسائل ديني نيز بعضي موقع شوخي مي‏كنيم. در بعضي چيزها به هيچ‏وجه نبايد شوخي كرد؛ از جمله قرآن و قيامت. نام قيامت كه بيايد، بايد اشك جاري شود . مسئله قيامت طوري در قرآن بيان مي‏شود كه هيچ جاي شوخي نمي‏گذارد. در مورد قيامت نبايد شوخي كرد. اگر بخواهيم نسل منتظر بار بياوريم، با بعضي چيزها نبايد شوخي كنيم. با نام امام زمان (علیه السلام) نمي‏توان شوخي كرد.

اگر بخواهيم نسل منتظر تربيت كنيم، بايد با شنيدن نام ولي عصر (علیه السلام) حالمان دگرگون و چهره‏مان متغير شود. اين تغيير چهره تأثير خودش را مي‏گذارد. اگر بچه‏اي گوشه چشم تر ما را ببيند، از هزاران آموزش مستقيم بهتر است. آن بچه مي‏بيند و در اعماق وجودش اثر مي‏گذارد. نشان دهيم كه ما درباره يک انسان مهم و بزرگ حرف مي‏زنيم كه سر سوزني سهل‏انگاري در او وارد نمي‏شود. نام امام زمان (علیه السلام) كه مي‏آيد برمي‏خيزيم و دست روي سر مي‏گذاريم. اين كاري بوده كه امام رضا (علیه السلام) قبل از تولد امام زمان (علیه السلام) انجام مي‏داده؛ اين تكريمها در عمل بايد نشان داده شود و مهم‏ترين تربيت نسل منتظر اين است كه نشان دهيم سخن از شخص بسيار مهمي است.

3- انتقال معارف مهدوي

سخن از تعليم معارف مهدوي است. خيلي چيزها بايد به كودكانمان بياموزيم. يكي از آنها احاديثي است كه در مورد حضرت است. انتقال اينها به كودكان بسيار كارساز است. من به‏طور تجربي اين مسئله را درک كرده‏ام. در دوران كودكي من، شخصي بود كه هيأت تشكيل داده بود و بچه‏هاي كوچك‏تر را دعوت مي‏كرد. هر وقت مي‏رسيديم مي‏گفت، حديث نماز را بخوانيد. همه ما دسته‏جمعي مي‏خوانديم: «من ترك الصلوة متعمدا فقد كفر...»[5] و خودش ترجمه مي‏كرد: «هر كس نماز را عمدا ترك كند كافر است». گويا از آن زمان، از آن جلسه، من همين جمله يادم مي‏آيد. چقدر در دوران جواني و نوجواني، به فريادم رسيد؛ آنگاه كه با غرايز، شبهات و مسائل گوناگون مواجه مي‏شدم. لازم است اين فرازها را براي بچه‏ها توضيح دهيم. برخي چيزها را گزيده انتخاب كنيم تا بچه‏ها تكرار كنند و حفظ كنند اينها نگهدارنده آنهاست.

4- کثرت یاد امام زمان (علیه السلام(

يكي ديگر از كارهايي كه بايد در مورد روشهاي تربيتي تأكيد كنم، انجام آداب خاص و يادكردن فراوان از امام است. ذكر امام و نام امام بايد در زندگي ما فراوان باشد من يكي از چيزهايي كه امروزه ديدم و بسيار مؤثر است، ختم قرآن است كه با برنامه‏ريزيهاي مدون و منظم، هر كس يک حزب يا جزء يا سوره‏اي از قرآن را براي قرائت قبول مي‏كند و موظف است هر روز آن را انجام دهد. اين ختم قرآن را براي امام زمان (علیه السلام) انجام مي‏دهند؛ يعني هر روز يک ختم قرآن صورت مي‏گيرد. اين نعمت بزرگي است كه شامل حال آنان مي‏شود.

5- ايجاد شرايط خاص

نكته ديگر اينكه اين چراغانيها، روي كودكان تأثير بسيار سازنده‏اي دارد. شيريني دادن، عيدي دادن و... كه متأسفانه كم مي‏بينيم كه روز تولد حضرت مهدي به كسي عيدي بدهند. اين كارها در ذهن بچه‏هاي كوچک تأثير مي‏گذارد و بادوام است. بايد در اين روزها شرايط خاص براي كودكان فراهم كرد؛ مثلاً اگر به غذايي علاقه‏مندند آن شب آن غذا را درست كنيم. لباس نو پوشيدن خاطره خاصي دارد.



 

 

 

پي‌نوشت:

[1]. منظور، وقايع بيستم شهريور 1380 ه.ش (يازدهم سپتامبر در آمريكا) است.

[2]. بحارالانوار، ج 41، ص 2: «به خداي كعبه رستگار شدم.»

[3]. وسائل الشيعه، ج 9، ص 184

. [4]اعراف ـ 204

. [5]بحارالانوار، ج30، ص673

نويسنده: علي‏اصغر احمدي

 

%ق ظ، %11 %299 %1394 ساعت %06:%آبان

نقش خانواده در انتقال محبت حضرت مهدی

چكيده:

محبت به امام زمان، يكي از ارزش‌هاي مهم در فرهنگ اسلامي به شمار مي‌آيد. اين ارزش، افزون بر واجب بودن در آموزه‌هاي ديني، كاركردهاي مثبتي براي جامعه اسلامي به ارمغان مي‌آورد. در اين فرايند، نقش خانواده در انتقال محبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نهادها و سازمان‌هاي ديگر برجسته‌تر مي‌نمايد. اين مهم، راه كارهاي ويژه‌اي را طلب مي‌كند، كه توجه به وراثت زيستي و طبيعي، الگوهاي نقش، فرهنگ‌سازي، ارزش انگاري و ... را مي‌توان از آن جمله دانست.

فرايند انتقال محبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، آسيب‌هايي را نيز فرا روي خود دارد؛ كه سطحي‌نگري در معناي محبت، به وجود نياوردن انگيزه در فرزندان، عدم ارزش‌انگاري محبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نظام‌مند نبودن و افراط و تفريط در انتقال آن از جمله اين آسيب‌هاست.


مقدمه

نهاد خانواده از نهادهاي مهم جوامع بشري است كه بسياري از نيازهاي زيستي و رواني انسان‌ها را برآورده مي‌كند. انتقال ارزش‌ها و باورداشت‌هاي جامعه به فرزندان از مهم‌ترين كاركردهاي خانواده است. از سوي ديگر، محبت و دوستي اهل بيت، به ويژه محبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، از ارزش‌هاي برجسته جامعه ديني به شمار مي‌آيد كه انتقال اين ارزش مهم، همانند ارزش‌هاي ديگر از كاركردهاي نهاد خانواده است.

در اين نوشتار، نقش خانواده را در فرايند انتقال محبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باز مي‌گوييم و راه‌كارهايي را بررسي خواهيم كرد كه خانواده بايد در پيش گيرد تا بتواند محبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به فرزندان خود منتقل كنند. در اين ميان، به آسيب‌هايي خواهيم پرداخت كه در اين فرايند فراسوي نهاد خانواده قرار دارد.

شناخت اين راه كارها و آسيب‌ها، به خانواده‌ها كمك مي‌كند تا بتوانند محبت اهل بيت را با تأثير گذاري بيشتري به فرزندان خود هديه دهند و نيك‌بختي دنيوي و اخروي آنها را تضمين كنند.


اهداف

مطالبي در بحث ضرورت انتقال محبت بيان شده كه اهداف را نيز تا حدي روشن مي‌كند، ولي به طور مشخص اهداف ذيل را در طرح اين موضوع مي‌توان برشمرد:

1.  خانواده‌ها به يكي از مهم‌ترين وظايف خويش در امر تربيت فرزندان «أدِّبوا أولادَكم علي ثلاث خصالٍ، حبّ نبيِّكم و حبِّ اهلِ بيته وقرائةِ القرآنِ» [1] بپردازند كه متأسفانه پرداختن به مشكلات زندگي و تلاش براي رفاه و لذت بيشتر، بسياري از والدين را از وظايف مهم تربيتي دوره كرده است. آشنا كردن والدين با اين وظيفه، و معرفي كردن راه كارهاي عملي به آنها كه در بحث راه‌كارها مي‌آيد.

2.  پرورش نسلي منتظر كه در سايه محبت به حضرت، زمينه ظهور را فراهم آورند.

3.  مبارزه با تهاجم فرهنگي غرب كه تمام توجه‌اش به عشق‌هاي زودگذر به انسان، لوازم، لباس و... است و جاي‌گزين كردن عشق و محبت به حضرت كه تمام ويژگي‌هاي معشوق حقيقي را داراست.

4. ارائه راه‌كاري آسان و كارآمد به والدين براي انتقال محبت حضرت تا زمينه انتقال ديگر ارزشهاي ديني و هنجارهاي رفتاري در فرزندان نيز فراهم آيد.

5. جلوگيري از گرايش شديد مراكز مشاوره به سمت و سوي راه كارهاي غيربومي و ديني براي برطرف ساختن مشكلات تربيتي و ارائه راه‌حلي آسان و عملي كه با آموزه‌هاي ديني هم‌آهنگ باشد. متأسفانه در برخي مراكز مشاوره خانواده، گاه راه‌حل‌هايي براي رفع مشكلات تربيتي فرزندان ارائه مي‌شود كه نه با فرهنگ ديني و نه با فرهنگ بومي ما هم آهنگي دارد.

6.  شواهد متعددي نشان مي‌دهد كه بسياري از انسان‌ها در سرتاسر دنيا، تشنه معارف ديني و الهي هستند. اين مسئله، از گريز از فرهنگ مادي غرب سرچشمه مي‌گيرد كه با فطرت انسان‌ها ناسازگار است و نمي‌تواند نيازهاي وجودي آنها را برطرف سازد. از اين رو، روز به روز به تعداد افرادي كه خواهان راه كارهاي ديني در اداره جامعه، خانواده و... هستند، افزوده مي‌شود. از طرفي ما وظيفه داريم پاسخي به آن نيازها بدهيم؛ لذا اين نوشته مي‌تواند بخشي از نيازها را برآورده سازد و دست كم دري به روي بسياري از تشنگان باز كند و آنها را به تفكر و تأمل وادارد كه خاواده اسلامي، چه توانايي‌هايي براي تربيت فرزندان دارد. در حقيقت اين نوشته، الگويي عملي و كارآمد را پيش روي آنها قرار مي‌دهد.


ضرورت انتقال محبت اهل بيت (علیهم السلام) به فرزندان

از جمله ويژگي‌هاي هر مقاله‌اي آن است كه بر اساس اولويت‌بندي مسائل و مشكلات، به حل مسئله و مشكل‌ها بپردازد. در هر جامعه‌اي، مسائل و معضلات فراواني وجود دارد كه برخي از آنها حساس‌تر و مبنايي تر است. ابتدا آنها را بايد حل كرد، سپس به سراغ بقيه رفت. در اين بخش، به ضرورت پرداختن به اين موضوع مي‌پردازيم.

1.  اهميت و نقش محبت اهل بيت (علیهم السلام) و سعادت‌مندي انسان‌ها

براساس جهان بيني ما، در وراي اين دنيا، آخرتي در پيش است كه نيك‌بختي ما در آن جا، در همين دنيا رقم مي‌خورد. پس اين ما هستيم كه مي‌توانيم آينده‌اي روشن و پر از نيكي براي خودمان آماده كنيم. بر اساس مباني ديني، محبت اهل بيت: و ارادت به ايشان، از جمله را‌ه‌هاي ميان‌بُر و سريع براي رسيدن به سعادت اخروي است. چه بسا بتوان ادعا كرد كه اگر محبت اهل بيت در دل كسي نباشد، بعيد است بتواند در آخرت نجات يابد؛ البته حساب جاهل قاصر جداست؛ يعني كسي كه نمي‌داند و زمينه برايش فراهم نيست. از ميان روايات متعدد، به چند مورد اشاره مي‌كنيم:

الف) زمخشري از مفسران اهل سنت، در تفسير معروف خود به نام الكشاف در ذيل آيه «قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» [2] می‌گوید: عن النبي ‍(صلی الله علیه و آله) إنه قال: «من مات علي حبِّ آل محمد مات شهيداً، ألا و من مات علي حب آل محمدٍ مات مغفوراً له، ألا و من مات علي حب آل محمد مات تابئاً...» [3]

پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، می‌فرمایند: كسي كه بر محبت آل محمد بميرد، شهيد است، آمرزيده مي‌شود، توبه كننده به شمار مي‌آيد، با ايمان كامل مرده است، ملک الموت او را به بهشت بشارت مي‌دهد ...

ب) از پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله)، نقل شده که می‌فرمایند:

«[دوستي من] و اهل بيتم، در هفت منزل سخت و خطرناک براي شما سودمند است؛ هنگام مرگ در قبر، هنگام نشور، هنگام حساب و كتاب، نزد ميزان و هنگام عبور از صراط.» [4]

شايد بر همين اساس، يكي از وظايف والدين، انتقال محبت اهل بيت به فرزندان شمرده شده است؛ چنان كه امام علي (علیه السلام) از پيامبراکرم (صلی الله علیه و آله)، چنین نقل مي‌فرمايد: «فرزندان خود را بر سه صفت تربيت كنيد؛ دوستي پيامبرتان، محبت اهل بيت او و قرائت قرآن.»

حال كه محبت اهل بيت (علیهم السلام) اين قدر مهم است و نقش مهمي دررستگاري انسان‌ها دارد، ضرورت دارد والدين و نظام تربيتي ـ آموزشي جامعه ما، تلاشي دو چندان براي انتقال اين محبت به فرزندان از خود نشان دهند.

2. مانع انجام دادن ناهنجاري‌هاي اجتماعي و فردي

سالانه هزينه‌هاي مالي و زماني بسياري در جوامع و خانواده‌ها، صرف كنترل نابساماني‌هاي اخلاقي و اجتماعي مي‌شود كه نتايج آن معمولاً چندان رضايت‌بخش نيست؛ مثل برخورد با مجرمان، تقويت پليس، زندان، جريمه و... . در جوامع غربي عموماً كنترل بيرون شديد است و افراد از ترس قانون، جرئت خلاف ندارند يا كمتر خلاف مي‌كنند؛ اما وقتي كنترل برداشته شود، آمار جرايم باال مي‌رود. در مكتب اسلام، گرچه براي جلوگيري از انحرافات به كنترل بيروني مثل حد، قصاص، امر به معروف و نهي از منكر و... اشاره شده، عمده توجه به كنترل دروني است؛ يعني افراد بايد طوري تربيت شوند كه مانع دروني در خودشان بيابند و حتي در نبود ناظر بيروني، مرتكب خطا نشوند. محبت اهل بيت:، به ويژه محبت وجود حضرت ولي عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، يكي ازعوامل عمده در ترك اعمال ناشايست است؛ چرا كه وقتي انسان به حضرت محبت داشت، سعي مي‌كند از اعمالي كه اين محبت را از بين مي برد بپرهيزد و هم‌آهنگ با ميل محبوب خود حركت كند. بنابراين، اگر عشق و محبت به حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف)،در سطح خانواده‌ها و جامعه گسترش يابد، بسياري از معضلات اجتماعي و فردي حل خواهد شد و لازم نيست هزينه‌هاي گزافي صرف جلوگيري از ناهنجاري‌هاي اجتماعي شود.

3. از جمله منتظران شدن

ما به منتظر بودن مأمور شده‌ايم. امام علي (علیه السلام) مي‌فرمايد: «انْتَظَرُوا الْفَرَجَ... فَإِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَاليِ إِلَي اللهِ عَزَّوَجَلَّ انْتِظَارُ الْفَرَجِ» [5] منتظر فرج باشيد و بدانيد كه محبوب‌ترين اعمال نزد خدا، انتظار فرج است.

از طرفي، انتظار، صرف ادعا نيست، بلكه امري است مشكل. امير مؤمنان مي‌فرمايد: «كسي كه منتظر امر ماست، مثل شهيدي است كه در خون خود شناور است.» [6]

بنابراين، بايد در عمل ثابت كرد كه منتظر هستيم؛ مثل شهيدي كه عملاً وارد عرصه جهاد مي‌شود و سختي‌هاي را تحمل مي‌كند. به نظر مي‌رسد يكي از راه‌هاي اثبات ادعاي منتظر بودن، انتقال محبت حضرت به فرزندان است (صداقت در انتظار)؛ به طوري كه اين جزء برنامه زندگي باشد و در رأس نيازهاي فرزندان بدان توجه شود. در آن صورت، از بركات دعاي امام صادق (علیه السلام) بهره‌مند خواهيم شد كه فرمود: «خداوند بنده‌اي را رحمت كند كه ما را نزد مردم محبوب سازد.» [7]

4. محبت، زمينه پذيرش ديگر احكام و اخلاق ديني

از راه محبت اهل بيت (علیهم السلام)، به ويژه حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مي‌توان ديگر احكام ديني و آموزه‌هاي اخلاقي را به فرزندان منتقل كرد؛ چون وقتي امام خوبي‌ها نزد آنها محبوب شد، در عمل به سوي او گرايش مي‌يابند و او را الگو و مرجع خود قرار مي‌دهند. اين از ويژگي‌هاي انسان است كه اگر كسي نزد او محبوب شد، سعي مي‌كند در گفتار و رفتار به او توجه كند واز او الگو گيرد. شايد حضرت علي (علیه السلام) بر اساس همين نكته مي‌فرمايد:

«مَن أحَبَّ شيئاً لَهِجَ بذكرِه» [8] كسي كه چيزي را دوست داشته باشد، همواره به ياد اوست.

بنابراين، محبت حضرت، بستري فراهم مي‌آورد كه فرزندان به سمت خوبي‌ها گرايش يابند.

5.  اهميت خانواده

الف) خانواده، نخستين كانون و مدرسه‌اي است كه فرزند بيشترين روزهاي عمر كودكي خود را در آن مي‌گذراند (مدت زمان ارتباط).

ب) فرزند، بهترين دوران عمر تربيتي را در خانواده مي‌گذارد. حضرت علي (علیه السلام) فرموده است: «قلب نونهال، مثل زمين خالي مي‌ماند كه هر چه در آن بكاري مي‌پذيرد.» [9]

ج) بهترين نوع ارتباط در خانواده حاكم است (عاطفه‌محوري).

با توجه به اهميت شگفت خانواده و وجود زمينه در فرزند، شايسته است خانواده‌ها و والدين در تربيت ديني فرزند كه انتقال محبت حضرت حجت يكي از مصاديق آن است، بسيار بكوشند.

6. نجات خانواده از آسيب‌ها

فرهنگ غرب كه رفاه و لذت فردي را اصل مي‌داند، باعث شده خانواده در معرض فروپاشي قرار بگيرد. اين مسئله، مهم‌ترين دليل بالا رفتن آمار طلاق در كشورهاي غربي است. از طرفي، سرعت ارتباطات و انتقال فرهنگ‌ها، باعث شده اين فرهنگ به كشورهاي اسلامي نيز سرايت كند، و در نتيجه، خانواده جايگاه والاي خود (يعني اساسي‌ترين بنيان در اسلام كه در روايات به آن اشاره شده) را كمي از دست بدهد. از پيامدهاي اين مسئله، بازماندن والدين از تربيت فرزندان است؛ چون در پرتو تفكر غربي، پرداختن به جسم فرزند در اولويت قرار مي‌گيرد، و به تبع آن، مشكلات ناشي از كم‌بودهاي تربيتي دامن‌گير خانواده و خود فرزندان مي‌شود. اما انتقال محبت حضرت به فرزاندان، هم فضا خانه را نوراني و خوش‌بو مي‌كند، هم پايه‌هاي خانواده را مستحكم مي‌سازد و هم آينده خانواده فرزندان را بيمه مي‌كند.

7. نياز خانواده‌ها

بسياري از والدين در امر تربيت فرزندان به مشكل برخورند. نشانه وجود اين مشكلات، فراواني مراكز مشاوره در سطح كشور، پرداختن مراكز ارتباطي و رسانه‌اي به اي مهم و نيز چاپ كتاب‌ها و مقاله‌هاي علمي فراوان دراين‌باره است. به جرئت مي‌توان ادعا كرد كه اگر والدين بكوشند محبت اهل بيت (علیهم السلام)، به ويژه حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از راه صحيح به فرزندان خود انتقال دهند، بسياري از مشكلات تربيتي فرزندان را حل خواهند كرد و نيازي به اضطراب، دغدغه خاطر و صرف هزينه‌هاي فراوان نخواهند داشت. البته راه صحيح تربيت و انتقال محبت مهم است كه در بخش راه‌كارها به آن خواهيم پرداخت.

مفاهيم كليدي

براي روشن شدن فضاي مفهومي بحث، لازم است چند واژه كليدي را تعريف كنيم:

خانواده: جامعه‌شناسان، خانواده را بر گروهي از انسان‌ها اطلاق مي‌كنند كه از راه خون، زناشويي يا فرزندپذيري با يكديگر ارتباط مي‌يابند و طي يك دوره زماني نامشخص با هم زندگي مي‌كنند. [10]

خانواده، اولين و كوچک‌ترين جامعه‌اي است كه افراد در آن پرورش مي‌يابند و نيروهاي دروني و استعدادهاي طبيعي خود را شكوفا مي‌سازد. خانواده، آماده‌گاهي براي ورود بهتر و موفق‌تر به جامعه بزرگ انساني است. بي‌شک عوامل بسياري در شكل دهي به شخصيت انسان مؤثر است؛ محيط طبيعي، وراثت، جامعه و...؛ اما در اين ميان، نقش خانواده برجستگي ويژه‌اي دارد. بخش مهمي از شخصيت انسان در خانواده شكل مي‌گيرد و گزافه نيست اگر بگوييم پايه‌هاي خوش‌بختي و بدبختي هر فرد در جامعه كوچك خانواده بنا نهاده مي‌شود. انسان‌ها، الفباي زندگاني و چگونه زيستن را ابتدا از خانواده مي‌آموزند و اين از واقعيت دور نيست؛ زيرا بخش زيادي از دوران شكل‌گيري شخصيت انسان (دوران كودكي) در ارتباط با عضاي خانواده سپري مي‌شود.

از نظر جامعه‌شناسان، خانواده دو گونه است: خانواده گسترده و خانواده هسته‌اي. خانواده گسترده، بر رابطه تعداد گسترده‌اي از افراد  و گروهي مركّب از سه نسل يا بيشتر مبتني است كه در يک مسكن يا در نزديكي هم‌زندگي مي‌كنند. [11] خانواده هسته‌اي، به يک واحد خانوادگي بنيادي كه از همسر، شوهر و فرزندانشان تركيب شده، اطلاق مي‌شود. [12]

خانواده با هر كدام از اين ساختارها، كاركردهايي دارد كه نيازهاي اساسي اعضاي خود را برآورده مي‌سازد. در ذيل به چند نمونه از كاركردهاي مهم خانواده اشاره مي‌كنيم:

1.  تنظيم رفتار جنسي و زاد و ولد

2.  مراقبت و محافظت از كودكان، ناتوانان و سال‌مندان

3.  امنيت اقتصادي اعضا

4.  اجتماعي كردن فرزندان.

با صنعتي شدن جوامع، خانواده بخشي از كاركردهاي خود را به نهادهاي اجتماعي ديگر واگذار كرد. با اين همه، هنوز هم در بسياري از جوامع، خانواده از مهم‌ترين عوامل اجتماعي كردن فرزندان است.

اجتماعي كردن، يكي از كاركردهاي مهم خانواده، جامعه‌پذير كردن يا اجتماعي كردن كودكان است. جامعه‌پذيري، فرايندي است كه انسان‌ها از راه آن، شيوه‌هاي زندگي را فرا مي‌گيرند، شخصيت مي‌يابند و آمادگي عملكرد در جامعه را به دست مي‌آورند. انسان‌هااز راه دروني ساختن فرايند اجتماعي شدن، ياد مي‌گيرند چگونه بايد نيازهاي زيستي بنيادي‌شان را به شيوه‌اي از نظر اجتماعي مقبول، برآورده سازند. [13]

جامعه‌شناسان، چند چيز را از عوامل اجتماعي شدن برشمرده‌اند: خانواده‌، مدرسه، گروه هم‌سالان و رسانه‌هاي همگاني.

خانواده از مهم‌ترين عوامل فراينده اجتماعي شدن است؛ زيرا اين فرايند از درون خانواده آغاز مي‌شود. خانواده، نماينده تمامي جهان پيرامون كودكان است. تصويري كه كودكان از خود دارند،به اين بستگي دارد كه اعضاي خانواده، چه احساسي درباره آنان دارند. به همين دليل، برداشت آنها از خودشان، جهان و مردم پيرامونشان، تحت‌تأثير رويكرد و باورداشت‌هاي خانواده شكل مي‌گيرد. به عبارت روشن‌تر، ارزش‌هايي كه فرد مي‌پذيرد و نقش‌هاي گوناگوني كه از او انتظار مي‌رود، همه و همه در چارچوب محيط خانواده آموخته مي‌شود. نخستين وابستگي‌هاي عاطفي، در خانه براي كودك شكل مي‌گيرد و زبان را در خانه مي‌آموزد پس نقطه آغازينِ دروني شدن ارزش‌ها و هنجارها براي كودك، خانه است. شايد به همين دليل در روايات پيشوايان ديني ما، خانواده، بهترين و محكم‌ترين بنا معرفي شده است. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) مي‌فرمايد:

«مَا بُنِيَ فِي الْإِسْلَامِ بِنَاءٌ أَحَبُّ إِلَي اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ أَعَزُّ مِنَ التَّزْوِيج» [14]

در اسلام بنايي، در نزد خدا محبوب‌تر و محكم‌تر از ازدواج، بنا نشده است.

حضرت امام خميني (رحمة الله علیه) درباره نقش مهم خانواده در جامعه‌پذير كردن و تربيت فرزندان مي‌فرمايد:

«نقش خانواده و به خصوص مادر در نونهالان و پدر در نوجوانان، بسياري حساس است و اگر فرزندان در دامن مادران و حمايت پدران متعهد به طور شايسته و با آموزش صحيح تربيت شده و به مدارس فرستاده شوند، كار معلمان نيز آسان‌تر خواهد بود. اساساً تربيت از دامان پاك مادر و جوار پدر شروع مي‌شود و با تربيت اسلامي و صحيح آنان، استقلال و آزادي و تعهد به مصالح كشور پايه‌ريزي مي‌شود.» [15]

ذكر اين نكته نيز شايسته است كه فرايند اجتماعي شدن، ويژه دوران كودكي نيست بلكه اين فرايند از همان ماه‌هاي اوليه توليد آغاز مي‌شود و تا پايان عمر انسان ادامه مي‌يابد البته سرعت، شدت و تأثيرگذاري اين فرايند در دوران خردسالي، يعني دوران تأثير‌پذيري فرد از خانواده، بيش از مراحل ديگر زندگي است.

پيش از اين گفتيم كه يكي از كاركردهاي مهم نهاد خانواده، اجتماعي كردن فرزندان است. نيز بيان كرديم كه اجتماعي كردن، فرايندي است كه در آن، افراد جامعه، ارزش‌ها، عقايد و الگوهاي فكري و عملي جامعه خويش را فرا مي‌گيرند. يكي از ارزش‌هاي مهم جامعه اسلامي ما كه خانواده بايد آن را به فرزندان انتقال مي‌گيرند. يكي از ارزش‌هاي مهم جامعه اسلامي ما كه خانواده بايد آن را به فرزندان انتقال دهد، محبت و دوستي پيامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل بيت او، به ويژه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)،است. محبت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ارزشي است كه مي‌تواند از راه خانواده به فرزندان انتقال يابد. اصولاً انتقال محبت آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، در راستاي كاركرد اجتماعي كردن و انتقال ارزش‌هاي جامعه به فرزندان است. محبت اهل بيت: در جامعه ما ارزش بوده، وظيفه انتقال اين ارزش به نسل‌هاي بعد، بر عهده عوامل اجتماعي كننده، به ويژه خانواده است.

محبت: محبت، از ماده حب و به معناي دوستي، دوست داشتن و علاقه است [16]. وقتي گفته مي‌شود، من به فلان شخص محبت دارم، بدان معناست كه او را دوست ديگري را دوست مي‌دارد؛ محبوب، يعني كسي كه ديگري او را دوست دارد؛ حب، يعني علاقه و دوستي.

محبت ورزيدن، از اموري است كه در نهاد انسان‌ها به امانت نهاده شده است. اگر دوستي و محبت بين افراد اجتماع نبود، زندگي با يكديگر امكان نداشت. محبت، گوهري است كه نوع انسان را به همديگر نزديك مي‌سازد. در روايات ديني ما، محبت روي ديگري دين است. امام صادق (ع) مي‌فرمايد: «هَل الدّينُ الّا الحُبِّ» [17] آيا دين چيزي جز دوستي است؟

نيز از آن حضرت است كه: «الدّينُ هو الحُبُّ و الحُبُّ هو الدّينُ» [18] دين، دوستي است و دوستي، دين است.

اين روايات، نقش برجسته محبت و محبت‌ورزي را در اجتماع ديني و كاركردهاي مثبت آن در بقا و حفظ هم‌بستگي اجتماعي بيان مي‌كند. در اين ميان، محبت ورزيدن به اهل بيت (علیهم السلام)؛ ويژگي خاص خود را دارد و در روايات پيشوايان ديني ما، نشانه ايمان شمرده شده است.

پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) مي‌فرمايد: «لايُؤمنُ احدُكم حتّي أكُونَ احبَّ اليه من نفسِه وَ أهلي أحَبَّ اليه من اهلِه» [19] هيچ كدام از شما ايمان كامل ندارد، مگر اين كه مرا از خودش و اهل بيتم را از اهل‌بيت خودش بيشتر دوست داشته باشد.

نيز محبت اهل بيت، نشانه دستيازي به خير دنيا و آخرت دانسته شده است: «مَن رَزَقَه الله حُبُّ الائمةِ من اهلِ بيتي فقد أصابَ خيرَ الدنيا و الآخرةِ. فلا يَسْكَنَّ أنَّه في الجَنَّةِ» [20] خداوند به هر كس محبت اهل‌بيتم را روزي دهد، او خير دنيا و آخرت را به دست آورده و نبايد شک كند كه از اهل بهشت است.

نيز از پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نقل شده كه فرمود: «حُبّي و حبُّ اهلِ بيتي نافعٌ في سبعةِ مواطنَ أهو الُهنَّ عظيمةُ: عند الوفاةِ و في القبرِ و عندَ النسْورِ و عندَ الكتابِ و عندَ الحسابِ و عندَ الميزانِ و عندَ الصّراطِ» [21] دوستي من و دوستي خاندانم در هفت جا كه وحشت آن زياد است، به شما نفع مي‌رساند: هنگام مرگ، در قبر، هنگام برانگيخته شدن، هنگام نوشتن اعمال، هنگام حساب، هنگام سنجش اعمال و هنگام عبور از صراط.

روايات در اين باره بسيار است. ما به همين مقدار بسنده مي‌كنيم و خواننده گرامي را دعوت مي‌كنيم در كتاب‌هاي مفصل، ديگر روايات را مطالعه كند.


اخلاص در تربيت

نكته اول پيش از پرداختن به بحث راه‌كارها كه مي‌تواند نوع نگاه ما را عوض كند و راه‌كارها را كارآمد و مؤثر سازد، توجه به بحث اخلاص است. گرچه در مكتب‌هاي مختلف تربيتي چنين بحثي جايگاهي ندارد، در مكتب اسلام يكي از شاخص‌هاي مطلوبيت امور، اخلاص است. لذا مي‌توان به آن در امور تربيتي و به ويژه انتقال محبت حضرت به فرزندان توجه كرد تا از بركات فراوان آن بهره‌مند شد. در ابتدا به چند روايت در مورد اخلاص توجه كنيد:

1.  امام صادق (علیه السلام) مي‌فرمايد: «لابدَّ للعبدِ مِن خالصِ النّيةِ فيكلِّ حركةٍ و سكونٍ، از لولم بِكن بهذا المعني يكونُ غافلا و الغافلون قد وصفهم الله بقولِه ان هم كالانعام بَل هم أضَلَّ سببلا» [22] بنده بايد نيت خود را در هر حركت و سكونش، خالص كند. در غير اين صورت، از غافلان شمرده مي‌شود؛ غافلاني كه خداوند آنها را مثل چارپايان، بلكه گمراه‌تر معرفي كرده است.

2. امام علي (علیه السلام) مي‌فرمايد: «طوبيِ لِمَن أخلص لله عَمَلَه و علمَه و حبَّه و بغضَه و اخذَه و تركَه و كلامَه و صمتَه و فعلَه و قولَه» [23] خوشا به حال آن كه عمل، علم، حب، بغض، انجام، ترک، كلام، سكوت، كردار وگفتارش را فقط براي خدا انجام دهد.

3. حضرت علي (علیه السلام) مي‌فرمايد: «العملُ كلُّه هباءاً الّا ما أخلص فيه» [24] هر علمي بر باد است، جز مقداري كه در آن خلوص نيت باشد.

بنابراين، والدين محترم بايد بر اساس اين روايات، اخلاص در تربيت را رعايت كنند و هدفشان، افتخار و باليدن به فرزند خود ديگران يا امور مادي و دنيوي نباشد. اگر هدف و نيت فقط خدا بود و اين كه فرزند امانت الهي است كه من وظيفه دارم او را خوب پرورش دهم تا نزد خدا و اولياي او سرافراز باشم، بركات بسياري در دنيا و آخرت از اين فرزند نصيب والدين و جامعه مي‌گردد كه در روايات به برخي از آنها اشاره شده است:

1.  امام علي (علیه السلام) مي‌فرمايد: «في اخلاصِ النيّاتِ نَجاعُ الامورِ» [25] موفقيت كارها در اخلاص است.

2. حضرت علي (علیه السلام) مي‌فرمايد : «مَن اخلص بَلَغ الآمالَ» [26] كسي كه اخلاص داشت، به آرزوهاي خود خواهد رسيد.

نكته آخراينكه كار خالصانه اندک، بهتراز كارهاي فراوان بدون اين صفت است. لذا اگر در امر تربيت و به ويژه انتقال محبت حضرت به فرزندان اخلاص باشد، تلاش كم والدين، اثر بخش‌تر از تلاش‌هاي بسيار بدون اخلاص خواهد بود. حضرت نبي اكرم (صلی الله علیه و آله) مي‌فرمايد: «أخلص دينَكَ يَكفيكَ القليلَ من العملِ» [27] قلبت را خالص كن كه همان عمل كم براي تو كافي است.


استمرار در تربيت

نكته دوم بحث استمرار در تربيت ديني و انتقال محبت حضرت است. كودک بايد از كوچكي تا بزرگسالي، محبت حضرت را نوش جان كند و با تمام وجود آن را لمس نمايد. همان‌طور كه فرزند به غذا احتياج دارد و والدين بر خود فرض مي‌دانند همواره نيازهاي جسمي او را برآورده سازند، در امور ديني و محبت اهل‌بيت نيز اين بايد هميشگي باشد؛ البته اين كار در هر سني به شيوه خاص خود و متناسب با توانايي فرزندان است. در بحث آسيب‌ها بيشتر به اين بحث مي‌پردازيم.

شاهد اين مدعا كه استمرار شرط لازم در امور تربيتي است، افزون بر اعتراف هر صاحب خرد و تجربه‌هاي فراوان، حقوق متقابل والدين و فرزندان بر يكديگر است بر اين اساس، هنگامي كه فرزند كوچك‌تر است، حق او بر والدين بيشتر است و به مرور زمان كه رشد مي‌كند و بزرگ‌تر مي‌شود، حق والدين بر او بيشتر مي‌شود. در هر حال، هر دو بر يكديگر حق دارند. از اين رو، امير مؤمنان علي (علیه السلام) هنگام بازگشت از صفين، در نامه‌اي به فرزند خود امام حسن (علیه السلام)، حق فرزند بر پدر را بيان مي‌كند. [28] شايسته است اين نامه تحت عنوان منشور تربيتي براي خانواده‌ها مطرح شود.


راه‌كارهاي انتقال محبت حضرت

پس از بيان نقش مهم خانواده در جامعه‌پذير كردن فرزندان و اين كه انتقال محبت حضرت، يكي از كاركردهاي خانواده اسلامي است، نوبت به بيان راه كارهاي انتقال محبت به فرزندان مي‌رسد؛ راه‌كارهايي كه رعايت آنها، حضرت را محبوب فرزندان خواهد كرد.

البته نكته اين جاست كه شيوه‌هاي رفتاري پيشنهادي، غالباً بر اساس روايات بوده و منحصر در اين موارد نيست. پس اين هنر والدين است كه بتوانند با شيوه‌هاي جذاب، عشق و محبت را در وجود فرزندان خويش نهادينه سازند.

1.  عامل وراثت و زيست‌شناختي (انتقال ويژگي‌هاي جسمي و رواني پدر و مادر به فرزندان)

نقش وراثت و انتقال خلق وخوي‌هاي والدين به فرزندان بر كسي پوشيده نيست. وراثت با وجود اختيار فرزندان، زمينه و بستر مناسبي براي پذيرش و حركت فرزندان به سمت و سوي خاص را فراهم مي‌آورد. در ذيل، به چند مورد از مواردي كه به نوعي به تأثير وراثت در روايات آمده، اشاره مي‌كنيم:

الف) دقت در انتخاب همسر و مادر فرزندان پيش از ازدواج

پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود: «تَزَوَّجُوا في الحِجزِ الصالح، فانَّ العِر دسّاسُ» [29] با خانواده خوب و شايسته وصلت كنيد، زيرا خون اثر دارد.

نيز آن حضرت مي‌فرمايد: «تخيّروا الِنُطفِكُم فانّ النساء يَلِدنَ اشياهَ اخوانِهِنِّ و اَخَوانِهنَّ» [30]

براي نطفه‌هاي خود گزينش كنيد، زيرا زنان، بچه‌هايي همانند برادران و خواهران خود به دنيا مي‌آورند.

هم‌چنين بعضي از روايات، از ازدواج با افرادي نهي كرده است؛ مثل زن زيبارويي كه در خانواده فاسد رشد كرده است، [31] زن احمق، زن بد زبان، مرد شراب‌خوار، بد اخلاق و... اين روايات در حقيقت به نوعي نقش وراثت را در انتقال ويژگي‌ها از والدين به فرزندان بيان مي‌كنند. از اين رو، برخي از دانشمندان نقش وراثت را در ناهنجاري‌هاي اجتماعي و تبه‌كاران برجسته كرده‌اند.

در تأثير وراثت در تربيت، به نفرين حضرت نوح در قرآن توجه كنيد كه از خدا مي‌خواهد كسي از كافران را برجاي نگذارد تا ديگر نسل پليد و كافر زاده نشود: «وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا، إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا» [32] نوح گفت: پروردگارا! هيچ‌كس را از كافران بر روي زمين مگذار، چرا كه اگر تو آنان را باقي نهي، بندگانت را گمراه مي‌كنند و جز پليدكار ناسپاس نزايند.

اميرمؤمنان علي (علیه السلام) مي‌فرمايد: «حُسنُ الاخَلاقِ بُرهانُ كَرَمِ الاعَرا» [33] خوي نكو، نشان وراثت نيكوست.

تأثير وراثت، به معناي اختيار نداشتن انسان نيست؛ بلكه بيان روند طبيعي انتقال صفات از اصل به فرع است. در حقيقت سعادت، شقاوت، كفر، ايمان و... در كودك حالت تعليقي دارد كه چون در محيط مساعد قرار گيرد، به فعليت مي‌رسد. به بيان ديگر، «نقش وراثت آن است كه زمينه‌هاي سرشتي را قوي‌تر مي‌كند و ضريب امكان تحقق آنها را در شرايط محيطي مناسب افزايش مي‌دهد». [34]

پس اگر انسان در انتخاب همسر دقت كند و عوامل ديني و اخلاقي را در اولويت قرار دهد، زمينه و بستري فراهم مي‌آورد تا در آينده بتواند به آساني محبت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، را به فرزند خود انتقال دهد.

ب) لقمه حلال

خوردن و آشاميدن، شرط حيات انسان و امري است كه امر و نهي نمي‌پذيرد. اما اين كه انسان چه چيزي را بخورد و چه چيزي را نخورد، مهم است. از اين رو مكتب اسلام، براي اين مسئله فراوان قائل شده و آيات و روايات فراواني در اين زمينه وجود دارد: «فَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ   حَلالاً طَيِّباً» [35] نيز در حديث شريف است كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «طَلبُ الحلالِ فريضةُ علي كلِّ مسلمٍ» [36] طلب روزي حلال بر هر مسلماني واجب است.

همچنين مسلمانان از پيامدهاي بد غذاي حرام بر حذر شده‌اند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ» [37] اي اهل ايمان! مال يكديگر را به ناحق نخوريد.

بنابراين، والدين پيش از به دنيا آمدن فرزند، بايد بدانند چه غذايي مي‌خورند تا بستري مناسب را آماده كنند كه در آينده فرزندشان آمادگي پذيرش محبت اهل  بيت را بيابند.

ج) آداب زمان بسته شدن نطفه

در اين زمينه سفارش‌هاي بسياري شده است؛ از جمله خواندن دعاهاي وارده، با طهارت بدن، زمان خاص و رعايت مكان. حتي كنترل افكار و خطورات ذهني هم مي‌تواند نطفه فرزندي را شكل دهد كه در آينده دستورات ديني و محبت حضرت حجت را به راحتي بپذيرد. [38]

د) آداب بارداري

همه رفتار و گفتار انسان، مثل رفت و آمدها، شنيدني‌ها، گفتني‌ها، نگاه‌ها، انديشه‌ها، خواندني‌ها و...، همه به نحوي در نوزاد اثر مي‌گذارد.

ه‍( آداب شيردادن

شيردادن نوزدان آدابي دارد؛ مثل با وضو بودن، رو به قبله بودن و... يكي از رمزهاي موفقيت بزرگان دين كه به مقامات عالي ديني رسيدند، رعايت همين مسائل از سوي مادران و پدران ايشان بوده است.

2. الگوهاي نقش

منظور از الگوهاي نقش، كساني هستند كه فرزند رفتار آنها را سرمشق خويش قرار مي‌دهد و براي او الگو به شمار مي‌آيند؛ مثل والدين، دوستان و... والدين در اين باره دو نقش بر عهده دارند

الف) خودشان همانند الگو، در گفتار و كردار محبت حضرت را در حل فرزند به وجود آورند. در اين صورت، ابتدا بايد خودشان حضرت را دوست بدارند و اين محبت در كردار و گفتارشان بروز يابد. بنابراين، والدين كه الگوي كودكان هستند، بايد عاشق حضرت باشند واين عشق را نشان دهند؛ براي مثال، هنگام شنيدن نام حضرت، اداي احترام كنند و ...

ب) پدر و مادر بايد الگوهاي خوب را به فرزند معرفي كنند. به بيان ديگر، زمينه‌اي فراهم آورند تا فرزندشان به سمت الگوهاي مثبت گرايش يابد. اين الگوها عبارت‌اند از: دوستان، محيط آموزشي و تربيتي (ثبت‌نام در مدرسه‌اي مناسب يا مراكز فرهنگي خاص) و خويشان و آشنايان. خلاصه، فرزند بايد با كساني ارتباط داشته باشد كه عاشق حضرت حجتند تا در نتيجه، فرزند در ارتباط با آنها، بر اثر الگوپذيري، محبت حضرت در درونش نهادينه شود.

البته اين امر نبايد حالت تحميلي يابد كه كودك را مجبور به دوستي با كسي كنيم بلكه با شيوه‌هاي نرم و مناسب، زمينه دوستي فرزند با افراد، گروه‌ها و مراكز مناسب را فراهم آوريم تا خودش با ميل و رغبت به سمت آنها برود.

3. فرهنگ سازي

منظور آن است كه والدين در راه ارزش جلوه دادن محبت حضرت به طوري تلاش كنند كه اين محبت و دوستي، يكي از ارزش‌هاي مهم براي فرزند تلقي شود. در اين باره لازم است پدر و مادر نكاتي را رعايت كنند

الف) تعظيم و تكريم حضرت از سوي والدين

ب) بيان زيبايی‌هاي حضرت

هر انساني، عاشق زيبايي است. بنابراين، اگر ما زيباي‌ها و صفات نيک حضرت را به زبان كودكان بيان كنيم، آنها عاشق حضرت مي‌شوند، چنان كه حضرت صادق (علیه السلام) مي‌فرمايد: «خداوند بنده‌اي را كه ما اهل بيت را نزد مردم محبوب كند، رحمت نمايد... همانا به خدا سوگند اگر سخنان زيباي ما را براي مردم روايت مي‌كردند، به سبب آن عزيزتر مي‌شدند. »[39]

در اين جا براي نمونه، به چند مورد از زيبايي‌هاي رفتاري و ظاهري حضرت اشاره مي‌كنيم

1. كمك به شيعيان ستمديده:

در نوشته‌اي از حضرت به شيخ مفيد اين چنين آمده است: «ما نظر خود را از شما برنمي‌گيريم و فراموشتان نمي‌كنيم كه اگر چنين بود، گرفتاري‌ها شما را از پاي مي‌انداخت.» [40]

2. مهربان با شيعيان:

حضرت صادق (علیه السلام) مي‌فرمايند: «... البته ما به شما از خودتان مهربان‌تريم.» [41]

3. پدر بودن حضرت براي پيروانشان:

احاديثي كه اشاره دارد امام در مورد مؤمنان، به منزله پدري مهربان، بلكه مهربان‌تر از پدر است.

4. ناراحتي حضرت با ناراحتي شيعيان:

در برخي احاديث آمده كه امام ناراحتي شيعيانش محزون مي‌شود و در مصائب آنها متأثر و در بيماري ايشان بيمار.

5. زيبايي ظاهري حضرت:

در روايات متعدد آمده كه حضرت مهدي ر شبيه‌ترين افراد به پيامبراکرم (صلی الله علیه و آله) است و مي‌دانيم كه نبي مكرم اسلام (صلی الله علیه و آله) زيباترين و خوش صورت‌ترين مردم بوده است. هم‌چنين در برخي روايات آمده كه: «المهدي طاووس اهل الجنة» [42] مهدي، طاووس بهشتيان است.

6. دعاي حضرت در حق ما:

در نوشته‌اي كه از حضرت رسيده، ايشان چنين مي‌نويسد: «... زيرا ا با دعايي كه از خداوند زمين و آسمان پوشيده نيست، در پي حفظ آنان (شيعيان) هستيم.» [43]

ج) بيان جايگاه والاي امام در نظام عالم و فوايد امام:

با توجه به اين كه انسان‌ها شيفته افراد بزرگ و بزرگوار هستند، مي‌توان با بيان اين كه حضرت واسطه فضل الهي بر بندگان و مايه قوام و ايستادگي آسمان‌ها و زمين است، و نيز تمام نعمت‌هاي الهي به واسطه آن حضرت به ما مي‌رسد و نشناختن حضرت با زندگي و مرگ جاهلي مساوي است، محبت حضرت را در دل فرزندان پديد آورد.

د) زيبايي‌هاي دوران ظهور حضرت:

به يقين اگر فرزندان ما درك كنند كه هنگام ظهور، مردم و طبيعت چقدر زيبا مي‌شوند، عاشق ظهور حضرت و خود ايشان مي‌گردند. به چند نمونه از ويژگي دوران ظهور اشاره مي‌كنيم:

1.  هيچ انسان فقيري پيدا نمي‌شود كه انسان به او صدقه بدهد

2.  زمين و آسمان تمام نعمت‌هاي خود را ارزاني مي‌كنند، به طوري كه زمين سرسبز و پر آب با ميوه‌هاي فراوان مي‌شود

3.  امنيت فردي، اجتماعي و اخلاقي كامل در زمين حاكم مي‌گردد

4.  همه مشكلات و گرفتاري‌ها برطرف مي‌شود

5.  انسان‌هاي با ايمان حاكم زمين خواهند شد

اين روايات، به طور تفصيلي در روايات عصر ظهور بيان شده است و مي‌توان به آنها مراجعه كرد. [44]

ه‍) دقت والدين در نام نهادن بر فرزندان:

يكي از حقوق فرزندان بر والدين، نام نيک نهادن بر آنهاست. شايد دليل آن اين باشد كه در حقيقت همين نام‌گذاري، به نوعي بيان ارزش‌ها و تلقين اين نكته است كه اهل بيت براي ما جايگاه ويژه دارند. پس بدون ترديد، ذكر نام نيک معصومان، باعث تأثيرپذيرفتن از آنها در كردار كودكان مي‌شود. وقتي نام مهدي در فضاي خانه برده شود، باعث يادآوري حضرت نزد فرزندان است كه مقدمه محبت ايشان را فراهم مي‌آورد.

و) برپايي جلسات ياد حضرت در منزل به ويژه جشن ميلاد حضرت:

معمولاً فرزندان، عاشق مراسم جشن و شادي هستند. بنابراين، اگر والدين بكوشند دست كم در نيمه شعبان جشن مختصري در منزل برپا كنند و از خويشان و فاميل دعوت نمايند و پذيرايي مختصري به عمل آورند، اين كار اندک اندک عشق و محبت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، را در دل فرزندان مي‌كارد. يكي از دانشمندان سني مصري، كتابي در مورد فضيلت‌هاي حضرت زهرا (سلام الله علیها) به نام فاطمة و الفطميون نوشته است. وقتي از او انگيزه‌اش را درباره نوشتن اين كتاب پرسيدند، پاسخ گفت كه در كودكي پدرم به مناسبت ايام ولادت حضرت زهرا (علیها السلام)، مجلس جشن در خانه برپا مي‌كرد و من از ميهمانان پذيرايي مي‌كردم و از همان كودكي، محبت حضرت زهرا (علیها السلام) در دل من ايجاد شد.

ز) تشويق فرزندان:

اگر فرزند كاري انجام داد كه علاقه او را به حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف)،  مي‌رساند، مثل بلند شدن هنگام شنيدن نام حضرت، رفته به مكان‌هاي منتسب به ايشان مثل جمكران و...، او را تشويق كنيم و بگوييم حضرت هم تو را دوست دارد. اين كار در دراز مدت باعث ژرف شدن رابطه فرزند با حضرت صاحب‌الامر خواهد شد.

ح) حضور در مكان‌هاي مرتبط با حضرت:

اگر والدين همان‌طور كه در مورد پوشاک و خوراک فرزندان احساس مسئوليت مي‌كنند و همواره اين نياز را به شكل شايسته‌اي برطرف مي‌سازند، در مورد نيازهاي معنوي او نيز اين احساس را داشته باشند، فرزنداني با تربيت اسلامي، تقديم جامعه خواهند داد. از اين رو، اگر از برنامه‌هاي خانواده‌ها، حضور در مجالس ياد حضرت، مثل دعاي ندبه، مجالس جشن و شادي، مجالس ذكر اهل بيت و سخنراني، مجالس معرفتي درباره حضرت، حضور در مسجد مقدس جمكران و... باشد، به يقين فرزنداني عاشق وجود نازنين حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، تربيت خواهند كرد؛ زيرا حضور در آن مكان‌ها و مجالس، باعث ياد‌آوري حضرت مي‌شود. همين يادآوري، سبب مي‌شود كه كودک خود را در حضور حضرت احساس كند و براي حركت به سمت و سويي بكوشد كه حضرت بدان علاقه دارد. در حقيقت همه اينها زمينه محبت حضرت را فراهم مي‌آورد.

ط) دعا كردن:

نقش دعا و توسل در رسيدن به خواسته‌ها چنان روشن است كه نيازي به استدلال ندارد؛ چون همه ما در زندگي بارها آن را تجربه كرده‌ايم. اما متأسفانه نكته‌اي كه شايد از آن غفلت شده، دعا كردن والدين براي فرزندان است تا در مسير صحيح قرار بگيرند. در اهميت دعا براي فرزندان همين بس كه حضرت امام سجاد (علیه السلام) در صحيفه سجاديه، دعاي 25 را به فرزندان خود اختصاص مي‌دهد و از خداوند نيك‌بختي آنها را مي‌خواهد.

نكته ديگر اين كه، مردان بزرگ، از دعاي والدينشان بسيار تأثير پذيرفته‌اند. براي مثال، مرحوم علامه مجلسي نويسنده كتاب بحارالانوار، به بركت دعاي پدر خويش به اين مقام بلند رسيد؛ چرا كه وقتي ايشان نوزاد بوده، شبي پدرش در نماز شب، احساس مي‌كند الان هر دعايي بكند، برآورده مي‌شود. در همان هنگام، فرزندش يعني علامه مجلسي كه در گهواره بوده، از خواب بيدار مي‌شود وگريه مي‌كند. پدر هم در همان حال در حق اودعا مي‌كند و بعدها ايشان به اين مقام بزرگ مي‌رسد. [45]

نيز اين نكته جالب به نظر مي‌رسد كه مستحب است انسان در قنوت نماز صبح خويش اين دعا را بخواند: «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَاماً» [46] نتيجه اين كه نبايد از نقش مهم دعا در تربيت فرزندان و ايجاد محبت حضرت در دل آنها غافل بود.

ي) هديه دادن به فرزند در مناسبت‌هاي مربوط به حضرت:

اگر قرار است چيزي براي فرزند تهيه گردد، يا مسافرتي كه مي‌پسندد يا غذايي كه او دوست دارد برايش فراهم شود، بهتر است در زمان‌هايي انجام گيرد كه منتسب به حضرت است. اين خود در جلب محبت به حضرت بسيار مهم به نظر مي‌رسد. براي مثال، روزهاي جمعه‌ها كه متعلق به حضرت است، غذايي براي كودك درست شود كه او دوست دارد.

نكته: اگر موارد پيش گفته را در قالب هنر اجرا كنيم، بسيار تأثير گذارتر خواهد بود. براي مثال، ويژگي‌ها و زيبايي‌هاي حضرت را در قالب داستان، فيلم، كتاب، لوح فشرده و... به فرزندان خود منتقل كنيم.


آسيب شناسي انتقال محبت

ايجاد و انتقال محبت، مانند هر كار ديگري، آفت‌ها و آسيب‌هاي خاص خود را دارد. اصولاً هر كار با ارزش و مهم، با بي‌توجهي به معناي واقعي و غفلت از راه‌هاي صحيح ايجاد يا انتقال آن، مي‌تواند اثر عكس داشته باشد. محبت‌ورزي نيز چنين است. براي دوري جستن از اين آفت‌ها وآگاهي بخشي به خانواده‌ها در انتقال محبت اهل بيت، به آسيب‌شناسي ايجاد محبت مي‌پردازيم.

1. سطحي نگري در معناي محبت

محبت، از مفاهيم ارزشي در همه فرهنگ‌هاست و همه جوامع انساني، محبت ورزيدن به ديگران را به اعضاي خود توصيه مي‌كنند. آموزه‌هاي ديني نيز محبت را كه ارزشي انساني است تأييد و تأكيد كرده است. البته بدون ترديد در فرهنگ‌هاي گوناگون، تعريف‌هاي متفاوتي از محبت ارائه مي‌شود. نبايد انتظار داشت به صرف اشتراک همه جوامع در ارزش تلقي كردن محبت، معناي محبت نيز در بين همه جوامع و فرهنگ‌ها يكسان باشد؛ به ويژه در جوامع ديني كه فرهنگ‌هاي ملي و انساني با آموزه‌هاي ديني درآميخته و ساحت جديدي يافته است.

والدين و مربيان كه دغدغه تربيت درست ديني دارند، بايد خود با معناي واقعي محبت به فرهنگ ديني آشنا شوند تا در انتقال آن، به خطا و اشتباه نيفتند. سوگ‌مندانه بايد گفت كه برخي از والدين و مربيان كه درد دين داشته و بر ارزش بودن محبت اهل بيت آگاه هستند، به دليل ناآشنايي با معناي درست و ديني از محبت، به مسيرهايي كشيده مي‌شوند كه نه تنها به شاهراه سعادت نمي‌انجامد، بلكه سر از ناكجا آباد شقاوت و بدبختي در مي‌آورد. اما به راستي معناي واقعي محبت چيست؟ با دقت و تأمل در رواياتي كه از پيشوايان ديني ما رسيده، مي‌توان معناي درست محبت را دريافت. آن چه از مموع اين روايات استفاده مي‌شود، اين است كه محبت يعني دوست داشتن اهل بيت در عمل. در اين ميان، احساسات و گرايش‌هايي كه با شناخت و معرفت همراه باشد، استحكام بيشتري دارد و در مقابل تندباد شبهه‌هاي مخالفان، استقامت بيشتري از خود نشان مي‌دهد. اما اگر احساس و گرايش فرزندان ما دروني شده باشد و با پشتوانه معرفتي همراه نباشد، دور نيست كه با وزش اندك شبهة بي‌بنياني، اين محبت از كف او ربوده شود. البته روشن است كه منظور ما از پشتوانه معرفتي، استدلال‌هاي سنگين و درك‌ناشدني فلسفي براي كودكان نيست بلكه غرض اين است كه در كنار انتقال محبت در حد فهم كودكان، آن را با معرفتي قابل فهم درآميخته و به آنها بنوشانيم. حال ممكن است اين سؤال رخ بنمايد كه منظور از محبت واقعي با پشتوانه محكم چيست؟

با دقت و تأمل در رواياتي كه از پيشوايان ديني به ما رسيده، مي‌توان معناي صحيح و كامل محبت را دريافت. آن چه از مجموع اين روايات به دست مي‌آيد، اين است كه محبت يعني دوستي همراه با عمل به دستورات اهل بيت (علیهم السلام) و به عبارت ديگر، دوستي اهل بيت، و در گفتار، كردار و پندار مانند آنان بودن.

چنين محبتي مي‌تواند سعادت و خوش‌بختي را براي خانواده‌ها به ارمغان آورد. اين مطلب را مي‌توان به خوبي از كلام امام باقر (علیه السلام) استفاده كرد. ايشان به جابر جعفي مي‌فرمايد:

«يا جابرُ! بَلِّغ شيعتي عنّي السلامَ وأعلِمهم أنّه لا قُربةَ بيننا و بين الله عزَّوَجلَّ ولا يَتَقَرَّبُ اليه إلّا بالطاعةِ له، يا جابر! من أطاعَ اللهَ و أحَبَّنا فَهو وليُّنا و من عَصي اللهَ لَم ينفعه حُبُّنا» [47] اي جابر! از طرف من به شيعيانم سلام برسان و به آنان بگو هيچ نزديكي بين ما و خداوند وجود ندارد و نزديكي به او حاصل نمي‌شود، مگر به پيروي از او. اي جابر! هر كس خدا را اطاعت كند و ما را نيز دوست بدارد، دوست ماست و هر كس خدا را فرمان‌برداري نكند، دوستي ما براي او ثمربخش نخواهد بود.

از اين روايت استفاده مي‌شود كه محبت اهل بيت، پيوندي ناگسستني با فرمان‌برداري خداوند دارد. كساني محبت واقعي به ائمه اطهار دارند كه در گفتار، كردار و انديشه‌شان مانند اهل بيت عمل كنند.

2. عدم ايجاد انگيزه در فرايند انتقال محبت

انسان براي انجام هر كاري در درجه نخست نيازمند انگيزه‌اي است كه وي را براي انجام آن آماده سازد. انگيزه، عاملي است دروني كه رفتار انسان را در راه رسيدن به هدفي خاص هدايت مي‌كند. گرسنگي، انگيزه‌اي است براي رفتن به طرف غذا و برطرف كردن تنش حاصل از گرسنگي. نياز به توجه و مقبوليت هم، عامي است براي رفتار كردن براساس معيارهاي ديگران. اين انگيزه‌ها در ميان انگيزه‌هاي ديگر، عامل شكل‌گيري رفتار انسان‌ها به شمار مي‌آيد. هر رفتاري كه از انسان سر مي‌زند، در لايه‌اي از آن، انگيزه يا انگيزه‌هايي آشكار يا پنهان است.

در تربيت و ايجاد محبت اهل بيت، ما در پي آن هستيم كه فرزندان با انگيزه‌هاي خود و گام‌هايي كه خود برمي‌دارند، در راه رسيدن به اهداف مطلوب تلاش كنند. به وجود نياوردن انگيزه در راستاي انتقال محبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و سعي در انتقال اجباري اين محبت، اثري عكس خواهد داشت. جبر آشكار، نه تنها ايجاد انگيزه نكرده، آن را ضعيف و گاه تبديل به ضد خود مي‌كند.

انسان براي انجام هر كار، به سه جزء رفتاري احتياج دارد: اول اين كه بايد شناختي درباره آن كار داشته باشد؛ دوم اين كه بايد از انگيزه كافي براي آن كار برخوردار باشد؛ يعني يك نيروي رواني او را به سمت انجام آن كار سوق دهد؛ سوم، حركت به سوي انجام كار. سه جزء شناخت، انگيزه و حركت، اجزاي مكمل براي انجام يك كار هستند. همه ما مي‌دانيم كه آب، موجب رفع تشنگي مي‌شود و بيشتر مي‌توانيم آب را درون ظرفي ريخته، آن را بنوشيم؛ يعني جزء شناختي و جزء حركتي را در اختيار داريم. ولي تا زماني كه به حد كافي تشنه نشده‌ايم، اقدام به خوردن آب نمي‌كنيم. به عبارت ديگر، تا زماني كه انگيزه يا نيروي دروني ما به حد معيني نرسد، ما را به انجام آن كار وادار نمي‌كند. وجود انگيزه براي انجام هر كار لازم و ضروري است. براي انتقال محبت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و پذيرش آن از سوي فرزندان، بايد انگيزه كافي در آنها به وجود آمده باشد. خانواده ابتدا بايد آمادگي فهم و پذيرش اين محبت را براي او فراهم آوردو سپس به انتقال آن همت گمارد. وقتي انسان براي انجامكاري انگيزه مناسب داشته باشد، معمولاً از عهده انجام آن به خوبي برمي‌آيد؛ ولي وقتي انگيزه آن به حد كافي بالا نباشد، كششي براي انجام آن نخواهد داشت.

بايد توجه داشت كه براي پذيرش يک ارزش و هنجار اجتماعي از سوي فرزندان، نياز به يك نكته اثباتي و يك نكته سلبي احساس مي‌شود. نكته اثباتي اين است كه بايد در فرزندان انگيزه ايجاد كرد. از راه تشويق، تنبيه يا هر كار درستي كه انگيزه‌ها را بالا مي‌برد و شرايط لازم را براي پذيرش ارزش‌ها آماده‌تر مي‌كند. نكته سلبي هم اين است نبايد در فرايند انتقال ارزش، به ظرفيت‌هاي رواني و جسمي فرزندان بي‌توجهي كرد. فرزندان ما هر كدام قابليت‌ها، استعدادها و ظرفيت‌هاي ويژه‌اي دارند وجود تنوع ظرفيت‌ها، تنوع شيوه‌ها و راهكارها را در انتقال ارزش‌ها مي‌طلبد. براي مثال تصور كنيد. پدر و مادري به هنگام پخش كارتون يا فيلم سينمايي مورد علاقه كودک، از او مي‌خواهند بايد حتماً همين الان نمازش را بخواند يا برنامه حفظ قرآنش را در همان وقت قرار دهد. اين گونه رفتارها كه بدون توجه به ظرفيت‌هاي رواني و روحي كودك صورت مي‌پذيرد، اثر مطلوبي نخواهد داشت؛ بلكه برعكس، باعث واكنش كودك به آن كار و حتي دلزدگي او مي‌شود. انتقال محبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ارزشي مهم، بزرگ و ضروري است، ولي پيش از شروع به آن، بايد انگيزه‌هاي لازم را براي اين انتقال محبت فراهم كرد. از سوي ديگر، در اين فرايند توجه به ظرفيت‌هاي رواني، روحي و جسمي كودك بسيار كارساز است. استاد شهيد مطهري (رحمة الله علیه) درباره توجه ظرفيت‌هاي انسان‌ها در امور عبادي مي‌فرمايد: « روح انسان فوق‌العاده لطيف است و زود عكس‌العمل نشان مي‌دهد. اگر انسان در يك كاري بر روح خودش فشار بياورد، تا چه رسد به روح ديگران، عكس‌العملي كه روح انسان ايجاد مي‌كند، گريز و فرار است. مثلاً در عبادت، جزء توصيه‌هاي پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله) اين است كه عبادت را آن قدر انجام دهيد كه روحتان نشاط عبادت دارد؛ يعني عبادت را با ميل و رغبت انجام دهيد. وقتي يك مقداري عبادت كرديد، نماز خوانديد، مستحبات را به جا آوريد، نافله انجام داديد، قرآن خوانديد و بي‌خوابي كشيديد، ديگر حس مي‌كنيد الان اين عبادت سخت و سنگين است، يعني به زور داريد بر خودتان تحميل مي‌كنيد، فرمود ديگر اين جا كافي است. عبادت را به خودت تحميل مكن. همين قدر كه تحميل كردي، روحت كم كم از عبادت گريزان مي‌شود. گويي عبادت را مانند يك دوا به او داده‌اي. آن وقت يك خاطره بد از عبادت پيدا مي‌كند. هميشه كوشش كن در عبادت نشاط داشته باشي و روحت خاطره خوش از عبادت داشته باشد. به جابر فرمود: ... جابر! آن آدم‌هايي كه خيال مي‌كنند با فشار آوردن بر روي خود و سخت‌گيري برخود زودتر به مقصد مي‌رسند، اشتباه مي‌كنند. اصلاً به مقصد نمي‌رسند. مُثَل آنها مُثَل آن آدمي است كه مركبي به او دادهاند كه از شهري به شهري برود. او خيال مي‌كند هر چه به اين مركب بيشتر شلاق بزند و فشار بياورد، زودتر مي‌رسد. ... آدمي كه بر روي خود فشار مي‌آورد و زايد بر استعداد خويش، بر خويش تحميل مي‌كند، خيال مي‌كند زودتر به مقصد مي‌رسد؛ او اصلاً به مقصد نمي‌رسد.» [48]

3.  عدم ارزش انگاري فرايند محبت در خانواده

هر جامعه، اموري دارد كه اعضاي اجتماعي آن را ارزش مي‌داند؛ بدين معنا كه جامعه هنجارها و قواعد رفتاري اعضاي خود را بر اساس آن ارزش‌ها نظم مي‌بخشد. كسي كه ارزش بودن يك چيز را پذيرفته باشد، سعي مي‌كند به هنجارهاي برآمده از آن ارزش پايبند باشد. اما اگر كساني آن چيز ار با نگاه ارزشي نبينند و براي آن ارزش قائل نباشند، بي‌شك اجراي هنجارهاي مبتني بر آن چيز را براي خود ضروري نمي‌دانند. پس براي اين كه اعضاي جامعه خود را پايبند و علاقه‌مند به هنجار بدانند، لازم است به پايه آن هنجار، يعني ارزش، نگاهي ارزشي داشته باشند.

محبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و همچنين انتقال آن به فرزندان، ارزشي است كه براي خود قواعد رفتاري خاصي را ساخته و پرداخته مي‌كند. براي اين كه فرايند انتقال محبت به خوبي صورت پذيرد، بايد خانواده، محبت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و انتقال اين محبت را ارزش بدانند و نگاه آنان به انتقال محبت، نگاهي ارزشي باشد. نگاه ارزشي نداشتن به اين فرايند، از آسيب‌هاي آن است. بسيار اتفاق مي‌افتد كه يك خانواده، به هر دليلي تلاش مي‌كنند رفتار خاصي را به فرزندان خود انتقال دهند، در حالي كه خود يا هيچ عقيده‌اي به آن ندارند يا اگر عقيده دارند، نوع نگاهشان نگاهي پايين‌تر از ارزش بودن آن كار است. نشانه اين عدم ارزش انگاري اين است كه خانواده خود بدان چه مي‌گويند و از فرزندان مي‌خواهند عمل نمي‌كنند. دل پدر و مادر بايد سرشار از محبت اهل بيت: باشد و آن را در عمل نشان دهند تا كودك احساس كند اين محبت، ارزش‌هاي خانواده و جامعه‌اي است كه به آن تعلق دارد. از سوي ديگر، ارزش انگاري محبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، سبب مي‌شود خانواده با وسواس و اهميت بيشتري به انتقال آن همت گمارد. بسيارند خانواده‌هاي مؤمن و مسلماني كه خود اهل بيت: را دوست دارند، اما نگاهشان به آن، نگاهي عادي ومعمولي، به مانند نگاه به امور روزمره زندگي است. از اين رو، كمتر آستين همت را براي انتقال آن به فرزندان خود باال مي‌زنند. فرزند اگر بين گفتار و كردار پدر و مادر هم‌آهنگي ببيند، به ارزش بودن محبت پي مي‌برد و پذيرش آن براي او آسان‌تر مي‌شود. انسان بيش و پيش از آن كه از كلام ديگران تأثير پذيرد، از عمل آنان متأثر مي‌شود. انسان‌ها به ويژه در كودكي، عمل افراد را زودتر از كلامشان درك ميكنند. وقتي كسي با عصبانيت يا خشونت به كودك چيزي مي‌گويد، او پيش از هر چيز حالت و عمل او را به خوبي درك مي‌كند؛ خواه كلام او را بفهمد يا نفهمد اگر فرزندمان را به مطالعه، نماز خواندن و محبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، توصيه كنيم، او هرگز اين توصيه را بدون مقايسه يا مشاهده آن در رفتار ما درك نمي‌كند. چه زيباست پدر و مادر با رفتار، منش و سلوک عملي خود، ارزش بودن محبت امام زمان را به فرزندان خود انتقال دهند. چه زيباست اين صحنه كه پدر و مادري دست فرزند خود را گرفته به مسجد جمكران ببرند و با عمل خويش، راه و رسم عشق‌ورزي با امام زمان را در جان فرزند خود بنانهند. همه ما كم و بيش اين تصور زيبا را ديده‌ايم كه دختركي كم سن و سال، در كنار مادرش چادر سفيد و زيبايي بر سر مي‌كند و راز و نياز خود را با خدا به پايان مي‌برد. شيريني اين حضور ناخود‌آگاهانه، براي هميشه در كام او باقي مي‌ماند و نگاه ارزشي او را به اين عمل، شكل مي‌دهد.

در قرآن كريم، خداوند كساني را كه فقط با زبان و نه با عمل با مردم تعامل مي‌كنند، مذمت كرده و مي‌فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ» [49] اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! چرا چيزي به زبان مي‌گوييد كه در مقام عمل خلاف آن را انجام كه ايمان آورده‌ايد! چرا چيزي به زبان مي‌گوييد كه در مقام عمل خلاف آن را انجام دهيد». نيز مي‌فرمايد: «كَبُرَ مَقْتاَ عِندَ اللهِ أَن تَقُولُوا مَالَا تَفْعَلُونَ» [50] از اين عمل كه سخني بگوييد و خلاف آن عمل كنيد بترسيد كه (اين كار) بسيار سخت خدا را به خشم و غضب مي‌آورد.

4. نظام‌مند نبودن فرايند انتقال محبت

انجام هر كار بدون نظم، ترتيب و برنامه‌ريزي، ناكامي يا شكست را به همراه خواهد داشت. با نگاه به ساخت‌هاي پيچيده درمي‌يابيم كه اگر نظم و چيِنش مناسب اجزار نباشد، كاركرد آنان تحقق نمي‌يابد. هنگامي ساعت، زمان را به ما نشان مي‌دهد كه همه پيچ و مهره‌هايش با نظم خاصي در كنار هم قرار گرفته باشند، به گونه‌اي كه اگر يك جزء در جاي مناسب خود قرار نگيرد، ساعت، زمان درست را نشان نخواهد داد.

در عالم هستي و بي‌كرانه نيز، اگر نظم نبود، هستي به وجود نمي‌آمد. هر كاري به برنامه‌ريزي و تأمل نياز دارد. انتقال محبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نيز از اين حكم بيرون نيست. بي‌برنامه عمل كردن و نظام‌مند نبودن اين فرايند، از آسيب‌هاي مهم آن به شمار مي‌آيد. هر كاري هر چند خوب و پسنديده، اگر بي‌برنامه انجام شود، محكوم به كاستي يا شكست است. پيش از انجام هر كار، بايد انديشه و راه‌هاي گوناگون انجام آن را بررسي كرد. بي‌توجهي به اين امر، يا انسان را به طور كامل از رسيدن به هدف باز مي‌دارد يا سرعت انجام آن را كاهش داده، فرصت را مي‌سوزاند.

پدر و مادر بايد فرايند انتقال محبت را عملي مهم و باارزش تلقي كنند و آن را نيازمند به برنامه‌ريزي دانسته، به بهره‌گيري از روش‌هايسريع اهتمام ورزند. ما براي تفريح در ايام تعطيلمان برنامه‌ريزي مي‌كنيم؛ اين كه به كجا برويم، از كدام جاده حركت كنيم و با چه وسيله‌اي سفر كنيم، اما براي امر مهمي مانند انتقال محبت امام زمان كه تضمين كننده سعادت وخوش‌بختي دنيا و آخرت فرزندمان است، اين چنين وسواس به خرج نمي‌دهيم و خيال مي‌كنيم آن نياز به برنامه‌ريزي ندارد؛ در حالي كه اين وادي پر از سنگلاخ است. بايد دست كودك را بگيريم و قدم به قدم از اين وادي سخت به ساحل امن محبت امام زان برسانيم. البته اين تلاش بي‌اجر وبهره نخواهد ماند؛ زيرا در دين ما، حق و تكليف دو روي يك سكه هستند. وقتي انتقال محبت امام زمان تكليف پدر و مادر باشد، آنان نيز حقي خواهند داشت كه در نزد خداوند محفوظ است. ذكر اين نكته شايسته بيان است كه به كارگيري روش‌هاي هنري در اين فرايند، تأثير بيشتري دارد. روح لطيف كودك، با لطافت و بي‌پيرايگيِ هنر قرابت و نزديكي دارد. اصولاً حس زيبا‌شناختي در كودكان نيرومندتر است. شايد از همين روست كه سازندگان اسباب‌بازي‌هاي كودكان را سعي در زيباسازي محصولات خود دارند و مي‌بينيم كه چگونه برق چشمان كودك ما را به خود مشغول داشته‌اند. حال كه شيوه‌هاي هنري اثربخشي بالايي دارد، چرا ما از شيوه‌هاي هنري در تربيت ديني فرزندانمان استفاده نكنيم؟ داستان امام حسن و امام حسين (علیهما السلام) كه با استفاده از هنر تئاتر، وضو گرفتن صحيح را به پيرمرد آموختند، در تاريخ معروف است. در خريد كتاب، فيلم، بازي‌ها، وهر هديه ديگر دقت كنيم و از اين جلوه‌هاي هنري در راستاي وظيفه انتقال محبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به كودكمان، بهره‌جوييم.

خلاصه سخن اين كه در اين فرايند، بايد نظام‌مند و با برنامه عمل كرد و غفلت از اين امر مهم، تلاش‌ها را بي‌ثمر خواهد گذاشت.

5. تعارض‌هاي هنجاري درون و بيرون خانه

يكي ديگر از آسيب‌هاي فرايند انتقال محبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به فرزندان، تعارض هنجاري است كه بين آموزه‌هاي درون و آموخته‌هاي بيرون خانه براي كودك به وجود مي‌آيد. امروزه بخشي از كاركرد آموزشي و پرورشي خانواده، به نهاد آموزش و پرورش سپرده شده است؛ بدين معنا كه كودكان پس از رسيدن به سنين شش و هفت، بخشي از وقت خود را در محيط مدرسه و بيرون از خانه مي‌گذرانند. از سوي ديگر، آنها در اين سنين گرايش بيشتري براي خروج از خانه و همراهيبا گروه‌هاي هم‌سال خود دارند. اين دگرگونيِ موقعيتي با همه ثمرات و كاركردهاي مثبت، آسيب‌هايي را نيز در پي خواهد داشت. از جمله اين آسيب‌ها، تعارض‌هايي است كه كودكان بين آموزه‌هاي بيرون و درون خانه احساس مي‌كنند كه سبب سردرگمي و حيرت رفتاري آنان مي‌شود. براي مثال، كودك در خانه ياد مي‌گيرد كه دروغ بد است و راستگويي خوب است. پدر ومادر هم در خانه دقت مي‌كنند تا فرزندشان را اين گونه جامعه‌پذير كنند. اما همين كودک وقتي پاي به بيرون از خانه مي‌گذارد، در كوچه و خيابان و كلاس و مدرسه، آشكارا مي‌بيند بسياري از آدم‌هاي اطراف او به راحتي دروغ مي‌گويند و ظاهراً هيچ احساس گناه هم نمي‌كنند. اين جريان، كودك را در دو موقعيت متفاوت قرار ميدهد كه هر كدام از آن موقعيت‌ها، هنجاري خاص را مي‌طلبد؛ البته ممكن است حتي تأثير گروه هم‌سالان بر او نيرومندتر بوده، اورا به دروغ گفتن وادارد.

اين تعارض هنجاري، درفرايند انتقال محبت امام زمان هم ديده مي‌شود. بدين صورت كه خانواده تلاش مي‌كند محبت را به فرزند انتقال دهد و آن را ارزش مهم تعريف كند و هنجارهاي خاصي را از كودک بطلبد، ولي مي‌كند محبت را به فرزند انتقال دهد و آن را ارش مهم تعريف كند و هنجارهاي خاصي را از كودک بطلبد، ولي ممكن است در خارج از خانه، در مدرسه و كلاس درس و مكاني كه كودک آموزش مي‌بيند، نگاه ارزشي به اين فرايند وجود نداشته باشد و گاه سمت و سوي آموزش نيز به سوي زدودن محبت باشد. اين جاست كه آسيب رخ مي‌نماياند. در اين جا خانواده بايد بسيار دقت كند، آسيب‌ها را تشخيص دهد و آنها را از فرا روي كودک خود كنار بزند براي اين منظور، خانواده بايد در انتخاب محيط آموزشي و پرورشي فرزند خود دقت كافي را مبذول بدارد. هر مدرسه‌اي شايستگي آموزش و پرورش كودك را ندارد و نقش معلم فرزند، تعيين كننده است. نگاه ارزشي داشتن معلم يا عدم نگاه ارزشي او به فرايند محبت، نقش برجسته‌اي در شكل‌گيري ذهنيت كودک ايفا مي‌كند. خانواده بايد به كودك در انتخاب دوستان هم‌سال كمك كند. رفتار و گفتار دوستان در كودک اثر زيادي بر جاي مي‌گذارد؛ زيرا او بخش زيادي از اوقات فراغت خود را با گروه هم‌سالان مي‌گذارند. هم‌چنين بايد در خريدن جايزه‌ها و در انتخاب كتاب‌ها و فيلم‌هايي كه براي او تهيه مي‌كنند، توجه كامل داشته باشند. حتي در جريان رفت و آمد با دوستان و آشنايان خود، از اثرپذيري او از آشنايان غفلت نورزند؛ خانه هر آشنايي شايستگي رفت و آمد زياد كودك را ندارد.

روشن است كه هم‌آهنگي همه جانبه آموزه‌هاي درون و بيرون خانه، ممكن نيست؛ زيرا بالاخره ما در خلاء زندگي نمي‌كنيم و نيازمند ارتباط با ديگران هستيم، اما نكته مهم آن است كه با توجه به آسيب‌ها و كم كردن زمينه بروز آنها، كودک مصونيت و آسودگي خاطر بيشتري خواهد داشت.

6. افراط و زياده‌روي در فرايند انتقال

زياده روي افراط در فرايند انتقال محبت، از ديگر آسيب‌هاي آن است. اساساً افراط و زياده‌روي و هم‌چنين تفريط و كم‌كاري در هر امري نكوهيده و آفت است. در هر كاري بايد آهنگ تعادل نواخت. در نهج البلاغه امير مؤمنان يكي از ويژگي‌هاي انسان مؤمن را تعادل و ميانه‌روي در رفتار معرفي كرده‌اند: «مشيهم الاقتصاد؛ ميانه‌روي،شيوه عمل آنان است». [51] در آموزه‌هاي ديگر ديني، حتي از زياده‌روي در كارهاي نيك و پسنديده نيز، نهي شده است. در روايات پيشوايان ديني آمده كه عبادت را بر خودتان تحميل نكنيد. هر چيزي به جاي خويش نيكوست. آب كه مايه حيات و زندگاني است،اگر بيش از حد آشاميده شود، ملال خيز و آفت‌زا خواهد بود. امام علي (علیه السلام) زياده‌روي و كم‌كاري را به عنوان دو ويژگي انسان‌هاي نادان و بي‌خرد برشمرده‌اند: «لا تَري الجاهلَ الا مُفرِط او مُفَرِّط» [52] نادان يا زياده‌روي مي‌كند يا كم‌كاري.

بدون ترديد محبت به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ارزشي مهم و نيك است. در اين جا نيز بايد شيوه ميانه‌روي را پيمود و از افراط و زياده‌روي پرهيز كرد. يكي از مصاديق روشن افراط در محبت، انتقال محبت به گونه‌اي است كه موجب يا زمينه‌ساز غلو در مورد امام زمان مي‌شود. غلو بدين معناست كه به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و امامان ديگر، شأني خدايي و فوق بشري نسبت دهيم و كارهايي را كه متخص به ذات پاک خداوند است و انجام آن براي غير خدا جايز نيست، از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بخواهيم. براي مثال، شأن خدايي و شايسته پرستش بودن از ويژگي‌هاي خاص خداوند است. اما گاه از طرف برخي از ناآشنايان به آموزه‌هاي ديني، به عمد يا از روي ناداني، به امامان نيز نسبت داده مي‌شود. نمونه‌هايي از اين افراط‌كاري را در اشعار، سروده‌ها يا مداحي‌هاي جاهلانه مي‌توان به روشني مشاهده كرد. نزديک فرزندان به اين گونه مجالس كه مورد رضايت خود امامان هم نيست، خطر افراطي‌گري در محبت را در قلب فرزندان ما افزايش مي‌دهد. وظيفه خانواده‌هاست كه در انتخاب مجالس مذهبي، به فرزندان ياري رسانند هر مجلسي هر چند به نام اهل بيت برگزار شد، شايستگي حضور ندارد.

در آموزه‌هاي ديني، خود اهل بيت (علیهم السلام) از غلو كردن نهي كرده‌اند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امام معصوم، انسان‌هاي كاملي بودند كه در همه جهات تعالي و فضيلت، از همه مردم رتبه بالاتري داشتند؛ با اين حال اجازه نمي‌دادند كساني لب به تملقشان بگشايند و در مدح آن‌ها زياده‌روي كنند و گاه به صراحت آن افراد را از خود طرد مي‌نمودند. مردم حضور امام هادي (علیه السلام) رسيد و در مدح او زياده‌روي كرد، امام به وي فرمود: «برخيز و پي كارت برو؛ زياده‌روي در ثناگويي موجب بدگماني مي‌شود. سپس نصيحتش نمود و فرمود: هر وقت در محل مطمئني با برادر ديني‌ات مواجه شدي، از تملق‌گويي به حسن نيت عدول نما!» [53]

اميرمؤمنان (علیه السلام) نيز با چنين افرادي برخورد مي‌نمود. از آن حضرت نقل شده است: «هَلَكَ فِيَّ رجلانِ: مُحِبُّ غالّ و مُبغِضُ قال» [54] درباره من دو گروه هلاك مي‌شوند: دوست‌دار غلو كننده و دشمن هرزه گو.

در پايان، ذكر اين نكته را شايسته مي‌دانيم كه امامان معصوم، انسان‌هايي برتر بودند، نه اين كه برتر و فراتر از انسان (فوق‌انسان) باشند؛ آنها حد كمال انسان بودن را با تمام فضيلت‌ها و كمالات در خود داشته‌اند، اما هيچ‌گاه خود را فراتر از انسان نمي‌پنداشتند بلكه بر عكس، هميشه بر انسان بودن خود تأكيد مي‌كردند: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ» [55] اي پيامبر! بگو من جز بشري همانند شما نيستم كه وحي بر من نازل مي‌شود.


نتيجه‌گيري

نقش خانواده در فرايند انتقال محبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بي‌نظير و بي‌بديل است. البته امروزه در دگرگوني‌هايي در كاركرد آموزشي و پرورشي نهاد خانواده به وجود آمده، ولي هنوز هم نقش خانوده در اين فرايند برجسته و مهم است.

تحقق درست اين فرايند، زماني خواهد بود كه خانواده نگاهي ارزشي به اين فرايند داشته باشد و خود نيز در رفتارهاي روزمره، هنجارهايي مبتني بر اين ارزش را به كار برده، با سلوك عملي خود، زمينه‌ساز انتقال محبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به فرزندان شود.

بايد توجه داشت كه انتقال اين ارزش مهم، برنامه‌ريزي و نظام‌مندي خاصي را مي‌طلبد و در اين جريان، آسيب‌هايي نيز وجود دارد كه غفلت از آنان، اين فرايند را با مشكل روبه‌رو مي‌سازد. شناخت اين آسيب‌ها و پيش‌گويي از آنها، فرايند انتقال محبت امام زمان ((عجل الله تعالی فرجه الشریف)، را با تأثيربخشي بالاتري محقق خواهد ساخت.

 

 

 

 

منابع:

[1]. محمد محمدي ري‌شهري، ميزان الحكمه، ترجمه حميد رضا شفيعي، ج 14، ص 368، چاپ چهارم: دارالحديث، قم، 1383؛ كنزالعمال، ج 16، ص 456.

[2]. سوره شوري، آيه 22.

[3]. زمخشري، تفسير كشاف، ج 3، ص 467، ذيل آيه 23 سوره شوري.

[4]. ميزان الحكمه، ج 2، ص 973.

[5]. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 123؛ خصال، ص 616.

[6]. لطف‌الله صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 496.

[7]. موسوي اصفهاني، مكيال المكارم، ج 2، ص 221.

[8]. ميزان الحكمه، ج 2، ص 936؛ علي بن محمد الليثي الواسطي، عيون الحكم و المواعظ، ص 453؛ غررالحكم، ح 7851.

[9]. نهج البلاغه، نامه 31.

[10]. بروس كوئن، درآمدي بر جامعه شناسي، ترجمه محسن ثلاثي، ص 127.

[11]. آنتوني گيدنز، جامعه شناسي، ترجمه منوچهر صبوري، ص 426.

[12]. درآمدي بر جامعه شناسي، ص 128.

[13]. همان، ص 74.

[14]. بحارالانوار، ج 90، ص 14 و ج 100، ص 222.

[15]. صحيفه نور، ج 15، ص 161.

[16]. منجد الطلاب.

[17]. بحارالانوار، ج 66، ص 237؛ خصال، ص 21.

[18]. تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 84.

[19]. كنزالعمال، ج 1، ص 41.

[20]. مشكوة الانوار، ص 81؛ نورالثقلين، ج 2، ص 504.

[21]. روضة الواعظين، ص 271؛ شيخ صدوق، فضائل الشيعه، ص 5.

[22]. ميزان الحكمه، ج 1، ص 754؛ مصباح الشريعه، ص 53.

[23]. ميزان الحكمه، ج 1، ص 756.

[24]. همان، ج 3، ص 760؛ عيون الحكم و المواعظ، ص 354؛ غررالحكم، ح 6510.

[25]. همان، ص 1436؛ غررالحكم، ح 7675.

[26]. همان.

[27]. همان، ج 3، ص 1426؛ كنز العمال، ح 5257.

[28]. نهج البلاغه، نامه 31.

[29]. همان، ج 5، ص 2258؛ كنزالعمال، ح 44559؛ سيوطي،؛ زمخشري، الفايق في غريب الحديث، ص 229.

[30]. همان، الجامع الصغير، ج 1، ص 503.

[31]. همان، ص 2260.

[32]. سوره نوح، آيات 27 ـ 26.

[33]. عبدالواحد آمدي، غررالحكم و درر الكلم، ج 1، ص 340؛ عيون الحكم و المواعظ، ص 228.

[34]. بهروز رفيعي، آراي دانشمندان مسلمان در تعليم و تربيت و مباني آن، ج 3، ص 164.

[35]. سوره نحل، آيه 114.

[36]. بحارالانوار، ج 100، ص 9؛ ميزان الحكمه، ج 2، ص 1075.

[37]. سوره نساء، آيه 29.

[38]. رک: وسايل الشيعه: ج 20.

[39]. مكيال المكارم، ج 2، ص 221.

[40]. همان، ج 1، ص 170.

[41]. همان، ص 117.

[42]. همان، ص 134.

[43]. همان، ص 160.

[44]. نک: حسن مهدويان، بهاري‌ترين فصل انسان، مؤسسه انتظار نور، قم، 1383.

[45]. عبدالكريم پاک‌نيا، حقوق متقابل والدين و فرزندان، ص 43.

[46]. سوره فرقان، آيه 74.

[47]. بحارالانوار، ج 71، ص 197؛ شيخ صدوق، امالي، ص 296.

[48]. مرتضي مطهري، سيري در سيره نبوي، ص 212.

[49]. سوره صف، آيه 2.

[50]. همان، آيه 3.

[51]. نهج البلاغه، خطبه همام.

[52]. نهج البلاغه، حكمت 70.

[53]. سفينةالبحار، ج 2، ص 521.

[54]. نهج البلاغه، حكمت 117.

[55]. سوره كهف، آيه 110.

%ق ظ، %11 %245 %1394 ساعت %04:%آبان

آخرالزمان در آثار سینمایی هالیوود

دکتر سید علیرضا سجادپور، پرونده‌ آثار سینماییِ دنیای غرب را درباره‌ي سوژه و موضوع آخرالزمان و ناجی جهانی گشوده و به بررسی و تحلیل تولیداتی سینمایی- که مضمون مذکور را محور داستان خود، قرار داده‌اند- پرداخته است. البته نظر به این که سینمای هالیوود، عملاً بیش از 90 درصد از تولیدات سینمای غرب را در دست دارد، طبعاً بحث مزبور، به آثار سینمای هالیوود، اختصاص می‌یابد.

تذکر این نکته ضروری است که متأسفانه برخلاف آن که تولیدات سینمای ایران، در حیطه‌ مضمون انتظار، اندک و انگشت شمار است، در سینمای هالیوود، وضعیت، کاملاً بر عکس است و ما با انبوهی از آثار، برخورد می‌کنیم که جملگی به سوژه‌ آخر الزمان و ناجی جهانی پرداخته اند!

همان طور که گفته شد، تعداد تولیدات سینماییِ هالیوود و جهان غرب در مورد موضوع آخر الزمان، آن چنان زیاد است که نمی‌توان تمامی آنها را مورد تحلیل قرار داد، بلکه می‌بایست به تحلیل و نقد نمونه‌هایی از آن تولیدات- که به نوعی، الگو و نمایندة دیگر آثارِ مشابه هستند- اکتفا کرد.

در ادبیات غرب، معمولاً از آخر الزمان با اصطلاح «آپوکالیپس» و از نبرد و جنگ نهایی آخر الزمان که بین منجی جهانی و دشمنان او در می‌گیرد، با اصطلاح «آرماگدون» یاد می‌شود. اثرپذیری بالای سینمای غرب از این مفاهیم، به گونه‌ای است که حتی برخی تولیدات هالیوود، صریحاً با عنوان آپوکالیپس یا آرماگدون نام گذاری شده‌اند. نکتة شگفت دیگر، این است که اغلب آثاری که در محتوا و درون مایه به این مضمون پرداخته‌اند، دارای خط داستانیِ یکسان و ساختار قفسه‌ایِ همانندی هستند، یعنی معمولاً به یک شیوه شروع شده، ادامه یافته و به پایان می‌رسند و در آنها طرح کلی داستانی و ساختار اصلی فیلمنامه، به نحو شگفت‌آوری یکسان و مشابه است.

این ساختار و خط داستانیِ واحد و مشابه بدین گونه است که در ابتدای آنها، زندگی به نحو معمولی و آرام در دنیا، جریان دارد. خصوصاً در آمریکا- که تقریباً تمامی این آثار، حوادث و اتفاقات اصلی فیلم را در همین نقطه تعریف مي‌كنند و به عنوان مکان اصلی داستان، از آن استفاده می‌برند- همه چیز به نحو آرام و رضایت بخشی در حال گذر است، بچه‌ها مدرسه مي‌روند، کارمندان بر سر کار خود هستند، مغازه‌دارها به فروش اجناس خود مشغولند، کافه‌ها و تریاها فعال هستند و به طور کلی، همه‌ اقشار مردم، به زندگی و خوش گذرانی مشغولند.

اما به ناگاه، ورود یک گروهِ غریبه و ناشناس، این آرامش را به هم می‌زند که معمولاً گروهی هستند که هیچ اطلاعات و مشخصاتی از آنان در دست نیست. برای مثال، در فیلم بسیار معروف و پر خرج «روز استقلال»، یک سفینة بسیار بزرگ و غول آسا که می‌تواند بر شهری بزرگ، سایه افکند، از نقطة ناشناخته‌ای از کهشکان، سر می‌رسد و در آسمان ظاهر می‌گردد.

در همه‌ این آثار، مردم زمین با کمک دانشمندان و نیز رهبران سیاسی تلاش مي‌كنند که با این غریبه‌های نوظهور ارتباط بگیرند و با آنها زبان مشترک پیدا کنند. دانشمندان اصلی و رهبران کلیدیِ در این تلاش ها نیز، عمدتاً آمریکایی هستند که خود، به گونه‌اي روشن و واضح ، درصدد القای این مطلب است که آمریکایی‌ها، رهبر و لیدر جهان هستند و بقیة جهانیان- حتی اروپایی‌ها- باید تابع و پیرو محض آنها باشند!

در ادامه‌ داستان و علی رغم تلاش های صادقانه و انسانی(!)، هیچ امکانی برای ایجاد ارتباط، از سوی غریبه‌ها ایجاد نمی‌شود و تمامی تلاش‌ها برای درک منویات و افکار و اهداف آنان، کاملا بی‌نتیجه می‌ماند.

تا این که به ناگاه، نشانه‌هایی از رفتار خصمانه و جنگ طلبانه از سوی غریبه‌ها مشاهده می‌شود و در حالی که جهانیان (به رهبری آمریکایی‌ها!) دلیلی برای این رفتار نمی‌یابند، دفعتاً و به نحوی غافل گیرانه، حملاتی آتشین و مرگبار و بسیار ویرانگر بر تمامی مناطق مسکونی زمین و شهرها و مردمان، آغاز می‌شود، بسیاری از نقاط زمین نابود می‌گردد و انبوه زیادی از مردم می‌میرند.

در این فیلم‌ها معمولاً نیویورک، واشنگتن، شیکاگو، لوس آنجلس و نیز پاریس، لندن، رم و ... منهدم می‌گردند. در برخی از این آثار، حتی پکن، مسکو و دهلی نو نیز از بین می‌روند. نویسندة این مقاله، خود، شاهد آثاری بوده که در آن، مکه و شهرهای مسلمان نشین نیز، با حمله‌ بیگانگان نابود می‌شوند!

در مجموع، همه چیز به هم می‌ریزد و ترس، اضطراب، بهت، نگرانی، آشفتگی و وحشت از مرگ و نیستیِ بشریت و تمدن، بر فیلم حاکم می‌شود. باقیماندة مردم زمین- که به هر طریق، نجات یافته‌اند- حول محور قیادت و ریاست رییس جمهوری آمریکا (!) دوباره به بازسازی و تجدید قوا می‌پردازند و دانشمندانی که زنده مانده‌اند نیز با تشویق و هم فکری رییس آمریکایی، به مطالعه و بررسی نقاط ضعف بیگانگان پرداخته و سرانجام، در اوج ناامیدی، راهی برای مقابله و مبارزه و انتقام گیری می‌یابند و با حضور شجاعانه‌ رئیس آمریکایی، به آخرین حمله متقابل، دست زده و در نقطة پایانی داستان، موفق به نابودی مرکزِ فرماندهیِ بیگانگان می‌شوند و بدین ترتیب، جهان را از نابودی کامل می‌رهانند...!

البته در جزییات فیلمها، طبعاً تفاوت‌هایی وجود دارد، امّا کلیت آنها به همین شرح است. سازندگان و تولیدکنندگان آنها، چنان به اهداف کلی و کلان خود، وفا دارند که حتی تکرار چند بارة این قصه در آثار متعدد را مانعی بر سر راه خود محسوب نمی‌کنند و در تولیدی دیگر به بیان دوباره‌ این داستان ـ با همان کاراکترها و شروع و پایان تکراری- می‌پردازند...!

ممکن است این سؤال پیش آید که منظور واقعی آنان از این داستان‌های تکراری چیست؟ دقت و توجه به اجزای داستان و روابط شخصیت‌ها و قدری ملاحظه بر اصول هنری فیلمنامه نویسی و کارگردانی، می‌تواند پاسخ این سؤال را به آسانی هویدا کند.

این داستان‌ها نماد و نمونه‌ای از نبرد آخرالزمان هستند که به زعم سازندگان آنها، بین نیروهای خیر و شرّ - و البته به رهبری آمریکا!- در می‌گیرد. نیروهای شرّ، یا از شرق می‌آیند و سبزه‌رو و مو مشکی هستند(!) یا چون نمونه‌ای که ذکر شد، از جهانی دیگر می‌آیند و نه حرف انسانی را می‌فهمند و نه جواب منطقی و انسانی دارند. آن ها جز منطق جنگ و نابودی و انهدام آثار تمدن و فرهنگ انسانی، چیزی نمی‌خواهند و هدفی ندارند!

با این توضیح، روشن است که این همانند سازی‌ها، کدامین نگرش و اعتقادات و دیدگاه‌ها را در جهانِ معاصر، هدف گرفته است. همه‌ این تلاش‌های هنری و سینمایی، برای تأییدگذاری بر ذهن و روح مخاطبین جهانی این آثار است تا در ضمیر خود، به تثبیت جایگاه خیر و شرّـ البته با معیار جهان استکبار  بپردازند و اگر در این نبرد نهایی، به کمک سپاه آمریکایی نمي‌روند، لااقل بی طرف بمانند و در لشگر شرقی‌های جنگجو و بیگانه با تمدن جهانی قرار نگیرند!

امّا آیا این آثار توانسته‌اند علی رغم تعداد فراوان خود، تأثیری مناسب بر روح و دل مخاطبین داشته باشند؟

آیا توانسته‌اند معادلات محتوم و مقدر را تغییر دهند؟ و مهم تر، آن که، ما در این معرکة هنر و فرهنگ و سینما چه باید بکنیم؟

%ب ظ، %09 %847 %1394 ساعت %19:%آبان

اهمیت رجعت در روایات

رجعت در اعتقاد امامیه از اهمیت خاصی برخوردار است تا آنجا که در برخی روایات اعتقاد به رجعت به عنوان شرط ایمان شمرده شده و منکر آن، منکر خداوند متعال معرفی شده است. حال در این جا به چهار دسته از روایات اشاره می‌نماییم تا اهمیت این مساله بیش از پیش روشن گرددز

الف) رجعت، يوم الله

امام صادق (عليه السلام) در ضمن حديثي، روز رجعت را يکي از روزهاي خداوند برشمرده که قدرت و عظمت خداوند در آن متجلّي خواهد شد. ايشان مي‌فرمايند:

«ايّام الله ثلاثَهٌ: يَومُ يَقُومُ القائمُ و يومُ الكرَّةِ و يومُ القِيامَة»[1] روزهاي الهي  سه روز است، روزي كه قائم آل محمد قيام خواهد كرد، روز رجعت و روز قيامت.»

منظور از يوم الله روزهاي خاصي است كه امر خدا چنان ظهور مي‌يابد كه براي هيچ روز ديگري اين ظهور پيدا نمي‌شود. به تعبير ديگر، منظور از ايّام الله روزهايي است كه امر الهي اعم از نعمت يا عذاب، عزّت يا ذلّت، ظهور تام مي‌يابد.[2]

ب) اعتقاد به رجعت، ويژگي شيعه

امام صادق (عليه السلام)، يكي از ويژگي‌هاي شيعه را اعتقاد به رجعت برشمرده و مي‌فرمايند:

«ليس مِنّا من لم يُؤمنُ بِكَرَّتِنَا»،  از ما نيست كسي كه ايمان به رجعت ما نداشته باشد.

ج) اعتقاد به رجعت، شرط ايمان

امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايند:

«مَن اقَرَّ بِسَبعَةِ اشياءٍ فَهوَ مؤمنٌ ...الايمانُ بِالرَّجعَةِ»[4] هر كس به هفت چيز ايمان داشته باشد، مؤمن است يكي از آن هفت چيز، ايمان به رجعت است.

د) انکار رجعت، انکار قدرت خداوند

«تلک قدرة الله فلا تُنکروها »[5] رجعت تجلي قدرت خداست آن را انکار نکنيد.

اهل‌بيت‌ (عليهم السلام) بر اعتقاد به رجعت بسيار پافشاري کرده و انکار آن را انکار قدرت خدا دانسته‌اند.

اعتقاد به رجعت، از ضروريات مذهب شيعه‌ اماميه به شمار مي‌رود و بسياري از بزرگان شيعه، مانند شيخ مفيد، سيد مرتضي، شيخ طوسي، امين الاسلام و ... بر حقانيت و صحت رجعت، ادعاي اجماع و اتفاق کرده‌اند.

 

 

پي نوشتها:

[1]. شيخ صدوق، الخصال، ص180 .

[2].  طباطبايي، الميزان، ج 12، ص 18 و 19 .

[3]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 92 و 121 .

[4]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 92 و 121 .

[5]. همان، ص74

 

%ب ظ، %09 %832 %1394 ساعت %18:%آبان

زمان ظهور در روایات

تعیین وقت برای ظهور جایز نیست و بر اساس روایات معصومین (علیهم السلام) ما وظیفه داریم کسانی را که به تعیین وقت برای ظهور می‌پردازند، تکذیب کنیم. در اینجا برای آشنایی بیشتر، به برخی از این روایات اشاره می‌کنیم.

امام صادق (علیه السلام) در روایتی خطاب به محمدبن مسلم میفرماید: «ای محمد، هر کس برای تو خبری از ما درباره تعیین وقت [ظهور] نقل کرد در تکذیب او درنگ نکن؛ زیرا ما [اهل بیت] برای هیچ کس وقت ظهور را تعیین نکرده ایم».

در روایات دیگری وقتی «مِهزَم» به امام صادق (علیه السلام) عرض می‌کند: فدایت شوم، در مورد این امری که ما در انتظار آنیم، مرا آگاه کنید که چه زمانی واقع می‌شود؟

آن حضرت می‌فرماید: «ای مهزم! آنان که [برای این امر] تعیین وقت می‌کنند، دروغ می‌گویند و آنها که [در این امر] شتاب می‌کنند، نابود می‌شوند و کسانی که تسلیم می‌شوند، نجات می‌یابند.»

همچنین در توقیعی که از ناحیه مقدسه صاحب الزمان (علیه السلام) در پاسخ به پرسش‌های «اسحاق بن یعقوب» وارد شده، چنین می‌خوانیم: «اما آشکار شدن فرج، به اراده خداوند است و آنان که [برای ظهور] وقت تعیین می‌کنند دروغ می‌گویند.»

توجه به روایات یادشده به خوبی این نکته را بر ما روشن می‌سازد که ما، نه تنها حق نداریم به استناد برخی رویدادهای اجتماعی و یا حوادث طبیعی به پیش بینی زمان ظهور و تعیین وقت برای آن بپردازیم؛ بلکه بر ما لازم است ادعای کسانی را که مدعی دانستن زمان ظهورند تکذیب کنیم و جلوی نشر این گونه ادعاها را بگیریم.

فلسفه این حکم نیز روشن است؛ تصور کنید اگر هر از چندی زمانی برای ظهور تعیین شود و ظهور به وقوع نپیوندد چه پیش خواهد آمد. آیا مردم رفته رفته ناامید نمی‌شوند و اعتقاد خود را نسبت به اصل اندیشه مهدویت و ظهور منجی از دست نمی دهند؟! بنابراین باید بسیار مواظب بود و اجازه نداد که «انتظار فرج» به عنوان ارزشمندترین سرمایه اعتقادی شیعه در عصر غیبت، بازیچه دست جاهلان یا شهرت طلبان گردد.

ظهور را از نزدیک ببینیم

اگر چه ما از تعیین زمان برای ظهور نهی شده‌ایم اما این بدان معنا نیست که با موضوع ظهور به عنوان واقعه‌ای دور از دسترس که در آینده‌ای دور و نامعلوم به وقوع می‌پیوندد برخورد کنیم، بلکه باید همواره خود را در چند قدمی ظهور ببینیم و امیدوار باشیم که در زمان حیات خود، ظهور حضرت حجت (علیه السلام) را درک کنیم.

این نکته‌ای است که از مجموع روایاتی که در این زمینه از ائمه معصومین (علیهم السلام) نقل شده استفاده می‌شود؛ که از جمله می‌توان به بخشی از دعای عهد که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده، اشاره کرد. در بخشی از دعای یادشده چنین می‌خوانیم:

بار خدایا! اندوه ودلتنگی این امت را باحضور ولیّ خود برطرف ساز و در ظهور او شتاب کن. دیگران ظهور او را دور می‌بینند ولی ما آن را نزدیک می‌بینیم...

 

 

 

پی‌نوشت:

برای مطالعة بیشتر ر.ک:معرفت امام زمان (علیه السلام)

و تکلیف منتظران، ابراهیم شفیعی سروستانی

%ب ظ، %09 %720 %1394 ساعت %16:%آبان